عبدالرحمن بن محمد بن اشعث کندی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر از عبدالرحمن بن اشعث)

عبدالرحمن بن محمد بن اشعث کندی (متوفای سال ۹۵ قمری)، نوه اشعث بن قیس کندی، از حامیان خاندان اموی که به‌تدریج از مخالفان آنان شد و علیه آنان دست به شورش زد.

مقدمه

عبدالرحمن بن محمد بن اشعث کندی سردار عصر اموی و والی سیستان. وی در سال ۸۱ هنگامی که فرماندهی سپاه اسلام در نواحی ترکستان را بر عهده داشت سر از فرمان حجاج بن یوسف و عبدالملک بن مروان پیچید و در اندک مدتی بر تمامی سیستان و کرمان و فارس و کوفه تسلط یافت تا آنکه حجاج خود به مقابله او آمد و در ناحیه دیر الجماجم جنگ خونینی میان دو طرف روی داد که ۱۰۳ روز طول کشید که سرانجام عبدالرحمن مغلوب شد و به سیستان بازگشت و به رتبیل فرمانروای ترکستان پناه برد. اما رتبیل از بیم حجاج و بر اثر تهدیدهای او عبدالرحمن را کشت و سرش را به شام فرستاد.[۱].[۲]

مسعودی دراین‌باره می‌نویسد: از حوادث بزرگ عهد عبدالملک بن مروان، خلع او توسط عبدالرحمان بن اشعث بن قیس بن معدی‌کرب‌کندی در سال ۸۱ بود. چون لشکریان عبدالرحمان زیاد شدند و بسیاری از مردم عراق از رؤسای قبایل، قاریان و عابدان، به او پیوستند، عبدالملک را خلع کرد و مردم نیز عبدالملک را خلع کردند. این واقعه نزدیک اصطخر فارس به وقوع پیوست. وی پس از خلع عبدالملک خود را "ناصرالمؤمنین" نامید و مدعی شد که همان قحطانی است که اهل یمن در انتظار اویند؛ همو که زمام‌داری را به اهل یمن باز می‌گرداند[۳].[۴]

حادثه دیر جماجم

واقعه موسوم به «دیر جماجم»، واپسین باری است که منابع و متون تاریخی از نقش نخع در تحولات قرن نخست هجری سخن به میان آورده‌اند. عبدالرحمن بن اشعث بن قیس کندی که پیشتر از سردار دولت اموی بود، امیر عراق و خلیفه اموی را خلع نمود و برای مدتی امور قسمت‌هایی از ایران و عراق به دست گرفت. این امر، مورد توجه برخی از بزرگان و مشاهیر علمی و مذهبی عراق قرار گرفت از این رو به او پیوستند و با او همراه شدند. تا این که سرانجام، ابن اشعث و سپاهیانش در مقابل حجاج بن یوسف ثقفی در نبرد دیر جماجم شکست خوردند و ابن اشعث در این واقعه کشته شد[۵].

به دستور حجاج، بسیاری از بازماندگان این واقعه که کمیل بن زیاد نخعی نیز یکی از آنان بود، تحت تعقیب قرار گرفته، کشته شدند[۶]. از نقش قبیله نخع در سایر تحولاتی که در قرن اول هجری رخ داد، گزارشی به ثبت نرسیده است[۷].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. زرکلی، خیرالدین، الاعلام، چاپ دارالعلم للملایین، بیروت ۱۹۹۰م، ج۴، ص ۶۴. المنجد، بطرس حرفوش. المشرف العام، دارالمشرق ص ۴۵۲.
  2. تهامی، سید غلام رضا، فرهنگ اعلام تاریخ اسلام ج۲ ص ۱۴۷۴.
  3. التنبیه و الاشراف، ص۲۷۱.
  4. آیتی، نصرت‌الله، تأملی در نشانه‌های حتمی ظهور، ص ۴۹ - ۵۲.
  5. ابن‌اعثم، احمد (م ۳۱۴)، الفتوح، تحقیق على شیرى، بیروت، دار الاضواء، چاپ اول، ۱۴۱۱، ج۷، ص۹۱-۹۳.
  6. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۱۷۹.
  7. مقاله نقش قبیله نخع در تاریخ اسلام در قرن نخست هجری، اصغر منتظر القائم، مؤسسه شیعه‌شناسی، فصل‌نامه علمی پژوهشی شیعه‌شناسی، سال ششم، شماره۲۲.