دلیل عقلی عصمت امام: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'سلب' به 'سلب'
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'سلب' به 'سلب')
خط ۱۷: خط ۱۷:
تمام [[براهین عقلی]] دال بر [[عصمت انبیا]]{{عم}} در اثبات عصمت امام نیز جاری است. علاوه بر آنها اینکه:
تمام [[براهین عقلی]] دال بر [[عصمت انبیا]]{{عم}} در اثبات عصمت امام نیز جاری است. علاوه بر آنها اینکه:
# [[امام]] [[مسئولیت]] [[تفسیر]] صحیح قرآن، تفصیل [[احکام]] [[شریف]] و... را بر دوش دارد و هم مجری [[قوانین اسلامی]] است. لذا امام باید از خطای در امور مربوط به [[سعادت انسان]]، [[معصوم]] باشد. بر این اساس امام باید تفسیر صحیح [[آیات]] را در [[اختیار]] [[مردم]] قرار دهد و آیات کلی را باید بیان نماید و احکام را [[اجرا]] کند لذا باید معصوم باشد ت اهم به‌صورت کامل آشنا به [[دین]] باشد و شیوه صحیح اجرا را بداند<ref>ر.ک. صفدر الهی راد|الهی راد، صفدر، انسان‌شناسی (کتاب)|انسان‌شناسی، ص ۲۰۹.</ref>.
# [[امام]] [[مسئولیت]] [[تفسیر]] صحیح قرآن، تفصیل [[احکام]] [[شریف]] و... را بر دوش دارد و هم مجری [[قوانین اسلامی]] است. لذا امام باید از خطای در امور مربوط به [[سعادت انسان]]، [[معصوم]] باشد. بر این اساس امام باید تفسیر صحیح [[آیات]] را در [[اختیار]] [[مردم]] قرار دهد و آیات کلی را باید بیان نماید و احکام را [[اجرا]] کند لذا باید معصوم باشد ت اهم به‌صورت کامل آشنا به [[دین]] باشد و شیوه صحیح اجرا را بداند<ref>ر.ک. صفدر الهی راد|الهی راد، صفدر، انسان‌شناسی (کتاب)|انسان‌شناسی، ص ۲۰۹.</ref>.
#آنچه [[وجود امام]] را ضروری می‌کرد، راهی تضمین شده برای [[هدایت]] [[انسان‌ها]] به [[سعادت واقعی]] بود؛ یعنی امام تنها [[راه]] مطمئن برای نیل انسان‌ها به کمال [[واقعی]] است و بدون عصمت، این [[اطمینان]] [[سلب]] شده و این راه، تضمین شده نخواهد بود؛ بنابراین غرض [[خداوند]] از [[آفرینش انسان]] تحقق نمی‌یابد و حکمتی برای این کار وجود نخواهد داشت.
#آنچه [[وجود امام]] را ضروری می‌کرد، راهی تضمین شده برای [[هدایت]] [[انسان‌ها]] به [[سعادت واقعی]] بود؛ یعنی امام تنها [[راه]] مطمئن برای نیل انسان‌ها به کمال [[واقعی]] است و بدون عصمت، این [[اطمینان]] سلب شده و این راه، تضمین شده نخواهد بود؛ بنابراین غرض [[خداوند]] از [[آفرینش انسان]] تحقق نمی‌یابد و حکمتی برای این کار وجود نخواهد داشت.
#امکان [[اشتباه]] [[مردم]] در [[فهم]] و اجرای برنامه [[سعادت]] بخش [[اسلام]] [[دلیل]] نیاز [[جامعه]] به وجود [[وجود امام]] است؛ یعنی [[امام]] برای تصحیح حرکت [[اجتماع]] و جلوگیری از [[انحراف]]، لازم است در جامعه حضور داشته باشد، حال اگر امام نیز خود اشتباه کند، به امام دیگری نیاز دارد تا او را از اشتباه [[حفظ]] کند و این به [[تسلسل]] منجر می‌شود که [[باطل]] است.
#امکان [[اشتباه]] [[مردم]] در [[فهم]] و اجرای برنامه [[سعادت]] بخش [[اسلام]] [[دلیل]] نیاز [[جامعه]] به وجود [[وجود امام]] است؛ یعنی [[امام]] برای تصحیح حرکت [[اجتماع]] و جلوگیری از [[انحراف]]، لازم است در جامعه حضور داشته باشد، حال اگر امام نیز خود اشتباه کند، به امام دیگری نیاز دارد تا او را از اشتباه [[حفظ]] کند و این به [[تسلسل]] منجر می‌شود که [[باطل]] است.
# امام باید مورد [[اعتماد]] مردم باشد تا گفتار و [[کردار]] او را مورد [[پیروی]] قرار دهند و در تمام [[شئون زندگی]] او را الگوی خود قرار دهند. حال اگر امام دچار [[خطا]] و انحراف شود، [[اطمینان]] و [[وثوق]] مردم از او [[سلب]] شده، دیگر از او [[اطاعت]] نخواهد کرد و در این صورت فلسفه‌ای برای وجود امام بی‌مأموم باقی نمی‌ماند؛ البته [[علما]] [[دلایل]] فراوانی اقامه کرده‌اند که در این جا به همین مقدار بسنده کردیم <ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|امام‌شناسی]]، ص:۵۱.</ref>.
# امام باید مورد [[اعتماد]] مردم باشد تا گفتار و [[کردار]] او را مورد [[پیروی]] قرار دهند و در تمام [[شئون زندگی]] او را الگوی خود قرار دهند. حال اگر امام دچار [[خطا]] و انحراف شود، [[اطمینان]] و [[وثوق]] مردم از او سلب شده، دیگر از او [[اطاعت]] نخواهد کرد و در این صورت فلسفه‌ای برای وجود امام بی‌مأموم باقی نمی‌ماند؛ البته [[علما]] [[دلایل]] فراوانی اقامه کرده‌اند که در این جا به همین مقدار بسنده کردیم <ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|امام‌شناسی]]، ص:۵۱.</ref>.
# [[آزار]] و اذیّت و ضرب و [[جرح]] و [[کشتن پیامبر]] و [[امام]] [[حرام]] است. در صورت [[ارتکاب گناه]] از باب [[امر به معروف و نهی از منکر]] آزار و زدن و حتی کشتن آنان [[واجب]]. در این صورت تناقض لازم می‌آید. یعنی یک فعل هم بر مکلّف واجب است و هم حرام، پس باید [[پیامبر]]{{صل}} و امام از ارتکاب گناه مصون باشند. مقدمه اول روشن است زیرا هم در پیشگاه [[عقل]] [[بدیهی]] است که اذیّت و ضرب و شتم پیامبر و امام با [[جایگاه]] و سمت آنها هیچ‌گونه تناسبی ندارد و هم [[آیات]] و [[روایات]] فراوانی بر [[حرمت]] ایذا پیامبر و امام وارد شده است. و در مورد مقدمه دوم نیز باید دقّت کرد که هم از نظر عقل امر به معروف و نهی از منکر عام است و هیچ اختصاصی به مردی دون فردی ندارد و هم از نظر [[شرع]]، پس پیامبر و امام نیز تحت این [[حکم]] عام قرار می‌گیرند و شامل آنها نیز می‌شود، و این مطلب که [[امر به معروف]] باعث آزار و ضرب و جرح و سرانجام [[حبس]] و [[قتل]] می‌شود نیز محتاج توضیح نیست<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[عصمت در قرآن (کتاب)|عصمت در قرآن]]، ص ۳۹.</ref>
# [[آزار]] و اذیّت و ضرب و [[جرح]] و [[کشتن پیامبر]] و [[امام]] [[حرام]] است. در صورت [[ارتکاب گناه]] از باب [[امر به معروف و نهی از منکر]] آزار و زدن و حتی کشتن آنان [[واجب]]. در این صورت تناقض لازم می‌آید. یعنی یک فعل هم بر مکلّف واجب است و هم حرام، پس باید [[پیامبر]]{{صل}} و امام از ارتکاب گناه مصون باشند. مقدمه اول روشن است زیرا هم در پیشگاه [[عقل]] [[بدیهی]] است که اذیّت و ضرب و شتم پیامبر و امام با [[جایگاه]] و سمت آنها هیچ‌گونه تناسبی ندارد و هم [[آیات]] و [[روایات]] فراوانی بر [[حرمت]] ایذا پیامبر و امام وارد شده است. و در مورد مقدمه دوم نیز باید دقّت کرد که هم از نظر عقل امر به معروف و نهی از منکر عام است و هیچ اختصاصی به مردی دون فردی ندارد و هم از نظر [[شرع]]، پس پیامبر و امام نیز تحت این [[حکم]] عام قرار می‌گیرند و شامل آنها نیز می‌شود، و این مطلب که [[امر به معروف]] باعث آزار و ضرب و جرح و سرانجام [[حبس]] و [[قتل]] می‌شود نیز محتاج توضیح نیست<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[عصمت در قرآن (کتاب)|عصمت در قرآن]]، ص ۳۹.</ref>


۲۱۸٬۱۷۹

ویرایش