<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:</div>
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[عبدالرحمن بن اشعث در حدیث]] - [[عبدالرحمن بن اشعث در تاریخ اسلامی]]</div>
==مقدمه==
*سردار معروف عصر [[اموی]] و [[والی سیستان]]. وی در سال ۸۱ هنگامی که [[فرماندهی سپاه]] [[اسلام]] در نواحی ترکستان را بر عهده داشت سر از [[فرمان]] [[حجاج بن یوسف]] و [[عبدالملک بن مروان]] پیچید و در اندک مدتی بر تمامی سیستان و کرمان و [[فارس]] و [[کوفه]] [[تسلط]] یافت تا آنکه [[حجاج]] خود به مقابله او آمد و در ناحیه دیر الجماجم [[جنگ]] خونینی میان دو طرف روی داد که ۱۰۳ [[روز]] طول کشید که سرانجام عبدالرحمن مغلوب شد و به سیستان بازگشت و به رتبیل فرمانروای ترکستان [[پناه]] برد. اما رتبیل از [[بیم]] حجاج و بر اثر تهدیدهای او عبدالرحمن را کشت و سرش را به [[شام]] فرستاد.<ref>زرکلی، خیرالدین، الاعلام، چاپ دارالعلم للملایین، بیروت ۱۹۹۰م، ج۴، ص ۶۴. المنجد، بطرس حرفوش. المشرف العام، دارالمشرق ص ۴۵۲.</ref>.<ref>[[سید غلام رضا تهامی|تهامی، سید غلام رضا]]، [[فرهنگ اعلام تاریخ اسلام ج۲ (کتاب)|فرهنگ اعلام تاریخ اسلام ج۲]] ص ۱۴۷۴.</ref>.
*[[مسعودی]] دراینباره مینویسد: از حوادث بزرگ [[عهد]] [[عبدالملک بن مروان]]، خلع او توسط [[عبدالرحمان بن اشعث بن قیس بن معدی کربکندی]] در سال ۸۱ بود. چون [[لشکریان]] [[عبدالرحمان]] زیاد شدند و بسیاری از [[مردم]] [[عراق]] از رؤسای قبایل، قاریان و عابدان، به او پیوستند، [[عبدالملک]] را خلع کرد و [[مردم]] نیز عبدالملک را خلع کردند. این واقعه نزدیک اصطخر [[فارس]] به وقوع پیوست. وی پس از خلع [[عبدالملک]] خود را "ناصرالمؤمنین" نامید و مدعی شد که همان [[قحطانی]] است که اهل [[یمن]] در [[انتظار]] اویند؛ همو که زمامداری را به اهل [[یمن]] باز میگرداند<ref>التنبیه و الاشراف، ص۲۷۱.</ref>.<ref>[[نصرتالله آیتی|آیتی، نصرتالله]]، [[تأملی در نشانههای حتمی ظهور (کتاب)|تأملی در نشانههای حتمی ظهور]]، ص ۴۹ - ۵۲.</ref>.
==[[دیر جماجم]]==
واقعه موسوم به «دیر جماجم»، واپسین باری است که منابع و متون [[تاریخی]] از نقش [[نخع]] در تحولات [[قرن نخست هجری]] [[سخن]] به میان آوردهاند. [[عبدالرحمن بن اشعث بن قیس کندی]] که پیشتر از سردار [[دولت اموی]] بود، [[امیر]] [[عراق]] و [[خلیفه]] [[اموی]] را [[خلع]] نمود و برای مدتی امور قسمتهایی از [[ایران]] و عراق به دست گرفت. این امر، مورد توجه برخی از بزرگان و مشاهیر [[علمی]] و مذهبی عراق قرار گرفت از این رو به او پیوستند و با او همراه شدند. تا این که سرانجام، ابن اشعث و سپاهیانش در مقابل [[حجاج بن یوسف ثقفی]] در [[نبرد]] دیر جماجم [[شکست]] خوردند و ابن اشعث در این واقعه کشته شد.<ref>ابناعثم، احمد (م ۳۱۴)، الفتوح، تحقیق على شیرى، بیروت، دار الاضواء، چاپ اول، ۱۴۱۱، ج۷، ص۹۱-۹۳.</ref>
به دستور [[حجاج]]، بسیاری از بازماندگان این واقعه که [[کمیل بن زیاد نخعی]] نیز یکی از آنان بود، تحت تعقیب قرار گرفته، کشته شدند.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۱۷۹.</ref> از نقش [[قبیله نخع]] در سایر تحولاتی که در [[قرن اول هجری]] رخ داد، گزارشی به ثبت نرسیده است.<ref>مقاله نقش قبیله نخع در تاریخ اسلام در قرن نخست هجری، اصغر منتظر القائم، مؤسسه شیعهشناسی، فصلنامه علمی پژوهشی شیعهشناسی، سال ششم، شماره۲۲.</ref>
==جستارهای وابسته==
* [[اشعث بن قیس کندی]] (پدر)
* [[دیر جماجم]]
==منابع==
{{منابع}}
# [[پرونده:151895.jpg|22px]] [[نصرتالله آیتی|آیتی، نصرتالله]]، [[تأملی در نشانههای حتمی ظهور (کتاب)|'''تأملی در نشانههای حتمی ظهور''']]
# [[پرونده:1100748.jpg|22px]] [[سید غلام رضا تهامی|تهامی، سید غلام رضا]]، [[فرهنگ اعلام تاریخ اسلام ج۲ (کتاب)|'''فرهنگ اعلام تاریخ اسلام ج۲''']]