چه آثاری بر افعال امام (چه غائب چه حاضر) مترتب است؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
چه آثاری بر افعال امام (چه غائب چه حاضر) مترتب است؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت
مدخل بالاترمهدویت / غیبت امام مهدی / کلیات غیبت امام مهدی
تعداد پاسخ۱ پاسخ

چه آثاری بر افعال امام (چه غائب چه حاضر) مترتب است؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث مهدویت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.

پاسخ نخست

عبدالمجید زهادت

حجت الاسلام و المسلمین عبدالمجید زهادت، در کتاب «معارف و عقاید ۵ ج۲» در این‌باره گفته است:

«برخی از آثاری است که بر افعال امام مترتب است هر چند امام غایب باشد.

هدایت باطنی و نفوذ روحانی : علامه طباطبایی در کتاب "شیعه در اسلام" در این زمینه بیان شیوایی دارند که برای تبیین این اثر از آن بهره می‌گیریم. ایشان در بحث امامت که در اواخر کتاب خود مطرح کرده‌اند، در بیان ضرورت وجود امام و نیاز به او پس از رحلت نبی گرامی اسلام (ص) ابتدا به معنای امام و ویژگی آیین مقدس اسلام اشاره کرده و سپس می‌فرماید: "بنابر جهاتی که شمرده شد (دین اسلام حیات معنوی و حیات صوری از جهت زندگی فردی و ادامه آن و حکومت و جامعه را مد نظر دارد و راهنمایی و دخالت می‌کند) امامت و پیشوایی دین در اسلام از سه جهت ممکن است مورد توجه قرار گیرد؛ از جهت حکومت اسلامی، از جهت بیان معارف در احکام اسلام و از جهت رهبری و ارشاد حیات معنوی". ایشان سپس به بیان این جهات می‌پردازد و در موضوع امامت در باطن اعمال اشاره می‌کند امام چنانکه نسبت به ظاهر اعمال مردم پیشوا و راهنماست، همچنین در باطن نیز سمت پیشوایی و رهبری دارد و اوست قافله سالار کاروان انسانیت که از راه باطن به سوی خدا سیر می‌کند. برای روشن شدن این حقیقت به دو مقدمه باید توجه شود:

۱. جای تردید نیست که به نظر اسلام و سایر ادیان آسمانی یگانه وسیله سعادت و شقاوت (خوشبختی و بدبختی) واقعی و ابدی انسان، همانا اعمال نیک و بد اوست که دین آسمانی تعلیمش می‌کند و هم از راه وحی و نبوت، این اعمال را مناسب طرز تفکر گروه بشر با زبان اجتماعی آنها به صورت امر و نهی و تحسین و تقبیح بیان فرموده و در مقابل طاعت و تمرد آنها، برای نیکوکاران و فرمانبرداران، زندگی جاوید شیرینی که مشتمل بر همه خواست‌های کمالی انسان می‌باشد، نوید داده و برای بدکاران و ستمگران از زندگی جاوید تلخی که متضمن هر گونه بدبختی و ناکامی می‌باشد خبر داده است. و جای شک نیست که خدای آفرینش که از هر جهت بالاتر از تصور ماست، مانند ما تفکر اجتماعی ندارد و این سازمان قراردادی آقایی و بندگی و فرمانبری و امر و نهی و مزد و پاداش در بیرون از زندگی اجتماعی ما وجود ندارد و دستگاه خدایی همانا دستگاه آفرینش است که در آن هستی و پیدایش هر چیز به آفرینش خدا طبق روابط واقعی بستگی دارد و بس. بنابراین باید نتیجه گرفت که میان اعمال نیک و بد و میان آنچه در جهان ابدیت از زندگی و خصوصیات آن هست، رابطه واقعی برقرار است که خوشی و ناخوشی آینده مولود آن است و به عبارت ساده‌تر هر یک از اعمال نیک و بد، در درون انسان واقعیتی به وجود می‌آید که چگونگی زندگی آینده مرهون آن است. انسان بفهمد یا نفهمد درست مانند کودکی است که تحت تربیت قرار می‌گیرد. وی جز دستورهایی که از مربی با لفظ بکن و نکن می‌شنود و پیکر کارهایی که انجام می‌دهد، چیزی نمی‌فهمد. ولی پس از بزرگ شدن و گذازنیدن ایام تربیت به واسطه ملکات روحی ارزنده‌ای که در باطن خود مهیا کرده، در اجتماع به زندگی سعادتمندی نایل خواهد شد، و اگر از انجام دستورهای مربی نیکخواه خود سرباز زده باشد، جز بدبختی بهره‌ای نخواهد داشت. خلاصه انسان در باطن این حیات ظاهری، حیات باطنی (حیات معنوی) دیگری دارد که از اعمال وی سرچشمه می‌گیرد و رشد می‌کند و این بیان عقلی را تأیید می‌کند و در آیات بسیاری برای اهل ایمان حیاتی دیگر برشمرده است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اسْتَجِيبُواْ لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُم لِمَا يُحْيِيكُمْ[۱] و آیه دیگر ﴿مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً[۲].

۲. بسیار اتفاق افتاده که یکی از ما کسی را به امری نیک یا بد راهنمایی کند در حالی که خودش به گفتۀ خود عامل نباشد ولی هرگز در پیامبران و امامان که هدایت و رهبری آنها به امر خداست، این حال تحقق پیدا نمی‌کند. ایشان به دینی که هدایت می‌کنند و رهبری آن را به عهده دارند خودشان نیز عاملند و وقتی مردم را به‌سوی حیات معنوی سوق می‌دهند خودشان نیز همان حیات را دارند، زیرا تا خدا کسی را خد هدایت نکند هدایت دیگران را به دست او نمی‌سپارد.

از بیان فوق چنین نتیجه گرفته می‌شود که در هر امتی، امام بالاترین درجه حیات معنوی را دارد و رهبری حیات معنوی به عهده اوست. خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ[۳].

از این آیات استفاده می‌شود که امام علاوه بر ارشاد و هدایت ظاهری، دارای یک نوع هدایت و جذبه معنوی است که از سنخ عالم امر و تجرد می‌باشد و به وسیله حقیقت و نورانیت و باطن ذاتش، در قلوب شایسته مردم تأثیر و تصرف می‌نماید و آنها را به سوی مرتبه کمال و غایت ایجاد جذب می‌کند. سپس در پایان بحث امامت در جواب اعتراضات به اعتقاد شیعه و امام غایب می‌فرماید: "وظیفه امام تنها بیان صوری معارف و راهنمایی ظاهری مردم نیست و امام ولایت و رهبری اعمال را به عهده دارد و اوست که حیات معنوی مردم را تنظیم می‌کند و حقایق اعمال را به سوی خدا سوق می‌دهد. بدیهی است که حضور و غیبت جسمانی ایشان مستور است و وجودش پیوسته لازم است".

برای اینکه تأثیرگذاری امام در حیات معنوی روشن‌تر شود به یک روایت اشاره می‌کنیم: «عن أبي خالد الكابلي قال:سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ (ع) عَنْ قَوْلِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: ﴿فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالنُّورِ الَّذِي أَنزَلْنَا فَقَالَ يَا أَبَا خَالِدٍ اَلنُّورُ وَ اَللَّهِ اَلْأَئِمَّةُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِلَى يَوْمِ اَلْقِيَامَةِ وَ هُمْ وَ اَللَّهِ نُورُ اَللَّهِ اَلَّذِي أَنْزَلَ وَ هُمْ وَ اَللَّهِ نُورُ اَللَّهِ فِي اَلسَّمَاوَاتِ وَ فِي اَلْأَرْضِ وَ اَللَّهِ يَا أَبَا خَالِدٍ لَنُورُ اَلْإِمَامِ فِي قُلُوبِ اَلْمُؤْمِنِينَ أَنْوَرُ مِنَ اَلشَّمْسِ اَلْمُضِيئَةِ بِالنَّهَارِ وَ هُمْ وَ اَللَّهِ يُنَوِّرُونَ قُلُوبَ اَلْمُؤْمِنِينَ»[۴][۵]. با توجه به ویژگی‌های نور و روشنایی و جهت و مقدار آن برای حرکت، می‌توان تا حدی به این اثر وجودی امام پی برد و آگاهی یافت و این اثر مشروط به حضوری ظاهری نیست.

پاسخگویی به نیازهای علمی : نقش علم و معرفتدر زندگی و جامعه بشری بر کسی پوشیده نیست و جایگاه رفیع آن را کسی نمی‌تواند منکر شود زیرا:

اولاً: جایگاه بلند انسانیت و مقام بلند خلافت الهی انسان در سایه علم است چنانچه آیات ۳۰ و ۳۳ سوره بقره گواه بر آن است و تفاوت انسان از سایر موجودات نیز به این ویژگی بر می‌گردد و از این رو مقام عالم در دین مقدس اسلام بسیار والا و گرامی است و سفارش زیادی به فراگیری علم و دانش شده است: «طَلَبُ العِلْمِ فَرِيْضَةٌ عَلَىْ كُلِّ مُسْلِمٍ»[۶] و روشن است که عالم بر جاهل برتری دارد.

ثانیاً: برنامه‌ریزی زندگی انسان براساس مقدار علم و آگاهی اوست و هر چه مقدار علم و دانش او بیشتر و دقیق‌تر باشد، حرکت او صحیح تر، رسیدن به هدف ممکن تر بوده و درصد موفقیت او بیشتر خواهد بود. مسئله‌ای که همه آن را باور دارند و رشد علمی و بالاتر رفتن سطح فرهنگی و درک عمومی در طول تاریخ زندگی بشر است و یکی از علت‌های تجدید نبوت و تکمیل شرایع آسمانی نیز همین مطلب بوده است. بدین معنی که با رشد جمعیتی و فکری مردم، نیازهای جدیدتری احساس می‌شد که باید از طرف خدا با راهنمایی‌های لازم در اختیار مردم قرار گیرد، همان طور که برای مردم گذشته صرف وجود کتاب آسمانی کافی نبود بلکه باید مبیّن معارف الهی در میان مردم باشد تا به تبیین آنها بپردازد، چنانچه که خداوند می‌فرماید: «لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ»[۷] و پیامبر قرآن و اهل بیت (ع) را دو شیء گرانبها معرفی کرد که هرگز از هم جدا نمی‌شوند. مردم عصر غیبت نیز نیازمند پاسخ‌گویی سؤال‌های خود براساس وحی و پیام آسمانی هستند.

امام دوازدهم (ع) هر چند بنابر علل و مصالحی در پرده غیبت قرار گرفته است و مردم از درک حضور ظاهری ایشان محروم شدند و نمی‌توانند به راحتی خدمت ایشان مشرف شده، درک فیض نموده و پاسخ سؤالات و نیازهای علمی خود را بگیرند (چنانچه برای سایر ائمه هم در مواردی سؤال و پاسخ به راحتی میسّر نبوده و امامان تحت فشار بودند و حتی گاهی سال‌ها در زندان به سر می‌بردند) ولی این بدین معنی نیست که ایشان نیز کاملاً مردم را ترک کرده و آنان را به حال خود واگذار کرده‌اند چرا که وظیفه امام حفظ دین برای مردم تا آخر عمر دنیاست.

روایات متعددی وجود دارد که زمین از حجت خالی نیست و مرحوم کلینی در کتاب شریف کافی در جلد اول، کتاب الحجة بابی را به این عنوان گشوده است به نام «أن الأرض لا تخلو من حجة» که متن برخی از روایات به خوبی گویای این است که مردم از علم امام نیز بهره‌مند شده و نیازهای علمی خود را پاسخ می‌گیرند.

«عن ابي بصير عن احدهما: إِنَّ اَللَّهَ لَمْ يَدَعِ اَلْأَرْضَ بِغَيْرِ عَالِمٍ وَ لَوْ لاَ ذَلِكَ لَمْ يُعْرَفِ اَلْحَقُّ مِنَ اَلْبَاطِلِ»[۸]. در این روایت به جای کلمه امام از واژه عالم استفاده شده است و این گویای آن است که علم امام برای شناخت حق از باطل مورد استفاده قرار می‌گیرد. نکته دیگری که از روایت استفاده می‌شود که گویا در هر زمان و عصری احتمال مخلوط شدن حق و باطل است به‌گونه‌ای که برای شناسائی و جدایی این دو از هم نیاز به راهنمایی امام است.

در روایت دیگر اشاره به پاسداری امام از دین شده است: «عن إسحاقَ بن عمّار ، عن أبي عبد الله (عليه السلام) قال : سمعتُه يقول : "إنّ الأرضَ لا تخلو إلاّ وفيها إمامٌ ، كَيْما إنْ زادَ المؤمنونَ شيئاً رَدَّهُم ، وإن نَقَصوا شيئاً أتَمَّه لهم»[۹].

در این روایت به یکی از وظایف امام که حفظ دین است پرداخته شده است. نکته لطیف اینکه کمی یا زیادی در امر دین به مؤمنین نسبت داده شده است و پر واضح است که اینان درصدد تحریف دین نیستند بلکه به علت نقصان علم و دانش به اشتباه دچار می‌شوندو این وظیفه امام است که اشتباه را به گونه‌ای جبران کند تا دین مرضیّ خدا در میان مردم باشد. اشتباه ممکن است به واسطه آن صورت بگیرد که انسان هر عصر بنا به نیازهای خود می‌خواهد از [[[دین]] بهره بگیرد و لذا امام باید به این نیاز پاسخ دهد.

در روایت دیگر از این باب امام صادق (ع) چنین بیان می‌کند: «مَا زَالَتِ الْأَرْضُ إِلَّا وَ لِلَّهِ فِیهَا الْحُجَّةُ یُعَرِّفُ الْحَلَالَ وَ الْحَرَامَ وَ یَدْعُو النَّاسَ إِلَى سَبِیلِ اللَّهِ»[۱۰].

در این روایت امام صادق (ع) وظیفه تبیین امام را خاطرنشان می‌کند که امام باید به بیان معارف و آموزه‌های دین بپردازد. لحن روایات نیز به گونه‌ای است که نمی‌توان روایت را به زمان حضور ظاهری امام بین مردم منحصر کرد، بنابراین حتی اگر کسی تشرفات خدمت حضرت ولی عصر (ع) را به هیچ عنوان نپذیرد و یا آن‌ها را به عنوان دلیل نپذیرد، از همین روایات می‌توان اثبات کرد که امام زمان (ع) به شیوه‌های مختلف به پاسخگویی نیازهای علمی و معرفتی مردم می‌پردازد.

بنابراین، در زمان غیبت نیز، اگر چه دسترسی مستقیم و استفاده همه جانبه از محضر امام عصر (ع) ممکن نیست، ولی آن معدن علوم الهی به راه‌های مختلف، گره از مشکلاتِ علمی و فکری شیعیان باز می‌کند. در دوره غیبت صغرا، بسیاری از سؤالات مردم و علما، از طریقِ نامه‌های امام که به توقیعات مشهور است، پاسخ داده می‌شد[۱۱].

امام عصر (ع) در جواب نامه اسحاق بن یعقوب و سؤال‌های او، نوشته است: از اموری که سودی برایتان ندارد، نپرسید و خود را در آموختن آنچه از شما نخواسته‌اند، به زحمت نیفکنید و برای تعجیل فرج، بسیار دعا کنید که همان، فرج شماست. سلام بر تو ای اسحاق بن یعقوب و سلام بر هر کسی که پیرو هدایت است[۱۲].

پس از غیبت صغرا هم بارها علمای شیعه، مشکلات علمی و فکری خود را با امام خویش مطرح کرده و پاسخ آن را دریافت نموده‌اند. جریان تشرف مقدس اردبیلی و پاسخ برخی سؤالات توسط امام مهدی (ع) بنابر نقل میرعلام[۱۳]. یکی از این موارد است.

حفاظت و نجات شیعیان : یکی دیگر از آثار وجود امام این است که آن بزرگوار توجه و عنایت خاصی به پیروان خود داشته و در زمانی که کار بر آنان مشکل می‌شود به فریاد آنان می‌رسد و به راهنمایی می‌پردازد. نجات پیروان و دوستداران سیره همه ائمه بوده و هر یک از امامان بزرگوار در زمان خویش جامعه شیعه را از خطر حفظ می‌کردند و نه فقط جامعه را بلکه نسبت به افراد نیز عنایت خاصی داشتند، چنانچه اگر کسی به تاریخ زندگی آنان تأمل کند به روشنی به جلوه‌های عنایت ائمه (ع) برمی‌خورد. امام زمان (ع) نیز همچون آبای گرامیش این سیره را ادامه می‌دهد. آن بزرگوار در نامه‌ای به شیخ مفید می‌فرماید: «فإنا نحيط علما بأنبائكم و لا يعزب عنا شئ من أخباركم»[۱۴].

البته اینکه امام بر امور آگاه است، امری است که از آیات و روایات قابل برداشت است ولی اینکه خود حضرت ولی عصر (ع) بر این معنی تأکید دارند، اشاره به اهمیت مطلب دارد، سپس حضرت در ادامه نامه می‌فرماید: «إنا غير مهملين لمراعاتكم و لا ناسين لذكركم و لولا ذلك لنزل بكم اللاواء و اصطلمكم الأعداء»؛ ما در رسیدگی و سرپرستی شما کوتاهی و اهمال نکرده‌ایم و یاد شما را از خاطر نبرده‌ایم که اگر جز این بود دشواری‌ها و مصیبت‌ها بر شما فرود می‌آمد و دشمنان شما را ریشه کن می‌کردند.

حضرت در این نامه تصریح دارند که در بزنگاه‌ها و لحظات سرنوشت ساز به صورت‌های مختلف به یاری شیعیان می‌شتابند و آنان را از گزند دشمنان حفظ می‌کنند و دعای خویش را بدرقه آنان می‌نمایند: «لأننا من وراء حفظهم بالدعاء الذي لايحجب عن ملك الأرض و السماء»؛ چرا که ما پشت سر فرد شایسته کردار با دعایی که از فرمانروای زمین و آسمان پوشیده نمی‌ماند آنان را حفظ و نگهداری می‌کنیم.

داستان انار که مربوط به شیعیان بحرین بوده و راجع به اناری است که وزیر ناصبی و دشمن اهل بیت با مکر و نیرنگ می‌خواست به وسیله آن خلافت سه خلیفه اول و دوم و سوم را ثابت کند[۱۵] یکی از هزاران نمونه است[۱۶].

دستگیری از نیازمندان : یکی دیگر از آثار وجودی حضرت بقیه الله الاعظم (ع) کمک و یاری ایشان به مستمندان، گرفتاران و درماندگان است. آن وجود مقدس همانند پدران گرامیش سنت کمک به محرومان را پیش گرفته است و شاهد این امر هزاران حادثه و واقعه‌ای است که در آن‌ها مردم با توسل به ذیل عنایت آن بزرگوار حل مشکل خود را خواستار شده و حاجت روا شده‌اند. به راستی چگونه است که مردم از عنایات مامان شهید، و حتی بزرگوارانی مانند حضرت عباس و حضرت زینب و حضرت معصومه (س) بهره می‌برند ولی از امام زنده و حاضر بهره نمی‌برند، با این که وجود مقدس مهدی (ع) در این زمان واسطه فیض الهی می‌باشند و الطاف خداوند از سوی ایشان به مخلوقات افاضه می‌شود. در راه ماندگان، قرض داران، دردمندان، بیماران و... چه مسلمان و چه غیر مسلمان به صورت‌های گوناگون از یاری او بهره‌مند شده‌اند. دفتر ثبت خاطرات مسجد جمکران گوشه‌ای از آن همه عنایات حضرت به گرفتاران را در خود جمع کرده که ارادتمندان می‌تواند به آنجا رجوع کنند[۱۷].

اکنون بار دیگر به فرمایش پیامبر (ص) و امام زمان (ع) برمی‌گردیم که "امام غایب مانند خورشید پشت ابر است". همان گونه که خورشید مرکز عالم ملک و منظومه شمسی است و به واسطه او کرات بر محور ثابت خود می‌چرخند، امام زمان (ص) نیز محور عالم هستی است و به واسطه او مخلوقات در مسیر زندگی در حرکتند و از نعمت حیات برخوردار همان‌گونه که روشنایی و حرارت خورشید از پشت ابر نیز به صورت‌های مختلف به مردم می‌رسد و امکان حرکت تکاملی و نیل به سعادت را برای مردم فراهم می‌سازد. آری او کار خود را انجام می‌دهد حتی اگر مردم او را نبیینند و از او غافل شوند، همان‌گونه که خورشید پشت ابر نیز به کار خود مشغول است، هر چند ابرها تیره باشند و مردم این گوی آتشین را نبینند و متوجه آن نباشند. چه بسیارند مردمانی که حتی در روز بدون ابر نیز توجه به خورشید ندارند هر چند در زیر روشنایی او روز را طی می‌کنند و به دنبال زندگانی خود می‌باشند. همان ‌گونه که بسیار مردمانی که نسبت به حضور ظاهری امام نیز غافلند و به راه خود مشغول[۱۸]»[۱۹].

پرسش‌های وابسته

منبع‌شناسی جامع مهدویت

پانویس

  1. انفال / ۲۴؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید! دعوت خدا و پیامبر را اجابت کنید هنگامی که شما را به سوی چیزی می‌خواند شما را حیات می‌بخشد.
  2. نحل / ۹۷؛ هر کس کار شایسته انجام دهد، خواه مرد باشد خواه زن، در حالی که مؤمن باشد، او را به حیاتی پاک زنده می‌داریم.
  3. انبیاء / ۷۳؛ و آنان را پیشوایانی قراردادیم که به واسطه امر ما، (مردم را) هدایت کنند و انجام کارهای نیک را به آنها وحی کردیم.
  4. تغابن / ۸.
  5. اصول کافی، ج ۱، باب الائمه نورالله، ح ۱؛ ابی خالد کابلی می‌گوید: از امام باقر (ع) پیرامون کلام خدا پس ایمان بیاورید به خدا و رسولش و نوری که نازل کردیم پرسیدم، فرمود: ای ابا خالد قسم به خدا نور، نور ائمه از آل پیامبر است تا روز قیامت. قسم به خدا آنان نور خدایند که نازل کرده، قسم به خدا آنان نور خدایند در آسمان‌ها و در زمین، قسم به خدا ای ابا خالد هر آیینه نور خدا در قلوب مومنین از پرتو خورشید در روز تابنده‌تر است و قسم به خدا آنان نورانی می‌کنند قلوب مؤمنین را.
  6. محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد (ص)، النص، ص ۲.
  7. نحل / ۴۴؛ و ما این ذکر (قرآن) را بر تو نازل کردیم تا آنچه را که به سوی مردم نازل شده برای آنها روشن سازی و شاید اندیشه کند.
  8. الکافی، ج ۱، ص ۱۷۸، ح ۵؛ یکی از دو امام باقر یا امام صادق (ع) فرمودند: به درستی که خداوند زمین را بدون عالم (امام) رها نکند و اگر جز این باشد حق از باطل شناخته نشود.
  9. الکافی، ج ۱، ص ۱۷۸، ح ۲؛ اسحاق بن عمار می‌گوید: شنیدم که امام صادق (ع) فرمود: به درستی که خداوند خالی نمی‌گذارد زمین را جز این که باید در آن امامی باشد برای آنکه اگر مؤمنان چیزی افزودند (به احکام خدا) آنها را رد کند (به حق) و بگرداند آنها را و اگر چیزی کاستند برای آنها تمام کند و نقص را برطرف نماید.
  10. الکافی، ج ۱، ص ۱۷۸، ح ۳؛ زمین هیچگاه نباید جز آنکه برای خدا در آن حجتی باید که حلال و حرام را به مردم بفهماند و مردم را به راه خدا دعوت نماید.
  11. ر.ک: کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۵، ص ۲۳۵ – ۲۸۶.
  12. همان، ص ۲۳۷، ح ۴.
  13. بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۷۴.
  14. طبرسی، الاحتجاج، ج ۲، ص ۵۹۶؛ ما بر اخبار و احوال شما آگاهیم و هیچ چیز از اوضاع شما بر ما پوشیده نیست.
  15. بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۷۸.
  16. برای اطلاع بیشتر ر.ک عنایات مهدی موعود به علما و مراجع تقلید نوشته علی کریمی جهرمی و میرمهر تألیف سید مسعود پورسیدآقایی.
  17. در این زمینه می‌توان به کتاب پیش گفته مراجعه کرد.
  18. و نیز ر.ک: بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۳.
  19. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۲، ص۲۳۱-۲۳۸.