جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۲
جز (جایگزینی متن - 'اول' به 'اول') |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۲) |
||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
==[[شأن نزول آیه]]== | ==[[شأن نزول آیه]]== | ||
درباره [[شأن نزول]] آیه ۵۹ سوره نساء، [[نقل]] شده است: "آیه فوق درباره [[علی]] {{ع}} نازل شد، هنگامی که پیامبر {{صل}} او را (در [[غزوه تبوک]]) در [[مدینه]] به جای خود گذارد،[[ علی ]]{{ع}} عرض کرد: ای پیامبر! آیا مرا همانند [[زنان]] و [[کودکان]] در [[شهر]] قرار میدهی؟ پیامبر {{صل}} فرمود: {{متن حدیث|اما ترضی ان تکون منی بمنزلة هارون من موسی حین قال اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَ أَصْلِحْ فقال عز و جل" وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ}}: "آیا [[دوست]] نداری نسبت به من همانند [[هارون]] ([[برادر]] [[موسی]]) نسبت به موسی{{ع}}بوده باشی، آن زمانی که موسی به او گفت: در میان [[بنی اسرائیل]] [[جانشین]] من باش و [[اصلاح]] کن، سپس خداوند عز و جل فرمود: {{متن قرآن|وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>بحرانی، سید هاشم، البرهان، ج۲، ص۱۱۵.</ref> | درباره [[شأن نزول]] آیه ۵۹ سوره نساء، [[نقل]] شده است: "آیه فوق درباره [[علی]] {{ع}} نازل شد، هنگامی که پیامبر {{صل}} او را (در [[غزوه تبوک]]) در [[مدینه]] به جای خود گذارد،[[علی]]{{ع}} عرض کرد: ای پیامبر! آیا مرا همانند [[زنان]] و [[کودکان]] در [[شهر]] قرار میدهی؟ پیامبر {{صل}} فرمود: {{متن حدیث|اما ترضی ان تکون منی بمنزلة هارون من موسی حین قال اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَ أَصْلِحْ فقال عز و جل" وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ}}: "آیا [[دوست]] نداری نسبت به من همانند [[هارون]] ([[برادر]] [[موسی]]) نسبت به موسی{{ع}}بوده باشی، آن زمانی که موسی به او گفت: در میان [[بنی اسرائیل]] [[جانشین]] من باش و [[اصلاح]] کن، سپس خداوند عز و جل فرمود: {{متن قرآن|وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>بحرانی، سید هاشم، البرهان، ج۲، ص۱۱۵.</ref><ref>ر.ک: [[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[تفسیر نمونه (کتاب)| تفسیر نمونه]]، ج۳، ص۴۴۳.</ref> | ||
==مصداق اولوالامر== | ==مصداق اولوالامر== | ||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
[[قریب]] به [[اتفاق]] مفسران شیعه بر اساس [[روایات شیعه]]<ref>الحویزی، عبد علی، تفسیر نورالثقلین، ج۱، ص۴۹۷؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۱۸۷، ۲۷۶، ۲۸۶ و ج۲، ص۴۱۵، ۵۱۳ـ۵۱۴؛ تفسیر العیاشی، محمد بن مسعود، ج۱، ص۲۴۷، ۲۵۱ـ۲۵۴، ۲۶۰؛ صدوق، ابن بابویه، عللالشرایع، ج۱، ص۳۹۵.</ref> و [[روایات معتبر]] [[اهل سنت]]<ref>قندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع المودة، ص۱۱۶؛ ابوحیّان الاندلسی، تفسیر البحر المحیط، ج۳، ص۱۷۸.</ref>، [[اتفاق نظر]] دارند که مصداق [[اولوالامر]] [[امامان]] [[اثنا عشر]]{{ع}} هستند. [[شیعه]] [[معتقد]] است بر اساس شواهد موجود در [[آیه]]، غیر [[امامان معصوم]] نمیتواند مصداق اولوالامر باشد، برخی از این شواهد عبارت است از: | [[قریب]] به [[اتفاق]] مفسران شیعه بر اساس [[روایات شیعه]]<ref>الحویزی، عبد علی، تفسیر نورالثقلین، ج۱، ص۴۹۷؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۱۸۷، ۲۷۶، ۲۸۶ و ج۲، ص۴۱۵، ۵۱۳ـ۵۱۴؛ تفسیر العیاشی، محمد بن مسعود، ج۱، ص۲۴۷، ۲۵۱ـ۲۵۴، ۲۶۰؛ صدوق، ابن بابویه، عللالشرایع، ج۱، ص۳۹۵.</ref> و [[روایات معتبر]] [[اهل سنت]]<ref>قندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع المودة، ص۱۱۶؛ ابوحیّان الاندلسی، تفسیر البحر المحیط، ج۳، ص۱۷۸.</ref>، [[اتفاق نظر]] دارند که مصداق [[اولوالامر]] [[امامان]] [[اثنا عشر]]{{ع}} هستند. [[شیعه]] [[معتقد]] است بر اساس شواهد موجود در [[آیه]]، غیر [[امامان معصوم]] نمیتواند مصداق اولوالامر باشد، برخی از این شواهد عبارت است از: | ||
#امر اطیعوا به صورت مطلق آمده است، یعنی [[خداوند]] [[دستور]] به [[تبعیت]] از [[رسول]] خود و اولوالامر داده است بدون آنکه این تبعیت مشروط به [[زمان]] یا مکان یا هر قید دیگر باشد. برای توضیح این مطلب باید گفت: خداوند در [[سوره عنکبوت]] دستور به تبعیت از [[پدر]] و [[مادر]] داده است و [[اطاعت]] از آن دو را مشروط به غیر [[کفر]] کرده است<ref>{{متن قرآن|وَوَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ حُسْنًا وَإِنْ جَاهَدَاكَ لِتُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ}}«و به آدمی سپردهایم به پدر و مادرش نکویی کند و اگر در تو کوشیدند تا چیزی را که دانشی درباره آن نداری شریک من سازی، از آن دو فرمان نبر! بازگشتتان به سوی من است آنگاه من شما را از آنچه انجام میدادید آگاه خواهم کرد» سوره عنکبوت، آیه ۸.</ref>؛ یعنی در صورتی که پدر و مادر، شما را امر کرده که به خداوند کفر بورزید و برای او [[شریک]] قرار بدهید شما موظف هستید نپذیرید، اما بقیه [[اوامر]] ایشان را انجام دهید. اما اطاعتی که در آیه مورد بحث آمده، هیچ قید و شرطی برای آن نیست و [[آیات]] دیگری نیز [[شاهد]] بر معنای فوق بوده و هر نوع [[نافرمانی]] از رسول{{صل}}، نافرمانی از خداوند تلقی شده<ref>سوره نساء، آیه ۱۴.</ref> و هر نوع [[تبعیت از پیامبر]] [[خدا]]، [[اطاعت از خداوند]] تلقی شده است<ref>{{متن قرآن|مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَمَنْ تَوَلَّى فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا}}«هر که از پیامبر فرمانبرداری کند بیگمان از خداوند فرمان برده است و هر که رو گرداند (بگو بگرداند) ما تو را مراقب آنان نفرستادهایم» سوره نساء، آیه ۸۰.</ref>. البته نکته حائز اهمیت آن است که در آیه مذکور، اولوالامر بدون تکرار "اطیعوا" عطف بر رسول شده است و این گویای این مطلب است که [[اطاعت از اولوالامر]] هیچ تفاوتی با [[اطاعت از رسول]] ندارد و همان گونه که اطاعت از رسول بدون قید و شرط است،[[ اطاعت]] از اولو الامر نیز بدون قید و شرط است<ref>علامه حلی، کشف المراد، ص۴۹۳.</ref> | #امر اطیعوا به صورت مطلق آمده است، یعنی [[خداوند]] [[دستور]] به [[تبعیت]] از [[رسول]] خود و اولوالامر داده است بدون آنکه این تبعیت مشروط به [[زمان]] یا مکان یا هر قید دیگر باشد. برای توضیح این مطلب باید گفت: خداوند در [[سوره عنکبوت]] دستور به تبعیت از [[پدر]] و [[مادر]] داده است و [[اطاعت]] از آن دو را مشروط به غیر [[کفر]] کرده است<ref>{{متن قرآن|وَوَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ حُسْنًا وَإِنْ جَاهَدَاكَ لِتُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ}}«و به آدمی سپردهایم به پدر و مادرش نکویی کند و اگر در تو کوشیدند تا چیزی را که دانشی درباره آن نداری شریک من سازی، از آن دو فرمان نبر! بازگشتتان به سوی من است آنگاه من شما را از آنچه انجام میدادید آگاه خواهم کرد» سوره عنکبوت، آیه ۸.</ref>؛ یعنی در صورتی که پدر و مادر، شما را امر کرده که به خداوند کفر بورزید و برای او [[شریک]] قرار بدهید شما موظف هستید نپذیرید، اما بقیه [[اوامر]] ایشان را انجام دهید. اما اطاعتی که در آیه مورد بحث آمده، هیچ قید و شرطی برای آن نیست و [[آیات]] دیگری نیز [[شاهد]] بر معنای فوق بوده و هر نوع [[نافرمانی]] از رسول{{صل}}، نافرمانی از خداوند تلقی شده<ref>سوره نساء، آیه ۱۴.</ref> و هر نوع [[تبعیت از پیامبر]] [[خدا]]، [[اطاعت از خداوند]] تلقی شده است<ref>{{متن قرآن|مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَمَنْ تَوَلَّى فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا}}«هر که از پیامبر فرمانبرداری کند بیگمان از خداوند فرمان برده است و هر که رو گرداند (بگو بگرداند) ما تو را مراقب آنان نفرستادهایم» سوره نساء، آیه ۸۰.</ref>. البته نکته حائز اهمیت آن است که در آیه مذکور، اولوالامر بدون تکرار "اطیعوا" عطف بر رسول شده است و این گویای این مطلب است که [[اطاعت از اولوالامر]] هیچ تفاوتی با [[اطاعت از رسول]] ندارد و همان گونه که اطاعت از رسول بدون قید و شرط است،[[اطاعت]] از اولو الامر نیز بدون قید و شرط است<ref>علامه حلی، کشف المراد، ص۴۹۳.</ref><ref>ر.ک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص۵۸.</ref> | ||
#حال که باید در همه موارد بدون هیچ قیدی از [[اولوالامر]] [[تبعیت]] کنیم، اگر اولوالامر [[معصوم]] نباشند و احتمال [[گناه]] و [[خطا]] در ایشان برود لازمهاش این است که [[خداوند]][[ امر]] به [[پیروی]] از [[خطاکار]] یا [[گناهکار]] کرده باشد. به عبارت دیگر اگر اولوالامر معصوم نباشند و به فعل حرامی امر کنند، میان دو [[فرمان خداوند]] [[تعارض]] پیش میآید؛ زیرا از سویی [[واجب]] است از اولوالامر اطاعت کنیم و فعل [[حرام]] انجام دهیم و از سوی دیگر آن فعل حرام است و خداوند هرگز به [[فحشا]] و گناه امر نمیکند<ref>{{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ}}«به راستی خداوند به دادگری و نیکی کردن و ادای (حقّ) خویشاوند، فرمان میدهد و از کارهای زشت و ناپسند و افزونجویی، باز میدارد؛ به شما اندرز میدهد باشد که شما پند گیرید» سوره نحل، آیه ۹۰.</ref> | #حال که باید در همه موارد بدون هیچ قیدی از [[اولوالامر]] [[تبعیت]] کنیم، اگر اولوالامر [[معصوم]] نباشند و احتمال [[گناه]] و [[خطا]] در ایشان برود لازمهاش این است که [[خداوند]][[امر]] به [[پیروی]] از [[خطاکار]] یا [[گناهکار]] کرده باشد. به عبارت دیگر اگر اولوالامر معصوم نباشند و به فعل حرامی امر کنند، میان دو [[فرمان خداوند]] [[تعارض]] پیش میآید؛ زیرا از سویی [[واجب]] است از اولوالامر اطاعت کنیم و فعل [[حرام]] انجام دهیم و از سوی دیگر آن فعل حرام است و خداوند هرگز به [[فحشا]] و گناه امر نمیکند<ref>{{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ}}«به راستی خداوند به دادگری و نیکی کردن و ادای (حقّ) خویشاوند، فرمان میدهد و از کارهای زشت و ناپسند و افزونجویی، باز میدارد؛ به شما اندرز میدهد باشد که شما پند گیرید» سوره نحل، آیه ۹۰.</ref><ref>علامه حلی، کشف المراد، ص۴۹۳.</ref><ref>ر.ک: [[محمد تقی مصباح یزدی| مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[راه و راهنماشناسی (کتاب)| راه و راهنماشناسی]]، ص۲۰۶؛ [[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۴ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۴]]، ص۲۱۲-۲۳۳.</ref> | ||
بنابراین لازمه [[اطاعت]] مطلق از شخصی، [[عصمت]] اوست. پس آنچه از [[آیه]] استفاده میشود عصمت اولو الامر است و این چنین مدعای [[شیعه]] ثابت میشود؛ چراکه در میان [[علمای اسلام]] فقط شیعه قائل به عصمت [[دوازده امام]] است، پس تنها مصداق اولوالامر [[امامان دوازده گانه]] شیعه هستند<ref>طبرسی، فضل بن حسن، مجمعالبیان، ج۳، ص۱۰۰؛ مقدس اردبیلی، احمد بن محمد، زبدةالبیان، ص۶۸۷؛ طباطبائی، محمد بن حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۳۸۹ ـ ۳۹۱.</ref>. | بنابراین لازمه [[اطاعت]] مطلق از شخصی، [[عصمت]] اوست. پس آنچه از [[آیه]] استفاده میشود عصمت اولو الامر است و این چنین مدعای [[شیعه]] ثابت میشود؛ چراکه در میان [[علمای اسلام]] فقط شیعه قائل به عصمت [[دوازده امام]] است، پس تنها مصداق اولوالامر [[امامان دوازده گانه]] شیعه هستند<ref>طبرسی، فضل بن حسن، مجمعالبیان، ج۳، ص۱۰۰؛ مقدس اردبیلی، احمد بن محمد، زبدةالبیان، ص۶۸۷؛ طباطبائی، محمد بن حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۳۸۹ ـ ۳۹۱.</ref>. | ||
اگرچه برخی از علمای [[اهل سنت]] عصمت اولوالامر را پذیرفتهاند، اما مصداق آن را [[اهل بیت]]{{ع}} نمیدانند. به عنوان نمونه [[فخر رازی]] در این زمینه اولوالامر را [[اجماع امت]] میداند و عصمت آن را چنین تقریر میکند: "کسی که [[خدا]] اطاعت او را به طور قطع و بدون چون و چرا لازم بشمرد حتما باید [[معصوم]] باشد؛ زیرا اگر [[معصوم از خطا]] نباشد به هنگامی که مرتکب اشتباهی میشود، [[خداوند]][[ اطاعت]] او را لازم شمرده و [[پیروی]] از او را در [[انجام خطا]] لازم دانسته و این خود یک نوع تضاد در [[حکم الهی]] ایجاد میکند؛ زیرا از یک طرف انجام آن [[عمل ]][[ممنوع]] است و از طرف دیگر پیروی از "[[اولوا الامر]]" لازم است و این موجب [[اجتماع]]"[[ امر]]" و" [[نهی]]" میشود<ref>فخر رازی، التفسیر الکبیر، ج۴، ص۱۱۳.</ref>. | اگرچه برخی از علمای [[اهل سنت]] عصمت اولوالامر را پذیرفتهاند، اما مصداق آن را [[اهل بیت]]{{ع}} نمیدانند. به عنوان نمونه [[فخر رازی]] در این زمینه اولوالامر را [[اجماع امت]] میداند و عصمت آن را چنین تقریر میکند: "کسی که [[خدا]] اطاعت او را به طور قطع و بدون چون و چرا لازم بشمرد حتما باید [[معصوم]] باشد؛ زیرا اگر [[معصوم از خطا]] نباشد به هنگامی که مرتکب اشتباهی میشود، [[خداوند]][[اطاعت]] او را لازم شمرده و [[پیروی]] از او را در [[انجام خطا]] لازم دانسته و این خود یک نوع تضاد در [[حکم الهی]] ایجاد میکند؛ زیرا از یک طرف انجام آن [[عمل]][[ممنوع]] است و از طرف دیگر پیروی از "[[اولوا الامر]]" لازم است و این موجب [[اجتماع]]"[[امر]]" و" [[نهی]]" میشود<ref>فخر رازی، التفسیر الکبیر، ج۴، ص۱۱۳.</ref>. | ||
اگر چه در برخی از [[روایات اهل سنت]]، [[اهل بیت]]{{ع}} مصداق [[اولوالامر]] شمرده شده است، لکن کسی از [[مفسران اهل سنت]] بدان [[معتقد]] نیست<ref>ر.ک: [[محمد تقی مصباح یزدی| مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[راه و راهنماشناسی (کتاب)| راه و راهنماشناسی]]، ص۲۰۶؛ [[عبدالله نظرزاده|نظرزاده، عبدالله]]، [[فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم]]، ص۱۳۰؛ [[اباصلت فروتن|فروتن، اباصلت]]، [[علی اصغر مرادی|مرادی، علی اصغر]]، [[واژهنامه فقه سیاسی (کتاب)|واژهنامه فقه سیاسی]]، ص۵۴؛ [[هادی اکبری ملکآبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۲۲۶-۲۲۷.</ref>. | اگر چه در برخی از [[روایات اهل سنت]]، [[اهل بیت]]{{ع}} مصداق [[اولوالامر]] شمرده شده است، لکن کسی از [[مفسران اهل سنت]] بدان [[معتقد]] نیست<ref>ر.ک: [[محمد تقی مصباح یزدی| مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[راه و راهنماشناسی (کتاب)| راه و راهنماشناسی]]، ص۲۰۶؛ [[عبدالله نظرزاده|نظرزاده، عبدالله]]، [[فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم]]، ص۱۳۰؛ [[اباصلت فروتن|فروتن، اباصلت]]، [[علی اصغر مرادی|مرادی، علی اصغر]]، [[واژهنامه فقه سیاسی (کتاب)|واژهنامه فقه سیاسی]]، ص۵۴؛ [[هادی اکبری ملکآبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۲۲۶-۲۲۷.</ref>. | ||
===از نگاه مفسران اهل سنت=== | ===از نگاه مفسران اهل سنت=== | ||
مفسران اهل سنت درباره مصداق اولوالامر مطالب گوناگونی گفتهاند. [[امیران]] در [[زمان]] [[حضرت رسول]]{{صل}}، [[امر به معروف کنندگان]]، [[فقیهان]] و [[دین]] داران [[مطیع خدا]]، [[زمامداران]] [[جامعه]]، [[صاحب منصبان حکومتی]]، [[اهل حلّ و عقد]]، [[فرماندهان لشکر]]، [[خلفاء]] و [[جانشینان چهارگانه پیامبر]]، آگاهان و [[صاحبان بصیرت]] از [[صحابه پیامبر]] و [[دانشمندان دینی]] مصادیق بیان شدۀ اولوالامر است<ref>فخر رازی، التفسیر الکبیر، ج۱۰، ص۱۴۴؛ تفسیر ماوردی، ج۱، ص۴۹۹-۵۱۱؛ قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، ج۳، ص۱۶۸.</ref> | مفسران اهل سنت درباره مصداق اولوالامر مطالب گوناگونی گفتهاند. [[امیران]] در [[زمان]] [[حضرت رسول]]{{صل}}، [[امر به معروف کنندگان]]، [[فقیهان]] و [[دین]] داران [[مطیع خدا]]، [[زمامداران]] [[جامعه]]، [[صاحب منصبان حکومتی]]، [[اهل حلّ و عقد]]، [[فرماندهان لشکر]]، [[خلفاء]] و [[جانشینان چهارگانه پیامبر]]، آگاهان و [[صاحبان بصیرت]] از [[صحابه پیامبر]] و [[دانشمندان دینی]] مصادیق بیان شدۀ اولوالامر است<ref>فخر رازی، التفسیر الکبیر، ج۱۰، ص۱۴۴؛ تفسیر ماوردی، ج۱، ص۴۹۹-۵۱۱؛ قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، ج۳، ص۱۶۸.</ref><ref>ر.ک: [[محمد حجتیان|حجتیان، محمد]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ص۶۶ -۶۹.؛ [[عبدالله نظرزاده|نظرزاده، عبدالله]]، [[فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم]]، ص۱۳۰؛ [[اباصلت فروتن|فروتن، اباصلت]]، [[علی اصغر مرادی|مرادی، علی اصغر]]، [[واژهنامه فقه سیاسی (کتاب)|واژهنامه فقه سیاسی]]، ص۵۴.</ref> | ||
==اولوالامر در [[روایات شیعه]]== | ==اولوالامر در [[روایات شیعه]]== | ||
خط ۶۰: | خط ۶۰: | ||
آیه اولوالامر بر صفات و ویژگیهایی [[دلالت]] دارد از جمله: | آیه اولوالامر بر صفات و ویژگیهایی [[دلالت]] دارد از جمله: | ||
#'''[[عصمت]]:''' این ویژگی در بحث [[اثبات]] نظریه [[شیعه]] به صورت کامل مورد بررسی قرار گرفت. | #'''[[عصمت]]:''' این ویژگی در بحث [[اثبات]] نظریه [[شیعه]] به صورت کامل مورد بررسی قرار گرفت. | ||
#'''[[زعامت]] و [[امامت]] [[اولوالامر]]:''' بر اساس [[آیه ۵۹ سوره نساء]]، [[تبعیت]] از اولوالامر که دارای ویژگی عصمت نیز هستند، ضروری است. اهمیت [[پیروی]] از اولوالامر به اندازهای است که در کنار تبعیت از [[رسول اکرم]]{{صل}} قرار گرفته است. این مطلب به دلالت[[ امر]] در اطیعوا بر [[وجوب]] تبعیت است. | #'''[[زعامت]] و [[امامت]] [[اولوالامر]]:''' بر اساس [[آیه ۵۹ سوره نساء]]، [[تبعیت]] از اولوالامر که دارای ویژگی عصمت نیز هستند، ضروری است. اهمیت [[پیروی]] از اولوالامر به اندازهای است که در کنار تبعیت از [[رسول اکرم]]{{صل}} قرار گرفته است. این مطلب به دلالت[[امر]] در اطیعوا بر [[وجوب]] تبعیت است. | ||
#'''[[لزوم اطاعت]] از اولو الامر:''' یکی از وظایفی که [[امت]] در مقابل اولوالامر دارند، [[اطاعت محض]] از ایشان است. به استناد [[آیه]] ۵۹ [[سوره]] [[مبارکه]] [[نساء]]، [[مسلمانان]] بایستی از [[پیامبر]] و اولوالامر{{ع}}[[ اطاعت]] کنند و این [[لزوم]]، از امر "اطیعوا" استفاده میشود. نکته حائز اهمیت آن است که در این آیه، [[دستور]] به [[اطاعت از پیامبر]] قرین دستور به [[اطاعت]] از خداست و دستور به اطاعت از پیامبر و اولو الامر با یک اطیعو آمده است و این نشان دهنده آن است، همان طور که اطاعت از پیامبر لازم است، به همان شیوه و اطلاق اطاعت از اولو الامر نیز [[واجب]] است. آنچه که روشن است [[اطاعت خدا]] بالذات یعنی به خاطر خود خداست (و ما در مقابل کسی که تمام وجودمان از اوست و بندۀ او هستیم باید [[خاضع]] و [[مطیع]] او باشیم)، [[ولی]] اطاعت از پیامبر{{صل}} مولود اطاعت از [[پروردگار]] است؛ چراکه پیامبر نیز از روی [[هوی و هوس]][[ سخن]] نمیگوید و آنچه که [[خداوند]] فرموده را بیان میکند. بنابراین شاید تکرار اطیعوا اشاره به این مطلب باشد<ref>ر.ک: [[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[تفسیر نمونه (کتاب)| تفسیر نمونه]]، ج۳، ص۴۳۵.</ref>. | #'''[[لزوم اطاعت]] از اولو الامر:''' یکی از وظایفی که [[امت]] در مقابل اولوالامر دارند، [[اطاعت محض]] از ایشان است. به استناد [[آیه]] ۵۹ [[سوره]] [[مبارکه]] [[نساء]]، [[مسلمانان]] بایستی از [[پیامبر]] و اولوالامر{{ع}}[[اطاعت]] کنند و این [[لزوم]]، از امر "اطیعوا" استفاده میشود. نکته حائز اهمیت آن است که در این آیه، [[دستور]] به [[اطاعت از پیامبر]] قرین دستور به [[اطاعت]] از خداست و دستور به اطاعت از پیامبر و اولو الامر با یک اطیعو آمده است و این نشان دهنده آن است، همان طور که اطاعت از پیامبر لازم است، به همان شیوه و اطلاق اطاعت از اولو الامر نیز [[واجب]] است. آنچه که روشن است [[اطاعت خدا]] بالذات یعنی به خاطر خود خداست (و ما در مقابل کسی که تمام وجودمان از اوست و بندۀ او هستیم باید [[خاضع]] و [[مطیع]] او باشیم)، [[ولی]] اطاعت از پیامبر{{صل}} مولود اطاعت از [[پروردگار]] است؛ چراکه پیامبر نیز از روی [[هوی و هوس]][[سخن]] نمیگوید و آنچه که [[خداوند]] فرموده را بیان میکند. بنابراین شاید تکرار اطیعوا اشاره به این مطلب باشد<ref>ر.ک: [[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[تفسیر نمونه (کتاب)| تفسیر نمونه]]، ج۳، ص۴۳۵.</ref>. | ||
#'''برخورداری از [[قدرت]] [[استنباط]] صحیح و [[حجیّت]] آن بر [[مسلمانان]]:''' در [[آیه]] ۸۳ [[سوره نساء]] بر [[لزوم]] ارجاع مسائل مهم داخلی و [[خارجی]] به [[پیامبر]] و اولو الامر تاکید شده است. [[دلیل]] این ارجاع،[[ فهم]] و استنباط عمیق پیامبر و [[صاحبان امر]] از مسائل و [[فهم]] مسائل پشت پرده است. [[قرآن کریم]] میفرماید: {{متن قرآن|وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنبِطُونَهُ مِنْهُمْ}}. اگر چنانچه آن مسائل را به پیامبر و صاحبان امر بازگردانند، به تحقیق کسانی که قدرت استنباط و استخراج حقائق را دارند به این مسائل آگاهند. یکی از [[مفسرین]] ذیل آیه چنین میفرماید: "یستنبطونه" در اصل از ماده" نبط" (بر وزن فقط) است و به معنی نخستین آبی است که از [[چاه]] میکشند و از ریشههای [[زمین]] استخراج میگردد و به همین جهت استفاده کردن هر حقیقتی از دلائل و شواهد مختلف و استخراج کردن آن از مدارک موجود،" استنباط" نامیده میشود، خواه در مسائل [[فقهی]] باشد یا در مسائل [[فلسفی]] و [[سیاسی]] و [[علمی]]. منظور از أُولِی الْأَمْرِ ([[صاحبان فرمان]]) در اینجا کسانی هستند که قدرت تشخیص و احاطه [[کافی]] به مسائل مختلف دارند و میتوانند" [[حقایق]]" را از" [[شایعات]] بیاساس" و مطالب [[راستین]] را از نادرست برای [[مردم]] روشن سازند که در [[درجه]] اول [[پیغمبر]] {{صل}} و [[ائمه اهل بیت]] {{ع}} [[جانشینان]] او و در درجه بعد دانشمندانی هستند که در این گونه مسائل صاحبنظرند"<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[تفسیر نمونه (کتاب)| تفسیر نمونه]]، ج۴، ص۳۱.</ref>. [[صاحب تفسیر المیزان]] مینویسد: "مراد از [[علم]] در "لعلمه" تمییز [[حق]] از [[باطل]] و [[صدق]] از [[کذب]] است"<ref>طباطبائی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۲۳.</ref>. بنابراین پیامبر و [[اولوالامر]] قدرت تشخیص حق از باطل و صدق از کذب مسائل را دارند. | #'''برخورداری از [[قدرت]] [[استنباط]] صحیح و [[حجیّت]] آن بر [[مسلمانان]]:''' در [[آیه]] ۸۳ [[سوره نساء]] بر [[لزوم]] ارجاع مسائل مهم داخلی و [[خارجی]] به [[پیامبر]] و اولو الامر تاکید شده است. [[دلیل]] این ارجاع،[[فهم]] و استنباط عمیق پیامبر و [[صاحبان امر]] از مسائل و [[فهم]] مسائل پشت پرده است. [[قرآن کریم]] میفرماید: {{متن قرآن|وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنبِطُونَهُ مِنْهُمْ}}. اگر چنانچه آن مسائل را به پیامبر و صاحبان امر بازگردانند، به تحقیق کسانی که قدرت استنباط و استخراج حقائق را دارند به این مسائل آگاهند. یکی از [[مفسرین]] ذیل آیه چنین میفرماید: "یستنبطونه" در اصل از ماده" نبط" (بر وزن فقط) است و به معنی نخستین آبی است که از [[چاه]] میکشند و از ریشههای [[زمین]] استخراج میگردد و به همین جهت استفاده کردن هر حقیقتی از دلائل و شواهد مختلف و استخراج کردن آن از مدارک موجود،" استنباط" نامیده میشود، خواه در مسائل [[فقهی]] باشد یا در مسائل [[فلسفی]] و [[سیاسی]] و [[علمی]]. منظور از أُولِی الْأَمْرِ ([[صاحبان فرمان]]) در اینجا کسانی هستند که قدرت تشخیص و احاطه [[کافی]] به مسائل مختلف دارند و میتوانند" [[حقایق]]" را از" [[شایعات]] بیاساس" و مطالب [[راستین]] را از نادرست برای [[مردم]] روشن سازند که در [[درجه]] اول [[پیغمبر]] {{صل}} و [[ائمه اهل بیت]] {{ع}} [[جانشینان]] او و در درجه بعد دانشمندانی هستند که در این گونه مسائل صاحبنظرند"<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[تفسیر نمونه (کتاب)| تفسیر نمونه]]، ج۴، ص۳۱.</ref>. [[صاحب تفسیر المیزان]] مینویسد: "مراد از [[علم]] در "لعلمه" تمییز [[حق]] از [[باطل]] و [[صدق]] از [[کذب]] است"<ref>طباطبائی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۲۳.</ref>. بنابراین پیامبر و [[اولوالامر]] قدرت تشخیص حق از باطل و صدق از کذب مسائل را دارند. | ||
#'''علم [[جامع]] اولو الامر:''' زمانی که قدرت استنباط صحیح برای اولو الامر از [[آیه شریفه]][[ ثابت]] شد، لازمهاش آن است که علم جامع فراگیر یا [[علم به غیب]] برای ایشان ثابت باشد؛ چراکه یکی از مقدمات [[استنباط]] درست، [[علم]] [[جامع]] و اشراف کامل به مسائل پیرامون موضوع خاص است و زمانی استنباط منجر به تحلیل درست و واقع میگردد که این شخص [[عالم]] به تمامی ابعاد مورد نظر باشد. بنابراین آنچه که از [[آیه]] استفاده میشود علم جامع به همه ابعاد موضوع است<ref>طباطبائی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۲۳.</ref>. | #'''علم [[جامع]] اولو الامر:''' زمانی که قدرت استنباط صحیح برای اولو الامر از [[آیه شریفه]][[ثابت]] شد، لازمهاش آن است که علم جامع فراگیر یا [[علم به غیب]] برای ایشان ثابت باشد؛ چراکه یکی از مقدمات [[استنباط]] درست، [[علم]] [[جامع]] و اشراف کامل به مسائل پیرامون موضوع خاص است و زمانی استنباط منجر به تحلیل درست و واقع میگردد که این شخص [[عالم]] به تمامی ابعاد مورد نظر باشد. بنابراین آنچه که از [[آیه]] استفاده میشود علم جامع به همه ابعاد موضوع است<ref>طباطبائی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۲۳.</ref>. | ||
#'''[[وظیفه]] [[اولوالامر]] در برابر [[مردم]]:''' از آیه ۸۳ [[سوره]] [[مبارکه]] [[نساء]] استفاده میشود، لازم است [[اخبار]] [[امنیتی]] را برای تحلیل و حتی نشر آن ابتداء به [[پیامبر]] و اولوالامر{{ع}} ارجاع داد. در آیه مذکور ابتدا افراد [[ضعیف الایمان]] یا [[منافقان]] را [[نکوهش]] کرده و مسیر درست نشر اخبار را معین میکند و آن [[لزوم]] مراجعه به پیامبر و اولوالامر است، کسانی که [[صدق]] را از [[کذب]] و [[حق]] را از ناحق تشخیص داده و نسبت به مسائل تحلیل صحیح دارند. بنابراین آنان وظیفه دارند قبل از هر چیز با [[رهبران]] و [[پیشوایان]] خود اخبار را در میان بگذارند تا بدین سبب از انداختن [[رعب]] و [[وحشت]] در میان [[مسلمانان]] یا خوش خیالی از [[پیروزی]] کاذب جلوگیری شود<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۴، ص۳۰.</ref>. آنچه که از آیه ۸۳ [[سوره نساء]] استفاده میشود این است که اخبار [[جبهه]] و [[اسرار]] [[نظامی]] باید به یک نقطه برسد و پس از ارزیابی و تشخیص به اندازۀ [[مصلحت]] منتشر گردد و اینکه عموم مردم بایستی به [[اهل]] استنباط ([[اهل بیت]]{{ع}})<ref>{{متن حدیث|عن أبی جعفر{{ع}} فی قوله: «وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَی الرَّسُولِ وَ إِلی أُولِی الْأَمْرِ مِنْهُمْ» قال: هم الائمة}}؛ الحویزی، عبد علی، تفسیر نور اثقلین، ج۱، ص۵۲۳.</ref>مراجعه کند. بنابراین اولوالامر دو وظیفه در مقابل مراجعه عموم مردم بر عهده دارند: | #'''[[وظیفه]] [[اولوالامر]] در برابر [[مردم]]:''' از آیه ۸۳ [[سوره]] [[مبارکه]] [[نساء]] استفاده میشود، لازم است [[اخبار]] [[امنیتی]] را برای تحلیل و حتی نشر آن ابتداء به [[پیامبر]] و اولوالامر{{ع}} ارجاع داد. در آیه مذکور ابتدا افراد [[ضعیف الایمان]] یا [[منافقان]] را [[نکوهش]] کرده و مسیر درست نشر اخبار را معین میکند و آن [[لزوم]] مراجعه به پیامبر و اولوالامر است، کسانی که [[صدق]] را از [[کذب]] و [[حق]] را از ناحق تشخیص داده و نسبت به مسائل تحلیل صحیح دارند. بنابراین آنان وظیفه دارند قبل از هر چیز با [[رهبران]] و [[پیشوایان]] خود اخبار را در میان بگذارند تا بدین سبب از انداختن [[رعب]] و [[وحشت]] در میان [[مسلمانان]] یا خوش خیالی از [[پیروزی]] کاذب جلوگیری شود<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۴، ص۳۰.</ref>. آنچه که از آیه ۸۳ [[سوره نساء]] استفاده میشود این است که اخبار [[جبهه]] و [[اسرار]] [[نظامی]] باید به یک نقطه برسد و پس از ارزیابی و تشخیص به اندازۀ [[مصلحت]] منتشر گردد و اینکه عموم مردم بایستی به [[اهل]] استنباط ([[اهل بیت]]{{ع}})<ref>{{متن حدیث|عن أبی جعفر{{ع}} فی قوله: «وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَی الرَّسُولِ وَ إِلی أُولِی الْأَمْرِ مِنْهُمْ» قال: هم الائمة}}؛ الحویزی، عبد علی، تفسیر نور اثقلین، ج۱، ص۵۲۳.</ref>مراجعه کند. بنابراین اولوالامر دو وظیفه در مقابل مراجعه عموم مردم بر عهده دارند: | ||
##بررسی اخبار امنیتی و کنترل آنها و تشخیص درست از نادرست. | ##بررسی اخبار امنیتی و کنترل آنها و تشخیص درست از نادرست. | ||
خط ۷۰: | خط ۷۰: | ||
==آثار [[اطاعت]] از اولو الامر== | ==آثار [[اطاعت]] از اولو الامر== | ||
با دقت در [[آیه ۵۹ سوره نساء]] روشن میشود [[اطاعت محض]] از [[اولوالامر]] چند اثر را در پی دارد: | با دقت در [[آیه ۵۹ سوره نساء]] روشن میشود [[اطاعت محض]] از [[اولوالامر]] چند اثر را در پی دارد: | ||
#[[اطاعت]] از اولو الامر موجب [[سعادت دنیوی]] و [[اخروی]] است. [[خداوند متعال]] بلافاصله بعد از امر به [[اطاعت از پیامبر]] و اولوالامر در انتهای [[آیه]] میفرماید: «ذلک [[خیر]] و احسن تأویلا»<ref>سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>. این [[تبعیت]] اطاعت و تبعیت[[ خیر]] را در پی دارد. صاحب [[تفسیر مجمع البیان]] به [[نقل]] برخی از [[مفسرین]] مینویسد: "این اطاعت خیر است برای شما در [[دنیا]] و [[بهترین]] [[عاقبت]] در [[آخرت]] را برای شما به ارمغان میآورد. پس هم [[سعادت دنیا]] و هم [[سعادت]] در آخرت را در پی دارد. البته برخی گفته اند: به طور کلی بهترین عاقبت را برای اطاعت کننده در پی دارد". | # [[اطاعت]] از اولو الامر موجب [[سعادت دنیوی]] و [[اخروی]] است. [[خداوند متعال]] بلافاصله بعد از امر به [[اطاعت از پیامبر]] و اولوالامر در انتهای [[آیه]] میفرماید: «ذلک [[خیر]] و احسن تأویلا»<ref>سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>. این [[تبعیت]] اطاعت و تبعیت[[خیر]] را در پی دارد. صاحب [[تفسیر مجمع البیان]] به [[نقل]] برخی از [[مفسرین]] مینویسد: "این اطاعت خیر است برای شما در [[دنیا]] و [[بهترین]] [[عاقبت]] در [[آخرت]] را برای شما به ارمغان میآورد. پس هم [[سعادت دنیا]] و هم [[سعادت]] در آخرت را در پی دارد. البته برخی گفته اند: به طور کلی بهترین عاقبت را برای اطاعت کننده در پی دارد". | ||
#[[اطاعت از اولوالامر]] سبب تشخیص درست و بهترین [[انتخاب]] است. [[طبرسی]] بهترین [[تفسیر]] در مورد عبارت پایانی آیه را چنین میداند: "در صورت بازگرداندن هر امری به [[خدا]] و [[رسول]]، چون که امر و [[کار]] شما از روی [[دلیل]] و [[حجّت شرعی]] بوده بهتر است از اینکه بدون مراجعه به آنها و در واقع بدون [[حجّت]] کاری را انجام دهید و در این راه خیری نیست"<ref>طیب، سید عبد الحسین، اطیب البیان، ج۴، ص۱۱۷؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۳، ص۱۰۱.</ref> | # [[اطاعت از اولوالامر]] سبب تشخیص درست و بهترین [[انتخاب]] است. [[طبرسی]] بهترین [[تفسیر]] در مورد عبارت پایانی آیه را چنین میداند: "در صورت بازگرداندن هر امری به [[خدا]] و [[رسول]]، چون که امر و [[کار]] شما از روی [[دلیل]] و [[حجّت شرعی]] بوده بهتر است از اینکه بدون مراجعه به آنها و در واقع بدون [[حجّت]] کاری را انجام دهید و در این راه خیری نیست"<ref>طیب، سید عبد الحسین، اطیب البیان، ج۴، ص۱۱۷؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۳، ص۱۰۱.</ref><ref>رک: [[محسن قرائتی|قرائتی، محسن]]، [[تفسیر نور (کتاب)| تفسیر نور]]، ج۲، ص۳۴۰.</ref> | ||
#کسی که اطاعت از ایشان نکند،[[ ایمان]] ندارد. آنچه که از عبارت (ان کنتم تومنون بالله والیوم الاخر) استفاده میشود آن است که [[مسلمانان]] بایستی اطاعت از پیامبر و اولو الامر{{ع}} و هنگام [[تنازع]]، [[رجوع]] به خدا و رسول کنند و این را کسانی انجام میدهند که [[ایمان به خدا]] و [[روز]] [[جزاء]] داشته باشد. بنابراین روشن است کسانی که از [[پیامبر]] و اولوالامر[[ اطاعت]] نمیکنند، ایمان ندارند<ref>طیب، سید عبد الحسین، اطیب البیان، ج۴، ص۱۱۷.</ref>. | #کسی که اطاعت از ایشان نکند،[[ایمان]] ندارد. آنچه که از عبارت (ان کنتم تومنون بالله والیوم الاخر) استفاده میشود آن است که [[مسلمانان]] بایستی اطاعت از پیامبر و اولو الامر{{ع}} و هنگام [[تنازع]]، [[رجوع]] به خدا و رسول کنند و این را کسانی انجام میدهند که [[ایمان به خدا]] و [[روز]] [[جزاء]] داشته باشد. بنابراین روشن است کسانی که از [[پیامبر]] و اولوالامر[[اطاعت]] نمیکنند، ایمان ندارند<ref>طیب، سید عبد الحسین، اطیب البیان، ج۴، ص۱۱۷.</ref>. | ||
#تعمیم اولو الامر نسبت به [[حاکمان]] [[شرعی]]: برخی معتقدند اگر چه بسیاری از [[مفسران]] مصداق اولو الامر را [[ائمه]] [[اثنا عشر]]{{ع}} میدانند، لکن ایشان مصداق اتم و اکمل [[آیه شریفه]] هستند و مفهوم اولو الامر توسعه دارد. آنچه که از [[کلام]] یکی از صاحبان این نظریه استفاده میشود، این است که [[اطاعت]] دائر مدار [[عصمت]] شخص نیست، بلکه گاهی تاکید بر [[حجیت]] قول اوست، مانند بسیاری از [[احادیث]] که [[دلالت]] بر [[رجوع]] به قول [[فقهاء]] میکند و کلام ایشان را [[حجت]] میداند. بنابراین اولو الامر لزوما [[معصومین]] نیستند<ref>ر.ک: [[علی آقاجانی| آقاجانی، علی]]، [[تاملی بر صورت بندی دلالتهای سیاسی آیه اولو الامر با تاکید بر تفاسیر معاصر شیعه (مقاله)| تاملی بر صورت بندی دلالتهای سیاسی آیه اولو الامر با تاکید بر تفاسیر معاصر شیعه]]، مجله حکومت اسلامی، شماره ۲۲، تابستان ۹۶، ص۱۰-۱۱.</ref>. | #تعمیم اولو الامر نسبت به [[حاکمان]] [[شرعی]]: برخی معتقدند اگر چه بسیاری از [[مفسران]] مصداق اولو الامر را [[ائمه]] [[اثنا عشر]]{{ع}} میدانند، لکن ایشان مصداق اتم و اکمل [[آیه شریفه]] هستند و مفهوم اولو الامر توسعه دارد. آنچه که از [[کلام]] یکی از صاحبان این نظریه استفاده میشود، این است که [[اطاعت]] دائر مدار [[عصمت]] شخص نیست، بلکه گاهی تاکید بر [[حجیت]] قول اوست، مانند بسیاری از [[احادیث]] که [[دلالت]] بر [[رجوع]] به قول [[فقهاء]] میکند و کلام ایشان را [[حجت]] میداند. بنابراین اولو الامر لزوما [[معصومین]] نیستند<ref>ر.ک: [[علی آقاجانی| آقاجانی، علی]]، [[تاملی بر صورت بندی دلالتهای سیاسی آیه اولو الامر با تاکید بر تفاسیر معاصر شیعه (مقاله)| تاملی بر صورت بندی دلالتهای سیاسی آیه اولو الامر با تاکید بر تفاسیر معاصر شیعه]]، مجله حکومت اسلامی، شماره ۲۲، تابستان ۹۶، ص۱۰-۱۱.</ref>. | ||
خط ۸۷: | خط ۸۷: | ||
# [[پرونده:000055.jpg|22px]] [[محمد حجتیان|حجتیان، محمد]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵''']] | # [[پرونده:000055.jpg|22px]] [[محمد حجتیان|حجتیان، محمد]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵''']] | ||
# [[پرونده:13681032.jpg|22px]] [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|'''امامت اهل بیت''']] | # [[پرونده:13681032.jpg|22px]] [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|'''امامت اهل بیت''']] | ||
#[[پرونده:1379779.jpg|22px]] [[عبدالله نظرزاده|نظرزاده، عبدالله]]، [[فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم (کتاب)|'''فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم''']] | # [[پرونده:1379779.jpg|22px]] [[عبدالله نظرزاده|نظرزاده، عبدالله]]، [[فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم (کتاب)|'''فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم''']] | ||
#[[پرونده:11677.jpg|22px]] [[اباصلت فروتن|فروتن، اباصلت]]، [[علی اصغر مرادی|مرادی، علی اصغر]]، [[واژهنامه فقه سیاسی (کتاب)|'''واژهنامه فقه سیاسی''']] | # [[پرونده:11677.jpg|22px]] [[اباصلت فروتن|فروتن، اباصلت]]، [[علی اصغر مرادی|مرادی، علی اصغر]]، [[واژهنامه فقه سیاسی (کتاب)|'''واژهنامه فقه سیاسی''']] | ||
# [[پرونده:1379153.jpg|22px]] [[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۴ (کتاب)|'''ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۴''']] | # [[پرونده:1379153.jpg|22px]] [[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۴ (کتاب)|'''ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۴''']] | ||
# [[پرونده: 1100453.jpg|22px]] [[هادی اکبری ملکآبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)|''' ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی ''']] | # [[پرونده: 1100453.jpg|22px]] [[هادی اکبری ملکآبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)|''' ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی ''']] |