کبشه: تفاوت میان نسخهها
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۱) |
(←مقدمه) |
||
(۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = زنان در نهضت عاشورا | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = | پرسش مرتبط = }} | |||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = | |||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
کبشه در [[خانه]] [[ام اسحاق | کبشه در [[خانه]] [[ام اسحاق دختر طلحه]] [[همسر امام حسین]]{{ع}} بود. او با فردی به نام [[ابورزین]] [[ازدواج]] کرد و سلیمان از وی متولد شد. [[سلیمان]] همان کسی است که [[امام]] در [[مکه]] به او مأموریت داد تا نامههای خویش را به رؤسای پنجگانه [[بصره]] [[احنف بن قیس]]، [[مالک بن مسمع]]، [[منذر بن جارود]]، [[مسعود بن عمرو]]، [[قیس بن هیثم]] و برخی دیگر از بزرگان [[شهر]] چون [[عمرو بن عبیدالله معمر]] و [[یزید بن مسعود]] برساند. سلیمان نیز راهی بصره شد و نامههای امام را به آنان رساند. در این نامهها امام آنها را به [[بیعت]] و [[یاری]] خود فراخوانده بود<ref>الفتوح، ص۸۴۶؛ ابصارالعین، ص۹۵.</ref>. | ||
اشراف بصره | اشراف بصره نامه را پنهان کردند، جز منذر بن جارود که [[ابن زیاد]] داماد وی بود و منذر از او سخت میترسید. از اینرو نامه را به ابن زیاد داد. ابن زیاد که [[حاکم بصره]] بود و به عنوان [[حاکم کوفه]] نیز از سوی یزید گمارده شده بود و در حال عزیمت به آن شهر بود در [[خشم]] شد و [[سفیر]] امام را به دار آویخته به [[شهادت]] رساند. سپس به [[منبر]] رفت و به [[تهدید]] [[مردم]] پرداخت و گفت: اگر بشنوم کسی از شما قدم از جاده موافقت برگرفته و طریق [[مخالفت]] سپرده باشد، او را و هر کس را که بدو باز خوانند، با [[شمشیر]] پاره پاره کنم<ref>الفتوح، ص۸۴۶.</ref>. | ||
عبیدالله آن گاه چند نفر از سران بصره را همراه خود ساخت و به سمت [[کوفه]] حرکت کرد<ref> الفتوح، ص۸۴۷.</ref>. در [[زیارت]] ناحیه بر سلیمان[[درود]] فرستاده شده است<ref> بحارالانوار، ج۹۷، ص۲۷۱.</ref>. | عبیدالله آن گاه چند نفر از سران بصره را همراه خود ساخت و به سمت [[کوفه]] حرکت کرد<ref> الفتوح، ص۸۴۷.</ref>. در [[زیارت]] ناحیه بر سلیمان[[درود]] فرستاده شده است<ref>بحارالانوار، ج۹۷، ص۲۷۱.</ref>. | ||
اما مادرش «کبشه» با | اما مادرش «کبشه» با امام حسین{{ع}} به [[کربلا]] آمد و [[شاهد]] همه رویدادها و مصائبی بود که بر [[اهل بیت]] در کربلا گذشت. او نیز با کاروان [[اسیران]] به کوفه و [[شام]] رفت، در همه [[مصائب]] [[شریک]] بود و تحمل آن مصائب را چون در [[راه خدا]] و اهل بیت میدانست برایش آسان مینمود<ref>معالی السبطین، ص۲۳۱.</ref>.<ref>[[محمد صادق مزینانی|مزینانی، محمد صادق]]، [[نقش زنان در حماسه عاشورا (کتاب)|نقش زنان در حماسه عاشورا]]، ص۲۶۸-۲۶۹.</ref> | ||
== منابع == | == منابع == | ||
خط ۲۱: | خط ۱۸: | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده: | [[رده:بانوان عاشورایی]] | ||
نسخهٔ کنونی تا ۲۳ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۴:۳۵
مقدمه
کبشه در خانه ام اسحاق دختر طلحه همسر امام حسین(ع) بود. او با فردی به نام ابورزین ازدواج کرد و سلیمان از وی متولد شد. سلیمان همان کسی است که امام در مکه به او مأموریت داد تا نامههای خویش را به رؤسای پنجگانه بصره احنف بن قیس، مالک بن مسمع، منذر بن جارود، مسعود بن عمرو، قیس بن هیثم و برخی دیگر از بزرگان شهر چون عمرو بن عبیدالله معمر و یزید بن مسعود برساند. سلیمان نیز راهی بصره شد و نامههای امام را به آنان رساند. در این نامهها امام آنها را به بیعت و یاری خود فراخوانده بود[۱].
اشراف بصره نامه را پنهان کردند، جز منذر بن جارود که ابن زیاد داماد وی بود و منذر از او سخت میترسید. از اینرو نامه را به ابن زیاد داد. ابن زیاد که حاکم بصره بود و به عنوان حاکم کوفه نیز از سوی یزید گمارده شده بود و در حال عزیمت به آن شهر بود در خشم شد و سفیر امام را به دار آویخته به شهادت رساند. سپس به منبر رفت و به تهدید مردم پرداخت و گفت: اگر بشنوم کسی از شما قدم از جاده موافقت برگرفته و طریق مخالفت سپرده باشد، او را و هر کس را که بدو باز خوانند، با شمشیر پاره پاره کنم[۲].
عبیدالله آن گاه چند نفر از سران بصره را همراه خود ساخت و به سمت کوفه حرکت کرد[۳]. در زیارت ناحیه بر سلیماندرود فرستاده شده است[۴].
اما مادرش «کبشه» با امام حسین(ع) به کربلا آمد و شاهد همه رویدادها و مصائبی بود که بر اهل بیت در کربلا گذشت. او نیز با کاروان اسیران به کوفه و شام رفت، در همه مصائب شریک بود و تحمل آن مصائب را چون در راه خدا و اهل بیت میدانست برایش آسان مینمود[۵].[۶]
منابع
پانویس
- ↑ الفتوح، ص۸۴۶؛ ابصارالعین، ص۹۵.
- ↑ الفتوح، ص۸۴۶.
- ↑ الفتوح، ص۸۴۷.
- ↑ بحارالانوار، ج۹۷، ص۲۷۱.
- ↑ معالی السبطین، ص۲۳۱.
- ↑ مزینانی، محمد صادق، نقش زنان در حماسه عاشورا، ص۲۶۸-۲۶۹.