عدل به چه معناست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.
«عدالت به معنای عدم تبعیض در حقوق و حدود و احکام است. عدالت، یعنی کمک به مردم محروم و ضعیف. عدالت، یعنی این که برنامهها و حرکت کلی کشور، در جهت تأمین زندگی مستضعفان باشد. عدالت به معنای این است که کسانی که در زیر سایه سنگین نظام طاغوتی از حقوق خود محروم ماندهاند، به حقوقشان برسند. عدالت یعنی اینکه عده خاصی برای خودشان حق ویژهای قایل نباشند. عدالت یعنی اینکه حقوق انسانی و اجتماعی و عمومی و حدود الهی، یکسان بر مردم اجرا شود. اگر جلوی کسانی که با تکیه بر فریب و زور و یا براساس کارهای ناصحیح و مبتنی بر عقلهای مادی و منحرف از معنویت، توانستهاند به چیزهایی که حق آنها نبوده است، دست پیدا کنند، گرفته شود تا فرصتی برای ادامه کار خود پیدا نکنند، عدالت تحقق پیدا کرده است[۱]»[۲].
پاسخهای دیگر
با کلیک بر «ادامه مطلب» پاسخ باز و با کلیک بر «نهفتن» بسته میشود:
«عدل در لغت به معنای برابری و برابر کردن است و در عرف عام به معنای رعایت حقوق دیگران، در برابر ظلم که تجاوز به حقوق دیگران است، بهکار میرود. از این رو، عدل را به این صورت تعریف کردهاند: "إِعْطَاءُ كُلِ ذِي حَقٍّ حَقَّهُ". طبق این معنا باید نخست موجودی را در نظر گرفت که دارای حقی باشد تا رعایت آن "عدل" و تجاوز به آن "ظلم" نامیده شود. ولی گاهی توسعهای در مفهوم عدل داده میشود و به معنای "وَضعُ كُلُّ شَيْءٍ فِي مَوْضِعِهِ"؛ یعنی هر چیزی را به جای خود نهادن یا هر کاری را به وجه شایسته انجام دادن، بهکار میرود. در این صورت، عدل مرادف با حکمت و کار عادلانه مساوی با کار حکیمانه میشود. اما اینکه چگونه "حق صاحب حق" و "جایگاه شایسته هر چیزی" تعیین میشود، سخن بسیار است که بخش مهمی از فسلفه اخلاق و فلسفه حقوق را به خود اختصاص داده است و طبعاً اینجا، جای تحقیق آن نیست.
حاصل آنکه برای عدل میتوان دو مفهوم خاص و عام در نظر گرفت:
یکی رعایت حقوق دیگران و دیگری انجام دادن کار حکیمانه که رعایت حقوق دیگران نیز از مصادیق آن است. بنابراین، لازمه عدل، برابر قرار دادن همه انسانها یا همه اشیا نیست؛ مثلاً معلم عادل کسی نیست که همه شاگرادان را خواه کوشا باشند خواه تنبل، بهطور یکسان مورد تشویق یا توبیخ قرار دهد و یا قاضی عادل کسی نیست که مال مورد نزاع را بهطور مساوی بین طرفین دعوا تقسیم کند، بلکه معلم عادل کسی است که هر کدام از شاگردان را به اندازه استحقاقشان ستایش یا نگوهش کند و قاضی عادل کسی است که مال مورد نزاع را به صاحبش بدهد. همچنین مقتضای حکمت و عدل الهی این نیست که همه مخلوقات را یکسان بیافریند؛ مثلا به انسان شاخ، بال، و یال و... بدهد، بلکه اقتضای حکمت و عدل آفریدگار این است که جهان را به گونهای بیافریند که بیشترین خیر و کمال بر آن مترتب شود و موجودات مختلف را که اجزای به هم بسته آن را تشکیل میدهند، به گونهای بیافریند که متناسب با آن هدف نهایی باشد. همچنین مقتضای حکمت و عدل الهی این است که هر انسانی را به اندازه استعدادش مورد تکلیف قرار دهد[۳]. سپس با توجه به توانایی و تلاش اختیاری وی درباره او قضاوت کند[۴] و سرانجام پاداش یا کیفری در خور کارهایش به او عطا فرماید[۵]»[۶].