فواید امام غایب چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'جهان آفرینش' به 'جهان آفرینش'
جز (جایگزینی متن - 'جهان آفرینش' به 'جهان آفرینش')
خط ۱۴۱: خط ۱۴۱:
::::#'''[[تربیت]] یک گروه انقلابی [[آگاه]]:''' بر خلاف آنچه بعضی [[فکر]] می‌کنند، رابطه [[امام]] در زمان [[غیبت]] بکلّی از [[مردم]] بریده نیست؛ بلکه آن گونه که از [[روایات]] اسلامی‌بر می‌آید گروه کوچکی از آماده ترین افراد که سری پر شور از [[عشق]] [[خدا]]، و دلی پر [[ایمان]]، و اخلاصی فوق العاده برای تحقّق بخشیدن به [[آرمان]] [[اصلاح]] [[جهان]] دارند، با او در ارتباطند و از طریق این پیوند تدریجاً ساخته می‌شوند؛ و [[روح]] انقلابی بیشتری کسب می‌کنند؛ انقلابی سازنده و بارور برای ریشه کن ساختن هر گونه [[ظلم]] و [[بیدادگری]] در [[جهان]]! ممکن است آنها خودشان پیش از این [[قیام]] از [[دنیا]] بروند ولی به هر حال [[آمادگی]] و تعلیمات انقلابی را به [[نسل]] های [[آینده]] شان، و به دیگران منتقل می‌سازند، و در پرورش گروه نهایی سهیم و شریکند. معنی [[غیبت امام]] این نیست که او به شکل یک [[روح]] نامرئی و یا اشعّه‌ای [[ناپیدا]] در می‌آید، بلکه او از یک [[زندگی]] طبیعی آرام برخوردار است؛ و به طور ناشناخته در میان همین [[انسان‌ها]] رفت و آمد دارد، و دلهای بسیار آماده را بر می‌گزیند؛ و در [[اختیار]] می‌گیرد و بیش از پیش آماده می‌کند و می‌سازد. افراد مستعد به تفاوت [[میزان]] استعداد و [[شایستگی]] خود، [[توفیق]] [[درک]] این [[سعادت]] را پیدا می‌کنند؛ بعضی چند لحظه؛ و بعضی چند [[ساعت]] و چند روز؛ و بعضی سالها با او در تماس نزدیک هستند! به تعبیر روشن‌تر، آنها کسانی هستند که آنچنان بر بال و پر [[دانش]] و [[تقوا]] قرار گرفته و بالا رفته اند که همچون مسافران هواپیماهای دور پرواز بر فراز ابرها قرار می‌گیرند؛ آنجا که هیچ گاه [[حجاب]] و مانعی بر سر راه تابش جانبخش [[آفتاب]] نیست؛ در حالی که دیگران در زیر ابرها در [[تاریکی]] و [[نور]] کمرنگ به سر می‌برند. حساب صحیح نیز همین است؛ من نباید [[انتظار]] داشته باشم که [[آفتاب]] را به پائین ابرها بکشم تا چهره او را ببینم؛ چنین انتظاری اشتباه بزرگ و [[خیال]] خام است؛ این منم که باید بالاتر از ابرها پرواز کنم تا شعاع جاودانه [[آفتاب]] را جرعه جرعه بنوشم و سیراب گردم. به هر حال، [[تربیت]] این گروه یکی دیگر از فلسفه‌های وجود او در این دوران است.
::::#'''[[تربیت]] یک گروه انقلابی [[آگاه]]:''' بر خلاف آنچه بعضی [[فکر]] می‌کنند، رابطه [[امام]] در زمان [[غیبت]] بکلّی از [[مردم]] بریده نیست؛ بلکه آن گونه که از [[روایات]] اسلامی‌بر می‌آید گروه کوچکی از آماده ترین افراد که سری پر شور از [[عشق]] [[خدا]]، و دلی پر [[ایمان]]، و اخلاصی فوق العاده برای تحقّق بخشیدن به [[آرمان]] [[اصلاح]] [[جهان]] دارند، با او در ارتباطند و از طریق این پیوند تدریجاً ساخته می‌شوند؛ و [[روح]] انقلابی بیشتری کسب می‌کنند؛ انقلابی سازنده و بارور برای ریشه کن ساختن هر گونه [[ظلم]] و [[بیدادگری]] در [[جهان]]! ممکن است آنها خودشان پیش از این [[قیام]] از [[دنیا]] بروند ولی به هر حال [[آمادگی]] و تعلیمات انقلابی را به [[نسل]] های [[آینده]] شان، و به دیگران منتقل می‌سازند، و در پرورش گروه نهایی سهیم و شریکند. معنی [[غیبت امام]] این نیست که او به شکل یک [[روح]] نامرئی و یا اشعّه‌ای [[ناپیدا]] در می‌آید، بلکه او از یک [[زندگی]] طبیعی آرام برخوردار است؛ و به طور ناشناخته در میان همین [[انسان‌ها]] رفت و آمد دارد، و دلهای بسیار آماده را بر می‌گزیند؛ و در [[اختیار]] می‌گیرد و بیش از پیش آماده می‌کند و می‌سازد. افراد مستعد به تفاوت [[میزان]] استعداد و [[شایستگی]] خود، [[توفیق]] [[درک]] این [[سعادت]] را پیدا می‌کنند؛ بعضی چند لحظه؛ و بعضی چند [[ساعت]] و چند روز؛ و بعضی سالها با او در تماس نزدیک هستند! به تعبیر روشن‌تر، آنها کسانی هستند که آنچنان بر بال و پر [[دانش]] و [[تقوا]] قرار گرفته و بالا رفته اند که همچون مسافران هواپیماهای دور پرواز بر فراز ابرها قرار می‌گیرند؛ آنجا که هیچ گاه [[حجاب]] و مانعی بر سر راه تابش جانبخش [[آفتاب]] نیست؛ در حالی که دیگران در زیر ابرها در [[تاریکی]] و [[نور]] کمرنگ به سر می‌برند. حساب صحیح نیز همین است؛ من نباید [[انتظار]] داشته باشم که [[آفتاب]] را به پائین ابرها بکشم تا چهره او را ببینم؛ چنین انتظاری اشتباه بزرگ و [[خیال]] خام است؛ این منم که باید بالاتر از ابرها پرواز کنم تا شعاع جاودانه [[آفتاب]] را جرعه جرعه بنوشم و سیراب گردم. به هر حال، [[تربیت]] این گروه یکی دیگر از فلسفه‌های وجود او در این دوران است.
::::#'''نفوذ [[روحانی]] و [[ناآگاه]]:''' می‌دانیم [[خورشید]] یک سلسله اشعّه مرئی دارد که از ترکیب آنها با هم، هفت رنگ [[معروف]]، پیدا می‌شود؛ و یک سلسله اشعّه نامرئی که به نام "اشعّه فوق بنفش" و "اشعّه مادون قرمز" نامیده شده است. همچنین یک [[رهبر]] بزرگ آسمانی خواه [[پیامبر]] باشد یا [[امام]]، علاوه بر [[تربیت]] [[تشریعی]] که از طریق گفتار و [[رفتار]] و [[تعلیم و تربیت]] عادی صورت می‌گیرد، یک نوع [[تربیت]] [[روحانی]] و از راه نفوذ [[معنوی]] در دلها و فکرها دارد که می‌توان آن را [[تربیت]] [[تکوینی]] نام گذارد؛ در آنجا الفاظ و کلمات و گفتار و [[کردار]] کار نمی‌کند بلکه تنها [[جاذبه]] و کشش درونی کار می‌کند. در حالات بسیاری از [[پیشوایان]] بزرگ [[الهی]] می‌خوانیم که گاه بعضی از افراد [[منحرف]] و آلوده با یک تماس مختصر با آنها بکلّی تغییر مسیر می‌دادند، و سرنوشتشان یکباره دگرگون می‌شد، و به قول [[معروف]] با ۱۸۰ درجه [[انحراف]] راه کاملا تازه‌ای را [[انتخاب]] می‌کردند؛ یک مرتبه فردی [[پاک]] و [[مؤمن]] و [[فداکار]] از [[آب]] در می‌آمدند که از بذل همه وجود خود نیز مضایقه نداشتند! این دگرگونی‌های تند و سریع و همه جانبه، این انقلابهای جهش آسا و فراگیر، آنهم با یک نگاه یا یک تماس مختصر (البتّه برای آنها که در عین آلودگی یک نوع [[آمادگی]] نیز دارند) نمی‌تواند نتیجه [[تعلیم و تربیت]] عادی باشد بلکه معلول یک اثر [[روانی]] نامرئی و یک جذبه ناخودآگاه است که گاهی از آن تعبیر به "نفوذ شخصیّت" نیز می‌شود. بسیار از کسان این موضوع را در [[زندگی]] خود تجربه کرده‌اند که به هنگام برخورد با افرادی که روحهای بزرگ و [[عالی]] دارند چنان بی [[اختیار]] و ناخود [[آگاه]] تحت تأثیر آنان قرار می‌گیرند که حتّی [[سخن گفتن]] در برابر آنها برایشان مشکل می‌شود؛ و خود را در میان هاله‌ای مرموز و غیر قابل توصیف از [[عظمت]] و بزرگی می‌بینند. البتّه ممکن است گاهی این گونه امور را با تلقین و امثال آن توجیه کرد؛ ولی مسلّماً این [[تفسیر]] برای همه موارد صحیح نیست بلکه راهی جز این ندارد که بپذیریم که این آثار نتیجه شعاع اسرارآمیزی است که از درون ذات انسان‌های بزرگ برمی‌خیزد. سرگذشتهای فراوانی در [[تاریخ]] [[پیشوایان]] بزرگ می‌بینیم که جز از این راه نمی‌توان آنها را [[تفسیر]] کرد; داستان آمدن [[جوان]] آلوده‌ای نزد [[پیامبر]]{{صل}} و [[انقلاب]] ناگهانی [[روحی]] او. یا برخورد [[اسعد بن زراره]] بت‌پرست به [[پیامبر]]{{صل}} در کنار خانه [[کعبه]] و تغییر جهش آسای طرز [[تفکّر]] او. و یا آنچه [[دشمنان]] سرسخت [[پیامبر]]{{صل}} نام آن را [[سحر]] می‌گذاردند و [[مردم]] را به خاطر آن از نزدیک شدن به او باز می‌داشتند، همه حاکی از نفوذ شخصیّت [[پیامبر]]{{صل}} در افراد مختلف از این طریق است. همچنین آنچه درباره تأثیر [[پیام]] [[امام حسین]]{{ع}} روی [[فکر]] "زهیر" در مسیر [[کربلا]] [[نقل]] شده تا آنجا که با شنیدن [[پیام]] [[امام]] حتّی نتوانست لقمه‌ای که در دست داشت به دهان بگذارد، و آن را به [[زمین]] نهاد و حرکت کرد. و یا کشش عجیب و فوق العاده که "[[حر بن یزید ریاحی]]" در خود احساس می‌کرد، و با تمام شجاعتش همچون بید می‌لرزید؛ و همین کشش سرانجام او را به صف [[مجاهدان]] [[کربلا]] کشانید و به [[افتخار]] بزرگ [[شهادت]] نائل آمد. و یا داستان [[جوانی]] که در [[همسایگی]] "[[ابوبصیر]]" [[زندگی]] داشت، و با [[ثروت]] سرشار خود که از خودش خدمتی به دستگاه بنی امیّه فراهم ساخته بود به [[عیش و نوش]] و بی بند و باری پرداخته بود و سرانجام با یک [[پیام]] [[امام صادق]]{{ع}} بکلّی دگرگون شد، و همه کارهای خود را در هم پیچید و تمام اموالی را که از طریق [[نامشروع]] گرد آورده بود به صاحبانش داد، یا در [[راه خدا]] [[انفاق]] کرد. و یا سرگذشت کنیز خواننده و زیبا و عشوه گری که [[هارون]] به [[گمان]] خام خود برای [[منحرف]] ساختن ذهن [[امام کاظم]]{{ع}} به زندان اعزام داشته بود؛ و منقلب شدن روحیّه او در یک مدّت کوتاه، تا آنجا که قیافه و طرز سخن و [[منطق]] او [[هارون]] را به [[حیرت]] و [[وحشت]] افکند... همه و همه نشانه و نمونه‌هایی از همین تأثیر ناخودآگاه است که می‌توان آن را شعبه ای از "[[ولایت تکوینی]]" [[پیامبر]]{{صل}} یا [[امام]]{{ع}} دانست، چرا که عامل [[تربیت]] و [[تکامل]] در اینجا الفاظ و جمله‌ها و راههای معمولی و عادی نیست، بلکه جذبه [[معنوی]] و نفوذ [[روحانی]] عامل اصلی محسوب می‌شود. این برنامه همان گونه که گفتیم منحصر به [[پیامبران]] و [[امامان]] نیست؛ بلکه [[رجال]] [[راستین]] و شخصیّتهای بزرگ نیز به تناسب [[میزان]] شخصیّت خود هاله ای از این نفوذ ناخودآگاه اطراف خود ترسیم می‌کنند، منتها قلمرو گروه اوّل با گروه دوم از نظر ابعاد و گسترش قابل مقایسه نیست. [[وجود امام]]{{ع}} در پشت ابرهای [[غیبت]] نیز این اثر را دارد که از طریق اشعّه نیرومند و پردامنه نفوذ شخصیّت خود، دلهای آماده را در نزدیک و دور تحت تأثیر جذبه مخصوص قرار داده به [[تربیت]] و [[تکامل]] آنها می‌پردازد و از آنها انسان‌هایی کاملتر می‌سازد. ما قطبهای مغناطیسی [[زمین]] را با چشم خود نمی‌بینیم، ولی اثر آنها روی عقربه های [[قطب]] نما، در دریاها راهنمای کشتیهاست؛ و در صحراها و آسمانها راهنمای هواپیماها و وسائل دیگر است. در سرتاسر کره [[زمین]] از [[برکت]] این امواج مغناطیسی، میلیونها مسافر راه خود را به سوی مقصد پیدا کرده، یا وسائل نقلیّه بزرگ و کوچک به [[فرمان]] همین عقربه ظاهراً کوچک از [[سرگردانی]] رهایی می‌یابند. آیا تعجّب دارد اگر [[وجود امام]]{{ع}} در [[زمان غیبت]] با امواج [[جاذبه]] [[معنوی]] خود [[افکار]] و جانهای زیادی را که در دور یا نزدیک قرار دارند [[هدایت]] کند، و از [[سرگردانی]] رهایی بخشد؟ ولی نمی‌توان و نباید فراموش کرد که همان گونه که امواج مغناطیس [[زمین]] روی هر آهن پاره بی ارزشی اثر نمی‌گذارد بلکه روی عقربه‌های ظریف و حسّاسی که [[آب]] مغناطیس خورده‌اند و یک نوع سنخیّت و شباهت با [[قطب]] فرستنده امواج مغناطیسی پیدا کرده‌اند اثر می‌گذارند، همینطور دلهایی که راهی با [[امام]] دارند و شباهتی را در خود [[ذخیره]] نموده‌اند تحت تأثیر آن جذبه غیر قابل توصیف [[روحانی]] قرار می‌گیرند. با در نظر گرفتن آنچه در بالا گفتیم، یکی دیگر از آثار و فلسفه‌های وجودی [[امام]]{{ع}} در چنین دورانی [[آشکار]] می‌گردد.
::::#'''نفوذ [[روحانی]] و [[ناآگاه]]:''' می‌دانیم [[خورشید]] یک سلسله اشعّه مرئی دارد که از ترکیب آنها با هم، هفت رنگ [[معروف]]، پیدا می‌شود؛ و یک سلسله اشعّه نامرئی که به نام "اشعّه فوق بنفش" و "اشعّه مادون قرمز" نامیده شده است. همچنین یک [[رهبر]] بزرگ آسمانی خواه [[پیامبر]] باشد یا [[امام]]، علاوه بر [[تربیت]] [[تشریعی]] که از طریق گفتار و [[رفتار]] و [[تعلیم و تربیت]] عادی صورت می‌گیرد، یک نوع [[تربیت]] [[روحانی]] و از راه نفوذ [[معنوی]] در دلها و فکرها دارد که می‌توان آن را [[تربیت]] [[تکوینی]] نام گذارد؛ در آنجا الفاظ و کلمات و گفتار و [[کردار]] کار نمی‌کند بلکه تنها [[جاذبه]] و کشش درونی کار می‌کند. در حالات بسیاری از [[پیشوایان]] بزرگ [[الهی]] می‌خوانیم که گاه بعضی از افراد [[منحرف]] و آلوده با یک تماس مختصر با آنها بکلّی تغییر مسیر می‌دادند، و سرنوشتشان یکباره دگرگون می‌شد، و به قول [[معروف]] با ۱۸۰ درجه [[انحراف]] راه کاملا تازه‌ای را [[انتخاب]] می‌کردند؛ یک مرتبه فردی [[پاک]] و [[مؤمن]] و [[فداکار]] از [[آب]] در می‌آمدند که از بذل همه وجود خود نیز مضایقه نداشتند! این دگرگونی‌های تند و سریع و همه جانبه، این انقلابهای جهش آسا و فراگیر، آنهم با یک نگاه یا یک تماس مختصر (البتّه برای آنها که در عین آلودگی یک نوع [[آمادگی]] نیز دارند) نمی‌تواند نتیجه [[تعلیم و تربیت]] عادی باشد بلکه معلول یک اثر [[روانی]] نامرئی و یک جذبه ناخودآگاه است که گاهی از آن تعبیر به "نفوذ شخصیّت" نیز می‌شود. بسیار از کسان این موضوع را در [[زندگی]] خود تجربه کرده‌اند که به هنگام برخورد با افرادی که روحهای بزرگ و [[عالی]] دارند چنان بی [[اختیار]] و ناخود [[آگاه]] تحت تأثیر آنان قرار می‌گیرند که حتّی [[سخن گفتن]] در برابر آنها برایشان مشکل می‌شود؛ و خود را در میان هاله‌ای مرموز و غیر قابل توصیف از [[عظمت]] و بزرگی می‌بینند. البتّه ممکن است گاهی این گونه امور را با تلقین و امثال آن توجیه کرد؛ ولی مسلّماً این [[تفسیر]] برای همه موارد صحیح نیست بلکه راهی جز این ندارد که بپذیریم که این آثار نتیجه شعاع اسرارآمیزی است که از درون ذات انسان‌های بزرگ برمی‌خیزد. سرگذشتهای فراوانی در [[تاریخ]] [[پیشوایان]] بزرگ می‌بینیم که جز از این راه نمی‌توان آنها را [[تفسیر]] کرد; داستان آمدن [[جوان]] آلوده‌ای نزد [[پیامبر]]{{صل}} و [[انقلاب]] ناگهانی [[روحی]] او. یا برخورد [[اسعد بن زراره]] بت‌پرست به [[پیامبر]]{{صل}} در کنار خانه [[کعبه]] و تغییر جهش آسای طرز [[تفکّر]] او. و یا آنچه [[دشمنان]] سرسخت [[پیامبر]]{{صل}} نام آن را [[سحر]] می‌گذاردند و [[مردم]] را به خاطر آن از نزدیک شدن به او باز می‌داشتند، همه حاکی از نفوذ شخصیّت [[پیامبر]]{{صل}} در افراد مختلف از این طریق است. همچنین آنچه درباره تأثیر [[پیام]] [[امام حسین]]{{ع}} روی [[فکر]] "زهیر" در مسیر [[کربلا]] [[نقل]] شده تا آنجا که با شنیدن [[پیام]] [[امام]] حتّی نتوانست لقمه‌ای که در دست داشت به دهان بگذارد، و آن را به [[زمین]] نهاد و حرکت کرد. و یا کشش عجیب و فوق العاده که "[[حر بن یزید ریاحی]]" در خود احساس می‌کرد، و با تمام شجاعتش همچون بید می‌لرزید؛ و همین کشش سرانجام او را به صف [[مجاهدان]] [[کربلا]] کشانید و به [[افتخار]] بزرگ [[شهادت]] نائل آمد. و یا داستان [[جوانی]] که در [[همسایگی]] "[[ابوبصیر]]" [[زندگی]] داشت، و با [[ثروت]] سرشار خود که از خودش خدمتی به دستگاه بنی امیّه فراهم ساخته بود به [[عیش و نوش]] و بی بند و باری پرداخته بود و سرانجام با یک [[پیام]] [[امام صادق]]{{ع}} بکلّی دگرگون شد، و همه کارهای خود را در هم پیچید و تمام اموالی را که از طریق [[نامشروع]] گرد آورده بود به صاحبانش داد، یا در [[راه خدا]] [[انفاق]] کرد. و یا سرگذشت کنیز خواننده و زیبا و عشوه گری که [[هارون]] به [[گمان]] خام خود برای [[منحرف]] ساختن ذهن [[امام کاظم]]{{ع}} به زندان اعزام داشته بود؛ و منقلب شدن روحیّه او در یک مدّت کوتاه، تا آنجا که قیافه و طرز سخن و [[منطق]] او [[هارون]] را به [[حیرت]] و [[وحشت]] افکند... همه و همه نشانه و نمونه‌هایی از همین تأثیر ناخودآگاه است که می‌توان آن را شعبه ای از "[[ولایت تکوینی]]" [[پیامبر]]{{صل}} یا [[امام]]{{ع}} دانست، چرا که عامل [[تربیت]] و [[تکامل]] در اینجا الفاظ و جمله‌ها و راههای معمولی و عادی نیست، بلکه جذبه [[معنوی]] و نفوذ [[روحانی]] عامل اصلی محسوب می‌شود. این برنامه همان گونه که گفتیم منحصر به [[پیامبران]] و [[امامان]] نیست؛ بلکه [[رجال]] [[راستین]] و شخصیّتهای بزرگ نیز به تناسب [[میزان]] شخصیّت خود هاله ای از این نفوذ ناخودآگاه اطراف خود ترسیم می‌کنند، منتها قلمرو گروه اوّل با گروه دوم از نظر ابعاد و گسترش قابل مقایسه نیست. [[وجود امام]]{{ع}} در پشت ابرهای [[غیبت]] نیز این اثر را دارد که از طریق اشعّه نیرومند و پردامنه نفوذ شخصیّت خود، دلهای آماده را در نزدیک و دور تحت تأثیر جذبه مخصوص قرار داده به [[تربیت]] و [[تکامل]] آنها می‌پردازد و از آنها انسان‌هایی کاملتر می‌سازد. ما قطبهای مغناطیسی [[زمین]] را با چشم خود نمی‌بینیم، ولی اثر آنها روی عقربه های [[قطب]] نما، در دریاها راهنمای کشتیهاست؛ و در صحراها و آسمانها راهنمای هواپیماها و وسائل دیگر است. در سرتاسر کره [[زمین]] از [[برکت]] این امواج مغناطیسی، میلیونها مسافر راه خود را به سوی مقصد پیدا کرده، یا وسائل نقلیّه بزرگ و کوچک به [[فرمان]] همین عقربه ظاهراً کوچک از [[سرگردانی]] رهایی می‌یابند. آیا تعجّب دارد اگر [[وجود امام]]{{ع}} در [[زمان غیبت]] با امواج [[جاذبه]] [[معنوی]] خود [[افکار]] و جانهای زیادی را که در دور یا نزدیک قرار دارند [[هدایت]] کند، و از [[سرگردانی]] رهایی بخشد؟ ولی نمی‌توان و نباید فراموش کرد که همان گونه که امواج مغناطیس [[زمین]] روی هر آهن پاره بی ارزشی اثر نمی‌گذارد بلکه روی عقربه‌های ظریف و حسّاسی که [[آب]] مغناطیس خورده‌اند و یک نوع سنخیّت و شباهت با [[قطب]] فرستنده امواج مغناطیسی پیدا کرده‌اند اثر می‌گذارند، همینطور دلهایی که راهی با [[امام]] دارند و شباهتی را در خود [[ذخیره]] نموده‌اند تحت تأثیر آن جذبه غیر قابل توصیف [[روحانی]] قرار می‌گیرند. با در نظر گرفتن آنچه در بالا گفتیم، یکی دیگر از آثار و فلسفه‌های وجودی [[امام]]{{ع}} در چنین دورانی [[آشکار]] می‌گردد.
::::#'''ترسیم [[هدف آفرینش]]:''' هیچ عاقلی بی [[هدف]] گام بر نمی‌دارد، و هر حرکتی که در پرتو [[عقل]] و [[علم]] انجام گیرد در مسیر هدفی قرار خواهد داشت. با این تفاوت که [[هدف]] در کار [[انسان‌ها]] معمولا رفع [[نیازمندی]] خویش و برطرف ساختن کمبودهاست، ولی در کار [[خدا]] [[هدف]] متوجّه دیگران و رفع نیازهای آنهاست؛ چرا که ذات او از هر نظر بی‌پایان است و عاری از هر گونه کمبود و با این حال انجام دادن کاری به نفع خود، درباره او مفهوم ندارد. حالا به این مثال توجّه کنید: در زمینی مستعد و آماده، [[باغی]] پر گل و میوه احداث می‌کنیم؛ در لابه لای درختان و بوته‌های گل، علف هرزه‌هایی می‌رویند؛ هر وقت به آبیاری آن درختان برومند می‌پردازیم علف هرزه ها نیز از پرتو آنها سیراب می‌شوند. در اینجا ما دو [[هدف]] پیدا می‌کنیم: [[هدف]] اصلی که [[آب]] دادن درختان میوه و بوته‌های گل است. و [[هدف]] تبعی که آبیاری علف هرزه‌های بی [[مصرف]] می‌باشد. بدون [[شک]] [[هدف]] تبعی نمی‌تواند [[انگیزه]] عمل گردد، و یا حکیمانه بودن آن را توجیه کند؛ مهم همان [[هدف]] اصلی است که جنبه منطقی دارد! حال اگر فرض کنیم بیشتر درختان باغ خشک شوند و جز یک درخت [[باقی]] نماند، امّا درختی که به تنهایی گلها و میوه‌هایی را که از هزاران درخت [[انتظار]] داریم به ما می‌دهد بدون تردید برای آبیاری همان یک درخت هم که باشد برنامه آبیاری و باغبانی را ادامه خواهیم داد؛ گو اینکه علف هرزه‌های زیادی نیز از آن بهره گیرند، و اگر یک روز آن درخت نیز بخشکد آنجاست که دست از آبیاری باغ می‌کشیم هرچند علف هرزه‌ها بمیرند. [[جهان]] [[آفرینش]] بمانند همان باغ پر طراوت است و [[انسان‌ها]] درختان و بوته‌های این باغند. آنها که در مسیر تکاملند درختان و شاخه‌های پر برند. و آنها که به [[پستی]] گرائیده و [[منحرف]] و آلوده‌اند علف هرزه‌های این باغند. مسلّماً این [[آفتاب]] درخشان، این مولکولهای حیاتبخش هوا، اینهمه [[برکات]] [[زمین]] و [[آسمان]]، برای آن آفریده نشده است که مشتی [[فاسد]] و هرزه به [[جان]] یکدیگر بیفتند و به خوردن یکدیگر مشغول شوند و جز [[ظلم و ستم]] و [[جهل]] و [[فساد]] محصولی برای اجتماع آنها نباشد؛ نه! هرگز [[هدف آفرینش]] نمی‌تواند اینها باشد! این [[جهان]] و تمام مواهب آن از دیدگاه یک فرد [[خداپرست]] که با مفاهیمی‌چون [[علم]] و [[حکمت]] [[خدا]] آشناست برای [[صالحان]] و [[پاکان]] آفریده شده است؛ همانگونه که سرانجام نیز به‌طور کامل از دست غاصبان در خواهد آمد و در [[اختیار]] آنان قرار خواهد گرفت. {{متن قرآن|وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ}}<ref> و در زبور پس از تورات نگاشته‌ایم که بی‌گمان زمین را بندگان شایسته من به ارث خواهند برد؛ سوره انبیاء، آیه: ۱۰۵.</ref>. باغبان [[آفرینش]] ([[جهان]] پهناور هستی) به خاطر همین گروه [[فیض]] و مواهب خود را همچنان ادامه می‌دهد؛ هر چند علف هرزه‌ها نیز به عنوان یک [[هدف]] تبعی سیراب گردند و بهره‌مند شوند؛ ولی بی‌شک [[هدف]] اصلی آنها نیستند. و اگر فرضاً روزی فرا رسد که آخرین [[نسل]] گروه [[صالحان]] از روی [[زمین]] برچیده شوند، آن روز دلیلی بر ادامه جریان این مواهب وجود نخواهد داشت. آن روز [[آرامش]] [[زمین]] به هم می‌خورد، و [[آسمان]] [[برکات]] خود را قطع می‌نماید، و [[زمین]] از دادن بهره به [[انسان‌ها]] مضایقه خواهد کرد! [[پیامبر]] یا [[امام]]، سمبل گروه [[صالحان]] و نمونه بارز [[انسان کامل]] است؛یعنی، همان گروهی که [[هدف]] اصلی [[آفرینش]] را تشکیل می‌دهند و به همین [[دلیل]] وجود او به تنهایی یا در رأس گروه [[صالحان]]، توجیه کننده [[هدف آفرینش]] و مایه [[نزول]] هر خیر و [[برکت]] و [[ریزش باران]] [[فیض]] و [[رحمت خدا]] است؛ اعم از این که در میان [[مردم]] آشکارا [[زندگی]] کند یا مخفی و ناشناس بماند. درست است که افراد [[صالح]] دیگر نیز هر کدام هدفی هستند برای [[آفرینش]]، و یا به تعبیر دیگر، بخشی از آن [[هدف]] بزرگ، ولی نمونه کامل این [[هدف]] همین انسان‌های نمونه و مردان آسمانی می‌باشند، هر چند سهم دگران نیز محفوظ است.
::::#'''ترسیم [[هدف آفرینش]]:''' هیچ عاقلی بی [[هدف]] گام بر نمی‌دارد، و هر حرکتی که در پرتو [[عقل]] و [[علم]] انجام گیرد در مسیر هدفی قرار خواهد داشت. با این تفاوت که [[هدف]] در کار [[انسان‌ها]] معمولا رفع [[نیازمندی]] خویش و برطرف ساختن کمبودهاست، ولی در کار [[خدا]] [[هدف]] متوجّه دیگران و رفع نیازهای آنهاست؛ چرا که ذات او از هر نظر بی‌پایان است و عاری از هر گونه کمبود و با این حال انجام دادن کاری به نفع خود، درباره او مفهوم ندارد. حالا به این مثال توجّه کنید: در زمینی مستعد و آماده، [[باغی]] پر گل و میوه احداث می‌کنیم؛ در لابه لای درختان و بوته‌های گل، علف هرزه‌هایی می‌رویند؛ هر وقت به آبیاری آن درختان برومند می‌پردازیم علف هرزه ها نیز از پرتو آنها سیراب می‌شوند. در اینجا ما دو [[هدف]] پیدا می‌کنیم: [[هدف]] اصلی که [[آب]] دادن درختان میوه و بوته‌های گل است. و [[هدف]] تبعی که آبیاری علف هرزه‌های بی [[مصرف]] می‌باشد. بدون [[شک]] [[هدف]] تبعی نمی‌تواند [[انگیزه]] عمل گردد، و یا حکیمانه بودن آن را توجیه کند؛ مهم همان [[هدف]] اصلی است که جنبه منطقی دارد! حال اگر فرض کنیم بیشتر درختان باغ خشک شوند و جز یک درخت [[باقی]] نماند، امّا درختی که به تنهایی گلها و میوه‌هایی را که از هزاران درخت [[انتظار]] داریم به ما می‌دهد بدون تردید برای آبیاری همان یک درخت هم که باشد برنامه آبیاری و باغبانی را ادامه خواهیم داد؛ گو اینکه علف هرزه‌های زیادی نیز از آن بهره گیرند، و اگر یک روز آن درخت نیز بخشکد آنجاست که دست از آبیاری باغ می‌کشیم هرچند علف هرزه‌ها بمیرند. [[جهان آفرینش]] بمانند همان باغ پر طراوت است و [[انسان‌ها]] درختان و بوته‌های این باغند. آنها که در مسیر تکاملند درختان و شاخه‌های پر برند. و آنها که به [[پستی]] گرائیده و [[منحرف]] و آلوده‌اند علف هرزه‌های این باغند. مسلّماً این [[آفتاب]] درخشان، این مولکولهای حیاتبخش هوا، اینهمه [[برکات]] [[زمین]] و [[آسمان]]، برای آن آفریده نشده است که مشتی [[فاسد]] و هرزه به [[جان]] یکدیگر بیفتند و به خوردن یکدیگر مشغول شوند و جز [[ظلم و ستم]] و [[جهل]] و [[فساد]] محصولی برای اجتماع آنها نباشد؛ نه! هرگز [[هدف آفرینش]] نمی‌تواند اینها باشد! این [[جهان]] و تمام مواهب آن از دیدگاه یک فرد [[خداپرست]] که با مفاهیمی‌چون [[علم]] و [[حکمت]] [[خدا]] آشناست برای [[صالحان]] و [[پاکان]] آفریده شده است؛ همانگونه که سرانجام نیز به‌طور کامل از دست غاصبان در خواهد آمد و در [[اختیار]] آنان قرار خواهد گرفت. {{متن قرآن|وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ}}<ref> و در زبور پس از تورات نگاشته‌ایم که بی‌گمان زمین را بندگان شایسته من به ارث خواهند برد؛ سوره انبیاء، آیه: ۱۰۵.</ref>. باغبان [[آفرینش]] ([[جهان]] پهناور هستی) به خاطر همین گروه [[فیض]] و مواهب خود را همچنان ادامه می‌دهد؛ هر چند علف هرزه‌ها نیز به عنوان یک [[هدف]] تبعی سیراب گردند و بهره‌مند شوند؛ ولی بی‌شک [[هدف]] اصلی آنها نیستند. و اگر فرضاً روزی فرا رسد که آخرین [[نسل]] گروه [[صالحان]] از روی [[زمین]] برچیده شوند، آن روز دلیلی بر ادامه جریان این مواهب وجود نخواهد داشت. آن روز [[آرامش]] [[زمین]] به هم می‌خورد، و [[آسمان]] [[برکات]] خود را قطع می‌نماید، و [[زمین]] از دادن بهره به [[انسان‌ها]] مضایقه خواهد کرد! [[پیامبر]] یا [[امام]]، سمبل گروه [[صالحان]] و نمونه بارز [[انسان کامل]] است؛یعنی، همان گروهی که [[هدف]] اصلی [[آفرینش]] را تشکیل می‌دهند و به همین [[دلیل]] وجود او به تنهایی یا در رأس گروه [[صالحان]]، توجیه کننده [[هدف آفرینش]] و مایه [[نزول]] هر خیر و [[برکت]] و [[ریزش باران]] [[فیض]] و [[رحمت خدا]] است؛ اعم از این که در میان [[مردم]] آشکارا [[زندگی]] کند یا مخفی و ناشناس بماند. درست است که افراد [[صالح]] دیگر نیز هر کدام هدفی هستند برای [[آفرینش]]، و یا به تعبیر دیگر، بخشی از آن [[هدف]] بزرگ، ولی نمونه کامل این [[هدف]] همین انسان‌های نمونه و مردان آسمانی می‌باشند، هر چند سهم دگران نیز محفوظ است.
:::::*و از اینجا روشن می‌شود، آنچه در پاره ای از عبارات به این مضمون وارد شده که: "از [[برکت]] وجود او (یعنی [[حجّت]] و [[نماینده]] [[الهی]]) [[مردم]] روزی می‌برند، و به خاطر هستی او [[آسمان]] و [[زمین]] برپاست!" یک موضوع "اغراق آمیز" و "دور از [[منطق]]" و یا "[[شرک]] آلود" نمی‌باشد؛ همچنین، عبارتی که به عنوان یک [[حدیث قدسی]] خطاب به [[پیامبر]] از طرف [[خداوند]] در کتب مشهور [[نقل]] شده: {{عربی|" لَوْلَاكَ‏ لَمَا خَلَقْتُ‏ الْأَفْلَاك‏‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏"}}<ref>اگر تو نبودی آسمانها را نمی‌آفریدیم</ref> [[بیان]] یک واقعیّت است نه [[مبالغه]]! گوئی، منتها او شاهکار [[هدف آفرینش]] است و [[صالحان]] دیگر هر کدام بخشی از این [[هدف]] بزرگ را تشکیل می‌دهند»<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[حکومت جهانی مهدی (کتاب)|حکومت جهانی مهدی]]، ص ۲۲۴ -۲۳۸.</ref>.
:::::*و از اینجا روشن می‌شود، آنچه در پاره ای از عبارات به این مضمون وارد شده که: "از [[برکت]] وجود او (یعنی [[حجّت]] و [[نماینده]] [[الهی]]) [[مردم]] روزی می‌برند، و به خاطر هستی او [[آسمان]] و [[زمین]] برپاست!" یک موضوع "اغراق آمیز" و "دور از [[منطق]]" و یا "[[شرک]] آلود" نمی‌باشد؛ همچنین، عبارتی که به عنوان یک [[حدیث قدسی]] خطاب به [[پیامبر]] از طرف [[خداوند]] در کتب مشهور [[نقل]] شده: {{عربی|" لَوْلَاكَ‏ لَمَا خَلَقْتُ‏ الْأَفْلَاك‏‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏"}}<ref>اگر تو نبودی آسمانها را نمی‌آفریدیم</ref> [[بیان]] یک واقعیّت است نه [[مبالغه]]! گوئی، منتها او شاهکار [[هدف آفرینش]] است و [[صالحان]] دیگر هر کدام بخشی از این [[هدف]] بزرگ را تشکیل می‌دهند»<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[حکومت جهانی مهدی (کتاب)|حکومت جهانی مهدی]]، ص ۲۲۴ -۲۳۸.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}
خط ۴۹۸: خط ۴۹۸:
[[پرونده:991395.jpg|بندانگشتی|100px|right|]]
[[پرونده:991395.jpg|بندانگشتی|100px|right|]]
::::::نویسندگان کتاب ''«[[نگین آفرینش ج۱ (کتاب)|نگین آفرینش]]»'' در این باره گفته‌اند:
::::::نویسندگان کتاب ''«[[نگین آفرینش ج۱ (کتاب)|نگین آفرینش]]»'' در این باره گفته‌اند:
:::::: «از نظر [[شیعه]] و بر اساس [[تعالیم دینی]]، [[امام]]، [[واسطه فیض]] رسانی [[پروردگار]] به همه پدیده‌های [[جهان]] [[آفرینش]] است. او در [[نظام هستی]] محور و مدار است و بی‌وجود او عالم و [[آدم]]، [[جن]] و [[ملک]] و حیوان و [[جمادی]] نمی‌ماند. از [[امام صادق]]{{ع}} سؤال شد که آیا [[زمین]] بدون [[امام]] [[باقی]] می‌ماند؟ [[حضرت]] فرمود: اگر [[زمین]] بدون [[امام]] بماند هر آینه اهل خود را فرو می‌برد.<ref>کافی، ج ۱، کتاب الحجه، باب ان الارض لا تخلوا من حجة، ح ۱۰، ص ۱۷۹.</ref> اینکه او در رساندن پیام‌های [[خدا]] به [[مردم]] و [[راهنمایی]] آنها به سوی [[کمال انسانی]]، واسطه است و هر [[فیض]] و لطفی در این بخش به سبب وجود او به همگان می‌رسد، امری روشن و بدیهی است؛ زیرا از ابتدا [[خداوند متعال]] از طریق [[پیامبران]] و سپس [[جانشینان]] آنها قافله بشری را [[هدایت]] کرده است؛ ولی از کلمات [[معصومان]] استفاده می‌شود که وجود [[امامان]] در گستره عالم واسطه‌ای برای رسیدن هر [[نعمت]] و فیضی از [[ناحیه]] [[پروردگار]] به هر موجود کوچک و بزرگی است. به [[بیان]] آشکارتر، همه موجودات، آنچه از فیوضات و عطایای [[الهی]] دریافت می‌کنند، از کانال [[امام]] می‌گیرند. هم اصل وجودشان به واسطه [[امام]] است و هم [[نعمت‌ها]] و بهره‌ها دیگری که در طول حیات خود دارا هستند.
:::::: «از نظر [[شیعه]] و بر اساس [[تعالیم دینی]]، [[امام]]، [[واسطه فیض]] رسانی [[پروردگار]] به همه پدیده‌های [[جهان آفرینش]] است. او در [[نظام هستی]] محور و مدار است و بی‌وجود او عالم و [[آدم]]، [[جن]] و [[ملک]] و حیوان و [[جمادی]] نمی‌ماند. از [[امام صادق]]{{ع}} سؤال شد که آیا [[زمین]] بدون [[امام]] [[باقی]] می‌ماند؟ [[حضرت]] فرمود: اگر [[زمین]] بدون [[امام]] بماند هر آینه اهل خود را فرو می‌برد.<ref>کافی، ج ۱، کتاب الحجه، باب ان الارض لا تخلوا من حجة، ح ۱۰، ص ۱۷۹.</ref> اینکه او در رساندن پیام‌های [[خدا]] به [[مردم]] و [[راهنمایی]] آنها به سوی [[کمال انسانی]]، واسطه است و هر [[فیض]] و لطفی در این بخش به سبب وجود او به همگان می‌رسد، امری روشن و بدیهی است؛ زیرا از ابتدا [[خداوند متعال]] از طریق [[پیامبران]] و سپس [[جانشینان]] آنها قافله بشری را [[هدایت]] کرده است؛ ولی از کلمات [[معصومان]] استفاده می‌شود که وجود [[امامان]] در گستره عالم واسطه‌ای برای رسیدن هر [[نعمت]] و فیضی از [[ناحیه]] [[پروردگار]] به هر موجود کوچک و بزرگی است. به [[بیان]] آشکارتر، همه موجودات، آنچه از فیوضات و عطایای [[الهی]] دریافت می‌کنند، از کانال [[امام]] می‌گیرند. هم اصل وجودشان به واسطه [[امام]] است و هم [[نعمت‌ها]] و بهره‌ها دیگری که در طول حیات خود دارا هستند.
:::::*در فرازی از [[زیارت جامعه کبیره]] که یک دوره [[امام]]‌شناسی است، این گونه آمده است: "ای [[امامان]] بزرگ! [[خداوند]] به سبب شما عالم را آغاز کرد و به سبب شما نیز آن را پایان می‌دهد و به سبب وجود شما [[باران]] را فرو می‌فرستد و به [[برکت]] وجود شما [[آسمان]] را نگه داشته است از اینکه بر [[زمین]] فرود آید، جز به [[اراده]] او"<ref>{{عربی|" بِكُمْ‏ فَتَحَ‏ اللَّهُ‏ وَ بِكُمْ‏ يَخْتِمُ‏ وَ بِكُمْ‏ يُنَزِّلُ‏ الْغَيْثَ‏ وَ بِكُمْ‏  {{متن قرآن|يُمْسِكُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ‏ إِلَّا بِإِذْنِه}} ‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ مفاتیح الجنان، زیارت جامعه کبیره. توصیح اینکه این زیارت از [[امام هادی]]{{ع}} نقل شده است و از نظر سند و عبارات، عالی است و پیوسته مورد عنایت خاص عالمان [[شیعه]] بوده است.</ref>
:::::*در فرازی از [[زیارت جامعه کبیره]] که یک دوره [[امام]]‌شناسی است، این گونه آمده است: "ای [[امامان]] بزرگ! [[خداوند]] به سبب شما عالم را آغاز کرد و به سبب شما نیز آن را پایان می‌دهد و به سبب وجود شما [[باران]] را فرو می‌فرستد و به [[برکت]] وجود شما [[آسمان]] را نگه داشته است از اینکه بر [[زمین]] فرود آید، جز به [[اراده]] او"<ref>{{عربی|" بِكُمْ‏ فَتَحَ‏ اللَّهُ‏ وَ بِكُمْ‏ يَخْتِمُ‏ وَ بِكُمْ‏ يُنَزِّلُ‏ الْغَيْثَ‏ وَ بِكُمْ‏  {{متن قرآن|يُمْسِكُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ‏ إِلَّا بِإِذْنِه}} ‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ مفاتیح الجنان، زیارت جامعه کبیره. توصیح اینکه این زیارت از [[امام هادی]]{{ع}} نقل شده است و از نظر سند و عبارات، عالی است و پیوسته مورد عنایت خاص عالمان [[شیعه]] بوده است.</ref>
:::::*بنابراین [[آثار وجودی]] [[امام]] تنها به [[ظهور]] و آشکاری او خلاصه نمی‌شود؛ بلکه وجود او در عالم –حتّی در [[غیبت]] و نهان‌زیستی- سرچشمه حیات همه موجودات و مخلوقات [[الهی]] است. [[خدا]] خود این گونه خواسته است که او که موجود [[برتر]] و کامل‌تر است واسطه دریافت و رساندن فیوضات و داده‌های [[الهی]] به سایر پدیده‌ها باشد و در این عرصه، فرقی بین [[غیبت]] و [[ظهور]] او نیست. آری؛ همگان از آثار [[وجود امام]] بهره می‌گیرند و [[غیبت]] [[امام مهدی]]{{ع}} در این مسأله، خللی ایجاد نمی‌کند. جالب اینکه وقتی از [[امام مهدی]]{{ع}} درباره نحوه بهره‌مندی از آن [[حضرت]] در دوره [[غیبت]]، سؤال می‌شود، می‌فرماید: "بهره‌مندی از من در روزگار غیبتم، مانند سود بردن از [[خورشید]] است، آن گاه که ابرها، آنها را از چشم‌ها پوشانده‌اند" <ref>{{عربی|" وَ أَمَّا وَجْهُ الِانْتِفَاعِ بِي فِي غَيْبَتِي فَكَالانْتِفَاعِ بِالشَّمْسِ إِذَا غَيَّبَتْهَا عَنِ‏ الْأَبْصَارِ السَّحَابُ‏ ‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ احتجاج، ج ۲، ش ۳۴۴، ص ۵۴۲.</ref>. [[تشبیه]] [[امام]] به [[آفتاب]] و [[تشبیه]] [[غیبت]] او به قرار [[گرفتن خورشید]] در پسِ [[ابر]]، نکته‌های فراوانی دارد که به برخی از آنها اشاره می‌کنیم: [[خورشید]] در منظومه شمسی مرکزیت دارد و کرات و سیارات به دور او حرکت می‌کنند؛ چنانکه وجود گرامی [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} مرکز [[نظام هستی]] است: "به سبب بودن او [[دنیا]] [[باقی]] است و به [[برکت]] وجود او، عالم روزی می‌خورند و به وجود او [[زمین]] و [[آسمان]]، [[استوار]] مانده است"<ref>{{عربی|" بِبَقَائِهِ‏ بَقِيَتِ‏ الدُّنْيَا وَ بِيُمْنِهِ‏ رُزِقَ‏ الْوَرَى‏ وَ بِوُجُودِهِ‏ ثَبَتَتِ‏ الْأَرْضُ‏ وَ السَّمَاءُ ‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ مفاتیح الجنان، دعای عدیله.</ref>. [[آفتاب]]، لحظه‌ای از نورافشانی دریغ نمی‌کند و هر کس به اندازه ارتباطی که با [[خورشید]] دارد از [[نور]] آن بهره می‌گیرد؛ چنانکه وجود [[امام مهدی|ولی عصر]]{{ع}} واسطه دریافتِ همه نعمت‌های مادی و [[معنوی]] است که از [[ناحیه]] پروردگارِ [[جهان]] به [[بندگان]] می‌رسد؛ ولی هر کس به اندازه رابطه خود با آن منبع [[کمالات]]، بهره‌مند می‌شود. اگر این آفتابِ پشت [[ابر]] هم نباشد، شدت سرما و [[تاریکی]]، [[زمین]] را غیر قابل سکونت خواهد کرد؛ چنانکه اگر عالم از [[وجود امام]] –گرچه در پشت پرده [[غیبت]]- [[محروم]] بماند، [[سختی‌ها]] و نابسامانی‌ها و [[هجوم]] انواع [[بلاها]] مفید خطاب به [[شیعیان]] خود می‌فرماید: "ما هرگز شما را به حال خود رها نکرده‌ایم و هرگز شما را از یاد نبرده‌ایم و اگر این گونه نبود، حتماً [[سختی‌ها]] و بلاهای فراوانی به شما می‌رسید و [[دشمنان]]، شما را نابود می‌کردند"<ref>{{عربی|" إِنَّا غَيْرُ مُهْمِلِينَ لِمُرَاعَاتِكُمْ‏ وَ لَا نَاسِينَ‏ لِذِكْرِكُمْ‏ وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَنَزَلَ بِكُمُ اللَّأْوَاءُ وَ اصْطَلَمَكُمُ الْأَعْدَاءُ ‏ ‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ احتجاج، ج ۲، ش ۳۵۹، ص ۵۹۸.</ref> بنابراین [[آفتاب]] [[امام]] بر عالم وجود می‌تابد و به همه هستی [[فیض]] می‌رساند و در این میان برای [[بشریت]] و به ویژه [[جامعه مسلمین]] و [[امت]] [[شیعه]] و [[معتقد]] به او [[برکات]] و خیرات بیشتری دارد که به نمونه‌هایی از آن می‌پردازیم:
:::::*بنابراین [[آثار وجودی]] [[امام]] تنها به [[ظهور]] و آشکاری او خلاصه نمی‌شود؛ بلکه وجود او در عالم –حتّی در [[غیبت]] و نهان‌زیستی- سرچشمه حیات همه موجودات و مخلوقات [[الهی]] است. [[خدا]] خود این گونه خواسته است که او که موجود [[برتر]] و کامل‌تر است واسطه دریافت و رساندن فیوضات و داده‌های [[الهی]] به سایر پدیده‌ها باشد و در این عرصه، فرقی بین [[غیبت]] و [[ظهور]] او نیست. آری؛ همگان از آثار [[وجود امام]] بهره می‌گیرند و [[غیبت]] [[امام مهدی]]{{ع}} در این مسأله، خللی ایجاد نمی‌کند. جالب اینکه وقتی از [[امام مهدی]]{{ع}} درباره نحوه بهره‌مندی از آن [[حضرت]] در دوره [[غیبت]]، سؤال می‌شود، می‌فرماید: "بهره‌مندی از من در روزگار غیبتم، مانند سود بردن از [[خورشید]] است، آن گاه که ابرها، آنها را از چشم‌ها پوشانده‌اند" <ref>{{عربی|" وَ أَمَّا وَجْهُ الِانْتِفَاعِ بِي فِي غَيْبَتِي فَكَالانْتِفَاعِ بِالشَّمْسِ إِذَا غَيَّبَتْهَا عَنِ‏ الْأَبْصَارِ السَّحَابُ‏ ‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ احتجاج، ج ۲، ش ۳۴۴، ص ۵۴۲.</ref>. [[تشبیه]] [[امام]] به [[آفتاب]] و [[تشبیه]] [[غیبت]] او به قرار [[گرفتن خورشید]] در پسِ [[ابر]]، نکته‌های فراوانی دارد که به برخی از آنها اشاره می‌کنیم: [[خورشید]] در منظومه شمسی مرکزیت دارد و کرات و سیارات به دور او حرکت می‌کنند؛ چنانکه وجود گرامی [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} مرکز [[نظام هستی]] است: "به سبب بودن او [[دنیا]] [[باقی]] است و به [[برکت]] وجود او، عالم روزی می‌خورند و به وجود او [[زمین]] و [[آسمان]]، [[استوار]] مانده است"<ref>{{عربی|" بِبَقَائِهِ‏ بَقِيَتِ‏ الدُّنْيَا وَ بِيُمْنِهِ‏ رُزِقَ‏ الْوَرَى‏ وَ بِوُجُودِهِ‏ ثَبَتَتِ‏ الْأَرْضُ‏ وَ السَّمَاءُ ‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ مفاتیح الجنان، دعای عدیله.</ref>. [[آفتاب]]، لحظه‌ای از نورافشانی دریغ نمی‌کند و هر کس به اندازه ارتباطی که با [[خورشید]] دارد از [[نور]] آن بهره می‌گیرد؛ چنانکه وجود [[امام مهدی|ولی عصر]]{{ع}} واسطه دریافتِ همه نعمت‌های مادی و [[معنوی]] است که از [[ناحیه]] پروردگارِ [[جهان]] به [[بندگان]] می‌رسد؛ ولی هر کس به اندازه رابطه خود با آن منبع [[کمالات]]، بهره‌مند می‌شود. اگر این آفتابِ پشت [[ابر]] هم نباشد، شدت سرما و [[تاریکی]]، [[زمین]] را غیر قابل سکونت خواهد کرد؛ چنانکه اگر عالم از [[وجود امام]] –گرچه در پشت پرده [[غیبت]]- [[محروم]] بماند، [[سختی‌ها]] و نابسامانی‌ها و [[هجوم]] انواع [[بلاها]] مفید خطاب به [[شیعیان]] خود می‌فرماید: "ما هرگز شما را به حال خود رها نکرده‌ایم و هرگز شما را از یاد نبرده‌ایم و اگر این گونه نبود، حتماً [[سختی‌ها]] و بلاهای فراوانی به شما می‌رسید و [[دشمنان]]، شما را نابود می‌کردند"<ref>{{عربی|" إِنَّا غَيْرُ مُهْمِلِينَ لِمُرَاعَاتِكُمْ‏ وَ لَا نَاسِينَ‏ لِذِكْرِكُمْ‏ وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَنَزَلَ بِكُمُ اللَّأْوَاءُ وَ اصْطَلَمَكُمُ الْأَعْدَاءُ ‏ ‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ احتجاج، ج ۲، ش ۳۵۹، ص ۵۹۸.</ref> بنابراین [[آفتاب]] [[امام]] بر عالم وجود می‌تابد و به همه هستی [[فیض]] می‌رساند و در این میان برای [[بشریت]] و به ویژه [[جامعه مسلمین]] و [[امت]] [[شیعه]] و [[معتقد]] به او [[برکات]] و خیرات بیشتری دارد که به نمونه‌هایی از آن می‌پردازیم:
خط ۵۰۶: خط ۵۰۶:
::::#'''[[پناهگاه]] [[علمی]] و [[فکری]]:''' [[پیشوایان معصوم]]{{عم}} معلّمان و مربّیان اصلی [[جامعه]] هستند و [[مردم]]، همواره از سرچشمه زلال [[معارف]] [[ناب]] آن بزرگوار بهره‌ها برده‌اند. در زمان [[غیبت]] نیز، اگر چه دسترسی مستقیم و استفاده همه جانبه از محضر [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} ممکن نیست، ولی آن معدن [[علوم]] [[الهی]] به راه‌های مختلف، گره از مشکلاتِ [[علمی]] و [[فکری]] [[شیعیان]] باز می‌کند. در دوره [[غیبت]] صغرا، بسیاری از سؤالات [[مردم]] و [[علما]]، از طریقِ [[نامه‌های امام]] به [[توقیعات]] مشهور است، پاسخ داده می‌شد.<ref>ر.ک: کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۵، ص ۲۳۵ – ۲۸۶.</ref> [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} در جواب [[نامه]] [[اسحاق بن یعقوب]] و سؤال‌های او، نوشته است: [[خداوند]] تو را [[هدایت]] کند و [[ثابت قدم]] بدارد! اما اینکه درباره منکران از [[خاندان]] و عموزادگان ما سؤال کردی، بدان که بین [[خدا]] و هیچ کس [[خویشاوندی]] نیست و کسی که مرا [[انکار]] کند، از من نیست و [[عاقبت]] او همانند سرانجام [[پسر نوح]] است... و اما اموالتان را تا [[پاکیزه]] نکنید، قبول نمی‌کنیم... و اما اموالی که برای ما فرستادی، از آن رو می‌پذیریم که [[پاکیزه]] و [[طاهر]] است... و کسی که [[اموال]] ما را [[حلال]] شمرده و آن را بخورد، همانا [[آتش]] خورده است... چگونگی استفاده از من، مانند بهره‌مندی از خورشیدِ پشت [[ابر]] است و من [[امان]] [[مردم]] روی [[زمین]] هستم؛ همان‌طور که [[ستارگان]]، [[امان]] اهل [[آسمان‌ها]] هستند. از اموری که سودی برایتان ندارد، نپرسید و خود را در [[آموختن]] آنچه از شما نخواسته‌اند، به زحمت نیفکنید و برای [[تعجیل فرج]]، بسیار [[دعا]] کنید که همان، [[فرج]] شماست. [[سلام]] بر تو ای [[اسحاق بن یعقوب]] و [[سلام]] بر هر کسی که پیرو [[هدایت]] است!<ref>کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۵، ح ۴، ص ۲۳۷.</ref> پس از [[غیبت صغرا]] هم بارها علمای [[شیعه]]، [[مشکلات]] [[علمی]] و [[فکری]] خود را با [[امام]] خویش مطرح کرده و پاسخ آن را دریافت نموده‌اند. [[میر]] علّام یکی از [[شاگردان]] [[مقدس اردبیلی]]<ref>او از علمای بزرگ شیعه در قرن دهم هجری بود که در تقوا و فضایل اخلاقی، نمونه و مثال زدنی است. بنابر نقل مجلسی، او بارها محضر امام عصر{{ع}} مشرف شده است. از وی آثار ارزشمندی هم به جای مانده است؛ مانند حدائق الشیعه. مزار او در حرم امیرالمؤمنین{{ع}} است.</ref> چنین می‌گوید: "نیمه شبی در [[نجف اشرف]] در صحن [[مطهر]] [[حضرت]] [[امام علی|امیر المؤمنین]]{{ع}} بودم. ناگاه شخصی را دیدم که به سوی [[حرم]] می‌رود. به سوی او رفتم. چون نزدیک شدم، دیدم که [[شیخ]] و استادم ملا [[احمد مقدس اردبیلی]] است. خود را از او [[پنهان]] کردم. نزدیک [[حرم مطهر]] شد؛ در حالی که در بسته بود. ناگاه دیدم در گشوده شد و داخل [[حرم]] گردید. پس از مدتی کوتاه از [[حرم]] خارج شد و به سمت [[کوفه]] متوجه گردید. به دنبال او روانه شدم؛ به طوری که مرا نمی‌دید، تا آن که داخل [[مسجد کوفه]] شد و در نزد محرابی که [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} را در آن ضربت زده‌اند، قرار گرفت و مدّتی در آنجا درنگ کرد. سپس برگشت و از [[مسجد]] بیرون رفت و به سمت [[نجف]] متوجه گردید. من همچنان دنبال او بودم، تا آنکه به [[مسجد حنانه]] رسید. ناگاه بدون [[اختیار]] سرفه‌ام گرفت. چون صدای مرا شنید، برگشت و نگاهی به من کرد و مرا [[شناخت]]. فرمود: [[میر]] [[غلام]] هستی؟ گفتم: آری. گفت: اینجا چه می‌کنی؟ گفتم: از آن زمان که داخل [[حرم]] [[حضرت]] [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} شدی، تا حال با شما هستم. شما را به [[صاحب]] این [[قبر]] قسم می‌دهم که سرّ این واقعه را که امشب از شما مشاهده کردم، به من خبر دهید. فرمود: به شرط آن که تا من زنده هستم، آن را به کسی نگویی. چون به او [[اطمینان]] دادم، فرمود: گاهی که برخی مسائل بر من مشکل می‌شود، برای حل آن به [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[متوسل]] می‌شوم. امشب نیز مسأله‌ای برای من مشکل شد و در آن [[فکر]] می‌کردم. ناگاه به دلم افتاد که باز به [[خدمت]] آن [[حضرت]] [[روم]] و سؤال کنم. چون به [[حرم مطهر]] رسیدم، چنان که دیدی درِ بسته بر روی من گشوده شد. پس داخل شده، به [[خدا]] نالیدم که جواب آن را از آن [[حضرت]] دریابم. ناگاه از [[قبر مطهر]]، ندایی شنیدم که فرمود: به [[مسجد کوفه]] برو و از [[امام مهدی|قائم]]{{ع}} سؤال کن؛ زیرا که او [[امام مهدی|امام زمان]] توست. پس به نزد [[محراب]] [[مسجد کوفه]] آمدم و از آن بزرگوار سؤال کرده، جواب شنیدم و اکنون به منزل خود می‌روم".<ref>بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۷۴.</ref>
::::#'''[[پناهگاه]] [[علمی]] و [[فکری]]:''' [[پیشوایان معصوم]]{{عم}} معلّمان و مربّیان اصلی [[جامعه]] هستند و [[مردم]]، همواره از سرچشمه زلال [[معارف]] [[ناب]] آن بزرگوار بهره‌ها برده‌اند. در زمان [[غیبت]] نیز، اگر چه دسترسی مستقیم و استفاده همه جانبه از محضر [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} ممکن نیست، ولی آن معدن [[علوم]] [[الهی]] به راه‌های مختلف، گره از مشکلاتِ [[علمی]] و [[فکری]] [[شیعیان]] باز می‌کند. در دوره [[غیبت]] صغرا، بسیاری از سؤالات [[مردم]] و [[علما]]، از طریقِ [[نامه‌های امام]] به [[توقیعات]] مشهور است، پاسخ داده می‌شد.<ref>ر.ک: کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۵، ص ۲۳۵ – ۲۸۶.</ref> [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} در جواب [[نامه]] [[اسحاق بن یعقوب]] و سؤال‌های او، نوشته است: [[خداوند]] تو را [[هدایت]] کند و [[ثابت قدم]] بدارد! اما اینکه درباره منکران از [[خاندان]] و عموزادگان ما سؤال کردی، بدان که بین [[خدا]] و هیچ کس [[خویشاوندی]] نیست و کسی که مرا [[انکار]] کند، از من نیست و [[عاقبت]] او همانند سرانجام [[پسر نوح]] است... و اما اموالتان را تا [[پاکیزه]] نکنید، قبول نمی‌کنیم... و اما اموالی که برای ما فرستادی، از آن رو می‌پذیریم که [[پاکیزه]] و [[طاهر]] است... و کسی که [[اموال]] ما را [[حلال]] شمرده و آن را بخورد، همانا [[آتش]] خورده است... چگونگی استفاده از من، مانند بهره‌مندی از خورشیدِ پشت [[ابر]] است و من [[امان]] [[مردم]] روی [[زمین]] هستم؛ همان‌طور که [[ستارگان]]، [[امان]] اهل [[آسمان‌ها]] هستند. از اموری که سودی برایتان ندارد، نپرسید و خود را در [[آموختن]] آنچه از شما نخواسته‌اند، به زحمت نیفکنید و برای [[تعجیل فرج]]، بسیار [[دعا]] کنید که همان، [[فرج]] شماست. [[سلام]] بر تو ای [[اسحاق بن یعقوب]] و [[سلام]] بر هر کسی که پیرو [[هدایت]] است!<ref>کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۵، ح ۴، ص ۲۳۷.</ref> پس از [[غیبت صغرا]] هم بارها علمای [[شیعه]]، [[مشکلات]] [[علمی]] و [[فکری]] خود را با [[امام]] خویش مطرح کرده و پاسخ آن را دریافت نموده‌اند. [[میر]] علّام یکی از [[شاگردان]] [[مقدس اردبیلی]]<ref>او از علمای بزرگ شیعه در قرن دهم هجری بود که در تقوا و فضایل اخلاقی، نمونه و مثال زدنی است. بنابر نقل مجلسی، او بارها محضر امام عصر{{ع}} مشرف شده است. از وی آثار ارزشمندی هم به جای مانده است؛ مانند حدائق الشیعه. مزار او در حرم امیرالمؤمنین{{ع}} است.</ref> چنین می‌گوید: "نیمه شبی در [[نجف اشرف]] در صحن [[مطهر]] [[حضرت]] [[امام علی|امیر المؤمنین]]{{ع}} بودم. ناگاه شخصی را دیدم که به سوی [[حرم]] می‌رود. به سوی او رفتم. چون نزدیک شدم، دیدم که [[شیخ]] و استادم ملا [[احمد مقدس اردبیلی]] است. خود را از او [[پنهان]] کردم. نزدیک [[حرم مطهر]] شد؛ در حالی که در بسته بود. ناگاه دیدم در گشوده شد و داخل [[حرم]] گردید. پس از مدتی کوتاه از [[حرم]] خارج شد و به سمت [[کوفه]] متوجه گردید. به دنبال او روانه شدم؛ به طوری که مرا نمی‌دید، تا آن که داخل [[مسجد کوفه]] شد و در نزد محرابی که [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} را در آن ضربت زده‌اند، قرار گرفت و مدّتی در آنجا درنگ کرد. سپس برگشت و از [[مسجد]] بیرون رفت و به سمت [[نجف]] متوجه گردید. من همچنان دنبال او بودم، تا آنکه به [[مسجد حنانه]] رسید. ناگاه بدون [[اختیار]] سرفه‌ام گرفت. چون صدای مرا شنید، برگشت و نگاهی به من کرد و مرا [[شناخت]]. فرمود: [[میر]] [[غلام]] هستی؟ گفتم: آری. گفت: اینجا چه می‌کنی؟ گفتم: از آن زمان که داخل [[حرم]] [[حضرت]] [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} شدی، تا حال با شما هستم. شما را به [[صاحب]] این [[قبر]] قسم می‌دهم که سرّ این واقعه را که امشب از شما مشاهده کردم، به من خبر دهید. فرمود: به شرط آن که تا من زنده هستم، آن را به کسی نگویی. چون به او [[اطمینان]] دادم، فرمود: گاهی که برخی مسائل بر من مشکل می‌شود، برای حل آن به [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[متوسل]] می‌شوم. امشب نیز مسأله‌ای برای من مشکل شد و در آن [[فکر]] می‌کردم. ناگاه به دلم افتاد که باز به [[خدمت]] آن [[حضرت]] [[روم]] و سؤال کنم. چون به [[حرم مطهر]] رسیدم، چنان که دیدی درِ بسته بر روی من گشوده شد. پس داخل شده، به [[خدا]] نالیدم که جواب آن را از آن [[حضرت]] دریابم. ناگاه از [[قبر مطهر]]، ندایی شنیدم که فرمود: به [[مسجد کوفه]] برو و از [[امام مهدی|قائم]]{{ع}} سؤال کن؛ زیرا که او [[امام مهدی|امام زمان]] توست. پس به نزد [[محراب]] [[مسجد کوفه]] آمدم و از آن بزرگوار سؤال کرده، جواب شنیدم و اکنون به منزل خود می‌روم".<ref>بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۷۴.</ref>
::::#'''[[هدایت باطنی]] و نفوذ [[روحانی]]:''' [[امام]] و [[حجّت]] [[خدا]] [[وظیفه]] [[رهبری]] و [[هدایت مردم]] را به عهده دارد و در تلاش است افرادی را که آماده دریافت [[نور هدایت]] او هستند، [[راهنمایی]] کند. برای انجام این [[مأموریت الهی]]، گاهی آشکارا و بی‌پرده، با [[انسان‌ها]] ارتباط برقرار می‌کند و با گفتار و [[کردار]] [[زندگی]] ساز خود، راه [[سعادت]] و بهروزی آنها را نشان می‌دهد، و زمانی دیگر با استفاده از [[قدرت]] [[ولایت]] خود که [[نیروی غیبی]] و [[الهی]] است در درون قلب‌ها اثر می‌گذارد. در این بخش، به [[حضور ظاهری امام]] و [[ارتباط مستقیم]] با او نیازی نیست؛ بلکه هدایت‌ها از راه‌های درونی و ارتباطات [[قلبی]] انجام می‌گیرد. [[امام علی|امام امیرالمؤمنین]]{{ع}} در [[بیان]] بخش از فعالیت‌های [[امام]] می‌فرماید: "خداوندا! جز این نیست که باید حجّتی از سوی تو در [[زمین]] باشد، تا خلق را به سوی [[آیین]] تو رهنمون شود... اگر وجود ظاهری او از [[مردم]] [[پنهان]] باشد؛ ولی بی‌شک [[تعالیم]] و [[آداب]] او در دل‌های [[مؤمنان]] پراکنده است و آنها بر اساس آن، عمل می‌کنند".<ref>اثبات الهداة، ج ۳، ح ۱۱۲، ص ۴۶۳.</ref> [[امام غایب]] از طریق همین هدایت‌ها به کار [[نیروسازی]] برای [[قیام]] و [[انقلاب جهانی]]، همّت می‌گمارد. آنها که شایستگی‌های لازم را دارا باشند تحت [[تربیت]] ویژه‌ [[امام]]، برای حضور در رکابِ آن [[حضرت]] آماده می‌شوند و این یکی از برنامه‌های [[امام غایب]] است که به [[برکت]] وجود او انجام می‌شود.
::::#'''[[هدایت باطنی]] و نفوذ [[روحانی]]:''' [[امام]] و [[حجّت]] [[خدا]] [[وظیفه]] [[رهبری]] و [[هدایت مردم]] را به عهده دارد و در تلاش است افرادی را که آماده دریافت [[نور هدایت]] او هستند، [[راهنمایی]] کند. برای انجام این [[مأموریت الهی]]، گاهی آشکارا و بی‌پرده، با [[انسان‌ها]] ارتباط برقرار می‌کند و با گفتار و [[کردار]] [[زندگی]] ساز خود، راه [[سعادت]] و بهروزی آنها را نشان می‌دهد، و زمانی دیگر با استفاده از [[قدرت]] [[ولایت]] خود که [[نیروی غیبی]] و [[الهی]] است در درون قلب‌ها اثر می‌گذارد. در این بخش، به [[حضور ظاهری امام]] و [[ارتباط مستقیم]] با او نیازی نیست؛ بلکه هدایت‌ها از راه‌های درونی و ارتباطات [[قلبی]] انجام می‌گیرد. [[امام علی|امام امیرالمؤمنین]]{{ع}} در [[بیان]] بخش از فعالیت‌های [[امام]] می‌فرماید: "خداوندا! جز این نیست که باید حجّتی از سوی تو در [[زمین]] باشد، تا خلق را به سوی [[آیین]] تو رهنمون شود... اگر وجود ظاهری او از [[مردم]] [[پنهان]] باشد؛ ولی بی‌شک [[تعالیم]] و [[آداب]] او در دل‌های [[مؤمنان]] پراکنده است و آنها بر اساس آن، عمل می‌کنند".<ref>اثبات الهداة، ج ۳، ح ۱۱۲، ص ۴۶۳.</ref> [[امام غایب]] از طریق همین هدایت‌ها به کار [[نیروسازی]] برای [[قیام]] و [[انقلاب جهانی]]، همّت می‌گمارد. آنها که شایستگی‌های لازم را دارا باشند تحت [[تربیت]] ویژه‌ [[امام]]، برای حضور در رکابِ آن [[حضرت]] آماده می‌شوند و این یکی از برنامه‌های [[امام غایب]] است که به [[برکت]] وجود او انجام می‌شود.
::::#'''ایمنی [[بلاها]]:''' بدون تردید، [[امنیّت]]، از اصلی‌ترین سرمایه‌های [[زندگی]] است. پدید آمدن حوادث گوناگون در عالم، همواره [[زندگی]] و حیات طبیعی موجودات را در معرض نابودی قرار داده است. کنترل آفت‌ها و [[بلاها]] با فراهم آوردن وسائل مادّی ممکن است؛ ولی عوامل [[معنوی]] نیز در آن تأثیر فراوانی دارد. در [[روایات]] [[پیشوایان]] ما، [[وجود امام]] و [[حجّت الهی]]، در مجموعه [[جهان]] [[آفرینش]]، به عنوان عامل [[امنیّت]] [[زمین]] و اهل آن شمرده شده است. [[امام مهدی]]{{ع}} خود فرموده است: "من موجب ایمنی از [[بلاها]] برای ساکنان [[زمین]] هستم" <ref>{{عربی|" وَ إِنِّي‏ لَأَمَانٌ‏ لِأَهْلِ‏ الْأَرْض‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۵، ح ۴، ص ۲۳۹.</ref> [[وجود امام]]، [[مانع]] از آن است که [[مردم]] به سبب انواع [[گناهان]] و مفاسدی که انجام می‌دهند به عذاب‌های سخت [[الهی]] گرفتار آیند و طومار حیات [[زمین]] و اهل آن در هم پیچیده شود. [[قرآن کریم]] در این باره، خطاب به [[پیامبر خاتم|پیامبر اسلام]]{{صل}} می‌فرماید: {{متن قرآن|وَ ما کانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فيهِمْ}}<ref> ای رسول ما تا زمانی که تو در میان ایشان مسلمان هستی، خداوند هرگز آنها ار عذاب عمومی گرفتار نخواهد کرد؛ سوره انفال، آیه: ۳۳.</ref>. [[امام مهدی|حضرت ولی عصر]]{{ع}} که [[مظهر]] [[رحمت]] و مهر [[پروردگار]] است نیز با [[عنایت خاص]] خود بلاهای بزرگ را به ویژه از [[جامعه]] [[شیعیان]] و فرد آنها دور می‌کند؛ گرچه در بسیاری از موارد، [[شیعیان]] به [[لطف]] و [[کرامت]] او توجه نداشته باشند و دست یاری‌گری او را در بالای سر خود نشاسند. آن گرامی در معرفی خود فرموده است: "من آخرین [[جانشین]] [[پیامبر خاتم|پیامبر خدا]]{{صل}} هستم. [[خدای متعال]] به سبب وجود من، [[بلاها]] را از [[خاندان]] و شیعیانم دور می‌کند"<ref>{{عربی|" أَنَا خَاتَمُ الْأَوْصِيَاءِ وَ بِي يَرْفَعُ اللَّهُ الْبَلَاءَ مِنْ‏ أَهْلِي‏ وَ شِيعَتِي‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۳، ح ۱۲، ص ۱۷۱.</ref>. در جریان شکل‌گیری [[انقلاب]] شکوهمند [[اسلامی]] [[ایران]] و سال‌های پرالتهاب [[دفاع]] [[مقدّس]]، بارها [[لطف]] و [[محبت]] آن [[امام]] بزرگوار بر سر [[ملت]] و مملکت سایه افکند و [[نظام اسلامی]] و [[ملت]] [[مسلمان]] و [[مهدی]] را از گردنه توطئه‌های سنگین [[دشمن]]، عبور داد. شکسته شدن [[حکومت]] نظامی شاه در ۲۱ بهمن ۱۳۵۷ به فرمانِ [[امام خمینی]] حادثه سقوط هلی کوپترهای نظامی [[آمریکا]] در ۵ اردیبهشت سال ۱۳۵۹ در صحرای طبس، [[کشف]] کودتای نافرجام نوژه در ۱۸ تیرماه ۱۳۵۹ و ناکامی [[دشمنان]] در [[جنگ]] هشت ساله و نیز در توطئه‌های پس از [[جنگ]] و ده‌ها نمونه دیگر، شواهد گویایی برای این [[عنایات]] است.
::::#'''ایمنی [[بلاها]]:''' بدون تردید، [[امنیّت]]، از اصلی‌ترین سرمایه‌های [[زندگی]] است. پدید آمدن حوادث گوناگون در عالم، همواره [[زندگی]] و حیات طبیعی موجودات را در معرض نابودی قرار داده است. کنترل آفت‌ها و [[بلاها]] با فراهم آوردن وسائل مادّی ممکن است؛ ولی عوامل [[معنوی]] نیز در آن تأثیر فراوانی دارد. در [[روایات]] [[پیشوایان]] ما، [[وجود امام]] و [[حجّت الهی]]، در مجموعه [[جهان آفرینش]]، به عنوان عامل [[امنیّت]] [[زمین]] و اهل آن شمرده شده است. [[امام مهدی]]{{ع}} خود فرموده است: "من موجب ایمنی از [[بلاها]] برای ساکنان [[زمین]] هستم" <ref>{{عربی|" وَ إِنِّي‏ لَأَمَانٌ‏ لِأَهْلِ‏ الْأَرْض‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۵، ح ۴، ص ۲۳۹.</ref> [[وجود امام]]، [[مانع]] از آن است که [[مردم]] به سبب انواع [[گناهان]] و مفاسدی که انجام می‌دهند به عذاب‌های سخت [[الهی]] گرفتار آیند و طومار حیات [[زمین]] و اهل آن در هم پیچیده شود. [[قرآن کریم]] در این باره، خطاب به [[پیامبر خاتم|پیامبر اسلام]]{{صل}} می‌فرماید: {{متن قرآن|وَ ما کانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فيهِمْ}}<ref> ای رسول ما تا زمانی که تو در میان ایشان مسلمان هستی، خداوند هرگز آنها ار عذاب عمومی گرفتار نخواهد کرد؛ سوره انفال، آیه: ۳۳.</ref>. [[امام مهدی|حضرت ولی عصر]]{{ع}} که [[مظهر]] [[رحمت]] و مهر [[پروردگار]] است نیز با [[عنایت خاص]] خود بلاهای بزرگ را به ویژه از [[جامعه]] [[شیعیان]] و فرد آنها دور می‌کند؛ گرچه در بسیاری از موارد، [[شیعیان]] به [[لطف]] و [[کرامت]] او توجه نداشته باشند و دست یاری‌گری او را در بالای سر خود نشاسند. آن گرامی در معرفی خود فرموده است: "من آخرین [[جانشین]] [[پیامبر خاتم|پیامبر خدا]]{{صل}} هستم. [[خدای متعال]] به سبب وجود من، [[بلاها]] را از [[خاندان]] و شیعیانم دور می‌کند"<ref>{{عربی|" أَنَا خَاتَمُ الْأَوْصِيَاءِ وَ بِي يَرْفَعُ اللَّهُ الْبَلَاءَ مِنْ‏ أَهْلِي‏ وَ شِيعَتِي‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۳، ح ۱۲، ص ۱۷۱.</ref>. در جریان شکل‌گیری [[انقلاب]] شکوهمند [[اسلامی]] [[ایران]] و سال‌های پرالتهاب [[دفاع]] [[مقدّس]]، بارها [[لطف]] و [[محبت]] آن [[امام]] بزرگوار بر سر [[ملت]] و مملکت سایه افکند و [[نظام اسلامی]] و [[ملت]] [[مسلمان]] و [[مهدی]] را از گردنه توطئه‌های سنگین [[دشمن]]، عبور داد. شکسته شدن [[حکومت]] نظامی شاه در ۲۱ بهمن ۱۳۵۷ به فرمانِ [[امام خمینی]] حادثه سقوط هلی کوپترهای نظامی [[آمریکا]] در ۵ اردیبهشت سال ۱۳۵۹ در صحرای طبس، [[کشف]] کودتای نافرجام نوژه در ۱۸ تیرماه ۱۳۵۹ و ناکامی [[دشمنان]] در [[جنگ]] هشت ساله و نیز در توطئه‌های پس از [[جنگ]] و ده‌ها نمونه دیگر، شواهد گویایی برای این [[عنایات]] است.
::::#'''[[دادرسی]] [[شیعیان]] و [[مردم]]:''' [[موعود]] بزرگ جهانیان و [[قبله]] [[آمال]] [[مسلمانان]] و [[محبوب]] دل‌های [[شیعیان]]، همواره بر حال [[مردم]] نظر دارد. [[غیبت]] آن [[خورشید]] [[مهربانی]]، [[مانع]] از آن نیست که پرتو [[زندگی]] بخش و [[نشاط]] آفرین خود را بر جان‌های مشتاق بتاباند و آنها را بر خوان [[کرم]] و [[بزرگواری]] خویش، مهمان کند. ان [[ماه]] منیر [[دوستی]] و [[مهرورزی]]، پیوسته غمخوار [[شیعیان]] و دستگیر مددجویان آستان حضرتش بوده است. گاهی بر بالین بیماران حاضر شده و دست [[شفابخش]] خویش را مرهم زخم‌های آنها قرار داده است و زمانی دیگر، به گم شدگان در بیابان‌ها [[عنایت]] فرموده و واماندگان در وادی تنهایی و بی‌کسی را [[یار]] و [[یاور]] و [[راهنما]] گشته است. او در لحظه‌های سرد [[ناامیدی]]، دل‌های [[منتظر]] را گرمی [[امید]]، بخشیده است که نمونه‌های آن، فراوان است.
::::#'''[[دادرسی]] [[شیعیان]] و [[مردم]]:''' [[موعود]] بزرگ جهانیان و [[قبله]] [[آمال]] [[مسلمانان]] و [[محبوب]] دل‌های [[شیعیان]]، همواره بر حال [[مردم]] نظر دارد. [[غیبت]] آن [[خورشید]] [[مهربانی]]، [[مانع]] از آن نیست که پرتو [[زندگی]] بخش و [[نشاط]] آفرین خود را بر جان‌های مشتاق بتاباند و آنها را بر خوان [[کرم]] و [[بزرگواری]] خویش، مهمان کند. ان [[ماه]] منیر [[دوستی]] و [[مهرورزی]]، پیوسته غمخوار [[شیعیان]] و دستگیر مددجویان آستان حضرتش بوده است. گاهی بر بالین بیماران حاضر شده و دست [[شفابخش]] خویش را مرهم زخم‌های آنها قرار داده است و زمانی دیگر، به گم شدگان در بیابان‌ها [[عنایت]] فرموده و واماندگان در وادی تنهایی و بی‌کسی را [[یار]] و [[یاور]] و [[راهنما]] گشته است. او در لحظه‌های سرد [[ناامیدی]]، دل‌های [[منتظر]] را گرمی [[امید]]، بخشیده است که نمونه‌های آن، فراوان است.
::::#'''بهره‌مندی از [[دعا]] و [[استغفار]] [[حضرت]]:''' یکی از [[برکات]] وجودی [[امام غایب]]، دعای آن [[حضرت]] برای [[سعادت]] [[مردم]] و به ویژه [[شیعیان]] و نیز درخواست آن بزرگوار برای [[آمرزش گناهان]] آنهاست. [[امام باقر]]{{ع}} فرمود: "به [[راستی]] من هر روز و شب هزار بار برای [[آمرزش]] [[شیعیان]] گنهکارم به درگاه [[خدا]] [[دعا]] می‌کنم"<ref>{{عربی|" إِنِّي‏ لَأَدْعُو اللَّهَ‏ لِمُذْنِبِي‏ شِيعَتِنَا فِي‏ الْيَوْمِ‏ وَ اللَّيْلَةِ أَلْفَ‏ مَرَّةٍ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ کافی، ج ۱، باب مولد ابی عبدالله، جعفر بن محمد{{ع}}، ح ۱، ص ۴۷۲.</ref>. [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} در دعای خود می‌فرماید:{{عربی|" إِلَهِي‏ بِحَقِ‏ مَنْ‏ نَاجَاكَ‏ وَ بِحَقِ‏ مَنْ‏ دَعَاكَ‏ فِي‏ الْبَحْرِ وَ الْبَرِّ صَلِ‏ عَلَى‏ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ‏ وَ تَفَضَّلْ‏ عَلَى‏ فُقَرَاءِ الْمُؤْمِنِينَ‏ وَ الْمُؤْمِنَاتِ‏ بِالْغِنَى‏ وَ السَّعَةِ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}<ref>[[منتخب الاثر (کتاب)|منتخب الاثر]]، فصل ۱۰، باب ۷، ش ۶، ص ۶۵۸.</ref>. این [[کلام]] [[نورانی]] و دلنشین، سبب دلگرمی [[شیعیان]] و دوستداران آن [[حضرت]] و [[نجات]] و رهایی آنها از [[یأس]] و [[ناامیدی]] است. شیعه‌ای که به دعای [[رهبر]] و پیشوای خود شادمان است، از اینکه بار دیگر به واسطه [[گناه]] و [[خطا]]، [[دل]] و [[جان]] [[پدر]] [[مهربان]] خویش را بیازارد، خجل و شرمسار است و تلاش می‌کند که مرهمی بر [[دل]] داغدار [[امام]] و [[یار]] شایسته‌ای برای آن [[عزیز]] باشد. از [[روایات]] و کتب [[دُعا]] استفاده می‌شود که [[شیعیان]]، پیوسته از [[لطف]] و دعای [[امام]] بهره‌مندند و این [[باران]] [[رحمت]] در همه حال بر کویر تفتیده [[جان‌ها]] باریده و برای [[شیعیان]]، سبزی و خرمی را به ارمغان آورده است. آن [[حضرت]]، بزرگ‌ترین [[آرمان]] و آرزویش [[فرج]] و [[گشایش]] در امر [[شیعیان]] و همه [[مظلومان]] عالم است و این گونه [[خدا]] را می‌خواند: "ای [[روشنایی]] [[نور]]! ای [[تدبیر]] کننده [[کارها]]! ای زنده کننده مردگان! بر [[محمد]] و [[خاندان]] او [[درود]] فرست و برای من و شیعیانم در تنگناها گشایشی قرار ده و از [[غم]] و [[اندوه]]، راه چاره‌ای باز کن و راه [[هدایت]] را بر ما وسعت بخش و راهی که در آن [[گشایش]] ما است، به روی ما بگشا و آنچنان که تو [[شایسته]] آن هستی، با ما [[رفتار]] کن ای [[کریم]]!"<ref>{{عربی|" يَا نُورَ النُّورِ يَا مُدَبِّرَ الْأُمُورِ يَا بَاعِثَ‏ مَنْ‏ فِي‏ الْقُبُورِ صَلِ‏ عَلَى‏ مُحَمَّدٍ وَ آلِ‏ مُحَمَّدٍ وَ اجْعَلْ‏ لِي‏ وَ لِشِيعَتِي‏ مِنَ‏ الضِّيقِ‏ فَرَجاً وَ مِنَ الْهَمِّ مَخْرَجاً وَ أَوْسِعْ لَنَا الْمَنْهَجَ وَ أَطْلِقْ لَنَا مِنْ عِنْدِكَ مَا يُفَرِّجُ وَ افْعَلْ بِنَا مَا أَنْتَ أَهْلُهُ يَا كَرِيم‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ [[منتخب الاثر (کتاب)|منتخب الاثر]]، فصل ۱۰، باب ۷، ش ۶، ص ۶۵۸.</ref>.
::::#'''بهره‌مندی از [[دعا]] و [[استغفار]] [[حضرت]]:''' یکی از [[برکات]] وجودی [[امام غایب]]، دعای آن [[حضرت]] برای [[سعادت]] [[مردم]] و به ویژه [[شیعیان]] و نیز درخواست آن بزرگوار برای [[آمرزش گناهان]] آنهاست. [[امام باقر]]{{ع}} فرمود: "به [[راستی]] من هر روز و شب هزار بار برای [[آمرزش]] [[شیعیان]] گنهکارم به درگاه [[خدا]] [[دعا]] می‌کنم"<ref>{{عربی|" إِنِّي‏ لَأَدْعُو اللَّهَ‏ لِمُذْنِبِي‏ شِيعَتِنَا فِي‏ الْيَوْمِ‏ وَ اللَّيْلَةِ أَلْفَ‏ مَرَّةٍ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ کافی، ج ۱، باب مولد ابی عبدالله، جعفر بن محمد{{ع}}، ح ۱، ص ۴۷۲.</ref>. [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} در دعای خود می‌فرماید:{{عربی|" إِلَهِي‏ بِحَقِ‏ مَنْ‏ نَاجَاكَ‏ وَ بِحَقِ‏ مَنْ‏ دَعَاكَ‏ فِي‏ الْبَحْرِ وَ الْبَرِّ صَلِ‏ عَلَى‏ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ‏ وَ تَفَضَّلْ‏ عَلَى‏ فُقَرَاءِ الْمُؤْمِنِينَ‏ وَ الْمُؤْمِنَاتِ‏ بِالْغِنَى‏ وَ السَّعَةِ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}<ref>[[منتخب الاثر (کتاب)|منتخب الاثر]]، فصل ۱۰، باب ۷، ش ۶، ص ۶۵۸.</ref>. این [[کلام]] [[نورانی]] و دلنشین، سبب دلگرمی [[شیعیان]] و دوستداران آن [[حضرت]] و [[نجات]] و رهایی آنها از [[یأس]] و [[ناامیدی]] است. شیعه‌ای که به دعای [[رهبر]] و پیشوای خود شادمان است، از اینکه بار دیگر به واسطه [[گناه]] و [[خطا]]، [[دل]] و [[جان]] [[پدر]] [[مهربان]] خویش را بیازارد، خجل و شرمسار است و تلاش می‌کند که مرهمی بر [[دل]] داغدار [[امام]] و [[یار]] شایسته‌ای برای آن [[عزیز]] باشد. از [[روایات]] و کتب [[دُعا]] استفاده می‌شود که [[شیعیان]]، پیوسته از [[لطف]] و دعای [[امام]] بهره‌مندند و این [[باران]] [[رحمت]] در همه حال بر کویر تفتیده [[جان‌ها]] باریده و برای [[شیعیان]]، سبزی و خرمی را به ارمغان آورده است. آن [[حضرت]]، بزرگ‌ترین [[آرمان]] و آرزویش [[فرج]] و [[گشایش]] در امر [[شیعیان]] و همه [[مظلومان]] عالم است و این گونه [[خدا]] را می‌خواند: "ای [[روشنایی]] [[نور]]! ای [[تدبیر]] کننده [[کارها]]! ای زنده کننده مردگان! بر [[محمد]] و [[خاندان]] او [[درود]] فرست و برای من و شیعیانم در تنگناها گشایشی قرار ده و از [[غم]] و [[اندوه]]، راه چاره‌ای باز کن و راه [[هدایت]] را بر ما وسعت بخش و راهی که در آن [[گشایش]] ما است، به روی ما بگشا و آنچنان که تو [[شایسته]] آن هستی، با ما [[رفتار]] کن ای [[کریم]]!"<ref>{{عربی|" يَا نُورَ النُّورِ يَا مُدَبِّرَ الْأُمُورِ يَا بَاعِثَ‏ مَنْ‏ فِي‏ الْقُبُورِ صَلِ‏ عَلَى‏ مُحَمَّدٍ وَ آلِ‏ مُحَمَّدٍ وَ اجْعَلْ‏ لِي‏ وَ لِشِيعَتِي‏ مِنَ‏ الضِّيقِ‏ فَرَجاً وَ مِنَ الْهَمِّ مَخْرَجاً وَ أَوْسِعْ لَنَا الْمَنْهَجَ وَ أَطْلِقْ لَنَا مِنْ عِنْدِكَ مَا يُفَرِّجُ وَ افْعَلْ بِنَا مَا أَنْتَ أَهْلُهُ يَا كَرِيم‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ [[منتخب الاثر (کتاب)|منتخب الاثر]]، فصل ۱۰، باب ۷، ش ۶، ص ۶۵۸.</ref>.
۲۱۸٬۱۲۲

ویرایش