اسلام در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۸٬۹۸۸ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۱ اوت ۲۰۲۱
خط ۱۶۰: خط ۱۶۰:
* [[ابن‌ مسعود]] نیز از [[نبی اکرم]]{{صل}} [[نقل]] کرده است: اگر کسی [[عمل]] [[نیکی]] در حال [[اسلام]] به جا آورد [[خداوند متعال]] او را به هیچ گناهی از زمان [[جاهلیت]] [[مؤاخذه]] نمی‌کند<ref>المنیر، ج‌۹، ص‌۳۲۱.</ref>.
* [[ابن‌ مسعود]] نیز از [[نبی اکرم]]{{صل}} [[نقل]] کرده است: اگر کسی [[عمل]] [[نیکی]] در حال [[اسلام]] به جا آورد [[خداوند متعال]] او را به هیچ گناهی از زمان [[جاهلیت]] [[مؤاخذه]] نمی‌کند<ref>المنیر، ج‌۹، ص‌۳۲۱.</ref>.
*در [[روایات]] آثار دیگری نیز از قبیل [[حفظ جان]] و [[مال]] و جواز [[ازدواج]] و [[ارث‌بری]] برای [[اسلام آوردن]] ذکر شده است<ref>جامع البیان، مج‌۶، ج‌۱۰، ص‌۲۳۴؛ کشف الاسرار، ج‌۳، ص‌۶۱۴؛ نورالثقلین، ج‌۵، ص‌۱۰۲.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>.
*در [[روایات]] آثار دیگری نیز از قبیل [[حفظ جان]] و [[مال]] و جواز [[ازدواج]] و [[ارث‌بری]] برای [[اسلام آوردن]] ذکر شده است<ref>جامع البیان، مج‌۶، ج‌۱۰، ص‌۲۳۴؛ کشف الاسرار، ج‌۳، ص‌۶۱۴؛ نورالثقلین، ج‌۵، ص‌۱۰۲.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>.
==اسلام در ولایت و امامت از منظر عقل و نقل==
===مرتبه اول [[اسلام]]===
[[پذیرفتن]] [[ظواهر]] [[اوامر و نواهی]] خداست؛ به این صورت که با زبان [[شهادتین]] را بگوید؛ خواه موافق با قلبش باشد یا نباشد. در این باره [[خدای تعالی]] فرموده: {{متن قرآن|قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ}}<ref>«تازی‌های بیابان‌نشین گفتند: ایمان آورده‌ایم بگو: ایمان نیاورده‌اید بلکه بگویید: اسلام آورده‌ایم و هنوز ایمان در دل‌هایتان راه نیافته است و اگر از خداوند و پیامبرش فرمان برید از (پاداش) کردارهایتان چیزی کم نمی‌کند که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره حجرات، آیه ۱۴.</ref>. در مقابل اسلام به این معنا، اولین مرتبه [[ایمان]] قرار دارد و آن عبارت است از [[اذعان]] و [[باور قلبی]] به مضمون اجمالی شهادتین که لازمه‌اش عمل به [[غالب]] [[فروع]] است.
===مرتبه دوم اسلام===
دنباله و لازمه همان [[ایمان قلبی]] است که در مقابل مرتبه اول اسلام قرار داشت؛ یعنی [[تسلیم]] و [[انقیاد]] [[قلبی]] نسبت به نوع [[اعتقادات]] حقه تفصیلی و [[اعمال]] صالحه‌ای که از توابع آن است؛ هرچند که در بعضی موارد تخطی شود. داشتن این مرحله از اسلام منافاتی با ارتکاب بعضی [[گناهان]] ندارد. خدای تعالی درباره این مرحله از اسلام می‌فرماید: {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا بِآيَاتِنَا وَكَانُوا مُسْلِمِينَ}}<ref>«آنان که به آیات ما ایمان آوردند و مسلمان بودند؛» سوره زخرف، آیه ۶۹.</ref>. {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً}}<ref>«ای مؤمنان! همگی به فرمانبرداری (خداوند) درآیید و از گام‌های شیطان پیروی نکنید که او برای شما دشمنی آشکار است» سوره بقره، آیه ۲۰۸.</ref>.
بنابراین، یک مرتبه از اسلام وجود دارد که بعد از ایمان پدیدار می‌شود؛ از آنجا که می‌فرماید: «ای کسانی که ایمان آوردید، داخل در [[سلم]] شوید». پس معلوم می‌شود این اسلام، غیر اسلام مرتبه اول است که قبل از ایمان بود. آن گاه در مقابل این اسلام، مرتبه دوم از ایمان قرار دارد و آن عبارت است از [[اعتقاد]] تفصیلی به [[حقایق]] [[دینی]] که خدای تعالی درباره‌اش می‌فرماید:
{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالْكِتَابِ الَّذِي نَزَّلَ عَلَى رَسُولِهِ}}<ref>«ای مؤمنان! به خداوند و پیامبر او و کتابی که بر پیامبرش فرو فرستاده و کتابی که پیش از آن فرود آورده است ایمان بیاورید» سوره نساء، آیه ۱۳۶.</ref>.
{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ}}<ref>«ای مؤمنان! (ندای) خداوند و پیامبر را هر گاه شما را به چیزی فرا خوانند که به شما زندگی می‌بخشد پاسخ دهید و بدانید که خداوند میان آدمی و دل او میانجی می‌شود و (بدانید که) به نزد وی گرد آورده می‌شوید» سوره انفال، آیه ۲۴.</ref>.
[[خداوند]] در این دو [[آیه]] دارندگان [[ایمان]] را به داشتن ایمان بالاتر [[ارشاد]] می‌کند؛ پس معلوم می‌گردد که [[ایمان دوم]] غیر از اول است.
===مرتبه سوم [[اسلام]]===
مرتبه سوم از اسلام، دنباله و لازمه همان مرتبه دوم ایمان است. وقتی [[نفس آدمی]] با ایمان ذکر شده [[انس]] گرفت و متخلق به [[اخلاق]] آن شد، خود به خود سایر قوای منافی با آن، از قبیل [[قوای حیوانی]] و سبعی، برای نفس رام و منقاد می‌شود و آن قوایی که متمایل به هوس‌های [[دنیایی]] و زینت‌های فانی و ناپایدار آن می‌شوند، آرام گرفته و نفس به آسانی می‌تواند از [[سرکشی]] آنها جلوگیری کند. اینجاست که [[آدمی]] آن چنان [[خدا]] را [[بندگی]] می‌کند که گویی او را می‌بیند و اگر خدا را نمی‌بیند، به این [[باور]] و [[یقین]] رسیده است که خدا او را می‌بیند. این مرتبه، همان «[[مقام احسان]]» در [[روایات]] است؛ چنان که [[رسول اکرم]]{{صل}} به جناب [[ابوذر]] فرمود:
{{متن حدیث|يَا أَبَا ذَرٍّ، اعْبُدِ اللَّهَ كَأَنَّكَ‏ تَرَاهُ‏، فَإِنْ كُنْتَ لَا تَرَاهُ فَإِنَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ) يَرَاكَ}}<ref>الأمالی (للطوسی) (ط. دار الثقافة، ۱۴۱۴ ه.ق.)، ص۵۲۶.</ref>.
چنین کسی دیگر در [[باطن]] و سرّخود هیچ نیروی سرکشی نمی‌بیند که [[مطیع]] [[اوامر و نواهی الهی]] نباشد یا در نظر [[راضی]] به [[تقدیر الهی]] نباشد. چنین فردی سراپای وجودش [[تسلیم]] خدا می‌شود.
درباره این [[اسلام]] است که [[خدای تعالی]] می‌فرماید:
{{متن قرآن|فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا}}<ref>«پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمی‌آورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند سپس از آن داوری که کرده‌ای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند» سوره نساء، آیه ۶۵.</ref>.
یعنی ایمانشان کامل نمی‌شود، مگر وقتی که هم در اختلافاتی که بینشان پدید می‌آید، تو را [[حَکَم]] کنند و هم وقتی حُکمی راندی، در [[دل]] هیچ گونه [[ناراحتی]] از [[حُکم]] تواحساس نکنند و به تمام معنا [[تسلیم]] شوند».
این اسلام در مرتبه سوم است که [[ایمان]] مرتبه سوم در ادامه آن قرار دارد و آن [[ایمانی]] است که [[آیات]] زیر و آیاتی دیگر به آن اشاره می‌کند:
{{متن قرآن|قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ *... وَالَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ}}<ref>«بی‌گمان مؤمنان رستگارند *... و آنان که از یاوه رویگردانند» سوره مؤمنون، آیه ۱-۳.</ref>
{{متن قرآن|إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«آنگاه که پروردگارش بدو فرمود: فرمانبردار باش، او گفت: فرمانبردار پروردگار جهانیانم» سوره بقره، آیه ۱۳۱.</ref>.
[[اخلاق فاضله]] مانند [[رضا]]، تسلیم، سوداگری با [[خدا]]، [[صبر]] در خواسته خدا، [[زهد]] به تمام معنا، [[تقوی]] و [[حب]] و [[بغض]] به خاطر خدا، همه از لوازم این مرتبه از ایمان است.
===مرتبه چهارم از اسلام===
این مرتبه از اسلام، دنباله و لازمه همان مرحله سوم از ایمان است. حال [[انسانی]] که در مرتبه قبلی بود، در برابر پروردگارش، [[عبد]] مملوک در مقابل مولای مالکش می‌باشد؛ یعنی دائماً مشغول [[انجام وظیفه]] [[عبودیت]] به طور [[شایسته]] است و به تسلیم کامل در برابر [[اراده]] [[مولی]] رسیده است. همه اینها مربوط به عبودیت در برابر [[مالک]] عرفی و بشری است و عبودیت در [[ملک]] خدای [[رب العالمین]] به مراتب عظیم‌تر از آن است. [[مالکیت خدا]] [[حقیقی]] است و سایر مالکیت‌ها اعتباری است و هیچ موجودی در برابرش [[استقلال]] ندارد؛ نه استقلال ذاتی، نه وصفی و نه عملی؛ ملکیتی که لایق [[مقام]] کبریایی خدای [[عزیز]] و قدیر است.
برای [[انسانی]] که در مرتبه سابق از [[اسلام]] و [[تسلیم]] است، قابلیت و احتمال آن است که [[عنایت]] ربّانی شامل حالش گشته، این معنا برایش مشهود شود که [[مُلک]] تنها برای خداست و غیر [[خدا]] هیچ چیزی نه [[مالک]] خویش است و نه مالک چیز دیگر؛ مگر آنکه [[خداوند]] اعتباراً تملیکش کرده باشد؛ پس ربّی هم سوای او ندارد. این معنا امری موهبتی و افاضه‌ای [[الهی]] است که خداوند به آنان که لایق بداند عنایت می‌کند. چه بسا دعای [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} درباره قرارگرفتن خود و فرزندانش در زمره [[مسلمین]]، درخواست این مرحله از اسلام و [[ایمان]] بوده باشد:
{{متن قرآن|رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا}}<ref>«پروردگارا! و ما را فرمانبردار خود بگمار و از فرزندان ما خویشاوندانی را فرمانبردار خویش (برآور) و شیوه‌های پرستشمان را به ما بنما و توبه ما را بپذیر بی‌گمان تویی که توبه‌پذیر مهربانی» سوره بقره، آیه ۱۲۸.</ref>.
در ابتدا، حضرت ابراهیم{{ع}} مخاطب این امر قرار گرفته بود که:
{{متن قرآن|إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«آنگاه که پروردگارش بدو فرمود: فرمانبردار باش، او گفت: فرمانبردار پروردگار جهانیانم» سوره بقره، آیه ۱۳۱.</ref>. 
ظاهر عبارت این است که امر {{متن قرآن|أَسْلِمْ}} امر تشریفی باشد نه [[تکوینی]] و [[ابراهیم]]{{ع}} [[دعوت]] [[پروردگار]] خود را [[اجابت]] نمود، تا به [[اختیار]] خود تسلیم خدا شده باشد. این هم مسلم است که این امر از اوامری بوده که در ابتدای کار حضرت ابراهیم{{ع}} متوجه او شده؛ پس اینکه ایشان در اواخر [[عمر]] از [[خدای تعالی]] برای خود و فرزندشان [[اسماعیل]]{{ع}} تقاضای اسلام و [[فهم]] [[دستورات]] [[عبادی]] می‌کند، این معنا را به [[ذهن]] متبادر می‌سازد که ایشان چیزی را تقاضا کرده که تنها با [[موهبت الهی]]، به [[بندگان]] خاصی که در امتحانات سربلند بیرون می‌آیند، عنایت می‌شود؛ یا درخواست [[ثبات]] برامری بوده که باز ثابت بودنش به [[اختیار]] خودش نبوده است. پس [[اسلامی]] که [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} در این [[آیه]] درخواست کرده، [[اسلام]] مرتبه چهارم است.
در ادامه این مرتبه از اسلام، مرتبه چهارم از [[ایمان]] قرار دارد که عبارت از این است که حالات فوق، تمامی وجود [[آدمی]] را فرا بگیرد، [[خداوند]] متولی امور او شود و خود [[تدبیر]] [[هدایت]] آنان را به عهده گیرد. [[خدای تعالی]] درباره این مرتبه از ایمان می‌فرماید:
{{متن قرآن|أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ * الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ}}<ref>«آگاه باشید که دوستان خداوند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌شوند * آنان که ایمان آوردند و پرهیزگاری می‌ورزیدند» سوره یونس، آیه ۶۲-۶۳.</ref>.
مؤمنینی که در این آیه ذکر شده‌اند، باید این [[یقین]] را داشته باشند که غیر از خداوند هیچ کس از خود استقلالی ندارد و هیچ سببی تأثیر و سببیت ندارد، مگر به [[اذن خدا]]. وقتی چنین [[یقینی]] برای کسی دست داد، دیگر از هیچ پیشامد [[ناگواری]] ناراحت و اندوهناک نمی‌شود و از هیچ محذوری که احتمالش را بدهد نمی‌ترسد؛ این است معنای {{متن قرآن لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ}}. وگرنه معنا ندارد که [[انسان]] حالتی پیدا کند که از هیچ چیز نترسد و هیچ پیشامدی اندوهناکش نسازد. بنابراین، مراد از آیه همان ایمان مرتبه چهارم است که در [[قلب]] کسانی پیدا می‌شود که دارای اسلام مرتبه چهارم باشند<ref>برگرفته از المیزان فی تفسیر القرآن (ط. جامعه مدرسین، ۱۴۱۷ ه.ق)، ج۱، ص۳۰۰.</ref>.
در همه آیاتی که خداوند به [[انبیا]] و اولیای [[معصوم]] خود{{عم}} نسبت اسلام و ایمان می‌دهد، این [[مقام]] مدّنظر است؛ چنان‌که خداوند درباره حضرت ابراهیم{{ع}} می‌فرماید:
{{متن قرآن|إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«آنگاه که پروردگارش بدو فرمود: فرمانبردار باش، او گفت: فرمانبردار پروردگار جهانیانم» سوره بقره، آیه ۱۳۱.</ref>، {{متن قرآن|وَمَنْ أَحْسَنُ دِينًا مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ وَاتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَاتَّخَذَ اللَّهُ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلًا}}<ref>«و بهدین‌تر از آن کس که روی (دل) خویش به (سوی) خداوند نهد در حالی که نکوکار باشد و از آیین ابراهیم درست‌آیین پیروی کند، کیست؟ و خداوند، ابراهیم را دوست (خود) گرفت» سوره نساء، آیه ۱۲۵.</ref>.
بر همین مبناست که همه [[انبیا]]{{عم}} به فرزندانشان توصیه می‌کردند خود را به این مرتبه از [[اسلام]] برسانند و از [[پروردگار]] نیز این [[مقام]] را برای خود و فرزندانشان درخواست می‌نمودند:
{{متن قرآن|وَوَصَّى بِهَا إِبْرَاهِيمُ بَنِيهِ وَيَعْقُوبُ يَا بَنِيَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى لَكُمُ الدِّينَ فَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ}}<ref>«و ابراهیم آن را به پسران خود سفارش کرد و یعقوب نیز: که ای فرزندان من! خداوند برای شما این دین را برگزیده است پس، جز در فرمانبرداری (از او) از این جهان نروید» سوره بقره، آیه ۱۳۲.</ref>.
[[خداوند]] به همه [[امت اسلام]] نیز در [[اجابت]] [[دعوت]] [[رسول اکرم]]{{صل}}، امر به رسیدن به این مقام می‌نماید:
{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند چنان که سزاوار پروا از اوست پروا کنید و جز در مسلمانی نمیرید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۲.</ref>.
نتیجه آنکه: در امت اسلام، [[مقام ولایت]] [[نبوی]]{{صل}} و [[علوی]]{{ع}} همان مقام [[سلمی]] است که [[برائت]] از همه [[عیوب]] و کاستی‌های [[شرک‌آلود]] را در خود دارد. در [[آیه]] مورد [[استدلال]] نیز، امر به ورود به این مقام، یعنی امر به [[تبعیت]] از چنین اولیایی برای رسیدن به عالی‌ترین مراتب اسلام و [[ایمان]].<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۵ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۵ ص ۱۶۹ - ۱۷۴.</ref>


==منابع==
==منابع==
۷۳٬۱۶۷

ویرایش