جز
جایگزینی متن - 'آقای تونهای؛' به 'آقای تونهای (پژوهشگر معارف مهدویت)؛'
جز (جایگزینی متن - 'آقای تونهای؛' به 'آقای تونهای (پژوهشگر معارف مهدویت)؛') |
|||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
::::::در روایات فراوانی دابة الارض بر شخص [[امام علی|امیر مؤمنان علی]]{{ع}} تطبیق شده است. در تفسیر [[علی بن ابراهیم]] از [[امام صادق]]{{ع}} آمده است: مردی به [[عمار یاسر]] گفت: آیهای در [[قرآن]] است که فکر مرا پریشان ساخته و مرا در شک انداخته است. عمار گفت: کدام آیه؟ گفت: آیه {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِّنَ الأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ}}﴾}}<ref> سوره نمل، آیه: ۸۲.</ref>، این کدام جنبنده است عمار گفت: به خدا سوگند! روی زمین نمینشینم، غذا نمیخورم و آبی نمینوشم، تا دابة الارض را به تو نشان دهم. پس همراه آن مرد خدمت [[امام علی|حضرت علی]]{{ع}} آمد؛ در حالی که حضرت غذا میخورد. هنگامی که چشم [[امام]]{{ع}} به عمار افتاد، فرمود: بیا. عمار آمد و نشست و با [[امام]]{{ع}} غذا خورد. آن مرد سخت در تعجّب فرورفت و ناباورانه به این صحنه نگریست؛ چرا که عمار به او قول داده بود و قسم خورده بود تا به وعدهاش وفا نکند، غذا نخورد. گویی قول و قسم خود را فراموش کرده است. هنگامی که عمار برخاست و با [[امام علی|حضرت علی]]{{ع}} خداحافظی کرد، آن مرد رو به او کرد و گفت: عجیب است! تو سوگند یاد کردی که غذا نخوری و آب ننوشی و بر زمین ننشینی، مگر اینکه "دابة الارض" را به من نشان دهی. عمار در پاسخ گفت: من او را به تو نشان دادم اگر فهمیدی<ref> ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج ۱۵، ص ۵۵۱- ۵۵۳</ref>»<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]،[[فرهنگنامه مهدویت (کتاب)|فرهنگنامه مهدویت]]، ص:۱۹۹ - ۲۰۱.</ref>. | ::::::در روایات فراوانی دابة الارض بر شخص [[امام علی|امیر مؤمنان علی]]{{ع}} تطبیق شده است. در تفسیر [[علی بن ابراهیم]] از [[امام صادق]]{{ع}} آمده است: مردی به [[عمار یاسر]] گفت: آیهای در [[قرآن]] است که فکر مرا پریشان ساخته و مرا در شک انداخته است. عمار گفت: کدام آیه؟ گفت: آیه {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِّنَ الأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ}}﴾}}<ref> سوره نمل، آیه: ۸۲.</ref>، این کدام جنبنده است عمار گفت: به خدا سوگند! روی زمین نمینشینم، غذا نمیخورم و آبی نمینوشم، تا دابة الارض را به تو نشان دهم. پس همراه آن مرد خدمت [[امام علی|حضرت علی]]{{ع}} آمد؛ در حالی که حضرت غذا میخورد. هنگامی که چشم [[امام]]{{ع}} به عمار افتاد، فرمود: بیا. عمار آمد و نشست و با [[امام]]{{ع}} غذا خورد. آن مرد سخت در تعجّب فرورفت و ناباورانه به این صحنه نگریست؛ چرا که عمار به او قول داده بود و قسم خورده بود تا به وعدهاش وفا نکند، غذا نخورد. گویی قول و قسم خود را فراموش کرده است. هنگامی که عمار برخاست و با [[امام علی|حضرت علی]]{{ع}} خداحافظی کرد، آن مرد رو به او کرد و گفت: عجیب است! تو سوگند یاد کردی که غذا نخوری و آب ننوشی و بر زمین ننشینی، مگر اینکه "دابة الارض" را به من نشان دهی. عمار در پاسخ گفت: من او را به تو نشان دادم اگر فهمیدی<ref> ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج ۱۵، ص ۵۵۱- ۵۵۳</ref>»<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]،[[فرهنگنامه مهدویت (کتاب)|فرهنگنامه مهدویت]]، ص:۱۹۹ - ۲۰۱.</ref>. | ||
{{پایان جمع شدن}} | {{پایان جمع شدن}} | ||
{{جمع شدن|۳. آقای | {{جمع شدن|۳. [[مجتبی تونهای|آقای تونهای]] (پژوهشگر معارف مهدویت)؛}} | ||
[[پرونده:13681078.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[مجتبی تونهای]]]] | [[پرونده:13681078.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[مجتبی تونهای]]]] | ||
::::::آقای '''[[مجتبی تونهای]]'''، در کتاب ''«[[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]»'' در اینباره گفته است: | ::::::آقای '''[[مجتبی تونهای]]'''، در کتاب ''«[[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]»'' در اینباره گفته است: |