رهبری سیاسی در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'رهبری اجتماعی' به 'رهبری اجتماعی'
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'رهبری اجتماعی' به 'رهبری اجتماعی')
خط ۱۵: خط ۱۵:
*سیاق [[آیه]] یادشده بیانگر آن است که مقصود از [[ولیّ]] در این [[آیه]] همان معنای [[دوستی]] یا [[نصرت]] است. براساس این [[آیه]]، [[مؤمنان]] از آنجا که [[دوست]] یکدیگرند، همدیگر را [[امر به معروف و نهی از منکر]] می‌کنند و به نظر می‌رسد معنای [[سرپرستی]] با امور بیان‌شده در این [[آیه]]، مانند [[اقامه نماز]]، پرداخت [[زکات]] و... چندان مناسبتی نداشته باشد؛ چراکه در معنای [[سرپرستی]]، یک نفر [[سرپرست]] دیگران است و بر ایشان اشراف دارد؛ در حالی که در این [[آیه]] همگان نسبت به [[واجبات]] و [[محرمات]] یکدیگر [[مسئولیت]] دارند. افزون بر آن، از آنجا که [[خداوند متعال]] در [[آیه ولایت]]، [[مقام]] ولایتِ مربوط به الَّذِينَ آمَنُواْ را در ادامه [[مقام ولایت]] خود و [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]]{{صل}} آورده است، روشن می‌شود که [[مقام]] یادشده مقامی اختصاصی و ویژه است. با توجه به آنچه [[گذشت]]، روشن می‌شود که اولاً، اگرچه در این [[آیه]] از صیغه جمع استفاده شده است، [[حکم]] و مقامی که به الَّذِينَ آمَنُواْ داده شده، همگانی و عمومی نیست؛ ثانياً، مقصود از [[ولایت]] در این [[آیه]] نمی‌تواند معنای [[دوستی]] یا [[نصرت]] باشد. بنابراین می‌توان به این دیدگاه که مقصود از [[ولیّ]] در این [[آیه]] [[سرپرست]] است، نزدیک شد؛ بدین بیان که اولاً، [[سرپرستی]]، مقامی است که در [[اختیار]] گروهی خاص قرار دارد و عمومیت ندارد. این سخن کاملاً با سیاق [[آیه ولایت]] سازگار است که با ادات [[حصر]] آغاز شده است؛ ثانياً، از همجواری [[ولایت]] [[خداوند]]، [[رسول]] و الَّذِينَ آمَنُواْ در این [[آیه]] روشن می‌شود که چنین [[ولایتی]] عظمتی خاص داشته، بسیار فراتر از [[دوستی]] و [[نصرت]] است؛ و ثالثاً، چنان‌که [[گذشت]]، [[خداوند متعال]] به دنبال ارائه مصداق برای این [[منصب]] است که خود قرینه‌ای دیگر برای معنای [[سرپرستی]] به شمار می‌رود. نکته دیگر آنکه مفهومّ ولی آن‌گاه که به معنای [[سرپرستی]] امور به کار رود، به لحاظ مفهومی می‌تواند مصادیق پرشماری داشته باشد. برای نمونه [[مسئول]] یک [[خانه]] [[ولیّ]] آن است، [[مسئول]] یک [[شهر]]، [[ولیّ]] آن [[شهر]] است، [[مسئول]] یک استان، [[ولیّ]] آن استان است و [[مسئول]] یک [[کشور]]، [[ولیّ]] آن [[کشور]] است. موارد یادشده تنها به نوعی بر [[رهبری]] و [[مدیریت]] [[اجتماعی]] تطبیق‌شدنی است. از سوی دیگر، کسی که [[مسئولیت]] [[امور دینی]] یک [[خانواده]]، [[شهر]]، استان یا کشوری را نیز بر عهده دارد، او نیز [[ولیّ]] آن [[جوامع]] در آن محدوده است. بنابراین، [[ولایت]] و [[سرپرستی]] قابل تطبيق بر [[رهبری سیاسی]] و [[اجتماعی]] با محدوده‌های مختلف و [[رهبری دینی]] و... است.
*سیاق [[آیه]] یادشده بیانگر آن است که مقصود از [[ولیّ]] در این [[آیه]] همان معنای [[دوستی]] یا [[نصرت]] است. براساس این [[آیه]]، [[مؤمنان]] از آنجا که [[دوست]] یکدیگرند، همدیگر را [[امر به معروف و نهی از منکر]] می‌کنند و به نظر می‌رسد معنای [[سرپرستی]] با امور بیان‌شده در این [[آیه]]، مانند [[اقامه نماز]]، پرداخت [[زکات]] و... چندان مناسبتی نداشته باشد؛ چراکه در معنای [[سرپرستی]]، یک نفر [[سرپرست]] دیگران است و بر ایشان اشراف دارد؛ در حالی که در این [[آیه]] همگان نسبت به [[واجبات]] و [[محرمات]] یکدیگر [[مسئولیت]] دارند. افزون بر آن، از آنجا که [[خداوند متعال]] در [[آیه ولایت]]، [[مقام]] ولایتِ مربوط به الَّذِينَ آمَنُواْ را در ادامه [[مقام ولایت]] خود و [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]]{{صل}} آورده است، روشن می‌شود که [[مقام]] یادشده مقامی اختصاصی و ویژه است. با توجه به آنچه [[گذشت]]، روشن می‌شود که اولاً، اگرچه در این [[آیه]] از صیغه جمع استفاده شده است، [[حکم]] و مقامی که به الَّذِينَ آمَنُواْ داده شده، همگانی و عمومی نیست؛ ثانياً، مقصود از [[ولایت]] در این [[آیه]] نمی‌تواند معنای [[دوستی]] یا [[نصرت]] باشد. بنابراین می‌توان به این دیدگاه که مقصود از [[ولیّ]] در این [[آیه]] [[سرپرست]] است، نزدیک شد؛ بدین بیان که اولاً، [[سرپرستی]]، مقامی است که در [[اختیار]] گروهی خاص قرار دارد و عمومیت ندارد. این سخن کاملاً با سیاق [[آیه ولایت]] سازگار است که با ادات [[حصر]] آغاز شده است؛ ثانياً، از همجواری [[ولایت]] [[خداوند]]، [[رسول]] و الَّذِينَ آمَنُواْ در این [[آیه]] روشن می‌شود که چنین [[ولایتی]] عظمتی خاص داشته، بسیار فراتر از [[دوستی]] و [[نصرت]] است؛ و ثالثاً، چنان‌که [[گذشت]]، [[خداوند متعال]] به دنبال ارائه مصداق برای این [[منصب]] است که خود قرینه‌ای دیگر برای معنای [[سرپرستی]] به شمار می‌رود. نکته دیگر آنکه مفهومّ ولی آن‌گاه که به معنای [[سرپرستی]] امور به کار رود، به لحاظ مفهومی می‌تواند مصادیق پرشماری داشته باشد. برای نمونه [[مسئول]] یک [[خانه]] [[ولیّ]] آن است، [[مسئول]] یک [[شهر]]، [[ولیّ]] آن [[شهر]] است، [[مسئول]] یک استان، [[ولیّ]] آن استان است و [[مسئول]] یک [[کشور]]، [[ولیّ]] آن [[کشور]] است. موارد یادشده تنها به نوعی بر [[رهبری]] و [[مدیریت]] [[اجتماعی]] تطبیق‌شدنی است. از سوی دیگر، کسی که [[مسئولیت]] [[امور دینی]] یک [[خانواده]]، [[شهر]]، استان یا کشوری را نیز بر عهده دارد، او نیز [[ولیّ]] آن [[جوامع]] در آن محدوده است. بنابراین، [[ولایت]] و [[سرپرستی]] قابل تطبيق بر [[رهبری سیاسی]] و [[اجتماعی]] با محدوده‌های مختلف و [[رهبری دینی]] و... است.
نگاهی دیگر به [[آیه]] نشان از این واقعیت دارد که همان [[ولایتی]] که برای خود [[خداوند]] است از سوی او به [[پیامبر خاتم|رسول الله]]{{صل}} و مصداق مورد نظر داده می‌شود. از‌این‌رو، می‌توان با بررسی قلمرو [[ولایت]] [[خداوند]] به پاسخ این [[پرسش]] نزدیک شد. بی‌گمان [[ولایت]] در [[تدبیر]] عالم یکی از انواع [[ولایت]] است که [[آیات قرآن کریم]] بر آن دلالت دارند.<ref>{{متن قرآن|قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَن تَشَاء وَتَنزِعُ الْمُلْكَ مِمَّن تَشَاء وَتُعِزُّ مَن تَشَاء وَتُذِلُّ مَن تَشَاء بِيَدِكَ الْخَيْرُ...}} (آل‌عمران، ۲۶).</ref>
نگاهی دیگر به [[آیه]] نشان از این واقعیت دارد که همان [[ولایتی]] که برای خود [[خداوند]] است از سوی او به [[پیامبر خاتم|رسول الله]]{{صل}} و مصداق مورد نظر داده می‌شود. از‌این‌رو، می‌توان با بررسی قلمرو [[ولایت]] [[خداوند]] به پاسخ این [[پرسش]] نزدیک شد. بی‌گمان [[ولایت]] در [[تدبیر]] عالم یکی از انواع [[ولایت]] است که [[آیات قرآن کریم]] بر آن دلالت دارند.<ref>{{متن قرآن|قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَن تَشَاء وَتَنزِعُ الْمُلْكَ مِمَّن تَشَاء وَتُعِزُّ مَن تَشَاء وَتُذِلُّ مَن تَشَاء بِيَدِكَ الْخَيْرُ...}} (آل‌عمران، ۲۶).</ref>
روشن است هر کس بر [[ملک]] خود [[حاکم]] است و [[اختیار]] اداره آن با خود اوست. بنابراین، [[خداوند متعال]] اختيار [[تصرف]] به گونه‌های مختلف آن در تمام شئونات [[انسان‌ها]] و دیگر موجودات را دارد. از‌این‌روست که [[قرآن کریم]] به‌طور مطلق می‌فرماید: {{متن قرآن|هُنَالِكَ الْوَلايَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَيْرٌ ثَوَابًا وَخَيْرٌ عُقْبًا}}.<ref>«در آنجا ثابت شد که ولایت از آن خداوند برحق است. اوست که برترین ثواب و بهترین عاقبت را دارد» (کهف، ۲۴).</ref> بنابراین [[ولایت]] در همه امور از آنِ [[خداوند متعال]] است؛ اما این مسئله با این مدعا منافاتی ندارد که [[خداوند]] این [[ولایت]] را به برخی [[بندگان]] [[شایسته]] نیز داده باشد. به دیگر سخن، [[ولایت]] [[خداوند]]، استقلالی است و [[ولایت]] دیگران در طول [[ولایت]] او، اعطایی است. با توجه به آنچه [[گذشت]]، باید گفت [[ولایت]] در این [[آیه]] به معنای [[سرپرستی]] است که یکی از عرصه‌های این [[ولایت]]، [[ولایت]] در امر [[تدبیر]] و [[حکومت]] است و این [[ولایت]] با توجه به اطلاق [[آیه ولایت]]، به الَّذِينَ آمَنُواْ نیز رسیده است. به لحاظ مصداقی نیز روایاتی پرشمار وجود دارد که [[اثبات]] می‌کند این [[آیه]] در [[شأن]] [[امام علی]]{{ع}} نازل شده است؛ چنان‌که [[حاکم حسکانی]] در‌این‌باره بیش از بیست [[روایت]] [[نقل]] می‌کند.<ref>عبيدالله بن احمد حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۰۹-۲۴۷.</ref> با وجود آنکه [[ابن تیمیه]] [[شأن نزول]] یادشده را [[تکذیب]] کرده و [[اجماع]] [[اهل]] [[علم]] را با خود هم‌عقیده دانسته است،<ref>ابن تیمیه پس از آنکه با بیان عبارت «كان الرفض اعظم باب ودهليز الى الكفر والالحاد» كينه خود را نسبت به تشیع اعلام می‌دارد، مدعی می‌شود به اجماع عالمان، این آیه درباره امام علی{{ع}} وارد نشده و ادعای ورود این آیه درباره حضرت، از بزرگ‌ترین دروغ‌هاست (احمد بن عبدالحليم بن تيميه حرانی، منهاج السنة النبوية، ج۷، ص۱۱). گفتنی است ابن تیمیه برای استحکام نظریه خود مدعی می‌شود که بزرگانی همچون ابن ابی حاتم و طبری در متون تفسیری خود، روایات مربوط به نزول این آیه در شأن [[امام علی]]{{ع}} را نقل نکرده‌اند. این در حالی است که ابن ابی حاتم و طبری، همچون دیگر مفسران اهل سنت، از جمله ناقلان روایات یادشده هستند.</ref> دیگر [[اندیشمندان]] [[اهل سنت]] نیز [[روایات]] مربوط به [[نزول]] این [[آیه]] در [[شأن]] [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} را [[نقل]] کرده‌اند؛<ref>برای نمونه، ر.ک: عبدالرحمان بن محمد بن ابی حاتم، تفسير القرآن العظيم، ج۴، ص۱۱۶۲ و ۱۱۶۳؛ محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج۶، ص۱۸۶؛ احمد بن ابراهيم ثعلبی نیشابوری، الكشف و البیان، ج۴، ص۸۰؛ اسماعیل بن عمرو بن کثیر دمشقی، تفسير القرآن العظيم، ج۳، ص۱۲۶؛ احمد بن يحيى بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۱۵۰. برای تفصیل بیشتر، ر.ک: سید علی حسینی میلانی، نگاهی به آیه ولایت، ص۲۴ و ۲۵.</ref> تا آنجا که به گفته برخی محققان، ۶۵ نفر از [[عالمان اهل سنت]] در کتاب‌های [[کلامی]] و تفسیری خود این [[روایات]] را آورده‌اند.<ref>جعفر سبحانی، کاوش‌هایی پیرامون ولایت، ص۱۲۴. همچنین برای دستیابی به نام راویان این واقعه، ر.ک: عبدالحسین امینی، الغدیر، ج۲، ص۹۲.</ref> افزون بر آن، [[شعر]] [[حسان بن ثابت]] که پس از [[نزول]] [[آیه ولایت]] سروده شد، دلیلی بر تطبيق این [[آیه]] بر [[امام علی]]{{ع}} است.<ref>عبيدالله بن احمد حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۳۶؛ موفق بن احمد خوارزمی، المناقب، ص۲۶۵؛ محمد بن یوسف زرندی حنفی، نظم درر السمطین، ص۸۸؛ سید محمود آلوسی، روح المعانی، ج۳، ص۳۳۴.</ref> در دیگر [[روایات]] نیز سایر [[امامان]]{{عم}} از مصادیق [[آیه ولایت]] شمرده شده‌اند.<ref>برای نمونه، حسین بن ابی العلاء در ضمن روایتی معتبر از [[امام صادق]]{{ع}} پرسید: آیا اطاعت اوصیا واجب است؟ حضرت فرمود: «آری، آنها کسانی هستند که خداوند در وصف آنها فرمود: {{متن قرآن|أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ}}، و آنها کسانی هستند که خداوند درباره آنها فرمود: {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}} (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۸۹). برای تفصیل بیشتر از روایات، ر.ک: محمد مؤمن قمی، الولاية الالهية الاسلامية، ج۱، ص۲۲-۳۰.</ref> حاصل آنکه، [[ولایت]] در [[رهبری]] [[اجتماعی]] اصالتاً از آنِ [[خداوند متعال]] است؛ زیرا [[خداوند]]، مالک این [[جهان]] و موجودات آن است؛ از‌این‌رو، [[حاکمیت]] بر [[جهان]] متعلق به اوست. براساس اطلاق و سیاق [[آیه ولایت]] و نیز [[روایات]]، [[خداوند متعال]] این [[ولایت]] را به [[پیامبر خاتم|حضرت رسول]]{{صل}} و [[امامان]]{{عم}} نیز داده است.<ref>ر. ک. [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص ۲۵۷ تا ۲۶۲.</ref>
روشن است هر کس بر [[ملک]] خود [[حاکم]] است و [[اختیار]] اداره آن با خود اوست. بنابراین، [[خداوند متعال]] اختيار [[تصرف]] به گونه‌های مختلف آن در تمام شئونات [[انسان‌ها]] و دیگر موجودات را دارد. از‌این‌روست که [[قرآن کریم]] به‌طور مطلق می‌فرماید: {{متن قرآن|هُنَالِكَ الْوَلايَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَيْرٌ ثَوَابًا وَخَيْرٌ عُقْبًا}}.<ref>«در آنجا ثابت شد که ولایت از آن خداوند برحق است. اوست که برترین ثواب و بهترین عاقبت را دارد» (کهف، ۲۴).</ref> بنابراین [[ولایت]] در همه امور از آنِ [[خداوند متعال]] است؛ اما این مسئله با این مدعا منافاتی ندارد که [[خداوند]] این [[ولایت]] را به برخی [[بندگان]] [[شایسته]] نیز داده باشد. به دیگر سخن، [[ولایت]] [[خداوند]]، استقلالی است و [[ولایت]] دیگران در طول [[ولایت]] او، اعطایی است. با توجه به آنچه [[گذشت]]، باید گفت [[ولایت]] در این [[آیه]] به معنای [[سرپرستی]] است که یکی از عرصه‌های این [[ولایت]]، [[ولایت]] در امر [[تدبیر]] و [[حکومت]] است و این [[ولایت]] با توجه به اطلاق [[آیه ولایت]]، به الَّذِينَ آمَنُواْ نیز رسیده است. به لحاظ مصداقی نیز روایاتی پرشمار وجود دارد که [[اثبات]] می‌کند این [[آیه]] در [[شأن]] [[امام علی]]{{ع}} نازل شده است؛ چنان‌که [[حاکم حسکانی]] در‌این‌باره بیش از بیست [[روایت]] [[نقل]] می‌کند.<ref>عبيدالله بن احمد حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۰۹-۲۴۷.</ref> با وجود آنکه [[ابن تیمیه]] [[شأن نزول]] یادشده را [[تکذیب]] کرده و [[اجماع]] [[اهل]] [[علم]] را با خود هم‌عقیده دانسته است،<ref>ابن تیمیه پس از آنکه با بیان عبارت «كان الرفض اعظم باب ودهليز الى الكفر والالحاد» كينه خود را نسبت به تشیع اعلام می‌دارد، مدعی می‌شود به اجماع عالمان، این آیه درباره امام علی{{ع}} وارد نشده و ادعای ورود این آیه درباره حضرت، از بزرگ‌ترین دروغ‌هاست (احمد بن عبدالحليم بن تيميه حرانی، منهاج السنة النبوية، ج۷، ص۱۱). گفتنی است ابن تیمیه برای استحکام نظریه خود مدعی می‌شود که بزرگانی همچون ابن ابی حاتم و طبری در متون تفسیری خود، روایات مربوط به نزول این آیه در شأن [[امام علی]]{{ع}} را نقل نکرده‌اند. این در حالی است که ابن ابی حاتم و طبری، همچون دیگر مفسران اهل سنت، از جمله ناقلان روایات یادشده هستند.</ref> دیگر [[اندیشمندان]] [[اهل سنت]] نیز [[روایات]] مربوط به [[نزول]] این [[آیه]] در [[شأن]] [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} را [[نقل]] کرده‌اند؛<ref>برای نمونه، ر.ک: عبدالرحمان بن محمد بن ابی حاتم، تفسير القرآن العظيم، ج۴، ص۱۱۶۲ و ۱۱۶۳؛ محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج۶، ص۱۸۶؛ احمد بن ابراهيم ثعلبی نیشابوری، الكشف و البیان، ج۴، ص۸۰؛ اسماعیل بن عمرو بن کثیر دمشقی، تفسير القرآن العظيم، ج۳، ص۱۲۶؛ احمد بن يحيى بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۱۵۰. برای تفصیل بیشتر، ر.ک: سید علی حسینی میلانی، نگاهی به آیه ولایت، ص۲۴ و ۲۵.</ref> تا آنجا که به گفته برخی محققان، ۶۵ نفر از [[عالمان اهل سنت]] در کتاب‌های [[کلامی]] و تفسیری خود این [[روایات]] را آورده‌اند.<ref>جعفر سبحانی، کاوش‌هایی پیرامون ولایت، ص۱۲۴. همچنین برای دستیابی به نام راویان این واقعه، ر.ک: عبدالحسین امینی، الغدیر، ج۲، ص۹۲.</ref> افزون بر آن، [[شعر]] [[حسان بن ثابت]] که پس از [[نزول]] [[آیه ولایت]] سروده شد، دلیلی بر تطبيق این [[آیه]] بر [[امام علی]]{{ع}} است.<ref>عبيدالله بن احمد حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۳۶؛ موفق بن احمد خوارزمی، المناقب، ص۲۶۵؛ محمد بن یوسف زرندی حنفی، نظم درر السمطین، ص۸۸؛ سید محمود آلوسی، روح المعانی، ج۳، ص۳۳۴.</ref> در دیگر [[روایات]] نیز سایر [[امامان]]{{عم}} از مصادیق [[آیه ولایت]] شمرده شده‌اند.<ref>برای نمونه، حسین بن ابی العلاء در ضمن روایتی معتبر از [[امام صادق]]{{ع}} پرسید: آیا اطاعت اوصیا واجب است؟ حضرت فرمود: «آری، آنها کسانی هستند که خداوند در وصف آنها فرمود: {{متن قرآن|أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ}}، و آنها کسانی هستند که خداوند درباره آنها فرمود: {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}} (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۸۹). برای تفصیل بیشتر از روایات، ر.ک: محمد مؤمن قمی، الولاية الالهية الاسلامية، ج۱، ص۲۲-۳۰.</ref> حاصل آنکه، [[ولایت]] در [[رهبری اجتماعی]] اصالتاً از آنِ [[خداوند متعال]] است؛ زیرا [[خداوند]]، مالک این [[جهان]] و موجودات آن است؛ از‌این‌رو، [[حاکمیت]] بر [[جهان]] متعلق به اوست. براساس اطلاق و سیاق [[آیه ولایت]] و نیز [[روایات]]، [[خداوند متعال]] این [[ولایت]] را به [[پیامبر خاتم|حضرت رسول]]{{صل}} و [[امامان]]{{عم}} نیز داده است.<ref>ر. ک. [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص ۲۵۷ تا ۲۶۲.</ref>


==آیه اولی‌الامر==
==آیه اولی‌الامر==
۲۱۸٬۲۱۵

ویرایش