←وحی در فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم ج۲=
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱۵۶: | خط ۱۵۶: | ||
*در این حوزه که موحی و موحی الیه [[جنیان]] و [[شیاطین]] انسی و جنی هستند، معنای [[وحی]]، القای [[مکر]] و [[حیلهگری]] یا [[وسوسه شیطانی]] است: {{متن قرآن|وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَياطينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ يُوحي بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً}} در این [[آیه]] در صورتی که موحی، [[شیاطین]] جنی باشد، [[وحی]] به معنای [[وسوسه]] ذکر شده و در صورت یکه موحی، [[شیاطین]] انسی باشد، به معنای [[مکر]] و تسویل [[پنهانی]] بیان شده است <ref> [[رحمتالله احمدی|احمدی، رحمتالله]]، [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۳۸ و ۳۹.</ref>. | *در این حوزه که موحی و موحی الیه [[جنیان]] و [[شیاطین]] انسی و جنی هستند، معنای [[وحی]]، القای [[مکر]] و [[حیلهگری]] یا [[وسوسه شیطانی]] است: {{متن قرآن|وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَياطينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ يُوحي بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً}} در این [[آیه]] در صورتی که موحی، [[شیاطین]] جنی باشد، [[وحی]] به معنای [[وسوسه]] ذکر شده و در صورت یکه موحی، [[شیاطین]] انسی باشد، به معنای [[مکر]] و تسویل [[پنهانی]] بیان شده است <ref> [[رحمتالله احمدی|احمدی، رحمتالله]]، [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۳۸ و ۳۹.</ref>. | ||
=وحی در فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم ج۲== | ==وحی در فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم ج۲== | ||
[[وحی]] در لغت به معنای [[کلامی]] گفته شده است که به طور مخفی و سریع به مخاطب [[القا]] شود: {{عربی|الاشارة السريعة}}. یا به زبان علائم و رموز مطالبی به دیگری [[القا]] شود: {{عربی|الكلام على سبيل الرمز}}<ref>راغب، مفردات، ص۸۵۹، تحقیق داودی.</ref>. و گاهی [[وحی]] به صدایی که مجرد از ترکیب باشد، مثل اینکه گفته میشود: شیر. یعنی شیر آمد، یا با اشاره با دست یا چشم مطلبی گفته میشود و جملهای با یک اشاره منتقل میگردد. برخی گفتهاند، [[وحی]] به معنای سرعت نیست، سرعت [[وصف]] [[کلام]] [[وحیانی]] است. [[وحی]] به معنای [[فهم]] و فهماندن است: {{عربی|انما سُمّي الوحي وحياً لسرعته. فإنّ الوحي عين الفهم و عين الإفهام}}<ref>برسوی حقی، روح البیان، ج۸، ص۳۴۴.</ref>. از آن جهت [[وحی]] را [[وحی]] نامیدهاند که بسیار سریع انجام میگیرد، پس [[وحی]] همان انتقال معنا و قصد گوینده به دیگری است. آنچه در [[عرف]] [[دینداران]] و در متون دینیِ [[اسلام]] آمده، محدودتر از آن چیزی است که در لغت استعمال شده است. [[وحی]] در اصطلاح قرآنپژوهان، القایِ [[کلام]] به صورت مخصوص و از راههای معین بر [[پیامبران الهی]] است. این [[وحی]] گرچه مخفی و سریع و به صورت [[پیام]] است، اما مخصوص [[پیامبران]] و از راههای مخصوص است. همچنین اگر [[وحی]] برای انتقال [[پیام]] به حیوانات و یا انسانهایی عادی از طریق مورس، یا علائم اشاری یا [[الهام]] و به [[قلب]] انداختن باشد، مانند آنچه [[خداوند]] به [[مادر موسی]] برای به آب انداختن، شیر دادن، و نگهداری وی [[القا]] کرد: {{متن قرآن|وَأَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِيهِ}}<ref>«و به مادر موسی الهام کردیم که به او شیر بده» سوره قصص، آیه ۷.</ref> یا به صورت غریزی به [[زنبور عسل]] یاد داد که چگونه در لابهلای درختان و یا کوهها کندو بسازد: {{متن قرآن|وَأَوْحَى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمَّا يَعْرِشُونَ}}<ref>«و پروردگارت به زنبور عسل الهام کرد که بر کوهها و بر درخت و بر داربستهایی که (مردم) میسازند لانه گزین!» سوره نحل، آیه ۶۸.</ref> هیچکدام از اینها [[وحی]] معهود نیست. [[وحی]] به معنای اصطلاحی در [[عرف]] [[دینداران]] آن معنایی است که [[خدا]] به صورت مستقیم، یا توسط [[فرشته]] و پیک مخصوص معنا و سخنی را [[القا]] میکند، مانند: {{متن قرآن|إِنَّا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ كَمَا أَوْحَيْنَا إِلَى نُوحٍ وَالنَّبِيِّينَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَوْحَيْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ}}<ref>«ما به تو همانگونه وحی فرستادیم که به نوح و پیامبران پس از وی، و به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط و عیسی و ایوب و یونس و هارون و سلیمان وحی فرستادیم و به داود زبور دادیم» سوره نساء، آیه ۱۶۳.</ref> از این رو [[وحی]] درباره [[پیامبران]]، [[کلام الهی]]، به وسیله مخصوص و از راههای معین است. در [[قرآن کریم]] [[وحی]] در ۷۸ مرتبه در ۳۳ [[سوره]] و ۷۰ [[آیه]] آمده و بیشتر به همان معنای اصطلاحی آن به کار رفته است. گرچه در مواردی خاص به معنای لغوی آن استعمال شده است. در مقابل اصطلاح دیگری به عنوان [[کلام]] و تکلم آمده است. [[کلام الهی]] که در [[آیات]] متعدد آمده، مثل: {{متن قرآن|يَسْمَعُونَ كَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ}}<ref>«سخن خداوند را میشنیدند و آن را پس از آنکه در مییافتند آگاهانه دگرگون میکردند؟» سوره بقره، آیه ۷۵.</ref>، {{متن قرآن|إِنِّي اصْطَفَيْتُكَ عَلَى النَّاسِ بِرِسَالَاتِي وَبِكَلَامِي}}<ref>«فرمود: ای موسی! بیگمان من با پیامهایم و با سخنم تو را بر مردم برگزیدهام پس آنچه به تو دادهام بگیر و از سپاسگزاران باش!» سوره اعراف، آیه ۱۴۴.</ref>، {{متن قرآن|وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلَامَ اللَّهِ}}<ref>«و اگر یکی از مشرکان از تو پناه خواست به او پناه ده تا کلام خداوند را بشنود سپس او را به پناهگاه وی برسان» سوره توبه، آیه ۶.</ref>، {{متن قرآن|يُرِيدُونَ أَنْ يُبَدِّلُوا كَلَامَ اللَّهِ}}<ref>«آنان برآنند که گفتار خداوند را دگرگون سازند» سوره فتح، آیه ۱۵.</ref> بیان [[افکار]] و نیتهایی است، که نه با اصوات و حروف است و نه در اثر تموج مخصوص هوا و از طریق زبان و دهان و مخارج حروف انجام میگیرد. بلکه این واژه برای اصل تأثیر دریافت شده با انتقال سریع و به طور مخفی در موارد [[خدا]] به کار رفته است. اما چگونه و با چه کیفیتی مسئلهای است که باید در بحث [[حقیقت وحی]] روشن شود، اما نباید فراموش کنیم که اصل [[سخن گفتن]] و تکلم [[خداوند]] با پیامبرانش از مسائل مسلّم و قطعی [[ادیان آسمانی]] است. در اینکه [[پیامبران]] با [[خدا]] سخن میگویند: {{متن قرآن|وَكَلَّمَ اللَّهُ مُوسَى تَكْلِيمًا}}<ref>«و موسی با خداوند بیمیانجی سخن گفت» سوره نساء، آیه ۱۶۴.</ref> و [[خدا]] با بعضی آنها سخن میگوید، مثل آنچه آمده: {{متن قرآن|تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللَّهُ وَرَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَاتٍ}}<ref>«برخی از آن پیامبران را بر برخی دیگر برتری دادیم؛ از ایشان یکی آن است که خداوند با وی سخن گفت و پایگاههای برخی از ایشان را بالا برد» سوره بقره، آیه ۲۵۳.</ref>. از اموری است که در میان [[ادیان الهی]] مطرح بوده است<ref>ایجی، عبدالرحمن، شرح المواقف، شارح: سید شریف جرجانی، ج۸، ص۹۱.</ref>. حال در این جا منظور از این کلمه اتصال خاص [[پیامبر]] است که با شفافیت بیان شده و در [[آیات]] بسیار به ابعاد آن اشاره شده است. | [[وحی]] در لغت به معنای [[کلامی]] گفته شده است که به طور مخفی و سریع به مخاطب [[القا]] شود: {{عربی|الاشارة السريعة}}. یا به زبان علائم و رموز مطالبی به دیگری [[القا]] شود: {{عربی|الكلام على سبيل الرمز}}<ref>راغب، مفردات، ص۸۵۹، تحقیق داودی.</ref>. و گاهی [[وحی]] به صدایی که مجرد از ترکیب باشد، مثل اینکه گفته میشود: شیر. یعنی شیر آمد، یا با اشاره با دست یا چشم مطلبی گفته میشود و جملهای با یک اشاره منتقل میگردد. برخی گفتهاند، [[وحی]] به معنای سرعت نیست، سرعت [[وصف]] [[کلام]] [[وحیانی]] است. [[وحی]] به معنای [[فهم]] و فهماندن است: {{عربی|انما سُمّي الوحي وحياً لسرعته. فإنّ الوحي عين الفهم و عين الإفهام}}<ref>برسوی حقی، روح البیان، ج۸، ص۳۴۴.</ref>. از آن جهت [[وحی]] را [[وحی]] نامیدهاند که بسیار سریع انجام میگیرد، پس [[وحی]] همان انتقال معنا و قصد گوینده به دیگری است. آنچه در [[عرف]] [[دینداران]] و در متون دینیِ [[اسلام]] آمده، محدودتر از آن چیزی است که در لغت استعمال شده است. [[وحی]] در اصطلاح قرآنپژوهان، القایِ [[کلام]] به صورت مخصوص و از راههای معین بر [[پیامبران الهی]] است. این [[وحی]] گرچه مخفی و سریع و به صورت [[پیام]] است، اما مخصوص [[پیامبران]] و از راههای مخصوص است. همچنین اگر [[وحی]] برای انتقال [[پیام]] به حیوانات و یا انسانهایی عادی از طریق مورس، یا علائم اشاری یا [[الهام]] و به [[قلب]] انداختن باشد، مانند آنچه [[خداوند]] به [[مادر موسی]] برای به آب انداختن، شیر دادن، و نگهداری وی [[القا]] کرد: {{متن قرآن|وَأَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِيهِ}}<ref>«و به مادر موسی الهام کردیم که به او شیر بده» سوره قصص، آیه ۷.</ref> یا به صورت غریزی به [[زنبور عسل]] یاد داد که چگونه در لابهلای درختان و یا کوهها کندو بسازد: {{متن قرآن|وَأَوْحَى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمَّا يَعْرِشُونَ}}<ref>«و پروردگارت به زنبور عسل الهام کرد که بر کوهها و بر درخت و بر داربستهایی که (مردم) میسازند لانه گزین!» سوره نحل، آیه ۶۸.</ref> هیچکدام از اینها [[وحی]] معهود نیست. [[وحی]] به معنای اصطلاحی در [[عرف]] [[دینداران]] آن معنایی است که [[خدا]] به صورت مستقیم، یا توسط [[فرشته]] و پیک مخصوص معنا و سخنی را [[القا]] میکند، مانند: {{متن قرآن|إِنَّا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ كَمَا أَوْحَيْنَا إِلَى نُوحٍ وَالنَّبِيِّينَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَوْحَيْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ}}<ref>«ما به تو همانگونه وحی فرستادیم که به نوح و پیامبران پس از وی، و به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط و عیسی و ایوب و یونس و هارون و سلیمان وحی فرستادیم و به داود زبور دادیم» سوره نساء، آیه ۱۶۳.</ref> از این رو [[وحی]] درباره [[پیامبران]]، [[کلام الهی]]، به وسیله مخصوص و از راههای معین است. در [[قرآن کریم]] [[وحی]] در ۷۸ مرتبه در ۳۳ [[سوره]] و ۷۰ [[آیه]] آمده و بیشتر به همان معنای اصطلاحی آن به کار رفته است. گرچه در مواردی خاص به معنای لغوی آن استعمال شده است. در مقابل اصطلاح دیگری به عنوان [[کلام]] و تکلم آمده است. [[کلام الهی]] که در [[آیات]] متعدد آمده، مثل: {{متن قرآن|يَسْمَعُونَ كَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ}}<ref>«سخن خداوند را میشنیدند و آن را پس از آنکه در مییافتند آگاهانه دگرگون میکردند؟» سوره بقره، آیه ۷۵.</ref>، {{متن قرآن|إِنِّي اصْطَفَيْتُكَ عَلَى النَّاسِ بِرِسَالَاتِي وَبِكَلَامِي}}<ref>«فرمود: ای موسی! بیگمان من با پیامهایم و با سخنم تو را بر مردم برگزیدهام پس آنچه به تو دادهام بگیر و از سپاسگزاران باش!» سوره اعراف، آیه ۱۴۴.</ref>، {{متن قرآن|وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلَامَ اللَّهِ}}<ref>«و اگر یکی از مشرکان از تو پناه خواست به او پناه ده تا کلام خداوند را بشنود سپس او را به پناهگاه وی برسان» سوره توبه، آیه ۶.</ref>، {{متن قرآن|يُرِيدُونَ أَنْ يُبَدِّلُوا كَلَامَ اللَّهِ}}<ref>«آنان برآنند که گفتار خداوند را دگرگون سازند» سوره فتح، آیه ۱۵.</ref> بیان [[افکار]] و نیتهایی است، که نه با اصوات و حروف است و نه در اثر تموج مخصوص هوا و از طریق زبان و دهان و مخارج حروف انجام میگیرد. بلکه این واژه برای اصل تأثیر دریافت شده با انتقال سریع و به طور مخفی در موارد [[خدا]] به کار رفته است. اما چگونه و با چه کیفیتی مسئلهای است که باید در بحث [[حقیقت وحی]] روشن شود، اما نباید فراموش کنیم که اصل [[سخن گفتن]] و تکلم [[خداوند]] با پیامبرانش از مسائل مسلّم و قطعی [[ادیان آسمانی]] است. در اینکه [[پیامبران]] با [[خدا]] سخن میگویند: {{متن قرآن|وَكَلَّمَ اللَّهُ مُوسَى تَكْلِيمًا}}<ref>«و موسی با خداوند بیمیانجی سخن گفت» سوره نساء، آیه ۱۶۴.</ref> و [[خدا]] با بعضی آنها سخن میگوید، مثل آنچه آمده: {{متن قرآن|تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللَّهُ وَرَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَاتٍ}}<ref>«برخی از آن پیامبران را بر برخی دیگر برتری دادیم؛ از ایشان یکی آن است که خداوند با وی سخن گفت و پایگاههای برخی از ایشان را بالا برد» سوره بقره، آیه ۲۵۳.</ref>. از اموری است که در میان [[ادیان الهی]] مطرح بوده است<ref>ایجی، عبدالرحمن، شرح المواقف، شارح: سید شریف جرجانی، ج۸، ص۹۱.</ref>. حال در این جا منظور از این کلمه اتصال خاص [[پیامبر]] است که با شفافیت بیان شده و در [[آیات]] بسیار به ابعاد آن اشاره شده است. | ||