←نصّوص دالّ بر امامت اهل بیت{{عم}}
خط ۷۳: | خط ۷۳: | ||
*و در [[سورۀ توبه]] میفرماید: {{متن قرآن|أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تُتْرَكُوا وَلَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِينَ جَاهَدُوا مِنْكُمْ وَلَمْ يَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلَا رَسُولِهِ وَلَا الْمُؤْمِنِينَ وَلِيجَةً}}<ref>«آیا گمان کردید که [به حال خود] رها مىشوید در حالى که هنوز کسانى از شما که جهاد کردند، و غیر از خدا و رسولش و مؤمنان را مورد اعتماد و تکیهگاه خویش انتخاب ننمودند، [از دیگران] مشخّص نشدهاند؟! [باید آزمون شوید و صفوف از هم جدا گردد]» سوره توبه، آیه ۱۶.</ref> و همچنین در [[آیات]] دیگری از [[قرآن کریم]] [[مشاهده]] کرد<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[امامت در قرآن (کتاب)|امامت در قرآن]]، ص ۶۸-۸۱</ref>. | *و در [[سورۀ توبه]] میفرماید: {{متن قرآن|أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تُتْرَكُوا وَلَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِينَ جَاهَدُوا مِنْكُمْ وَلَمْ يَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلَا رَسُولِهِ وَلَا الْمُؤْمِنِينَ وَلِيجَةً}}<ref>«آیا گمان کردید که [به حال خود] رها مىشوید در حالى که هنوز کسانى از شما که جهاد کردند، و غیر از خدا و رسولش و مؤمنان را مورد اعتماد و تکیهگاه خویش انتخاب ننمودند، [از دیگران] مشخّص نشدهاند؟! [باید آزمون شوید و صفوف از هم جدا گردد]» سوره توبه، آیه ۱۶.</ref> و همچنین در [[آیات]] دیگری از [[قرآن کریم]] [[مشاهده]] کرد<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[امامت در قرآن (کتاب)|امامت در قرآن]]، ص ۶۸-۸۱</ref>. | ||
== | ==سوم: نصوص دالّ بر [[امامت اهل بیت]]{{عم}}== | ||
این نصّوص، آیاتی است که با اشاره و توصیف، به [[امامت]] امامانی از [[اهل بیت]] [[پیامبر]]{{صل}} دلالت مىکند. پیشتر گفتیم که [[حکمت الهی]] در [[حفظ قرآن]]، اقتضا مىکرد که [[قرآن]] در [[نصّ]] بر [[ائمه]] پس از [[رسول خدا]]{{صل}} از روش اشاره و توصیف استفاده کند نه ذکر [[اسامی]]؛ زیرا نام بردن از ایشان، بیشک منجر به این مىشد که چشم دوختگان به [[سلطه]] و [[حکومت]]، به [[قرآن]] دست دراز کرده، [[آیات]] آن را [[تحریف]] کنند یا [[مانع]] از انتشار [[قرآن]] در میان [[مسلمانان]] شوند؛ چنانکه در مورد [[سنت رسول خدا]]{{صل}} چنین کردند. | این نصّوص، آیاتی است که با اشاره و توصیف، به [[امامت]] امامانی از [[اهل بیت]] [[پیامبر]]{{صل}} دلالت مىکند. پیشتر گفتیم که [[حکمت الهی]] در [[حفظ قرآن]]، اقتضا مىکرد که [[قرآن]] در [[نصّ]] بر [[ائمه]] پس از [[رسول خدا]]{{صل}} از روش اشاره و توصیف استفاده کند نه ذکر [[اسامی]]؛ زیرا نام بردن از ایشان، بیشک منجر به این مىشد که چشم دوختگان به [[سلطه]] و [[حکومت]]، به [[قرآن]] دست دراز کرده، [[آیات]] آن را [[تحریف]] کنند یا [[مانع]] از انتشار [[قرآن]] در میان [[مسلمانان]] شوند؛ چنانکه در مورد [[سنت رسول خدا]]{{صل}} چنین کردند. | ||
*در [[سنت پیامبر]]{{صل}} تصریحات بسیاری وجود داشت که [[ائمه]] [[اهل بیت]]{{عم}} را با [[اسامی]] آنها [[تعیین]] و معرفی کرده بود که این مسئله، [[خشم]] [[دشمنان]] [[ائمه]] را برانگیخت و در نتیجه آنها از همان عصر [[رسول خدا]]{{صل}} شروع به جلوگیری از [[کتابت]] [[احادیث نبوی]] کردند. [[ابوداود]] و دارمی هر کدام در "سنن" خود و همچنین [[احمد بن حنبل]] در کتاب [[مسند]] از [[عبدالله بن عمرو بن عاص]] [[نقل]] کردهاند: من هر چه را از [[رسول خدا]] مىشنیدم، مىنوشتم؛ تا اینکه [[قریش]] مرا از این کار باز داشتند و گفتند: آیا تو هر چه از [[رسول خدا]] مىشنوی، مىنویسی و حال آنکه او نیز بشری است که از روی [[خشم]] و خوشنودی سخن مىگوید؟! پس من از [[کتابت]] [[دست]] برداشتم. سپس ماجرا را برای [[رسول خدا]] باز گفتم. او با انگشت به دهانش اشاره کرد و فرمود: "بنویس! قسم به کسی که جانم به دست اوست از این دهان جز [[حق]] بیرون نیامده است"<ref>سنن الدارمی، ج۱، ص۱۲۵، باب «من رخص فی الکتابة من المقدمة» و سنن ابیداود، ج۲، ص۱۲۶، باب «کتابة العلم» و مسند احمد، ج۲، ص۱۶۲.</ref>. | *در [[سنت پیامبر]]{{صل}} تصریحات بسیاری وجود داشت که [[ائمه]] [[اهل بیت]]{{عم}} را با [[اسامی]] آنها [[تعیین]] و معرفی کرده بود که این مسئله، [[خشم]] [[دشمنان]] [[ائمه]] را برانگیخت و در نتیجه آنها از همان عصر [[رسول خدا]]{{صل}} شروع به جلوگیری از [[کتابت]] [[احادیث نبوی]] کردند. [[ابوداود]] و دارمی هر کدام در "سنن" خود و همچنین [[احمد بن حنبل]] در کتاب [[مسند]] از [[عبدالله بن عمرو بن عاص]] [[نقل]] کردهاند: من هر چه را از [[رسول خدا]] مىشنیدم، مىنوشتم؛ تا اینکه [[قریش]] مرا از این کار باز داشتند و گفتند: آیا تو هر چه از [[رسول خدا]] مىشنوی، مىنویسی و حال آنکه او نیز بشری است که از روی [[خشم]] و خوشنودی سخن مىگوید؟! پس من از [[کتابت]] [[دست]] برداشتم. سپس ماجرا را برای [[رسول خدا]] باز گفتم. او با انگشت به دهانش اشاره کرد و فرمود: "بنویس! قسم به کسی که جانم به دست اوست از این دهان جز [[حق]] بیرون نیامده است"<ref>سنن الدارمی، ج۱، ص۱۲۵، باب «من رخص فی الکتابة من المقدمة» و سنن ابیداود، ج۲، ص۱۲۶، باب «کتابة العلم» و مسند احمد، ج۲، ص۱۶۲.</ref>. | ||
خط ۱۱۸: | خط ۱۱۸: | ||
*سپس [[علی]] را آنقدر به طرف [[آسمان]] بلند کرد که پاهایش به زانوهای [[پیامبر]] رسید و گفت: "ای [[مردم]]! این [[[علی]]] [[برادر]] و [[وصی]] و دارنده [[علم]] من، و [[جانشین]] من در میان کسانی است که به من [[ایمان]] آوردهاند، و [[مفسر]] کتاب پروردگارم پس از من است و..."<ref>ر.ک: الغدیر؛ ج۱، ص۲۱۴-۲۱۶.</ref>. | *سپس [[علی]] را آنقدر به طرف [[آسمان]] بلند کرد که پاهایش به زانوهای [[پیامبر]] رسید و گفت: "ای [[مردم]]! این [[[علی]]] [[برادر]] و [[وصی]] و دارنده [[علم]] من، و [[جانشین]] من در میان کسانی است که به من [[ایمان]] آوردهاند، و [[مفسر]] کتاب پروردگارم پس از من است و..."<ref>ر.ک: الغدیر؛ ج۱، ص۲۱۴-۲۱۶.</ref>. | ||
*[[ابو اسحاق ثعلبی]] نیز در کتاب تفسیرش (الکبیر) در [[تفسیر]] [[سوره]] [[معراج]] [[نقل]] کرده است: "وقتی [[رسول خدا]] در [[غدیر خم]] بود، همه [[مردم]] را فراخواند، چون همگی جمع شدند، [[دست]] [[علی]] را گرفت و گفت: هر که من مولای اویم، این [[علی]] مولای اوست. این مسئله در همه جا انتشار یافت تا اینکه به [[گوش]] [[حارث بن نعمان فهری]] رسید. او سوار بر شترش شد و به محضر [[رسول خدا]]{{صل}} آمد و شترش را خوابانید و از آن پیاده شد و به [[حضرت]] گفت: ای [[محمد]]! به ما امر کردی که [[شهادت]] بدهیم خدایی جز [[الله]] نیست و تو فرستاده او هستی، ما هم از تو قبول کردیم، [[امر]] کردی پنج بار [در روز] [[نماز]] بگزاریم، قبول کردیم، به [[زکات]] امر کردی، گردن نهادیم، [[دستور]] دادی [[رمضان]] را [[روزه]] بگیریم، پذیرفتیم، به [[حج]] امر کردی، قبول کردیم. سپس، از این [همه] [[راضی]] نشدی تا اینکه بازوان پسر عمویت را بالابُردی و او را بر ما [[برتری]] دادی و گفتی که هر کس من مولای اویم، [[علی]] هم مولای اوست؟! آیا این [اعلام [[جانشینی]] او] از طرف توست یا از طرف [[خدا]]؟ [[[حضرت]]] فرمود: به خدایی که خدایی جز او نیست، [[سوگند]] که این [امر] از جانب خداست. پس [[حارث]] به سوی مرکبش بازگشت و اینچنین مىگفت: خدایا اگر آنچه [[محمد]] مىگوید [[حق]] است، پس بر ما سنگی از [[آسمان]] فرو بفرست یا عذابی دردناک بر ما نازل کن. پس هنوز به مرکبش نرسیده بود که [[خدا]]، سنگی به سوی او فرو فرستاد که به سرش اصابت کرد و از مخرجش خارج شد و سپس [[خدای متعال]] این [[آیه]] را نازل نمود: تقاضا کنندهاى تقاضاى عذابى کرد که واقع شد. این [[عذاب]] مخصوص [[کافران]] است، و هیچ کس نمىتواند آن را دفع کند، از سوى [[خداوند]] ذى المعارج [خداوندى که فرشتگانش بر [[آسمانها]] [[صعود]] و [[عروج]] مىکنند]<ref>﴿{{متن قرآن|سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ * لِلْكَافِرِينَ لَيْسَ لَهُ دَافِعٌ * مِنَ اللَّهِ ذِي الْمَعَارِجِ}} «خواهندهای عذابی رخدهنده را خواست» سوره معارج، آیه ۱-۳.</ref>“<ref>این حدیث را علامه شبلنجی در کتاب «نور الابصار فی احوال علی» صفحه ۷۱ از ثعلبی نقل کرده است، حلبی نیز در جلد سوم «السیرة الحلبیة»، صفحه ۲۷۴ در ضمن روایات «حجة الوداع»، این روایت را نقل کرده است.</ref><ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[امامت در قرآن (کتاب)|امامت در قرآن]]، ص ۹۳-۹۶</ref>. | *[[ابو اسحاق ثعلبی]] نیز در کتاب تفسیرش (الکبیر) در [[تفسیر]] [[سوره]] [[معراج]] [[نقل]] کرده است: "وقتی [[رسول خدا]] در [[غدیر خم]] بود، همه [[مردم]] را فراخواند، چون همگی جمع شدند، [[دست]] [[علی]] را گرفت و گفت: هر که من مولای اویم، این [[علی]] مولای اوست. این مسئله در همه جا انتشار یافت تا اینکه به [[گوش]] [[حارث بن نعمان فهری]] رسید. او سوار بر شترش شد و به محضر [[رسول خدا]]{{صل}} آمد و شترش را خوابانید و از آن پیاده شد و به [[حضرت]] گفت: ای [[محمد]]! به ما امر کردی که [[شهادت]] بدهیم خدایی جز [[الله]] نیست و تو فرستاده او هستی، ما هم از تو قبول کردیم، [[امر]] کردی پنج بار [در روز] [[نماز]] بگزاریم، قبول کردیم، به [[زکات]] امر کردی، گردن نهادیم، [[دستور]] دادی [[رمضان]] را [[روزه]] بگیریم، پذیرفتیم، به [[حج]] امر کردی، قبول کردیم. سپس، از این [همه] [[راضی]] نشدی تا اینکه بازوان پسر عمویت را بالابُردی و او را بر ما [[برتری]] دادی و گفتی که هر کس من مولای اویم، [[علی]] هم مولای اوست؟! آیا این [اعلام [[جانشینی]] او] از طرف توست یا از طرف [[خدا]]؟ [[[حضرت]]] فرمود: به خدایی که خدایی جز او نیست، [[سوگند]] که این [امر] از جانب خداست. پس [[حارث]] به سوی مرکبش بازگشت و اینچنین مىگفت: خدایا اگر آنچه [[محمد]] مىگوید [[حق]] است، پس بر ما سنگی از [[آسمان]] فرو بفرست یا عذابی دردناک بر ما نازل کن. پس هنوز به مرکبش نرسیده بود که [[خدا]]، سنگی به سوی او فرو فرستاد که به سرش اصابت کرد و از مخرجش خارج شد و سپس [[خدای متعال]] این [[آیه]] را نازل نمود: تقاضا کنندهاى تقاضاى عذابى کرد که واقع شد. این [[عذاب]] مخصوص [[کافران]] است، و هیچ کس نمىتواند آن را دفع کند، از سوى [[خداوند]] ذى المعارج [خداوندى که فرشتگانش بر [[آسمانها]] [[صعود]] و [[عروج]] مىکنند]<ref>﴿{{متن قرآن|سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ * لِلْكَافِرِينَ لَيْسَ لَهُ دَافِعٌ * مِنَ اللَّهِ ذِي الْمَعَارِجِ}} «خواهندهای عذابی رخدهنده را خواست» سوره معارج، آیه ۱-۳.</ref>“<ref>این حدیث را علامه شبلنجی در کتاب «نور الابصار فی احوال علی» صفحه ۷۱ از ثعلبی نقل کرده است، حلبی نیز در جلد سوم «السیرة الحلبیة»، صفحه ۲۷۴ در ضمن روایات «حجة الوداع»، این روایت را نقل کرده است.</ref><ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[امامت در قرآن (کتاب)|امامت در قرآن]]، ص ۹۳-۹۶</ref>. | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
* [[پرونده:11246.jpg|22px]] [[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[امامت در قرآن (کتاب)|'''امامت در قرآن''']] | * [[پرونده:11246.jpg|22px]] [[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[امامت در قرآن (کتاب)|'''امامت در قرآن''']] |