|
|
خط ۱۶: |
خط ۱۶: |
|
| |
|
| ==[[مبانی نظام سیاسی در جهانبینی الهی]]== | | ==[[مبانی نظام سیاسی در جهانبینی الهی]]== |
| ==مقدمه==
| |
| در جهانبینی الهی، مبانی نظام سیاسی با جهانبینی الهی با سه بعد اصلی هستیشناسی، انسانشناسی و جامعهشناسی قابل بررسی است که ذیلاً به تفصیل و تبیین آنها میپردازیم.
| |
|
| |
| ===هستیشناسی در جهان بینی الهی===
| |
| در جهانبینی الهی، مسائلی از [[هستیشناسی]] وجود دارد که به عنوان زیربناهای [[نظام سیاسی]] شناخته میشود؛ این موارد عبارتند از:
| |
| ====اختصاص [[حاکمیت]] به [[خداوند]]====
| |
| [[مسلمین]] بر این عقیدهاند که [[خالق]] و آفریننده [[جهان هستی]]، تنها خداوند یگانه و [[قادر]] [[متعال]] است؛ بر این اساس تنها در برابر ذات او [[تسلیم]] میشوند و [[طاعت]] و [[بندگی]] هیچ [[انسانی]] را نمیپذیرند؛ مگر اینکه [[اطاعت]] آن [[اطاعت خداوند]] باشد؛ از اینرو هیچ انسانی [[حق]] ندارد، انسانهای دیگر را به تسلیم در برابر خود وادار نموده و آنان را از آزادیهای خود [[محروم]] سازد و نیز برای [[جامعه]]، خودسرانه [[قانون]] وضع کند و [[روابط]] و [[رفتار اجتماعی]] را مطابق با [[شناخت]] و [[ادراک]] و خواست خود تنظیم نماید.
| |
|
| |
| [[قرآن کریم]]، مصدر حاکمیت را تنها [[خدای متعال]] میداند و در موارد متعدد میفرماید:
| |
| {{متن قرآن|إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ}}<ref>«داوری جز با خداوند نیست» سوره انعام، آیه ۵۷ و سوره یوسف آیات ۴۰ و ۶۷.</ref>؛
| |
|
| |
| [[علامه طباطبائی]] در “تفسیر المیزان” ذیل این [[آیات]] مینویسد: “حکم هم که یکی از صفات است از نظر اینکه خود نوعی از تأثیر است، معنای استقلالیش تنها از آن خداوند است؛ چه [[حکم]] در حقایق [[تکوینی]] و چه در [[شرایع]] و [[احکام وضعی]] و اعتباری، معلوم است که اگر غیر خداوند کسی دارای حکم بود، میتوانست حکم خدای را به وسیله حکم خودش ابطال کند و با خواست او معارضه نماید”<ref>طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی همدانی، ج۱۳، ص۱۸۳.</ref>.
| |
| بنابراین حکم تکوینی مختص خدای متعال است؛ ولی در حکم [[تشریعی]]، مواردی دارد که به [[اذن خداوند]] به غیر او نیز نسبت پیدا میکند<ref>{{متن قرآن|يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ}} «ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کردهایم پس میان مردم به درستی داوری کن» سوره ص، آیه ۲۶؛ {{متن قرآن|وَأَنِ احْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ}} «و در میان آنان بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری کن» سوره مائده، آیه ۴۹.</ref>.
| |
| بنابراین [[اعتقاد]] به: انحصار [[حاکمیت]] [[خداوند]]، پایه اساسی و [[استوار]] [[نظام اسلامی]] است وجود که در [[قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران]] نیز تبلور یافته است. چنانچه میگویند: حاکمیت مطلق بر [[جهان]] و [[انسان]] از آن خداست و هم او، انسان را بر [[سرنوشت]] [[اجتماعی]] خویش [[حاکم]] ساخته است. هیچکس نمیتواند این [[حق الهی]] را از انسان سلب کند یا در [[خدمت]] [[منافع]] فرد یا گروهی خاص قرار دهد<ref>اصل ۵۶ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران.</ref>.
| |
|
| |
| ====[[نیازمندی]] به [[وحی]] در تنظیمات اجتماعی====
| |
| در [[نظام سیاسی]] و اجتماعی که بر [[اساس اسلام]] شکل میگیرد؛ نه تنها در جهتگیری و ساختار؛ بلکه در بُعد [[قوانین]]، مقررات، [[برنامهریزی]] و برقراری تنظیمات اجتماعی نیز لازم است با وحی و [[دستورات الهی]] مطابقت داشته باشد. مهمترین دلایلی که نیازمندی [[بشر]] به وحی را در انتظامبخشیدن به [[حیات اجتماعی]] خویش توجیه میکنند، عبارتند از:
| |
| *'''[[فهم]] مسیر صحیح [[زندگی]]، تابع [[اعتقاد]] به وحی''': همواره انسان، در پرتو [[علم کامل]] به [[روابط]] و قانونمندی پدیدهها و [[انتخاب]] صحیح آنها میتواند مسیر درست زندگی را پیدا کند؛ اما دستگاه ادراکی او به سبب وجود موانع و محدودیتهای [[ابزار شناخت]]، از فهم همه رموز و پیچیدگیهای [[جهان هستی]] [[ناتوان]] است. [[تاریخ]] زیست اجتماعی بشر، آینه صادقی است و این [[حقیقت]] را به خوبی منعکس نموده است که هرگاه بشر، مستقلاً با [[تکیه]] بر [[اندیشهها]] و تواناییهای خود به [[دعوت انبیا]] پشت نموده، نه تنها از خیر و [[صلاح]] [[محروم]] شده؛ بلکه زندگی رنجآور؛ بیثبات و توأم با [[ناامیدی]] و ناآرامی را تجربه کرده است. علم کامل و مطلق به روابط هستی را میتوان تنها، نزد [[انبیاء الهی]] جستجو نمود؛ چون [[علم]] آنان از [[علم مطلق الهی]] سرچشمه گرفته و به وسیله وحی به ایشان منتقل شده است. بنابراین در [[مکتب اسلام]]، قوانین، مقررات، نقشه [[سعادت بشر]] و الگوی زندگی کمال مطلوب که از آن به عناوینی همچون: [[مدینه فاضله]] و [[حیات طیبه]] یاد میشود، توسط [[پیامبر بزرگوار اسلام]] که سرچشمه [[ایمان]]، [[علم]] و [[خیرخواهی]] منحصر به فرد و نیز [[خطاناپذیر]] هستند، ارائه شده است. و اصولاً در [[اعتقادات اسلامی]]، [[قانونگذاری]] [[حق]] انحصاری [[خداوند]] و یا کسانی است که از جانب او [[مأذون]] هستند؛ زیرا اولاً: خداوند نسبت به همه [[مصالح]] [[حقیقی]] [[بشر]] [[آگاهی]] کامل دارد، ثانیاً: خداوند [[عادل]] است و هیچ ستمی بر [[بندگان]] روا نمیدارد، و ثالثاً: خداوند در قانونگذاری هیچ منفعتی ندارد و هرچه هست جریان خیر و [[صلاح]] است که از [[ناحیه]] او متوجه بندگان میشود<ref>رجوع کنید به محمدتقی مصباح یزدی، نظریه سیاسی اسلام، ج۱، ص۲۳۹ - ۲۴۳.</ref>.
| |
|
| |
| *'''[[احساس]] [[آرامش]] و [[خوشبختی]] و تابع [[اعتقاد]] به خداوند و [[تبعیت]] از [[وحی]]''': [[انسان]] محدود، با خواستههای نامحدود، اگر در برخورد با [[شدائد]] و شرایط سخت محیط، با دید مادی به [[جهان]] بنگرد، نمیتوان از او توقع و انتظاری بیش از این داشت. همیشه خود را ناکام و مغبون میبیند و سراسر [[زندگی]] او آمیخته از دغدغه و [[اضطراب]] میشود؛ چون دیدگاهی که در آن ماده به عنوان منشأ [[قوانین]] و جهان نیز، همین [[دنیا]] معرفی میشود و ورای ماده و هستی ملموس و محسوس، چیزی به رسمیت شناخته نمیشود [[گریز]] از این وضعیت و رسیدن به [[آرامش روحی]]، تنها در پرتو [[تغییر]] نوع نگاه به هستی، انسان و [[غایت]] او و [[پیوستن]] به [[دعوت انبیا]] ممکن میشود. [[مکتب]] [[انبیای الهی]] با [[دعوت به پرستش خدا]] و اعتقاد به جهان دیگر، قفس تنگ عالم مادی را شکسته، انسان را به ابدیتی پیوند میدهد که بدون [[احساس پوچی]] و [[سرگردانی]] و با مقصد قرار دادن خداوند و پیوستن به [[مقام قرب]] او، کمال، خوشبختی و [[سعادت]] خود را جستجو میکند. علاوه بر آن، [[برقراری عدالت]] که از اصلی ترین [[اهداف بعثت پیامبران]] است<ref>{{متن قرآن|لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ}} «ما پیامبرانمان را با برهانها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند» سوره حدید، آیه ۲۵.</ref>، موجب میشود که جلوی تعدّی و [[تجاوز]] به [[حقوق انسانها]] گرفته شود و آنها از [[زندگی]] در چنین نظامی، [[احساس]] [[راحتی]] و [[آرامش]] کنند.
| |
|
| |
| *'''[[پیروی]] از [[وحی]]، سامانبخش [[رفتار]] فردی و [[اجتماعی]]''': گذشته از حوزههای [[اندیشه]] و روان، [[رفتار انسان]] نیز باید در شعاع [[نورانی]] [[تعالیم]] وحی قرار گیرد تا به [[سعادت]] و [[رفاه]] [[دنیا]] و [[آخرت]] دست یابد. وقتی از رفتار انسان سخن میگوییم، رفتار فردی و اجتماعی او مورد نظر است و نمیتوان این دو نوع رفتار را در حوزه جدای از هم دانست؛ زیرا [[انسان]] جزئی از یک [[جامعه]] و در مقیاس عمومی، [[جامعه بشری]] محسوب میشود و [[اجتماع]] [[انسانی]] نیز متشکل از تکتک افراد است؛ بنابراین تداخل و تأثیرگذاری در بعد فردی و اجتماعی در یکدیگر و عدم امکان انفکاک آن دو از هم را، نمیتوان [[انکار]] نمود.
| |
| [[احکام]] و [[دستورات]] [[دینی]]، رفتار فرد و جامعه را برای دستیابی به سعادت، هماهنگ با [[باورهای اعتقادی]] و [[نظام فکری]]، [[سازماندهی]] میکنند؛ بنابراین نقش عمده [[ارزشها]] و [[احکام الهی]]، [[حاکم]] و جهتدهنده همه دانستنیها و [[علوم]] و نیز تنظیم کننده همه [[شؤون]] و ابعاد [[نظام]] فردی و اجتماعی [[جامعه اسلامی]] است.
| |
|
| |
| ====دنیا و آخرت، گستره توسعه در نظام [[الهی]]====
| |
| نظام الهی برای انسان دو نمونه زندگی را به رسمیت میشناسد؛ زندگی در دنیای مادی و این [[جهان]] و دیگری زندگی در [[جهان آخرت]] که هر کدام از این دو، ساز و کارهای ویژه خود را دارند و باید [[انسانها]] با [[کوشش]] و تلاش، آنها را فراهم سازند. دستورات [[قرآن کریم]] و [[انبیا]] الهی بر این مبنا [[استوار]] است که باید توشه آن جهان، در دنیای مادی فراهم شود. این دنیا مقدمه عالم دیگر و کشتزار محصولاتی است که باید در آن جهان درو شود؛ بنابراین، [[خداوند]] [[پیامبران]] را به منظور [[راهنمایی]] [[بشر]] برای کسب [[توفیق]] بیشتر در همین امر مهم، فرستاده است. قانونهای الهی که توسط پیامبران [[ابلاغ]] میشود، همگی [[یاریدهنده]] [[بشر]] در این راهند و هرچند برای این [[جهان]] نیز قوانینی وضع شده؛ ولی مقصود اصلی تأمین [[سعادت]] در [[زندگی]] بیپایان آن جهان است که البته دنباله منطقی و طبیعی سعادت در این جهان به شمار میرود؛ ولی مطمئناً زندگی این جهان، [[هدف]] اصلی نیست؛ بلکه وسیله نیل به سعادت در جهان [[ابدی]] است.
| |
| [[قرآن کریم]] زندگی [[دنیایی]] را چون بازیچههای کودکانه خوانده است؛ {{متن قرآن|إِنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ}}<ref>«زندگانی این جهان تنها بازیچه و سرگرمی است» سوره محمد، آیه ۳۶.</ref>.
| |
| بنابراین [[دنیا]]، مکانی است که [[انسان]] با [[رفتار]] اختیاریاش، [[حیات]] ابدی خود را رقم میزند و در واقع، مزرعه [[آخرت]]<ref>{{متن حدیث|بالدنيا تحرز الآخرة}}؛ بحار الانوار، ج۶۷، ص۶۷؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۵۵.</ref> است و نیز امیرالمؤمنین علی{{ع}} از آن به {{متن حدیث|مَتْجَرُ أَوْلِيَاءِ اللَّهِ}}<ref>{{متن حدیث|إِنَّ الدُّنْيَا دَارُ صِدْقٍ لِمَنْ صَدَقَهَا... وَ مَتْجَرُ أَوْلِيَاءِ اللَّهِ اكْتَسَبُوا فِيهَا الرَّحْمَةَ وَ رَبِحُوا فِيهَا الْجَنَّةَ...}}؛ “همانا دنیا خانه درستی است، برای کسانی که در آن درست زندگی کنند.. و دنیا تجارتخانه و بازار یاران خدا است که در آن، رحمت خدا را به دست میآورند و بهشت را سود میبرند”؛ نهج البلاغه، فیض الاسلام، حکمت ۱۲۶. ص۱۱۳۸.</ref> نام برده است.
| |
| از اینرو در [[نظام]] [[الهی]]، منظر توسعه و کمال، تنها محدود به حیات دنیایی نیست؛ بلکه دنیا و آخرت، در یک مجموعه واحد و متصل به هم قرار دارد و برای تأمین سعادت و [[رفاه]] هر دوی آن [[برنامهریزی]] شده است.
| |
|
| |
| ====معادگرایی و [[خودکنترلی]]====
| |
| نظام الهی زندگی انسان را به دنیای مادی محدود نمیکند و [[جهان آخرت]] را که پس از آن میآید ادامه حیات انسان میشمرد. [[اعتقاد]] به آخرت، [[معاد]] و حضور در [[محکمه]] [[کیفر الهی]]، [[محاسبه]] کارهای انسان و اعطای [[ثواب و عقاب]]<ref>{{متن قرآن|فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ * وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ }} «پس هر کس همسنگ ذرهای نیکی ورزد، آن را خواهد دید * و هر کس همسنگ ذرهای بدی کند، آن را خواهد دید» سوره زلزال، آیه ۷-۸.</ref> و [[باور]] این [[حقیقت]] که مردن، انتقال از یک [[نقص]]، به کمال است، [[انسان]] را از [[لغزشها]] باز میدارد و در او تقوایی ایجاد میکند که عامل کنترل درونی، در مقابل [[تعدی]] و [[تجاوز به حقوق دیگران]]، است. علاوه بر آن با توجه به وجود عوامل نگهدارنده [[اجتماعی]]؛ همچون: [[امر به معروف]]، [[نهی از منکر]]<ref>فی التنزیل: {{متن قرآن|كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ}} «شما بهترین گروهی بودهاید که (به عنوان سرمشق) برای مردم پدیدار شدهاید؛ به کار پسندیده فرمان میدهید و از (کار) ناپسند باز میدارید» سوره آل عمران، آیه ۱۱۰؛ {{متن قرآن|وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ}} «و مردان و زنان مؤمن، دوستان یکدیگرند که به کار شایسته فرمان میدهند و از کار ناشایست باز میدارند» سوره توبه، آیه ۷۱؛ و {{متن حدیث|قال علي{{ع}}: قِوَامُ الشَّرِيعَةِ الْأَمْرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيُ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ إِقَامُ الْحُدُودِ}}؛ غررالحکم و دررالکلم.</ref>، حسّ [[مسؤولیت]] نسبت به [[سرنوشت]] دیگران و [[جامعه اسلامی]]<ref>امام صادق{{ع}} فرمود: {{متن حدیث|إِنَّ النَّبِيَّ{{صل}} قَالَ: مَنْ أَصْبَحَ لَايَهْتَمُّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِينَ فَلَيْسَ مِنْهُمْ، وَ مَنْ سَمِعَ رَجُلًا يُنَادِي: يَا لَلْمُسْلِمِينَ، فَلَمْ يُجِبْهُ، فَلَيْسَ بِمُسْلِمٍ}}؛ کافی، ج۲، ص۱۶۴، حدیث ۵ و امام علی{{ع}} قال: {{متن حدیث|اتَّقُوا اللَّهَ فِي عِبَادِهِ وَ بِلَادِهِ فَإِنَّكُمْ مَسْئُولُونَ حَتَّى عَنِ الْبِقَاعِ وَ الْبَهَائِمِ}}؛ نهجالبلاغه، ابن ابی الحدید، ج۷، ص۳۰۴ و رسول الله{{صل}} قال: {{متن حدیث|أَلَا كُلُّكُمْ رَاعٍ وَ كُلُّكُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ...}}؛ صحیفة الرضا، ج۲، ص۱۴۵۹.</ref> و همچنین نقش تعیینکننده [[حکومت]] در [[حفظ]] و حراست افراد و [[جامعه]] از [[انحطاط]] و [[انحراف]]، مکمل عامل کنترل درونی بوده و صیانت جامعه اسلامی را تضمین مینماید.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۹۲.</ref>
| |
|
| |
| ===[[انسانشناسی]] در [[جهانبینی الهی]]===
| |
| در جهانبینی الهی، دو مسأله کلیدی یعنی ابعاد وجودی انسان و توسعه [[انسانی]]، از جمله مسائلی هستند که به عنوان مبانی [[انسانشناسی]] این [[نظام فکری]] مورد توجه میباشند:
| |
| ====ابعاد وجودی [[انسان]]====
| |
| وجود انسان از سه زاویه یا سه بعد، قابل [[شناسایی]] است. از یکسو دارای “بعد فیزیکی و جسمی” است و از سوی دیگر، وجود [[ناپیدا]]، “بعد روانی” او را میسازد. به علاوه، عامل [[ارتباط]] میان این دو “بعد ذهنی” اوست که هماهنگی میان رفتارها را برعهده دارد و نیز زمینههای راهبری [[روح]] بر [[جسم]] و [[رفتار]] [[عینی]] را فراهم میسازد.
| |
| انسان دارای [[تمایلات]] و گرایشهایی است که جهتگیری او را در [[زندگی]] معیّن میکنند، و او را به اموری علاقمند و از امور دیگر، متنفّر میسازند. این بعد از وجود با تعابیری؛ چون [[قلب]]، روح، میدان تمایلات، [[گرایشها]] و بعد [[ایمانی]]، یاد میشود<ref>{{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي خَالِقٌ بَشَرًا مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ * فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ}} «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: من بر آنم بشری از گلی خشک برآمده از لایی بویناک، بیافرینم؛ * پس هنگامی که او را باندام برآوردم و در او از روان خویش دمیدم، برای او به فروتنی در افتید!» سوره حجر، آیه ۲۸؛ و {{متن حدیث|امام الصادق{{ع}} قال: الْقَصْدُ إِلَى اللَّهِ بِالْقُلُوبِ أَبْلَغُ مِنَ الْقَصْدِ إِلَيْهِ بِالْبَدَنِ وَ حَرَكَاتُ الْقُلُوبِ أَبْلَغُ مِنْ حَرَكَاتِ الْأَعْمَالِ}}؛ مشکوة الانوار، ص۲۵۷.</ref>.
| |
| در بعد [[ذهنی]]، [[آدمی]] به [[علم]] و [[آگاهی]] دست مییابد و حصول آگاهی نیز در دو میدان درونی و بیرونی انجام میگیرد؛ در میدان درونی، انسان میتواند بر میل، [[اراده]]، اطلاعات، امور ذهنی و رفتار عملی خویش علم و احاطه پیدا نماید؛ همچنانکه در میدان بیرونی نیز میتواند، به [[شناخت خداوند]] [[امور معنوی]]، معقولات و پدیدههای محسوس دست یابد.
| |
|
| |
| بعد فیزیکی و جسمی انسان، از یک زاویه دید، همان وجود جسمی و مادی یا هستی پیدای اوست و از زاویه و نگاهی دیگر، بعد [[رفتاری]] و میدان تحقق اراده او میباشد که میل، [[اندیشه]] و اراده در آن میدان تجسم پیدا میکنند.
| |
| در [[جهانبینی الهی]]، با آنکه ابعاد وجودی [[انسان]] ([[قلب]]، [[ذهن]] و [[جسم]]) در ساختن [[شخصیت]] و [[رفتار]] [[انسانی]] به یکدیگر تقوم دارند؛ اما سهم تأثیر این ابعاد وجودی در [[تکوین]] یک رفتار متفاوت است؛ چنانچه نقش اصلی را [[تمایلات]] و [[گرایشها]] ایفا میکنند و میدان [[علم]]، [[آگاهی]] و ذهن، دارای نقش فرعی است و میدان عمل یا بعد فیزیکی انسان، نقش تبعی را برعهده دارد.
| |
|
| |
| مکانیزم ایفای نقش به این ترتیب است که نقطه آغازین رفتار انسانی، [[تمایل]] و [[گرایش]] است و در قلب او شکل میگیرد، در این حیطه، کششها و جاذبههای مختلف [[قلبی]] با محوریت کلیترین و اصلیترین گرایش و [[طلب]]، [[انسجام]] مییابند. در مرحله بعدی، قوای ذهن، [[راه]] وصول به مقصد را در عالم مثالی به صورت فرض و گمانه بررسی نموده و سرانجام عملیات اجرایی و تجسم [[اراده]] با شکل و قالب رفتار، در خارج [[تجلی]] پیدا میکند.
| |
|
| |
| ====توسعه انسانی====
| |
| مهمترین مبحث در [[انسانشناسی]]، توسعه انسانی است؛ زیرا ابعاد وجودی، توصیف انسان در حال ایستایی و نهایتاً [[تبیین]] [[ساده]] رفتار او میباشد؛ حال آنکه “توسعه انسانی”، در جریان [[تکامل]] و روند هدفمند [[نظام هستی]]، ناظر به حرکت انسان است.
| |
| هر [[نظام فکری]]، تلقیای از توسعه انسانی دارد که، متناسب و مبتنی بر تعریف او از “انسان” و “توسعه” است در جهانبینی الهی که از منظر [[کرامت]] و تعالی به انسان مینگرد و [[سیر و سلوک]] او را حتی تا خلیفةاللّهی ترسیم میکند، ابعاد وجودی او به شکل متوازن و متناسب [[رشد]] و توسعه مییابد. بنابراین لازم است در ارزیابی توسعه انسانی، سه دسته شاخص که هر کدام ناظر به یکی از ابعاد سهگانه وجودی اوست، مدّنظر قرار گیرد. این شاخصها عبارتند از:
| |
|
| |
| شاخصهای ارزیابی توسعه بعد [[روحی]]؛
| |
| شاخصهای ارزیابی توسعه بعد [[ذهنی]]؛
| |
|
| |
| شاخصهای ارزیابی توسعه بعد فیزیکی.
| |
|
| |
| حال این سؤالات مطرح میشود که توسعه چگونه واقع میشود؟ عامل توسعه چیست؟ [[هدف]] و بستر توسعه کدام است؟
| |
|
| |
| *'''مکانیزم توسعه انسانی''': در دیدگاه [[الهی]]، هر حرکت و تغییری که توسط [[انسان]] صورت میگیرد، با [[انگیزه]] و [[اراده]] اوست؛ یعنی انسان وقتی در مقابل گزینههای مختلف قرار میگیرد، با [[درک]] تفاوتها و شباهتها، یکی از گزینهها را [[انتخاب]] میکند؛ بنابراین [[افعال]] ارادی، منتسب به انسان ورمز مسؤولبودن او در قبال [[اعمال]] خود است؛ یعنی اراده و [[اختیار]]، عامل اصلی توسعه [[انسانی]] در میدانهای سهگانه وجود محسوب میشود.
| |
|
| |
| *'''[[هدف]] توسعه انسانی''': نیل به کمال، هدف توسعه انسان است و نقطه اوج آن، هماهنگ با ابعاد وجودی، توسعه [[ایمان]]، [[علم]] و [[عمل صالح]] میباشد؛ اوج [[کمال انسانی]]، مرتبهای است که ورای آن برای او قابل [[تصور]] نیست. در بیان [[قرآن]] این مرتبه و جایگاه به “فوز”<ref>{{متن قرآن|وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزًا عَظِيمًا}} «و هر که از خداوند و فرستاده او فرمان برد بیگمان به رستگاری سترگی رسیده است» سوره احزاب، آیه ۷۱.</ref>، “فلاح”<ref>{{متن قرآن|أُولَئِكَ عَلَى هُدًى مِنْ رَبِّهِمْ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ}} «آنان از (سوی) پروردگارشان به رهنمودی رسیدهاند و آنانند که رستگارند» سوره بقره، آیه ۵.</ref> و “سعادت”<ref>{{متن قرآن|وَأَمَّا الَّذِينَ سُعِدُوا فَفِي الْجَنَّةِ خَالِدِينَ فِيهَا}} «و اما آنان که نیکبخت شدهاند در بهشتند» سوره هود، آیه ۱۰۸.</ref> تعبیر شده است. منزلگاهی که کمال و تعالی انسان در آن، صورت وقوع به خود میگیرد، “قرب”<ref>خداوند در حدیث قدسی میفرماید: {{متن حدیث|مَا تَقَرَّبَ إِلَيَّ عَبْدٌ بِشَيْءٍ أَحَبَّ إِلَيَ مِمَّا افْتَرَضْتُ عَلَيْهِ...}}؛ اصول کافی، ج۲، ص۳۵۲.</ref> و نزدیکی به پیشگاه [[ربوبی]] است.
| |
|
| |
| *'''بستر توسعه''': در [[جهانبینی الهی]]، بستر توسعه انسانی اراده و [[اختیار انسان]] است. هر چند که نمیتوان انسان را از شرایط خارجی و محیط پیرامونی آن؛ اعم از: محیط طبیعی، محیط [[اجتماعی]]، [[تاریخ]] و [[نظام هستی]]، جدا کرد و این عوامل در تعامل و تأثیر و تأثر نسبت به اراده او قرار دارند؛ ولی هیچگاه نمیتوان نقش این عوامل را آنچنان بزرگ نمود که اراده او را تحتالشعاع قرار داده و برای وی [[جبر]] شرایطی ایجاد نمایند و همین که [[مؤاخذه]] برای [[انسان]] معنا دارد؛ یعنی [[حاکم]] بر شرایط بیرونی است و [[قدرت]] [[انتخاب]] و [[اختیار]] دارد و میتواند در احاطه کامل شرایط، مسیر مستقلی را اختیار نماید؛ ولی [[تکامل انسان]]، حاصل [[اراده]] نیکوی او در بستر مناسب [[اجتماعی]] است و [[بسترسازی]]، برای [[رشد]] و توسعه انسان به عهده [[نظام سیاسی]] است؛ بنابراین در [[جهانبینی الهی]] متناسب با رشد و تکامل انسان، نظام سیاسی [[الهی]] مورد نیاز میباشد تا با بسترسازی و فراهم کردن شرایط مساعد، کمال و توسعه [[انسانی]] تحقق یابد.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۹۷.</ref>
| |
|
| |
| ==مبانی [[نظام سیاسی]] در [[جهانبینی مادی]]== | | ==مبانی [[نظام سیاسی]] در [[جهانبینی مادی]]== |
| جهانبینی مادی، در اینجا به مکاتبی اطلاق میشود که [[حیات]] [[بشر]] را در [[زندگی]] بر روی کره خاکی و دنیای مادی خلاصه نموده و در عرصه اصول، [[ارزشها]]، [[قوانین]] و راهکارهای تنظیم زندگی، تنها به تواناییهای ظاهری بشر متکی هستند. در این دیدگاه، [[انسان]] خود را موجودی مستقل و یگانه میپندارد و هیچ ارادهای را مافوق [[اراده]] خویش به رسمیت نمیشناسد. تنها تکیهگاه او استعدادها و تواناییهای خویش است و این مهمترین مبنا و زمینه مشترکی است که همه اندیشههای متفاوت مادی را به هم پیوند میدهد. | | جهانبینی مادی، در اینجا به مکاتبی اطلاق میشود که [[حیات]] [[بشر]] را در [[زندگی]] بر روی کره خاکی و دنیای مادی خلاصه نموده و در عرصه اصول، [[ارزشها]]، [[قوانین]] و راهکارهای تنظیم زندگی، تنها به تواناییهای ظاهری بشر متکی هستند. در این دیدگاه، [[انسان]] خود را موجودی مستقل و یگانه میپندارد و هیچ ارادهای را مافوق [[اراده]] خویش به رسمیت نمیشناسد. تنها تکیهگاه او استعدادها و تواناییهای خویش است و این مهمترین مبنا و زمینه مشترکی است که همه اندیشههای متفاوت مادی را به هم پیوند میدهد. |