بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
بر این [[فرقه]]، از سوی موافقان و [[مخالفان]] نامهایی از سر [[حب]] و [[بغض]] گذاشته شده است مانند: [[عدلیه]] (چون به [[عدل]] [[خدا]] معتقدند)، [[قدریه]] (چون به آنها گرویدند)، [[منازلیه ]] (به سبب نظریۀ [[منزلت]] بین منزلتین)، [[وعده]] و [[وعیدیه ]](زیرا به این دو معتقدند)، [[منزهه ]](تنزیه [[خدا]] از صفات زاید بر ذات)، نفات (نفیکنندگان همۀ صفات از [[خداوند]])، [[معطله ]](تعطیلی [[صفات ]] [[خداوند]])، [[جهمیه]] (برخی [[عقاید]] آنها از "جهم بن صفوان" است) و [[مبتدعه ]](اعتزال آنها نوعی [[بدعت]] بود). | بر این [[فرقه]]، از سوی موافقان و [[مخالفان]] نامهایی از سر [[حب]] و [[بغض]] گذاشته شده است مانند: [[عدلیه]] (چون به [[عدل]] [[خدا]] معتقدند)، [[قدریه]] (چون به آنها گرویدند)، [[منازلیه ]] (به سبب نظریۀ [[منزلت]] بین منزلتین)، [[وعده]] و [[وعیدیه ]](زیرا به این دو معتقدند)، [[منزهه ]](تنزیه [[خدا]] از صفات زاید بر ذات)، نفات (نفیکنندگان همۀ صفات از [[خداوند]])، [[معطله ]](تعطیلی [[صفات ]] [[خداوند]])، [[جهمیه]] (برخی [[عقاید]] آنها از "جهم بن صفوان" است) و [[مبتدعه ]](اعتزال آنها نوعی [[بدعت]] بود). | ||
[[کلام]] معتزلی بر اساس عقلگرایی (جدلی) و عدلگرایی، واکنشی است در برابر افراطگرایی [[خوارج]] و تفریطگرایی [[مرجئه]]. بنابر آموزههای معتزلی، همۀ [[معارف]] [[اعتقادی]]، ماهیتی معقول دارند و آنچه در [[نصوص دینی]] آمده است، تنها آنگاه پذیرفتنی است که با [[عقل]] [[آدمی]] [[همراهی]] کند. نصوصی را که با [[عقل]] [[همراهی]] و همسازی ندارند، باید به [[تأویل]] و توجیه بُرد<ref>ر.ک: [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۳۲۳ ـ ۳۳۳؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۴۱۳؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[ فرهنگنامه دینی (کتاب)|فرهنگنامه دینی]]، ص۲۱۷؛ محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۷۴۳.</ref>. | [[کلام]] معتزلی بر اساس عقلگرایی (جدلی) و عدلگرایی، واکنشی است در برابر افراطگرایی [[خوارج]] و تفریطگرایی [[مرجئه]]. بنابر آموزههای معتزلی، همۀ [[معارف]] [[اعتقادی]]، ماهیتی معقول دارند و آنچه در [[نصوص دینی]] آمده است، تنها آنگاه پذیرفتنی است که با [[عقل]] [[آدمی]] [[همراهی]] کند. نصوصی را که با [[عقل]] [[همراهی]] و همسازی ندارند، باید به [[تأویل]] و توجیه بُرد<ref>ر.ک: [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۳۲۳ ـ ۳۳۳؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۴۱۳؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[ فرهنگنامه دینی (کتاب)|فرهنگنامه دینی]]، ص۲۱۷؛ [[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۷۴۳.</ref>. | ||
معتزله دورانی باشکوه و جلال ـ اما کوتاه ـ داشتند که هم [[روزگار]] با [[خلافت]] [[مأمون عباسی]] بود؛ اما با فوت [[مأمون]] [[اقتدار]] آنان نیز رو به افول گذاشت. افول آنها از زمانی شروع شد که [[متوکل عباسی]] بر [[مسند]] [[حکومت]] تکیه زد و با روشهای گوناگونی با آنها سر [[ناسازگاری]] گذاشت<ref>خطیب بغدادی نقل میکند که در سال ۲۳۴ قمری متوکل عباسی، فقها و محدثان را فراخواند و پس از دادن هدایا به آنها، به ایشان دستور داد تا برای مردم روایاتی بخوانند که در آنها نکوهش معتزله است و نیز روایاتی بخوانند که در آنها نظریه رؤیت خداوند تأیید شده است؛ عقیدهای که معتزله شدیداً آن را انکار میکردند (احمد بن علی خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۰، ص۶۸).</ref>. البته آنها تا حدود [[قرن ششم]] و هفتم [[هجری]] به [[حیات]] علمی خود ادامه دادند؛ اما چراغ عمرشان دیگر کمسو شده بود و سرانجام از آنها اثری در [[تاریخ]] دیده نشد؛ تا آنکه در چند سده اخیر گروهی با داعیه احیای [[عقل]] و [[خردورزی]] [[عقلانی]]، خود را دنبالهرو معتزله دانستند که آنها را اصطلاحاً [[نومعتزله]] نامیدهاند<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[افضلیت امام از منظر عقل و نقل (کتاب)|افضلیت امام از منظر عقل و نقل]]، ص ۲۸.</ref> | معتزله دورانی باشکوه و جلال ـ اما کوتاه ـ داشتند که هم [[روزگار]] با [[خلافت]] [[مأمون عباسی]] بود؛ اما با فوت [[مأمون]] [[اقتدار]] آنان نیز رو به افول گذاشت. افول آنها از زمانی شروع شد که [[متوکل عباسی]] بر [[مسند]] [[حکومت]] تکیه زد و با روشهای گوناگونی با آنها سر [[ناسازگاری]] گذاشت<ref>خطیب بغدادی نقل میکند که در سال ۲۳۴ قمری متوکل عباسی، فقها و محدثان را فراخواند و پس از دادن هدایا به آنها، به ایشان دستور داد تا برای مردم روایاتی بخوانند که در آنها نکوهش معتزله است و نیز روایاتی بخوانند که در آنها نظریه رؤیت خداوند تأیید شده است؛ عقیدهای که معتزله شدیداً آن را انکار میکردند (احمد بن علی خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۰، ص۶۸).</ref>. البته آنها تا حدود [[قرن ششم]] و هفتم [[هجری]] به [[حیات]] علمی خود ادامه دادند؛ اما چراغ عمرشان دیگر کمسو شده بود و سرانجام از آنها اثری در [[تاریخ]] دیده نشد؛ تا آنکه در چند سده اخیر گروهی با داعیه احیای [[عقل]] و [[خردورزی]] [[عقلانی]]، خود را دنبالهرو معتزله دانستند که آنها را اصطلاحاً [[نومعتزله]] نامیدهاند<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[افضلیت امام از منظر عقل و نقل (کتاب)|افضلیت امام از منظر عقل و نقل]]، ص ۲۸.</ref> | ||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
#'''[[امر به معروف و نهی از منکر]]:''' معتزلیان در [[وجوب]] [[امر به معروف و نهی از منکر]]، احتمال [[توفیق]] و عدم مفسدۀ مستمر بر آنرا شرط میدانند، ولی اگر [[منکرات]] شایع شوند، یا [[حکومت]] [[ستمگر]] باشد، بر همۀ [[مسلمانان]] [[واجب]] است تجهیز قوا کنند و برخیزند و ادای این [[فریضه]] را تنها با [[قلب]] و زبان کافی نمیدانند. [[شناخت]] [[معروف]] و منکر به [[شرع]] منحصر نیست، [[عقل]] نیز [[قادر]] است. [[قیام]] به این [[فریضه]] مشروط به وجود [[پیشوا]] و [[امام]] نیست؛ بلکه وظیفهای عمومی است و تنها اجرای بعضی از مراتب آن بر عهدۀ [[امامان]] و متصدیان امور [[مسلمین]] است، از قبیل اقامۀ [[حدود شرعی]] و حفظ مرزهای [[کشورهای اسلامی]] و سایر کارهای [[حکومتی]] [[اسلامی]]<ref>ر.ک: [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۳۳۳.</ref>. | #'''[[امر به معروف و نهی از منکر]]:''' معتزلیان در [[وجوب]] [[امر به معروف و نهی از منکر]]، احتمال [[توفیق]] و عدم مفسدۀ مستمر بر آنرا شرط میدانند، ولی اگر [[منکرات]] شایع شوند، یا [[حکومت]] [[ستمگر]] باشد، بر همۀ [[مسلمانان]] [[واجب]] است تجهیز قوا کنند و برخیزند و ادای این [[فریضه]] را تنها با [[قلب]] و زبان کافی نمیدانند. [[شناخت]] [[معروف]] و منکر به [[شرع]] منحصر نیست، [[عقل]] نیز [[قادر]] است. [[قیام]] به این [[فریضه]] مشروط به وجود [[پیشوا]] و [[امام]] نیست؛ بلکه وظیفهای عمومی است و تنها اجرای بعضی از مراتب آن بر عهدۀ [[امامان]] و متصدیان امور [[مسلمین]] است، از قبیل اقامۀ [[حدود شرعی]] و حفظ مرزهای [[کشورهای اسلامی]] و سایر کارهای [[حکومتی]] [[اسلامی]]<ref>ر.ک: [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۳۳۳.</ref>. | ||
در نقطه مقابل، [[تفکر]] [[اشاعره]] قرار داشتند که به صفت [[عدل الهی]] [[معتقد]] بودند، [[انسان]] را دارای [[اختیار]] میدانستند و به [[حسن و قبح ذاتی]] [[افعال]] [[معتقد]] بودند و [[تکلیف]] فوق [[طاقت]] را قبیح میدانستند. مسلک معتزلی [[مظهر]] [[افراط]] کاری و نحله اشعری مظهر [[جمود]] فوقالعاده است. معتزله افرادی بودند که در زمان خودشان به روشنفکری معروف بودند، روشنفکری به [[خرج]] میدادند و در این کار افراط میکردند، [[اشاعره]] برعکس بودند هرچیزی را به مفهوم محسوسش حمل میکردند، یعنی برای هر چیزی یک معنای [[حسی]] در نظر میگرفتند<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[ فرهنگنامه دینی (کتاب)|فرهنگنامه دینی]]، ص۲۱۷؛ محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۷۴۳.</ref>. | در نقطه مقابل، [[تفکر]] [[اشاعره]] قرار داشتند که به صفت [[عدل الهی]] [[معتقد]] بودند، [[انسان]] را دارای [[اختیار]] میدانستند و به [[حسن و قبح ذاتی]] [[افعال]] [[معتقد]] بودند و [[تکلیف]] فوق [[طاقت]] را قبیح میدانستند. مسلک معتزلی [[مظهر]] [[افراط]] کاری و نحله اشعری مظهر [[جمود]] فوقالعاده است. معتزله افرادی بودند که در زمان خودشان به روشنفکری معروف بودند، روشنفکری به [[خرج]] میدادند و در این کار افراط میکردند، [[اشاعره]] برعکس بودند هرچیزی را به مفهوم محسوسش حمل میکردند، یعنی برای هر چیزی یک معنای [[حسی]] در نظر میگرفتند<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[ فرهنگنامه دینی (کتاب)|فرهنگنامه دینی]]، ص۲۱۷؛ [[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۷۴۳.</ref>. | ||
==دیدگاههای معتزله== | ==دیدگاههای معتزله== |