←سکوت و عدم قیام
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
*'''[[علم امام]]''': پیش از هر امر باید به این نکته توجه داشت که [[امام]] [[معصوم]]، [[دانش]] خود را از سرچشمه [[وحی]] دریافت میکند و به حال و [[آینده]] با تمام جزئیات و لوازم آن [[آگاه]] است. از اینرو خطایی در [[تصمیمگیری]] او قابل [[تصور]] نخواهد بود؛ چراکه او به [[تکالیف]] و [[وظایف]] خویش به [[نیکی]] آگاه است. [[اسیر]] جوّ [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] [[روز]] نمیشود، بلکه با استفاده از [[علم الهی]] خویش، راهی را برمیگزیند که مورد [[رضای خدا]] و سبب صیانت از [[دین]] او و در [[راه]] [[مصلحت]] اوست. بر این اساس، سخن یا سکوتش و قیام یا ترک قیامش، همه حسابشده و معنیدار است. [[یحیی بن زید]]، فرزند [[زید بن علی بن الحسین]] و برادرزاده [[امام باقر]]{{ع}} است و پس از [[شهادت]] [[زید]]، راه [[پدر]] را ادامه داد و سرانجام نیز در همین راه به شهادت رسید. روزی برخی از او درباره اقدام زید به [[جهاد]] و عدم اقدام امام باقر و [[امام صادق]]{{عم}} در این موضوع و این که کدام عمل درستتر بود، پرسشهایی را مطرح کردند. وی در پاسخ چنین گفت: ما [[علم]] و دانش داریم ولی با این تفاوت که آنچه را ما میدانیم، آنها نیز میدانند ولی آنچه را که آنها میدانند، ما نمیدانیم<ref>{{عربی|غیر انّهم یعلمون کلّ ما تعلم ولا نعلم کلّ ما یعلمون}} (ر.ک: ابوجعفر محمد بن علی ابنشهر آشوب مازندرانی، مناقب آل ابیطالب، ج۴).</ref>. | *'''[[علم امام]]''': پیش از هر امر باید به این نکته توجه داشت که [[امام]] [[معصوم]]، [[دانش]] خود را از سرچشمه [[وحی]] دریافت میکند و به حال و [[آینده]] با تمام جزئیات و لوازم آن [[آگاه]] است. از اینرو خطایی در [[تصمیمگیری]] او قابل [[تصور]] نخواهد بود؛ چراکه او به [[تکالیف]] و [[وظایف]] خویش به [[نیکی]] آگاه است. [[اسیر]] جوّ [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] [[روز]] نمیشود، بلکه با استفاده از [[علم الهی]] خویش، راهی را برمیگزیند که مورد [[رضای خدا]] و سبب صیانت از [[دین]] او و در [[راه]] [[مصلحت]] اوست. بر این اساس، سخن یا سکوتش و قیام یا ترک قیامش، همه حسابشده و معنیدار است. [[یحیی بن زید]]، فرزند [[زید بن علی بن الحسین]] و برادرزاده [[امام باقر]]{{ع}} است و پس از [[شهادت]] [[زید]]، راه [[پدر]] را ادامه داد و سرانجام نیز در همین راه به شهادت رسید. روزی برخی از او درباره اقدام زید به [[جهاد]] و عدم اقدام امام باقر و [[امام صادق]]{{عم}} در این موضوع و این که کدام عمل درستتر بود، پرسشهایی را مطرح کردند. وی در پاسخ چنین گفت: ما [[علم]] و دانش داریم ولی با این تفاوت که آنچه را ما میدانیم، آنها نیز میدانند ولی آنچه را که آنها میدانند، ما نمیدانیم<ref>{{عربی|غیر انّهم یعلمون کلّ ما تعلم ولا نعلم کلّ ما یعلمون}} (ر.ک: ابوجعفر محمد بن علی ابنشهر آشوب مازندرانی، مناقب آل ابیطالب، ج۴).</ref>. | ||
*'''[[رعایت مصلحت]] و [[حفظ اتحاد اسلامی]]''': مهمترین اصل نزد [[پیشوایان معصوم]] [[حفظ]] اصل [[اسلام]] بود. اگر [[قیام]] مسلّحانه [[پیشوای معصوم]]، اصل اسلام را در [[معرض]] خطر قرار دهد، در اینصورت [[مصلحت]] [[حفظ اسلام]] اقتضا میکند که اسلام باقی بماند، اگر چه جائران در رأس [[قدرت]] و [[حکومت]] قرار داشته باشند. در این زمینه شاید بتوان به واقعهای در مورد یکی از قضاوتهای [[حضرت علی]]{{ع}} اشاره کرد. در دعوایی میان [[مادر]] [[واقعی]] یک نوزاد، زنی که ادعای [[مادری]] آن نوزاد را داشت، [[حضرت]] اینگونه [[قضاوت]] کرد: برای خاتمه دعوا، لازم است نوزاد را به دو نیمه کنیم. مادر واقعی در اینجا به سرعت از ادعای خود صرفنظر کرد و حاضر شد نوزاد را به زنی که مدعی بود این نوزاد از آنِ اوست، تحویل دهد<ref>ر.ک: محمد بن نعمان بغدادی، الارشاد، بخش قضاء امیر المؤمنین.</ref>. از این قضاوت که حضرت علی{{ع}} با [[تیزبینی]] آن را مطرح کرد مشخص شد مادر واقعی به مصلحت طفل که در مرحله اول زندهماندن اوست، میاندیشد. برجستهترین [[هدف]] [[سیاسی]] پیشوایان معصوم در دورههای مختلف، حفظ [[جامعه اسلامی]] از خطر نابودی و روشن نگهداشتن چراغ اسلام در کوران حوادث بوده است. [[بدیهی]] است که آنان از [[رویارویی]] مسلحانه با [[حاکمان ستمگر]] و به شهادترسیدن در این [[راه]] هیچ هراسی نداشتند، اما لازم بود که با [[درایت]] و تیز بینی، [[مبارزات سیاسی]] را بر اساس شرایط موجود شکل داده و اوضاع را از همه جوانب در نظر داشته باشند، زیرا قیام و [[شهادت]] در هر شرایطی به نفع اسلام رقم نمیخورد. [[امام علی]]{{ع}} در [[خطبه ۱۱۹]] [[نهجالبلاغه]] ضمن برشمردن [[دلایل]] [[صبر]] و [[سکوت]] خویش میفرماید: “به [[خدا]] [[سوگند]]، اگر [[بیم]] وقوع [[تفرقه]] میان [[مسلمانان]] و بازگشت [[کفر]] و [[تباهی]] [[دین]] نبود، [[رفتار]] ما با آنان به نحو دیگری بود”. [[ابن ابیالحدید]] در ذیل [[خطبه ۶۵]] مینویسد: یکی از [[فرزندان]] [[ابولهب]] اشعاری مبتنی بر فضلیت و ذی حقبودن [[علی]]{{ع}} و بر ذمّ مخالفانش سرود علی{{ع}} او را از سرودن اینگونه اشعار - که در واقع نوعی تحریک و [[شعار]] بود - [[نهی]] کرد و فرمود: {{متن حدیث|سَلَامَةُ الدِّينِ أَحَبُّ إِلَيْنَا مِنْ غَيْرِهِ}}: برای ما [[سلامت]] [[اسلام]] و اینکه [[اساس اسلام]] باقی بماند، از هر چیز دیگر محبوبتر و با ارزشتر است<ref>عزالدین بن هبة الله ابن ابیالحدید معتزلی، شرح نهجالبلاغه، ج۲، ذیل خطبه ۶۵.</ref>. آن [[حضرت]] همچنین در یکی از نامههای خود به [[مالکاشتر]] ضمن شرح [[تصمیم]] خود مبنی بر عدم [[بیعت]] ابتدایی با [[خلفا]] و سپس بیعت با آنان میفرماید: من اول دستم را پس کشیدم تا آنکه دیدم گروهی از [[مردم]] از اسلام برگشتند و مردم را به محو [[دین]] [[محمد]]{{صل}} [[دعوت]] میکنند، ترسیدم که اگر در این لحظات حساس، اسلام و [[مسلمانان]] را [[یاری]] نکنم، خرابی یا شکافی در اساس اسلام خواهم دید که [[مصیبت]] آن بر من، از مصیبت از دسترفتن چند [[روزه]] [[خلافت]] بسی بیشتر است<ref>نهجالبلاغه، نامه ۶۲.</ref>. | *'''[[رعایت مصلحت]] و [[حفظ اتحاد اسلامی]]''': مهمترین اصل نزد [[پیشوایان معصوم]] [[حفظ]] اصل [[اسلام]] بود. اگر [[قیام]] مسلّحانه [[پیشوای معصوم]]، اصل اسلام را در [[معرض]] خطر قرار دهد، در اینصورت [[مصلحت]] [[حفظ اسلام]] اقتضا میکند که اسلام باقی بماند، اگر چه جائران در رأس [[قدرت]] و [[حکومت]] قرار داشته باشند. در این زمینه شاید بتوان به واقعهای در مورد یکی از قضاوتهای [[حضرت علی]]{{ع}} اشاره کرد. در دعوایی میان [[مادر]] [[واقعی]] یک نوزاد، زنی که ادعای [[مادری]] آن نوزاد را داشت، [[حضرت]] اینگونه [[قضاوت]] کرد: برای خاتمه دعوا، لازم است نوزاد را به دو نیمه کنیم. مادر واقعی در اینجا به سرعت از ادعای خود صرفنظر کرد و حاضر شد نوزاد را به زنی که مدعی بود این نوزاد از آنِ اوست، تحویل دهد<ref>ر.ک: محمد بن نعمان بغدادی، الارشاد، بخش قضاء امیر المؤمنین.</ref>. از این قضاوت که حضرت علی{{ع}} با [[تیزبینی]] آن را مطرح کرد مشخص شد مادر واقعی به مصلحت طفل که در مرحله اول زندهماندن اوست، میاندیشد. برجستهترین [[هدف]] [[سیاسی]] پیشوایان معصوم در دورههای مختلف، حفظ [[جامعه اسلامی]] از خطر نابودی و روشن نگهداشتن چراغ اسلام در کوران حوادث بوده است. [[بدیهی]] است که آنان از [[رویارویی]] مسلحانه با [[حاکمان ستمگر]] و به شهادترسیدن در این [[راه]] هیچ هراسی نداشتند، اما لازم بود که با [[درایت]] و تیز بینی، [[مبارزات سیاسی]] را بر اساس شرایط موجود شکل داده و اوضاع را از همه جوانب در نظر داشته باشند، زیرا قیام و [[شهادت]] در هر شرایطی به نفع اسلام رقم نمیخورد. [[امام علی]]{{ع}} در [[خطبه ۱۱۹]] [[نهجالبلاغه]] ضمن برشمردن [[دلایل]] [[صبر]] و [[سکوت]] خویش میفرماید: “به [[خدا]] [[سوگند]]، اگر [[بیم]] وقوع [[تفرقه]] میان [[مسلمانان]] و بازگشت [[کفر]] و [[تباهی]] [[دین]] نبود، [[رفتار]] ما با آنان به نحو دیگری بود”. [[ابن ابیالحدید]] در ذیل [[خطبه ۶۵]] مینویسد: یکی از [[فرزندان]] [[ابولهب]] اشعاری مبتنی بر فضلیت و ذی حقبودن [[علی]]{{ع}} و بر ذمّ مخالفانش سرود علی{{ع}} او را از سرودن اینگونه اشعار - که در واقع نوعی تحریک و [[شعار]] بود - [[نهی]] کرد و فرمود: {{متن حدیث|سَلَامَةُ الدِّينِ أَحَبُّ إِلَيْنَا مِنْ غَيْرِهِ}}: برای ما [[سلامت]] [[اسلام]] و اینکه [[اساس اسلام]] باقی بماند، از هر چیز دیگر محبوبتر و با ارزشتر است<ref>عزالدین بن هبة الله ابن ابیالحدید معتزلی، شرح نهجالبلاغه، ج۲، ذیل خطبه ۶۵.</ref>. آن [[حضرت]] همچنین در یکی از نامههای خود به [[مالکاشتر]] ضمن شرح [[تصمیم]] خود مبنی بر عدم [[بیعت]] ابتدایی با [[خلفا]] و سپس بیعت با آنان میفرماید: من اول دستم را پس کشیدم تا آنکه دیدم گروهی از [[مردم]] از اسلام برگشتند و مردم را به محو [[دین]] [[محمد]]{{صل}} [[دعوت]] میکنند، ترسیدم که اگر در این لحظات حساس، اسلام و [[مسلمانان]] را [[یاری]] نکنم، خرابی یا شکافی در اساس اسلام خواهم دید که [[مصیبت]] آن بر من، از مصیبت از دسترفتن چند [[روزه]] [[خلافت]] بسی بیشتر است<ref>نهجالبلاغه، نامه ۶۲.</ref>. |