فایده امام غایب

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت


فایده امام غایب

مقدمه

فایده امام غایب در معارف و عقاید 5

پیامبر گرمی اسلام (ص) با نشر معارف ارزشمند دین، راه مستقیم نجات را به انسان‌ها نشان داد و با تشکیل اولین حکومت عدل اسلامی زمینه تحقق اهداف دین و بستری مناسب برای حرکت به سوی کمال فراهم کرد. در این میان، یکی از ارزشمندترین و دیرینه‌ترین آرزوهای بشری نوید داده شد و پیامبر بزرگوار اسلام برقراری عدالت جهانی توسط فرزندش را اعلام کرد.[۴]

این سخن شیرین و دلنشین هر چند بر جان مسلمین نشست ولی پیامبر گرامی خبر از اتفاقی بزرگ داد و آن، غیبت مصلح کل و منجی بشریت بود: «وَ اَلَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ بَشِيراً وَ نَذِيراً إِنَّ اَلثَّابِتِينَ عَلَى اَلْقَوْلِ بِهِ فِي زَمَانِ غَيْبَتِهِ لَأَعَزُّ مِنَ اَلْكِبْرِيتِ اَلْأَحْمَرِ».[۵] چنین بود که سؤالی جدید فرا روی مردم مطرح شد: قال جابر: فقلت له: يا رسول الله فهل يقع لشيعته الانتفاع به في غيبته؟[۶]

خاستگاه بحث

شاید به جرئت بتوان گفت که پیرامون مباحث مهدویت، یکی از سؤال‌هایی که ذهن بسیاری را به خود مشغول کرده و در صدد یافتن پاسخی قانع کننده برای آن می‌باشند، این است که: چگونه می‌توان از فیوضات امام غایب بهره برد؟ آیا اصولاً امامی که در پس پرده غیبت قرار گرفته است می‌تواند تأثیری در حیات بشری داشته باشد؟ اما براستی چرا چنین سوالی مطرح می‌شود؟ و چرا عده‌ای غیبت را مانعی برای بهره‌مند شدن از وجود امام تلقی می‌کنند؟ و به عبارت دیگر خواستگاه این سوال کجاست؟ به نظر می‌آید که مردم برای امام نقش ویژه‌ای در زندگی خود قائلند و سعادت کامل خود را در راستای ایفای این نقش و جایگاه توسط امام می‌بینند. علمای بزرگ شیعه و متکلمان این مکتب نیز براساس این بینش بود که در بیان عقاید شیعه به این قسمت توجه ویژه کرده و برای ضرورت وجود امام و نیازمندی به او بیان‌ها و دلایل متعددی مطرح کردند. اکنون که امام در میان مردم نیست آیا جای این شبهه و حداقل جای این سؤال نیست: شیعه که ضرورت امام را ثابت کرده است، پس پیرامون غیبت امام چه می‌گوید؟ آیا دلایل مطرح شده ناقص نیست؟ آیا مردمی که برای امام در زندگی خود ارزش قائل بوده و برای نیل به سعادت، خود را محتاج او می‌دانند، چگونه می‌توانند به این نیاز خود پاسخ گویند؟ آیا مردم در زمان غیبت به خود واگذار شده‌اند؟ که در این صورت بین بودن و نبودن امام فرقی نیست؟ مردم از امام غایب چگونه می‌توانند نیازهای دینی و معرفتی خود را بپرسند و یا به کمک او به تهذیب نفس بپردازند و در حل مشکلات به او امید داشته باشند؟

دسته‌بندی آثار وجودی امام

پیشوایان بزرگ دین (ع) با توجه به این نیاز (معرفت جایگاه امام، تأثیر او و کیفیت بهره‌وری از او) با بیان‌های مختلف به تبیین جایگاه امام و حجت خدا در عالم هستی پرداخته و با تبیین شئون وجودی امام، به پاسخ این سؤال و نیاز پرداختند. علما و اندیشمندان مکتب تشیع نیز با بهره بردن از این بیانات نورانی، به تناسب زمان و مخاطب در مقام جواب این پرسش به توضیح عملکرد امام و تقسیم کارهای امام پرداختند. شاید بتوان آثار وجودی امام را به دو نوع تقسیم کرد:

اول: آثاری که بر اصل وجود امام در عالم هستی مترتب می‌شود.

دوم: آثاری که بر افعال امام مترتب می‌شود چه امام ظاهر باشد چه غایب.

بررسی آثار: پیامبر گرامی اسلام (ص) در پاسخ سوال جابر بن عبدالله انصاری پیرامون کیفیت انتفاع مردم از امام در زمان غیبت فرمود: «إِي وَ اَلَّذِي بَعَثَنِي بِالنُّبُوَّةِ إِنَّهُمْ يَسْتَضِيئُونَ بِنُورِهِ وَ يَنْتَفِعُونَ بِوَلاَيَتِهِ فِي غَيْبَتِهِ كَانْتِفَاعِ اَلنَّاسِ بِالشَّمْسِ وَ إِنْ تَجَلَّلَهَا سَحَابٌ».[۷] نظیر این بیان از امام سجاد و امام صادق (ع) نیز نقل شده است.[۸] دقت و تأمل نسبت به این بیان وقتی دقیق‌تر می‌شود که خود حضرت ولی عصر (ع) در توقیعی این وجه شباهت را دوباره بیان می‌فرماید: « أمّا وَجهُ الاِنتفاعِ بِي في غَيبَتي فَكَالاِنتِفاعِ بِالشَّمسِ إذا غَيَّبَها عَنِ الأبصارِ السَّحابُ».[۹] اکنون با توجه به این تشبیه و روایات دیگر پیرامون مقام امام، به بیان برخی از موارد انتفاع از امام غایب با توجه به تقسیم‌بندی سه گانه مطرح شده می‌پردازیم.

اول: آثار مترتب بر اصل وجود

۱. واسطه فیض یکی از آثار وجودی امام (چه امام ظاهر و چه امام غایب) این است که به برکت وجود او عالم هستی برقرار بوده و به حیات خویش ادامه می‌دهد، و چنانچه زمانی بیاید که امام نباشد، نظام دگرگون شده و پایان حیاتت بشری و عالم ماده فرا می‌رسد. ابی حمزه می‌گوید به امام صادق (ع) عرض کردم: «أتبْقَى الْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ؟ قال: لَوْ بَقِيَتِ الْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ لَسَاخَتْ»[۱۰] نظام جهان، براساس هدف و غایتی خلق شده است و تا زمانی که غایت از این نظام و هدف آن پا برجا است، نظام نیز به وجود خود ادامه می‌دهد. هدف از خلقت عالم، امکان حیات انسان است و هدف از خلقت آدمی، عبادت و عبودیت است. عبادت و عبودیت کامل که همراه با معرفت کامل است، فقط از طریق امام و حجّت خدا تحقّق می‌یابد. پس تا زمانی که امام هست، هدف از خلقت نیز باقی است و لذا در سایه وجود او نظام هستی پا برجا است.

۲. دفع بلا یکی دیگر از آثار وجودی امام در زمین بنابر روایات، دفع بلا است. مرحوم مجلسی علاوه بر روایاتی که در مباحث مختلف بحار بیان کرده است، بابی را به صورت مستقل گشوده به نام إنهم امان لأهل الأرض من العذاب[۱۱] و روایات متعددی را از تفسیر علی بن ابراهیم، امالی طوسی، عیون اخبار الرضا و کمال الدین و تمام النعمه شیخ صدوق نقل می‌کند، به عنوان نمونه از پیامبر (ص) نقل شده است: «جَعَلَ اَللَّهُ اَلنُّجُومَ أَمَاناً لِأَهْلِ اَلسَّمَاءِ، وَ جَعَلَ أَهْلَ بَيْتِي أَمَاناً لِأَهْلِ اَلْأَرْضِ».[۱۲] در این روایت، ائمه (ع) امان برای همه مردم قرار داده شده‌اند. در روایتی دیگر، اهل بیت (ع) امان برای امت پیامبر هستند: «اَلنُّجُومُ أَمَانٌ لِأَهْلِ اَلسَّمَاءِ وَ أَهْلُ بَيْتِي أَمَانٌ لِأُمَّتِي».[۱۳] و در روایتی امام مهدی (ع) خود را امان مردم معرفی کردند: «وَ إِنِّي لَأَمَانٌ لِأَهْلِ اَلْأَرْضِ كَمَا أَنَّ اَلنُّجُومَ أَمَانٌ لِأَهْلِ اَلسَّمَاءِ».[۱۴]

از رسول الله (ص) روایت شده که: «اَلنُّجُومُ أَمَانٌ لِأَهْلِ اَلسَّمَاءِ وَ أَهْلُ بَيْتِي أَمَانٌ لِأُمَّتِي فَإِذَا ذَهَبَ اَلنُّجُومُ ذَهَبَ أَهْلُ اَلسَّمَاءِ وَ إِذَا ذَهَبَ أَهْلُ بَيْتِي ذَهَبَ أَهْلُ اَلْأَرْضِ».[۱۵] در روایت دیگری است که محمد بن ابراهیم به امام صادق (ع) نامه‌ای نوشت و گفت: أخبرنا ما فضلكم أهل البيت؛ از فضل شما اهل بیت به ما چیزی خبر دهید. امام صادق (ع) در جواب نوشتند: «أَنَّ اَلْكَوَاكِبَ جُعِلَتْ فِي اَلسَّمَاءِ أَمَاناً لِأَهْلِ اَلسَّمَاءِ فَإِذَا ذَهَبَتْ نُجُومُ اَلسَّمَاءِ جَاءَ أَهْلَ اَلسَّمَاءِ مَا كَانُوا يُوعَدُونَ وَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ جُعِلَ أَهْلُ بَيْتِي أَمَاناً لِأُمَّتِي فَإِذَا ذَهَبَ أَهْلُ بَيْتِي جَاءَ أُمَّتِي مَا كَانُوا يُوعَدُونَ».[۱۶] در این روایت سخن از وعید الهی است که اهل بیت (ع) مانع از تحقق آن هستند و به عبارت دیگر اگر اهل بیت (ع) نباشند آن وعده محقق می‌شود و امت را گرفتار می‌کند. این وعده چیست؟

در مجموعه روایات اهل بیت (ع) پاسخ به این سؤال به روشنی داده شده است. ابونصر طریف[۱۷] می‌گوید: بر صاحب الزمان (ع) داخل شدم. پس حضرت فرمود: آیا مرا می‌شناسی؟ عرض کردم: آری! پس فرمود: من کیستم؟ عرض کردم: شما سید و آقای من پسر سید و آقای من هستید. پس فرمود: «أَنَا خَاتِمُ الْأَوْصِیَاءِ وَ بِی یَدْفَعُ اللَّهُ الْبَلَاءَ عَنْ أَهْلِی وَ شِیعَتِی».[۱۸] با توجه به مطالب فوق می‌توان چنین برداشت کرد که یکی از آثار وجودی امام حجت خدا این است که خداوند تعالی به خاطر آن وجود مقدس بلا و عذاب را برمی‌دارد و مردم را به خاطر اعمال بدشان، عذاب دنیوی نمی‌کند. به علاوه از مجموع روایات استفاده می‌شود که دفع بلا از مردم و امان بودن اهل بیت (ع) سه مرحله دارد:

  1. امان برای همه مردم زمین، ایشان امان برای همه هستند و خداوند عذابی نمی‌فرستد که آنها را به صورت کامل نابود کند، همانند عذاب قوم نوح و سایر اقوام.
  2. امان برای امت پیامبر (ص)، این امان مرحله دوم است که خداوند به برکت این ذوات مقدسه بر امت اسلام نظر ویژه‌ای دارد و امان بودن اهل بیت (ع) برای آنان آثار بیشتری دارد و عذاب بیشتری را از آنان برمی‌دارد.
  3. امان برای نزدیکان و شیعیان، که وجود مقدس امام برای پیروانش آثاری فراوانی دارد از جمله بلا و گرفتاری را به صورت خاص از آنان برمی‌دارد.

در روایتی از قول جابر نقل شده است که از امام باقر (ع) پرسیدم: «لِأَيِّ شَيْءٍ يُحْتَاجُ إِلَى اَلنَّبِيِّ وَ اَلْإِمَامِ فَقَالَ لِبَقَاءِ اَلْعَالَمِ عَلَى صَلاَحِهِ وَ ذَلِكَ أَنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَرْفَعُ اَلْعَذَابَ عَنْ أَهْلِ اَلْأَرْضِ إِذَا كَانَ فِيهَا نَبِيٌّ أَوْ إِمَامٌ قَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: وَ مٰا كٰانَ اَللّٰهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ وَ قَالَ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ اَلنُّجُومُ أَمَانٌ لِأَهْلِ اَلسَّمَاءِ وَ أَهْلُ بَيْتِي أَمَانٌ لِأَهْلِ اَلْأَرْضِ فَإِذَا ذَهَبَتِ اَلنُّجُومُ أَتَى أَهْلَ اَلسَّمَاءِ مَا يَكْرَهُونَ وَ إِذَا ذَهَبَ أَهْلُ بَيْتِي أَتَى أَهْلَ اَلْأَرْضِ مَا يَكْرَهُونَ يَعْنِي بِأَهْلِ بَيْتِهِ اَلْأَئِمَّةَ اَلَّذِينَ قَرَنَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ طَاعَتَهُمْ بِطَاعَتِهِ فَقَالَ: يٰا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اَللّٰهَ وَ أَطِيعُوا اَلرَّسُولَ وَ أُولِي اَلْأَمْرِ مِنْكُمْ وَ هُمُ اَلْمَعْصُومُونَ اَلْمُطَهَّرُونَ اَلَّذِينَ لاَ يُذْنِبُونَ وَ لاَ يَعْصُونَ وَ هُمُ اَلْمُؤَيَّدُونَ اَلْمُوَفَّقُونَ اَلْمُسَدَّدُونَ بِهِمْ يَرْزُقُ اَللَّهُ عِبَادَهُ وَ بِهِمْ يَعْمَرُ بِلاَدَهُ وَ بِهِمْ يُنْزِلُ اَلْقَطْرَ مِنَ اَلسَّمَاءِ وَ بِهِمْ تُخْرَجُ بَرَكَاتُ اَلْأَرْضِ وَ بِهِمْ يُمْهِلُ أَهْلَ اَلْمَعَاصِي وَ لاَ يُعَجِّلُ عَلَيْهِمْ بِالْعُقُوبَةِ وَ اَلْعَذَابِ»[۱۹]

۳. امید بخشی آدمی به امید زنده است. این امید است که او را به حرکت و فعالیت وا می‌دارد و با به تصویر درآوردن نتیجه مطلوب و آینده‌ای روشن، روحیه کار و سازندگی و تلاش را در او زنده و بالنده نگاه می‌دارد. هر کس و هر گروهی دچار حالت یأس و ناامیدی شد و چراغ امید در خانه دلش به خاموشی‌گرایید و نهال امید و آرزو در کشتزار دلش خشک گردید، دیگر چنین کسی رنگ موفقیت و روی نجات را نمی‌بیند، و او را باید مرده‌ای متحرک دانست که فقط و فقط مرگ و نابودی در انتظار او است. اگر نگاهی به تاریخ گذشته بشر و کارنامه بشر امروزی بیفکنیم غیر از زمان‌های بسیار کوتاه که مصلحان دینی چراغ کم نوری را در صفحات تاریک زندگی بشر روشن نموده‌اند، دیگر سفیدی و روشنایی دیده نمی‌شود، مخصوصاً در اوضاع حاکم بر جامعه کنونی بشری که همه جا را پلیدی فرا گرفته و سیاهی و تاریکی و ظلمت، جهان را در خود بلعیده است. آنچه از آن خبری نیست آدمیت است، گویی آدمی در سیر حرکت خود حیوانیت اصیل و مدرن را توأماً نشانه رفته و با تمام توان به شتاب به سوی آن می‌رود. توحش و بربریست انسان‌ها، قانون جنگل را نیز خجالت زده کرده و دیگری حتی قانون حیوانات جنگل نیز رنگ باخته است. براستی آیا در چنین دنیایی می‌توان زندگی کرد؟ آیا برای ستم دیدگان و به ضعف کشیده شدگان، راه نجاتی می‌توان یافت؟ آیا کشتی شکسته و به گل نشسته دنیای بشریت دوباره می‌تواند به حرکت درآید و سرنشینانش را به ساحل نجات برساند؟ طبق مبانب دینی و متون مقدس، هنوز هم روزنه امیدی به فراخنای عالم هست، امید به آینده‌ای سبز و روشن برای همه موجودات. أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ[۲۰] و سال‌های سال است که منجی و مصلح کل به انتظار فراهم شدن شرایط ظهور و اذن الهی است. وجود امام منتظر و منجی بشریت است که قلب‌های خسته و مأیوس را حرکت می‌دهد، مؤمنین را در حفظ دین پایدار نگه می‌دارد و آنان را به تلاش برای فراهم آوردن شرایط ظهور وا می‌دارد. وجود امام حاضر ولی منتظر است که به انتظار معنی و مفهوم می‌بخشد و منتظران را به شوق ظهورش همت و نیرو و فعالیت می‌بخشد و بدین گونه است که «أَفْضَلُ أَعْمَالِ أُمَّتِي اِنْتِظَارُ اَلْفَرَجِ»[۲۱] تفسیر صحیح خود را پیدا می‌کند و انتظار در جهت صحیح قرار می‌گیرد و آن همه ثواب برای انسان منتظر رقم می‌خورد. وجود امام به مردم دل‌گرمی داده و گام‌های آنان را در این جاده سنگلاخ آخرالزمان استوار می‌سازد، امامی که هست و همه چیز را می‌بیند و خود، خون دل می‌خورد و منتظر است تا شرایط ظهورش مهیا شود و جهان آمادگی خروج او را از پس پرده غیبت داشته باشد.

۴. خودسازی یکی دیگر از آثار وجود امام، تأثیر شگرفی است که حضور او هر چند در پشت پرده غیبت بر روح و روان منتظران حضرتش می‌گذارد، و این تأثیر بزرگ، امری است که سعادتمندی منتظر را تضمین کرده و راه رسیدن به هدف را برای او هموار نموده و نیل به غایت وجودیش را نه تنها امکان‌پذیر و قابل دسترس بلکه می‌تواند حتمی الوصول کند. این اثر بزرگ چیزی نیست جز پیدایش و تقویت روحیه خودسازی و تهذیب نفس و طهارت روان از آلودگی و رذایل اخلاقی و دوری از کردار ناپسند و رفتارهای نابهنجار از نظر دین و عقل. برای اثبات این اثر و نقش امام در چنین مرتبه، توجه به دو حقیقت دینی لازم است:

  1. عرضه اعمال: یکی از معارف بلند شیعه که مبتنی بر قرآن کریم و روایات است، اعتقاد به عرضه اعمال انسان‌ها بر پیشوای دینی، و آگاهی او از اعمال آنها می‌باشد. مرحوم کلینی در کتاب شریف کافی، جلد ۱، کتاب الحجة، بابی را گشوده با عنوان «عرض الأعمال إلي النبي و الأئمه» و در آنجا به روایاتی اشاره می‌کند که در آنها به عرضه اعمال با مضامین مختلف مطرح شده است. در پاره‌ای از آنها عرضه اعمال به نبی گرامی اسلام (ص) مطرح شده و در برخی به وجود مقدس امیرالمؤمنین علی (ع) نیز اشاره شده و در برخی دیگر، ائمه ذکر شده‌اند. یعقوب بن شعیب می‌گوید: از امام صادق (ع) در رابطه با این کلام خداوند اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ[۲۲] پرسیدم. حضرت فرمود: «هُم الأئمة».[۲۳] طبق این حدیث، اعمال، خدمت خداوند و پیامبر (ص) و ائمه بزرگوار (ع) عرضه می‌شود و آنان اعمال انسان‌ها را می‌بینند. در روایت دیگر عبدالله بن ابان نقل می‌کند که به امام رضا (ع) عرض کردم: برای من و اهل بیتم به درگاه خدا دعا کنید. حضرت فرمود: «أَ وَ لَسْتُ أَفْعَلُ وَ اَللَّهِ إِنَّ أَعْمَالَكُمْ لَتُعْرَضُ عَلَيَّ فِي كُلِّ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ».[۲۴] بر همین اساس است که از ما خواسته‌اند مواظب کردار خود باشیم. سماعه می‌گوید: از امام صادق (ع) شنیدم که می‌فرمود: «مَا لَكُمْ تَسُوؤُنَ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ؟ فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ: كَيْفَ نَسُوئُهُ فَقَالَ: أَ مَا تَعْلَمُونَ أَنَّ أَعْمَالَكُمْ تُعْرَضُ عَلَيْهِ؟ فَإِذَا رَأَى فِيهَا مَعْصِيَةً سَاءَهُ ذَلِكَ فَلاَ تَسُوؤُا رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سُرُّوهُ»؛[۲۵].
  2. شاهد اعمال: یکی دیگر از معارف بلند شیعه، اعتقاد به شاهد بودن ائمه بر اعمال انسان‌ها است. بدین معنی که طبق آیات و روایات، وجود مقدس امامان، شاهد اعمال انسان‌ها هستند و آنها را می‌بیند. روشن است که شهادت و عرضه دو بحث جداگانه است، لذا مرحوم کلینی در کتاب شریف کافی علاوه بر گشودن بابی پیرامون عرضه اعمال، باب خاص و ویژه‌ای گشوده است به نام في أن الأئمه شهداء الله عزوجل علي خلقه[۲۶] و در این باب به روایاتی اشاره دارد که شاهد بودن ائمه را بیان نموده است.

قبل از بیان روایات و نتیجه‌گیری باید توجه داشت که:

اولاً: شهادت حجت خد در هر زمان و شاهد بودن او بر اعمال مردم مطلبی است که قرآن نیز به آن اشاره دارد که به بعضی آیات در ضمن روایات اشاره می‌کنیم.

ثانیاً: برای شاهد بودن و شهادت دادن لازم است که شخص، در واقعه خودش حضور داشته باشد و لذا در دادگاه، شاهد را کسی می‌دانند که خودش صحنه ماجرا را نظاره‌گر بوده است.

سماعه می‌گوید: امام صادق (ع) پیرامون آیه شریفه فَكَيْفَ إِذَا جِئْنَا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَجِئْنَا بِكَ عَلَى هَؤُلَاءِ شَهِيدًا[۲۷] فرمود: «نَزَلَتْ فِي أُمَّةِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ خَاصَّةً فِي كُلِّ قَرْنٍ مِنْهُمْ إِمَامٌ مِنَّا شَاهِدٌ عَلَيْهِمْ وَ مُحَمَّدٌ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ شَاهِدٌ عَلَيْنَا».[۲۸]

از این روایت چنین برداشت می‌شود که وجود مقدس پیامبر در همه اعصار شاهد است و همچنین امام هر زمان نیز شاهد بر اعمال مردمان است. برید العجلی می‌گوید: از امام باقر (ع) پیرامون آیه وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا[۲۹] پرسیدم. حضرت فرمود: «نَحْنُ الْأُمّةُ الْوَسَطُ وَ نَحْنُ شُهَدَاءُ اللّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَلَى خَلْقِهِ وَ حُجَجُهُ فِي أَرْضِهِ»[۳۰]

با توجه به دو عقیده بلند «عرضه اعمال بر امام» و «شاهد بودن امام نسبت به انسان» می‌توان تا حدی به تأثیر عمیق وجود امام حتی در زمان غیبت پی برد. آری، انسانی که پیامبر و امام را ناظر و شاهد بر اعمال خود ببیند و بداند که هر لحظه در محضر حجت حق است و او بر اعمال و کردارش بینا است، قطعاً سعی می‌کند مواظبت بیشتری بر اعمال و رفتارش داشته باشد. کسی که خود را پیرو مکتب تشیع می‌داند، وقتی دریابد که آقا و مولای او همه کارهایش را می‌بیند و پرونده اعمالش نیزز هر روز و هر هفته خدمت امامش عرضه می‌شود، حتماً سعی دارد به گونه‌ای رفتار نکند که صاحب العصر و الزمان رنجیده خاطر شود. چنین فردی در تلاش خواهد بود که با تهذیب نفس و طهارت روح و ترک صفات و اعمال ناپسند از یک سو و تحصیل صفات خوب و کردار نیک از سوی دیگر، گل‌های خنده را بر برلبان حجت خدا بنشاند و آن بزرگوار را از خود راضی و خشوند کند

دوم: آثار مترتب بر افعال امام، چه امام ظاهر باشد چه غایب

اکنون مرحله دیگری را آغاز کنیم و آن بیان برخی از آثاری است که بر افعال امام مترتب است هر چند امام غایب باشد.

علامه طباطبایی در کتاب شیعه در اسلام در این زمینه بیان شیوایی دارند که برای تبیین این اثر از آن بهره می‌گیریم. ایشان در بحث امامت که در اواخر کتاب خود مطرح کرده‌اند، در بیان ضرورت وجود امام و نیاز به او پس از رحلت نبی گواهی گرامی اسلام ابتدا به معنای امام و ویژگی آیین مقدس اسلام اشاره کرده و سپس می‌فرماید: «بنابر جهاتی که شمرده شد (دین اسلام حیات معنوی و حیات صوری از جهت زندگی فردی و ادامه آن و حکومت و جامعه را مدّ نظر دارد و راهنمایی و دخالت می‌کند) امامت و پیشوایی دین در اسلام از سه جهت ممکن است مورد توجه قرار گیرد؛ از جهت حکومت اسلامی، از جهت بیان معارف در احکام اسلام و از جهت رهبری و ارشاد حیات معنوی». ایشان سپس به بیان این جهات می‌پردازد و در موضوع امامت در باطن اعمال اشاره می‌کند امام چنانکه نسبت به ظاهر اعمال مردم پیشوا و راهنماست، همچنین در باطن نیز سمت پیشوایی و رهبری دارد و اوست قافله سالار کاروان انسانیت که از راه باطن به سوی خدا سیر می‌کند. برای روشنشدن این حقیقت به دو مقدمه باید توجه شود:

  1. جای تردید نیست که به نظر اسلام و سایر ادیان آسمانی یگانه وسیله سعادت و شقاوت (خوشبختی و بدبختی) واقعی و ابدی انسان، همانا اعمال نیک و بد اوست که دین آسمانی تعلیمش می‌کند و هم از راه وحی و نبوت، این اعمال را مناسب طرز تفکر گروه بشر با زبان اجتماعی آنها به صورت امر و نهی و تحسین و تقبیح بیان فرموده و در مقابل طاعت و تمرد آنها، برای نیکوکاران و فرمانبرداران، زندگی جاوید شیرینی که مشتمل بر همه خواست‌های کمالی انسان می‌باشد، نوید داده و برای بدکاران و ستمگران از زندگی جاوید تلخی که متضمن هر گونه بدبختی و ناکامی می‌باشد خبر داده است. و جای شک نیست که خدای آفرینش که از هر جهت بالاتر از تصور ماست، مانند ما تفکر اجتماعی ندارد و این سازمان قراردادی آقایی و بندگی و فرمانبری و امر و نهی و مزد و پاداش در بیرون از زندگی اجتماعی ما وجود ندارد و دستگاه خدایی همانا دستگاه آفرینش است که در آن هستی و پیدایش هر چیز به آفرینش خدا طبق روابط واقعی بستگی دارد و بس. بنابراین باید نتیجه گرفت که میان اعمال نیک و بد و میان آنچه در جهان ابدیت از زندگی و خصوصیات آن هست، رابطه واقعی برقرار است که خوشی و ناخوشی آینده مولود آن است و به عبارت ساده‌تر هر یک از اعمال نیک و بد، در درون انسان واقعیتی به وجود می‌آید که چگونگی زندگی آینده مرهون آن است. انسان بفهمد یا نفهمد درست مانند کودکی است که تحت تربیت قرار می‌گیرد. وی جز دستورهایی که از مربی با لفظ «بکن و نکن» می‌شنود و پیکر کارهایی که انجام می‌دهد، چیزی نمی‌فهمد. ولی پس از بزرگ شدن و گذازنیدن ایام تربیت به واسطه ملکات روحی ارزنده‌ای که در باطن خود مهیا کرده، در اجتماع به زندگی سعادتمندی نایل خواهد شد، و اگر از انجام دستورهای مربی نیکخواه خود سرباز زده باشد، جز بدبختی بهره‌ای نخواهد داشت. خلاصه انسان در باطن این حیات ظاهری، حیات باطنی (حیات معنوی) دیگری دارد که از اعمال وی سرچشمه می‌گیرد و رشد می‌کند و این بیان عقلی را تأیید می‌کند و در آیات بسیاری برای اهل ایمان حیاتی دیگر برشمرده است: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ[۳۱] وآیه دیگر مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً[۳۲]
  2. بسیار اتفاق افتاده که یکی از ما کسی را به امری نیک یا بد راهنمایی کند در حالی که خودش به گفتۀ خود عامل نباشد ولی هرگز در پیامبران و امامان که هدایت و رهبری آنها به امر خداست، این حال تحقق پیدا نمی‌کند. ایشان به دینی که هدایت می‌کنند و رهبری آن را به عهده دارند خودشان نیز عاملند و وقتی مردم را بسوی حیات معنوی سوق می‌دهند خودشان نیز همان حیات را دارند، زیرا تا خدا کسی را خد هدایت نکند هدایت دیگران را به دست او نمی‌سپارد.

از بیان فوق چنین نتیجه گرفته می‌شود که در هر امتی، امام بالاترین درجه حیات معنوی را دارد و رهبری حیات معنوی به عهده اوست. خداوند متعال می‌فرماید: وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ[۳۳] از این آیات استفاده می‌شود که امام علاوه بر ارشاد و هدایت ظاهری، دارای یک نوع هدایت و جذبه معنوی است که از سنخ عالم امر و تجرد می‌باشد و به وسیله حقیقت و نورانیت و باطن ذاتش، در قلوب شایسته مردم تأثیر و تصرف می‌نماید و آنها را به سوی مرتبه کمال و غایت ایجاد جذب می‌کند». سپس در پایان بحث امامت در جواب اعتراضات به اعتقاد شیعه و امام غایب می‌فرماید: «وظیفه امام تنها بیان صوری معارف و راهنمایی ظاهری مردم نیست و امام ولایت و رهبری اعمال را به عهده دارد و اوست که حیات معنوی مردم را تنظیم می‌کند و حقایق اعمال را به سوی خدا سوق می‌دهد. بدیهی است که حضور و غیبت جسمانی ایشان مستور است و وجودش پیوسته لازم است».

برای اینکه تأثیرگذاری امام در حیات معنوی روشن‌تر شود به یک روایت اشاره می‌کنیم: «عَنْ أَبِی‌خَالِدٍ الْکَابُلِیِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَاجَعْفَرٍ (ع) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ» فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالنُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنَا[۳۴] «فَقَالَ یَا أَبَاخَالِدٍ النُّورُ وَ اللَّهِ الْأَئِمَّهًُْ (ع) مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ (ص) إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَهًِْ وَ هُمْ وَ اللَّهِ نُورُ اللَّهِ الَّذِی أَنْزَلَ وَ هُمْ وَ اللَّهِ نُورُ اللَّهِ فِی السَّمَاوَاتِ وَ فِی الْأَرْضِ وَ اللَّهِ یَا أَبَا خَالِدٍ لَنُورُ الْإِمَامِ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ أَنْوَرُ مِنَ الشَّمْسِ الْمُضِیئَهًِْ بِالنَّهَارِ وَ هُمْ وَ اللَّهِ یُنَوِّرُونَ قُلُوبَ الْمُؤْمِنِینَ»[۳۵] با توجه به ویژگی‌های نور و روشنایی و جهت و مقدار آن برای حرکت، می‌توان تا حدی به این اثر وجودی امام پی برد و آگاهی یافت و این اثر مشروط به حضوری ظاهری نیست.

نقش علم و معرفتدر زندگی و جامعه بشری بر کسی پوشیده نیست و جایگاه رفیع آن را کسی نمی‌تواند منکر شود زیرا:

اولاً؛ جایگاه بلند انسانیت و مقام بلند خلافت الهی انسان در سایه علم است چنانچه آیات ۳۰ و ۳۳ سوره بقره گواه بر آن است و تفاوت انسان از سایر موجودات نیز به این ویژگی بر می‌گردد و از این رو مقام عالم در دین مقدس اسلام بسیار والا و گرامی است و سفارش زیادی به فراگیری علم و دانش شده است: «طَلَبُ اَلْعِلْمِ فَرِيضَةٌ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ»[۳۶].

ثانیاً؛ برنامه‌ریزی زندگی انسان براساس مقدار علم و آگاهی اوست و هر چه مقدار علم و دانش او بیشتر و دقیق‌تر باشد، حرکت او صحیح تر، رسیدن به هدف ممکن‌تر بوده و درصد موفقیت او بیشتر خواهد بود. مسئله‌ای که همه آن را باور دارند و رشد علمی و بالاتر رفتن سطح فرهنگی و درک عمومی در طول تاریخ زندگی بشر است و یکی از علت‌های تجدید نبوت و تکمیل شرایع آسمانی نیز همین مطلب بوده است. بدین معنی که با رشد جمعیتی و فکری مردم، نیازهای جدیدتری احساس می‌شد که باید از طرف خدا با راهنمایی‌های لازم در اختیار مردم قرار گیرد، همان طور که برای مردم گذشته صرف وجود کتاب آسمانی کافی نبود بلکه باید مبیّن معارف الهی در میان مردم باشد تا به تبیین آنها بپردازد، چنانچه که خداوند می‌فرماید: لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ[۳۷]

و پیامبر قرآن و اهل بیت را دو شیء گرانبها معرفی کرد که هرگز از هم جدا نمی‌شوند. مردم عصر غیبت نیز نیازمند پاسخ‌گویی سؤال‌های خود براساس وحی و پیام آسمانی هستند. امام دوازدهم هر چند بنابر علل و مصالحی در پرده غیبت قرار گرفته است و مردم از درک حضور ظاهری ایشان محروم شدند و نمی‌توانند به راحتی خدمت ایشان مشرف شده، درک فیض نموده و پاسخ سؤالات و نیازهای علمی خود را بگیرند (چنانچه برای سایر ائمه هم در مواردی سؤال و پاسخ به راحتی میسّر نبوده و امامان تحت فشار بودند و حتی گاهی سال‌ها در زندان به سر می‌بردند) ولی این بدین معنی نیست که ایشان نیز کاملاً مردم را ترک کرده و آنان را به حال خود واگذار کرده‌اند چرا که وظیفه امام حفظ دین برای مردم تا آخر عمر دنیاست. روایات متعددی وجود دارد که زمین از حجت خالی نیست و مرحوم کلینی در کتاب شریف کافی در جلد اول، کتاب الحجة بابی را به این عنوان گشوده است به نام «أن الأرض لا تخلو من حجة» که متن برخی از روایات به خوبی گویای این است که مردم از علم امام نیز بهره‌مند شده و نیازهای علمی خود را پاسخ می‌گیرند. «عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَحَدِهِمَا عَلَيْهِمَا اَلسَّلاَمُ قَالَ قَالَ: إِنَّ اَللَّهَ لَمْ يَدَعِ اَلْأَرْضَ بِغَيْرِ عَالِمٍ وَ لَوْ لاَ ذَلِكَ لَمْ يُعْرَفِ اَلْحَقُّ مِنَ اَلْبَاطِلِ».[۳۸] در این روایت به جای کلمه امام از واژه عالم استفاده شده است و این گویای آن است که علم امام برای شناخت حق از باطل مورد استفاده قرار می‌گیرد. نکته دیگری که از روایت استفاده می‌شود که گویا در هر زمان و عصری احتمال مخلوط شدن حق و باطل است به‌گونه‌ای که برای شناسائی و جدایی این دو از هم نیاز به راهنمایی امام است.

در روایت دیگر اشاره به پاسداری امام از دین شده است: «عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ: إِنَّ اَلْأَرْضَ لاَ تَخْلُو إِلاَّ وَ فِيهَا إِمَامٌ كَيْمَا إِنْ زَادَ اَلْمُؤْمِنُونَ شَيْئاً رَدَّهُمْ وَ إِنْ نَقَصُوا شَيْئاً أَتَمَّهُ لَهُمْ».[۳۹] در این روایت به یکی از وظایف امام که حفظ دین است پرداخته شده است. نکته لطیف اینکه کمی یا زیادی در امر دین به مؤمنین نسبت داده شده است و پر واضح است که اینان درصدد تحریف دین نیستند بلکه به علت نقصان علم و دانش به اشتباه دچار می‌شوندو این وظیفه امام است که اشتباه را به گونه‌ای جبران کند تا دین مرضیّ خدا در میان مردم باشد. اشتباه ممکن است به واسطه آن صورت بگیرد که انسان هر عصر بنا به نیازهای خود می‌خواهد از دین بهره بگیرد و لذا امام باید به این نیاز پاسخ دهد. در روایت دیگر از این باب امام صادق (ع) چنین بیان می‌کند: «مَا زَالَتِ اَلْأَرْضُ إِلاَّ وَ لِلَّهِ فِيهَا اَلْحُجَّةُ يُعَرِّفُ اَلْحَلاَلَ وَ اَلْحَرَامَ وَ يَدْعُو اَلنَّاسَ إِلَى سَبِيلِ اَللَّهِ».[۴۰] در این روایت امام صادق (ع) وظیفه تبیین امام را خاطرنشان می‌کند که امام باید به بیان معارف و آموزه‌های دین بپردازد. لحن روایات نیز به گونه‌ای است که نمی‌توان روایت را به زمان حضور ظاهری امام بین مردم منحصر کرد، بنابراین حتی اگر کسی تشرفات خدمت حضرت ولی عصر (ع) را به هیچ عنوان نپذیرد و یا آنها را به عنوان دلیل نپذیرد، از همین روایات می‌توان اثبات کرد که امام زمان (ع) به شیوه‌های مختلف به پاسخگویی نیازهای علمی و معرفتی مردم می‌پردازد. بنابراین، در زمان غیبت نیز، اگر چه دسترسی مستقیم و استفاده همه جانبه از محضر امام عصر (ع) ممکن نیست، ولی آن معدن علوم الهی به راه‌های مختلف، گره از مشکلاتِ علمی و فکری شیعیان باز می‌کند. در دوره غیبت صغرا، بسیاری از سؤالات مردم و علما، از طریقِ نامه‌های امام که به توقیعات مشهور است، پاسخ داده می‌شد.[۴۱] امام عصر (ع) در جواب نامه اسحاق بن یعقوب و سؤال‌های او، نوشته است: از اموری که سودی برایتان ندارد، نپرسید و خود را در آموختن آنچه از شما نخواسته‌اند، به زحمت نیفکنید و برای تعجیل فرج، بسیار دعا کنید که همان، فرج شماست. سلام بر تو ای اسحاق بن یعقوب و سلام بر هر کسی که پیرو هدایت است![۴۲]

پس از غیبت صغرا هم بارها علمای شیعه، مشکلات علمی و فکری خود را با امام خویش مطرح کرده و پاسخ آن را دریافت نموده‌اند. جریان تشرف مقدس اردبیلی و پاسخ برخی سؤالات توسط امام مهدی (ع) بنابر نقل میرعلام[۴۳] یکی از این موارد است.

یکی دیگر از آثار وجود امام این است که آن بزرگوار توجه و عنایت خاصی به پیروان خود داشته و در زمانی که کار بر آنان مشکل می‌شود به فریاد آنان می‌رسد و به راهنمایی می‌پردازد. نجات پیروان و دوستداران سیره همه ائمه بوده و هر یک از امامان بزرگوار در زمان خویش جامعه شیعه را از خطر حفظ می‌کردند و نه فقط جامعه را بلکه نسبت به افراد نیز عنایت خاصی داشتند، چنانچه اگر کسی به تاریخ زندگی آنان تأمل کند به روشنی به جلوه‌های عنایت ائمه (ع) برمی‌خورد. امام زمان (ع) نیز همچون آبای گرامیش این سیره را ادامه می‌دهد. آن بزرگوار در نامه‌ای به شیخ مفید می‌فرماید: «فَإِنَّا نُحِيطُ عِلْماً بِأَنْبَائِكُمْ وَ لاَ يَعْزُبُ عَنَّا شَيْءٌ مِنْ أَخْبَارِكُمْ».[۴۴] البته اینکه امام بر امور آگاه است، امری است که از آیات و روایات قابل برداشت است ولی اینکه خود حضرت ولی عصر (ع) بر این معنی تأکید دارند، اشاره به اهمیت مطلب دارد، سپس حضرت در ادامه نامه می‌فرماید: «إِنَّا غَيْرُ مُهْمِلِينَ لِمُرَاعَاتِكُمْ وَ لاَ نَاسِينَ لِذِكْرِكُمْ وَ لَوْ لاَ ذَلِكَ لَنَزَلَ بِكُمُ اَللَّأْوَاءُ وَ اِصْطَلَمَكُمُ اَلْأَعْدَاءُ»[۴۵]

حضرت در این نامه تصریح دارند که در بزنگاه‌ها و لحظات سرنوشت ساز به صورت‌های مختلف به یاری شیعیان می‌شتابند و آنان را از گزند دشمنان حفظ می‌کنند و دعای خویش را بدرقه آنان می‌نمایند: «لأننا من وراء حفظهم بالدعاء الذي لايحجب عن ملك الأرض و السماء»[۴۶] داستان انار که مربوط به شیعیان بحرین بوده و راجع به اناری است که وزیر ناصبی و دشمن اهل بیت با مکر و نیرنگ می‌خواست به وسیله آن خلافت سه خلیفه اول و دوم و سوم را ثابت کند،[۴۷] یکی از هزاران نمونه است.[۴۸]

یکی دیگر از آثار وجودی حضرت بقیه الله الاعظم کمک و یاری ایشان به مستمندان، گرفتاران و درماندگان است. آن وجود مقدس همانند پدران گرامیش سنت کمک به محرومان را پیش گرفته است و شاهد این امر هزاران حادثه و واقعه‌ای است که در آنها مردم با توسل به ذیل عنایت آن بزرگوار حل مشکل خود را خواستار شده و حاجت روا شده‌اند. به راستی چگونه است که مردم از عنایات امامان شهید، و حتی بزرگوارانی مانند حضرت عباس و حضرت زینب و حضرت معصومه (ع) بهره می‌برند ولی از امام زنده و حاضر بهره نمی‌برند، با این که وجود مقدس مهدی (ع) در این زمان واسطه فیض الهی می‌باشند و الطاف خداوند از سوی ایشان به مخلوقات افاضه می‌شود. در راه ماندگان، قرض داران، دردمندان، بیماران و... چه مسلمان و چه غیر مسلمان به صورت‌های گوناگون از یاری او بهره‌مند شده‌اند. دفتر ثبت خاطرات مسجد جمکران گوشه‌ای از آن همه عنایات حضرت به گرفتاران را در خود جمع کرده که ارادتمندان می‌تواند به آنجا رجوع کنند.[۴۹] یک کلام: اکنون بار دیگر به فرمایش پیامبر (ص) و امام زمان (ع) برمی‌گردیم که «امام غایب مانند خورشید پشت ابر است». همان گونه که خورشید مرکز عالم ملک و منظومه شمسی است و به واسطه او کرات بر محور ثابت خود می‌چرخند، امام زمان (ص) نیز محور عالم هستی است و به واسطه او مخلوقات در مسیر زندگی در حرکتند و از نعمت حیات برخوردار همان‌گونه که روشنایی و حرارت خورشید از پشت ابر نیز به صورت‌های مختلف به مردم می‌رسد و امکان حرکت تکاملی و نیل به سعادت را برای مردم فراهم می‌سازد. آری او کار خود را انجام می‌دهد حتی اگر مردم او را نبیینند و از او غافل شوند، همان‌گونه که خورشید پشت ابر نیز به کار خود مشغول است، هر چند ابرها تیره باشند و مردم این گوی آتشین را نبینند و متوجه آن نباشند. چه بسیارند مردمانی که حتی در روز بدون ابر نیز توجه به خورشید ندارند هر چند در زیر روشنایی او روز را طی می‌کنند و به دنبال زندگانی خود می‌باشند. همان ‌گونه که بسیار مردمانی که نسبت به حضور ظاهری امام نیز غافلند و به راه خود مشغول.[۵۰][۵۱].

پرسش مستقیم

پرسش‌های وابسته

منابع

پانویس

  1. بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۲.
  2. بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۲.
  3. تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۵۲۹.
  4. کمال الدین و تمام النعمه، ج ۱، ص ۲۸۸، ج ۷؛ «یَملَأُ الله بِهِ الاَرضَ قِسطاً وَ عَدلاً کَما مُلِئَت ظُلماً و جَورا».
  5. همان، «قسم به کسی که به حق مرا بشیر و نذیر برگزید به درستی که کسانی که در دوران غیبت او بر قول به او ثابت بمانند (اعتقاد به او داشته و آن را حفظ کنند) از کبریت احمر عزیزتر (و کمیابتر) هستند».
  6. همان، ج ۱، ب ۲۳، ح ۳؛ «جابر گفت: پس گفتم: ای رسول خدا آیا برای شیعیانش در غیبت او انتفاع و استفادهای به واسطۀ او هست؟» (آیا می‌توان از امام غایب بهره برد؟)
  7. کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، ص ۲۵۳، ح ۳؛ آری قسم به خدایی که مرا برای نبوت برگزید به درستی که آنان طلب روشنایی می‌کنند و به نور او و در دوران غیبتش به ولایت او نفع می‌برند مانند انتفاع مردم از خورشید هر چند ابر آن را پوشانده باشد.
  8. رک: بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۲.
  9. همان، ج ۲، ص ۴۸۳، ح ۴؛ اما کیفیت انتفاع از من در غیبتم پس مانند انتفاع از خورشید است زمانی که ابر آن را از دیدگان پنهان می‌کند.
  10. الکافی، ج ۱، ص ۱۷۹، ح ۱۰؛ آیا زمین بدون امام باقی می‌ماند؟ حضرت فرمود: اگر زمین بدون امام شود فرو برد (اهل خود را در خود کشد و هلاک کند.
  11. بحار الانوار، ج ۲۷، ص ۳۰۸، ب ۸.
  12. همان؛ «قرار داد خداوند ستارگان را امان برای اهل آسمان و قرار داد اهل بیت مرا امان برای اهل زمین».
  13. ... همان؛ «ستارگان امان برای اهل آسمان هستند و اهل بیتم امان برای امتم».
  14. ... کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، صص ۴۸۵، ح ۴؛ «و به درستی که من امان برای اهل زمین هستم همانطور که نجوم امان برای اهل آسمان هستند»..
  15. همان؛ «ستارگان امان برای اهل آسمانند و اهل بیتم امان برای امتم. پس هنگامی که ستارگان بروند، اهل آسمان می‌روند و هنگامی اهل بیت من بروند اهل زمین می‌روند».
  16. همان؛ «به درستی که ستارگان در آسمان امان برای اهل آسما قرار داده شده‌اند. پس زمانی که ستارگان آسمان بروند می‌آید اهل آسمان را آنچه وعده داده شده‌اند و نیز پیامبر فرمود اهل بیتم امان برای امتم قرار داده شده‌اند. پس هنگامی که اهل بیتم بروند می‌آید امتم را آنچه وعده داده شده‌اند».
  17. وی از ملازمان خانه امام حسن عسکری (ع) بود.
  18. کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص ۴۴۱، ح ۱۲.
  19. بحار الانوار، ج ۲۳، ص ۱۹، ح ۱۴؛ برای چه چیزی احتیاج به پیامبر و امام است؟ فرمود: برای آنکه عالم بر صلاح خد باقی بماند، زیرا خداوند دفع می‌کند عذاب را از اهل زمین هنگامی که پیامبر یا امامی در آن باشد. خدا می‌فرماید: «خدا ایشان را عذاب نمی‌کند و حال آنکه تو در میان آنان هستی» و پیامبر فرمود: «ستاره‌ها امان اهل آسمانند و اهل بیتم امان برای اهل زمین، پس زمانی که ستارگان بروند می‌آید اهل زمین را از آنچه کراهت داشتند. و زمانی که اهل بیت من بروند می‌آید اهل زمین را از آنچه کراهت دارد» اراده کرده و به اهل بیتش همان ائمه‌ای که قرین کرده خدا اطاعت آنها را به اطاعت خود پس فرمود: «ای کسانی که ایمان آورده‌اید اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید رسول و صاحبان امر از خودتان را.».. بواسطه آنها اهل عصیان را مهلت می‌دهد و عقوبت و عذاب بر آنان قرار نمی‌دهد».
  20. «و در زبور پس از تورات نگاشته‌ایم که بی‌گمان زمین را بندگان شایسته من به ارث خواهند برد» سوره انبیاء، آیه ۱۰۵.
  21. کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص ۶۴۴، ح ۳.
  22. «و بگو (آنچه در سر دارید) انجام دهید، به زودی خداوند و پیامبرش و مؤمنان کار شما را خواهند دید و به سوی داننده پنهان و آشکار بازگردانده خواهید شد و او شما را از آنچه انجام می‌داده‌اید آگاه خواهد ساخت» سوره توبه، آیه ۱۰۵.
  23. الکافی، ج ۱، ص ۲۱۹، ح ۲.
  24. همان، ج ۴؛ «مگر دعا نمی‌کنم؟ به خدا کردار شما هر روز و شب به من عرضه می‌شود».
  25. «شما را چه شده که پیامبر را ناراحت می‌کنید؟ مردی گفت: چطور او را ناراحت کرده و به او بدی می‌کنیم؟ حضرت فرمود: آیا نمی‌دانید اعمال شما بر او عرضه می‌شود و چون گناهی در آن ببیند، آن عمل ناراحتش می‌کند، پس به رسول خدا بدی نکنید و او را ناراحت نکنید و او را شاد کنید» همان، ح ۳.
  26. همان، ص ۱۹۰.
  27. «پس آن هنگام که از هر امّتی گواهی آوریم و تو را (نیز) بر آنان، گواه گیریم (حالشان) چگونه خواهد بود؟» سوره نساء، آیه ۴۱.
  28. الکافی، ج ۱، ص ۱۹۰، ح ۱؛ «درباره امت محمد (ص) به خصوص نازل شده، در هر قرنی از ایشان امامی باشد از ما که گواه است بر ایشان و محمد (ص) گواه برما است».
  29. «و بدین گونه شما را امّتی میانه کرده‌ایم تا گواه بر مردم باشید و پیامبر بر شما گواه باشد؛ و قبله‌ای که بر سوی آن بودی بر نگرداندیم مگر بدین روی که معلوم داریم چه کسی از پیامبر پیروی می‌کند و چه کسی واپس می‌گراید، و بی‌گمان آن جز بر آنان که خداوند رهنمو» سوره بقره، آیه ۱۴۳.
  30. «ما امت وسط هستیم و ما گواهان خدا بر خلقش و حجت‌های او در در زمینش هستیم». الکافی، ج ۱، ص ۱۹۱، ح ۴.
  31. «ای مؤمنان! (ندای) خداوند و پیامبر را هر گاه شما را به چیزی فرا خوانند که به شما زندگی می‌بخشد پاسخ دهید و بدانید که خداوند میان آدمی و دل او میانجی می‌شود و (بدانید که) به نزد وی گرد آورده می‌شوید» سوره انفال، آیه ۲۴.
  32. «کسانی از مرد و زن که کار شایسته‌ای کنند؛ و مؤمن باشند، بی‌گمان آنان را با زندگانی پاکیزه‌ای زنده می‌داریم و به یقین نیکوتر از آنچه انجام می‌دادند پاداششان را خواهیم داد» سوره نحل، آیه ۹۷.
  33. «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.
  34. «پس به خداوند و پیامبرش و نوری که فرو فرستاده‌ایم ایمان آورید و خداوند از آنچه انجام می‌دهید آگاه است» سوره تغابن، آیه ۸.
  35. اصول کافی، ج ۱، باب الائمه نورالله، ح ۱؛ ابی خالد کابلی می‌گوید: از امام باقر (ع) پیرامون کلام خدا «پس ایمان بیاورید به خدا و رسولش و نوری که نازل کردیم» پرسیدم، فرمود: ای ابا خالد قسم به خدا نور، نور ائمه از آل پیامبر است تا روز قیامت. قسم به خدا آنان نور خدایند که نازل کرده، قسم به خدا آنان نور خدایند در آسمان‌ها و در زمین، قسم به خدا ای ابا خالد هر آیینه نور خدا در قلوب مؤمنین از پرتو خورشید در روز تابنده‌تر است و قسم به خدا آنان نورانی می‌کنند قلوب مؤمنین را».
  36. «و روشن است که عالم بر جاهل برتری دارد». محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد (ص)، النص، ص ۲.
  37. «(آنان را) با برهان‌ها (ی روشن) و نوشته‌ها (فرستادیم) و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستاده‌اند روشن گردانی و باشد که بیندیشند» سوره نحل، آیه ۴۴.
  38. الکافی، ج ۱، ص ۱۷۸، ح ۵؛ یکی از دو امام باقر یا صادق (ع) فرمودند: به درستی که خداوند زمین را بدون عالم (امام) رها نکند و اگر جز این باشد حق از باطل شناخته نشود».
  39. الکافی، ج ۱، ص ۱۷۸، ح ۲؛ اسحاق بن عمارمی‌گوید: شنیدم که امام صادق (ع) فرمود: به درستی که خداوند خالی نمی‌گذارد زمین را جز این که باید در آن امامی باشد برای آنکه اگر مؤمنان چیزی افزودند (به احکام خدا) آنها را رد کند (به حق) و بگرداند آنها را و اگر چیزی کاستند برای آنها تمام کند و نقص را برطرف نماید».
  40. الکافی، ج ۱، ص ۱۷۸، ح ۳؛ «زمین هیچگاه نباید جز آنکه برای خدا در آن حجتی باید که حلال و حرام را به مردم بفهماند و مردم را به راه خدا دعوت نماید».
  41. ر. ک: کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۵، ص ۲۳۵ – ۲۸۶.
  42. همان، ص ۲۳۷، ح ۴.
  43. بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۷۴.
  44. طبرسی، الاحتجاج، ج ۲، ص ۵۹۶؛ «ما بر اخبار و احوال شما آگاهیم و هیچ چیز از اوضاع شما بر ما پوشیده نیست».
  45. ما در رسیدگی و سرپرستی شما کوتاهی و اهمال نکرده‌ایم و یاد شما را از خاطر نبرده‌ایم که اگر جز این بود دشواری‌ها و مصیبت‌ها بر شما فرود می‌آمد و دشمنان شما را ریشه کن می‌کردند».
  46. چرا که ما پشت سر فرد شایسته کردار با دعایی که از فرمانروای زمین و آسمان پوشیده نمی‌ماند آنان را حفظ و نگهداری می‌کنیم».
  47. بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۷۸.
  48. برای اطلاع بیشتر ر. ک عنایات مهدی موعود به علما و مراجع تقلید نوشته علی کریمی جهرمی و میرمهر تألیف سید مسعود پورسیدآقایی.
  49. در این زمینه می‌توان به کتاب پیش گفته مراجعه کرد.
  50. و نیز ر. ک: بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۳.
  51. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، جلد ۲ ص ۲۲۱-۲۳۹.