ابومالک بن نخعی دمشقی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
 
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[ابومالک بن نخعی دمشقی در تراجم و رجال]] - [[ابومالک بن نخعی دمشقی در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط  = }}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[ابومالک بن نخعی دمشقی در تراجم و رجال]] - [[ابومالک بن نخعی دمشقی در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط  = }}


==مقدمه==
== مقدمه ==
[[صحابی]] بودن وی مورد [[اختلاف]] است. او از [[پیامبر خدا]]{{صل}} [[روایت]] کرده: "[[نماز]] کسی که [[پدر]] و [[مادر]] خود را به [[خشم]] آورد و نماز زنی که بدون سَرانداز نماز بخواند و همچنین نماز [[امام]] جماعتی که [[مردم]] از او [[راضی]] نباشند، پذیرفته نمی‌شود". برخی، این روایت را مستند صحابی بودن وی شمرده‌اند، اما ابن عبدالبر<ref>ابن عبدالبر، ج۴، ص۳۰۹.</ref>، [[ابونعیم]]<ref>ابونعیم، ج۶، ص۳۰۰۹.</ref> و [[ابن اثیر]]<ref>ابن اثیر، ج۶، ص۲۶۸.</ref> روایت وی را مرسل و او را غیر صحابی دانسته‌اند. ابن معین<ref>ابن معین، ص۲۴۸.</ref> نیز وی را [[ثقه]] شمرده است. شبیه روایت یاد شده، در منابع [[شیعی]] از [[امام صادق]]{{ع}} نقل شده است<ref>ر.ک: برقی، ج۱، ص۱۲؛ صدوق، ج۴، ص۳۵۸.</ref>. او در آستانه [[مرگ]]، خطاب به نخعی‌ها گفت: [[پیام]] مرا به دیگران برسانید که از [[رسول خدا]]{{صل}} شنیدم که فرمود: "شیرینی [[دنیا]]، موجب تلخی [[آخرت]] و تلخی دنیا، موجب شیرینی آخرت است"<ref>ابن حجر، ج۷، ص۲۹۶.</ref>. در دیگر منابع، این روایت از [[ابومالک]] [[اشعری]] خطاب به اشعری‌ها نقل شده است<ref>برای نمونه: احمد بن حنبل، ج۵، ص۳۴۲؛ حاکم، ج۴، ص۳۱۰؛ طبرانی، معجم، ج۳، ص۲۹۱؛ همو، مسنده، ج۳، ص۸۶.</ref><ref>[[حسین حسینیان مقدم|حسینیان مقدم، حسین]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «ابومالک بن نخعی دمشقی»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۴۹۷.</ref>
[[صحابی]] بودن وی مورد [[اختلاف]] است. او از [[پیامبر خدا]] {{صل}} [[روایت]] کرده: "[[نماز]] کسی که [[پدر]] و [[مادر]] خود را به [[خشم]] آورد و نماز زنی که بدون سَرانداز نماز بخواند و همچنین نماز [[امام]] جماعتی که [[مردم]] از او [[راضی]] نباشند، پذیرفته نمی‌شود". برخی، این روایت را مستند صحابی بودن وی شمرده‌اند، اما ابن عبدالبر<ref>ابن عبدالبر، ج۴، ص۳۰۹.</ref>، [[ابونعیم]]<ref>ابونعیم، ج۶، ص۳۰۰۹.</ref> و [[ابن اثیر]]<ref>ابن اثیر، ج۶، ص۲۶۸.</ref> روایت وی را مرسل و او را غیر صحابی دانسته‌اند. ابن معین<ref>ابن معین، ص۲۴۸.</ref> نیز وی را [[ثقه]] شمرده است. شبیه روایت یاد شده، در منابع [[شیعی]] از [[امام صادق]] {{ع}} نقل شده است<ref>ر. ک: برقی، ج۱، ص۱۲؛ صدوق، ج۴، ص۳۵۸.</ref>. او در آستانه [[مرگ]]، خطاب به نخعی‌ها گفت: [[پیام]] مرا به دیگران برسانید که از [[رسول خدا]] {{صل}} شنیدم که فرمود: "شیرینی [[دنیا]]، موجب تلخی [[آخرت]] و تلخی دنیا، موجب شیرینی آخرت است"<ref>ابن حجر، ج۷، ص۲۹۶.</ref>. در دیگر منابع، این روایت از [[ابومالک]] [[اشعری]] خطاب به اشعری‌ها نقل شده است<ref>برای نمونه: احمد بن حنبل، ج۵، ص۳۴۲؛ حاکم، ج۴، ص۳۱۰؛ طبرانی، معجم، ج۳، ص۲۹۱؛ همو، مسنده، ج۳، ص۸۶.</ref><ref>[[حسین حسینیان مقدم|حسینیان مقدم، حسین]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «ابومالک بن نخعی دمشقی»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۴۹۷.</ref>


== منابع ==
== منابع ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۴ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۷:۳۷

مقدمه

صحابی بودن وی مورد اختلاف است. او از پیامبر خدا (ص) روایت کرده: "نماز کسی که پدر و مادر خود را به خشم آورد و نماز زنی که بدون سَرانداز نماز بخواند و همچنین نماز امام جماعتی که مردم از او راضی نباشند، پذیرفته نمی‌شود". برخی، این روایت را مستند صحابی بودن وی شمرده‌اند، اما ابن عبدالبر[۱]، ابونعیم[۲] و ابن اثیر[۳] روایت وی را مرسل و او را غیر صحابی دانسته‌اند. ابن معین[۴] نیز وی را ثقه شمرده است. شبیه روایت یاد شده، در منابع شیعی از امام صادق (ع) نقل شده است[۵]. او در آستانه مرگ، خطاب به نخعی‌ها گفت: پیام مرا به دیگران برسانید که از رسول خدا (ص) شنیدم که فرمود: "شیرینی دنیا، موجب تلخی آخرت و تلخی دنیا، موجب شیرینی آخرت است"[۶]. در دیگر منابع، این روایت از ابومالک اشعری خطاب به اشعری‌ها نقل شده است[۷][۸]

منابع

پانویس

  1. ابن عبدالبر، ج۴، ص۳۰۹.
  2. ابونعیم، ج۶، ص۳۰۰۹.
  3. ابن اثیر، ج۶، ص۲۶۸.
  4. ابن معین، ص۲۴۸.
  5. ر. ک: برقی، ج۱، ص۱۲؛ صدوق، ج۴، ص۳۵۸.
  6. ابن حجر، ج۷، ص۲۹۶.
  7. برای نمونه: احمد بن حنبل، ج۵، ص۳۴۲؛ حاکم، ج۴، ص۳۱۰؛ طبرانی، معجم، ج۳، ص۲۹۱؛ همو، مسنده، ج۳، ص۸۶.
  8. حسینیان مقدم، حسین، مقاله «ابومالک بن نخعی دمشقی»، دانشنامه سیره نبوی ج۱، ص:۴۹۷.