حق: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۴٬۱۷۴ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۳ فوریهٔ ۲۰۲۱
خط ۱۴۴: خط ۱۴۴:
==حق در فرهنگ قرآن==
==حق در فرهنگ قرآن==
کلمۀ حق با الفاظ: {{متن قرآن|حَقّ}}، {{متن قرآن|الْحَقُّ}}، {{متن قرآن|حَقًّا}}، {{متن قرآن|أَحَقُّ}} و {{متن قرآن|حَقَّهُ}}، در مجموع، ۲۶۹ بار در [[قرآن کریم]] به کار رفته است. از این مجموعه، ۲۳۹ مورد، با الفاظ: {{متن قرآن|حَقّ}} و {{متن قرآن|الْحَقُّ}} و ۱۷ مورد با لفظ: {{متن قرآن|حَقًّا}}، و ۱۰ مورد هم با لفظ: {{متن قرآن|أَحَقُّ}}، و ۳ مورد نیز با لفظ: {{متن قرآن|حَقَّهُ}} می‌باشد. ما در اینجا، ۶ مورد از موارد کلمۀ حق را که ۵ مورد آن با لفظ: {{متن قرآن|الْحَقُّ}} و یک مورد دیگر ان با لفظ: {{متن قرآن|حَقَّهُ}} می‌باشد، [[انتخاب]] می‌کنیم. نحوۀ انتخاب به این روش است که به ترتیب مصحفی [[سوره‌ها]]، ۳ مورد از لفظ اوّل را از هر ۹ [[سوره]]، از آخرین آیۀ آنها، و ۳ مورد از لفظ دوّم را، از هر ۱۰ سوره، از اوّلین آیۀ آنها، از مجموع ۵۷ سوره [[اختیار]] می‌کنیم، و به این ترتیب، [[آیات]]: ۱۰۸ [[سورۀ یونس]]، ۳۴ [[سورۀ مریم]]، ۴۴ [[سورۀ عنکبوت]]، ۵ سورة [[غافر]]، ۱۹ [[سورۀ ذاریات]]، و ۳ [[سورۀ عصر]]، انتخاب می‌گردد. بعد از بیان نحوۀ انتخاب، بنا بر روش معمول خود در این کتاب، ابتدا به ترتیب [[مصحف]] [[کریم]]، آیات منتخب را تنظیم، و پس از آن، با استفاده از کتب لغت، به بررسی لغوی کلمۀ حق می‌پردازیم. سپس با استفاده از کتب [[تفسیر]] [[علمای شیعه]] و [[اهل تسنن]] از عصر [[شیخ طایفه]]، مرحوم [[شیخ طوسی]]، تا [[زمان]] حاضر، و نیز با استفاده از کتب تفسیر [[روایی]] [[شیعی]] و [[سنی]]، به [[تحقیق]] [[تفسیری]] و تفسیر روایی آیات مشتمل بر آن پرداخته، و سرانجام با [[استعانت]] از امدادهای بیکران [[پروردگار متعال]] و با استفاده از [[آیات قرآن کریم]]، در آیات ششگانۀ مذکور [[تدبّر]] می‌کنیم.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۶۰۰.</ref>
کلمۀ حق با الفاظ: {{متن قرآن|حَقّ}}، {{متن قرآن|الْحَقُّ}}، {{متن قرآن|حَقًّا}}، {{متن قرآن|أَحَقُّ}} و {{متن قرآن|حَقَّهُ}}، در مجموع، ۲۶۹ بار در [[قرآن کریم]] به کار رفته است. از این مجموعه، ۲۳۹ مورد، با الفاظ: {{متن قرآن|حَقّ}} و {{متن قرآن|الْحَقُّ}} و ۱۷ مورد با لفظ: {{متن قرآن|حَقًّا}}، و ۱۰ مورد هم با لفظ: {{متن قرآن|أَحَقُّ}}، و ۳ مورد نیز با لفظ: {{متن قرآن|حَقَّهُ}} می‌باشد. ما در اینجا، ۶ مورد از موارد کلمۀ حق را که ۵ مورد آن با لفظ: {{متن قرآن|الْحَقُّ}} و یک مورد دیگر ان با لفظ: {{متن قرآن|حَقَّهُ}} می‌باشد، [[انتخاب]] می‌کنیم. نحوۀ انتخاب به این روش است که به ترتیب مصحفی [[سوره‌ها]]، ۳ مورد از لفظ اوّل را از هر ۹ [[سوره]]، از آخرین آیۀ آنها، و ۳ مورد از لفظ دوّم را، از هر ۱۰ سوره، از اوّلین آیۀ آنها، از مجموع ۵۷ سوره [[اختیار]] می‌کنیم، و به این ترتیب، [[آیات]]: ۱۰۸ [[سورۀ یونس]]، ۳۴ [[سورۀ مریم]]، ۴۴ [[سورۀ عنکبوت]]، ۵ سورة [[غافر]]، ۱۹ [[سورۀ ذاریات]]، و ۳ [[سورۀ عصر]]، انتخاب می‌گردد. بعد از بیان نحوۀ انتخاب، بنا بر روش معمول خود در این کتاب، ابتدا به ترتیب [[مصحف]] [[کریم]]، آیات منتخب را تنظیم، و پس از آن، با استفاده از کتب لغت، به بررسی لغوی کلمۀ حق می‌پردازیم. سپس با استفاده از کتب [[تفسیر]] [[علمای شیعه]] و [[اهل تسنن]] از عصر [[شیخ طایفه]]، مرحوم [[شیخ طوسی]]، تا [[زمان]] حاضر، و نیز با استفاده از کتب تفسیر [[روایی]] [[شیعی]] و [[سنی]]، به [[تحقیق]] [[تفسیری]] و تفسیر روایی آیات مشتمل بر آن پرداخته، و سرانجام با [[استعانت]] از امدادهای بیکران [[پروردگار متعال]] و با استفاده از [[آیات قرآن کریم]]، در آیات ششگانۀ مذکور [[تدبّر]] می‌کنیم.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۶۰۰.</ref>
===در معنای حق===
در معنای مفردات فرموده: اصل حق، مطابقت داشتن و موافقت داشتن است، مانند: مطابقت پای درب در [[ثبات]]، با دوران نسبت به استقامتی که بر آن هست، و گفته می‌شود که حق بر چند وجه است: اوّل، برای ایجادکنندۀ شیء به سبب آنچه [[حکمت]] مقتضی آن است، و به همین جهت دربارۀ [[خدای تعالی]] گفته شده: او حق است. قال [[الله]] تعالی: {{متن قرآن|ثُمَّ رُدُّوا إِلَى اللَّهِ مَوْلَاهُمُ الْحَقِّ}}<ref>«سپس به سوی سرور بر حقّشان خداوند برگردانده می‌شوند» سوره انعام، آیه ۶۲.</ref>. دوّم، برای آنچه به سبب مقتضای [[حکمت]] ایجاد گردیده، و به همین علت به فعل [[خدای تعالی]] کلّاً حق گفته می‌شود، قال تعالی: {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي جَعَلَ الشَّمْسَ ضِيَاءً وَالْقَمَرَ نُورًا}}<ref>«اوست که خورشید را تابان و ماه را درخشان آفرید و برای آن برج‌ها نهاد» سوره یونس، آیه ۵.</ref> {{عربی|الی قوله تعالی:}} {{متن قرآن|مَا خَلَقَ اللَّهُ ذَلِكَ إِلَّا بِالْحَقِّ}}<ref>«خداوند آن را جز به حق نیافرید» سوره یونس، آیه ۵.</ref>. سوّم، در [[اعتقاد]] به شیئی که مطابق است با آنچه آن شیء در نفس خود بر آن است، مانند قول به اینکه: اعتقاد فلانی در [[بعث]]، [[ثواب و عقاب]]، و [[بهشت و جهنم]]، حق است: {{متن قرآن|فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنَ الْحَقِّ}}<ref>«آنگاه خداوند به اراده خویش مؤمنان را در حقیقتی که در آن اختلاف داشتند رهنمون شد» سوره بقره، آیه ۲۱۳.</ref>. چهارم، برای فعل و قولی که به حسب آنچه [[واجب]] است و به اندازه‌ای که واجب است و در زمانی که واجب است واقع می‌گردد، مانند این قول ما که می‌گوییم: فعل تو حق است، و قول تو حق است، قال الله تعالی: {{متن قرآن|كَذَلِكَ حَقَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ}}<ref>«بدین‌گونه سخن پروردگارت در مورد نافرمانان درست آمد که آنان ایمان نمی‌آورند» سوره یونس، آیه ۳۳.</ref>، {{متن قرآن|حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّي لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ}}<ref>«این گفته من حقّ یافته است که دوزخ را از پریان و آدمیان همگی پر خواهم کرد» سوره سجده، آیه ۱۳.</ref>، و قوله عزوجل: {{متن قرآن|وَلَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْوَاءَهُمْ}}<ref>«و اگر حقّ از خواست‌های آنان پیروی می‌کرد» سوره مؤمنون، آیه ۷۱.</ref>، صحیح است گفته شود که مراد از آن، خدای تعالی است، و نیز صحیح است که مراد از آن، حکمی باشد که به مقتضای حکمت است، و گفته می‌شود: {{عربی|احققت کذا}}؛ یعنی [[ثابت]] نمودم که حق است، یا به حق بودن آن [[حکم]] نمودم، و قوله تعالی: {{متن قرآن|لِيُحِقَّ الْحَقَّ}}<ref>«تا حقّ را تحقّق بخشد» سوره انفال، آیه ۸.</ref>، پس [[احقاق حق]]، بر دو نوع است: یکی، با اظهار [[براهین]] و [[آیات]]؛ کما قال [[الله]] تعالی: {{متن قرآن|وَأُولَئِكُمْ جَعَلْنَا لَكُمْ عَلَيْهِمْ سُلْطَانًا مُبِينًا}}<ref>«و آنانند که ما شما را بر آنها چیرگی آشکاری داده‌ایم» سوره نساء، آیه ۹۱.</ref>؛ یعنی حجتی [[قوی]]، و دوّم، با کامل شدن [[شریعت]] و گسترش همه‌گیری آن، نحو قوله: {{متن قرآن|وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ}}<ref>«و خداوند کامل‌کننده نور خویش است هر چند کافران نپسندند» سوره صف، آیه ۸.</ref> {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ}}<ref>«اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دین‌ها برتری دهد اگر چه مشرکان نپسندند» سوره توبه، آیه ۳۳.</ref><ref>مفردات، ص۱۲۴-۱۲۵.</ref>.
فخرالدین، در مجمع‌البحرین فرموده: قوله تعالی: {{متن قرآن|يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلَاوَتِهِ}}<ref>«آن را چنان که سزاوار خواندن آن است می‌خوانند» سوره بقره، آیه ۱۲۱.</ref>؛ یعنی آن را [[تحریف]] نمی‌کنند و آنچه را که در آن است از صفت [[پیامبر خدا]]{{صل}} [[تغییر]] نمی‌دهند، و گفته‌اند: {{متن قرآن|يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلَاوَتِهِ}}؛ عبارت است از توقف کردن هنگام ذکر جنّت و [[نار]]، تا اولی را درخواست کند و از دومی [[استعاذه]] نماید، و این قول از [[امام صادق]]{{ع}} [[روایت]] شده است، و {{متن قرآن|حَقَّ عَلَيْهِمُ الْقَوْلُ}}<ref>«کسانی که فرمان (عذاب) بر آنان به حقیقت پیوسته است» سوره قصص، آیه ۶۳.</ref>؛ یعنی بر آنان وعدۀ [[عذاب]] [[واجب]] و تثبیت گردید، و مانند آن است، قوله: {{متن قرآن|يَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَى الْكَافِرِينَ}}<ref>«و فرمان (عذاب) بر کافران تحقق یابد» سوره یس، آیه ۷۰.</ref>؛ یعنی بر آنان وعدۀ عذاب به واسطۀ کفرشان واجب گردید؛ زیرا آنان از کسانی هستند که از حالشان معلوم است که بر [[کفر]] می‌میرند، و آن، فرمودۀ [[خدای تعالی]] است که: {{متن قرآن|لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ}}<ref>«بی‌گمان دوزخ را از پریان و آدمیان می‌آکنم» سوره هود، آیه ۱۱۹.</ref>، و قوله: {{متن قرآن|وَكَانَ حَقًّا عَلَيْنَا نَصْرُ الْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«و یاری مؤمنان بر ما واجب است» سوره روم، آیه ۴۷.</ref>؛ یعنی به جاآوردن آن برای او در حالِ [[وجوب]]، سزاوار است، و {{متن قرآن|وَيُحِقُّ اللَّهُ الْحَقَّ}}<ref>«و خداوند حقّ را با کلمات خویش درست می‌دارد» سوره یونس، آیه ۸۲.</ref>؛ یعنی [[ثابت]] می‌کند آن را و ظاهر می‌کند آن را، و {{متن قرآن|حَقِيقٌ عَلَى}}؛ یعنی بر من [[واجب]] است، و {{متن قرآن|حَقَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ}}<ref>«بدین‌گونه سخن پروردگارت در مورد نافرمانان درست آمد» سوره یونس، آیه ۳۳.</ref>؛ یعنی واجب گردید، و مراد از حق فی قوله تعالی: {{متن قرآن|أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِينُ}}<ref>«که خداوند همان حقّ آشکار است» سوره نور، آیه ۲۵.</ref>، یا اسم [[خدای تعالی]] است یا آن حقی است که نقیض [[باطل]] می‌باشد، که خدای تعالی با قسم خوردن بر آن، آن را [[عظمت]] داده است، و {{متن قرآن|حَقٌّ مَعْلُومٌ}}<ref>«حقی معین است،» سوره معارج، آیه ۲۴.</ref>، غیر از [[زکات]] است، و آن، چیزی است که مرد به اندارۀ [[طاقت]] و وسعش بر خود واجب نموده است، و قوله: {{متن قرآن|بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْبَاطِلِ}}<ref>«بلکه، راستی را بر ناراستی می‌افکنیم» سوره انبیاء، آیه ۱۸.</ref>؛ یعنی به وسیلۀ [[قرآن]] بر [[کفر]]، و قوله: {{متن قرآن|إِنَّ هَذَا لَهُوَ حَقُّ الْيَقِينِ}}<ref>«به راستی این همان “حقیقت بی‌گمان” است» سوره واقعه، آیه ۹۵.</ref>، شیخ ابوعلی گفته است: یعنی آن، سزاوارترین ثابت از [[یقین]] است<ref>مجمع البحرین، ص۳۹۳.</ref>.
در مقدمۀ کتاب مرآة الانوار و مشکوة الاسرار، در معنای حق فرموده: حق، ضدّ باطل است. گفته می‌شود: {{عربی|هذا الشیء حق}}؛ یعنی ثابت است؛ لازم است؛ واجب است؛ [[مطابق با واقع]] است، و از آن است قوله تعالی در [[سورۀ یس]]: {{متن قرآن|لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ عَلَى أَكْثَرِهِمْ}}<ref>«به یقین، فرمان (عذاب) بر بسیاری از آنان به حقیقت پیوسته است» سوره یس، آیه ۷.</ref>؛ یعنی ثابت گردید و واجب شد، و امثال آن بسیار است. {{متن قرآن|أَحَقُّ}}؛ یعنی سزاوار، واجب‌تر، و همین طور به معنای سایر مشتقات حق، و امّا اصل حق، پس در تأویلش به [[قرآن]] و به [[ولایت]]، [[امامت]] و [[حقّ]] [[آل]] [[محمّد]]{{صل}}، و به [[پیامبر]]{{صل}}، [[علی]]{{ع}} و [[قائم]]{{ع}} آمده است. در کتاب [[حافظ]] ابی‌نعیم و غیر او از بزرگان عامّه، از علی{{ع}} [[نقل]] شده که فرمود: {{متن حدیث|ناجیت النبی عشر نجوات لما انزلت آیة النجوی، فکان منها: اننی سألته: مَا الْحَقُّ قَالَ الْإِسْلَامُ‏ وَ الْقُرْآنُ‏ وَ الْوَلَايَةُ إِذَا انْتَهَتْ إِلَيْكَ}}؛ یعنی چون [[آیۀ نجوا]] نازل گردید، من با پیامبر{{صل}} ده بار [[نجوا]] داشتم، و از جملۀ آنها، سؤال من از آن [[حضرت]] دربارۀ حق بود که آن حضرت{{صل}} فرمود: حق، عبارت است از [[اسلام]]، قرآن و ولایت، زمانی که به تو منتهی گردد، و در [[تفسیر]] [[فرات]] بن [[ابراهیم]] از [[امام صادق]]{{ع}} دربارۀ قوله تعالی: {{متن قرآن|وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ}}<ref>«و یکدیگر را به راستی پند داده‌اند» سوره عصر، آیه ۳.</ref>، نقل است که ایشان فرمود: {{متن حدیث|بِوِلَايَةِ عَلِيٍ‏}}<ref>مقدمه برهان، ص۸۷.</ref>.
در [[فرهنگ]] لغات فرموده: {{عربی|حقّ، حقّاً، ألامر، الخبر، العقد}}: [[ثابت]] و [[واجب]] نمود امر را، بر [[حقیقت]] امر واقف شد، گره را سخت بست، و {{عربی|حقّ - حقّاً}}؛ یعنی واجب شد بر او کار یا امر، {{عربی|حق، حقّاً، حقّةٌ}}؛ یعنی امر، ثابت و واجب شد، {{عربی|مُحاقَة}}؛ یعنی [[مخاصمه]]، مرافعه و مدعی شدن و اولی بودن در {{عربی|حق، و اَحَقَّ}}؛ یعنی حق را گفت، او را حق و واجب نمود. {{عربی|حَقّ}}: از نام‌ها یا [[صفات خداوند]]، قرآن، ضدّ [[باطل]] و کاری که البتّه واقع شود، [[عدل]]، [[مال]]، [[ملک]]، راست، درست، سزاوار، بهرۀ معیّن از چیز و [[مرگ]]. جمع آن، [[حقوق]] است، و [[استحقاق]]؛ یعنی مستوجب شدن چیزی، یا فرا رسیدن وعدۀ چیزی، و {{عربی|حِقّة}}؛ یعنی حق و واجب، و {{عربی|حقیق}}؛ یعنی سزاوار، درخور، لایق و حریص. جمع آن، {{عربی|أحقاء}} است، و {{عربی|حقیقة}}؛ ضدّ مجاز، اصل و منتهای هر چیز، و آنچه واجب باشد بر [[مردم]] [[حمایت]] از آن، [[علم]]. جمع آن، {{عربی|حقایق}} است. {{عربی|اَحَقّ}}، سزاوارتر در ترجیح، و {{عربی|مُحقَّق}}؛ مفعول است به معنای سخن [[ثابت]]، [[استوار]] و منظّم، جامۀ محکم بافت<ref>ملخّص المنجد؛ منتهی الأرب، ص۱۳۷-۱۳۸.</ref>.
در [[فرهنگ]] عمید فرموده: حق (به [[فتح]] حاء و تشدید قاف)؛ یعنی راست و درست، ضدّ [[باطل]] و [[یقین]]، [[عدل]]، نصیب و بهره از چیزی، [[ملک]] و [[مال]]، و [[حقوق]]، جمع آن، است، و نیز یکی از نام‌های [[باری تعالی]] است<ref>فرهنگ عمید، ص۵۰۵.</ref>.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۶۰۰.</ref>


==جستارهای وابسته==
==جستارهای وابسته==
۷۲٬۶۵۱

ویرایش