←محاصره تنگ نظامی در کربلا
(←منابع) |
|||
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
[[علما]]، شاهان و [[رجال شیعه]] بسیاری در [[حرم حسینی]] دفن شدهاند. از علمای مدفون در آنجا میتوان به [[سید رضی]]، [[سید مرتضی]]، یوسف [[بحرانی]]، [[وحید بهبهانی]] و [[حسین قلی همدانی]] اشاره کرد که برخی از آنها در کربلا درگذشتهاند و پیکر برخی هم به کربلا حمل شده است. شاهان [[آلبویه]]، نخستین شاهان مدفون در [[حرم امام حسین]] {{ع}} محسوب میشوند. چند تن از آنان در [[صحن]] کوچک در داخل بقعهای دفن شده بودند که قبلاً بر فراز [[قبر]] آنان وجود داشت و در میان [[مردم]] به «بقعه آلبویه» [[شهرت]] داشت؛ اما امروزه اثری از آن بقعه وجود ندارد و صحن کوچک هم بخشی از صحن اصلی شده است. از رجال مشهور دوره قاجار نیز مظفرالدین شاه، محمدعلی شاه، ظلالسلطان و امیرکبیر در حرم حسینی مدفوناند<ref>[[سعید طاووسی مسرور|طاووسی مسرور، سعید]]، [[فرهنگ سوگ شیعی (کتاب)|مقاله «کربلا»، فرهنگ سوگ شیعی]] ص۴۰۴.</ref>. | [[علما]]، شاهان و [[رجال شیعه]] بسیاری در [[حرم حسینی]] دفن شدهاند. از علمای مدفون در آنجا میتوان به [[سید رضی]]، [[سید مرتضی]]، یوسف [[بحرانی]]، [[وحید بهبهانی]] و [[حسین قلی همدانی]] اشاره کرد که برخی از آنها در کربلا درگذشتهاند و پیکر برخی هم به کربلا حمل شده است. شاهان [[آلبویه]]، نخستین شاهان مدفون در [[حرم امام حسین]] {{ع}} محسوب میشوند. چند تن از آنان در [[صحن]] کوچک در داخل بقعهای دفن شده بودند که قبلاً بر فراز [[قبر]] آنان وجود داشت و در میان [[مردم]] به «بقعه آلبویه» [[شهرت]] داشت؛ اما امروزه اثری از آن بقعه وجود ندارد و صحن کوچک هم بخشی از صحن اصلی شده است. از رجال مشهور دوره قاجار نیز مظفرالدین شاه، محمدعلی شاه، ظلالسلطان و امیرکبیر در حرم حسینی مدفوناند<ref>[[سعید طاووسی مسرور|طاووسی مسرور، سعید]]، [[فرهنگ سوگ شیعی (کتاب)|مقاله «کربلا»، فرهنگ سوگ شیعی]] ص۴۰۴.</ref>. | ||
==محاصره تنگ نظامی در [[کربلا]]== | |||
کربلا [[سرزمین]] [[سختی]] و [[بلا]] بود، اسم با مسمی سازگار بود، [[رنج]] از [[زمین]] میجوشید و بلا از [[آسمان]] میبارید. [[روز]] [[پنجشنبه]] [[دوم محرم]] بود که [[امام]] را در کربلا پیاده کردند. روز [[سوم محرم]] اولین برق جهنده [[محنت]] در اعزام [[عمر سعد]] به کربلا جرقه زد و این جرثومه [[ناپاکی]] و [[طمع]] با چهار هزار [[نیروی مسلح]] به کربلا آمدند و در برابر خیام [[سیدالشهداء]] [[خیمه]] زدند. [[ابن زیاد]] برای عمر سعد پیغام داد که من برای تو از نظر [[لشکر]] و تجهیزات بهانهای نگذاشتهام و هر صبح و [[شام]] [[چشم به راه]] گزارش کار تو هستم، مردانه باش و درنگ روا مدار. | |||
لذا عمر سعد اول تصمیم گرفت نمایندهای نزد امام بفرستد و انگیزه آمدن حضرت را به [[کوفه]] جویا شود، گرچه هیچ کس از سران [[سپاه]] حاضر به [[نمایندگی]] از عمر سعد برای سؤال از امام نشدند؛ زیرا به دلیل [[نامهنگاری]] و [[دعوت]] از امام [[شرم]] داشتند، سرانجام مردی به نام [[کثیر بن عبیدالله]] که بیپروا و [[بیباک]] بود خدمت امام رسید و سؤال کرد برای چه به کربلا آمدهای؟ امام جواب داد: دعوت [[کوفیان]]، [[مردم]] [[شهر]] به من نوشتند به اینجا بیایم! پس اگر آمدن مرا خوش ندارید الان مرا [[آزاد]] بگذارید تا به [[حجاز]] بروم. جواب به ابن زیاد منتقل شد، عبیدالله جواب داد: «باید [[حسین بن علی]] و همراهان او دست به دست تو بدهند و برای یزید [[بیعت]] کنند، اگر بیعت کردند اطلاع بده تا [[رأی]] خود را در این باره بگویم»<ref>ارشاد، ص۲۰۹.</ref>. | |||
امام سعی دارد بدون [[خونریزی]] از صحنه محاصره با [[حفظ عظمت]] و [[مصالح اسلام]] و بدون [[مصالحه]] با [[ظلم]]، خداحافظی کند. ولی عبیدالله جلاد، بعکس [[اصرار]] به [[خونریزی]] دارد. امام بعد از [[شهادت امام حسن]]{{ع}} در [[زمان معاویه]] ده سال از شیوه [[مسالمتآمیز]] [[پیروی]] کرد، «تا نهال [[افکار]] بلندش را به بلندی [[حکومت]] حقه بپروراند» با اینکه طرز [[تفکر]] او درست نقیض تفکر معاویه بود از نظر [[زندگی اجتماعی]] ده سال با معاویه [[مسالمت]] کرد، بدون اینکه [[انحرافات]] او را تصویب یا [[تأیید]] کند، بلکه گاهی هم انتقادات شدید مینمود، همین [[امام حسین]]{{ع}} در [[زمان]] پسرش یزید وقتی که میبیند امکان [[پیروزی]] نظامی نیست و شرایط تحقق آرزوی دیرینه او برای [[تشکیل حکومت]] مناسب نیست، همان [[روح]] [[مسالمتآمیز]]، ادامه [[جنگ سرد]] را برای [[آگاهی]] بخشیدن به تودهها در پیش میگیرد ولی نیروهای خام و [[جوان]] و مغروری مثل یزید و عبیدالله جز به [[فکر]] [[حکومت]] و رقیب و اشباع [[رذیله]] [[حب جاه]] نبودند. | |||
در [[روز]] [[پنجم محرم]] وقتی جواب عبیدالله به [[عمر سعد]] رسید، عین [[حکم]] را عمر سعد برای [[امام]] فرستاد و جواب آن حضرت این بود که «ممکن نیست من [[تسلیم]] شوم! فهل هو الا الموت فمرحبا به آخرین ضربهای که میتوانند به من بزنند ضربه [[مرگ]] است، آفرین به مرگ»<ref>اخبار الطوال، ص۲۲۷.</ref>. | |||
عمر سعد عین جواب امام را برای عبیدالله فرستاد، جواب مردانه امام مثل پتک بر [[مغز]] [[ابن زیاد]] کوبنده بود، او از این جواب [[شجاعانه]] امام سخت [[خشمگین]] شد، او فکر میکرد امام در محاصره پنج هزار سرباز مرعوب و تسلیم میشود. در این صورت بود که عبیدالله [[غضبناک]] به فکر تقویت نیروهای خود شد، عدهای از [[نظامیان]] با سابقه خود را در بیرون [[شهر]] در [[لشکرگاه]] [[نخیله]] مستقر کرد، تا نیروهای جدیدی را زیر نظر خود اعزام و به [[کربلا]] ملحق کند. | |||
بیشتر [[مردم کوفه]] از [[جنگ با امام]] به خاطر علاقه [[قلبی]] به [[فرزند پیامبر]] اجتناب میکردند و لذا وقتی از لشکرگاه نخیله به طرف کربلا اعزام میشدند تا میتوانستند مخفیانه [[فرار]] میکردند و مخفی میشدند. عبیدالله چون وضع را چنین دید، یک ستون [[سوارهنظام]] را به [[کوفه]] فرستاد تا هر متخلفی را بیابند به نخیله نزد [[امیر]] بفرستند. مأموران مردی را از [[اهل شام]] یافتند که برای مطالبه ارثی به کوفه آمده بود، بیدرنگ او را دستگیر کردند و به [[نخیله]] نزد [[امیر]] فرستادند. امیر [[فرمان]] داد او را بیمحاکمه [[اعدام]] کردند تا دیگر [[مردم]] [[حساب]] کار خود را بکشند<ref>اخبار الطوال، ص۲۸.</ref>. | |||
به این شکل مردم غیر نظامی را تا آمار سی هزار نفر به [[کربلا]] اعزام کردند. شاید در ابتدای امر کسی [[فکر]] کند مگر در اردوگاه [[حسینی]] چقدر نیرو وجود دارد که اینها ابتدائاً با چهار هزار نفر [[لشکرکشی]] کردهاند؟ ولی [[کفر]] و [[نفاق]] همیشه برای [[سرکوب]] [[جبهه حق]] از [[ترس]] اینکه مبادا دنیایش را از دست بدهد و دیگری به سودای خیالی این سرایش چشم نداشته باشد سنگ تمام میگذارد، ولی به این همه بسنده نکردند، روزانه چند تیپ نیرو به کربلا اعزام میشد. | |||
# [[شبث بن ربعی]] با چهار هزار نفر | |||
# [[عروه بن قیس]] با چهار هزار نیرو | |||
# [[سنان بن انس]] با ۴ هزار نیرو | |||
# [[حصین بن نمیر]] با ۴ هزار نفر | |||
# [[شمر بن ذی الجوشن]] با ۴ هزار نفر | |||
# [[مضایر بن رهینه]] با سه هزار نفر | |||
# [[یزید بن رکاب کلبی]] با ۲ هزار نفر | |||
# [[نضر بن خرشه]] با ۲ هزار نیرو | |||
# [[محمد بن اشعث]] با ۳ هزار نیرو | |||
# [[عبدالله حصین]] با هزار نیرو | |||
# [[خولی بن یزید]] با ۱۰ هزار نیرو | |||
# [[کعب بن طلحه]] با ۳ هزار نیرو | |||
# [[حجار بن ابجر]] با هزار نیرو | |||
# [[حر بن یزید ریاحی]] با ۳ هزار نیرو | |||
[[ابیمخنف]] [[لشکر]] را هشتاد هزار دانسته، [[لهوف]] لشکر [[عمر سعد]] را بیست هزار، ابن شهر اشوب ۳۵ هزار دانسته، اعصم [[کوفی]] بیست هزار نفر دانسته و [[علامه مجلسی]] نیز بیست هزار نفر دانسته است. از [[روز]] [[سوم محرم]] تا روز دهم هر روزی میگذشت فوجی از نیرو را [[ابن زیاد]] روانه کربلا میکرد و حسین{{ع}} و یارانش را مثل [[نگین انگشتری]] در محاصره میگرفتند. در این اعزام نیروها خوب است از نظر [[روحی]] و روانی مداقهای بر [[احساسات]] [[پاک]] و زلال ۶۴ یا ۸۴ [[زن]] و [[کودک]] همراه [[سید الشهداء]] داشته باشیم! | |||
به [[راستی]] در اردوگاهی که [[کودک]] ۶ ماهه «[[علی اصغر]]» و سه ساله «[[امام باقر]]» و شش ساله «رقیه» تا نوجوانها و [[زنان]] محترمهای که کانون [[احساسات]] و [[عواطف]] میباشند و در برخورد با [[رنجها]] و [[بلایا]] و محنتها از نظر [[عاطفی]] اثرپذیر و بیشتر از مردان تحت تأثیر قرار میگیرند، وقتی این موج فزاینده اعزام نیروهای تا دندان [[مسلح]] را به قصد [[جنگ]] و [[خونریزی]] [[مشاهده]] میکنند چه حالی پیدا میکنند؟ | |||
قومی که بعضاً با کینههای کهنه آمدهاند {{عربی|بغضا لأبيك}} هنوز [[دشمنی با علی]]{{ع}} را پس از بیست سال از [[شهادت]] حضرت فراموش نکردهاند. بعضی به [[طمع]] [[غنائم]] و عطای [[امیر]] آمدهاند {{عربی|خفنا العطاء}} چهرههای [[بیهویتی]] که اینگونه [[حکومتهای جور]] تربیتشان کرده که عطای ملوکانه را بگیرند و در [[جبهه جنگ]] قصابی کنند، گر چه صف مقابلشان [[فرزندان]] و [[ذریه]] [[پاک]] [[رسول الله]]{{صل}} باشند! بعضی [[کورکورانه]] به [[تقلید]] از [[رئیس قبیله]] آمدهاند تا [[فرمان]] شیوخ خودفروخته را [[اجرا]] و [[اطاعت]] کنند. | |||
در این آشفته [[بازار]] [[اندیشهها]] و اهداف مختلف هیچ گوشی بدهکار [[حقانیت]] و [[کلام]] جذاب [[سیدالشهداء]] و یارانش نیست. گاهی کلام آنچنان جذاب بود که تمام [[سپاهیان عمر سعد]] را به [[سکوت]] مرگباری وا میداشت، ولی در پایان [[سخن امام]]، چهره [[پلیدی]] مثل [[شمر]] سخن [[زشتی]] از [[قلبی]] [[خبیث]] سر میداد و تمام رشتهها را میگسست.<ref>[[علی راجی|راجی، علی]]، [[مظلومیت سیدالشهداء ج۱ (کتاب)|مظلومیت سیدالشهداء]]، ج۱، ص ۱۶۹.</ref> | |||
== منابع == | == منابع == | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
# [[پرونده:1100827.jpg|22px]] [[سعید طاووسی مسرور|طاووسی مسرور، سعید]]، [[فرهنگ سوگ شیعی (کتاب)|'''مقاله «کربلا»، فرهنگ سوگ شیعی''']] | # [[پرونده:1100827.jpg|22px]] [[سعید طاووسی مسرور|طاووسی مسرور، سعید]]، [[فرهنگ سوگ شیعی (کتاب)|'''مقاله «کربلا»، فرهنگ سوگ شیعی''']] | ||
# [[پرونده:IM010710.jpg|22px]] [[علی راجی|راجی، علی]]، [[مظلومیت سیدالشهداء ج۱ (کتاب)|'''مظلومیت سیدالشهداء ج۱''']] | |||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||
خط ۵۸: | خط ۸۹: | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده: | [[رده:کربلا]] |