زبیر: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییر هدف تغییرمسیر از زبیر بن عوام به زبیر بن عوام اسدی)
برچسب: تغییر هدف تغییرمسیر
 
(۳۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{خرد}}
#تغییر_مسیر [[زبیر بن عوام اسدی]]
{{امامت}}
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[زبیر در نهج البلاغه]] | [[زبیر در تاریخ اسلامی]]| [[زبیر در تراجم و رجال]]</div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
 
==مقدمه==
[[زبیر بن عوام]]، برادرزادۀ [[حضرت خدیجه]]، پسر عمۀ [[پیامبر]] و داماد [[ابوبکر]] بود. پس از [[رحلت پیامبر]]، از معترضان به [[خلافت]] [[ابوبکر]] به شمار می‌رفت. عضو شورای شش‌نفرۀ [[خلافت عمر]] بود. [[مال‌دوستی]] و [[جاه‌طلبی]] او، وی را از خط صحیح [[اسلام]] جدا کرد، در دورۀ [[عثمان]] به ثروت‌های بادآورده دست یافت و صاحب زمین‌ها و [[اموال]] و زروسیم فراوان گشت.<ref>مروج الذهب، ج ۲ ص ۳۴۲</ref> در زمان [[خلافت]] [[امام علی|امیر المؤمنین]]، از [[بیعت‌شکنان]] شد و در فتنۀ [[جمل]] شرکت داشت و در همین [[جنگ]] کشته شد. پسرش [[عبد]] [[اللّه]] بن زبیر نیز در [[جنگ جمل]] و فتنه‌های بعدی نقش فعال داشت و از [[دشمنان]] [[اهل بیت]] و [[بنی هاشم]] بود. به تعبیر [[امام علی|حضرت امیر]]{{ع}}: زبیر همواره مردی از ما [[خاندان]] بود، تا آنکه پسرش [[عبد]] [[اللّه]] بزرگ شد و او را [[فاسد]] کرد<ref>شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۴ ص ۷۹:  {{متن حدیث|"ما زال الزبير منا اهل البيت حتى نشاء ابنه عبد اللّه بن الزبير"}}</ref><ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۲۸۹.</ref>
 
[[زبیر بن عوام]] پسرعمه [[پیامبر]]{{صل}} و برادرزاده [[حضرت خدیجه]]{{س}} و مادرش [[صفیه]] دختر [[عبدالمطلب]] (عمه [[پیامبر]]) بوده است. او از جمله [[سابقین]] در [[اسلام]] و چهارمین یا پنجمین نفری بود که [[اسلام]] آورد. زبیر در برابر عمویش که او را بر [[حصیر]] آویزان می‌کرد و با [[دود]] او را [[شکنجه]] می‌کرد تا ایمانش را ترک کند، [[مقاومت]] کرد. وی [[دوازده]] یا پانزده یا شانزده ساله بود که [[مسلمان]] شد و دو بار [[هجرت]] کرد. بار اول در حالی‌که اولین فرد از [[بنی‌اسد]] بود، به [[حبشه]] [[هجرت]] کرد و بار دوم به [[مدینه]]. زبیر ده پسر و نه دختر داشت که ارشد آنها [[عبدالله بن زبیر]] بود؛ [[پیامبر]]{{صل}} نسبت به زبیر اظهار علاقه می‌کرد. او از [[یاران]] [[شجاع]] و سرشناس [[پیامبر اسلام]]{{صل}} بود و در بیشتر جنگ‌های او شرکت داشت و چندین بار مجروح شد و چون در بیشتر [[غزوات]] سوار بر اسب بود به "[[فارس]] [[اسلام]]" [[لقب]] گرفت. در [[جنگ‌ها]] دلاوری‌ها از خود نشان داد و در [[غزوه]] [[خندق]] از [[رسول خدا]] [[لقب]] "[[حواری]]" گرفت. رجالیان [[اهل سنت]] او را از عَشَره مُبَشَّره (ده تن [[بشارت]] داده شده به [[بهشت]]) می‌شمرند<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 435- 440.</ref>.
 
==زبیر بعد از [[وفات رسول خدا]] در زمان [[سه خلیفه]] ([[ابوبکر]]، [[عمر]] و [[عثمان]])==
 
==زبیر در زمان [[خلافت امام علی]]{{ع}}==
 
==بررسی زمینه‌های [[انحراف]] و [[فرجام بد]] زبیر==
 
==[[فرجام بد]] زبیر==
به [[نقل]] از [[مروان بن حکم]] زبیر به‌سمت [[مدینه]] فرار کرد تا به وادی السباع رسید. اَحنَف صدایش را بلند کرد و گفت با زبیر چه کنیم؟ او میان دو گروه از [[مسلمانان]] [[فتنه]] ایجاد کرد تا اینکه برخی برخی دیگر را کشتند و اینک می‌خواهد به خانواده‌اش بپیوندد. ابن جرموز این سخن را شنید و به دنبال زبیر رفت. مردی از [[قبیله]] مجاشع نیز به دنبال او رفت تا اینکه این دو تن به او رسیدند. زبیر چون آن دو را دید، آنها را از کشتن خویش برحذر داشت. آنان گفتند: ای [[حواری]] [[پیامبر خدا]]، تو در [[امان]] مایی و کسی به تو دست نمی‌یابد."
 
اما ابن جرموز ناگاه در فرصتی به او حمله کرد و از پشت چنان نیزه‌ای میان شانه‌های زبیر زد که پیکان آن از سینه او بیرون آمد و از اسب فرو افتاد. وی سر زبیر را برید و نزد احنف آورد و او نیز آن را نزد [[امیرمؤمنان]]{{ع}} فرستاد. [[علی]]{{ع}} چون سر بریده زبیر و [[شمشیر]] او را دید، فرمود آن [[شمشیر]] را به من دهید و آن را از نیام بیرون کشید و فرمود: "این شمشیری است که مدت‌های طولانی در حضور [[پیامبر خدا]]{{صل}} [[جنگ]] کرده است. ای وای از [[مرگ]] همراه با سراناجم نکوهیده و کشته شدن‌های [[ناپسند]]." سپس به سر زبیر نگریست و فرمود: "تو [[افتخار]] [[هم‌نشینی]] و [[خویشاوندی]] [[پیامبر خدا]] را داشتی، ولی [[شیطان]] در مغز و دلت [[نفوذ]] کرد و تو را به چنین روزی افکند."
 
بدین شکل طومار [[زندگی]] یکی از مشهورترین [[اصحاب پیامبر]]{{صل}} با آن سابقه درخشان در [[خدمت]] به [[اسلام]] در هم پیچیده شد. آری اوکه چندی بافضلیت [[زندگی]] کرده بود، در مدت کمی پس از [[خلافت]] [[حضرت علی]]{{ع}} با مشارکت [[طلحه]] به ننگین‌ترین [[اعمال]] [[آلوده]] شد و زمینه [[حاکمیت]] [[معاویه]] و [[بنی‌امیه]] را در [[تاریخ]] فراهم ساخت<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 435- 440.</ref>.
 
== جستارهای وابسته ==
 
==منابع==
* [[پرونده:1368987.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|'''فرهنگ غدیر''']]
* [[پرونده:13681048.jpg|22px]] [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه نهج البلاغه ج۱''']]
 
==پانویس==
{{پانویس}}
{{صحابه مهاجر به مدینه}}
[[رده:اعلام]]
[[رده:زبیر]]
[[رده:مدخل فرهنگ غدیر]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۵ ژوئیهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۸:۲۱

تغییرمسیر به: