جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۲
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۱) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۲) |
||
خط ۹: | خط ۹: | ||
#نظر به اینکه بدون حکومت، اوضاع جامعه به [[هرج و مرج]] کشیده میشود و رسیدن به [[اهداف]] اجتماعی تنها در گرو [[تشکیل حکومت]] است و حال آنکه حکومت یا در اثر [[رضایت]] و طرفداری [[مردم]]، قوام مییابد و با مردم به حکومت غیردینی (ظلمخیز) تن خواهند داد، به [[حکم عقل]] فقط [[راه]] [[گریز]] از این [[مفسده]]، [[انتخاب حاکم]] توسط عامة مردم است. | #نظر به اینکه بدون حکومت، اوضاع جامعه به [[هرج و مرج]] کشیده میشود و رسیدن به [[اهداف]] اجتماعی تنها در گرو [[تشکیل حکومت]] است و حال آنکه حکومت یا در اثر [[رضایت]] و طرفداری [[مردم]]، قوام مییابد و با مردم به حکومت غیردینی (ظلمخیز) تن خواهند داد، به [[حکم عقل]] فقط [[راه]] [[گریز]] از این [[مفسده]]، [[انتخاب حاکم]] توسط عامة مردم است. | ||
#به [[دلیل]] اینکه طبق [[احادیث]] در باب ولایت فقیه، تمامی [[فقها]] به صورت عام به ولایت گمارده شدهاند و این امکان وجود ندارد که تمامی آنان به گونهای مستقل و بالفعل ولایت داشته باشند؛ چون اگر قرار باشد که هر کدام، بدون در نظر گرفتن مسائل جامعه، ولایت خویش را به کار ببندد، جامعه دچار [[هرج و مرج]] میشود و موجبات از هم گسیختگی [[نظام]] را پدید میآورد. بنابراین برای [[رهایی]] از این معضل و مشکل، راهی نیست، جز اینکه [[مردم]] به [[رأی]] و [[انتخاب]] خویش، یکی از [[فقها]] را انتخاب نموده و او را به عنوان [[حاکم]] قرار دهند<ref>رجوع کنید به: دراسات فی ولایة الفقیه، حسینعلی منتظری، ج۱، ص۴۰۹.</ref>. | #به [[دلیل]] اینکه طبق [[احادیث]] در باب ولایت فقیه، تمامی [[فقها]] به صورت عام به ولایت گمارده شدهاند و این امکان وجود ندارد که تمامی آنان به گونهای مستقل و بالفعل ولایت داشته باشند؛ چون اگر قرار باشد که هر کدام، بدون در نظر گرفتن مسائل جامعه، ولایت خویش را به کار ببندد، جامعه دچار [[هرج و مرج]] میشود و موجبات از هم گسیختگی [[نظام]] را پدید میآورد. بنابراین برای [[رهایی]] از این معضل و مشکل، راهی نیست، جز اینکه [[مردم]] به [[رأی]] و [[انتخاب]] خویش، یکی از [[فقها]] را انتخاب نموده و او را به عنوان [[حاکم]] قرار دهند<ref>رجوع کنید به: دراسات فی ولایة الفقیه، حسینعلی منتظری، ج۱، ص۴۰۹.</ref>. | ||
#[[بیعت]] که به منزله معاملهای بین مردم و [[فقیه]] حاکم است و ضمن آن مردم با سپردن عنان [[مال]] و [[جان]] خود به دست [[رهبری]]، [[تعهد]] وی را نسبت به [[پاسداری]] از [[امنیت]]، [[مصلحت]]، [[منافع دنیوی]] و [[اخروی]] خود [[انتظار]] دارند، امری است که بر اساس آن انشای [[ولایت]] صورت میگیرد و تنها [[راه]] [[مشروعیت]] بخشی به تصرفات فقیه حاکم میباشد. چنانچه گفته میشود: {{عربی|فالذی ینسبق الی الذهن فی ماهیه البیعه أنها کانت وسیلة لانشاء التولیة... و بالانشاء کانت تثبت الولایة کما فی البیع}} آنچه که از ماهیت بیعت به [[ذهن]] متبادر میشود این است که بیعت وسیلهای برای ایجاد ولایت است... و همانطور که در بیع اتفاق میافتد، با انشا و ایجاد (توسط بیعت) ولایت تحقق پیدا میکند؛ بنابراین به شکل صریح چنین نتیجه گرفته میشود: “بیعت یکی از امور موجد ولایت است که بیعت با دست از متقنترین راههای بیعت به شمار میرود”<ref>دراسات فی ولایة الفقیه، حسینعلی منتظری، ج۱، ص۵۱۱-۵۲۷.</ref>. | # [[بیعت]] که به منزله معاملهای بین مردم و [[فقیه]] حاکم است و ضمن آن مردم با سپردن عنان [[مال]] و [[جان]] خود به دست [[رهبری]]، [[تعهد]] وی را نسبت به [[پاسداری]] از [[امنیت]]، [[مصلحت]]، [[منافع دنیوی]] و [[اخروی]] خود [[انتظار]] دارند، امری است که بر اساس آن انشای [[ولایت]] صورت میگیرد و تنها [[راه]] [[مشروعیت]] بخشی به تصرفات فقیه حاکم میباشد. چنانچه گفته میشود: {{عربی|فالذی ینسبق الی الذهن فی ماهیه البیعه أنها کانت وسیلة لانشاء التولیة... و بالانشاء کانت تثبت الولایة کما فی البیع}} آنچه که از ماهیت بیعت به [[ذهن]] متبادر میشود این است که بیعت وسیلهای برای ایجاد ولایت است... و همانطور که در بیع اتفاق میافتد، با انشا و ایجاد (توسط بیعت) ولایت تحقق پیدا میکند؛ بنابراین به شکل صریح چنین نتیجه گرفته میشود: “بیعت یکی از امور موجد ولایت است که بیعت با دست از متقنترین راههای بیعت به شمار میرود”<ref>دراسات فی ولایة الفقیه، حسینعلی منتظری، ج۱، ص۵۱۱-۵۲۷.</ref>. | ||
#[[مسلمانان]] طبق [[نص]] صریح [[آیات]] و [[روایات]] وارده در این زمینه، باید در تمام امور از جمله امر [[حکومت]] و [[حاکمیت]] [[ولی فقیه]] با یکدیگر [[شور]] و [[مشورت]] نموده و یکی را که [[اصلح]] از دیگران است، [[گزینش]] و انتخاب نمایند<ref>دراسات فی ولایة الفقیه، حسینعلی منتظری، ج۱، ص۱۶.</ref>. | # [[مسلمانان]] طبق [[نص]] صریح [[آیات]] و [[روایات]] وارده در این زمینه، باید در تمام امور از جمله امر [[حکومت]] و [[حاکمیت]] [[ولی فقیه]] با یکدیگر [[شور]] و [[مشورت]] نموده و یکی را که [[اصلح]] از دیگران است، [[گزینش]] و انتخاب نمایند<ref>دراسات فی ولایة الفقیه، حسینعلی منتظری، ج۱، ص۱۶.</ref>. | ||
#چون توسط [[خدای متعال]] به کسی [[حق حاکمیت]] اعطا نشده است؛ بر این اساس خود مردم باید برای این امر، [[تصمیم]] بگیرند؛ زیرا آنان بر جان و مال خویش به [[حکم]] {{عربی|الناس مسلطون علی اموالهم و انفسهم}} مسلط هستند؛ بنابراین میتوانند حاکمیت را که [[حق]] آنان است به شخصی ([[فقیه]]) واگذار کنند یا او را [[وکیل]] خود نمایند<ref>رجوع کنید به: کتاب نقد، شماره ۷، ص۵۱.</ref>. | #چون توسط [[خدای متعال]] به کسی [[حق حاکمیت]] اعطا نشده است؛ بر این اساس خود مردم باید برای این امر، [[تصمیم]] بگیرند؛ زیرا آنان بر جان و مال خویش به [[حکم]] {{عربی|الناس مسلطون علی اموالهم و انفسهم}} مسلط هستند؛ بنابراین میتوانند حاکمیت را که [[حق]] آنان است به شخصی ([[فقیه]]) واگذار کنند یا او را [[وکیل]] خود نمایند<ref>رجوع کنید به: کتاب نقد، شماره ۷، ص۵۱.</ref>. | ||
#چون حکمی از طرف [[خدای متعال]] برای [[حکومت]] در [[زمان غیبت]] [[معصوم]]{{عم}} صادر نشده و امر و نهیای نرسیده است و امر حکومت مسکوت مانده است، در نتیجه این امر به [[مردم]] واگذار شده و آنان باید خود را در مورد [[حاکمیت]] شخص یا اشخاص نظر بدهند؛ یعنی نظر مردم، نقش [[تعیین]] کننده در [[مشروعیت]] [[نظام]] دارد<ref>کتاب نقد، شماره ۷، ص۵۱.</ref>. [[اسلام]] برای [[قوه]] [[انتخاب]] و [[آزادی]] [[آدمی]]، اهمیت و [[ارزش]] زیادی قائل شده است. خدای متعال هیچگاه نخواسته کسی با [[زور]] و [[اجبار]]، امری را به مردم [[تحمیل]] نماید، چانچه [[قرآن کریم]] با [[آیه مبارکه]] {{متن قرآن|لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ}}<ref>«در (کار) دین هیچ اکراهی نیست» سوره بقره، آیه ۲۵۶.</ref> این نکته را بیان مینماید. بر این اساس باید حکومت و [[ولایت]] بر طبق نظر و [[رضایت]] مردم صورت گیرد و لازمه این امر، [[انتخاب ولی]] فقیه با [[گزینش]] و [[انتخاب مردم]] است<ref>رجوع کنید به: مجله حوزه، شماره ۸۵ - ۸۶، سال ۱۳۷۷، فروردین و اردیبهشت، ص۱۴۶ - ۱۴۷. </ref>.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۲۶۶.</ref> | #چون حکمی از طرف [[خدای متعال]] برای [[حکومت]] در [[زمان غیبت]] [[معصوم]]{{عم}} صادر نشده و امر و نهیای نرسیده است و امر حکومت مسکوت مانده است، در نتیجه این امر به [[مردم]] واگذار شده و آنان باید خود را در مورد [[حاکمیت]] شخص یا اشخاص نظر بدهند؛ یعنی نظر مردم، نقش [[تعیین]] کننده در [[مشروعیت]] [[نظام]] دارد<ref>کتاب نقد، شماره ۷، ص۵۱.</ref>. [[اسلام]] برای [[قوه]] [[انتخاب]] و [[آزادی]] [[آدمی]]، اهمیت و [[ارزش]] زیادی قائل شده است. خدای متعال هیچگاه نخواسته کسی با [[زور]] و [[اجبار]]، امری را به مردم [[تحمیل]] نماید، چانچه [[قرآن کریم]] با [[آیه مبارکه]] {{متن قرآن|لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ}}<ref>«در (کار) دین هیچ اکراهی نیست» سوره بقره، آیه ۲۵۶.</ref> این نکته را بیان مینماید. بر این اساس باید حکومت و [[ولایت]] بر طبق نظر و [[رضایت]] مردم صورت گیرد و لازمه این امر، [[انتخاب ولی]] فقیه با [[گزینش]] و [[انتخاب مردم]] است<ref>رجوع کنید به: مجله حوزه، شماره ۸۵ - ۸۶، سال ۱۳۷۷، فروردین و اردیبهشت، ص۱۴۶ - ۱۴۷. </ref>.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۲۶۶.</ref> |