جز
جایگزینی متن - 'افراط و تفریط' به 'افراط و تفریط'
جز (جایگزینی متن - 'افراط و تفریط' به 'افراط و تفریط') |
|||
(۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
*[[اعراب]] همانند توتمپرستان، حیوانات را [[مقدس]] میشمردند و به [[پرستش]] آنها میپرداختند<ref>توتم گاهی حیوان و گاهی گیاه بود که از صاحب خود دفاع و حمایت میکرد.</ref>. [[هدف]] [[اعراب]] از تقدس دادن به حیوانات با آنچه مورد توجه توتمپرستان بود تفاوت داشت. توتمپرستان [[تجلیل]] از پدرانشان را نیز مد نظر داشتند؛ اما مقصود [[اعراب]] از [[تقدیس]] حیوان فقط به دست آوردن [[برکت]] بود. | *[[اعراب]] همانند توتمپرستان، حیوانات را [[مقدس]] میشمردند و به [[پرستش]] آنها میپرداختند<ref>توتم گاهی حیوان و گاهی گیاه بود که از صاحب خود دفاع و حمایت میکرد.</ref>. [[هدف]] [[اعراب]] از تقدس دادن به حیوانات با آنچه مورد توجه توتمپرستان بود تفاوت داشت. توتمپرستان [[تجلیل]] از پدرانشان را نیز مد نظر داشتند؛ اما مقصود [[اعراب]] از [[تقدیس]] حیوان فقط به دست آوردن [[برکت]] بود. | ||
*همچنین [[اعراب]] [[معتقد]] بودند که توتم، هنگام وقوع خطر از پرستندگان خود [[حمایت]] میکند؛ به همین [[دلیل]] بود که در [[جنگها]] آن را همراه خود میبردند؛ همانگونه که [[ابوسفیان]] در [[جنگ احد]] چنین کرد و [[لات]] و [[عزی]] را همراه خود برد. | *همچنین [[اعراب]] [[معتقد]] بودند که توتم، هنگام وقوع خطر از پرستندگان خود [[حمایت]] میکند؛ به همین [[دلیل]] بود که در [[جنگها]] آن را همراه خود میبردند؛ همانگونه که [[ابوسفیان]] در [[جنگ احد]] چنین کرد و [[لات]] و [[عزی]] را همراه خود برد. | ||
*[[عرب]] بادیهنشین [[عقیده]] داشت که در بعضی حیوانات، پرندگان، گیاهان و بعضی از مظاهر طبیعی، نظیر [[ستارگان]]، [[نیروی معنوی]] [[ناپیدا]] و | *[[عرب]] بادیهنشین [[عقیده]] داشت که در بعضی حیوانات، پرندگان، گیاهان و بعضی از مظاهر طبیعی، نظیر [[ستارگان]]، [[نیروی معنوی]] [[ناپیدا]] و پنهانی وجود دارد که در [[سرنوشت انسان]] و [[جهان]] مؤثر است. [[عرب]] بادیهنشین، میان این پدیدهها و مظاهر [[طبیعت]] و نیروهای [[ناپیدا]]، رابطهای [[مقدس]] ایجاد کرده و سپس [[بتپرستی]] [[عرب]] به [[عبادت]] تختهسنگهایی با ظاهر [[زیبا]]، تحول پذیرفته است. مهمترین این تخته سنگها به رنگ سفید بود و میان این سنگها و گوسفند و شتر و شیر آنها رابطهای وجود داشت؛ برای نمونه، یکی از این تخته سنگها "جلسد" است که بتی از "حضرموت" بود که به شکل [[انسان]] [[عظیم]] الجثهای در آمده بود و صخره سفیدی را تشکیل میداد که پایه سیاهی داشت<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۲، ص۱۵۱ -۱۵۲.</ref>. | ||
*افزون بر [[بتپرستی]]، [[ادیان الهی]] نیز در این سرزمین راه یافته بود. [[آیین مسیحیت]] از جمله این [[ادیان الهی]] بود. این [[دین]] چندان گسترشی در "[[جزیرة العرب]]" نیافته بود و انتشار آن علاوه بر [[نجران]]، تنها به مناطقی محدود میشد که عربها در کنار عناصر یونانی و رومی [[زندگی]] میکردند. | *افزون بر [[بتپرستی]]، [[ادیان الهی]] نیز در این سرزمین راه یافته بود. [[آیین مسیحیت]] از جمله این [[ادیان الهی]] بود. این [[دین]] چندان گسترشی در "[[جزیرة العرب]]" نیافته بود و انتشار آن علاوه بر [[نجران]]، تنها به مناطقی محدود میشد که عربها در کنار عناصر یونانی و رومی [[زندگی]] میکردند. | ||
*[[دین یهود]] نیز چند قرن پیش از [[اسلام]] در [[عربستان]] [[نفوذ]] یافته بود. در این مدت، علاوه بر یهودیانی که قرنها پیش به این سرزمین [[مهاجرت]] کرده بودند، بسیاری [[اعراب]] نیز [[آیین]] [[یهودیت]] را [[برگزیده]] بودند. در این میان "یثرب" از مراکز اصلی [[یهودیان]] به شمار میآمد. تیماء<ref>تیماء شهر کوچکی بین شام و وادی القری (وادی القری بین مدینه و شام و از توابع مدینه بوده است). یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۲، ص۶۷.</ref>، [[فدک]]<ref>فدک قریهای است در فاصله ۲ یا ۳ روز مسافت از مدینه بوده است.</ref> و [[خیبر]]<ref>خیبر منطقهای است در ۸ منزلی به طرف شام که دارای قلعهها و کشتزارها و نخیلات بسیار بوده است. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۲، ص۴۰۹.</ref> نیز از جمله نقاط یهودینشین شبه جزیره بودند. | *[[دین یهود]] نیز چند قرن پیش از [[اسلام]] در [[عربستان]] [[نفوذ]] یافته بود. در این مدت، علاوه بر یهودیانی که قرنها پیش به این سرزمین [[مهاجرت]] کرده بودند، بسیاری [[اعراب]] نیز [[آیین]] [[یهودیت]] را [[برگزیده]] بودند. در این میان "یثرب" از مراکز اصلی [[یهودیان]] به شمار میآمد. تیماء<ref>تیماء شهر کوچکی بین شام و وادی القری (وادی القری بین مدینه و شام و از توابع مدینه بوده است). یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۲، ص۶۷.</ref>، [[فدک]]<ref>فدک قریهای است در فاصله ۲ یا ۳ روز مسافت از مدینه بوده است.</ref> و [[خیبر]]<ref>خیبر منطقهای است در ۸ منزلی به طرف شام که دارای قلعهها و کشتزارها و نخیلات بسیار بوده است. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۲، ص۴۰۹.</ref> نیز از جمله نقاط یهودینشین شبه جزیره بودند. | ||
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
===[[عصر جاهلیت]] عصر عدم [[علم]] و [[دانش]]=== | ===[[عصر جاهلیت]] عصر عدم [[علم]] و [[دانش]]=== | ||
* [[بلاذری]] درباره وضعیت [[علم]] و [[دانش]] در [[حجاز]] هنگام [[بعثت]] مینویسد: در هنگام [[طلوع]] [[ستاره]] [[اسلام]] در [[مکه]] و در میان [[قریش]] فقط هفده نفر و در [[مدینه]] و در میان گروه [[اوس]] و [[خزرج]] تنها یازده نفر توان [[خواندن و نوشتن]] داشتند<ref>بلاذری، فتوح البلدان، ص۴۷۱.</ref>. [[علیبنابیطالب]]{{ع}} که بخشی از [[دوران جاهلیت]] را دیده، اما هیچگاه به آن [[آلوده]] نشده است، در بیان پارهای از ویژگیهای آن دوره میفرماید: [[خداوند]] هنگامی [[محمد]]{{صل}} را برانگیخت که از [[عرب]] کسی نبود که کتابی بخواند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۳۳.</ref>. | * [[بلاذری]] درباره وضعیت [[علم]] و [[دانش]] در [[حجاز]] هنگام [[بعثت]] مینویسد: در هنگام [[طلوع]] [[ستاره]] [[اسلام]] در [[مکه]] و در میان [[قریش]] فقط هفده نفر و در [[مدینه]] و در میان گروه [[اوس]] و [[خزرج]] تنها یازده نفر توان [[خواندن و نوشتن]] داشتند<ref>بلاذری، فتوح البلدان، ص۴۷۱.</ref>. [[علیبنابیطالب]]{{ع}} که بخشی از [[دوران جاهلیت]] را دیده، اما هیچگاه به آن [[آلوده]] نشده است، در بیان پارهای از ویژگیهای آن دوره میفرماید: [[خداوند]] هنگامی [[محمد]]{{صل}} را برانگیخت که از [[عرب]] کسی نبود که کتابی بخواند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۳۳.</ref>. | ||
بعضی مورخان وجود برخی مظاهر [[علم]] و [[دانش]]، مانند [[تعیین]] طلوع و [[غروب]] [[ستارگان]] و مسیر حرکت سیارات، [[تسلط]] در [[شعر]] و ایراد [[خطبه]]، [[تعیین زمان]] [[ریزش باران]] و... را [[علم]] ندانستهاند و آنها را مولد احتیاج و از روی تجربه میدانند. ابنالعبری در مورد [[دانش]] [[اعراب]] میگوید: [[اعراب]] از [[دانش]]، [[حکمت]] و [[فلسفه]] بیبهره بودند و طبیعتاً [[آمادگی]] | *بعضی مورخان وجود برخی مظاهر [[علم]] و [[دانش]]، مانند [[تعیین]] طلوع و [[غروب]] [[ستارگان]] و مسیر حرکت سیارات، [[تسلط]] در [[شعر]] و ایراد [[خطبه]]، [[تعیین زمان]] [[ریزش باران]] و... را [[علم]] ندانستهاند و آنها را مولد احتیاج و از روی تجربه میدانند. ابنالعبری در مورد [[دانش]] [[اعراب]] میگوید: [[اعراب]] از [[دانش]]، [[حکمت]] و [[فلسفه]] بیبهره بودند و طبیعتاً [[آمادگی]] فراگیری آن را هم نداشتند<ref>ابنالعبری، تاریخ مختصرالدول، ص۱۵۲.</ref>. | ||
*چنین به نظر میرسد که [[حجاز]] [[عصر جاهلیت]] عاری از [[دانش]] و [[علم]] و [[تمدن]] بوده است و [[تسلط]] ایشان در [[شعر]] و بیان [[خطبه]] منافاتی با [[علم]] و [[دانش]] ندارد، زیرا در بسیاری از [[علوم]] [[جهل]] داشتند و با وجود [[قوت]] [[ادب]] [[عربی]]، تعداد باسوادان ایشان اندک بوده است<ref>ر.ک: محمودآبادی، سید اصغر، قزوینی، محمد، مفهومشناسی تطبیقی «جاهلیت» در قرآن و متون تاریخی و ادبی، دوفصلنامه علمی پژوهشی تاریخنگری و تاریخنگاری دانشگاه الزهرا، پاییز و زمستان ۱۳۹۱، ش ۸ پیاپی ۹۰.</ref>. | *چنین به نظر میرسد که [[حجاز]] [[عصر جاهلیت]] عاری از [[دانش]] و [[علم]] و [[تمدن]] بوده است و [[تسلط]] ایشان در [[شعر]] و بیان [[خطبه]] منافاتی با [[علم]] و [[دانش]] ندارد، زیرا در بسیاری از [[علوم]] [[جهل]] داشتند و با وجود [[قوت]] [[ادب]] [[عربی]]، تعداد باسوادان ایشان اندک بوده است<ref>ر.ک: محمودآبادی، سید اصغر، قزوینی، محمد، مفهومشناسی تطبیقی «جاهلیت» در قرآن و متون تاریخی و ادبی، دوفصلنامه علمی پژوهشی تاریخنگری و تاریخنگاری دانشگاه الزهرا، پاییز و زمستان ۱۳۹۱، ش ۸ پیاپی ۹۰.</ref>. | ||
===[[عصر جاهلیت]] عصر [[سفاهت]]، [[خشونت]]، سبکسری و...=== | ===[[عصر جاهلیت]] عصر [[سفاهت]]، [[خشونت]]، سبکسری و...=== | ||
*برخی از محققان، واژه [[جهل]] را نه در مقابل [[علم]]، بلکه در مقابل [[حلم]] که یکی از [[شعب]] [[عقل]] است، دانستهاند و معتقدند به دلایلی چون [[تحدی قرآن]]، [[هدف بعثت]]، [[معجزه]] [[پیامبر اسلام]] و [[لزوم]] تناسب آن با عصر خود، غنای ادبی و وجود برخی مظاهر [[علمی]] و... در این دوره، [[فرهنگ]] و [[تمدن]] [[عرب]] در سطحی معقول قرار داشته است. آنان معتقدند که رفتارهای بیخردانه و عدم [[تعقل]] از جمله [[سفاهت]]، [[خشم]] و [[تکبر]]، [[خشونت]]، افتخارات بیجا، [[زنده به گور کردن دختران]]، [[بتپرستی]] و... موجب انتساب این دوره به [[عصر جاهلیت]] شده است. سخنان جعفربنابیطالب در نزد [[نجاشی]]، [[پادشاه]] [[حبشه]]، هنگام [[مهاجرت]] به این دیار، در توصیف [[عصر جاهلیت]] راهگشا است. [[جعفر]] گفت: «ای [[پادشاه]] بدان که ما قومی از [[اهل]] [[جاهلیت]] بودیم و بتان را میپرستیدیم و مردار میخوردیم و مرتکب فواحش میشدیم، [[قطع]] [[ارحام]] میکردیم و رنجانیدن خاص و عام و [[ظلم]] بر [[ضعفا]] و عدم رعایت [[حقوق]] [[همسایه]] کار ما بود»<ref>ابنهشام، سیرت رسولالله، ج ۱، ۳۱۹؛ ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۵۵-۵۴؛ نویری، نهایهالارب فی فنون الأدب، ج۱، ص۲۳۹ و ۲۳۸.</ref>. | *برخی از محققان، واژه [[جهل]] را نه در مقابل [[علم]]، بلکه در مقابل [[حلم]] که یکی از [[شعب]] [[عقل]] است، دانستهاند و معتقدند به دلایلی چون [[تحدی قرآن]]، [[هدف بعثت]]، [[معجزه]] [[پیامبر اسلام]] و [[لزوم]] تناسب آن با عصر خود، غنای ادبی و وجود برخی مظاهر [[علمی]] و... در این دوره، [[فرهنگ]] و [[تمدن]] [[عرب]] در سطحی معقول قرار داشته است. آنان معتقدند که رفتارهای بیخردانه و عدم [[تعقل]] از جمله [[سفاهت]]، [[خشم]] و [[تکبر]]، [[خشونت]]، افتخارات بیجا، [[زنده به گور کردن دختران]]، [[بتپرستی]] و... موجب انتساب این دوره به [[عصر جاهلیت]] شده است. سخنان جعفربنابیطالب در نزد [[نجاشی]]، [[پادشاه]] [[حبشه]]، هنگام [[مهاجرت]] به این دیار، در توصیف [[عصر جاهلیت]] راهگشا است. [[جعفر]] گفت: «ای [[پادشاه]] بدان که ما قومی از [[اهل]] [[جاهلیت]] بودیم و بتان را میپرستیدیم و مردار میخوردیم و مرتکب فواحش میشدیم، [[قطع]] [[ارحام]] میکردیم و رنجانیدن خاص و عام و [[ظلم]] بر [[ضعفا]] و عدم رعایت [[حقوق]] [[همسایه]] کار ما بود»<ref>ابنهشام، سیرت رسولالله، ج ۱، ۳۱۹؛ ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۵۵-۵۴؛ نویری، نهایهالارب فی فنون الأدب، ج۱، ص۲۳۹ و ۲۳۸.</ref>. | ||
خط ۶۵: | خط ۶۶: | ||
*برخی از محققان [[تاریخ اسلام]] [[عصر جاهلیت]] را عصر [[نزول وحی]] و طبعاً عدم پایبندی به [[شریعت]] در [[حجاز]] میدانند. آنان معتقدند مراد از [[جاهلیت]]، [[جاهلیت]] [[دینی]] است. [[حنا]] الفاخوری به [[نقل]] از دکتر ناصرالدین اسد در مورد واژه [[جاهلیت]] در [[قرآن مجید]] مینویسد: «مراد از [[جهل]] در [[قرآن]] بیسوادی در [[نگارش]] و بیسوادی در [[علم]] نیست، بلکه مراد [[جهل]] [[دینی]] است؛ یعنی [[عرب]] (به جز [[اهل کتاب]]، [[نصارا]] و [[یهود]]) قبل از [[نزول قرآن]] کتاب [[دینی]] نداشتند به همین جهت آنان [[جاهلان]] [[دینی]] بودند»<ref>الفاخوری، الجامع تاریخ الأدب العربی، ج۱، ص۶.</ref>. فیلیپ حِتّی، مستشرق آمریکایی، ضمن اینکه [[دوران جاهلیت]] را دوران [[جهل]] و وحشیگری توصیف میکند، آن را دورانی میداند که در آن [[عربستان]]، [[قوانین]] و [[پیامبری]] که به او [[وحی]] رسد و کتاب [[منزل]]، نداشته است<ref>حتی، فیلیپ، تاریخ عرب، ج۱، ص۱۰۹-۱۱۰.</ref>. به نظر وی چون [[پیامبر اسلام]] در صدد محو همه [[عقاید دینی]] پیشین، به ویژه [[بتپرستی]] بود و اعلام کرد که [[دین جدید]] هر چه را که پیش از آن بوده، [[نسخ]] میکند، دوران پیش از [[آیین اسلام]] «[[عصر جاهلیت]]» نام گرفت<ref>حتی، فیلیپ، تاریخ عرب، ج۱، ص۱۰۹-۱۱۰.</ref>. شاید به همین [[دلیل]] بعضی [[جاهلیت]] را به عنوان عدم [[شناخت خداوند]]، پیامبرش، [[شریعت اسلام]] یا [[بیدینی]] و نقطه مقابل [[اسلام]] به معنی عدم [[تبعیت]] و [[تسلیم]] در برابر [[خداوند]] تعریف کردهاند. | *برخی از محققان [[تاریخ اسلام]] [[عصر جاهلیت]] را عصر [[نزول وحی]] و طبعاً عدم پایبندی به [[شریعت]] در [[حجاز]] میدانند. آنان معتقدند مراد از [[جاهلیت]]، [[جاهلیت]] [[دینی]] است. [[حنا]] الفاخوری به [[نقل]] از دکتر ناصرالدین اسد در مورد واژه [[جاهلیت]] در [[قرآن مجید]] مینویسد: «مراد از [[جهل]] در [[قرآن]] بیسوادی در [[نگارش]] و بیسوادی در [[علم]] نیست، بلکه مراد [[جهل]] [[دینی]] است؛ یعنی [[عرب]] (به جز [[اهل کتاب]]، [[نصارا]] و [[یهود]]) قبل از [[نزول قرآن]] کتاب [[دینی]] نداشتند به همین جهت آنان [[جاهلان]] [[دینی]] بودند»<ref>الفاخوری، الجامع تاریخ الأدب العربی، ج۱، ص۶.</ref>. فیلیپ حِتّی، مستشرق آمریکایی، ضمن اینکه [[دوران جاهلیت]] را دوران [[جهل]] و وحشیگری توصیف میکند، آن را دورانی میداند که در آن [[عربستان]]، [[قوانین]] و [[پیامبری]] که به او [[وحی]] رسد و کتاب [[منزل]]، نداشته است<ref>حتی، فیلیپ، تاریخ عرب، ج۱، ص۱۰۹-۱۱۰.</ref>. به نظر وی چون [[پیامبر اسلام]] در صدد محو همه [[عقاید دینی]] پیشین، به ویژه [[بتپرستی]] بود و اعلام کرد که [[دین جدید]] هر چه را که پیش از آن بوده، [[نسخ]] میکند، دوران پیش از [[آیین اسلام]] «[[عصر جاهلیت]]» نام گرفت<ref>حتی، فیلیپ، تاریخ عرب، ج۱، ص۱۰۹-۱۱۰.</ref>. شاید به همین [[دلیل]] بعضی [[جاهلیت]] را به عنوان عدم [[شناخت خداوند]]، پیامبرش، [[شریعت اسلام]] یا [[بیدینی]] و نقطه مقابل [[اسلام]] به معنی عدم [[تبعیت]] و [[تسلیم]] در برابر [[خداوند]] تعریف کردهاند. | ||
*دیدگاه بالا را بدین صورت میتوان پذیرفت که [[دین]]، اعم از [[یهود]]، [[مسیحیت]] و [[آیین]] حضرات [[ابراهیم]] و [[اسماعیل]]{{ع}}، در بین ساکنان [[حجاز]] [[تحریف]] شده بود و نیاز به [[نزول]] یا [[ترویج]] آیینی نو و [[تحریف]] نشده بود، نه اینکه در آنجا خبر و اثری از [[دین]] و [[وحی]] نبوده است. | *دیدگاه بالا را بدین صورت میتوان پذیرفت که [[دین]]، اعم از [[یهود]]، [[مسیحیت]] و [[آیین]] حضرات [[ابراهیم]] و [[اسماعیل]]{{ع}}، در بین ساکنان [[حجاز]] [[تحریف]] شده بود و نیاز به [[نزول]] یا [[ترویج]] آیینی نو و [[تحریف]] نشده بود، نه اینکه در آنجا خبر و اثری از [[دین]] و [[وحی]] نبوده است. | ||
*بدون [[شک]] [[عصر جاهلیت]] دربرگیرنده هر سه دیدگاه است؛ یعنی در این دوره به واسطه فراهم نبودن شرایط مناسب [[علم]] و [[فرهنگ]] و [[تمدن]] در میان [[عرب]] [[حجاز]]، [[مردم]] [[دانش]] و [[علم]]، به ویژه [[نگارش]] و قرائت نداشتند. اصولاً شرایط آب و هوایی خشک و سوزان و [[زندگی]] [[مردم]] کوچنشین و حرکت به دنبال آب و مرتع، امکان [[علم]] و [[تمدن]] را فراهم نمیآورد. یکی از ادبای [[عرب]] در این زمینه مینویسد که محیط [[حجاز]] هرگونه فعالیت [[علمی]] را غیرممکن میکرد. [[اهل | *بدون [[شک]] [[عصر جاهلیت]] دربرگیرنده هر سه دیدگاه است؛ یعنی در این دوره به واسطه فراهم نبودن شرایط مناسب [[علم]] و [[فرهنگ]] و [[تمدن]] در میان [[عرب]] [[حجاز]]، [[مردم]] [[دانش]] و [[علم]]، به ویژه [[نگارش]] و قرائت نداشتند. اصولاً شرایط آب و هوایی خشک و سوزان و [[زندگی]] [[مردم]] کوچنشین و حرکت به دنبال آب و مرتع، امکان [[علم]] و [[تمدن]] را فراهم نمیآورد. یکی از ادبای [[عرب]] در این زمینه مینویسد که محیط [[حجاز]] هرگونه فعالیت [[علمی]] را غیرممکن میکرد. [[اهل حجاز]] در زمینه [[شعر]] و قصص و به شکل [[تجربی]] با [[علم]] الانواء (هواشناسی) و ستارهشناسی (فلک) آشنایی داشتند. آنان با سوارکاری، قیافهشناسی و العرافه (رد پاشناسی) نیز آشنا بودند. این مهارتها لازمه [[زندگی]] صحرا بودند و سبب [[معرفت علمی]] نمیشوند. بیشتر این شناختها از روی [[فطرت]] انجام میشدند و غالباً با [[خرافات]] همراه بودند<ref>بدیع یعقوب، المعجم المفصل فی اللغة و الأدب، ص۱۳۵.</ref>. چنانکه گفتیم، [[بلاذری]] تعداد باسوادان [[مکه]] و [[مدینه]] را در هنگام [[بعثت]] انگشتشمار دانسته است. [[حسن]] [[ابراهیم]] [[حسن]]، مورخ معاصر نیز [[علوم]] آنها را ابتدایی میداند که بنا بر [[ضرورت]] محیطی و [[اجتماعی]] به آنها دست یافته بودند. وی [[معتقد]] است که [[علوم]] آنان مانند [[علوم]] این روزگار مرتب و [[منظم]] نبود. [[علوم]] [[عرب]] مقداری اطلاعات و معلومات پراکنده بود که در نتیجه [[مشاهده]] و استماع بدان [[راه]] برده بودند<ref>ابراهیم حسن، تاریخ سیاسی اسلام، ص۶۰.</ref>. | ||
*در محیط [[عرب]] [[عصر جاهلیت]] [[رشد]] [[علم]] و [[تمدن]] ممکن نبوده است و [[دانش]] و [[تمدن]] [[حجاز]] در آستانه [[بعثت]] در سطح ابتدایی بوده است و [[منابع تاریخی]] و ادبی این موضوع را [[تأیید]] میکنند. بنابراین میتوان یکی از معانی و [[تفاسیر]] [[عصر جاهلیت]] را عصر بیسوادی و طبیعتاً عصر بیفرهنگی و بیتمدنی در [[حجاز]] دانست. در نتیجه سطح ابتدایی [[علم]] و [[دانش]] در [[حجاز]] این دوره، [[اعمال]] بیخردانه و نا پسند معمول میشود. ابنخلدون در این باره مینویسد: «[[اعراب]] آن عصر در یکی از مراحل ابتدایی [[تکوین]] به سر میبردند. [[طبیعت]] وحشیگری آنان، آنها را به غارتگری و ویرانگری سوق میداد. بر هر کس و هر قبیلهای که میتوانستند، میتاختند و هر چه را مییافتند به تاراج میبردند... آنان نافرمانترین [[اقوام]] بودند و این هم از [[خشونت]] در [[رفتار]] و [[تکبر]] و غرورشان نشئت میگرفت... آنان به سبب آن شرایط سخت محیطی ناچار به [[دفاع از خود]] بودند، بنابراین [[جنگاوری]] و [[خشونت]]، [[طبیعت]] اصلی آنها شده بود»<ref>ابن خلدون، مقدمه، ج۱، ص۷۴۸-۷۴۹.</ref>. سخنان جعفربنابیطالب همانگونه که گذشت بیانگر وضعیت [[رفتار]] و [[اخلاق جاهلی]] در آن دوران است. بنابراین در [[سرزمین]] [[حجاز]] در آستانه [[بعثت]]، رفتارهایی که با [[تعقل]] و [[عقلانیت]] مغایر هستند، همانند [[خشونت]]، [[سفاهت]]، پرخاشگری، [[غرور]] و... بسیار شایع بودند و [[علم]] و [[دانش]] قابل توجه در میان [[مردم]] آن [[سرزمین]] رواج نداشت. [[منابع تاریخی]] که به [[جهل]] و بیسوادی این دوره اشاره داشتهاند هیچگاه منکر [[رذایل اخلاقی]] این دوره نبودهاند و بسیاری از محققانی که [[دوران جاهلیت]] را دوران [[افراط و تفریط]] در [[رفتار]] معرفی کردهاند، [[جهل]] و بیسوادی را [[انکار]] نکردهاند. گویا بین این دو رابطه مستقیم وجود دارد. افراد سفیه غالباً افراد [[جاهل]]، [[نادان]] و بیبهره از [[دانش]] هستند؛ هر چند که همانگونه که جواد [[علی]] اشاره داشت از افراد تحصیلکرده هم میتوان [[رفتار]] بیخردانه دید. | *در محیط [[عرب]] [[عصر جاهلیت]] [[رشد]] [[علم]] و [[تمدن]] ممکن نبوده است و [[دانش]] و [[تمدن]] [[حجاز]] در آستانه [[بعثت]] در سطح ابتدایی بوده است و [[منابع تاریخی]] و ادبی این موضوع را [[تأیید]] میکنند. بنابراین میتوان یکی از معانی و [[تفاسیر]] [[عصر جاهلیت]] را عصر بیسوادی و طبیعتاً عصر بیفرهنگی و بیتمدنی در [[حجاز]] دانست. در نتیجه سطح ابتدایی [[علم]] و [[دانش]] در [[حجاز]] این دوره، [[اعمال]] بیخردانه و نا پسند معمول میشود. ابنخلدون در این باره مینویسد: «[[اعراب]] آن عصر در یکی از مراحل ابتدایی [[تکوین]] به سر میبردند. [[طبیعت]] وحشیگری آنان، آنها را به غارتگری و ویرانگری سوق میداد. بر هر کس و هر قبیلهای که میتوانستند، میتاختند و هر چه را مییافتند به تاراج میبردند... آنان نافرمانترین [[اقوام]] بودند و این هم از [[خشونت]] در [[رفتار]] و [[تکبر]] و غرورشان نشئت میگرفت... آنان به سبب آن شرایط سخت محیطی ناچار به [[دفاع از خود]] بودند، بنابراین [[جنگاوری]] و [[خشونت]]، [[طبیعت]] اصلی آنها شده بود»<ref>ابن خلدون، مقدمه، ج۱، ص۷۴۸-۷۴۹.</ref>. سخنان جعفربنابیطالب همانگونه که گذشت بیانگر وضعیت [[رفتار]] و [[اخلاق جاهلی]] در آن دوران است. بنابراین در [[سرزمین]] [[حجاز]] در آستانه [[بعثت]]، رفتارهایی که با [[تعقل]] و [[عقلانیت]] مغایر هستند، همانند [[خشونت]]، [[سفاهت]]، پرخاشگری، [[غرور]] و... بسیار شایع بودند و [[علم]] و [[دانش]] قابل توجه در میان [[مردم]] آن [[سرزمین]] رواج نداشت. [[منابع تاریخی]] که به [[جهل]] و بیسوادی این دوره اشاره داشتهاند هیچگاه منکر [[رذایل اخلاقی]] این دوره نبودهاند و بسیاری از محققانی که [[دوران جاهلیت]] را دوران [[افراط]] و [[تفریط]] در [[رفتار]] معرفی کردهاند، [[جهل]] و بیسوادی را [[انکار]] نکردهاند. گویا بین این دو رابطه مستقیم وجود دارد. افراد سفیه غالباً افراد [[جاهل]]، [[نادان]] و بیبهره از [[دانش]] هستند؛ هر چند که همانگونه که جواد [[علی]] اشاره داشت از افراد تحصیلکرده هم میتوان [[رفتار]] بیخردانه دید. | ||
*بنابراین مراد از [[عصر جاهلیت]] دورهای است که [[اعراب]] تابع [[کلام]] [[حق]] نبودند و از [[پذیرش]] [[سخن]] صواب به دلایلی از جمله فشارهای محیطی، [[اقتصادی]]، [[اجتماعی]] و... و همچنین رسوخ اوهام و [[خرافات]] در میان [[عقاید]] آنان، خودداری میکردند و از خود رفتارهای [[ناشایست]] نشان میدادند. [[سفاهت]]، پرخاشگری، [[خشونت]]، [[ظلم و ستم]] به همنوعان، [[غرور]] و [[تکبر]] و... از این دست [[اعمال]] به شمار میروند. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که هر کس در هر دوره و زمانی و در هر سرزمینی تابع [[دین الهی]] [[اسلام]] نشود و [[تسلیم]] [[کلام]] [[حق]] نشود و از او این [[اعمال]] سر زند، مشمول [[جاهلان]] و مورد [[ذم]] و [[سرزنش]] قرار میگیرد<ref>ر.ک: محمودآبادی، سید اصغر، قزوینی، محمد، مفهومشناسی تطبیقی «جاهلیت» در قرآن و متون تاریخی و ادبی، دوفصلنامه علمی پژوهشی تاریخنگری و تاریخنگاری دانشگاه الزهرا، پاییز و زمستان ۱۳۹۱، ش ۸ پیاپی ۹۰.</ref>. | *بنابراین مراد از [[عصر جاهلیت]] دورهای است که [[اعراب]] تابع [[کلام]] [[حق]] نبودند و از [[پذیرش]] [[سخن]] صواب به دلایلی از جمله فشارهای محیطی، [[اقتصادی]]، [[اجتماعی]] و... و همچنین رسوخ اوهام و [[خرافات]] در میان [[عقاید]] آنان، خودداری میکردند و از خود رفتارهای [[ناشایست]] نشان میدادند. [[سفاهت]]، پرخاشگری، [[خشونت]]، [[ظلم و ستم]] به همنوعان، [[غرور]] و [[تکبر]] و... از این دست [[اعمال]] به شمار میروند. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که هر کس در هر دوره و زمانی و در هر سرزمینی تابع [[دین الهی]] [[اسلام]] نشود و [[تسلیم]] [[کلام]] [[حق]] نشود و از او این [[اعمال]] سر زند، مشمول [[جاهلان]] و مورد [[ذم]] و [[سرزنش]] قرار میگیرد<ref>ر.ک: محمودآبادی، سید اصغر، قزوینی، محمد، مفهومشناسی تطبیقی «جاهلیت» در قرآن و متون تاریخی و ادبی، دوفصلنامه علمی پژوهشی تاریخنگری و تاریخنگاری دانشگاه الزهرا، پاییز و زمستان ۱۳۹۱، ش ۸ پیاپی ۹۰.</ref>. | ||