جز
جایگزینی متن - 'موقعیت' به 'موقعیت'
جز (جایگزینی متن - 'قوت' به 'قوت') |
جز (جایگزینی متن - 'موقعیت' به 'موقعیت') |
||
خط ۱۳۰: | خط ۱۳۰: | ||
==رابطه [[اسلام]] با [[ایمان]]== | ==رابطه [[اسلام]] با [[ایمان]]== | ||
* بسیاری از محققان، [[مفسران]] و [[متکلمان]] به بررسی رابطه [[اسلام]] با [[ایمان]] پرداختهاند. در این میان [[متکلمان]] به لحاظ تناسب قسمتی از این مباحث با بحثهای [[کلامی]] در فصلی با عنوان "اسماء و [[احکام]]" دو اسم [[ایمان]] و [[اسلام]] را بررسی کردهاند<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۱۷۵، ۲۰۶ـ۲۱۰.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | * بسیاری از محققان، [[مفسران]] و [[متکلمان]] به بررسی رابطه [[اسلام]] با [[ایمان]] پرداختهاند. در این میان [[متکلمان]] به لحاظ تناسب قسمتی از این مباحث با بحثهای [[کلامی]] در فصلی با عنوان "اسماء و [[احکام]]" دو اسم [[ایمان]] و [[اسلام]] را بررسی کردهاند<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۱۷۵، ۲۰۶ـ۲۱۰.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | ||
#بسیاری از متفکران [[امامیه]] و گروهی فراوان از [[مفسران]] و [[متکلمان]] [[اهل سنت]] با استناد به [[آیه]] ۱۴ [[سوره]] حجرات و [[ادله]] دیگری مفهوم [[اسلام]] را با مفهوم [[ایمان]] مغایر و نسبت آندو را عموم و خصوص دانسته، [[اسلام]] را نسبت به [[ایمان]] عام میدانند<ref>نور الثقلین، ج۵، ص۱۰۱ـ۱۰۳؛ المیزان، ج۱۸، ص۳۲۸؛ المنیر، ج۱، ص۳۱۸.</ref>. در روایاتی در قالب [[تمثیل]] نسبت [[اسلام]] و [[ایمان]] به | #بسیاری از متفکران [[امامیه]] و گروهی فراوان از [[مفسران]] و [[متکلمان]] [[اهل سنت]] با استناد به [[آیه]] ۱۴ [[سوره]] حجرات و [[ادله]] دیگری مفهوم [[اسلام]] را با مفهوم [[ایمان]] مغایر و نسبت آندو را عموم و خصوص دانسته، [[اسلام]] را نسبت به [[ایمان]] عام میدانند<ref>نور الثقلین، ج۵، ص۱۰۱ـ۱۰۳؛ المیزان، ج۱۸، ص۳۲۸؛ المنیر، ج۱، ص۳۱۸.</ref>. در روایاتی در قالب [[تمثیل]] نسبت [[اسلام]] و [[ایمان]] به موقعیت [[کعبه]] در [[مسجدالحرام]]<ref>نورالثقلین، ج۵، ص۱۰۲.</ref> یا به نسبت دو دایره که یکی در درون دیگری است [[تشبیه]] شده، که در هر دو مثال، [[اسلام]] عامتر و شاملتر نسبت به [[ایمان]] فرض شده است<ref>نورالثقلین، ج۱، ص۳۲۳؛ دعائم الاسلام، ج۱، ص۱۲.</ref> [[عمومیت]] [[اسلام]] نسبت به [[ایمان]] از آنروست که [[اسلام]] مرحله ابتدایی و ظاهری در [[پذیرش]] شریعت خاتم با اظهار [[شهادتین]] است؛ اما [[ایمان]] افزون بر این، [[اعتقاد]] [[باطنی]] را نیز به همراه دارد<ref>مجمعالبیان، ج۹، ص۲۰۷؛ نورالثقلین، ج۵، ص۱۰۲ـ۱۰۳؛ المیزان، ج۱۸، ص۳۲۸.</ref>. در [[روایات]] نیز [[اسلام]] قبل از [[ایمان]] و دارای آثار [[دنیوی]] مطرح شده است؛ مانند اینکه به وسیله آن [[ارث]] برده میشود و [[نکاح]] جایز میگردد، در حالی که [[ایمان]] حقیقتی است که بر اساس آن [[ثواب]] و [[اجر]] داده میشود<ref>المیزان، ج۱۸، ص۳۳۰.</ref>. برخی گفتهاند: [[اسلام]] اظهار [[خضوع]] و قبول است؛ اما [[ایمان]] [[تصدیق]] [[باطنی]] است<ref>مجمع البیان، ج۹، ص۲۰۷.</ref>. بهعبارت دیگر [[اسلام]] متابعت زبانی و [[جوارحی]] است؛ خواه همراه با [[اعتقاد]] باشد یا نه؛ اما [[ایمان]] [[انقیاد]] توأم با [[اعتقاد]] [[قلبی]] است<ref>المیزان، ج۱۸، ص۳۲۸.</ref>: {{متن قرآن|قَالَتِ الأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ وَإِن تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لا يَلِتْكُم مِّنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ}}<ref> تازیهای بیاباننشین گفتند: ایمان آوردهایم بگو: ایمان نیاوردهاید بلکه بگویید: اسلام آوردهایم و هنوز ایمان در دلهایتان راه نیافته است و اگر از خداوند و پیامبرش فرمان برید از (پاداش) کردارهایتان چیزی کم نمیکند که خداوند آمرزندهای بخشاینده است؛ سوره حجرات، آیه:۱۴.</ref>. [[باقلانی]] از این [[آیات]] چنین نتیجه میگیرد که [[اسلام]] نسبت به [[ایمان]] عام و [[جایگاه]] [[ایمان]] [[قلب]] و محل [[اسلام]] جوارح است<ref>الانصاف، ص۸۹ـ۹۰.</ref>. از دیگر آیاتی که برای عام بودن مفهوم [[اسلام]] به آن [[استدلال]] شده [[آیه]] ۳۵ [[سوره]] [[احزاب]] است که [[وصف]] [[مؤمن]] در آن پس از [[مسلم]] ذکر شده است: {{متن قرآن|إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِينَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِينَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِينَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِينَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِينَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِينَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِينَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاكِرِينَ اللَّهَ كَثِيرًا وَالذَّاكِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا}}<ref>بیگمان خداوند برای مردان و زنان مسلمان و مردان و زنان مؤمن و مردان و زنان فرمانبردار و مردان و زنان راستگفتار و مردان و زنان شکیبا و مردان و زنان فرمانبردار و مردان و زنان بخشنده و مردان و زنان روزهدار و مردان و زنان پاکدامن و مردان و زنانی که خداوند را بسیار یاد میکنند، آمرزش و پاداشی سترگ آماده کرده است؛ سوره احزاب، آیه:۳۵.</ref>. [[ابن کثیر]] از قرار گرفتن [[وصف]] [[ایمان]] پس از [[اسلام]] چنین نتیجه میگیرد که [[اسلام]] نسبت به [[ایمان]] عام است. او افزون بر این، به روایاتی استشهاد میکند که بر اساس آن شخص [[گناهکار]] از دایره [[ایمان]] خارج شمرده شده و چنین [[استدلال]] میکند که این شخص به [[اجماع]] [[مسلمانان]] [[کافر]] نیست و هنوز [[مسلمان]] است، پس [[اسلام]] میتواند بدون [[ایمان]] تحقق یابد؛ اما قطعاً هرجا [[ایمان]] باشد [[اسلام]] هم خواهد بود<ref>تفسیر ابنکثیر، ج۳، ص۴۹۶.</ref>. [[ابن تیمیه]] با استناد به روایتی از [[رسول اکرم]]{{صل}} نسبت میان مفهوم [[اسلام]]، [[ایمان]] و [[احسان]] را چنین بیان میکند که هرکس دارای [[مقام احسان]] باشد [[ایمان]] نیز دارد و هرکه [[ایمان]] داشته باشد [[اسلام]] را هم داراست؛ ولی عکس این نسبتها صادق نیست<ref>الایمان، ص۸.</ref>. [[شهرستانی]] نیز [[اسلام]] را نقطه شروع حرکت [[انسان]] برای کسب [[کمالات]] دانسته، میگوید: پس از این مرحله [[انسان]] به وسیله [[اخلاص]] و [[تصدیق قلبی]] به [[قضا و قدر الهی]] به [[مقام ایمان]] رسیده، پس از آن با [[مجاهده]] و [[مشاهده]]، [[مقام احسان]] را درمییابد<ref>الملل و النحل، ص۴۱.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | ||
#ابتدا در میان [[خوارج]] و بعدها بین [[معتزله]] نیز چنین [[شهرت]] یافت که [[ایمان]] و [[اسلام]] تساوی و [[وحدت]] مفهومی دارد. این قول را به [[قدریه]] نیز نسبت دادهاند<ref>المنیر، ج۱، ص۳۱۸؛ تفسیر قرطبی، ج۲، ص۱۳۴.</ref>. میتوان گفت [[انگیزه]] اصلی [[خوارج]] در [[انتخاب]] این [[عقیده]] رنگ و صبغهای [[سیاسی]] داشته و [[هدف]] نهایی آنان [[تکفیر]] دشمنانشان و خارج کردن آنها از جرگه [[مسلمانان]] و در مواردی مهدورالدم دانستن آنان بوده است. آنان چنین [[استدلال]] میکردند که انجام [[تکالیف شرعی]] در تحقق [[حقیقت]] [[ایمان]] نقش دارد و [[حقیقت]] [[ایمان]] هم با [[اسلام]] یکی است، از اینرو هرکس واجبی را ترک کند یا حرامی را مرتکب شود [[کافر]] شده، از دایره [[مسلمانان]] خارج میشود<ref>مجموعه آثار، ج۱۶، ص۶۰۴ـ۶۰۵، «مشکلات علی{{ع}}».</ref> آنان برای [[اثبات]] [[عقیده]] خود به آیاتی از جمله ۸۵ [[سوره]] آلعمران [[استدلال]] کردهاند. [[شهید ثانی]] [[استدلال]] ایشان را به شکل قیاسی منطقی چنین [[نقل]] میکند: بر اساس [[آیه]] {{متن قرآن|وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الإِسْلامِ دِينًا فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ}}<ref> و هر کس جز اسلام دینی گزیند هرگز از او پذیرفته نمیشود و او در جهان واپسین از زیانکاران است؛ سوره آل عمران، آیه: ۸۵.</ref> میتوان گفت که [[ایمان]]، دیناست؛ چون [[ایمان]] نزد [[خداوند متعال]] امری مقبول است. از سوی دیگر بر اساس [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللَّهِ الإِسْلامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ إِلاَّ مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَمَن يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ }}<ref> بیگمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است و اهل کتاب، اختلاف نیافتند مگر پس از آنکه به دانش دست یافتند، از سر افزونجویی که در میان ایشان بود و هر کس به آیات خداوند کفر ورزد (بداند که) خداوند حسابرس سریع است؛ سوره آل عمران، آیه:۱۹.</ref> [[دین]] نیز [[اسلام]] است. حال با ضمیمه کردن این دومقدمه بر هم که [[ایمان]] [[دین]] است و [[دین]] هم [[اسلام]] است میتوان نتیجه گرفت که [[ایمان]] همان اسلام است<ref>حقائق الایمان، ص۱۲۲.</ref>. این [[استدلال]] دارای اشکالاتی فراوان است؛ از جمله اینکه صحت حمل [[اسلام]] بر [[ایمان]] (نتیجه [[قیاس]]) لزوماً به این معنا نیست که این دو حقیقتاً یکی باشند، زیرا در قضایای منطقی، حمل اعم بر اخص نیز جایز است؛ همچنین اگر مراد از صغرای [[قیاس]] "[[ایمان]]، [[دین]] است" آن باشد که [[ایمان]] خود [[دین]] است پذیرفته نیست، زیرا [[ایمان]] تنها میتواند جزئی از [[دین]] یا شرط [[دین]] باشد<ref>حقائق الایمان، ص۱۲۲ـ۱۲۳.</ref>. این گروه برای [[اثبات]] مدعای خود به آیاتی دیگر [[استدلال]] کردهاند که در آنها دو [[وصف]] [[ایمان]] و [[اسلام]] بهگونهای آمده است که گویا هیچ تفاوت معنایی میان آن دو نیست؛ مانند [[آیات]]<ref>تفسیر نسفی، ج۴، ص۱۸۰.</ref>{{متن قرآن|فَأَخْرَجْنَا مَن كَانَ فِيهَا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فَمَا وَجَدْنَا فِيهَا غَيْرَ بَيْتٍ مِّنَ الْمُسْلِمِينَ}}<ref> آنگاه هر کس از مؤمنان را که در آن (شهر) بود بیرون بردیم. و در آن (شهر) جز یک خانواده از فرمانبرداران نیافتیم؛ سوره ذاریات، آیه: ۳۵- ۳۶.</ref>. گرچه در برخی [[آیات قرآن]]، [[اسلام]] و [[ایمان]] بهگونهای آمده که بیانگر نوعی [[یگانگی]] میان آن دو است؛ اما چنان که برخی [[متکلمان اشعری]] گفتهاند مضمون این [[آیات]] میتواند تنها ناظر به [[وحدت]] مصداقی [[اسلام]] و [[ایمان]] باشد و لزوماً تساوی مفهومی را نمیرساند<ref>شرح مقاصد، ج۵، ص۲۰۷.</ref>، گذشته از این، [[پذیرش]] این [[عقیده]] بهطور مطلق با توجه به ظاهر بسیاری از [[آیات]]، نظیر [[آیه]] ۱۴ [[سوره]] حجرات مشکل است، زیرا در این [[آیه]] گروهی خود را "[[مؤمن]]" خواندهاند و [[خداوند]] با ردّ این ادعا آنان را "[[مسلمان]]" دانسته و روشن است که [[خداوند]] در این [[مقام]] در پی بیان حدود مفهومی [[اسلام]] و [[ایمان]] بوده؛ نه استعمال لفظ [[اسلام]] تنها به معنای لغوی. [[علامه طباطبایی]] افزون بر [[آیه]] مذکور، [[آیه]] ۳۵ [[سوره]] [[احزاب]] را که [[وصف]] "[[مؤمنین]] و مؤمنات" را از عنوان "[[مسلمین]] و مسلمات" تفکیک کرده [[دلیل]] محکمی بر تغایر این دو [[وصف]] قلمداد میکند<ref>المیزان، ج۱۶، ص۳۱۳ـ۳۱۴.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | #ابتدا در میان [[خوارج]] و بعدها بین [[معتزله]] نیز چنین [[شهرت]] یافت که [[ایمان]] و [[اسلام]] تساوی و [[وحدت]] مفهومی دارد. این قول را به [[قدریه]] نیز نسبت دادهاند<ref>المنیر، ج۱، ص۳۱۸؛ تفسیر قرطبی، ج۲، ص۱۳۴.</ref>. میتوان گفت [[انگیزه]] اصلی [[خوارج]] در [[انتخاب]] این [[عقیده]] رنگ و صبغهای [[سیاسی]] داشته و [[هدف]] نهایی آنان [[تکفیر]] دشمنانشان و خارج کردن آنها از جرگه [[مسلمانان]] و در مواردی مهدورالدم دانستن آنان بوده است. آنان چنین [[استدلال]] میکردند که انجام [[تکالیف شرعی]] در تحقق [[حقیقت]] [[ایمان]] نقش دارد و [[حقیقت]] [[ایمان]] هم با [[اسلام]] یکی است، از اینرو هرکس واجبی را ترک کند یا حرامی را مرتکب شود [[کافر]] شده، از دایره [[مسلمانان]] خارج میشود<ref>مجموعه آثار، ج۱۶، ص۶۰۴ـ۶۰۵، «مشکلات علی{{ع}}».</ref> آنان برای [[اثبات]] [[عقیده]] خود به آیاتی از جمله ۸۵ [[سوره]] آلعمران [[استدلال]] کردهاند. [[شهید ثانی]] [[استدلال]] ایشان را به شکل قیاسی منطقی چنین [[نقل]] میکند: بر اساس [[آیه]] {{متن قرآن|وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الإِسْلامِ دِينًا فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ}}<ref> و هر کس جز اسلام دینی گزیند هرگز از او پذیرفته نمیشود و او در جهان واپسین از زیانکاران است؛ سوره آل عمران، آیه: ۸۵.</ref> میتوان گفت که [[ایمان]]، دیناست؛ چون [[ایمان]] نزد [[خداوند متعال]] امری مقبول است. از سوی دیگر بر اساس [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللَّهِ الإِسْلامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ إِلاَّ مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَمَن يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ }}<ref> بیگمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است و اهل کتاب، اختلاف نیافتند مگر پس از آنکه به دانش دست یافتند، از سر افزونجویی که در میان ایشان بود و هر کس به آیات خداوند کفر ورزد (بداند که) خداوند حسابرس سریع است؛ سوره آل عمران، آیه:۱۹.</ref> [[دین]] نیز [[اسلام]] است. حال با ضمیمه کردن این دومقدمه بر هم که [[ایمان]] [[دین]] است و [[دین]] هم [[اسلام]] است میتوان نتیجه گرفت که [[ایمان]] همان اسلام است<ref>حقائق الایمان، ص۱۲۲.</ref>. این [[استدلال]] دارای اشکالاتی فراوان است؛ از جمله اینکه صحت حمل [[اسلام]] بر [[ایمان]] (نتیجه [[قیاس]]) لزوماً به این معنا نیست که این دو حقیقتاً یکی باشند، زیرا در قضایای منطقی، حمل اعم بر اخص نیز جایز است؛ همچنین اگر مراد از صغرای [[قیاس]] "[[ایمان]]، [[دین]] است" آن باشد که [[ایمان]] خود [[دین]] است پذیرفته نیست، زیرا [[ایمان]] تنها میتواند جزئی از [[دین]] یا شرط [[دین]] باشد<ref>حقائق الایمان، ص۱۲۲ـ۱۲۳.</ref>. این گروه برای [[اثبات]] مدعای خود به آیاتی دیگر [[استدلال]] کردهاند که در آنها دو [[وصف]] [[ایمان]] و [[اسلام]] بهگونهای آمده است که گویا هیچ تفاوت معنایی میان آن دو نیست؛ مانند [[آیات]]<ref>تفسیر نسفی، ج۴، ص۱۸۰.</ref>{{متن قرآن|فَأَخْرَجْنَا مَن كَانَ فِيهَا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فَمَا وَجَدْنَا فِيهَا غَيْرَ بَيْتٍ مِّنَ الْمُسْلِمِينَ}}<ref> آنگاه هر کس از مؤمنان را که در آن (شهر) بود بیرون بردیم. و در آن (شهر) جز یک خانواده از فرمانبرداران نیافتیم؛ سوره ذاریات، آیه: ۳۵- ۳۶.</ref>. گرچه در برخی [[آیات قرآن]]، [[اسلام]] و [[ایمان]] بهگونهای آمده که بیانگر نوعی [[یگانگی]] میان آن دو است؛ اما چنان که برخی [[متکلمان اشعری]] گفتهاند مضمون این [[آیات]] میتواند تنها ناظر به [[وحدت]] مصداقی [[اسلام]] و [[ایمان]] باشد و لزوماً تساوی مفهومی را نمیرساند<ref>شرح مقاصد، ج۵، ص۲۰۷.</ref>، گذشته از این، [[پذیرش]] این [[عقیده]] بهطور مطلق با توجه به ظاهر بسیاری از [[آیات]]، نظیر [[آیه]] ۱۴ [[سوره]] حجرات مشکل است، زیرا در این [[آیه]] گروهی خود را "[[مؤمن]]" خواندهاند و [[خداوند]] با ردّ این ادعا آنان را "[[مسلمان]]" دانسته و روشن است که [[خداوند]] در این [[مقام]] در پی بیان حدود مفهومی [[اسلام]] و [[ایمان]] بوده؛ نه استعمال لفظ [[اسلام]] تنها به معنای لغوی. [[علامه طباطبایی]] افزون بر [[آیه]] مذکور، [[آیه]] ۳۵ [[سوره]] [[احزاب]] را که [[وصف]] "[[مؤمنین]] و مؤمنات" را از عنوان "[[مسلمین]] و مسلمات" تفکیک کرده [[دلیل]] محکمی بر تغایر این دو [[وصف]] قلمداد میکند<ref>المیزان، ج۱۶، ص۳۱۳ـ۳۱۴.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | ||
#گروهی از [[مفسران]] با توجه به [[اختلاف]] معنای [[اسلام]] در موارد گوناگون یا به سبب [[نقل]] لغوی و اشتراک [[معنوی]] یا لفظی یا به سبب مرتبهدار بودن آن، نسبت واحدی را در بیان رابطه [[اسلام]] و [[ایمان]] تصویر نکردهاند، بلکه در موارد گوناگون کاربرد [[اسلام]]، نسبتهایی متفاوت را برای آن در رابطه با [[ایمان]] طرح کردهاند. این گروه دودستهاند: '''دسته نخست''' بدون توجه به تفاوت مراتب، رابطه [[اسلام]] و [[ایمان]] را بیان کردهاند. [[غزالی]] میگوید: [[اسلام]] و [[ایمان]] گاهی مترادف است؛ مانند: {{متن قرآن|وَقَالَ مُوسَى يَا قَوْمِ إِن كُنتُمْ آمَنتُم بِاللَّهِ فَعَلَيْهِ تَوَكَّلُواْ إِن كُنتُم مُّسْلِمِينَ}}<ref> و موسی گفت: ای قوم من! اگر به خداوند ایمان آوردهاید، چنانچه گردن نهادهاید بر او توکّل کنید؛ سوره یونس، آیه:۸۴.</ref> و گاهی متغایر؛ مانند: {{متن قرآن|قَالَتِ الأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ وَإِن تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لا يَلِتْكُم مِّنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ}}<ref> تازیهای بیاباننشین گفتند: ایمان آوردهایم بگو: ایمان نیاوردهاید بلکه بگویید: اسلام آوردهایم و هنوز ایمان در دلهایتان راه نیافته است و اگر از خداوند و پیامبرش فرمان برید از (پاداش) کردارهایتان چیزی کم نمیکند که خداوند آمرزندهای بخشاینده است؛ سوره حجرات، آیه:۱۴.</ref> و گاهی با هم تداخل دارد؛ نظیر روایتی که در آن از [[نبی اکرم]]{{صل}} پرسیده شد: [[برترین عمل]] کدام است؟ پاسخ دادند: "الاسلام" و باز سؤال شد: چه [[اسلامی]] [[برتر]] است؟ پاسخ دادند: "الایمان"<ref>احیاء علوم الدین، ج۱، ص۲۰۳ـ۲۰۵.</ref>. [[قرطبی]] نیز میگوید: [[اسلام]] گاهی به لحاظ مفهومی بر معنایی بیش از [[ایمان]] یعنی [[ایمان]] توأم با [[طاعت]] دلالت دارد و گاهی مترادفاند و گاهی تداخل معنایی دارند<ref>تفسیر قرطبی، ج۲، ص۱۳۳.</ref>. بعضی دیگر از [[مفسران]] بین معنای لغوی و اصطلاحی [[اسلام]] فرق گذاشته و سپس به بیان نسبت بین آن دو پرداختهاند. در [[تفسیر]] المنار آمده است: [[اسلام]] در معنای اصطلاحی به معنای [[اخلاص]] در [[توحید]] و [[عبادت]] است که این همان [[دین]] [[انبیا]] و [[مرسلین]] است و [[ایمان]] نیز [[تصدیق]] [[یقینی]] به [[وحدانیت خدا]] و [[حقانیت]] [[رسول]]{{صل}} است و بر این اساس، [[ایمان]] و [[اسلام]] حقیقتی واحد هستند؛ چنانکه در [[آیات]] ۱۶ـ۱۷ [[سوره]] حجرات همین گونه است؛ یعنی [[اسلام]] و [[ایمان]] به یک معنا بهکار رفته است؛ امّا این دو به لحاظ معنای لغوی متغایر است و در مواردی که در [[قرآن]] بین [[اسلام]] و [[ایمان]] تغایر معنایی وجود دارد ناظر به معنای لغوی اسلام است<ref>تفسیر المنار، ج۳، ص۳۵۸ـ۳۵۹.</ref>. '''دسته دوم''' از این گروه [[اختلاف]] معنایی [[اسلام]] را نتیجه آن میدانند که [[اسلام]] مراتبی دارد و به لحاظ هر مرتبه از آن، نسبتی خاص با [[ایمان]] پیدا میشود. راغب اصفهانی میگوید: [[اسلام]] به لحاظ [[اختلاف]] رتبه دو معنا دارد که مرتبه اول آن همان امر صوری و ظاهری است که در [[آیه]] ۱۴ [[سوره]] حجرات طرح گردیده و این معنا پایینتر از رتبه [[ایمان]] است و مرتبه بالای [[اسلام]] آن است که در [[آیات]] {{متن قرآن|إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ}}<ref> آنگاه که پروردگارش بدو فرمود: فرمانبردار باش، او گفت: فرمانبردار پروردگار جهانیانم؛ سوره بقره، آیه:۱۳۱.</ref> و {{متن قرآن|إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللَّهِ الإِسْلامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ إِلاَّ مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَمَن يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ }}<ref> بیگمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است و اهل کتاب، اختلاف نیافتند مگر پس از آنکه به دانش دست یافتند، از سر افزونجویی که در میان ایشان بود و هر کس به آیات خداوند کفر ورزد (بداند که) خداوند حسابرس سریع است؛ سوره آل عمران، آیه:۱۹.</ref> آمده و این مرتبه فوق [[ایمان]] است<ref>مفردات، ص۴۲۳.</ref>؛ به عبارت دیگر، [[اسلام]] دو گونه است: یکی [[اقرار زبانی]] که نسبت به [[ایمان]] عام است، چون [[ایمان]]، [[معرفت قلبی]] توأم با [[اقرار زبانی]] و [[عمل به ارکان]] است و دومی [[اسلام]] [[انبیا]] و اصفیاست و این اخص از [[ایمان]] و [[برتر]] از آن است<ref>الفرقان، ج۲۶ـ۲۷، ص۲۶۰.</ref>. البته همیشه همراه چنین [[اسلامی]]، [[ایمان]] نیز هست. بعضی برای [[اسلام]] مراتب بیشتری ذکر کردهاند و [[ایمان]] را هم مانند آن دارای مراتبی مشابه میدانند. در مناهجالمعارف آمده است که [[حقیقت اسلام]] و [[ایمان]] یکی است؛ ولی همواره مرتبه [[اسلام]] از [[ایمان]] پایینتر است و به عبارت دیگر هر [[حقیقت]] نسبت به مرتبه بالاتر [[اسلام]] و نسبت به مرتبه پایینتر از خود [[ایمان]] است<ref>مناهج المعارف، ص۸۶۹ـ۸۷۰.</ref>. [[علامه طباطبایی]] هر یک از [[اسلام]] و [[ایمان]] را به ۴ مرتبه تقسیم کرده و هر مرتبه از [[اسلام]] را با مرتبهای از [[ایمان]] ملازم میداند<ref>المیزان، ج۳، ص۲۰۴.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | #گروهی از [[مفسران]] با توجه به [[اختلاف]] معنای [[اسلام]] در موارد گوناگون یا به سبب [[نقل]] لغوی و اشتراک [[معنوی]] یا لفظی یا به سبب مرتبهدار بودن آن، نسبت واحدی را در بیان رابطه [[اسلام]] و [[ایمان]] تصویر نکردهاند، بلکه در موارد گوناگون کاربرد [[اسلام]]، نسبتهایی متفاوت را برای آن در رابطه با [[ایمان]] طرح کردهاند. این گروه دودستهاند: '''دسته نخست''' بدون توجه به تفاوت مراتب، رابطه [[اسلام]] و [[ایمان]] را بیان کردهاند. [[غزالی]] میگوید: [[اسلام]] و [[ایمان]] گاهی مترادف است؛ مانند: {{متن قرآن|وَقَالَ مُوسَى يَا قَوْمِ إِن كُنتُمْ آمَنتُم بِاللَّهِ فَعَلَيْهِ تَوَكَّلُواْ إِن كُنتُم مُّسْلِمِينَ}}<ref> و موسی گفت: ای قوم من! اگر به خداوند ایمان آوردهاید، چنانچه گردن نهادهاید بر او توکّل کنید؛ سوره یونس، آیه:۸۴.</ref> و گاهی متغایر؛ مانند: {{متن قرآن|قَالَتِ الأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ وَإِن تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لا يَلِتْكُم مِّنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ}}<ref> تازیهای بیاباننشین گفتند: ایمان آوردهایم بگو: ایمان نیاوردهاید بلکه بگویید: اسلام آوردهایم و هنوز ایمان در دلهایتان راه نیافته است و اگر از خداوند و پیامبرش فرمان برید از (پاداش) کردارهایتان چیزی کم نمیکند که خداوند آمرزندهای بخشاینده است؛ سوره حجرات، آیه:۱۴.</ref> و گاهی با هم تداخل دارد؛ نظیر روایتی که در آن از [[نبی اکرم]]{{صل}} پرسیده شد: [[برترین عمل]] کدام است؟ پاسخ دادند: "الاسلام" و باز سؤال شد: چه [[اسلامی]] [[برتر]] است؟ پاسخ دادند: "الایمان"<ref>احیاء علوم الدین، ج۱، ص۲۰۳ـ۲۰۵.</ref>. [[قرطبی]] نیز میگوید: [[اسلام]] گاهی به لحاظ مفهومی بر معنایی بیش از [[ایمان]] یعنی [[ایمان]] توأم با [[طاعت]] دلالت دارد و گاهی مترادفاند و گاهی تداخل معنایی دارند<ref>تفسیر قرطبی، ج۲، ص۱۳۳.</ref>. بعضی دیگر از [[مفسران]] بین معنای لغوی و اصطلاحی [[اسلام]] فرق گذاشته و سپس به بیان نسبت بین آن دو پرداختهاند. در [[تفسیر]] المنار آمده است: [[اسلام]] در معنای اصطلاحی به معنای [[اخلاص]] در [[توحید]] و [[عبادت]] است که این همان [[دین]] [[انبیا]] و [[مرسلین]] است و [[ایمان]] نیز [[تصدیق]] [[یقینی]] به [[وحدانیت خدا]] و [[حقانیت]] [[رسول]]{{صل}} است و بر این اساس، [[ایمان]] و [[اسلام]] حقیقتی واحد هستند؛ چنانکه در [[آیات]] ۱۶ـ۱۷ [[سوره]] حجرات همین گونه است؛ یعنی [[اسلام]] و [[ایمان]] به یک معنا بهکار رفته است؛ امّا این دو به لحاظ معنای لغوی متغایر است و در مواردی که در [[قرآن]] بین [[اسلام]] و [[ایمان]] تغایر معنایی وجود دارد ناظر به معنای لغوی اسلام است<ref>تفسیر المنار، ج۳، ص۳۵۸ـ۳۵۹.</ref>. '''دسته دوم''' از این گروه [[اختلاف]] معنایی [[اسلام]] را نتیجه آن میدانند که [[اسلام]] مراتبی دارد و به لحاظ هر مرتبه از آن، نسبتی خاص با [[ایمان]] پیدا میشود. راغب اصفهانی میگوید: [[اسلام]] به لحاظ [[اختلاف]] رتبه دو معنا دارد که مرتبه اول آن همان امر صوری و ظاهری است که در [[آیه]] ۱۴ [[سوره]] حجرات طرح گردیده و این معنا پایینتر از رتبه [[ایمان]] است و مرتبه بالای [[اسلام]] آن است که در [[آیات]] {{متن قرآن|إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ}}<ref> آنگاه که پروردگارش بدو فرمود: فرمانبردار باش، او گفت: فرمانبردار پروردگار جهانیانم؛ سوره بقره، آیه:۱۳۱.</ref> و {{متن قرآن|إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللَّهِ الإِسْلامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ إِلاَّ مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَمَن يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ }}<ref> بیگمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است و اهل کتاب، اختلاف نیافتند مگر پس از آنکه به دانش دست یافتند، از سر افزونجویی که در میان ایشان بود و هر کس به آیات خداوند کفر ورزد (بداند که) خداوند حسابرس سریع است؛ سوره آل عمران، آیه:۱۹.</ref> آمده و این مرتبه فوق [[ایمان]] است<ref>مفردات، ص۴۲۳.</ref>؛ به عبارت دیگر، [[اسلام]] دو گونه است: یکی [[اقرار زبانی]] که نسبت به [[ایمان]] عام است، چون [[ایمان]]، [[معرفت قلبی]] توأم با [[اقرار زبانی]] و [[عمل به ارکان]] است و دومی [[اسلام]] [[انبیا]] و اصفیاست و این اخص از [[ایمان]] و [[برتر]] از آن است<ref>الفرقان، ج۲۶ـ۲۷، ص۲۶۰.</ref>. البته همیشه همراه چنین [[اسلامی]]، [[ایمان]] نیز هست. بعضی برای [[اسلام]] مراتب بیشتری ذکر کردهاند و [[ایمان]] را هم مانند آن دارای مراتبی مشابه میدانند. در مناهجالمعارف آمده است که [[حقیقت اسلام]] و [[ایمان]] یکی است؛ ولی همواره مرتبه [[اسلام]] از [[ایمان]] پایینتر است و به عبارت دیگر هر [[حقیقت]] نسبت به مرتبه بالاتر [[اسلام]] و نسبت به مرتبه پایینتر از خود [[ایمان]] است<ref>مناهج المعارف، ص۸۶۹ـ۸۷۰.</ref>. [[علامه طباطبایی]] هر یک از [[اسلام]] و [[ایمان]] را به ۴ مرتبه تقسیم کرده و هر مرتبه از [[اسلام]] را با مرتبهای از [[ایمان]] ملازم میداند<ref>المیزان، ج۳، ص۲۰۴.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. |