طواف بن غلاق: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = | پرسش مرتبط = }} ==خروج طواف بن غلاق علیه حکومت عبیدالله بن زیاد== در سال ۵۸ هجری، برخی از خوارج بصره در اطراف شخصی به نام جدار جمع شدند و او را امیر خود قرار دادند. چون خبر به ابنز...» ایجاد کرد) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
|||
خط ۶: | خط ۶: | ||
}} | }} | ||
==خروج طواف بن غلاق علیه حکومت عبیدالله بن زیاد== | ==خروج طواف بن غلاق علیه حکومت [[عبیدالله بن زیاد]]== | ||
در [[سال ۵۸ هجری]]، برخی از [[خوارج بصره]] در اطراف شخصی به نام [[جدار]] جمع شدند و او را [[امیر]] خود قرار دادند. چون خبر به ابنزیاد رسید، همه آنها را بازداشت کرد و آنها را مجبور ساخت تا یکدیگر را بکشند و قول داد هرکس را که زنده بماند، [[آزاد]] خواهد کرد؛ پس [[خوارج]] ناگزیر به [[جان]] هم افتادند یکدیگر را کشتند. و تعدادی زنده ماندند و آزاد شدند که از جمله آنها [[طواف]] بود. گروههای دیگر خوارج [[اعتراض]] کردند و آنها را ملامت کردند که چگونه [[برادران]] خود را کشتید؟ در پاسخ گفتند: ما را مجبور کردند. در این حال طواف و آزاد شدگان دیگر میگریستند و میگفتند آیا میتوانیم [[توبه]] کنیم؟ حتی خود را برای [[قصاص]] آماده کردند تا اولیای مقتولان آنها را بکشند و [[انتقام]] بگیرند؛ ولی آنها نپذیرفتند. و باز پیشنهاد کردند تا خونبهای مقتولان را بپردازند؛ ولی باز اولیای آنها نپذیرفتند. طواف، نزد [[هثهاث بن ثور سدوسی]] رفت و پرسید: آیا ما چاره داریم که از [[گناه]] خود توبه کنیم؟ گفت: من چاره نمیبینم جز این که [[آیه قرآن]] را که در [[کتاب خدا]] آمده بکار ببرید. | در [[سال ۵۸ هجری]]، برخی از [[خوارج بصره]] در اطراف شخصی به نام [[جدار]] جمع شدند و او را [[امیر]] خود قرار دادند. چون خبر به ابنزیاد رسید، همه آنها را بازداشت کرد و آنها را مجبور ساخت تا یکدیگر را بکشند و قول داد هرکس را که زنده بماند، [[آزاد]] خواهد کرد؛ پس [[خوارج]] ناگزیر به [[جان]] هم افتادند یکدیگر را کشتند. و تعدادی زنده ماندند و آزاد شدند که از جمله آنها [[طواف]] بود. گروههای دیگر خوارج [[اعتراض]] کردند و آنها را ملامت کردند که چگونه [[برادران]] خود را کشتید؟ در پاسخ گفتند: ما را مجبور کردند. در این حال طواف و آزاد شدگان دیگر میگریستند و میگفتند آیا میتوانیم [[توبه]] کنیم؟ حتی خود را برای [[قصاص]] آماده کردند تا اولیای مقتولان آنها را بکشند و [[انتقام]] بگیرند؛ ولی آنها نپذیرفتند. و باز پیشنهاد کردند تا خونبهای مقتولان را بپردازند؛ ولی باز اولیای آنها نپذیرفتند. طواف، نزد [[هثهاث بن ثور سدوسی]] رفت و پرسید: آیا ما چاره داریم که از [[گناه]] خود توبه کنیم؟ گفت: من چاره نمیبینم جز این که [[آیه قرآن]] را که در [[کتاب خدا]] آمده بکار ببرید. | ||
{{متن قرآن|ثُمَّ إِنَّ رَبَّكَ لِلَّذِينَ هَاجَرُوا مِنْ بَعْدِ مَا فُتِنُوا ثُمَّ جَاهَدُوا وَصَبَرُوا إِنَّ رَبَّكَ مِنْ بَعْدِهَا لَغَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«سپس پروردگارت برای آنان که پس از آزار دیدن هجرت گزیدند آنگاه جهاد کردند و شکیبایی ورزیدند، بیگمان پس از آن آمرزندهای بخشاینده است» سوره نحل، آیه ۱۱۰.</ref>. | {{متن قرآن|ثُمَّ إِنَّ رَبَّكَ لِلَّذِينَ هَاجَرُوا مِنْ بَعْدِ مَا فُتِنُوا ثُمَّ جَاهَدُوا وَصَبَرُوا إِنَّ رَبَّكَ مِنْ بَعْدِهَا لَغَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«سپس پروردگارت برای آنان که پس از آزار دیدن هجرت گزیدند آنگاه جهاد کردند و شکیبایی ورزیدند، بیگمان پس از آن آمرزندهای بخشاینده است» سوره نحل، آیه ۱۱۰.</ref>. |
نسخهٔ کنونی تا ۵ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۷:۵۷
موضوع مرتبط ندارد - مدخل مرتبط ندارد - پرسش مرتبط ندارد
خروج طواف بن غلاق علیه حکومت عبیدالله بن زیاد
در سال ۵۸ هجری، برخی از خوارج بصره در اطراف شخصی به نام جدار جمع شدند و او را امیر خود قرار دادند. چون خبر به ابنزیاد رسید، همه آنها را بازداشت کرد و آنها را مجبور ساخت تا یکدیگر را بکشند و قول داد هرکس را که زنده بماند، آزاد خواهد کرد؛ پس خوارج ناگزیر به جان هم افتادند یکدیگر را کشتند. و تعدادی زنده ماندند و آزاد شدند که از جمله آنها طواف بود. گروههای دیگر خوارج اعتراض کردند و آنها را ملامت کردند که چگونه برادران خود را کشتید؟ در پاسخ گفتند: ما را مجبور کردند. در این حال طواف و آزاد شدگان دیگر میگریستند و میگفتند آیا میتوانیم توبه کنیم؟ حتی خود را برای قصاص آماده کردند تا اولیای مقتولان آنها را بکشند و انتقام بگیرند؛ ولی آنها نپذیرفتند. و باز پیشنهاد کردند تا خونبهای مقتولان را بپردازند؛ ولی باز اولیای آنها نپذیرفتند. طواف، نزد هثهاث بن ثور سدوسی رفت و پرسید: آیا ما چاره داریم که از گناه خود توبه کنیم؟ گفت: من چاره نمیبینم جز این که آیه قرآن را که در کتاب خدا آمده بکار ببرید. ﴿ثُمَّ إِنَّ رَبَّكَ لِلَّذِينَ هَاجَرُوا مِنْ بَعْدِ مَا فُتِنُوا ثُمَّ جَاهَدُوا وَصَبَرُوا إِنَّ رَبَّكَ مِنْ بَعْدِهَا لَغَفُورٌ رَحِيمٌ﴾[۱]. طواف یاران خود را جمع کرد و با آنها عهد کرد که ابنزیاد را بهصورت ناگهانی غافلگیر کند بکشد. یاران او که هفتاد مرد از بنیعبد و سپس قیس بصره بودند با او بیعت کردند؛ اما یکی از آنها خیانت کرد و ابنزیاد را از نیت طواف و یارانش آگاه ساخت. پس طواف ناچار شد تا در قیام شتاب کند و شبانه از بصره خارج شد و راه «جلحا» را در پیش گرفت. ابنزیاد هم رئیس نگهبانان بصره را به تعقیب آنها فرستاد. در نبردی که بین آنها رخ داد، سپاه ابنزیاد منهزم شد و به بصره بازگشت. خوارج هم آنها را دنبال کردند تا داخل شهر شدند. مردم بر آنها هجوم بردند و با خوارج جنگ کردند و همه را کشتند؛ به غیر از طواف و شش تن دیگر که زنده ماندند. اسب طواف تشنه شد؛ ناگزیر طواف به طرف آب حرکت کرد که در این موقع رئیس شرطه بصره او را هدف تیر قرار داد و از پای درآورد. بعد از قتل طواف، نعش او را بردار کشیدند تا آنکه خانوادهاش توانستند نعش او را پایین آورند و دفن کنند[۲].[۳]
منابع
پانویس
- ↑ «سپس پروردگارت برای آنان که پس از آزار دیدن هجرت گزیدند آنگاه جهاد کردند و شکیبایی ورزیدند، بیگمان پس از آن آمرزندهای بخشاینده است» سوره نحل، آیه ۱۱۰.
- ↑ کامل، ج۱۱، ص۶۹-۷۰.
- ↑ حسینی، سید امیر، بصره و نقش آن در تحولات قرن اول هجری، ص ۲۱۱.