جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۳، بخش دوم
جز (جایگزینی متن - '“اولی الامر”' به '«اولی الامر»') |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات پرسش | {{جعبه اطلاعات پرسش | ||
| موضوع اصلی = [[فقه سیاسی (پرسش)|بانک جامع پرسش و پاسخ فقه سیاسی]] | | موضوع اصلی = [[فقه سیاسی (پرسش)|بانک جامع پرسش و پاسخ فقه سیاسی]] | ||
| تصویر = 110062.jpg | | تصویر = 110062.jpg | ||
| نمایه وابسته = [[کلیاتی از فقه سیاسی (نمایه)|کلیاتی از فقه سیاسی]] | | نمایه وابسته = [[کلیاتی از فقه سیاسی (نمایه)|کلیاتی از فقه سیاسی]] | ||
| مدخل اصلی = [[ولایت فقیه]] | | مدخل اصلی = [[ولایت فقیه]] | ||
خط ۱۴: | خط ۱۲: | ||
حجت الاسلام و المسلمین '''[[علی اصغر نصرتی]]''' در کتاب ''«[[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]»'' در اینباره گفته است: | حجت الاسلام و المسلمین '''[[علی اصغر نصرتی]]''' در کتاب ''«[[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]»'' در اینباره گفته است: | ||
«ولایت فقیه، از بُعد [[علمی]] و بُعد عملی، پیشینهای بس کهن دارد. از بُعد عملی، تاریخچه ولایت فقیه به [[زمان]] حضور [[ائمه]]{{عم}} باز میگردد؛ یعنی از آن زمان که برخی از [[شاگردان]] برجسته ائمه{{عم}} به [[وکالت]] و [[نمایندگی]] در مناطق دور دست حضور یافته و به [[تبلیغ]] [[احکام]]، صدور [[فتوا]]، حل و [[فصل منازعات]] و [[اجرای حدود]] میپرداختند؛ چنانچه [[مالک اشتر]] به [[نمایندگی از امام]] [[علی]]{{ع}} برای در [[اختیار]] گرفتن [[حکومت مصر]] به این منطقه اعزام شد و جناب [[مسلم بن عقیل]] در مأموریتی خاص، به عنوان [[نماینده]] [[سالار شهیدان]] عازم [[کوفه]] گردید تا زمینه را برای ورود آن [[حضرت]] به این [[شهر]] آماده نماید. | «ولایت فقیه، از بُعد [[علمی]] و بُعد عملی، پیشینهای بس کهن دارد. از بُعد عملی، تاریخچه ولایت فقیه به [[زمان]] حضور [[ائمه]] {{عم}} باز میگردد؛ یعنی از آن زمان که برخی از [[شاگردان]] برجسته ائمه {{عم}} به [[وکالت]] و [[نمایندگی]] در مناطق دور دست حضور یافته و به [[تبلیغ]] [[احکام]]، صدور [[فتوا]]، حل و [[فصل منازعات]] و [[اجرای حدود]] میپرداختند؛ چنانچه [[مالک اشتر]] به [[نمایندگی از امام]] [[علی]] {{ع}} برای در [[اختیار]] گرفتن [[حکومت مصر]] به این منطقه اعزام شد و جناب [[مسلم بن عقیل]] در مأموریتی خاص، به عنوان [[نماینده]] [[سالار شهیدان]] عازم [[کوفه]] گردید تا زمینه را برای ورود آن [[حضرت]] به این [[شهر]] آماده نماید. | ||
همچنین در [[زمان غیبت صغری]] این مسئله، یعنی [[نیابت]] برخی از [[عالمان]] بزرگ [[دین]] از طرف [[ائمه معصومین]]{{عم}} پر رنگتر شد و [[سرپرستی]] امور [[شیعیان]] در طول نزدیک به هفتاد سال، به طور کلی برعهده چهار تن از [[نواب خاص امام زمان]]{{ع}} قرار گرفت. | همچنین در [[زمان غیبت صغری]] این مسئله، یعنی [[نیابت]] برخی از [[عالمان]] بزرگ [[دین]] از طرف [[ائمه معصومین]] {{عم}} پر رنگتر شد و [[سرپرستی]] امور [[شیعیان]] در طول نزدیک به هفتاد سال، به طور کلی برعهده چهار تن از [[نواب خاص امام زمان]] {{ع}} قرار گرفت. | ||
با آغاز [[غیبت کبری]]، [[فقها]] و [[عالمان دین]] جایگاهی رفیعتر از قبل یافتند و به عنوان [[نواب عام]] [[امام زمان]]{{ع}} [[محل]] [[رجوع]] عموم شیعیان شدند. آنها علاوه بر [[پاسخگویی به سؤالات]] و دریافت و صرف [[وجوهات]] در موضع خود، در صورت امکان به [[قضاوت]] و اجرای حدود نیز میپرداختند تا شیعیان ناچار از مراجعه به [[طاغوت]] ([[حاکمان]] [[غاصب]] و [[ستمگر]]) نباشند و امور دین و دنیای خود را بر محور [[ولایت ائمه]]{{عم}} و [[تبعیت]] از [[صراط مستقیم]] ایشان، سامان دهند. | با آغاز [[غیبت کبری]]، [[فقها]] و [[عالمان دین]] جایگاهی رفیعتر از قبل یافتند و به عنوان [[نواب عام]] [[امام زمان]] {{ع}} [[محل]] [[رجوع]] عموم شیعیان شدند. آنها علاوه بر [[پاسخگویی به سؤالات]] و دریافت و صرف [[وجوهات]] در موضع خود، در صورت امکان به [[قضاوت]] و اجرای حدود نیز میپرداختند تا شیعیان ناچار از مراجعه به [[طاغوت]] ([[حاکمان]] [[غاصب]] و [[ستمگر]]) نباشند و امور دین و دنیای خود را بر محور [[ولایت ائمه]] {{عم}} و [[تبعیت]] از [[صراط مستقیم]] ایشان، سامان دهند. | ||
بنابراین، ولایت فقیه از ابتدا در صحنه عمل و [[زندگی]] روزمره شیعیان، مطرح بوده و یکی از عناصر [[فرهنگ دینی]] آنان به شمار آمده است؛ هر چند که همواره دامنه [[حاکمیت]] فقها، متأثر از شرایط خاص [[اجتماعی]] بوده و به تناسب سطح [[قدرت سیاسی]] شیعیان، سعه و ضیق مییافته است. امّا از بعد علمی نیز ایده ولایت فقیه به زمان علمای [[سلف]] باز میگردد و نخستین جوانههای [[اندیشه]] حاکمیت فقها در بوستان [[علم]] و [[دانش]] بزرگانی چون [[شیخ مفید]] و [[محقق کرکی]] روییده است. | بنابراین، ولایت فقیه از ابتدا در صحنه عمل و [[زندگی]] روزمره شیعیان، مطرح بوده و یکی از عناصر [[فرهنگ دینی]] آنان به شمار آمده است؛ هر چند که همواره دامنه [[حاکمیت]] فقها، متأثر از شرایط خاص [[اجتماعی]] بوده و به تناسب سطح [[قدرت سیاسی]] شیعیان، سعه و ضیق مییافته است. امّا از بعد علمی نیز ایده ولایت فقیه به زمان علمای [[سلف]] باز میگردد و نخستین جوانههای [[اندیشه]] حاکمیت فقها در بوستان [[علم]] و [[دانش]] بزرگانی چون [[شیخ مفید]] و [[محقق کرکی]] روییده است. | ||
شیخ مفید (م: ۴۱۳ ه.ق) که از [[اندیشمندان]] بزرگ [[قرن چهارم]] و پنجم [[هجری]] است، بالاترین مرحله [[امر به معروف و نهی از منکر]]؛ یعنی کشتن و صدمه زدن و نیز [[اجرای حدود]] که از [[شؤون]] [[ولایت سیاسی]] است، را از [[وظایف]] [[سلطان]] [[اسلامی]]، دانسته و میفرماید: “اجرای حدود [[اسلام]] [[وظیفه]] سلطان اسلام است که از جانب [[خداوند]] [[منصوب]] میشود. منظور از سلطان اسلام، [[ائمه هدی]] از [[آل محمد]]{{صل}} هستند یا کسانی که از جانب ایشان منصوب گردیدهاند؛ [[امامان معصوم]] این امر را به [[فقهای شیعه]] [[تفویض]] کردهاند تا در صورت امکان [[مسؤولیت]] اجرایی آن را برعهده گیرند<ref>شیخ مفید، المقنعه، ص۱۲۹.</ref>. | شیخ مفید (م: ۴۱۳ ه.ق) که از [[اندیشمندان]] بزرگ [[قرن چهارم]] و پنجم [[هجری]] است، بالاترین مرحله [[امر به معروف و نهی از منکر]]؛ یعنی کشتن و صدمه زدن و نیز [[اجرای حدود]] که از [[شؤون]] [[ولایت سیاسی]] است، را از [[وظایف]] [[سلطان]] [[اسلامی]]، دانسته و میفرماید: “اجرای حدود [[اسلام]] [[وظیفه]] سلطان اسلام است که از جانب [[خداوند]] [[منصوب]] میشود. منظور از سلطان اسلام، [[ائمه هدی]] از [[آل محمد]] {{صل}} هستند یا کسانی که از جانب ایشان منصوب گردیدهاند؛ [[امامان معصوم]] این امر را به [[فقهای شیعه]] [[تفویض]] کردهاند تا در صورت امکان [[مسؤولیت]] اجرایی آن را برعهده گیرند<ref>شیخ مفید، المقنعه، ص۱۲۹.</ref>. | ||
ایشان در ادامه از [[جهاد]] و [[مبارزه]] با [[کافران]]، تنفیذ و [[اجرای احکام]]، [[داوری]] و [[قضاوت]]، و [[اقامه نمازهای جمعه]] و عیدین سخن میگوید و تمام این امور را نیز از [[وظایف ولی]] [[فقیه]] بیان میکند<ref>مجموعه “الجوامع الفقهیه”، ص۸۱۰.</ref>. همچنین شیخ مفیده [[تصرف در انفال]] را که شامل منابع و [[اموال]] بسیار میشود، بسته به اجازه [[امام]] [[عادل]] میداند و در واقع دامنه [[اختیارات ولی فقیه]] را به [[سلطه]] بر [[انفال]] نیز گسترش میدهد<ref>مجموعه “الجوامع الفقهیه”، ص۲۷۹.</ref>. | ایشان در ادامه از [[جهاد]] و [[مبارزه]] با [[کافران]]، تنفیذ و [[اجرای احکام]]، [[داوری]] و [[قضاوت]]، و [[اقامه نمازهای جمعه]] و عیدین سخن میگوید و تمام این امور را نیز از [[وظایف ولی]] [[فقیه]] بیان میکند<ref>مجموعه “الجوامع الفقهیه”، ص۸۱۰.</ref>. همچنین شیخ مفیده [[تصرف در انفال]] را که شامل منابع و [[اموال]] بسیار میشود، بسته به اجازه [[امام]] [[عادل]] میداند و در واقع دامنه [[اختیارات ولی فقیه]] را به [[سلطه]] بر [[انفال]] نیز گسترش میدهد<ref>مجموعه “الجوامع الفقهیه”، ص۲۷۹.</ref>. | ||
پس از شیخ مفید، یکی دیگر از علمای بزرگ [[شیعه]] به نام [[حمزة بن عبدالعزیز]] دیلمی ملقب به [[سلار]] (م: ۴۶۳ ه.ق) در کتاب “مراسم” میگوید: “ائمه{{عم}} [[اقامه حدود]] و بریایی [[احکام]] در بین [[مردم]] را به فقهای شیعه تفویض کردهاند و به همه [[شیعیان]] [[امر]] کردهاند که به [[یاری]] و معاونت [[فقها]] در این امر خطیر بپردازند<ref>مجموعه “الجوامع الفقهیه”، ص۵۹۶.</ref>. | پس از شیخ مفید، یکی دیگر از علمای بزرگ [[شیعه]] به نام [[حمزة بن عبدالعزیز]] دیلمی ملقب به [[سلار]] (م: ۴۶۳ ه.ق) در کتاب “مراسم” میگوید: “ائمه {{عم}} [[اقامه حدود]] و بریایی [[احکام]] در بین [[مردم]] را به فقهای شیعه تفویض کردهاند و به همه [[شیعیان]] [[امر]] کردهاند که به [[یاری]] و معاونت [[فقها]] در این امر خطیر بپردازند<ref>مجموعه “الجوامع الفقهیه”، ص۵۹۶.</ref>. | ||
[[اندیشه]] [[ولایت فقیه]] در مباحث عالم فرزانه محقق کرکی (م: ۹۴۰ ه.ق) جلوه بارزتری دارد. از جمله ایشان در رساله [[نماز جمعه]] مینویسد: “فقیهان شیعه، [[اتفاق نظر]] دارند که [[فقیه جامعالشرایط]]، که از آن به “مجتهد” تعبیر میشود از سوی امام [[معصوم]]{{ع}} در همه اموری که [[نیابت]] در آن دخالت دارد، [[نایب]] است؛ پس [[دادخواهی]] در نزد او و [[اطاعت]] از [[حکم]] او [[واجب]] است. وی در صورت [[لزوم]] میتواند [[مال]] کسی را که [[ادای حق]] نمیکند، بفروشد و بر آنچه که برای [[حاکم]] [[منصوب]] از سوی [[امام]]{{ع}} [[ثابت]] است، [[ولایت]] دارد”<ref>محقق کرکی، رسائل المحقق الثانی، رسالة فی صلاة الجمعة، ج۱، ص۱۴۲. </ref>. | [[اندیشه]] [[ولایت فقیه]] در مباحث عالم فرزانه محقق کرکی (م: ۹۴۰ ه.ق) جلوه بارزتری دارد. از جمله ایشان در رساله [[نماز جمعه]] مینویسد: “فقیهان شیعه، [[اتفاق نظر]] دارند که [[فقیه جامعالشرایط]]، که از آن به “مجتهد” تعبیر میشود از سوی امام [[معصوم]] {{ع}} در همه اموری که [[نیابت]] در آن دخالت دارد، [[نایب]] است؛ پس [[دادخواهی]] در نزد او و [[اطاعت]] از [[حکم]] او [[واجب]] است. وی در صورت [[لزوم]] میتواند [[مال]] کسی را که [[ادای حق]] نمیکند، بفروشد و بر آنچه که برای [[حاکم]] [[منصوب]] از سوی [[امام]] {{ع}} [[ثابت]] است، [[ولایت]] دارد”<ref>محقق کرکی، رسائل المحقق الثانی، رسالة فی صلاة الجمعة، ج۱، ص۱۴۲. </ref>. | ||
علاوه بر این در آثار علمای دیگری، چون [[مقدس اردبیلی]] ق (م: ۹۳۳ ه.ق)، [[جواد بن محمد حسینی عاملی]] (صاحب مفتاح الکرامه، متوفی ۱۲۲۶ ه.ق) و [[ملا احمد نراقی]] (م: ۱۲۴۵ ه.ق) نیز نکات قابل توجهی در مورد [[ولایت فقیه]] به چشم میخورد. مرحوم شیخ [[محمد حسن نجفی]]، صاحب جواهر (م: ۱۲۶۶ ه.ق) در این رابطه مینویسد: “از عمل و فتوای [[اصحاب]] در [[ابواب فقه]]، عمومیت ولایت فقیه استفاده میشود؛ بلکه شاید از نظر آنان این مطلب از مسلّمات یا ضروریات و بدیهیات باشد”<ref>نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام، ج۱۶، ص۱۷۸.</ref>. “نظر من این است که [[خداوند]]، اطاعت از [[فقیه]] را به عنوان «اولی الامر» بر ما واجب کرده است و [[دلیل]] آن اطلاق ادلّه [[حکومت]] فقیه، به ویژه [[روایت]] [[صاحب الامر]]{{ع}} میباشد. نیاز [[جامعه اسلامی]] به فقیه برای [[رهبری]]، بیشتر از نیاز به فقیه در [[احکام شرعی]] میباشد”<ref>نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام، ج۱۵، ص۴۲۱.</ref>. | علاوه بر این در آثار علمای دیگری، چون [[مقدس اردبیلی]] ق (م: ۹۳۳ ه.ق)، [[جواد بن محمد حسینی عاملی]] (صاحب مفتاح الکرامه، متوفی ۱۲۲۶ ه.ق) و [[ملا احمد نراقی]] (م: ۱۲۴۵ ه.ق) نیز نکات قابل توجهی در مورد [[ولایت فقیه]] به چشم میخورد. مرحوم شیخ [[محمد حسن نجفی]]، صاحب جواهر (م: ۱۲۶۶ ه.ق) در این رابطه مینویسد: “از عمل و فتوای [[اصحاب]] در [[ابواب فقه]]، عمومیت ولایت فقیه استفاده میشود؛ بلکه شاید از نظر آنان این مطلب از مسلّمات یا ضروریات و بدیهیات باشد”<ref>نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام، ج۱۶، ص۱۷۸.</ref>. “نظر من این است که [[خداوند]]، اطاعت از [[فقیه]] را به عنوان «اولی الامر» بر ما واجب کرده است و [[دلیل]] آن اطلاق ادلّه [[حکومت]] فقیه، به ویژه [[روایت]] [[صاحب الامر]] {{ع}} میباشد. نیاز [[جامعه اسلامی]] به فقیه برای [[رهبری]]، بیشتر از نیاز به فقیه در [[احکام شرعی]] میباشد”<ref>نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام، ج۱۵، ص۴۲۱.</ref>. | ||
ایشان در فرازی دیگر از [[ضرورت]] [[حاکمیت]] [[فقها]]، اینگونه سخن میگوید: “فقیه، همان جایگاه را در [[امور اجتماعی]]، [[سیاسی]] دارد که امام [[معصوم]]{{ع}} دارد، از این جهت تفاوتی بین امام{{ع}} و فقیه نیست. این امر در بین صاحبنظران و فقها حل شده و کتابهایشان سرشار از [[رجوع]] به حاکمی است که [[نائب]] امام در [[روزگار غیبت]] میباشد؛ اگر فقها از امام معصوم{{ع}} [[نیابت عامه]] نداشته باشند، تمام امور مربوط به [[شیعه]] تعطیل میماند؛ از این رو کسی که سخنان وسوسهانگیز درباره [[ولایت عامه]] فقیه میگوید، گویا طعم [[فقه]] را نچشیده و معنا و رمز سخنان [[معصومان]]{{ع}} را نفهمیده و در سخنان آن بزرگواران که فرموده اند: “فقیه را حاکم، [[خلیفه]]، [[قاضی]]، [[حجت]] و... قرار دادیم”، [[تأمل]] نکرده است”<ref>نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۳۹۵.</ref>. | ایشان در فرازی دیگر از [[ضرورت]] [[حاکمیت]] [[فقها]]، اینگونه سخن میگوید: “فقیه، همان جایگاه را در [[امور اجتماعی]]، [[سیاسی]] دارد که امام [[معصوم]] {{ع}} دارد، از این جهت تفاوتی بین امام {{ع}} و فقیه نیست. این امر در بین صاحبنظران و فقها حل شده و کتابهایشان سرشار از [[رجوع]] به حاکمی است که [[نائب]] امام در [[روزگار غیبت]] میباشد؛ اگر فقها از امام معصوم {{ع}} [[نیابت عامه]] نداشته باشند، تمام امور مربوط به [[شیعه]] تعطیل میماند؛ از این رو کسی که سخنان وسوسهانگیز درباره [[ولایت عامه]] فقیه میگوید، گویا طعم [[فقه]] را نچشیده و معنا و رمز سخنان [[معصومان]] {{ع}} را نفهمیده و در سخنان آن بزرگواران که فرموده اند: “فقیه را حاکم، [[خلیفه]]، [[قاضی]]، [[حجت]] و... قرار دادیم”، [[تأمل]] نکرده است”<ref>نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۳۹۵.</ref>. | ||
پس از صاحب جواهر که بحث جامع و مفصلی پیرامون [[ولایت فقیه]] ایراد کرده است بسیاری از [[علما]] و [[اندیشمندان]] دیگر از جمله [[شیخ انصاری]]، حاج آقا [[رضا]] [[همدانی]] (م: نیز در این باره سخن گفتهاند و در نهایت [[امام خمینی]] این [[اندیشه]] را به [[بلوغ]] رسانده و آن را در چارچوب یک [[تئوری]] کامل نظری و تحت عنوان “ولایت مطلقه فقیه” ارائه کرده و با تأسیس [[نظام جمهوری اسلامی]]، کاربرد عملی آن را نیز به [[اثبات]] رسانده است. ایشان در [[ارتباط]] با پیشینه اندیشه ولایت فقیه میفرمایند: “موضوع ولایت فقیه، چیز تازهای نیست که ما آورده باشیم؛ بلکه این مسئله از اوّل مورد بحث بوده است. [[حکم]] [[میرزای شیرازی]] در [[تحریم تنباکو]]، چون [[حکم حکومتی]] بود، برای [[فقیه]] دیگر هم واجبالاتّباع بود... حکم قضاوتی نبود که بین چند نفر سر موضوعی [[اختلاف]] شده باشد. مرحوم [[میرزا محمد تقی شیرازی]] که [[حکم جهاد]] دادند؛ البته اسم آن [[دفاع]] بود و همه علما [[تبعیت]] کردند، برای این است که حکم حکومتی بود؛ به طوری که [[نقل]] کردند، مرحوم کاشفالغطا بسیاری از این مطالب را فرمودهاند. از متأخرین، مرحوم نراقی همه [[شؤون]] [[رسول الله]] را برای [[فقها]] [[ثابت]] میدانند. آقای [[نائینی]] نیز میفرماید: این مطلب از مقبوله [[عمر بن حنظله]] استفاده میشود؛ در هر حال این مسئله تازگی ندارد و ما فقط موضوع را بیشتر مورد بررسی قرار دادیم و شُعبِ [[حکومت]] را ذکر کرده، در دسترس آقایان گذاشتیم تا مسئله روشنتر شود و الا مطلب همان است که بسیاری از [[فقیهان]] فهمیدهاند”<ref>امام خمینی، ولایت فقیه، ص۱۷۲.</ref>»<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۲۲۷.</ref> | پس از صاحب جواهر که بحث جامع و مفصلی پیرامون [[ولایت فقیه]] ایراد کرده است بسیاری از [[علما]] و [[اندیشمندان]] دیگر از جمله [[شیخ انصاری]]، حاج آقا [[رضا]] [[همدانی]] (م: نیز در این باره سخن گفتهاند و در نهایت [[امام خمینی]] این [[اندیشه]] را به [[بلوغ]] رسانده و آن را در چارچوب یک [[تئوری]] کامل نظری و تحت عنوان “ولایت مطلقه فقیه” ارائه کرده و با تأسیس [[نظام جمهوری اسلامی]]، کاربرد عملی آن را نیز به [[اثبات]] رسانده است. ایشان در [[ارتباط]] با پیشینه اندیشه ولایت فقیه میفرمایند: “موضوع ولایت فقیه، چیز تازهای نیست که ما آورده باشیم؛ بلکه این مسئله از اوّل مورد بحث بوده است. [[حکم]] [[میرزای شیرازی]] در [[تحریم تنباکو]]، چون [[حکم حکومتی]] بود، برای [[فقیه]] دیگر هم واجبالاتّباع بود... حکم قضاوتی نبود که بین چند نفر سر موضوعی [[اختلاف]] شده باشد. مرحوم [[میرزا محمد تقی شیرازی]] که [[حکم جهاد]] دادند؛ البته اسم آن [[دفاع]] بود و همه علما [[تبعیت]] کردند، برای این است که حکم حکومتی بود؛ به طوری که [[نقل]] کردند، مرحوم کاشفالغطا بسیاری از این مطالب را فرمودهاند. از متأخرین، مرحوم نراقی همه [[شؤون]] [[رسول الله]] را برای [[فقها]] [[ثابت]] میدانند. آقای [[نائینی]] نیز میفرماید: این مطلب از مقبوله [[عمر بن حنظله]] استفاده میشود؛ در هر حال این مسئله تازگی ندارد و ما فقط موضوع را بیشتر مورد بررسی قرار دادیم و شُعبِ [[حکومت]] را ذکر کرده، در دسترس آقایان گذاشتیم تا مسئله روشنتر شود و الا مطلب همان است که بسیاری از [[فقیهان]] فهمیدهاند”<ref>امام خمینی، ولایت فقیه، ص۱۷۲.</ref>»<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۲۲۷.</ref> | ||
خط ۵۰: | خط ۴۸: | ||
[[ولایت سیاسی]] [[فقیهان]]، که در [[کتب فقهی]] با عنوان “ولایت فقیه” از آن یاد میشود بنا بر دیدگاه [[امام خمینی]] از امور اعتباری عقلایی بوده و واقعیتی جز [[جعل]] [[شارع]] ندارد؛ بر این اساس همچنان که شارع، فردی را به عنوان [[سرپرست]] فردی [[یتیم]] معین میکند، به همان ملاک فردی را با او صاف [[شایسته]] خاص، به عنوان ولی و سرپرست [[جامعه اسلامی]] [[تعیین]] مینماید: “ولایت فقیه” از امور اعتباری عقلایی است و واقعیتی جز جعل ندارد؛ مانند جعل (قرار دادن و تعیین) [[قیم]] برای صغار<ref>ولایت فقیه، ص۵۱.</ref>. | [[ولایت سیاسی]] [[فقیهان]]، که در [[کتب فقهی]] با عنوان “ولایت فقیه” از آن یاد میشود بنا بر دیدگاه [[امام خمینی]] از امور اعتباری عقلایی بوده و واقعیتی جز [[جعل]] [[شارع]] ندارد؛ بر این اساس همچنان که شارع، فردی را به عنوان [[سرپرست]] فردی [[یتیم]] معین میکند، به همان ملاک فردی را با او صاف [[شایسته]] خاص، به عنوان ولی و سرپرست [[جامعه اسلامی]] [[تعیین]] مینماید: “ولایت فقیه” از امور اعتباری عقلایی است و واقعیتی جز جعل ندارد؛ مانند جعل (قرار دادن و تعیین) [[قیم]] برای صغار<ref>ولایت فقیه، ص۵۱.</ref>. | ||
همچنان که در بحث خاستگاه [[مشروعیت ولایت فقیه]] مورد بررسی قرار خواهد گرفت، باید گفت اعتبار [[ولایت]] و [[سرپرستی]] برای [[ولی فقیه]] نه از جانب [[مردم]] و یا نهادی مانند مجلس خبرگان، بلکه به مانند [[ولایت پیامبر]]{{صل}} و [[ائمه اطهار]]{{عم}} از سوی [[خداوند]] بوده و در طول همان ولایت قرار دارد: قضیه [[ولایت فقیه]] یک چیزی نیست که مجلس خبرگان ایجاد کرده باشد. ولایت فقیه یک چیزی است که [[خدای تبارک و تعالی]] درست کرده است. همان ولایت [[رسول الله]] هست<ref>صحیفه امام، ج۱۰، ص۳۰۸.</ref>. | همچنان که در بحث خاستگاه [[مشروعیت ولایت فقیه]] مورد بررسی قرار خواهد گرفت، باید گفت اعتبار [[ولایت]] و [[سرپرستی]] برای [[ولی فقیه]] نه از جانب [[مردم]] و یا نهادی مانند مجلس خبرگان، بلکه به مانند [[ولایت پیامبر]] {{صل}} و [[ائمه اطهار]] {{عم}} از سوی [[خداوند]] بوده و در طول همان ولایت قرار دارد: قضیه [[ولایت فقیه]] یک چیزی نیست که مجلس خبرگان ایجاد کرده باشد. ولایت فقیه یک چیزی است که [[خدای تبارک و تعالی]] درست کرده است. همان ولایت [[رسول الله]] هست<ref>صحیفه امام، ج۱۰، ص۳۰۸.</ref>. | ||
نهایت [[کلام]] در این [[مقام]] این است که مسألة ولایت فقیه از نظر [[امام]]، مسألهای است که [[تصور]] آن بلافاصله موجب [[تصدیق]] آن میگردد. یعنی ولایت فقیه بعد از تصور دقیق این [[حکم]]، مسألهای نظری که [[نیازمند]] به [[برهان]] باشد نیست و آنچه [[دلیل]] [[امامت]] است، خود [[دلیل]] [[لزوم حکومت]] در [[زمان غیبت]] نیز میباشد<ref>ر.ک: کتاب البیع، ج۲، ص۶۲۴.</ref><ref>[[سید سجاد ایزدهی|ایزدهی، سید سجاد]]، [[فقه سیاسی امام خمینی (کتاب)|فقه سیاسی امام خمینی]]، ص ۱۸.</ref>(...) | نهایت [[کلام]] در این [[مقام]] این است که مسألة ولایت فقیه از نظر [[امام]]، مسألهای است که [[تصور]] آن بلافاصله موجب [[تصدیق]] آن میگردد. یعنی ولایت فقیه بعد از تصور دقیق این [[حکم]]، مسألهای نظری که [[نیازمند]] به [[برهان]] باشد نیست و آنچه [[دلیل]] [[امامت]] است، خود [[دلیل]] [[لزوم حکومت]] در [[زمان غیبت]] نیز میباشد<ref>ر.ک: کتاب البیع، ج۲، ص۶۲۴.</ref><ref>[[سید سجاد ایزدهی|ایزدهی، سید سجاد]]، [[فقه سیاسی امام خمینی (کتاب)|فقه سیاسی امام خمینی]]، ص ۱۸.</ref>(...) | ||
خط ۵۹: | خط ۵۷: | ||
از زمان [[تدوین فقه شیعه]] تا زمان حاضر مسأله ولایت فقیه و [[نیابت عامه]] فقیهان همواره در کلمات فقیهان بزرگ مطرح شده که از آن میان میتوان به [[شیخ طوسی]]<ref>النهایه فی مجرد الفقه و الفتاوی، ص۳۰۱.</ref>، [[سلار]]<ref>المراسم فی الفقه الامامی، ص۲۶۱.</ref>، [[قاضی]] ابن براج<ref>شرح جمل العلم و العمل، ص۲۷۰.</ref>، ابنحمزه<ref>الوسیلة الی نیل الفضیلة، ص۲۰۹.</ref> در ادوار اولیه اشاره کرده و در میان [[فقیهان]] متأخر میتوان به [[محقق کرکی]]<ref>رسائل الکرکی، ج۱، ص۱۴۲.</ref>، [[محقق اردبیلی]]<ref>مجمع الفائدة و البرهان فی شرح ارشاد الاذهان، ج۱۲، ص۱۸.</ref>، شیخ [[جعفر کاشف الغطاء]]<ref>کشف الغطاء عن مبهمات سریعة الغراء، ص۳۹۴ و ۴۱۹ – ۴۲۰.</ref>، صاحب جواهر<ref>جواهر الکلام، ج۱۵، ص۴۲۵؛ ج۱۶، ص۱۷۸، ۳۵۷، ۳۵۹، ۳۶۰، ۳۹۴، ۴۲۰ و ج۲۱، ص۱۲۷، ۳۹۴، ۳۹۷ و ج۲۲، ص۳۳۴ و ج۳۳، ص۳۱۵، ص۳۱۶ و ج۳۲، ص۲۹۰ - ۲۹۱ و ج۳۹، ص۲۶۲ - ۲۶۳ و ج۴۰، ص۴۸ و ۶۲ و....</ref>، [[ملا احمد نراقی]]<ref>عوائد الایام، ص۵۲۹.</ref> و [[شیخ انصاری]]<ref>کتاب المکاسب، ج۳، ص۵۵۱.</ref> اشاره کرد. | از زمان [[تدوین فقه شیعه]] تا زمان حاضر مسأله ولایت فقیه و [[نیابت عامه]] فقیهان همواره در کلمات فقیهان بزرگ مطرح شده که از آن میان میتوان به [[شیخ طوسی]]<ref>النهایه فی مجرد الفقه و الفتاوی، ص۳۰۱.</ref>، [[سلار]]<ref>المراسم فی الفقه الامامی، ص۲۶۱.</ref>، [[قاضی]] ابن براج<ref>شرح جمل العلم و العمل، ص۲۷۰.</ref>، ابنحمزه<ref>الوسیلة الی نیل الفضیلة، ص۲۰۹.</ref> در ادوار اولیه اشاره کرده و در میان [[فقیهان]] متأخر میتوان به [[محقق کرکی]]<ref>رسائل الکرکی، ج۱، ص۱۴۲.</ref>، [[محقق اردبیلی]]<ref>مجمع الفائدة و البرهان فی شرح ارشاد الاذهان، ج۱۲، ص۱۸.</ref>، شیخ [[جعفر کاشف الغطاء]]<ref>کشف الغطاء عن مبهمات سریعة الغراء، ص۳۹۴ و ۴۱۹ – ۴۲۰.</ref>، صاحب جواهر<ref>جواهر الکلام، ج۱۵، ص۴۲۵؛ ج۱۶، ص۱۷۸، ۳۵۷، ۳۵۹، ۳۶۰، ۳۹۴، ۴۲۰ و ج۲۱، ص۱۲۷، ۳۹۴، ۳۹۷ و ج۲۲، ص۳۳۴ و ج۳۳، ص۳۱۵، ص۳۱۶ و ج۳۲، ص۲۹۰ - ۲۹۱ و ج۳۹، ص۲۶۲ - ۲۶۳ و ج۴۰، ص۴۸ و ۶۲ و....</ref>، [[ملا احمد نراقی]]<ref>عوائد الایام، ص۵۲۹.</ref> و [[شیخ انصاری]]<ref>کتاب المکاسب، ج۳، ص۵۵۱.</ref> اشاره کرد. | ||
بلکه فقیهانی چون محقق کرکی، محقق اردبیلی و [[محقق نراقی]]، که صریحاً به طرح مسأله [[ولایت فقیه]] و دامنه اختیارات او میپردازند، مدعی میشوند که فقیهان پیشین نسبت به گستردگی [[اختیارات فقیه]]، [[اتفاق نظر]] داشته و ادعای [[اجماع]] بر آن نمودهاند<ref>ر.ک: مجمع الفائدة و البرهان، ج۷، ص۲۸؛ رسائل الکرکی، ص۱۴۲. در این منبع آمده است که: {{عربی|اتفق أصحابنا أن للفقيه الإمام الجامع لشرائط الفتوى المعبر عنه بالمجتهد في الأحكام الشرعية نائب من قبل أئمة الهدى{{عم}} في حال الغيبة في ما للنيابة فيه مدخل}}.</ref>. و فقیهی همچون صاحب جواهر الکلام، [[عموم ولایت]] [[حاکم]] را از مسلمات یا ضروریات [[فقهی]] میشمارد<ref>جواهر الکلام، ج۱۶، ص۱۷۸.</ref>. | بلکه فقیهانی چون محقق کرکی، محقق اردبیلی و [[محقق نراقی]]، که صریحاً به طرح مسأله [[ولایت فقیه]] و دامنه اختیارات او میپردازند، مدعی میشوند که فقیهان پیشین نسبت به گستردگی [[اختیارات فقیه]]، [[اتفاق نظر]] داشته و ادعای [[اجماع]] بر آن نمودهاند<ref>ر.ک: مجمع الفائدة و البرهان، ج۷، ص۲۸؛ رسائل الکرکی، ص۱۴۲. در این منبع آمده است که: {{عربی|اتفق أصحابنا أن للفقيه الإمام الجامع لشرائط الفتوى المعبر عنه بالمجتهد في الأحكام الشرعية نائب من قبل أئمة الهدى {{عم}} في حال الغيبة في ما للنيابة فيه مدخل}}.</ref>. و فقیهی همچون صاحب جواهر الکلام، [[عموم ولایت]] [[حاکم]] را از مسلمات یا ضروریات [[فقهی]] میشمارد<ref>جواهر الکلام، ج۱۶، ص۱۷۸.</ref>. | ||
با وجود طرح مسأله ولایت فقیه توسط فقیهان متقدم و متأخر، باید این [[واقعیت]] را نیز در نظر گرفت که فضای [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] که بسیاری از فقیهان در آن میزیسته و میاندیشیدند، به گونهای بوده است که در آن مجالی برای طرح نظریهای برای [[اداره جامعه]] در قالب ولایت فقیه نبوده، بلکه بسیاری از آنان در محدوده درس و بحث رسمی و مدرسه، بلکه کتابخانههای شخصی خود نیز دچار مشکل بودهاند. و لکن در عین حال، آنان از ذکر [[ولایت]] [[فقیه جامعالشرایط]] در [[عصر غیبت]] در قالب تعبیرهایی چون حاکم، [[امام]]، [[سلطان عادل]]، [[نایب امام]] و... [[غافل]] نبوده و در بسیاری از زمینهها بدان تصریح نمودهاند. با این وجود [[تحول]] [[فقه]] و [[تغییر]] شرایط [[جامعه]] و نگاهی اجمالی به [[فقه شیعه]] ما را به این [[باور]] میرساند که بحث از “ولایت فقیه” نیز به مانند بسیاری از مباحث [[فقهی]] دیگر در خط [[سیر]] [[تاریخی]] خود، مراحل [[تکوین]] و [[تکامل]] را پیموده و تصویری که فقیهانی چون صاحب جواهر و [[محقق نراقی]] در سدههای یازدهم و دوازدهم از آن ارائه کردهاند، نسبت به تصویر [[فقیهان]] سده چهارم و پنجم متکاملتر گردیده، بلکه در قرون اخیر در قالب یک نظریه [[سیاسی]] کامل رخ نموده است. | با وجود طرح مسأله ولایت فقیه توسط فقیهان متقدم و متأخر، باید این [[واقعیت]] را نیز در نظر گرفت که فضای [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] که بسیاری از فقیهان در آن میزیسته و میاندیشیدند، به گونهای بوده است که در آن مجالی برای طرح نظریهای برای [[اداره جامعه]] در قالب ولایت فقیه نبوده، بلکه بسیاری از آنان در محدوده درس و بحث رسمی و مدرسه، بلکه کتابخانههای شخصی خود نیز دچار مشکل بودهاند. و لکن در عین حال، آنان از ذکر [[ولایت]] [[فقیه جامعالشرایط]] در [[عصر غیبت]] در قالب تعبیرهایی چون حاکم، [[امام]]، [[سلطان عادل]]، [[نایب امام]] و... [[غافل]] نبوده و در بسیاری از زمینهها بدان تصریح نمودهاند. با این وجود [[تحول]] [[فقه]] و [[تغییر]] شرایط [[جامعه]] و نگاهی اجمالی به [[فقه شیعه]] ما را به این [[باور]] میرساند که بحث از “ولایت فقیه” نیز به مانند بسیاری از مباحث [[فقهی]] دیگر در خط [[سیر]] [[تاریخی]] خود، مراحل [[تکوین]] و [[تکامل]] را پیموده و تصویری که فقیهانی چون صاحب جواهر و [[محقق نراقی]] در سدههای یازدهم و دوازدهم از آن ارائه کردهاند، نسبت به تصویر [[فقیهان]] سده چهارم و پنجم متکاملتر گردیده، بلکه در قرون اخیر در قالب یک نظریه [[سیاسی]] کامل رخ نموده است. | ||
خط ۷۸: | خط ۷۶: | ||
| پاسخ = آقایان دکتر '''[[اصغرآقا مهدوی]]''' و حجت الاسلام '''[[سید محمد صادق کاظمی]]''' در کتاب ''«[[کلیات فقه سیاسی (کتاب)|کلیات فقه سیاسی]]»'' در اینباره گفتهاند: | | پاسخ = آقایان دکتر '''[[اصغرآقا مهدوی]]''' و حجت الاسلام '''[[سید محمد صادق کاظمی]]''' در کتاب ''«[[کلیات فقه سیاسی (کتاب)|کلیات فقه سیاسی]]»'' در اینباره گفتهاند: | ||
«[[جایگاه امامت]]، با [[غیبت امام]] و ممکن نبودن [[رجوع]] به ایشان، نمیتوانست در ساختار ولایی [[اعتقادی]] [[شیعه]] بدون جایگزین رها شود؛ حتی اگر این [[جایگزینی]] در برخی [[شئون]] باشد؛ زیرا بسیاری از امور [[زندگی]] [[شیعیان]] منوط به [[اذن امام]] است و بدون اذن امام یا [[جانشین]] ایشان، زندگی مبتنی بر [[دین]] برای شیعیان مشکل و شاید محال شود. البته باید دانست در [[نظام اعتقادی شیعه]] هیچ چیزی جایگزین [[ولایت امام]] [[معصوم]] نخواهد بود و هیچ جایگزین جامع و مانعی برای ایشان وجود نخواهد داشت؛ از اینرو در [[روایات]]، [[دوران غیبت]] [[دوران حیرت]] نامیده شده و فقدان [[امام]] در آن بزرگترین [[ابتلا]] و [[مصیبت]] شیعیان [[زمان غیبت]] معرفی شده است<ref>ابنبابویه (شیخ صدوق)، کمالالدین و تمامالنعمة، ج۱، ص۲۸۶-۲۸۷ و ۲۸۹. همچنین: مجلسی، بحارالانوار، ج۳۶، ص۳۰۹. روایات این زمینه بسیار است و این موارد از باب نمونه ذکر شد.</ref>. [[نصب]] [[نواب خاص]] در [[دوران غیبت صغری]] چگونگی حل موقت این مشکل را به شیعیان نشان داد. با پایان یافتن دوران [[تعیین]] نواب خاص و آغاز [[دوران غیبت کبری]]، الگوبرداری از [[نظام]] نواب خاص در کنار وجود [[کلام]] [[اهل بیت]]{{عم}} در [[لزوم]] [[رجوع مردم به فقها]] سبب شد که مسئله [[ولایت]] [[فقها]] مورد توجه [[علمای شیعه]] قرار گیرد؛ از اینرو [[شیخ مفید]] که [[زعامت]] علمیاش در سالهای ابتدایی دوران غیبت کبری بود، بحث از ولایت فقها را آغاز کرد. از آن پس این مسئله در [[کتب فقهی]] مورد توجه فقها قرار گرفت و در باب لزوم و امکان و [[مشروعیت]] آن و حدود و [[اختیارات ولی فقیه]] بحث کردند. با تأسیس اولین [[حکومتی]] که شاهان آن [[مذهب شیعه]] داشتند، ولایت فقها از لابهلای کتب به عرصه [[اجرا]] در آمد و شاهان مطابق با [[مبانی فکری]] شیعه، خود را موظف به اخذ اجازه از فقها برای [[اداره حکومت]] میدانستند. عینالسلطنه در خاطرات خود در [[پاسخ به شبهات]] برخی افراد که [[علما]] را از [[سیاست]] دور انگاشتهاند، بیان میکند از آغاز دوران [[صفویه]] یعنی از [[زمان]] اولین [[حکومت]] مستقلی که شاهان آن [[مذهب شیعه]] داشتند، همواره [[پادشاهان]] از [[علما]] برای حکومت اجازه میگرفتند و میدانستند که بدون آن نمیتوانند حکومت کنند. این [[ارتباط]] به دلیل آنکه [[سلسله]] شاه افشار [[مذهب عامه]] را [[اختیار]] کرده بودند، قطع شد؛ اما از ابتدای دوران قاجار این ارتباط بار دیگر [[حاکم]] شد: فتحعلی شاه مرحوم شیخ [[جعفر کبیر]] را به دربار خواست و اجازه [[نیابت]] [[سلطنت]] خواست و مرحوم شیخ اجازه داد و کتاب [[کشف]] الغطاء را برای او نوشت و فرمودند: اگر از [[احکام]] مقرره [[شرع]] انور تخطی کنی، تو را معزول میکنم و بعد از تشریف بردن شیخ، مکرر [[[حرم]]] [[حضرت]] معصومه مشرف شد. کسب [[تکلیف]] از مرحوم [[میرزا ابوالقاسم قمی]] صاحب [[قوانین]] میکردند و [[جنگ]] روس هم به اجازه علما بود و مرحوم حاج [[سید محمد مجاهد]] و مرحوم [[ملا احمد نراقی]] فرمودند که [[مسامحه]] کنی، تو را [[عزل]] و [[تکفیر]] میکنیم. مرحوم شاه [[شهید]]، ناصرالدین شاه، در اوایل از فرمایشات حاج ملاعلی کنی تخطی نمیکرد و نهایت [[تمکین]] را از مرحوم [[حاجی]] داشت. پس از فوت حاجی، باز طریقه نادری شروع شد - چه واقع گردید که آن طریقه پیش آمد، موضوع دیگری است تا وقتی که مسئله [[مشروطه]] پیش آمد و [[سلطان]] مسلوبالاختیار گردید. در واقع سلطنت [[حق]] [[ملت]] شد و از سلطان به جز اسمی باقی نمانده است. این بود طریقه سلطنت [[شیعه]] که حق طلق علمای اعلام یعنی [[مجتهد]] جامع الشرایط است<ref>عینالسلطنه، روزنامه خاطرات عینالسطنه، ج۹، ص۷۰۳۶-۷۰۳۷.</ref>. | «[[جایگاه امامت]]، با [[غیبت امام]] و ممکن نبودن [[رجوع]] به ایشان، نمیتوانست در ساختار ولایی [[اعتقادی]] [[شیعه]] بدون جایگزین رها شود؛ حتی اگر این [[جایگزینی]] در برخی [[شئون]] باشد؛ زیرا بسیاری از امور [[زندگی]] [[شیعیان]] منوط به [[اذن امام]] است و بدون اذن امام یا [[جانشین]] ایشان، زندگی مبتنی بر [[دین]] برای شیعیان مشکل و شاید محال شود. البته باید دانست در [[نظام اعتقادی شیعه]] هیچ چیزی جایگزین [[ولایت امام]] [[معصوم]] نخواهد بود و هیچ جایگزین جامع و مانعی برای ایشان وجود نخواهد داشت؛ از اینرو در [[روایات]]، [[دوران غیبت]] [[دوران حیرت]] نامیده شده و فقدان [[امام]] در آن بزرگترین [[ابتلا]] و [[مصیبت]] شیعیان [[زمان غیبت]] معرفی شده است<ref>ابنبابویه (شیخ صدوق)، کمالالدین و تمامالنعمة، ج۱، ص۲۸۶-۲۸۷ و ۲۸۹. همچنین: مجلسی، بحارالانوار، ج۳۶، ص۳۰۹. روایات این زمینه بسیار است و این موارد از باب نمونه ذکر شد.</ref>. [[نصب]] [[نواب خاص]] در [[دوران غیبت صغری]] چگونگی حل موقت این مشکل را به شیعیان نشان داد. با پایان یافتن دوران [[تعیین]] نواب خاص و آغاز [[دوران غیبت کبری]]، الگوبرداری از [[نظام]] نواب خاص در کنار وجود [[کلام]] [[اهل بیت]] {{عم}} در [[لزوم]] [[رجوع مردم به فقها]] سبب شد که مسئله [[ولایت]] [[فقها]] مورد توجه [[علمای شیعه]] قرار گیرد؛ از اینرو [[شیخ مفید]] که [[زعامت]] علمیاش در سالهای ابتدایی دوران غیبت کبری بود، بحث از ولایت فقها را آغاز کرد. از آن پس این مسئله در [[کتب فقهی]] مورد توجه فقها قرار گرفت و در باب لزوم و امکان و [[مشروعیت]] آن و حدود و [[اختیارات ولی فقیه]] بحث کردند. با تأسیس اولین [[حکومتی]] که شاهان آن [[مذهب شیعه]] داشتند، ولایت فقها از لابهلای کتب به عرصه [[اجرا]] در آمد و شاهان مطابق با [[مبانی فکری]] شیعه، خود را موظف به اخذ اجازه از فقها برای [[اداره حکومت]] میدانستند. عینالسلطنه در خاطرات خود در [[پاسخ به شبهات]] برخی افراد که [[علما]] را از [[سیاست]] دور انگاشتهاند، بیان میکند از آغاز دوران [[صفویه]] یعنی از [[زمان]] اولین [[حکومت]] مستقلی که شاهان آن [[مذهب شیعه]] داشتند، همواره [[پادشاهان]] از [[علما]] برای حکومت اجازه میگرفتند و میدانستند که بدون آن نمیتوانند حکومت کنند. این [[ارتباط]] به دلیل آنکه [[سلسله]] شاه افشار [[مذهب عامه]] را [[اختیار]] کرده بودند، قطع شد؛ اما از ابتدای دوران قاجار این ارتباط بار دیگر [[حاکم]] شد: فتحعلی شاه مرحوم شیخ [[جعفر کبیر]] را به دربار خواست و اجازه [[نیابت]] [[سلطنت]] خواست و مرحوم شیخ اجازه داد و کتاب [[کشف]] الغطاء را برای او نوشت و فرمودند: اگر از [[احکام]] مقرره [[شرع]] انور تخطی کنی، تو را معزول میکنم و بعد از تشریف بردن شیخ، مکرر [[[حرم]]] [[حضرت]] معصومه مشرف شد. کسب [[تکلیف]] از مرحوم [[میرزا ابوالقاسم قمی]] صاحب [[قوانین]] میکردند و [[جنگ]] روس هم به اجازه علما بود و مرحوم حاج [[سید محمد مجاهد]] و مرحوم [[ملا احمد نراقی]] فرمودند که [[مسامحه]] کنی، تو را [[عزل]] و [[تکفیر]] میکنیم. مرحوم شاه [[شهید]]، ناصرالدین شاه، در اوایل از فرمایشات حاج ملاعلی کنی تخطی نمیکرد و نهایت [[تمکین]] را از مرحوم [[حاجی]] داشت. پس از فوت حاجی، باز طریقه نادری شروع شد - چه واقع گردید که آن طریقه پیش آمد، موضوع دیگری است تا وقتی که مسئله [[مشروطه]] پیش آمد و [[سلطان]] مسلوبالاختیار گردید. در واقع سلطنت [[حق]] [[ملت]] شد و از سلطان به جز اسمی باقی نمانده است. این بود طریقه سلطنت [[شیعه]] که حق طلق علمای اعلام یعنی [[مجتهد]] جامع الشرایط است<ref>عینالسلطنه، روزنامه خاطرات عینالسطنه، ج۹، ص۷۰۳۶-۷۰۳۷.</ref>. | ||
با این حال [[تغییر]] شرایط [[سیاسی]] سبب شد که بحث در موضوع [[ولایت]] [[فقها]] در دوران مختلف، [[شیوه]] و حدود و [[ثغور]] متفاوتی پیدا کند. وجود [[اقلیت]] [[شیعیان]] در عین وجود برخی [[حکومتهای محلی]] از دوره [[شیخ مفید]] تا [[محقق کرکی]] سبب میشد که هر چند ولایت فقها در امر حکومت مورد بحث قرار گیرد، تکیه و عمده مباحث [[فقها]] درباره [[شأن]] افتا باشد. با آغاز دوران [[صفویه]] و امکان برخی دخالتهای فقها در عرصه [[سیاسی]]، بحث از [[ولایت]] فقها و حدود و اختیارات آنان خصوصاً در دو حوزه [[خراج]] و [[اقامه نماز]] [[جمعه]] گستردهتر شد و با [[تقویت پایگاه اجتماعی]] فقها در طول [[دولت]] صفوی و [[استقلال]] کامل عملی ایشان از دولت در اوایل قاجار، بحث از عملیاتی کردن این نظریه به میان آمد؛ اما عواملی چون [[شکست]] در جنگهای [[ایران]] و روس در اوایل [[سلسله]] قاجار سبب شد که اکتفا به [[نظارت]] در عین [[اعتقاد]] به ولایت در [[حکومت]] در [[کتب فقهی]] پررنگتر شود؛ ولی در نهایت پس از [[رویارویی]] مستقیم [[رضاخان]] و پهلوی دوم با حوزه و [[شعائر]] [[دینی]]، زمزمههای [[تأسیس حکومت]] دینی زیر نظر فقها مطرح شد؛ سخنی که نه تنها در میان بزرگان [[شیعه]] که در میان طلاب [[جوان]] از جمله فدائیان [[اسلام]] نیز گسترده شد و در نهایت با [[قیام]] [[امام خمینی]] به منصه [[ظهور]] رسید؛ از اینرو میتوان چهار دوران عماده برای گفتمان [[ولایت فقیه]] در [[زمان غیبت]] بیان کرد: | با این حال [[تغییر]] شرایط [[سیاسی]] سبب شد که بحث در موضوع [[ولایت]] [[فقها]] در دوران مختلف، [[شیوه]] و حدود و [[ثغور]] متفاوتی پیدا کند. وجود [[اقلیت]] [[شیعیان]] در عین وجود برخی [[حکومتهای محلی]] از دوره [[شیخ مفید]] تا [[محقق کرکی]] سبب میشد که هر چند ولایت فقها در امر حکومت مورد بحث قرار گیرد، تکیه و عمده مباحث [[فقها]] درباره [[شأن]] افتا باشد. با آغاز دوران [[صفویه]] و امکان برخی دخالتهای فقها در عرصه [[سیاسی]]، بحث از [[ولایت]] فقها و حدود و اختیارات آنان خصوصاً در دو حوزه [[خراج]] و [[اقامه نماز]] [[جمعه]] گستردهتر شد و با [[تقویت پایگاه اجتماعی]] فقها در طول [[دولت]] صفوی و [[استقلال]] کامل عملی ایشان از دولت در اوایل قاجار، بحث از عملیاتی کردن این نظریه به میان آمد؛ اما عواملی چون [[شکست]] در جنگهای [[ایران]] و روس در اوایل [[سلسله]] قاجار سبب شد که اکتفا به [[نظارت]] در عین [[اعتقاد]] به ولایت در [[حکومت]] در [[کتب فقهی]] پررنگتر شود؛ ولی در نهایت پس از [[رویارویی]] مستقیم [[رضاخان]] و پهلوی دوم با حوزه و [[شعائر]] [[دینی]]، زمزمههای [[تأسیس حکومت]] دینی زیر نظر فقها مطرح شد؛ سخنی که نه تنها در میان بزرگان [[شیعه]] که در میان طلاب [[جوان]] از جمله فدائیان [[اسلام]] نیز گسترده شد و در نهایت با [[قیام]] [[امام خمینی]] به منصه [[ظهور]] رسید؛ از اینرو میتوان چهار دوران عماده برای گفتمان [[ولایت فقیه]] در [[زمان غیبت]] بیان کرد: | ||
# [[شیخ مفید]] تا [[محقق کرکی]]؛ | # [[شیخ مفید]] تا [[محقق کرکی]]؛ | ||
#محقق کرکی تا ابتدای دوران قاجار؛ | # محقق کرکی تا ابتدای دوران قاجار؛ | ||
# [[میرزای شیرازی]] تا پایان [[مشروطه]]؛ | # [[میرزای شیرازی]] تا پایان [[مشروطه]]؛ | ||
#امام خمینی تا کنون. این ادوار با [[ادوار فقه سیاسی]] [[تطبیق]] کامل دارد و متأثر از شرایط سیاسی دچار تطور شده است. | # امام خمینی تا کنون. این ادوار با [[ادوار فقه سیاسی]] [[تطبیق]] کامل دارد و متأثر از شرایط سیاسی دچار تطور شده است. | ||
تفاوت در این دوران تنها به [[جهت]] [[تغییر]] [[زمان]] بوده است و مبانی و حتی حدود و اختیارات ولایت فقها در مباحث [[فقهی]] عوض نشده است. علت آن نیز [[پایبندی]] [[فقه شیعه]] به [[نص]] است. نص نیز در [[دوران غیبت]] تغییر نمیکند، هرچند برخی تغییرات در برداشتها از نص را که ناشی از تغییر در شرایط زمان است، نمیتوان نادیده گرفت»<ref>[[اصغرآقا مهدوی|مهدوی، اصغرآقا]] و [[سید محمد صادق کاظمی|کاظمی، سید محمد صادق]]، [[کلیات فقه سیاسی (کتاب)|کلیات فقه سیاسی]]، ص ۱۶۴.</ref> | تفاوت در این دوران تنها به [[جهت]] [[تغییر]] [[زمان]] بوده است و مبانی و حتی حدود و اختیارات ولایت فقها در مباحث [[فقهی]] عوض نشده است. علت آن نیز [[پایبندی]] [[فقه شیعه]] به [[نص]] است. نص نیز در [[دوران غیبت]] تغییر نمیکند، هرچند برخی تغییرات در برداشتها از نص را که ناشی از تغییر در شرایط زمان است، نمیتوان نادیده گرفت»<ref>[[اصغرآقا مهدوی|مهدوی، اصغرآقا]] و [[سید محمد صادق کاظمی|کاظمی، سید محمد صادق]]، [[کلیات فقه سیاسی (کتاب)|کلیات فقه سیاسی]]، ص ۱۶۴.</ref> |