فایده امام غایب: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'حالیکه' به 'حالی که'
جز (جایگزینی متن - 'وسیله' به 'وسیله')
جز (جایگزینی متن - 'حالیکه' به 'حالی که')
خط ۸۷: خط ۸۷:


#جای تردید نیست که به نظر [[اسلام]] و سایر [[ادیان آسمانی]] یگانه وسیله [[سعادت]] و [[شقاوت]] ([[خوشبختی]] و [[بدبختی]]) واقعی و [[ابدی]] [[انسان]]، همانا [[اعمال نیک]] و بد اوست که [[دین]] آسمانی تعلیمش می‌کند و هم از [[راه وحی]] و [[نبوت]]، این [[اعمال]] را مناسب طرز [[تفکر]] گروه [[بشر]] با زبان [[اجتماعی]] آنها به صورت [[امر و نهی]] و تحسین و تقبیح بیان فرموده و در مقابل [[طاعت]] و [[تمرد]] آنها، برای [[نیکوکاران]] و [[فرمانبرداران]]، [[زندگی]] جاوید شیرینی که مشتمل بر همه خواست‌های کمالی [[انسان]] می‌باشد، نوید داده و برای بدکاران و [[ستمگران]] از [[زندگی]] جاوید تلخی که متضمن هر گونه [[بدبختی]] و ناکامی می‌باشد خبر داده است. و جای [[شک]] نیست که خدای [[آفرینش]] که از هر جهت بالاتر از [[تصور]] ماست، مانند ما [[تفکر]] [[اجتماعی]] ندارد و این سازمان قراردادی آقایی و [[بندگی]] و [[فرمانبری]] و [[امر و نهی]] و مزد و [[پاداش]] در بیرون از [[زندگی اجتماعی]] ما وجود ندارد و دستگاه خدایی همانا دستگاه [[آفرینش]] است که در آن هستی و پیدایش هر چیز به [[آفرینش]] [[خدا]] طبق [[روابط]] واقعی بستگی دارد و بس. بنابراین باید نتیجه گرفت که میان [[اعمال نیک]] و بد و میان آنچه در [[جهان]] [[ابدیت]] از [[زندگی]] و خصوصیات آن هست، رابطه واقعی برقرار است که [[خوشی]] و ناخوشی [[آینده]] مولود آن است و به عبارت ساده‌تر هر یک از [[اعمال نیک]] و بد، در [[درون انسان]] واقعیتی به وجود می‌آید که چگونگی [[زندگی]] [[آینده]] مرهون آن است. [[انسان]] بفهمد یا نفهمد درست مانند [[کودکی]] است که تحت [[تربیت]] قرار می‌گیرد. وی جز دستورهایی که از مربی با لفظ «بکن و نکن» می‌شنود و پیکر کارهایی که انجام می‌دهد، چیزی نمی‌فهمد. ولی پس از بزرگ شدن و گذازنیدن ایام [[تربیت]] به واسطه ملکات [[روحی]] ارزنده‌ای که در [[باطن]] خود مهیا کرده، در [[اجتماع]] به [[زندگی]] سعادتمندی نایل خواهد شد، و اگر از انجام دستورهای مربی نیکخواه خود سرباز زده باشد، جز [[بدبختی]] بهره‌ای نخواهد داشت. خلاصه [[انسان]] در [[باطن]] این [[حیات ظاهری]]، [[حیات باطنی]] ([[حیات معنوی]]) دیگری دارد که از [[اعمال]] وی سرچشمه می‌گیرد و [[رشد]] می‌کند و این بیان [[عقلی]] را [[تأیید]] می‌کند و در [[آیات]] بسیاری برای [[اهل]] [[ایمان]] حیاتی دیگر برشمرده است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ}}<ref>«ای مؤمنان! (ندای) خداوند و پیامبر را هر گاه شما را به چیزی فرا خوانند که به شما زندگی می‌بخشد پاسخ دهید و بدانید که خداوند میان آدمی و دل او میانجی  می‌شود و (بدانید که) به نزد وی گرد آورده می‌شوید» سوره انفال، آیه ۲۴.</ref> وآیه دیگر {{متن قرآن|مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً}}<ref>«کسانی از مرد و زن که کار شایسته‌ای کنند؛ و مؤمن باشند، بی‌گمان آنان را با زندگانی پاکیزه‌ای زنده می‌داریم و به یقین نیکوتر از آنچه انجام می‌دادند پاداششان را خواهیم داد» سوره نحل، آیه ۹۷.</ref>
#جای تردید نیست که به نظر [[اسلام]] و سایر [[ادیان آسمانی]] یگانه وسیله [[سعادت]] و [[شقاوت]] ([[خوشبختی]] و [[بدبختی]]) واقعی و [[ابدی]] [[انسان]]، همانا [[اعمال نیک]] و بد اوست که [[دین]] آسمانی تعلیمش می‌کند و هم از [[راه وحی]] و [[نبوت]]، این [[اعمال]] را مناسب طرز [[تفکر]] گروه [[بشر]] با زبان [[اجتماعی]] آنها به صورت [[امر و نهی]] و تحسین و تقبیح بیان فرموده و در مقابل [[طاعت]] و [[تمرد]] آنها، برای [[نیکوکاران]] و [[فرمانبرداران]]، [[زندگی]] جاوید شیرینی که مشتمل بر همه خواست‌های کمالی [[انسان]] می‌باشد، نوید داده و برای بدکاران و [[ستمگران]] از [[زندگی]] جاوید تلخی که متضمن هر گونه [[بدبختی]] و ناکامی می‌باشد خبر داده است. و جای [[شک]] نیست که خدای [[آفرینش]] که از هر جهت بالاتر از [[تصور]] ماست، مانند ما [[تفکر]] [[اجتماعی]] ندارد و این سازمان قراردادی آقایی و [[بندگی]] و [[فرمانبری]] و [[امر و نهی]] و مزد و [[پاداش]] در بیرون از [[زندگی اجتماعی]] ما وجود ندارد و دستگاه خدایی همانا دستگاه [[آفرینش]] است که در آن هستی و پیدایش هر چیز به [[آفرینش]] [[خدا]] طبق [[روابط]] واقعی بستگی دارد و بس. بنابراین باید نتیجه گرفت که میان [[اعمال نیک]] و بد و میان آنچه در [[جهان]] [[ابدیت]] از [[زندگی]] و خصوصیات آن هست، رابطه واقعی برقرار است که [[خوشی]] و ناخوشی [[آینده]] مولود آن است و به عبارت ساده‌تر هر یک از [[اعمال نیک]] و بد، در [[درون انسان]] واقعیتی به وجود می‌آید که چگونگی [[زندگی]] [[آینده]] مرهون آن است. [[انسان]] بفهمد یا نفهمد درست مانند [[کودکی]] است که تحت [[تربیت]] قرار می‌گیرد. وی جز دستورهایی که از مربی با لفظ «بکن و نکن» می‌شنود و پیکر کارهایی که انجام می‌دهد، چیزی نمی‌فهمد. ولی پس از بزرگ شدن و گذازنیدن ایام [[تربیت]] به واسطه ملکات [[روحی]] ارزنده‌ای که در [[باطن]] خود مهیا کرده، در [[اجتماع]] به [[زندگی]] سعادتمندی نایل خواهد شد، و اگر از انجام دستورهای مربی نیکخواه خود سرباز زده باشد، جز [[بدبختی]] بهره‌ای نخواهد داشت. خلاصه [[انسان]] در [[باطن]] این [[حیات ظاهری]]، [[حیات باطنی]] ([[حیات معنوی]]) دیگری دارد که از [[اعمال]] وی سرچشمه می‌گیرد و [[رشد]] می‌کند و این بیان [[عقلی]] را [[تأیید]] می‌کند و در [[آیات]] بسیاری برای [[اهل]] [[ایمان]] حیاتی دیگر برشمرده است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ}}<ref>«ای مؤمنان! (ندای) خداوند و پیامبر را هر گاه شما را به چیزی فرا خوانند که به شما زندگی می‌بخشد پاسخ دهید و بدانید که خداوند میان آدمی و دل او میانجی  می‌شود و (بدانید که) به نزد وی گرد آورده می‌شوید» سوره انفال، آیه ۲۴.</ref> وآیه دیگر {{متن قرآن|مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً}}<ref>«کسانی از مرد و زن که کار شایسته‌ای کنند؛ و مؤمن باشند، بی‌گمان آنان را با زندگانی پاکیزه‌ای زنده می‌داریم و به یقین نیکوتر از آنچه انجام می‌دادند پاداششان را خواهیم داد» سوره نحل، آیه ۹۷.</ref>
#بسیار اتفاق افتاده که یکی از ما کسی را به امری [[نیک]] یا بد [[راهنمایی]] کند در حالیکه خودش به گفتۀ خود عامل نباشد ولی هرگز در [[پیامبران]] و [[امامان]] که [[هدایت]] و [[رهبری]] آنها به امر خداست، این حال تحقق پیدا نمی‌کند. ایشان به [[دینی]] که [[هدایت]] می‌کنند و [[رهبری]] آن را به عهده دارند خودشان نیز عاملند و وقتی [[مردم]] را بسوی [[حیات معنوی]] سوق می‌دهند خودشان نیز همان [[حیات]] را دارند، زیرا تا [[خدا]] کسی را خد [[هدایت]] نکند [[هدایت]] دیگران را به دست او نمی‌سپارد.
#بسیار اتفاق افتاده که یکی از ما کسی را به امری [[نیک]] یا بد [[راهنمایی]] کند در حالی که خودش به گفتۀ خود عامل نباشد ولی هرگز در [[پیامبران]] و [[امامان]] که [[هدایت]] و [[رهبری]] آنها به امر خداست، این حال تحقق پیدا نمی‌کند. ایشان به [[دینی]] که [[هدایت]] می‌کنند و [[رهبری]] آن را به عهده دارند خودشان نیز عاملند و وقتی [[مردم]] را بسوی [[حیات معنوی]] سوق می‌دهند خودشان نیز همان [[حیات]] را دارند، زیرا تا [[خدا]] کسی را خد [[هدایت]] نکند [[هدایت]] دیگران را به دست او نمی‌سپارد.
از بیان فوق چنین نتیجه گرفته می‌شود که در هر امتی، [[امام]] بالاترین [[درجه]] [[حیات معنوی]] را دارد و [[رهبری]] [[حیات معنوی]] به عهده اوست. [[خداوند متعال]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ}}<ref>«و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.</ref>
از بیان فوق چنین نتیجه گرفته می‌شود که در هر امتی، [[امام]] بالاترین [[درجه]] [[حیات معنوی]] را دارد و [[رهبری]] [[حیات معنوی]] به عهده اوست. [[خداوند متعال]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ}}<ref>«و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.</ref>
از این [[آیات]] استفاده می‌شود که [[امام]] علاوه بر [[ارشاد]] و [[هدایت ظاهری]]، دارای یک نوع [[هدایت]] و جذبه [[معنوی]] است که از سنخ [[عالم امر]] و تجرد می‌باشد و به وسیله [[حقیقت]] و [[نورانیت]] و [[باطن]] ذاتش، در [[قلوب]] [[شایسته]] [[مردم]] تأثیر و [[تصرف]] می‌نماید و آنها را به سوی مرتبه کمال و [[غایت]] ایجاد جذب می‌کند».
از این [[آیات]] استفاده می‌شود که [[امام]] علاوه بر [[ارشاد]] و [[هدایت ظاهری]]، دارای یک نوع [[هدایت]] و جذبه [[معنوی]] است که از سنخ [[عالم امر]] و تجرد می‌باشد و به وسیله [[حقیقت]] و [[نورانیت]] و [[باطن]] ذاتش، در [[قلوب]] [[شایسته]] [[مردم]] تأثیر و [[تصرف]] می‌نماید و آنها را به سوی مرتبه کمال و [[غایت]] ایجاد جذب می‌کند».
۲۱۸٬۱۶۸

ویرایش