بدون خلاصۀ ویرایش
(←مقدمه) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
==ماریه قبطیه و [[زندگی]] با [[رسول خدا]]{{صل}}== | ==ماریه قبطیه و [[زندگی]] با [[رسول خدا]]{{صل}}== | ||
پس از ورود به [[مدینه]]، [[پیغمبر اسلام]]{{صل}} [[ماریه]] را برای خود برگزید و سیرین را به [[حسان بن ثابت]] بخشید<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۷؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۳، ص۱۹۱۲.</ref>. نخستین منزل [[امالمؤمنین]] [[ماریه]]، [[خانه]] [[حارثة بن نعمان]] بود. او یک سال در این منزل سکونت کرد؛ اما [[آزار]] و اذیتهای برخی از [[زنان پیامبر]]{{صل}} به ویژه [[عایشه]]، [[ماریه]] را بر آن داشت که مصرّانه از حضرت بخواهد | پس از ورود به [[مدینه]]، [[پیغمبر اسلام]]{{صل}} [[ماریه]] را برای خود برگزید و سیرین را به [[حسان بن ثابت]] بخشید<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۷؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۳، ص۱۹۱۲.</ref>. نخستین منزل [[امالمؤمنین]] [[ماریه]]، [[خانه]] [[حارثة بن نعمان]] بود. او یک سال در این منزل سکونت کرد؛ اما [[آزار]] و اذیتهای برخی از [[زنان پیامبر]]{{صل}} به ویژه [[عایشه]]، [[ماریه]] را بر آن داشت که مصرّانه از حضرت بخواهد او را به جایی دیگر انتقال دهد. [[پیامبر]]{{صل}} او را در بخش بالای [[مدینه]]، در نخلستان کوچکی (که از [[اموال]] خودشان در [[غزوه بنینضیر]] بود و امروزه به مشربه امابراهیم معروف است) مسکن داد و او را ملزم به رعایت [[حجاب]] کرد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۷-۱۰۸؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۱۱، ص۶۱۷.</ref>. [[ماریه]] در تابستان و فصل خرماچینی همانجا ساکن بود و [[پیامبر]]{{صل}} برای دیدنش به آنجا میرفت<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۷.</ref>. | ||
[[عایشه]] در این باره میگوید: "[[ماریه]]، زنی [[زیبا]] با موهای مجعّد بود. برای همین، [[رسول خدا]]{{صل}} او را [[دوست]] میداشت. از این رو علیه هیچ یک از [[همسران پیامبر]]{{صل}} به اندازه [[ماریه]] [[بدگویی]] و [[سخن چینی]] نکردهام.... پس از آزارهای ما، [[رسول خدا]]{{صل}} [[ماریه]] را به مشربه امابراهیم منتقل کرد و خودش پیش او رفت و آمد میکرد. این کار باعث [[حسادت]] بیشتر ما نسبت به او شد. پس از آنکه [[ماریه]]، حامله شد، [[حسادت]] و [[کینه]] ما شدت بیشتری گرفت؛ چرا که او چیزی داشت که همه ما از آن [[محروم]] بودیم"<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۱؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۴۵۰؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۳۱۱.</ref>. | [[عایشه]] در این باره میگوید: "[[ماریه]]، زنی [[زیبا]] با موهای مجعّد بود. برای همین، [[رسول خدا]]{{صل}} او را [[دوست]] میداشت. از این رو علیه هیچ یک از [[همسران پیامبر]]{{صل}} به اندازه [[ماریه]] [[بدگویی]] و [[سخن چینی]] نکردهام.... پس از آزارهای ما، [[رسول خدا]]{{صل}} [[ماریه]] را به مشربه امابراهیم منتقل کرد و خودش پیش او رفت و آمد میکرد. این کار باعث [[حسادت]] بیشتر ما نسبت به او شد. پس از آنکه [[ماریه]]، حامله شد، [[حسادت]] و [[کینه]] ما شدت بیشتری گرفت؛ چرا که او چیزی داشت که همه ما از آن [[محروم]] بودیم"<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۱؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۴۵۰؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۳۱۱.</ref>. | ||
توجه [[فرستاده خدا]]{{صل}} به [[ماریه]] و شایستگیهای او، [[حسادت]] برخی از [[زنان پیامبر]]{{صل}} به ویژه [[عایشه]] و [[حفصه]] را برانگیخته بود. آنها از [[رفتار پیامبر]]{{صل}} با [[ماریه]] و علاقه خاص حضرت به او در [[رنج]] و [[سختی]] بودند تا اینکه روزی [[حفصه]] در روز مخصوص خود، نزد [[پیامبر]]{{صل}} آمد و از ایشان اجازه خواست برای کاری نزد [[پدر]] برود. حضرت به او اجازه داد. پس از رفتن [[حفصه]]، آن حضرت، [[ماریه]] را نزد خود طلبید. [[حفصه]] به [[خانه]] برگشت و وقتی [[رسول خدا]]{{صل}} را با [[ماریه]] دید، ناراحت شد و با [[پیامبر]]{{صل}} [[درشتی]] کرد. [[نبی | توجه [[فرستاده خدا]]{{صل}} به [[ماریه]] و شایستگیهای او، [[حسادت]] برخی از [[زنان پیامبر]]{{صل}} به ویژه [[عایشه]] و [[حفصه]] را برانگیخته بود. آنها از [[رفتار پیامبر]]{{صل}} با [[ماریه]] و علاقه خاص حضرت به او در [[رنج]] و [[سختی]] بودند تا اینکه روزی [[حفصه]] در روز مخصوص خود، نزد [[پیامبر]]{{صل}} آمد و از ایشان اجازه خواست برای کاری نزد [[پدر]] برود. حضرت به او اجازه داد. پس از رفتن [[حفصه]]، آن حضرت، [[ماریه]] را نزد خود طلبید. [[حفصه]] به [[خانه]] برگشت و وقتی [[رسول خدا]]{{صل}} را با [[ماریه]] دید، ناراحت شد و با [[پیامبر]]{{صل}} [[درشتی]] کرد. [[نبی خدا]]{{صل}} برای [[رضایت]] او [[ماریه]] را بر خود [[حرام]] کرد و از [[حفصه]] خواست تا قضیه را مخفی کند؛ اما او بیدرنگ به [[عایشه]] خبر داد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۵۱؛ محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۹، ص۶۰-۶۱.</ref> و گفت: "تو را [[بشارت]] میدهم که [[رسول الله]]{{صل}} کنیزش را بر خود [[حرام]] کرده است و [[خداوند]] ما را از دست او راحت کرد"<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۵۱؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار الجامعة لدرر أخبار الائمة الاطهار{{ع}}، ج۲۲، ص۲۲۹؛ محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۹، ص۶۱.</ref>. | ||
در این هنگام [[آیات]] اول [[سوره تحریم]] نازل شد. در این [[آیات]] ضمن ملامت [[حفصه]] و [[عایشه]]، به [[رسول خدا]]{{صل}} خطاب شد که: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ تَبْتَغِي مَرْضَاتَ أَزْوَاجِكَ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«ای پیامبر! چرا چیزی را که خداوند بر تو حلال کرده است برای کسب خشنودی همسرانت حرام میداری؟ و خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره تحریم، آیه ۱.</ref>. | در این هنگام [[آیات]] اول [[سوره تحریم]] نازل شد. در این [[آیات]] ضمن ملامت [[حفصه]] و [[عایشه]]، به [[رسول خدا]]{{صل}} خطاب شد که: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ تَبْتَغِي مَرْضَاتَ أَزْوَاجِكَ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«ای پیامبر! چرا چیزی را که خداوند بر تو حلال کرده است برای کسب خشنودی همسرانت حرام میداری؟ و خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره تحریم، آیه ۱.</ref>. | ||
[[فرمان خداوند]] به شکستن [[تحریم]] [[ماریه]]، نشان از آن دارد که رابطه [[عاطفی]] [[پیامبر]] با [[ماریه]] به خودی خود، [[امر]] قابل قبولی بوده است. در نهایت، [[ماریه]]، نزد [[ | [[فرمان خداوند]] به شکستن [[تحریم]] [[ماریه]]، نشان از آن دارد که رابطه [[عاطفی]] [[پیامبر]] با [[ماریه]] به خودی خود، [[امر]] قابل قبولی بوده است. در نهایت، [[ماریه]]، نزد [[پیامبر خدا]]{{صل}} ماند؛ اما توجه حضرت به [[ماریه]]، همچنان [[ناراحتی]] برخی [[زنان پیامبر]]{{صل}} به ویژه [[عایشه]] را در پی داشت. او که در [[آتش]] [[حسد]] میسوخت و نمیتوانست [[احساس]] خود را پنهان کند زبان به [[شماتت]] و [[تهمت]] به [[ماریه]] میگشود تا او را از چشم [[پیغمبر]] بیندازد<ref>سید جمیلی، نساء النبی، ص۱۳۷-۱۳۸.</ref>. این وضعیت با اعلان بارداری [[ماریه]] تشدید شد؛ از این رو [[رسول خاتم]]{{صل}} [[ماریه]] را از [[مدینه]] خارج و در منطقهای به نام "عالیه" ساکن کرد<ref>احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۴۴۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۷؛ ج۸، ص۱۷۱.</ref> و برای وی نیز همچون سایر همسرانش [[حجاب]] مقرر فرمود. این مسئله بر زنهای [[پیامبر]]{{صل}} بسیار دشوار آمد و بر او [[رشک]] بردند<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۱۱، ص۶۱۷ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۴۴۹: ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۸؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۳۴۵.</ref>. | ||
مدتی پس از استقرار [[ماریه]] در مشربه امابراهیم، [[ابراهیم]]، [[فرزند]] [[رسول خدا]]{{صل}}، در ذیالحجه [[سال هشتم هجری]] به [[دنیا]] آمد. [[جبرئیل]] نازل شد و حضرت را با عنوان "ابا [[ابراهیم]]" [[سلام]] داد<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۸۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۷۲؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۵، ص۳۰۴.</ref>. [[نقل]] است که [[خاتم انبیا]]{{صل}} [[ابراهیم]] را به [[عایشه]] نشان داد و فرمود: "ببین چقدر این بچه، شبیه من است؟" [[عایشه]] از روی حسادتش این حرف حضرت را رد کرد و گفت: "او هیچ شباهتی به شما ندارد و این شباهتهایی هم که هست اثر شیر بز است"<ref>احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۴۵۰.</ref>. زمان | مدتی پس از استقرار [[ماریه]] در مشربه امابراهیم، [[ابراهیم]]، [[فرزند]] [[رسول خدا]]{{صل}}، در ذیالحجه [[سال هشتم هجری]] به [[دنیا]] آمد. [[جبرئیل]] نازل شد و حضرت را با عنوان "ابا [[ابراهیم]]" [[سلام]] داد<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۸۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۷۲؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۵، ص۳۰۴.</ref>. [[نقل]] است که [[خاتم انبیا]]{{صل}} [[ابراهیم]] را به [[عایشه]] نشان داد و فرمود: "ببین چقدر این بچه، شبیه من است؟" [[عایشه]] از روی حسادتش این حرف حضرت را رد کرد و گفت: "او هیچ شباهتی به شما ندارد و این شباهتهایی هم که هست اثر شیر بز است"<ref>احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۴۵۰.</ref>. زمان گذشت تا اینکه بعد از چند [[ماه]]، [[ابراهیم]] [[فرزند پیامبر]]{{صل}} از [[دنیا]] رفت و در [[بقیع]] [[دفن]] شد<ref>[[سید جواد موسوی بردکشکی|موسوی بردکشکی، سید جواد]]، [[ماریه قبطیه (مقاله)|ماریه قبطیه]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۲۵۵-۲۵۷.</ref>. | ||
==[[حدیث إفک]]== | ==[[حدیث إفک]]== | ||
[[علی بن ابراهیم قمی]] روایتی از سلسله سندش از [[امام صادق]]{{ع}} [[نقل]] کرده است که وقتی [[ابراهیم فرزند پیامبر]]{{صل}} [[وفات]] کرد، حضرت را حزنی شدید در برگرفت. [[عایشه]] گفت: "چرا بر این [[کودک]] میگریی؟ او که فرزندت نبود. او [[فرزند]] [[خادم]] شما جریح بود"<ref>علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج۲، ص۹۹ ۔ ۱۰۰؛ شیخ مفید، رسالة حول خبر ماریة، ص۱۶.</ref>. [[رسول الله]]{{صل}} از گفته [[عایشه]] به شدت عصبانی شد، [[علی]]{{ع}} را فرا خواندند و امر به [[قتل]] جریح داد؛ [[علی]]{{ع}} به مشربه امابراهیم رفت. جریح قبطی در حیاط بود. حضرت در زد، جریح پیش آمد تا در را باز کند، پس چون [[علی]]{{ع}} را با صورت برافروخته دید به عقب برگشت و فرار کرد. [[علی]]{{ع}} در را | [[علی بن ابراهیم قمی]] روایتی از سلسله سندش از [[امام صادق]]{{ع}} [[نقل]] کرده است که وقتی [[ابراهیم فرزند پیامبر]]{{صل}} [[وفات]] کرد، حضرت را حزنی شدید در برگرفت. [[عایشه]] گفت: "چرا بر این [[کودک]] میگریی؟ او که فرزندت نبود. او [[فرزند]] [[خادم]] شما جریح بود"<ref>علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج۲، ص۹۹ ۔ ۱۰۰؛ شیخ مفید، رسالة حول خبر ماریة، ص۱۶.</ref>. [[رسول الله]]{{صل}} از گفته [[عایشه]] به شدت عصبانی شد، [[علی]]{{ع}} را فرا خواندند و امر به [[قتل]] جریح داد؛ [[علی]]{{ع}} به مشربه امابراهیم رفت. جریح قبطی در حیاط بود. حضرت در زد، جریح پیش آمد تا در را باز کند، پس چون [[علی]]{{ع}} را با صورت برافروخته دید به عقب برگشت و فرار کرد. [[علی]]{{ع}} در را شکست، وارد شد و او را تعقیب کرد. جریح از [[ترس]] بر بالای درخت نخلی رفت. هنگامی که بالای درخت خرما رسید، بادی وزید و عورتش نمایان شد؛ معلوم شد که او از آلت [[مردانگی]] بیبهره است. پس [[علی]]{{ع}} برگشت و جریان را به [[رسول خدا]]{{صل}} اطلاع داد. بدین ترتیب [[ماریه]] از این [[اتهام]] تبرئه شد<ref>علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج۲، ص۹۹-۱۰۰؛ رسالة حول خبر ماریه، ص۱۷؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۴۵۰؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۳، ص۱۹۱۲.</ref>. | ||
سپس [[آیه]] نازل شد: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ جَاءُوا بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِنْكُمْ لَا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَكُمْ بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا اكْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ وَالَّذِي تَوَلَّى كِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}<ref>«کسانی که [به یکی از همسران پیامبر] آن دروغ را (وارد) آوردند دستهای از شمایند؛ آن را شرّی برای خود مپندارید بلکه آن برای شما خیر است؛ هر مردی از آنان را گناهی است که انجام داده است و آنکه بخش بزرگ آن را به گردن گرفته است عذابی سترگ خواهد داشت» سوره نور، آیه ۱۱.</ref><ref>علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج۲، ص۹۹.</ref>. | سپس [[آیه]] نازل شد: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ جَاءُوا بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِنْكُمْ لَا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَكُمْ بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا اكْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ وَالَّذِي تَوَلَّى كِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}<ref>«کسانی که [به یکی از همسران پیامبر] آن دروغ را (وارد) آوردند دستهای از شمایند؛ آن را شرّی برای خود مپندارید بلکه آن برای شما خیر است؛ هر مردی از آنان را گناهی است که انجام داده است و آنکه بخش بزرگ آن را به گردن گرفته است عذابی سترگ خواهد داشت» سوره نور، آیه ۱۱.</ref><ref>علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج۲، ص۹۹.</ref>. |