چرا با آغاز دوره استعمار ادعای دروغین مهدویت زیاد شد؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
جز (حذف پیوند از عنوان منبعشناسی جامع مهدویت توسط ربات) |
|||
خط ۲۳: | خط ۲۳: | ||
==پرسشهای وابسته== | ==پرسشهای وابسته== | ||
== | ==منبعشناسی جامع مهدویت== | ||
{{پرسشهای وابسته}} | {{پرسشهای وابسته}} | ||
{{ستون-شروع|3}} | {{ستون-شروع|3}} |
نسخهٔ ۱۷ مهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۲۰:۵۹
چرا با آغاز دوره استعمار ادعای دروغین مهدویت زیاد شد؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت |
مدخل اصلی | مهدویت |
چرا با آغاز دوره استعمار ادعای دروغین مهدویت زیاد شد؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.
عبارتهای دیگری از این پرسش
پاسخ نخست
- حجت الاسلام و المسلمین دکتر رسول رضوی، در کتاب «امام مهدی» در اینباره گفته است:
- «بعد از آغاز غیبت صغرا، عدهای، به خیال کسب مال و مقام، شروع به ادعای نیابت و بابیت حضرت مهدی (ع) کردند و افرادی مانند شریعی، شلمغانی، نمیری، کرخی، حلاج، ابن ابی العزاقر و ... خود را نایب و باب امام زمان(ع) نامیدند و بعد از اندک مدتی، کمکم، ترقی کردند، خود را امام و حتی پیامبر خواندند[۱]. ادعای نیابت و حتی ادعای مهدویت که برای رسیدن به مال و مقام دنیوی و فریب دادن مردم سادهدل بود، بعد از آغاز غیبت کبرا نیز ادامه یافت و عدهای با فریب مردم، مدتی به فتنهانگیزی پرداختند و بعد از بین رفتند تا اینکه نوبت به استعمار رسید. دولتهای استعماری که در طول جنگهای صلیبی، طعم شکست را چشیده بودند، بعد از آغاز رنسانس و آغاز نفوذ به کشورهای آفریقایی و آسیایی، به این نتیجه رسیدند که برای نفوذ در کشورهای اسلامی، چارهای جز ایجاد اختلافهای دینی ندارند. همفر (جاسوس انگلیسی) به هنگام توضیح مواد موافقتنامه مقامات بلندپایه وزارت مستعمرات بریتانیا برای شکست و نابودی اسلام، به چهارده بند از آن اشاره میکند. در بند ششم چنین آمده است: تبلیغ عقاید و مذاهب من درآوردی و ساختگی در مناطق اسلامی با برنامهریزی آگاهانه و منظم به گونهای که تبلیغ پس از ارزیابی زمینههای مساعد فکری در اقشار مردم صورت گیرد ... و اختلافات و منازعات شدیدی بین این فرقهها برپا گردد تا بدانجا که هر فرقهای خود را مسلمان واقعی و دیگران را مرتد و کافر و واجب القتل پندارد[۲]. استعمار غرب، روشهای گوناگونی را برای تحقق این اهداف، در پیش گرفت. یکی از آنها، روشی بود که در یک برهه از زمان، مبارزان مسلمان برای مبارزه با استعمار از آن استفاده کرده بودند. آن روش، ادعای مهدویت از سوی برخی از مسلمانان آفریقا بود. استعمار میخواست از این حربه، برای شکست خود اسلام استفاده کند. استعمار انگلیس، طعم مبارزه با مهدی سودانی یا متمهدی سودانی را - که با ادعای مهدویت، عدهای را به دور خود گرد آورد و جنگهای بسیاری با دولت مصر و حتی انگلیس کرد[۳] - به یاد داشت و حتی در نهایت، از این حرکت نیز برای رسیدن به اهداف خود استفاده کرد و با تشویق عدهای برای ادعای مهدویت، ایجاد تفرقه میان مسلمانان را آغاز کرد. در کتاب ادیان و مهدویت، از حدود چهل و شش نفر نام برده شده است که مدعی مهدویت شدهاند[۴]. هرچند تعداد مدعیان مهدویت، بیش از این مقدار است، ولی باید دانست که اوج این ادعاها، در دوره استعمار بوده است. مؤلف کتاب مذکور، در ادامه مینویسد: اشخاص دیگری مدعی مهدویت شدند که سیاست خارجی، آنها را تحریک نمود وگرنه فرومایگی آنها مانند آفتاب آشکار شد. مانند سید علی محمد باب، میرزا یحیی ازل، حسین علی عبد البهاء، یوسف خواجه کاشغری که گفت من امام زمان هستم و پیشوای تراکمه گردید و بیست و نه هزار ترکمن را در کنار رود گرگان با قشون ایران مصادف داده و نظایر بسیار در اطراف جهان از آنها دیده شده است[۵]. استعمار، در هندوستان نیز احمد خان قادیانی را به این ادعا برانگیخت و فرقه قادیانیه را ایجاد کرد. این فرقه، بعدها، به دو فرقه تقسیم شدند و هم اکنون نیز در پاکستان به حیات خود ادامه میدهد[۶]»[۷].