اصیل غفاری: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - 'وصف' به 'وصف')
 
خط ۴: خط ۴:
نام [[پدر]] وی را به [[اختلاف]]، «عبدالله» و «سفیان»<ref>ابن حجر، ج۱، ص۲۴۴.</ref> نقل کرده‌اند و درباره انتساب وی به [[قبایل]] [[غفار]]، [[هذیل]] و [[خزاعه]] اختلاف است. [[زهری]] به [[غفاری]] بودن وی تصریح کرده است، ولی برخی شرح حال نویسان، هذلی بودن وی را بر غفاری بودنش ترجیح داده‌اند<ref>ر. ک: ابن عبدالبر، ج۱، ص۲۲۳؛ ابن اثیر، ج۱، ص۲۵۵.</ref>.
نام [[پدر]] وی را به [[اختلاف]]، «عبدالله» و «سفیان»<ref>ابن حجر، ج۱، ص۲۴۴.</ref> نقل کرده‌اند و درباره انتساب وی به [[قبایل]] [[غفار]]، [[هذیل]] و [[خزاعه]] اختلاف است. [[زهری]] به [[غفاری]] بودن وی تصریح کرده است، ولی برخی شرح حال نویسان، هذلی بودن وی را بر غفاری بودنش ترجیح داده‌اند<ref>ر. ک: ابن عبدالبر، ج۱، ص۲۲۳؛ ابن اثیر، ج۱، ص۲۵۵.</ref>.


أصیل براساس [[روایت]] زهری و [[ابوموسی]]، پیش از [[فرمان]] [[وجوب]] [[حجاب]] درباره [[همسران رسول خدا]] {{صل}}، از [[مکه]] به [[مدینه]] آمد و با [[عایشه]] [[ملاقات]] کرد. عایشه درباره اوضاع مکه پرسید. اصیل با [[تشبیه]] و کنایه، از [[آبادانی]] مکه به خوبی یاد کرد. عایشه از او خواست برای ملاقات با [[رسول خدا]] {{صل}} همان‌جا بماند. اندکی بعد، [[حضرت]] وارد شد و همان [[پرسش]] و همان پاسخ تکرار شد. [[پیامبر خدا]] او را از ادامه گفتارش بازداشت و فرمود: «بیش از این ما را محزون مکن»<ref>ابن اثیر، ج۱، ص۲۵۵.</ref> یا به تعبیری دیگر، «[[دل‌ها]] را رها کن تا آرام گیرد»<ref>ابن حجر، ج۱، ص۲۴۴.</ref> یا «ما را به مکه علاقه‌مند نکن»<ref>ابن عبد البر، ج۱، ص۲۲۳؛ حلبی، ج۲، ص۲۸۳.</ref>. [[حسن بصری]] این روایت را درباره أبان پسر [[سعید بن عاص]] نقل کرده است<ref>ابن عساکر، ج۶، ص۱۳۱؛ ابن اثیر، ج۱، ص۲۵۵.</ref> و بر پایه برخی گزارش‌ها، زمانی که رسول خدا {{صل}} به [[حدیبیه]] آمد، دو نفر از [[قبیله خزاعه]]، با نام‌های [[عمرو بن سالم]] و [[بسر بن سفیان]]، گوسفندان و شترانی را به همراه غلامی به حضرت [[هدیه]] دادند. این [[غلام]] در پاسخ به پرسش ایشان، مکه را آباد [[وصف]] کرد<ref>زمخشری، ج۲، ص۳۴۱.</ref>.
أصیل براساس [[روایت]] زهری و [[ابوموسی]]، پیش از [[فرمان]] [[وجوب]] [[حجاب]] درباره [[همسران رسول خدا]] {{صل}}، از [[مکه]] به [[مدینه]] آمد و با [[عایشه]] [[ملاقات]] کرد. عایشه درباره اوضاع مکه پرسید. اصیل با [[تشبیه]] و کنایه، از [[آبادانی]] مکه به خوبی یاد کرد. عایشه از او خواست برای ملاقات با [[رسول خدا]] {{صل}} همان‌جا بماند. اندکی بعد، [[حضرت]] وارد شد و همان [[پرسش]] و همان پاسخ تکرار شد. [[پیامبر خدا]] او را از ادامه گفتارش بازداشت و فرمود: «بیش از این ما را محزون مکن»<ref>ابن اثیر، ج۱، ص۲۵۵.</ref> یا به تعبیری دیگر، «[[دل‌ها]] را رها کن تا آرام گیرد»<ref>ابن حجر، ج۱، ص۲۴۴.</ref> یا «ما را به مکه علاقه‌مند نکن»<ref>ابن عبد البر، ج۱، ص۲۲۳؛ حلبی، ج۲، ص۲۸۳.</ref>. [[حسن بصری]] این روایت را درباره أبان پسر [[سعید بن عاص]] نقل کرده است<ref>ابن عساکر، ج۶، ص۱۳۱؛ ابن اثیر، ج۱، ص۲۵۵.</ref> و بر پایه برخی گزارش‌ها، زمانی که رسول خدا {{صل}} به [[حدیبیه]] آمد، دو نفر از [[قبیله خزاعه]]، با نام‌های [[عمرو بن سالم]] و [[بسر بن سفیان]]، گوسفندان و شترانی را به همراه غلامی به حضرت [[هدیه]] دادند. این [[غلام]] در پاسخ به پرسش ایشان، مکه را آباد وصف کرد<ref>زمخشری، ج۲، ص۳۴۱.</ref>.


این روایت به ضمیمه روایت علاقه رسول خدا {{صل}} به مکه و [[نزول آیه]] {{متن قرآن|لَرَادُّكَ إِلَى مَعَادٍ}}<ref> سوره قصص، آیه ۸۵.</ref>. در موضوع [[حب]] [[وطن]] مورد استناد قرار گرفته است. برخی [[روایت]] [[وطن]] [[دوستی]] را جعلی دانسته و برخی دیگر با [[تصرف]] در معنای وطن، آن را توجیه کرده‌اند. وطن به معنای [[مکه]]، از توجیهاتی است که به استناد دو روایت بالا صورت گرفته است<ref>عجلونی، ج۱، ص۳۴۵؛ و ر. ک: جعفر مرتضی عاملی، ج۳، ص۳۳۳.</ref><ref>[[حسین حسینیان مقدم|حسینیان مقدم، حسین]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|مقاله «اصیل غفاری»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۲، ص:۱۰۶.</ref>
این روایت به ضمیمه روایت علاقه رسول خدا {{صل}} به مکه و [[نزول آیه]] {{متن قرآن|لَرَادُّكَ إِلَى مَعَادٍ}}<ref> سوره قصص، آیه ۸۵.</ref>. در موضوع [[حب]] [[وطن]] مورد استناد قرار گرفته است. برخی [[روایت]] [[وطن]] [[دوستی]] را جعلی دانسته و برخی دیگر با [[تصرف]] در معنای وطن، آن را توجیه کرده‌اند. وطن به معنای [[مکه]]، از توجیهاتی است که به استناد دو روایت بالا صورت گرفته است<ref>عجلونی، ج۱، ص۳۴۵؛ و ر. ک: جعفر مرتضی عاملی، ج۳، ص۳۳۳.</ref><ref>[[حسین حسینیان مقدم|حسینیان مقدم، حسین]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|مقاله «اصیل غفاری»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۲، ص:۱۰۶.</ref>

نسخهٔ کنونی تا ‏۹ سپتامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۹:۴۸

مقدمه

نام پدر وی را به اختلاف، «عبدالله» و «سفیان»[۱] نقل کرده‌اند و درباره انتساب وی به قبایل غفار، هذیل و خزاعه اختلاف است. زهری به غفاری بودن وی تصریح کرده است، ولی برخی شرح حال نویسان، هذلی بودن وی را بر غفاری بودنش ترجیح داده‌اند[۲].

أصیل براساس روایت زهری و ابوموسی، پیش از فرمان وجوب حجاب درباره همسران رسول خدا (ص)، از مکه به مدینه آمد و با عایشه ملاقات کرد. عایشه درباره اوضاع مکه پرسید. اصیل با تشبیه و کنایه، از آبادانی مکه به خوبی یاد کرد. عایشه از او خواست برای ملاقات با رسول خدا (ص) همان‌جا بماند. اندکی بعد، حضرت وارد شد و همان پرسش و همان پاسخ تکرار شد. پیامبر خدا او را از ادامه گفتارش بازداشت و فرمود: «بیش از این ما را محزون مکن»[۳] یا به تعبیری دیگر، «دل‌ها را رها کن تا آرام گیرد»[۴] یا «ما را به مکه علاقه‌مند نکن»[۵]. حسن بصری این روایت را درباره أبان پسر سعید بن عاص نقل کرده است[۶] و بر پایه برخی گزارش‌ها، زمانی که رسول خدا (ص) به حدیبیه آمد، دو نفر از قبیله خزاعه، با نام‌های عمرو بن سالم و بسر بن سفیان، گوسفندان و شترانی را به همراه غلامی به حضرت هدیه دادند. این غلام در پاسخ به پرسش ایشان، مکه را آباد وصف کرد[۷].

این روایت به ضمیمه روایت علاقه رسول خدا (ص) به مکه و نزول آیه ﴿لَرَادُّكَ إِلَى مَعَادٍ[۸]. در موضوع حب وطن مورد استناد قرار گرفته است. برخی روایت وطن دوستی را جعلی دانسته و برخی دیگر با تصرف در معنای وطن، آن را توجیه کرده‌اند. وطن به معنای مکه، از توجیهاتی است که به استناد دو روایت بالا صورت گرفته است[۹][۱۰]

منابع

پانویس

  1. ابن حجر، ج۱، ص۲۴۴.
  2. ر. ک: ابن عبدالبر، ج۱، ص۲۲۳؛ ابن اثیر، ج۱، ص۲۵۵.
  3. ابن اثیر، ج۱، ص۲۵۵.
  4. ابن حجر، ج۱، ص۲۴۴.
  5. ابن عبد البر، ج۱، ص۲۲۳؛ حلبی، ج۲، ص۲۸۳.
  6. ابن عساکر، ج۶، ص۱۳۱؛ ابن اثیر، ج۱، ص۲۵۵.
  7. زمخشری، ج۲، ص۳۴۱.
  8. سوره قصص، آیه ۸۵.
  9. عجلونی، ج۱، ص۳۴۵؛ و ر. ک: جعفر مرتضی عاملی، ج۳، ص۳۳۳.
  10. حسینیان مقدم، حسین، مقاله «اصیل غفاری»، دانشنامه سیره نبوی ج۲، ص:۱۰۶.