بدر صغرا در قرآن: تفاوت میان نسخهها
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-</div>\n<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;"> +</div>)) |
(←پانویس) |
||
(۱۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | |||
| موضوع مرتبط = بدر صغرا | |||
| عنوان مدخل = بدر صغرا | |||
| مداخل مرتبط = [[بدر صغرا در قرآن]] - [[بدر صغرا در تاریخ اسلامی]] | |||
| پرسش مرتبط = | |||
}} | |||
== مقدمه == | |||
==مقدمه== | |||
از این [[غزوه]] به نامهای "[[بَدْرِ المَوْعِد]]"،<ref> المغازی، ج ۱، ص ۳۸۴؛ السیرهالنبویه، ابنکثیر، ج ۲، ص ۴۲۴.</ref> "[[بدرالآخره]]"،<ref>السیرهالنبویه، ابنهشام، ج ۳، ص ۲۰۹؛ دلائل النبوه، ج ۳، ص ۳۸۴.</ref> "[[بدرالثالثه]]"<ref>مجمع البیان، ج ۲، ص ۸۸۸؛ تاریخ الخمیس، ج ۱، ص ۴۶۵.</ref> و [[بدر صُغری]] <ref>الطبقات، ج ۲، ص ۴۶؛ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۶۷؛ بحارالانوار، ج ۲۰، ص ۱۸۰.</ref> یاد شده است. | از این [[غزوه]] به نامهای "[[بَدْرِ المَوْعِد]]"،<ref> المغازی، ج ۱، ص ۳۸۴؛ السیرهالنبویه، ابنکثیر، ج ۲، ص ۴۲۴.</ref> "[[بدرالآخره]]"،<ref>السیرهالنبویه، ابنهشام، ج ۳، ص ۲۰۹؛ دلائل النبوه، ج ۳، ص ۳۸۴.</ref> "[[بدرالثالثه]]"<ref>مجمع البیان، ج ۲، ص ۸۸۸؛ تاریخ الخمیس، ج ۱، ص ۴۶۵.</ref> و [[بدر صُغری]] <ref>الطبقات، ج ۲، ص ۴۶؛ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۶۷؛ بحارالانوار، ج ۲۰، ص ۱۸۰.</ref> یاد شده است. | ||
برحسب بعضی از نقلها [[آیات]] {{متن قرآن|يَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَفَضْلٍ وَأَنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ اسْتَجَابُواْ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ مِن بَعْدِ مَا أَصَابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذِينَ أَحْسَنُواْ مِنْهُمْ وَاتَّقَوْا أَجْرٌ عَظِيمٌ | برحسب بعضی از نقلها [[آیات]] {{متن قرآن|يَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَفَضْلٍ وَأَنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ اسْتَجَابُواْ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ مِن بَعْدِ مَا أَصَابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذِينَ أَحْسَنُواْ مِنْهُمْ وَاتَّقَوْا أَجْرٌ عَظِيمٌ الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُواْ لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَانًا وَقَالُواْ حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ فَانقَلَبُواْ بِنِعْمَةٍ مِّنَ اللَّهِ وَفَضْلٍ لَّمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَاتَّبَعُواْ رِضْوَانَ اللَّهِ وَاللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَظِيمٍ إِنَّمَا ذَلِكُمُ الشَّيْطَانُ يُخَوِّفُ أَوْلِيَاءهُ فَلاَ تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ }}<ref>«به نعمتی از خداوند و بخششی (از وی) شاد میشوند و اینکه خداوند پاداش مؤمنان را تباه نمیگرداند کسانی که به (فراخوان) خداوند و پیامبر پس از آسیب دیدن پاسخ گفتند، برای کسانی از آنان که نیکی و پرهیزگاری ورزیدهاند پاداشی سترگ خواهد بود. کسانی که مردم به آنان گفتند: مردم در برابر شما همداستان شدهاند، از آنها پروا کنید! اما بر ایمانشان افزود و گفتند: خداوند ما را بس و او کارسازی نیکوست. پس با نعمت و بخششی از خداوند بازگشتند؛ (هیچ) بدی به آنان نرسید و در پی خشنودی خداوند بودند و خداوند دارای بخششی سترگ است. جز این نیست که آن شیطان است که دوستانش را میترساند؛ از آنان نترسید و اگر مؤمنید از من بترسید» سوره آل عمران، آیه ۱۷۱-۱۷۵.</ref> و {{متن قرآن|فَقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ لَا تُكَلَّفُ إِلَّا نَفْسَكَ وَحَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَكُفَّ بَأْسَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَاللَّهُ أَشَدُّ بَأْسًا وَأَشَدُّ تَنْكِيلًا}}<ref>«در راه خداوند نبرد کن! تو را جز به (وظیفه) خویش مکلّف نکردهاند و مؤمنان را (نیز به نبرد) ترغیب کن، باشد که خداوند سختی کافران را (از شما) باز دارد و خداوند سختگیرتر و سخت کیفرتر است» سوره نساء، آیه ۸۴.</ref>، {{متن قرآن|وَلَا تَهِنُوا فِي ابْتِغَاءِ الْقَوْمِ إِنْ تَكُونُوا تَأْلَمُونَ فَإِنَّهُمْ يَأْلَمُونَ كَمَا تَأْلَمُونَ وَتَرْجُونَ مِنَ اللَّهِ مَا لَا يَرْجُونَ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا}}<ref>«و در پیجویی گروه (مشرکان) سست نشوید، اگر شما (در پیکار با آنها) به رنج افتادهاید آنان نیز چون شما به رنج افتادهاند و شما به خداوند امیدی دارید که آنان ندارند و خداوند دانایی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۱۰۴.</ref> درباره این غزوه نازل شده است. | ||
[[ابوسفیان]] پس از [[نبرد]] [[اُحد]] قرار این غزوه را در منطقه بدر الصَفْراء نهاد <ref>المغازی، ج ۱، ص ۳۸۴؛ المنتظم، ج ۳، ص ۲۰۴؛ تاریخ الخمیس، ج ۱، ص ۴۶۵.</ref> تا [[شکست]] [[غزوه بدر کبری]] را در آنجا جبران کند.<ref>الوفاء باحوال المصطفی صلی الله علیه و آله، ص ۷۱۱.</ref> صفراء بخشی از منطقه بدر در مسیر اصلی [[مکه]] به [[مدینه]] بود که با مدینه فاصله کمتری داشت و در سال یک بار بازاری ۸ [[روزه]] در آن برپا میشد.<ref>الطبقات، ج ۲، ص ۴۶؛ اطلس تاریخ اسلام، ص ۷۰.</ref>[[مشرکان]] مکه از آن جهت که پیروزمندانه از [[احد]] باز گشته بودند و [[طمع]] [[پیروزی]] دیگری را در بدرالموعد داشتند به تدریج به جمعآوری [[سپاه]] پرداخته، خود را آماده [[جنگ]] کردند. خبرهایی که به مدینه میرسید همه گویای توان [[قریش]] برای جنگ و کمک گرفتن از همپیمانان [[عرب]] خویش در این جنگ بود. ابوسفیان نیز در این مدت [[آمادگی]] خویش را به هرکس که آهنگ مدینه داشت اعلام میکرد.<ref>المغازی، ج ۱، ص ۳۸۴ ـ ۳۸۵؛ المنتظم، ج ۳، ص ۲۰۵.</ref> اما [[گرفتاری]] [[مردم]] مکه در [[خشکسالی]] آن سال مایه [[سستی]] ابوسفیان گردید، هرچند از طرفی دیگر [[تمایل]] نداشت که تخلّف از وعدهای که خود قرار آن را گذاشته بود از [[ناحیه]] وی صورت گیرد، زیرا چنین امری سبب سرشکستگی قریش و جرأت بیشتر [[مسلمانان]] میشد، بدین جهت مایل بود زمینهای فراهم شود که [[پیامبر]] {{صل}} در وعدهگاه حاضر نشود.<ref>المغازی، ج ۱، ص ۳۸۴؛ الطبقات، ج ۲، ص ۴۶؛ المنتظم، ج ۳، ص ۲۰۵.</ref> برخلاف میل [[ابوسفیان]] [[نُعیم بن مسعود]] اشجعی که از [[مدینه]] به [[مکّه]] آمده بود در دیداری با ابوسفیان و گروهی از سران [[قریش]] اوضاع مدینه را به اناری انباشته از دانه [[تشبیه]] کرد و [[مسلمانان]] را سخت درصدد تهیه [[سلاح]] و مرکب و کمک گرفتن از همپیمانهای [[اوس]] همچون [[قبایل]] بَلِیّ و جُهَیْنَه و دیگر قبایل دانست.<ref> المغازی، ج ۱، ص ۳۸۵.</ref> ابوسفیان با شنیدن سخنان وی، ۲۰ شتر برای او جایزه قرار داد تا به مدینه بازگردد و مسلمانان را از حرکت به سوی بدرالصفراء منصرف سازد.<ref>الطبقات، ج ۲، ص ۴۵؛ المنتظم، ج ۳، ص ۲۰۵.</ref> بنظر میرسید اقدامهای [[نعیم بن مسعود]] از یک سو و واکنش [[منافقان]] و [[یهود]] <ref> المغازی، ج ۱، ص ۳۸۶.</ref> از سوی دیگر [[رعب]] و [[وحشت]] فراوانی در بین مسلمانان ایجاد کرده باشد؛ اما بر پایه برخی نقلها [[آیه]] {{متن قرآن|الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَانًا وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ}}<ref>«کسانی که مردم به آنان گفتند: مردم در برابر شما همداستان شدهاند، از آنها پروا کنید! اما بر ایمانشان افزود و گفتند: خداوند ما را بس و او کارسازی نیکوست» سوره آل عمران، آیه ۱۷۳.</ref> در این باره نازل شد و [[روحیه]] مسلمانان را عالی دانست.<ref>جامعالبیان، مج۳، ج۴، ص۲۴۱ ـ ۲۴۲؛ مجمعالبیان، ج ۲، ص ۸۸۸.</ref> مراد از {{متن قرآن|النَّاسُ}} [[نعیم بن مسعود]] است که مسلمانان را از تجمع [[سپاه]] [[عظیم]] ابوسفیان [[بیم]] میداد.<ref>مجمع البیان، ج ۲، ص ۸۸۹؛ التفسیر الکبیر، ج ۹، ص ۱۰۲.</ref> بر اساس [[نقلی]] دیگر مقصودْ منافقان مدینه بودند که مسلمانان را از خروج به سوی بدرالموعد برحذر داشته، خاطره تلخ [[شکست]] [[احد]] را بازگو میکردند.<ref>مجمعالبیان، ج ۲، ص ۸۸۹؛ التفسیر الکبیر، ج ۹، ص ۱۰۰.</ref> و نیز مراد از {{متن قرآن|الشَّيْطَانُ}} در [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّمَا ذَلِكُمُ الشَّيْطَانُ يُخَوِّفُ أَوْلِيَاءَهُ فَلَا تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ}}<ref>«جز این نیست که آن شیطان است که دوستانش را میترساند؛ از آنان نترسید و اگر مؤمنید از من بترسید» سوره آل عمران، آیه ۱۷۵.</ref> [[نعیم بن مسعود]] است یا آنکه خود شیطان است که نسبت به [[جنگ]] در [[دل]] [[مؤمنان]] ایجاد [[ترس]] و [[وسوسه]] میکرد.<ref> المغازی، ج ۱، ص ۳۸۶؛ التبیان، ج ۳، ص ۵۴.</ref> هرچند اخباری که به [[گوش]] [[رسول خدا]] {{صل}} میرسید حکایت از [[خوف]] و [[سستی]] برخی [[مسلمانان]] در این جنگ داشت؛ امّا آن [[حضرت]] [[سوگند]] یاد کرد که حتی اگر یک نفر با او حرکت نکند رهسپار خواهد شد.<ref> الطبقات، ج ۲، ص ۴۶؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۸۸؛ بحارالانوار، ج ۲۰، ص ۱۸۲ ـ ۱۸۳.</ref> بر اساس [[نقلی]] با نزدیک شدن [[زمان]] [[بدر الموعد]] و [[کراهت]] مسلمانان از حرکت به سوی جنگ، [[خداوند]] [[پیامبر]] {{صل}} را به [[تشویق]] و [[تحریض]] مسلمانان به جنگ [[فرمان]] داد: {{متن قرآن|فَقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ لَا تُكَلَّفُ إِلَّا نَفْسَكَ وَحَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَكُفَّ بَأْسَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَاللَّهُ أَشَدُّ بَأْسًا وَأَشَدُّ تَنْكِيلًا}}<ref>«در راه خداوند نبرد کن! تو را جز به (وظیفه) خویش مکلّف نکردهاند و مؤمنان را (نیز به نبرد) ترغیب کن، باشد که خداوند سختی کافران را (از شما) باز دارد و خداوند سختگیرتر | [[ابوسفیان]] پس از [[نبرد]] [[اُحد]] قرار این غزوه را در منطقه بدر الصَفْراء نهاد <ref>المغازی، ج ۱، ص ۳۸۴؛ المنتظم، ج ۳، ص ۲۰۴؛ تاریخ الخمیس، ج ۱، ص ۴۶۵.</ref> تا [[شکست]] [[غزوه بدر کبری]] را در آنجا جبران کند.<ref>الوفاء باحوال المصطفی صلی الله علیه و آله، ص ۷۱۱.</ref> صفراء بخشی از منطقه بدر در مسیر اصلی [[مکه]] به [[مدینه]] بود که با مدینه فاصله کمتری داشت و در سال یک بار بازاری ۸ [[روزه]] در آن برپا میشد.<ref>الطبقات، ج ۲، ص ۴۶؛ اطلس تاریخ اسلام، ص ۷۰.</ref>[[مشرکان]] مکه از آن جهت که پیروزمندانه از [[احد]] باز گشته بودند و [[طمع]] [[پیروزی]] دیگری را در بدرالموعد داشتند به تدریج به جمعآوری [[سپاه]] پرداخته، خود را آماده [[جنگ]] کردند. خبرهایی که به مدینه میرسید همه گویای توان [[قریش]] برای جنگ و کمک گرفتن از همپیمانان [[عرب]] خویش در این جنگ بود. ابوسفیان نیز در این مدت [[آمادگی]] خویش را به هرکس که آهنگ مدینه داشت اعلام میکرد.<ref>المغازی، ج ۱، ص ۳۸۴ ـ ۳۸۵؛ المنتظم، ج ۳، ص ۲۰۵.</ref> اما [[گرفتاری]] [[مردم]] مکه در [[خشکسالی]] آن سال مایه [[سستی]] ابوسفیان گردید، هرچند از طرفی دیگر [[تمایل]] نداشت که تخلّف از وعدهای که خود قرار آن را گذاشته بود از [[ناحیه]] وی صورت گیرد، زیرا چنین امری سبب سرشکستگی قریش و جرأت بیشتر [[مسلمانان]] میشد، بدین جهت مایل بود زمینهای فراهم شود که [[پیامبر]] {{صل}} در وعدهگاه حاضر نشود.<ref>المغازی، ج ۱، ص ۳۸۴؛ الطبقات، ج ۲، ص ۴۶؛ المنتظم، ج ۳، ص ۲۰۵.</ref> برخلاف میل [[ابوسفیان]] [[نُعیم بن مسعود]] اشجعی که از [[مدینه]] به [[مکّه]] آمده بود در دیداری با ابوسفیان و گروهی از سران [[قریش]] اوضاع مدینه را به اناری انباشته از دانه [[تشبیه]] کرد و [[مسلمانان]] را سخت درصدد تهیه [[سلاح]] و مرکب و کمک گرفتن از همپیمانهای [[اوس]] همچون [[قبایل]] بَلِیّ و جُهَیْنَه و دیگر قبایل دانست.<ref> المغازی، ج ۱، ص ۳۸۵.</ref> ابوسفیان با شنیدن سخنان وی، ۲۰ شتر برای او جایزه قرار داد تا به مدینه بازگردد و مسلمانان را از حرکت به سوی بدرالصفراء منصرف سازد.<ref>الطبقات، ج ۲، ص ۴۵؛ المنتظم، ج ۳، ص ۲۰۵.</ref> بنظر میرسید اقدامهای [[نعیم بن مسعود]] از یک سو و واکنش [[منافقان]] و [[یهود]] <ref> المغازی، ج ۱، ص ۳۸۶.</ref> از سوی دیگر [[رعب]] و [[وحشت]] فراوانی در بین مسلمانان ایجاد کرده باشد؛ اما بر پایه برخی نقلها [[آیه]] {{متن قرآن|الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَانًا وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ}}<ref>«کسانی که مردم به آنان گفتند: مردم در برابر شما همداستان شدهاند، از آنها پروا کنید! اما بر ایمانشان افزود و گفتند: خداوند ما را بس و او کارسازی نیکوست» سوره آل عمران، آیه ۱۷۳.</ref> در این باره نازل شد و [[روحیه]] مسلمانان را عالی دانست.<ref>جامعالبیان، مج۳، ج۴، ص۲۴۱ ـ ۲۴۲؛ مجمعالبیان، ج ۲، ص ۸۸۸.</ref> مراد از {{متن قرآن|النَّاسُ}} [[نعیم بن مسعود]] است که مسلمانان را از تجمع [[سپاه]] [[عظیم]] ابوسفیان [[بیم]] میداد.<ref>مجمع البیان، ج ۲، ص ۸۸۹؛ التفسیر الکبیر، ج ۹، ص ۱۰۲.</ref> بر اساس [[نقلی]] دیگر مقصودْ منافقان مدینه بودند که مسلمانان را از خروج به سوی بدرالموعد برحذر داشته، خاطره تلخ [[شکست]] [[احد]] را بازگو میکردند.<ref>مجمعالبیان، ج ۲، ص ۸۸۹؛ التفسیر الکبیر، ج ۹، ص ۱۰۰.</ref> و نیز مراد از {{متن قرآن|الشَّيْطَانُ}} در [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّمَا ذَلِكُمُ الشَّيْطَانُ يُخَوِّفُ أَوْلِيَاءَهُ فَلَا تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ}}<ref>«جز این نیست که آن شیطان است که دوستانش را میترساند؛ از آنان نترسید و اگر مؤمنید از من بترسید» سوره آل عمران، آیه ۱۷۵.</ref> [[نعیم بن مسعود]] است یا آنکه خود شیطان است که نسبت به [[جنگ]] در [[دل]] [[مؤمنان]] ایجاد [[ترس]] و [[وسوسه]] میکرد.<ref> المغازی، ج ۱، ص ۳۸۶؛ التبیان، ج ۳، ص ۵۴.</ref> هرچند اخباری که به [[گوش]] [[رسول خدا]] {{صل}} میرسید حکایت از [[خوف]] و [[سستی]] برخی [[مسلمانان]] در این جنگ داشت؛ امّا آن [[حضرت]] [[سوگند]] یاد کرد که حتی اگر یک نفر با او حرکت نکند رهسپار خواهد شد.<ref> الطبقات، ج ۲، ص ۴۶؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۸۸؛ بحارالانوار، ج ۲۰، ص ۱۸۲ ـ ۱۸۳.</ref> بر اساس [[نقلی]] با نزدیک شدن [[زمان]] [[بدر الموعد]] و [[کراهت]] مسلمانان از حرکت به سوی جنگ، [[خداوند]] [[پیامبر]] {{صل}} را به [[تشویق]] و [[تحریض]] مسلمانان به جنگ [[فرمان]] داد: {{متن قرآن|فَقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ لَا تُكَلَّفُ إِلَّا نَفْسَكَ وَحَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَكُفَّ بَأْسَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَاللَّهُ أَشَدُّ بَأْسًا وَأَشَدُّ تَنْكِيلًا}}<ref>«در راه خداوند نبرد کن! تو را جز به (وظیفه) خویش مکلّف نکردهاند و مؤمنان را (نیز به نبرد) ترغیب کن، باشد که خداوند سختی کافران را (از شما) باز دارد و خداوند سختگیرتر و سخت کیفرتر است» سوره نساء، آیه ۸۴.</ref><ref>مجمع البیان، ج ۳، ص ۱۲۸؛ بحارالانوار، ج ۲۰، ص ۱۸۲.</ref> نیز به گفته بعضی از [[مفسران]] آیه: {{متن قرآن|وَلَا تَهِنُوا فِي ابْتِغَاءِ الْقَوْمِ إِنْ تَكُونُوا تَأْلَمُونَ فَإِنَّهُمْ يَأْلَمُونَ كَمَا تَأْلَمُونَ وَتَرْجُونَ مِنَ اللَّهِ مَا لَا يَرْجُونَ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا}}<ref>«و در پیجویی گروه (مشرکان) سست نشوید، اگر شما (در پیکار با آنها) به رنج افتادهاید آنان نیز چون شما به رنج افتادهاند و شما به خداوند امیدی دارید که آنان ندارند و خداوند دانایی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۱۰۴.</ref> در همین زمینه نازل شده است<ref>مجمع البیان، ج ۳، ص ۱۵۹؛ بحارالانوار، ج ۲۰، ص ۱۸۲.</ref>.<ref>[[لطفالله خراسانی|خراسانی، لطفالله]]، [[بدر صغرا (مقاله)|مقاله «بدر صغرا»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۵]].</ref> | ||
==آغاز [[غزوه]]== | == آغاز [[غزوه]] == | ||
سرانجام به رغم همه [[تبلیغات سوء]]، [[مسلمانان]] به [[فرمان]] [[رسول خدا]] عازم [[نبرد]] شدند. در [[تاریخ]] وقوع این غزوه دو نظر عمده وجود دارد: گروهی بر [[شعبان]] | سرانجام به رغم همه [[تبلیغات سوء]]، [[مسلمانان]] به [[فرمان]] [[رسول خدا]] عازم [[نبرد]] شدند. در [[تاریخ]] وقوع این غزوه دو نظر عمده وجود دارد: گروهی بر [[شعبان]] سال چهارم تأکید دارند <ref>المحبر، ص ۱۱۳؛ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۶۷؛ البدایة والنهایه، ج ۴، ص ۷۲ ـ ۷۳.</ref> و در مقابل، عدهای نیز اول [[ذیقعده]] سال چهارم را تاریخ غزوه میدانند <ref>المغازی، ج ۱، ص ۳۸۴؛ الطبقات، ج ۲، ص ۵۹.</ref> که با توجه به آنکه قرار این غزوه در [[شوال]] سال سوم در پایان [[جنگ احد]] گذاشته شد <ref> المغازی، ج ۱، ص ۳۸۴؛ الطبقات، ج ۲، ص ۵۹.</ref> و از سویی [[نقل]] شده که مسلمانان در ایام اقامت در [[بدر]] الصفراء در بازار موسمی این منطقه به [[تجارت]] پرداختند <ref> المغازی، ج ۱، ص ۳۸۷؛ السیرهالنبویه، ابنکثیر، ج ۲، ص ۴۲۷.</ref> و این بازار هر ساله از اول ذیقعده به مدت ۸ [[روز]] راهاندازی میشد <ref> المغازی، ج ۱، ص ۳۸۷؛ الطبقات، ج ۲، ص ۶۰.</ref> میتوان نظر دوم را صحیح دانست. | ||
رسول خدا پس از آنکه [[عبدالله بن رواحه|عبدالله بن رَواحَه]] <ref>الطبقات، ج ۲، ص ۴۶؛ المنتظم، ج ۲، ص ۲۹۶؛ بحارالانوار، ج ۲، ص ۱۸۳.</ref> یا [[عبدالله بن عبدالله بن اُبَیّ]] <ref> السیرهالنبویه، ابنهشام، ج ۳، ص ۲۰۹؛ تاریخ ابنخلدون، ج ۲، ص ۲۹.</ref> را [[جانشین]] خویش در [[مدینه]] قرار داد به همراه ۱۵۰۰ تن از جمله ۱۰ سواره به سوی بدر الصفراء حرکت کرد<ref> المغازی، ج ۱، ص ۲۸۸؛ الطبقات، ج ۲، ص ۴۶.</ref> و [[پرچم]] [[سپاه اسلام]] را به دست [[علی بن ابی طالب]] سپرد.<ref> المغازی، ج ۱، ص ۳۸۸؛ السیرة الحلبیه، ج ۲، ص ۵۷۹.</ref> [[سپاه اسلام]] در حالی وارد [[بدر]] شد که هیچ کس از [[سپاه]] [[مکه]] در آنجا حضور نداشت | رسول خدا پس از آنکه [[عبدالله بن رواحه|عبدالله بن رَواحَه]] <ref>الطبقات، ج ۲، ص ۴۶؛ المنتظم، ج ۲، ص ۲۹۶؛ بحارالانوار، ج ۲، ص ۱۸۳.</ref> یا [[عبدالله بن عبدالله بن اُبَیّ]] <ref> السیرهالنبویه، ابنهشام، ج ۳، ص ۲۰۹؛ تاریخ ابنخلدون، ج ۲، ص ۲۹.</ref> را [[جانشین]] خویش در [[مدینه]] قرار داد به همراه ۱۵۰۰ تن از جمله ۱۰ سواره به سوی بدر الصفراء حرکت کرد<ref> المغازی، ج ۱، ص ۲۸۸؛ الطبقات، ج ۲، ص ۴۶.</ref> و [[پرچم]] [[سپاه اسلام]] را به دست [[علی بن ابی طالب]] سپرد.<ref> المغازی، ج ۱، ص ۳۸۸؛ السیرة الحلبیه، ج ۲، ص ۵۷۹.</ref> [[سپاه اسلام]] در حالی وارد [[بدر]] شد که هیچ کس از [[سپاه]] [[مکه]] در آنجا حضور نداشت<ref> السیرة الحلبیه، ج ۲، ص ۵۸۰؛ تاریخ الخمیس، ج ۱، ص ۴۶۵.</ref>.<ref>[[لطفالله خراسانی|خراسانی، لطفالله]]، [[بدر صغرا (مقاله)|مقاله «بدر صغرا»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۵]].</ref> | ||
==سپاه مکه و اقدامات [[ابوسفیان]]== | == سپاه مکه و اقدامات [[ابوسفیان]] == | ||
ابوسفیان پس از فرستادن [[نعیم]] به [[مدینه]] [[تصمیم]] گرفت مدت کوتاهی از مکه خارج شده، چنین وانمود کند که عازم [[جنگ]] است تا چنانچه [[مسلمانان]] در این جنگ شرکت نکنند [[برتری]] خود را نشان داده باشند و در غیر این صورت ضمن توافق با مسلمانان از آنان بخواهند جنگ در سالی پر [[نعمت]] انجام شود. [[قریش]] [[رأی]] ابوسفیان را پسندیدند.<ref> المغازی، ج ۱، ص ۳۸۷.</ref>ابوسفیان با ۲۰۰۰ تن از [[قریش]] که ۵۰ سواره در میان آنان بود از مکه خارج شدند. هنگامی که به مَجنّه از [[ناحیه]] ظَهْران <ref>الطبقات، ج ۲، ص ۴۶؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۸۷.</ref> در نزدیکی مکه و به قولی به عُسْفان <ref> البدایة والنهایه، ج ۴، ص ۷۲؛ عیون الاثر، ج ۲، ص ۷۹ ـ ۸۰.</ref> رسیدند [[خداوند]] [[رعب]] و وحشتی در [[قلب]] ابوسفیان افکند <ref>جامع البیان، مج ۳، ج ۴، ص ۲۴۰؛ مجمعالبیان، ج ۲، ص ۸۸۸.</ref> که تصمیم به بازگشت به مکه گرفت و [[جنگیدن]] در [[خشکسالی]] را به [[صلاح]] ندانست،<ref> السیرهالنبویه، ابنهشام، ج ۱، ص ۲۰۹ ـ ۲۱۰؛ الطبقات، ج ۲، ص ۴۶.</ref> در نتیجه [[سپاه قریش]] به مکه بازگشت و [[مردم]] آنها را [[لشکر]] سَویق (نوعی خوراکی) نامیدند و گفتند که شما برای [[نوشیدن]] سویق بیرون رفته بودید.<ref>السیرة النبویه، ابنهشام، ج۳، ص۲۱۰؛ البدایهوالنهایه، ج ۳، ص ۷۲.</ref> | ابوسفیان پس از فرستادن [[نعیم]] به [[مدینه]] [[تصمیم]] گرفت مدت کوتاهی از مکه خارج شده، چنین وانمود کند که عازم [[جنگ]] است تا چنانچه [[مسلمانان]] در این جنگ شرکت نکنند [[برتری]] خود را نشان داده باشند و در غیر این صورت ضمن توافق با مسلمانان از آنان بخواهند جنگ در سالی پر [[نعمت]] انجام شود. [[قریش]] [[رأی]] ابوسفیان را پسندیدند.<ref> المغازی، ج ۱، ص ۳۸۷.</ref>ابوسفیان با ۲۰۰۰ تن از [[قریش]] که ۵۰ سواره در میان آنان بود از مکه خارج شدند. هنگامی که به مَجنّه از [[ناحیه]] ظَهْران <ref>الطبقات، ج ۲، ص ۴۶؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۸۷.</ref> در نزدیکی مکه و به قولی به عُسْفان <ref> البدایة والنهایه، ج ۴، ص ۷۲؛ عیون الاثر، ج ۲، ص ۷۹ ـ ۸۰.</ref> رسیدند [[خداوند]] [[رعب]] و وحشتی در [[قلب]] ابوسفیان افکند <ref>جامع البیان، مج ۳، ج ۴، ص ۲۴۰؛ مجمعالبیان، ج ۲، ص ۸۸۸.</ref> که تصمیم به بازگشت به مکه گرفت و [[جنگیدن]] در [[خشکسالی]] را به [[صلاح]] ندانست،<ref> السیرهالنبویه، ابنهشام، ج ۱، ص ۲۰۹ ـ ۲۱۰؛ الطبقات، ج ۲، ص ۴۶.</ref> در نتیجه [[سپاه قریش]] به مکه بازگشت و [[مردم]] آنها را [[لشکر]] سَویق (نوعی خوراکی) نامیدند و گفتند که شما برای [[نوشیدن]] سویق بیرون رفته بودید.<ref>السیرة النبویه، ابنهشام، ج۳، ص۲۱۰؛ البدایهوالنهایه، ج ۳، ص ۷۲.</ref> | ||
== | == سپاه اسلام در [[بدر الموعد]] و پیامدهای آن == | ||
[[رسول خدا]] {{صل}} پس از ورود به منطقه بدر الصفراء ۸ [[روز]] در آنجا [[منتظر]] ابوسفیان ماند.<ref>السیرهالنبویه، ابنهشام، ج ۳، ص ۲۱۰؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۸۷.</ref> مسلمانان در این مدت در بازار موسمی این منطقه به [[داد و ستد]] کالاهای تجارتی که به همراه آورده بودند، مشغول بودند و از هر درهمی یک [[درهم]] سود بردند <ref> السیرهالنبویه، ابنکثیر، ج ۲، ص ۴۲۷؛ بحارالانوار، ج ۲۰، ص ۱۸۳.</ref> و پس از آن به [[دستور]] [[رسول خدا]] {{صل}} به [[مدینه]] بازگشتند. | [[رسول خدا]] {{صل}} پس از ورود به منطقه بدر الصفراء ۸ [[روز]] در آنجا [[منتظر]] ابوسفیان ماند.<ref>السیرهالنبویه، ابنهشام، ج ۳، ص ۲۱۰؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۸۷.</ref> مسلمانان در این مدت در بازار موسمی این منطقه به [[داد و ستد]] کالاهای تجارتی که به همراه آورده بودند، مشغول بودند و از هر درهمی یک [[درهم]] سود بردند <ref> السیرهالنبویه، ابنکثیر، ج ۲، ص ۴۲۷؛ بحارالانوار، ج ۲۰، ص ۱۸۳.</ref> و پس از آن به [[دستور]] [[رسول خدا]] {{صل}} به [[مدینه]] بازگشتند. | ||
به گفته بسیاری از [[مفسران]] [[آیه]] {{متن قرآن|فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَفَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَاتَّبَعُوا رِضْوَانَ اللَّهِ وَاللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَظِيمٍ}}<ref>«پس با نعمت و بخششی از خداوند بازگشتند؛ (هیچ) بدی به آنان نرسید و در پی خشنودی خداوند بودند و خداوند دارای بخششی سترگ است» سوره آل عمران، آیه ۱۷۴.</ref> بر همین مطلب اشاره دارد و مراد از "نعمت"[[عافیت]] و [[سلامت]] از [[برخورد با دشمن]] است و مراد از "[[فضل]]" بهره و سودی است که از [[راه]] [[تجارت]] به دست آورده بودند.<ref>جامعالبیان، مج ۳، ج ۴، ص ۲۴۲ ـ ۲۴۳؛ مجمعالبیان، ج ۲، ص ۸۸۸.</ref> [[مخشی بن عمرو]] از بزرگان [[قبیله]] ضمره ساکن در آن منطقه که در [[غزوه بدر]] در سال دوم از طرف [[بنیضمره]] [[قرارداد]] صلحی با [[پیامبر]] {{صل}} بسته بود درباره حضور آنحضرت و تجمع [[مسلمانان]] پرسید. رسول خدا {{صل}} پاسخ داد که برای [[دیدار]] با [[قریش]] بدین جا آمده است و اگر خواهان نقض پیمانی هستید که میان ما و شماست آن را نقض میکنیم تا خداوند میان ما و شما [[داوری]] کند. وی [[سوگند]] یاد کرد که چنین نظری ندارد. <ref>المغازی، ج ۱، ص ۳۸۸؛ دلائل النبوه، ج ۳، ص ۳۸۷؛ عیون الاثر، ج ۲، ص ۷۹.</ref> [[معبد]] بن ابی معبد [[خزاعی]] که خود در بازار [[بدر]] شرکت داشت و تجمع [[سپاه اسلام]] را دیده و نیز گفتار رسول خدا با مخشی بن عمرو را شنیده بود نخستین کسی بود که [[اخبار]] [[بدر الموعد]] را به [[مکه]] رساند.<ref>المغازی، ج ۱، ص ۳۸۸؛ دلائل النبوه، ج ۳، ص ۳۸۶ ـ ۳۸۷.<ref> تأثیر حضور سپاه اسلام را میتوان در سخنان صفوان بن امیه دانست که به ابوسفیان گفت: در روز احد تو را از وعده دادن جنگ با مسلمانان نهی کردم. اکنون آنها بر ما جری شدهاند و میپندارند که ما بر اثر ضعف و ناتوانی از رویارویی با آنان خلف وعده کردهایم، آنگاه درصدد راهاندازی جنگ خندق در سال آینده برآمدند | به گفته بسیاری از [[مفسران]] [[آیه]] {{متن قرآن|فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَفَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَاتَّبَعُوا رِضْوَانَ اللَّهِ وَاللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَظِيمٍ}}<ref>«پس با نعمت و بخششی از خداوند بازگشتند؛ (هیچ) بدی به آنان نرسید و در پی خشنودی خداوند بودند و خداوند دارای بخششی سترگ است» سوره آل عمران، آیه ۱۷۴.</ref> بر همین مطلب اشاره دارد و مراد از "نعمت"[[عافیت]] و [[سلامت]] از [[برخورد با دشمن]] است و مراد از "[[فضل]]" بهره و سودی است که از [[راه]] [[تجارت]] به دست آورده بودند.<ref>جامعالبیان، مج ۳، ج ۴، ص ۲۴۲ ـ ۲۴۳؛ مجمعالبیان، ج ۲، ص ۸۸۸.</ref> [[مخشی بن عمرو]] از بزرگان [[قبیله]] ضمره ساکن در آن منطقه که در [[غزوه بدر]] در سال دوم از طرف [[بنیضمره]] [[قرارداد]] صلحی با [[پیامبر]] {{صل}} بسته بود درباره حضور آنحضرت و تجمع [[مسلمانان]] پرسید. رسول خدا {{صل}} پاسخ داد که برای [[دیدار]] با [[قریش]] بدین جا آمده است و اگر خواهان نقض پیمانی هستید که میان ما و شماست آن را نقض میکنیم تا خداوند میان ما و شما [[داوری]] کند. وی [[سوگند]] یاد کرد که چنین نظری ندارد. <ref>المغازی، ج ۱، ص ۳۸۸؛ دلائل النبوه، ج ۳، ص ۳۸۷؛ عیون الاثر، ج ۲، ص ۷۹.</ref> [[معبد]] بن ابی معبد [[خزاعی]] که خود در بازار [[بدر]] شرکت داشت و تجمع [[سپاه اسلام]] را دیده و نیز گفتار رسول خدا با مخشی بن عمرو را شنیده بود نخستین کسی بود که [[اخبار]] [[بدر الموعد]] را به [[مکه]] رساند.<ref>المغازی، ج ۱، ص ۳۸۸؛ دلائل النبوه، ج ۳، ص ۳۸۶ ـ ۳۸۷.</ref> تأثیر حضور سپاه اسلام را میتوان در سخنان صفوان بن امیه دانست که به ابوسفیان گفت: در روز احد تو را از وعده دادن جنگ با مسلمانان نهی کردم. اکنون آنها بر ما جری شدهاند و میپندارند که ما بر اثر ضعف و ناتوانی از رویارویی با آنان خلف وعده کردهایم، آنگاه درصدد راهاندازی جنگ خندق در سال آینده برآمدند<ref>الطبقات، ج ۲، ص ۴۶؛ بحارالانوار، ج ۲۰، ص ۱۸۳.</ref>.<ref>[[لطفالله خراسانی|خراسانی، لطفالله]]، [[بدر صغرا (مقاله)|مقاله «بدر صغرا»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۵]].</ref> | ||
==منابع== | == منابع == | ||
{{منابع}} | |||
# [[پرونده:000056.jpg|22px]] [[لطفالله خراسانی|خراسانی، لطفالله]]، [[بدر صغرا (مقاله)|مقاله «بدر صغرا»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|'''دائرة المعارف قرآن کریم ج۵''']] | |||
{{پایان منابع}} | |||
==پانویس== | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده:بدر صغرا]] | [[رده:بدر صغرا]] | ||
نسخهٔ کنونی تا ۱۵ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۱۱
مقدمه
از این غزوه به نامهای "بَدْرِ المَوْعِد"،[۱] "بدرالآخره"،[۲] "بدرالثالثه"[۳] و بدر صُغری [۴] یاد شده است.
برحسب بعضی از نقلها آیات يَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَفَضْلٍ وَأَنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ اسْتَجَابُواْ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ مِن بَعْدِ مَا أَصَابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذِينَ أَحْسَنُواْ مِنْهُمْ وَاتَّقَوْا أَجْرٌ عَظِيمٌ الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُواْ لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَانًا وَقَالُواْ حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ فَانقَلَبُواْ بِنِعْمَةٍ مِّنَ اللَّهِ وَفَضْلٍ لَّمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَاتَّبَعُواْ رِضْوَانَ اللَّهِ وَاللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَظِيمٍ إِنَّمَا ذَلِكُمُ الشَّيْطَانُ يُخَوِّفُ أَوْلِيَاءهُ فَلاَ تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ [۵] و فَقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ لَا تُكَلَّفُ إِلَّا نَفْسَكَ وَحَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَكُفَّ بَأْسَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَاللَّهُ أَشَدُّ بَأْسًا وَأَشَدُّ تَنْكِيلًا[۶]، وَلَا تَهِنُوا فِي ابْتِغَاءِ الْقَوْمِ إِنْ تَكُونُوا تَأْلَمُونَ فَإِنَّهُمْ يَأْلَمُونَ كَمَا تَأْلَمُونَ وَتَرْجُونَ مِنَ اللَّهِ مَا لَا يَرْجُونَ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا[۷] درباره این غزوه نازل شده است.
ابوسفیان پس از نبرد اُحد قرار این غزوه را در منطقه بدر الصَفْراء نهاد [۸] تا شکست غزوه بدر کبری را در آنجا جبران کند.[۹] صفراء بخشی از منطقه بدر در مسیر اصلی مکه به مدینه بود که با مدینه فاصله کمتری داشت و در سال یک بار بازاری ۸ روزه در آن برپا میشد.[۱۰]مشرکان مکه از آن جهت که پیروزمندانه از احد باز گشته بودند و طمع پیروزی دیگری را در بدرالموعد داشتند به تدریج به جمعآوری سپاه پرداخته، خود را آماده جنگ کردند. خبرهایی که به مدینه میرسید همه گویای توان قریش برای جنگ و کمک گرفتن از همپیمانان عرب خویش در این جنگ بود. ابوسفیان نیز در این مدت آمادگی خویش را به هرکس که آهنگ مدینه داشت اعلام میکرد.[۱۱] اما گرفتاری مردم مکه در خشکسالی آن سال مایه سستی ابوسفیان گردید، هرچند از طرفی دیگر تمایل نداشت که تخلّف از وعدهای که خود قرار آن را گذاشته بود از ناحیه وی صورت گیرد، زیرا چنین امری سبب سرشکستگی قریش و جرأت بیشتر مسلمانان میشد، بدین جهت مایل بود زمینهای فراهم شود که پیامبر (ص) در وعدهگاه حاضر نشود.[۱۲] برخلاف میل ابوسفیان نُعیم بن مسعود اشجعی که از مدینه به مکّه آمده بود در دیداری با ابوسفیان و گروهی از سران قریش اوضاع مدینه را به اناری انباشته از دانه تشبیه کرد و مسلمانان را سخت درصدد تهیه سلاح و مرکب و کمک گرفتن از همپیمانهای اوس همچون قبایل بَلِیّ و جُهَیْنَه و دیگر قبایل دانست.[۱۳] ابوسفیان با شنیدن سخنان وی، ۲۰ شتر برای او جایزه قرار داد تا به مدینه بازگردد و مسلمانان را از حرکت به سوی بدرالصفراء منصرف سازد.[۱۴] بنظر میرسید اقدامهای نعیم بن مسعود از یک سو و واکنش منافقان و یهود [۱۵] از سوی دیگر رعب و وحشت فراوانی در بین مسلمانان ایجاد کرده باشد؛ اما بر پایه برخی نقلها آیه الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَانًا وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ[۱۶] در این باره نازل شد و روحیه مسلمانان را عالی دانست.[۱۷] مراد از النَّاسُ نعیم بن مسعود است که مسلمانان را از تجمع سپاه عظیم ابوسفیان بیم میداد.[۱۸] بر اساس نقلی دیگر مقصودْ منافقان مدینه بودند که مسلمانان را از خروج به سوی بدرالموعد برحذر داشته، خاطره تلخ شکست احد را بازگو میکردند.[۱۹] و نیز مراد از الشَّيْطَانُ در آیه إِنَّمَا ذَلِكُمُ الشَّيْطَانُ يُخَوِّفُ أَوْلِيَاءَهُ فَلَا تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ[۲۰] نعیم بن مسعود است یا آنکه خود شیطان است که نسبت به جنگ در دل مؤمنان ایجاد ترس و وسوسه میکرد.[۲۱] هرچند اخباری که به گوش رسول خدا (ص) میرسید حکایت از خوف و سستی برخی مسلمانان در این جنگ داشت؛ امّا آن حضرت سوگند یاد کرد که حتی اگر یک نفر با او حرکت نکند رهسپار خواهد شد.[۲۲] بر اساس نقلی با نزدیک شدن زمان بدر الموعد و کراهت مسلمانان از حرکت به سوی جنگ، خداوند پیامبر (ص) را به تشویق و تحریض مسلمانان به جنگ فرمان داد: فَقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ لَا تُكَلَّفُ إِلَّا نَفْسَكَ وَحَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَكُفَّ بَأْسَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَاللَّهُ أَشَدُّ بَأْسًا وَأَشَدُّ تَنْكِيلًا[۲۳][۲۴] نیز به گفته بعضی از مفسران آیه: وَلَا تَهِنُوا فِي ابْتِغَاءِ الْقَوْمِ إِنْ تَكُونُوا تَأْلَمُونَ فَإِنَّهُمْ يَأْلَمُونَ كَمَا تَأْلَمُونَ وَتَرْجُونَ مِنَ اللَّهِ مَا لَا يَرْجُونَ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا[۲۵] در همین زمینه نازل شده است[۲۶].[۲۷]
آغاز غزوه
سرانجام به رغم همه تبلیغات سوء، مسلمانان به فرمان رسول خدا عازم نبرد شدند. در تاریخ وقوع این غزوه دو نظر عمده وجود دارد: گروهی بر شعبان سال چهارم تأکید دارند [۲۸] و در مقابل، عدهای نیز اول ذیقعده سال چهارم را تاریخ غزوه میدانند [۲۹] که با توجه به آنکه قرار این غزوه در شوال سال سوم در پایان جنگ احد گذاشته شد [۳۰] و از سویی نقل شده که مسلمانان در ایام اقامت در بدر الصفراء در بازار موسمی این منطقه به تجارت پرداختند [۳۱] و این بازار هر ساله از اول ذیقعده به مدت ۸ روز راهاندازی میشد [۳۲] میتوان نظر دوم را صحیح دانست.
رسول خدا پس از آنکه عبدالله بن رَواحَه [۳۳] یا عبدالله بن عبدالله بن اُبَیّ [۳۴] را جانشین خویش در مدینه قرار داد به همراه ۱۵۰۰ تن از جمله ۱۰ سواره به سوی بدر الصفراء حرکت کرد[۳۵] و پرچم سپاه اسلام را به دست علی بن ابی طالب سپرد.[۳۶] سپاه اسلام در حالی وارد بدر شد که هیچ کس از سپاه مکه در آنجا حضور نداشت[۳۷].[۳۸]
سپاه مکه و اقدامات ابوسفیان
ابوسفیان پس از فرستادن نعیم به مدینه تصمیم گرفت مدت کوتاهی از مکه خارج شده، چنین وانمود کند که عازم جنگ است تا چنانچه مسلمانان در این جنگ شرکت نکنند برتری خود را نشان داده باشند و در غیر این صورت ضمن توافق با مسلمانان از آنان بخواهند جنگ در سالی پر نعمت انجام شود. قریش رأی ابوسفیان را پسندیدند.[۳۹]ابوسفیان با ۲۰۰۰ تن از قریش که ۵۰ سواره در میان آنان بود از مکه خارج شدند. هنگامی که به مَجنّه از ناحیه ظَهْران [۴۰] در نزدیکی مکه و به قولی به عُسْفان [۴۱] رسیدند خداوند رعب و وحشتی در قلب ابوسفیان افکند [۴۲] که تصمیم به بازگشت به مکه گرفت و جنگیدن در خشکسالی را به صلاح ندانست،[۴۳] در نتیجه سپاه قریش به مکه بازگشت و مردم آنها را لشکر سَویق (نوعی خوراکی) نامیدند و گفتند که شما برای نوشیدن سویق بیرون رفته بودید.[۴۴]
سپاه اسلام در بدر الموعد و پیامدهای آن
رسول خدا (ص) پس از ورود به منطقه بدر الصفراء ۸ روز در آنجا منتظر ابوسفیان ماند.[۴۵] مسلمانان در این مدت در بازار موسمی این منطقه به داد و ستد کالاهای تجارتی که به همراه آورده بودند، مشغول بودند و از هر درهمی یک درهم سود بردند [۴۶] و پس از آن به دستور رسول خدا (ص) به مدینه بازگشتند.
به گفته بسیاری از مفسران آیه فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَفَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَاتَّبَعُوا رِضْوَانَ اللَّهِ وَاللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَظِيمٍ[۴۷] بر همین مطلب اشاره دارد و مراد از "نعمت"عافیت و سلامت از برخورد با دشمن است و مراد از "فضل" بهره و سودی است که از راه تجارت به دست آورده بودند.[۴۸] مخشی بن عمرو از بزرگان قبیله ضمره ساکن در آن منطقه که در غزوه بدر در سال دوم از طرف بنیضمره قرارداد صلحی با پیامبر (ص) بسته بود درباره حضور آنحضرت و تجمع مسلمانان پرسید. رسول خدا (ص) پاسخ داد که برای دیدار با قریش بدین جا آمده است و اگر خواهان نقض پیمانی هستید که میان ما و شماست آن را نقض میکنیم تا خداوند میان ما و شما داوری کند. وی سوگند یاد کرد که چنین نظری ندارد. [۴۹] معبد بن ابی معبد خزاعی که خود در بازار بدر شرکت داشت و تجمع سپاه اسلام را دیده و نیز گفتار رسول خدا با مخشی بن عمرو را شنیده بود نخستین کسی بود که اخبار بدر الموعد را به مکه رساند.[۵۰] تأثیر حضور سپاه اسلام را میتوان در سخنان صفوان بن امیه دانست که به ابوسفیان گفت: در روز احد تو را از وعده دادن جنگ با مسلمانان نهی کردم. اکنون آنها بر ما جری شدهاند و میپندارند که ما بر اثر ضعف و ناتوانی از رویارویی با آنان خلف وعده کردهایم، آنگاه درصدد راهاندازی جنگ خندق در سال آینده برآمدند[۵۱].[۵۲]
منابع
پانویس
- ↑ المغازی، ج ۱، ص ۳۸۴؛ السیرهالنبویه، ابنکثیر، ج ۲، ص ۴۲۴.
- ↑ السیرهالنبویه، ابنهشام، ج ۳، ص ۲۰۹؛ دلائل النبوه، ج ۳، ص ۳۸۴.
- ↑ مجمع البیان، ج ۲، ص ۸۸۸؛ تاریخ الخمیس، ج ۱، ص ۴۶۵.
- ↑ الطبقات، ج ۲، ص ۴۶؛ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۶۷؛ بحارالانوار، ج ۲۰، ص ۱۸۰.
- ↑ «به نعمتی از خداوند و بخششی (از وی) شاد میشوند و اینکه خداوند پاداش مؤمنان را تباه نمیگرداند کسانی که به (فراخوان) خداوند و پیامبر پس از آسیب دیدن پاسخ گفتند، برای کسانی از آنان که نیکی و پرهیزگاری ورزیدهاند پاداشی سترگ خواهد بود. کسانی که مردم به آنان گفتند: مردم در برابر شما همداستان شدهاند، از آنها پروا کنید! اما بر ایمانشان افزود و گفتند: خداوند ما را بس و او کارسازی نیکوست. پس با نعمت و بخششی از خداوند بازگشتند؛ (هیچ) بدی به آنان نرسید و در پی خشنودی خداوند بودند و خداوند دارای بخششی سترگ است. جز این نیست که آن شیطان است که دوستانش را میترساند؛ از آنان نترسید و اگر مؤمنید از من بترسید» سوره آل عمران، آیه ۱۷۱-۱۷۵.
- ↑ «در راه خداوند نبرد کن! تو را جز به (وظیفه) خویش مکلّف نکردهاند و مؤمنان را (نیز به نبرد) ترغیب کن، باشد که خداوند سختی کافران را (از شما) باز دارد و خداوند سختگیرتر و سخت کیفرتر است» سوره نساء، آیه ۸۴.
- ↑ «و در پیجویی گروه (مشرکان) سست نشوید، اگر شما (در پیکار با آنها) به رنج افتادهاید آنان نیز چون شما به رنج افتادهاند و شما به خداوند امیدی دارید که آنان ندارند و خداوند دانایی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۱۰۴.
- ↑ المغازی، ج ۱، ص ۳۸۴؛ المنتظم، ج ۳، ص ۲۰۴؛ تاریخ الخمیس، ج ۱، ص ۴۶۵.
- ↑ الوفاء باحوال المصطفی صلی الله علیه و آله، ص ۷۱۱.
- ↑ الطبقات، ج ۲، ص ۴۶؛ اطلس تاریخ اسلام، ص ۷۰.
- ↑ المغازی، ج ۱، ص ۳۸۴ ـ ۳۸۵؛ المنتظم، ج ۳، ص ۲۰۵.
- ↑ المغازی، ج ۱، ص ۳۸۴؛ الطبقات، ج ۲، ص ۴۶؛ المنتظم، ج ۳، ص ۲۰۵.
- ↑ المغازی، ج ۱، ص ۳۸۵.
- ↑ الطبقات، ج ۲، ص ۴۵؛ المنتظم، ج ۳، ص ۲۰۵.
- ↑ المغازی، ج ۱، ص ۳۸۶.
- ↑ «کسانی که مردم به آنان گفتند: مردم در برابر شما همداستان شدهاند، از آنها پروا کنید! اما بر ایمانشان افزود و گفتند: خداوند ما را بس و او کارسازی نیکوست» سوره آل عمران، آیه ۱۷۳.
- ↑ جامعالبیان، مج۳، ج۴، ص۲۴۱ ـ ۲۴۲؛ مجمعالبیان، ج ۲، ص ۸۸۸.
- ↑ مجمع البیان، ج ۲، ص ۸۸۹؛ التفسیر الکبیر، ج ۹، ص ۱۰۲.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۲، ص ۸۸۹؛ التفسیر الکبیر، ج ۹، ص ۱۰۰.
- ↑ «جز این نیست که آن شیطان است که دوستانش را میترساند؛ از آنان نترسید و اگر مؤمنید از من بترسید» سوره آل عمران، آیه ۱۷۵.
- ↑ المغازی، ج ۱، ص ۳۸۶؛ التبیان، ج ۳، ص ۵۴.
- ↑ الطبقات، ج ۲، ص ۴۶؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۸۸؛ بحارالانوار، ج ۲۰، ص ۱۸۲ ـ ۱۸۳.
- ↑ «در راه خداوند نبرد کن! تو را جز به (وظیفه) خویش مکلّف نکردهاند و مؤمنان را (نیز به نبرد) ترغیب کن، باشد که خداوند سختی کافران را (از شما) باز دارد و خداوند سختگیرتر و سخت کیفرتر است» سوره نساء، آیه ۸۴.
- ↑ مجمع البیان، ج ۳، ص ۱۲۸؛ بحارالانوار، ج ۲۰، ص ۱۸۲.
- ↑ «و در پیجویی گروه (مشرکان) سست نشوید، اگر شما (در پیکار با آنها) به رنج افتادهاید آنان نیز چون شما به رنج افتادهاند و شما به خداوند امیدی دارید که آنان ندارند و خداوند دانایی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۱۰۴.
- ↑ مجمع البیان، ج ۳، ص ۱۵۹؛ بحارالانوار، ج ۲۰، ص ۱۸۲.
- ↑ خراسانی، لطفالله، مقاله «بدر صغرا»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۵.
- ↑ المحبر، ص ۱۱۳؛ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۶۷؛ البدایة والنهایه، ج ۴، ص ۷۲ ـ ۷۳.
- ↑ المغازی، ج ۱، ص ۳۸۴؛ الطبقات، ج ۲، ص ۵۹.
- ↑ المغازی، ج ۱، ص ۳۸۴؛ الطبقات، ج ۲، ص ۵۹.
- ↑ المغازی، ج ۱، ص ۳۸۷؛ السیرهالنبویه، ابنکثیر، ج ۲، ص ۴۲۷.
- ↑ المغازی، ج ۱، ص ۳۸۷؛ الطبقات، ج ۲، ص ۶۰.
- ↑ الطبقات، ج ۲، ص ۴۶؛ المنتظم، ج ۲، ص ۲۹۶؛ بحارالانوار، ج ۲، ص ۱۸۳.
- ↑ السیرهالنبویه، ابنهشام، ج ۳، ص ۲۰۹؛ تاریخ ابنخلدون، ج ۲، ص ۲۹.
- ↑ المغازی، ج ۱، ص ۲۸۸؛ الطبقات، ج ۲، ص ۴۶.
- ↑ المغازی، ج ۱، ص ۳۸۸؛ السیرة الحلبیه، ج ۲، ص ۵۷۹.
- ↑ السیرة الحلبیه، ج ۲، ص ۵۸۰؛ تاریخ الخمیس، ج ۱، ص ۴۶۵.
- ↑ خراسانی، لطفالله، مقاله «بدر صغرا»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۵.
- ↑ المغازی، ج ۱، ص ۳۸۷.
- ↑ الطبقات، ج ۲، ص ۴۶؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۸۷.
- ↑ البدایة والنهایه، ج ۴، ص ۷۲؛ عیون الاثر، ج ۲، ص ۷۹ ـ ۸۰.
- ↑ جامع البیان، مج ۳، ج ۴، ص ۲۴۰؛ مجمعالبیان، ج ۲، ص ۸۸۸.
- ↑ السیرهالنبویه، ابنهشام، ج ۱، ص ۲۰۹ ـ ۲۱۰؛ الطبقات، ج ۲، ص ۴۶.
- ↑ السیرة النبویه، ابنهشام، ج۳، ص۲۱۰؛ البدایهوالنهایه، ج ۳، ص ۷۲.
- ↑ السیرهالنبویه، ابنهشام، ج ۳، ص ۲۱۰؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۸۷.
- ↑ السیرهالنبویه، ابنکثیر، ج ۲، ص ۴۲۷؛ بحارالانوار، ج ۲۰، ص ۱۸۳.
- ↑ «پس با نعمت و بخششی از خداوند بازگشتند؛ (هیچ) بدی به آنان نرسید و در پی خشنودی خداوند بودند و خداوند دارای بخششی سترگ است» سوره آل عمران، آیه ۱۷۴.
- ↑ جامعالبیان، مج ۳، ج ۴، ص ۲۴۲ ـ ۲۴۳؛ مجمعالبیان، ج ۲، ص ۸۸۸.
- ↑ المغازی، ج ۱، ص ۳۸۸؛ دلائل النبوه، ج ۳، ص ۳۸۷؛ عیون الاثر، ج ۲، ص ۷۹.
- ↑ المغازی، ج ۱، ص ۳۸۸؛ دلائل النبوه، ج ۳، ص ۳۸۶ ـ ۳۸۷.
- ↑ الطبقات، ج ۲، ص ۴۶؛ بحارالانوار، ج ۲۰، ص ۱۸۳.
- ↑ خراسانی، لطفالله، مقاله «بدر صغرا»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۵.