صخره: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{نبوت}} {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = صخره | عنوان مدخل = صخره | مداخل مرتبط = صخره در قرآن - صخره در حدیث | پرسش مرتبط = }} ==جغرافیای صخره، در سورههای مبارکه کهف و فجر== #{{متن قرآن|قَالَ أَرَأَيْتَ إِذْ أَوَيْنَا إِلَى الصَّخْرَةِ...}}<ref>...» ایجاد کرد) |
جز (جایگزینی متن - 'دارم' به 'دارم') |
||
خط ۲۳: | خط ۲۳: | ||
آری او به دنبال [[مرد]] عالم و [[دانشمندی]] میگشت؛ که میتوانست حجابها و پردههایی را از جلو چشم موسی{{ع}} کنار زند و [[حقایق]] تازهای را به او نشان دهد و درهای [[علوم]] و دانشهایی را به رویش بگشاید... او برای پیدا کردن محل آن عالم بزرگ؛ نشانهای در دست داشت و به دنبال آن نشانه در حرکت بود. | آری او به دنبال [[مرد]] عالم و [[دانشمندی]] میگشت؛ که میتوانست حجابها و پردههایی را از جلو چشم موسی{{ع}} کنار زند و [[حقایق]] تازهای را به او نشان دهد و درهای [[علوم]] و دانشهایی را به رویش بگشاید... او برای پیدا کردن محل آن عالم بزرگ؛ نشانهای در دست داشت و به دنبال آن نشانه در حرکت بود. | ||
به هر حال، هنگامی که به محل پیوند آن دو دریا که نشانه یافتن آن عالم بود، رسیدند؛ ماهیای را که، برای [[سد جوع]]، همراه داشتند: فراموش کردند... اما... ماهی به شکل شگفت انگیزی راه خود را در دریا پیش گرفت... سرانجام موسی{{ع}} و همسفرش [[یوشع بن نون]] از محل دو دریا - [[مجمع البحرین]]- گذشتند... در این هنگام موسی{{ع}} به خاطرش آمد که غذایی همراه آوردهاند، به [[یار]] همسفرش گفت: غذای ما را بیاور که از این [[سفر]] سخت خسته شدهایم... در این هنگام، همسفرش به او خبر داد که به خاطر داری هنگامی که ما به کنار آن صخره در مجمع البحرین [[پناه]] بردیم... من در آنجا، فراموش کردم، جریان رفتن ماهی را به دریا بازگو کنم... و از آنجا که این موضوع، رفتن ماهی به دریا به صورت نشانهای برای [[موسی]]{{ع}} در رابطه، با پیدا کردن آن عالم بزرگ بود؛ موسی{{ع}} گفت: این همان چیزی است که ما میخواستیم و به دنبال آن میگردیم... و در این هنگام، آنها از همان راه که آمده بودند: برگشتند... هنگامی که موسی{{ع}} و [[یار]] همسفرش، به جای اول، یعنی در کنار صخره و نزدیک مجمع البحرین بازگشتند، ناگهان بندهای از [[بندگان]] ما – [[خدا]] - را یافتند.»... در این هنگام موسی{{ع}} با نهایت [[ادب]] و به صورت استفهام، به آن عالم چنین گفت: آیا من [[اجازه]] | به هر حال، هنگامی که به محل پیوند آن دو دریا که نشانه یافتن آن عالم بود، رسیدند؛ ماهیای را که، برای [[سد جوع]]، همراه داشتند: فراموش کردند... اما... ماهی به شکل شگفت انگیزی راه خود را در دریا پیش گرفت... سرانجام موسی{{ع}} و همسفرش [[یوشع بن نون]] از محل دو دریا - [[مجمع البحرین]]- گذشتند... در این هنگام موسی{{ع}} به خاطرش آمد که غذایی همراه آوردهاند، به [[یار]] همسفرش گفت: غذای ما را بیاور که از این [[سفر]] سخت خسته شدهایم... در این هنگام، همسفرش به او خبر داد که به خاطر داری هنگامی که ما به کنار آن صخره در مجمع البحرین [[پناه]] بردیم... من در آنجا، فراموش کردم، جریان رفتن ماهی را به دریا بازگو کنم... و از آنجا که این موضوع، رفتن ماهی به دریا به صورت نشانهای برای [[موسی]]{{ع}} در رابطه، با پیدا کردن آن عالم بزرگ بود؛ موسی{{ع}} گفت: این همان چیزی است که ما میخواستیم و به دنبال آن میگردیم... و در این هنگام، آنها از همان راه که آمده بودند: برگشتند... هنگامی که موسی{{ع}} و [[یار]] همسفرش، به جای اول، یعنی در کنار صخره و نزدیک مجمع البحرین بازگشتند، ناگهان بندهای از [[بندگان]] ما – [[خدا]] - را یافتند.»... در این هنگام موسی{{ع}} با نهایت [[ادب]] و به صورت استفهام، به آن عالم چنین گفت: آیا من [[اجازه]] دارم، از تو [[پیروی]] کنم: تا آنچه به تو [[تعلیم]] داده شده و مایه [[رشد]] و [[صلاح]] است، به من بیاموزی.»..<ref>ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۱۲، ص۴۸۷-۴۸۰.</ref>. | ||
با توجه به اختصار اصل داستان، قضیه روشن میشود، که منظور از صخره مندرج در [[آیه]] مورد [[پژوهش]]، نشانهای بوده است؛ که [[حضرت موسی]]{{ع}} توسط آن توانسته است گمشده خود؛ یعنی [[خضر]] را، در محل تلاقی دو دریا بیابد.<ref>[[محمد حسن عرب|عرب، محمد حسن]]، [[دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید (کتاب)|دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید]]، ص ۳۲۵.</ref> | با توجه به اختصار اصل داستان، قضیه روشن میشود، که منظور از صخره مندرج در [[آیه]] مورد [[پژوهش]]، نشانهای بوده است؛ که [[حضرت موسی]]{{ع}} توسط آن توانسته است گمشده خود؛ یعنی [[خضر]] را، در محل تلاقی دو دریا بیابد.<ref>[[محمد حسن عرب|عرب، محمد حسن]]، [[دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید (کتاب)|دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید]]، ص ۳۲۵.</ref> | ||
نسخهٔ کنونی تا ۲۲ سپتامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۲:۱۳
جغرافیای صخره، در سورههای مبارکه کهف و فجر
- ﴿قَالَ أَرَأَيْتَ إِذْ أَوَيْنَا إِلَى الصَّخْرَةِ...﴾[۱].
- ﴿وَثَمُودَ الَّذِينَ جَابُوا الصَّخْرَ بِالْوَادِ﴾[۲].
در دو آیه فوق، واژه صخره بیان شده؛ که نمایانگر مکانی است که اتفاقی در آن محل رخ داده و بر قاری مدبر در قرآن، لازم است، که با این مکانها آشنا گردد؛ تا از جریان حادثهای که روی داده، بیشتر و بهتر عبرت بگیرد. پیش از آنکه در مورد چگونگی حادثهای، که در مکانهای مندرج در دو آیه مذکور اتفاق افتاده؛ توضیح بدهیم، ابتدا باید به معنی لغوی واژه صخره. اشاره نماییم.[۳]
صخره یعنی چه؟
برخی از نویسندگان، زیر واژه صخر مینویسند[۴]: «سنگ سخت، در اقرب بزرگی را نیز قید میکند. واحد آن صخره است». پس صخره، به معنی سنگ سخت میباشد. اکنون باید روشن نماییم. در کنار این سنگ سخت مندرج در آیه ۶۳ کهف؛ چه اتفاقی رخ داده که در قرآن از آن ذکری به میان آمده است. برای روشن شدن اصل قضیه، بایستی به آیات پیش از آیه مورد تحقیق، توجه نماییم در آیات قبل، داستانی از حضرت موسی(ع) و همراهش بیان شده که به دنبال گمشدهای میگردند و نشانه محل گمشده؛ جایی است که ماهی طبخ شدهای، که برای خوراک همراه دارند، زنده خواهد شد و به دریا خواهد رفت. زمانی که این اتفاق رخ داد؛ به همان مکان زنده شدن ماهی برمیگردند؛ تا گمشده خود را که به روایات تاریخی، حضرت خضر بوده در آنجا بیابند. در آیه ۶۱ همین سوره مبارکه میخوانیم که صخره محل استراحت حضرت موسی و دوستش، در مجمع البحرین که محل تلاقی دو دریا است؛ بوده است.[۵]
نگاهی اجمالی به ملاقات موسی و خضر(ع)
مفسرین، در مورد آیه مذکور و آیات مرتبط با آن، نقل مینمایند: «هنگامی که موسی(ع) به دوست و همراه خود گفت: من دست از طلب برنمیدارم. تا به مجمع البحرین برسم، هر چند مدتی طولانی، به راه خود ادامه دهم... آشکارا پیداست، که موسی(ع) به سراغ گمشده مهمی میرفت و در به در دنبال آن میگشت، عزم خود را جزم و تصمیم خویش را راسخ کرده بود؛ تا مقصود خود را پیدا نکند؛ از پای ننشیند. گمشدهای که موسی(ع) مأمور یافتن آن بود؛ در سرنوشتش بسیار اثر داشت و فصل تازهای در زندگانی او میگشود. آری او به دنبال مرد عالم و دانشمندی میگشت؛ که میتوانست حجابها و پردههایی را از جلو چشم موسی(ع) کنار زند و حقایق تازهای را به او نشان دهد و درهای علوم و دانشهایی را به رویش بگشاید... او برای پیدا کردن محل آن عالم بزرگ؛ نشانهای در دست داشت و به دنبال آن نشانه در حرکت بود.
به هر حال، هنگامی که به محل پیوند آن دو دریا که نشانه یافتن آن عالم بود، رسیدند؛ ماهیای را که، برای سد جوع، همراه داشتند: فراموش کردند... اما... ماهی به شکل شگفت انگیزی راه خود را در دریا پیش گرفت... سرانجام موسی(ع) و همسفرش یوشع بن نون از محل دو دریا - مجمع البحرین- گذشتند... در این هنگام موسی(ع) به خاطرش آمد که غذایی همراه آوردهاند، به یار همسفرش گفت: غذای ما را بیاور که از این سفر سخت خسته شدهایم... در این هنگام، همسفرش به او خبر داد که به خاطر داری هنگامی که ما به کنار آن صخره در مجمع البحرین پناه بردیم... من در آنجا، فراموش کردم، جریان رفتن ماهی را به دریا بازگو کنم... و از آنجا که این موضوع، رفتن ماهی به دریا به صورت نشانهای برای موسی(ع) در رابطه، با پیدا کردن آن عالم بزرگ بود؛ موسی(ع) گفت: این همان چیزی است که ما میخواستیم و به دنبال آن میگردیم... و در این هنگام، آنها از همان راه که آمده بودند: برگشتند... هنگامی که موسی(ع) و یار همسفرش، به جای اول، یعنی در کنار صخره و نزدیک مجمع البحرین بازگشتند، ناگهان بندهای از بندگان ما – خدا - را یافتند.»... در این هنگام موسی(ع) با نهایت ادب و به صورت استفهام، به آن عالم چنین گفت: آیا من اجازه دارم، از تو پیروی کنم: تا آنچه به تو تعلیم داده شده و مایه رشد و صلاح است، به من بیاموزی.»..[۶]. با توجه به اختصار اصل داستان، قضیه روشن میشود، که منظور از صخره مندرج در آیه مورد پژوهش، نشانهای بوده است؛ که حضرت موسی(ع) توسط آن توانسته است گمشده خود؛ یعنی خضر را، در محل تلاقی دو دریا بیابد.[۷]
محل صخره
با توجه به آنچه گذشت؛ روشن است، که صخره منقول در آیه مذکور، در محل تلاقی دو دریایی است؛ که در آیه بیان شده است. ما توضیح جغرافیایی آن را زیر عنوان مجمع البحرین آوردهایم. علاقهمندان را به همان بخش ارجاع میدهیم. اما در مورد صخره، در آیه ۹ سوره مبارکه فجر، لازم است؛ ابتدا قومی را، که صخرهها را از کوهها میبریدند؛ بشناسیم، تا به محل صخرهبری آشنا گردیم.[۸]
آشنایی با قوم ثمود
بنا به نوشته تفسیر نمونه: «قوم ثمود، از قدیمیترین اقواماند. پیامبرشان صالح(ع) بود و در سرزمینی به نام وادی القری میان مدینه و شام زندگی داشتند، تمدنی پیشرفته و زندگانی مرفه، و صاحب ساختمانهای عظیم و پیشرفته بودند. ... در آیه ۸۲ سوره حجر، درباره همین قوم ثمود، میخوانیم: ﴿وَكَانُوا يَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا آمِنِينَ﴾[۹]. نظیر همین معنی در آیه ۱۴۹ سوره شعرا، نیز آمده و در آنجا، تعبیر به ﴿بُيُوتًا فَارِهِينَ﴾[۱۰] شده، که دلیل بر آن است، آنها در این خانهها به عیش و نوش میپرداختند. بعضی گفتهاند: قوم ثمود، نخستین قومی بودند که به بریدن سنگها، از کوه و ایجاد خانههای محکم در دل کوهها اقدام کردند»[۱۱].[۱۲]
منابع
پانویس
- ↑ «گفت: آیا دیدی (چه بر سرمان آمد) آنگاه که بر آن تخته سنگ جای گرفتیم؟ من آن ماهی را از یاد بردم و جز شیطان کسی یادکرد آن را از یاد من نبرد و شگفتا راه خود را در دریا در پیش گرفت و رفت» سوره کهف، آیه ۶۳.
- ↑ «و با قوم ثمود که در آن دره، خرسنگ (ها) را میشکافتند،» سوره فجر، آیه ۹.
- ↑ عرب، محمد حسن، دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید، ص ۳۲۴.
- ↑ علی اکبر قرشی، قاموس قرآن
- ↑ عرب، محمد حسن، دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید، ص ۳۲۴.
- ↑ ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۱۲، ص۴۸۷-۴۸۰.
- ↑ عرب، محمد حسن، دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید، ص ۳۲۵.
- ↑ عرب، محمد حسن، دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید، ص ۳۲۶.
- ↑ «و آنان در (دل) کوهها خانههایی (استوار) با (گمان) ایمنی میتراشیدند» سوره حجر، آیه ۸۲.
- ↑ «و از (دل) کوهها استادانه خانههایی میتراشید» سوره شعراء، آیه ۱۴۹.
- ↑ ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۲۶، ص۴۵۴.
- ↑ عرب، محمد حسن، دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید، ص ۳۲۷.