اسحاق بن یعقوب

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

آشنایی اجمالی

اسحاق بن یعقوب[۱] در سند دو روایت تفسیر کنز الدقائق و به نقل از کمال الدین و تمام النعمة و الغیبة شیخ طوسی آمده است؛ برای نمونه:

«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِصَامٍ الْكُلَيْنِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ الْكُلَيْنِيُّ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ يَعْقُوبَ قَالَ: سَأَلْتُ مُحَمَّدَ بْنَ عُثْمَانَ الْعَمْرِيَّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ أَنْ يُوصِلَ لِي كِتَاباً قَدْ سَأَلْتُ فِيهِ عَنْ مَسَائِلَ أَشْكَلَتْ عَلَيَّ فَوَرَدَتْ فِي التَّوْقِيعِ بِخَطِّ مَوْلَانَا صَاحِبِ الزَّمَانِ(ع) وَ أَمَّا عِلَّةُ مَا وَقَعَ مِنَ الْغَيْبَةِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَسْأَلُوا عَنْ أَشْيَاءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ[۲] إِنَّهُ لَمْ يَكُنْ لِأَحَدٍ مِنْ آبَائِي(ع) إِلَّا وَ قَدْ وَقَعَتْ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ لِطَاغِيَةِ زَمَانِهِ وَ إِنِّي أَخْرُجُ حِينَ أَخْرُجُ وَ لَا بَيْعَةَ لِأَحَدٍ مِنَ الطَّوَاغِيتِ فِي عُنُقِي»[۳].[۴]

شرح حال راوی

اسحاق بن یعقوب از راویان مشترک است و مراد از او در سند روایت یاد شده مشخص نیست؛ زیرا موردی یافت نشده که محمد بن یعقوب کلینی از اسحاق بن یعقوب روایت کند، مگر در سند همین روایت که در کتاب‌های کمال الدین و تمام النعمة شیخ صدوق، الغیبة شیخ طوسی و در الاحتجاج طبرسی نقل گردیده است و چون یکی از فقرات این حدیث، عبارت: «وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِيهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِيثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِي عَلَيْكُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ»[۵] است که در اثبات ولایت فقیه به آن استناد می‌شود، در کتب فقهی نیز این روایت ذکر گردیده و از جهت سند و دلالت نقد و تحلیل شده است.

بزرگانی[۶] مانند علامه تستری با استناد به آخرین فقره حدیث « اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا إِسْحَاقَ بْنَ يَعْقُوبَ وَ عَلىٰ مَنِ اِتَّبَعَ اَلْهُدىٰ» که در بعض نسخه‌های کتاب کمال الدین و تمام النعمة وجود دارد، تصریح کردند که راوی، برادر محمد بن یعقوب الکلینی نویسنده الکافی است[۷]، در حالی که در کتاب کمال الدین موجود و کتاب‌های الغیبة شیخ طوسی و الاحتجاج شیخ طبرسی و کتب حدیثی و غیر حدیثی دیگری که این روایت را از شیخ صدوق نقل کردند - مانند إعلام الوری[۸]، الخرائج و الجرائح[۹]، منتخب الأنوار المضیئة[۱۰]، الوافی[۱۱] و بحارالانوار[۱۲]، اسحاق بن یعقوب بدون وصف الکلینی آمده است.

بر این اساس، دلیلی بر اثبات مدعای علامه تستری وجود ندارد و در جایی یافت نشده که کلینی از او روایت کرده؛ یا کلینی برادری به نام اسحاق داشته باشد.[۱۳]

طبقه راوی

به جهت شناخته نشدن راوی، تاریخ ولادت و وفاتش نیز ناشناخته است؛ لکن به استناد روایت کلینی از اسحاق بن یعقوب و روایت اسحاق از محمد بن عثمان العمری[۱۴] برداشت می‌شود که وی در زمان غیبت صغرا زنده بوده و از راویان طبقه هشتم است.[۱۵]

مذهب راوی

به قرینه نقل کلینی از اسحاق بن یعقوب و روایتش از محمد بن عثمان و ملاحظه مضمون روایت مذکور، استفاده می‌شود که وی از راویان امامی است.[۱۶]

جایگاه حدیثی راوی

قرینه‌ای بر تمییز راوی و اطلاع از حال شخصی وی به دست نیامد، پس از راویان مجهول یا مهمل محسوب می‌گردد؛ ولی به قرائن و شواهدی می‌‌توان جلالت و وثاقت وی را استظهار کرد:

۱. روایت کلینی از اسحاق بن یعقوب: نجاشی درباره کلینی نوشت: "طان من أوثق الناس في الحديث وأثبتهم" و بدین جهت بعضی به وثاقت تمام مشایخ کلینی معتقد شدند[۱۷]. بر این اساس، بسیار بعید است که کلینی این روایت شریف و دارای مضامین بلند را از شخص ضعیفی نقل کرده باشد. یکی از بزرگان نوشته است:

وكيف كان فلا مجال للخدشة في سنده بعدم مجيء شيء من حاله في كتب الرجال بعد اعتماد مثل الكليني عليه وروايته التوقيع الشريف بما تضمنه من المطالب المهمة عنه، ثم اعتماد مثل الصدوق عليه، ثم شيخ الطائفة - رضوان الله تعالى عليهم - ومن المستبعد جداً أن لا يكون الكليني عارفاً بحال مثله من معاصريه وهو ينقل عنه أنه يكتب إلي مولانا صاحب الزمان عليه الصلاة والسلام يسأله مثل هذه المسائل التي لا يسأل عنها إلا الخواص و عظماء الشيعة، ويأتيه الجواب بخطه الشريف(ع). فالظاهر أنه كان يعرف الرجل بالوثاقة والأهلية لمثل هذه المكاتبة. إذاً فلا ريب في اعتبار سند التوقيع المبارك"[۱۸].

گفتنی است که عدم نقل این روایت در کتاب کافی به آن آسیبی نمی‌رساند و سبب ضعف آن نمی‌گردد. چنان که بعضی‌ها گمان کردند[۱۹] - زیرا کلینی کتاب‌های دیگری هم داشته که به دست ما نرسیده است؛ از جمله کتاب الرسائل که شاید این روایت در آن نقل شده باشد. افزون بر این، مرحوم کلینی از نواب اربعه هم روایتی در کافی نقل نکرده است و این دلیل نمی‌شود که کلینی با آنها ارتباطی نداشته؛ یا حدیثی از آنان نشنیده باشد.

۲. روایت سعد بن عبدالله الأشعری از وی[۲۰]: سعد بن عبدالله الأشعری القمی از بزرگان فقها و محدثان و از مشایخ محمد بن الحسن بن الولید استاد شیخ صدوق است که در نقل حدیث بسیار سخت‌گیر بوده است و نجاشی درباره‌اش نوشته است: "شيخ هذه الطائفة وفقيهها ووجهها[۲۱].

٣. اشتهار روایت اسحاق بن یعقوب و پذیرش آن از سوی فقهای شیعه، چنان که از عبارت شیخ طوسی در الغیبة استفاده می‌شود؛ زیرا هنگام نقل روایت نوشته است: "وأخبرني جماعة، عن جعفر بن محمد بن قولويه وأبي غالب الزراري وغيرهما، عن محمد بن یعقوب الكليني، عن إسحاق بن يعقوب، قال سألت محمد بن عثمان العمري"[۲۲].

۴. از مضمون دو روایتی که از اسحاق بن یعقوب نقل گردیده، برداشت می‌شود که وی با نائب حضرت حجت(ع) در ارتباط بوده و از اشخاص مورد وثوق و اطمینان به شمار می‌آمده است؛ آن هم در زمانی که این نوع ارتباطات بسیار سری و مخفی بوده است؛ زیرا در روایت اول اسحاق بن یعقوب مسائلی که احکام آنها برایش روشن نبوده، نوشته و در اختیار نائب حضرت ولی عصر(ع) قرار می‌دهد و از وی می‌خواهد تا آنها را به دست آن حضرت برساند: «قَالَ: سَأَلْتُ مُحَمَّدَ بْنَ عُثْمَانَ الْعَمْرِيَّ أَنْ يُوصِلَ لِي كِتَاباً قَدْ سَأَلْتُ فِيهِ عَنْ مَسَائِلَ أَشْكَلَتْ عَلَيَّ».

در روایت دوم نیز به نقل معجزه حضرت ولی عصر(ع) می‌پردازد که از عمری آن را شنیده است: «سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ، عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ يَعْقُوبَ، قَالَ: سَمِعْتُ الشَّيْخَ الْعَمْرِيَّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ يَقُولُ: صَحِبْتُ رَجُلًا مِنْ أَهْلِ السَّوَادِ وَ مَعَهُ مَالٌ لِلْغَرِيمِ(ع)[۲۳]، فَأَنْفَذَهُ، فَرَدَّ عَلَيْهِ، وَ قِيلَ لَهُ: أَخْرِجْ حَقَّ وُلْدِ عَمِّكَ مِنْهُ، وَ هُوَ أَرْبَعُمِائَةِ دِرْهَمٍ. فَبَقِيَ الرَّجُلُ مُتَحَيِّراً بَاهِتاً مُتَعَجِّباً، وَ نَظَرَ فِي حِسَابِ الْمَالِ، وَ كَانَتْ فِي يَدِهِ ضَيْعَةٌ لِوُلْدِ عَمِّهِ، قَدْ كَانَ رَدَّ عَلَيْهِمْ بَعْضَهَا وَ زَوَى عَنْهُمْ بَعْضَهَا، فَإِذَا الَّذِي نَصَّ [نَضَ] لَهُمْ مِنْ ذَلِكَ الْمَالِ: أَرْبَعُمِائَةِ دِرْهَمٍ، كَمَا قَالَ(ع)، فَأَخْرَجَهُ وَ أَنْفَذَ الْبَاقِيَ فَقَبِلَ»[۲۴].[۲۵]

منابع

پانویس

  1. ر.ک: منهج المقال، ج۲، ص۲۸۹، ش۴۸۲؛ جامع الرواه، ج۱، ص۸۹؛ الوجیزة فی الرجال، ص۶۲، ش۱۶۸؛ منتهی المقال، ج۲، ص۳۳، ش۳۱۷؛ شعب المقال، ص۲۴۲، ش۵۰؛ تنقیح المقال، ج۹، ص۲۲۷، ش۲۰۵۱؛ زبدة المقال، ج۱، ص۱۸۲؛ معجم رجال الحدیث، ج۳، ص۲۳۶، ش۱۲۰۱؛ قاموس الرجال، ج۱، ص۷۸۵، ضمن ش۷۴۵.
  2. «ای مؤمنان! از چیزهایی مپرسید که چون برای شما آشکار گردانند به اندوهتان می‌افکند و اگر هنگامی که قرآن فرو فرستاده می‌شود از آنها بپرسید برای شما روشن می‌شود؛ خداوند از آن (پرسش)‌ها در گذشت؛ و خداوند آمرزنده‌ای بردبار است» سوره مائده، آیه ۱۰۱.
  3. تفسیر کنز الدقائق، ج۴، ص۲۴۶ به نقل از کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص۴۸۳، ح۴.
  4. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۳، ص۵۷۲.
  5. کمال الدین، ج۲، ص۴۸۳، ح۴.
  6. القول الرشید فی الاجتهاد و التقلید، ج۱، ص۲۰۱.
  7. ر.ک: قاموس الرجال، ج۱، ص۷۸۵، ش۷۴۵.
  8. إعلام الوری، ج۲، ص۲۷۰.
  9. الخرائج و الجرائح، ج۳، ص۱۱۱۳، ح۳۰.
  10. منتخب الأنوار المضیئه، ص۱۲۲.
  11. الوافی، ج۲، ص۴۲۵.
  12. بحارالانوار، ج۵۳، ص۱۸۰، ح۱۰.
  13. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۳، ص۵۷۳-۵۷۴.
  14. ر.ک: مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۷، ص۲۰۳، ش۱۳۸۶۹.
  15. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۳، ص۵۷۴.
  16. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۳، ص۵۷۴.
  17. رسالة فی ثبوت الهلال، ص۷۲.
  18. ضرورة وجود الحکومه (صافی گلپایگانی)، ص۱۲.
  19. فقه القضاء (موسوی اردبیلی)، ص۷۴.
  20. الإمامة و التبصره، ص۱۴۱: سعد بن عبد الله، عن إسحاق بن یعقوب، قال: سمعت الشیخ العمری.
  21. رجال النجاشی، ص۱۷۷، ش۴۶۷.
  22. الغیبه (طوسی)، ص۲۹۰.
  23. الغریم از القاب حضرت ولی عصر(ع) است. (ر.ک: الإرشاد، ج۲، ص۳۶۲؛ إعلام الوری، ج۲، ص۲۱۳).
  24. الإمامة و التبصره، ص۱۴۰.
  25. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۳، ص۵۷۵-۵۷۷.