نامۀ ۶۳ نهج البلاغه: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{امامت}}
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط = نهج البلاغه
| عنوان مدخل  =
| مداخل مرتبط =
| پرسش مرتبط  =
}}


==مقدمه==
== مقدمه ==
*هنگامی که [[امام]] {{ع}} برای [[نبرد جمل]] راهی [[بصره]] می‌شد، از [[مردم کوفه]] برای [[نبرد]] [[یاری]] طلبید. [[ابوموسی]] که میانه‌ای با [[امام]] نداشت، [[مردمان]] را به بهانه جلوگیری از [[فتنه]] از [[یاری امام]] بازداشت. از این‌رو [[امام]] نامه‌ای برای او نوشت. [[امام]] در این [[نامه]] او را از [[عاقبت]] کار خویش، که [[ذلت]] [[نافرمانی]] [[امام]] است، [[آگاه]] می‌کند. این [[نامه]] در سال ۳۶ ق نوشته شده است<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 806.</ref>.
هنگامی که [[امام]] {{ع}} برای [[نبرد جمل]] راهی [[بصره]] می‌شد، از [[مردم کوفه]] برای [[نبرد]] [[یاری]] طلبید. [[ابوموسی]] که میانه‌ای با [[امام]] نداشت، [[مردمان]] را به بهانه جلوگیری از [[فتنه]] از یاری امام بازداشت. از این‌رو [[امام]] نامه‌ای برای او نوشت. [[امام]] در این [[نامه]] او را از عاقبت کار خویش، که [[ذلت]] [[نافرمانی]] امام است، [[آگاه]] می‌کند. این[نامه در سال ۳۶ ق نوشته شده است.
*این [[نامه]] را با [[اختلاف]] در متن، [[طبری]] در [[تاریخ طبری]] و [[مسعودی]] در مروج الذهب و چند تن دیگر [[روایت]] کرده‌اند<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 807.</ref>.
 
==فرازی از [[نامه]]==
این [[نامه]] را با [[اختلاف]] در متن، [[طبری]] در [[تاریخ طبری]] و [[مسعودی]] در مروج الذهب و چند تن دیگر [[روایت]] کرده‌اند.
*این مهم ([[اطاعت از امام]]) را آسان مپندار که بلایی است بزرگ. باید بر اشترش نشست و توسنش را رام کرد و کوه‌هایش را چون دست هموار ساخت. پس عقلت را به [[فرمان]] آور و رشته کار خود به دست گیر و نصیب و بهره خویش دریاب. اگر آمدن را خوش نداری از کار کناره‌گیر و به تنگنای خود گریز؛ جایی که در آن، راه رهایی بسته است. سزاست که دیگران آن کار را [[کفایت]] کنند و تو در [[خواب]] باشی، آن‌سان که هرگز کس نپرسد فلانی کجاست. به [[خدا]] [[سوگند]] که این [[جنگ]]، [[جنگی]] است بر [[حق]]، همراه کسی که او نیز بر [[حق]] است و او را باکی نیست که [[ملحدان]] چه کردند<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 807.</ref>.
 
== فرازی از [[نامه]] ==
این مهم ([[اطاعت از امام]]) را آسان مپندار که بلایی است بزرگ. باید بر اشترش نشست و توسنش را رام کرد و کوه‌هایش را چون دست هموار ساخت. پس عقلت را به [[فرمان]] آور و رشته کار خود به دست گیر و نصیب و بهره خویش دریاب. اگر آمدن را خوش نداری از کار کناره‌گیر و به تنگنای خود گریز؛ جایی که در آن، راه رهایی بسته است. سزاست که دیگران آن کار را [[کفایت]] کنند و تو در [[خواب]] باشی، آن‌سان که هرگز کس نپرسد فلانی کجاست. به [[خدا]] [[سوگند]] که این [[جنگ]]، [[جنگی]] است بر [[حق]]، همراه کسی که او نیز بر [[حق]] است و او را باکی نیست که [[ملحدان]] چه کردند<ref>[[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه ج۲]]، ص ۸۰۷.</ref>.


== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
* [[پرونده:13681049.jpg|22px]] [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|'''دانشنامه نهج البلاغه ج۲''']]
# [[پرونده:13681049.jpg|22px]] [[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|'''دانشنامه نهج البلاغه ج۲''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


خط ۱۵: خط ۲۲:
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:امام علی]]
[[رده:نامه‌های نهج البلاغه]]
[[رده:مدخل نهج البلاغه]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۳ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۰۸

مقدمه

هنگامی که امام (ع) برای نبرد جمل راهی بصره می‌شد، از مردم کوفه برای نبرد یاری طلبید. ابوموسی که میانه‌ای با امام نداشت، مردمان را به بهانه جلوگیری از فتنه از یاری امام بازداشت. از این‌رو امام نامه‌ای برای او نوشت. امام در این نامه او را از عاقبت کار خویش، که ذلت نافرمانی امام است، آگاه می‌کند. این[نامه در سال ۳۶ ق نوشته شده است.

این نامه را با اختلاف در متن، طبری در تاریخ طبری و مسعودی در مروج الذهب و چند تن دیگر روایت کرده‌اند.

فرازی از نامه

این مهم (اطاعت از امام) را آسان مپندار که بلایی است بزرگ. باید بر اشترش نشست و توسنش را رام کرد و کوه‌هایش را چون دست هموار ساخت. پس عقلت را به فرمان آور و رشته کار خود به دست گیر و نصیب و بهره خویش دریاب. اگر آمدن را خوش نداری از کار کناره‌گیر و به تنگنای خود گریز؛ جایی که در آن، راه رهایی بسته است. سزاست که دیگران آن کار را کفایت کنند و تو در خواب باشی، آن‌سان که هرگز کس نپرسد فلانی کجاست. به خدا سوگند که این جنگ، جنگی است بر حق، همراه کسی که او نیز بر حق است و او را باکی نیست که ملحدان چه کردند[۱].

منابع

پانویس