ابراهیم بن شعیب عقرقوفی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'بدهی' به 'بدهی'
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'بدهی' به 'بدهی')
خط ۱۵: خط ۱۵:
==ابراهیم بن شعیب در رضانامه==
==ابراهیم بن شعیب در رضانامه==
از اهالی [[عراق]] و در زمره [[یاران امام کاظم]]{{ع}} قرار داشت که بعد از [[شهادت امام]]{{ع}} به [[مذهب]] [[واقفی]] گرائید. 
از اهالی [[عراق]] و در زمره [[یاران امام کاظم]]{{ع}} قرار داشت که بعد از [[شهادت امام]]{{ع}} به [[مذهب]] [[واقفی]] گرائید. 
او می‌گوید: «من در [[مسجد رسول]] [[الله]]{{صل}} نشسته بودم. مردی از [[اهل]] [[مدینه]] نیز در کنار من نشسته بود. از من پرسید: اهل کجایی؟ گفتم: [[اهل عراق]]. از او پرسیدم: تو کیستی؟ گفت: [[غلام]] [[ابو الحسن علی بن موسی الرضا]]{{ع}}. گفتم: با تو کاری دارم. پرسید: کارت چیست؟ گفتم: [[نامه]] دارم، می‌خواهم آن را به مولایت [[بدهی]]. آن مرد قبول کرد و من از [[مسجد]] خارج شدم و کاغذی خریدم و در آن، بعد از [[بسم الله الرحمن الرحیم]] نوشتم: [[پدران]] تو به ما خبر می‌دادند از چیزهایی که در آن [[برهان]] و دلایلی بود، و من دوست دارم به من خبر بدهی از اسم من و اسم پدرم و فرزندم. سپس نوشته را مهر کردم و به آن مرد دادم. [[روز]] بعد، نوشته‌ام را مهر شده دریافت کردم. آن را گشودم؛ در پایین نامه نوشته بود: بسم الله الرحمن الرحیم. ای ابا [[ابراهیم]]، از پدران تو [[شعیب]] و صالح‌اند و از فرزندانت [[محمد]] و [[علی]] و فلان و فلان. بعد از پی بردن [[حقیقت]] امر، به [[امامت امام رضا]]{{ع}} [[ایمان]] آوردم»<ref>معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۲۳۲- ۲۳۴.</ref>.<ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]] ص ۳۸.</ref>
او می‌گوید: «من در [[مسجد رسول]] [[الله]]{{صل}} نشسته بودم. مردی از [[اهل]] [[مدینه]] نیز در کنار من نشسته بود. از من پرسید: اهل کجایی؟ گفتم: [[اهل عراق]]. از او پرسیدم: تو کیستی؟ گفت: [[غلام]] [[ابو الحسن علی بن موسی الرضا]]{{ع}}. گفتم: با تو کاری دارم. پرسید: کارت چیست؟ گفتم: [[نامه]] دارم، می‌خواهم آن را به مولایت بدهی. آن مرد قبول کرد و من از [[مسجد]] خارج شدم و کاغذی خریدم و در آن، بعد از [[بسم الله الرحمن الرحیم]] نوشتم: [[پدران]] تو به ما خبر می‌دادند از چیزهایی که در آن [[برهان]] و دلایلی بود، و من دوست دارم به من خبر بدهی از اسم من و اسم پدرم و فرزندم. سپس نوشته را مهر کردم و به آن مرد دادم. [[روز]] بعد، نوشته‌ام را مهر شده دریافت کردم. آن را گشودم؛ در پایین نامه نوشته بود: بسم الله الرحمن الرحیم. ای ابا [[ابراهیم]]، از پدران تو [[شعیب]] و صالح‌اند و از فرزندانت [[محمد]] و [[علی]] و فلان و فلان. بعد از پی بردن [[حقیقت]] امر، به [[امامت امام رضا]]{{ع}} [[ایمان]] آوردم»<ref>معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۲۳۲- ۲۳۴.</ref>.<ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]] ص ۳۸.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
۲۱۸٬۲۱۵

ویرایش