برهان تعین در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخهها
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-{{ویرایش غیرنهایی}} +)) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۱۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | |||
| موضوع مرتبط = برهان تعین | |||
| عنوان مدخل = برهان تعین | |||
| مداخل مرتبط = [[برهان تعین در کلام اسلامی]] | |||
| پرسش مرتبط = | |||
}} | |||
== مقدمه == | |||
ملاک وجود خارجی و منشأ اثر بودن واجبالوجود، "تعین" آن است است. متعین بودن مقتضی آن است که واجبالوجود دیگری در کار نباشد، و الّا [[خلف]] و تناقض است. | |||
"[[برهان]] تعین" را [[شیخ]] در اشارات اینگونه آورده که بلاشک اگر واجبالوجودی باشد، متعین است و شیء تا متعین و متشخص نباشد، موجود نمیشود. حال میگوییم: یا این ذات [[واجب]] همین تعین بالخصوص را اقتضا دارد یا اقتضا ندارد. اگر همین تعین خاص را اقتضا دارد، تعین دیگر برایش محال است. پس لازم است که فقط به همین تعین متعین باشد، یعنی به همین فرد منحصر باشد و هو المطلوب و اگر نسبت به این تعین لااقتضاست، پس لازم است یک [[علت]] خارجی او را به این تعین خاص متعیّن کرده باشد و این با [[وجوب]] وجود منافات دارد<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۶۱.</ref>. | |||
در شفا در مبحث [[خواص]] [[واجب]] میگوید: اگر [[وجوب]] وجود، صفت شیء باشد و برای شیء موجود باشد، یا در این صفت که عین صفت موجود در همین موصوف باشد، [[واجب]] است؛ پس تعددش محال است و یا وجود این صفت برای خصوص این موصوف ممکن است؛ پس برای این موصوف جایز است که [[واجب]] بالذات نباشد و این [[خلف]] است. | |||
بعد [[شیخ]] میفرماید: با این واجبالوجودی که واجبالوجود بودنش موجود است و بودنش عین فرد یک چیز است، در این صورت هر چه را ما واجبالوجود فرض کنیم، لازم است عین این معین باشد؛ پس تعدد محال است؛ و اگر واجبالوجود بودنش با عین این معین بودن مغایر است؛ این سؤال پیش میآید که مقارنت [[واجب]] با این تعین لذاته است، یا لغیره؟ اگر لذاته است؛ باید منحصر در فرد باشد؛ اگر لغیره است با [[وجوب]] وجود منافات دارد. | |||
در این بیان، یک قدم جلوتر رفته، تصریح شد که تعین در ذات [[واجب]] عین ذات [[واجب]] است و تشخص عین ذاتش است. ملاصدرا این [[دلیل]] را به همین صورت در مبدأ و [[معاد]] آورده و نتیجه گرفته است که واجبالوجود معنایی نیست که بر کثیرین قابل حمل باشد. آری، اگر مقدمه دیگری را که خود ملاصدرا در مبدأ و [[معاد]] گفته است در نظر بگیریم و آن اینکه [[حقیقت]] [[واجب]] وجود [[قائم]] به ذات است؛ مطلب تمام است<ref>مطهری، مقالات فلسفی، ج۲، ص۲۶۵ - ۲۶۲ و ۲۷۰؛ ابنسینا، شرح الاشارات، ج۳، ص۵۰ - ۴۰.</ref>.<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۶۲.</ref> | |||
[[ | == منابع == | ||
[[رده: | {{منابع}} | ||
# [[پرونده:10119661.jpg|22px]] [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|'''فرهنگ اصطلاحات علم کلام''']] | |||
{{پایان منابع}} | |||
== پانویس == | |||
{{پانویس}} | |||
[[رده:براهین خداشناسی]] | |||
[[رده:مفاهیم در کلام اسلامی]] | [[رده:مفاهیم در کلام اسلامی]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۰ دسامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۵۱
مقدمه
ملاک وجود خارجی و منشأ اثر بودن واجبالوجود، "تعین" آن است است. متعین بودن مقتضی آن است که واجبالوجود دیگری در کار نباشد، و الّا خلف و تناقض است.
"برهان تعین" را شیخ در اشارات اینگونه آورده که بلاشک اگر واجبالوجودی باشد، متعین است و شیء تا متعین و متشخص نباشد، موجود نمیشود. حال میگوییم: یا این ذات واجب همین تعین بالخصوص را اقتضا دارد یا اقتضا ندارد. اگر همین تعین خاص را اقتضا دارد، تعین دیگر برایش محال است. پس لازم است که فقط به همین تعین متعین باشد، یعنی به همین فرد منحصر باشد و هو المطلوب و اگر نسبت به این تعین لااقتضاست، پس لازم است یک علت خارجی او را به این تعین خاص متعیّن کرده باشد و این با وجوب وجود منافات دارد[۱].
در شفا در مبحث خواص واجب میگوید: اگر وجوب وجود، صفت شیء باشد و برای شیء موجود باشد، یا در این صفت که عین صفت موجود در همین موصوف باشد، واجب است؛ پس تعددش محال است و یا وجود این صفت برای خصوص این موصوف ممکن است؛ پس برای این موصوف جایز است که واجب بالذات نباشد و این خلف است.
بعد شیخ میفرماید: با این واجبالوجودی که واجبالوجود بودنش موجود است و بودنش عین فرد یک چیز است، در این صورت هر چه را ما واجبالوجود فرض کنیم، لازم است عین این معین باشد؛ پس تعدد محال است؛ و اگر واجبالوجود بودنش با عین این معین بودن مغایر است؛ این سؤال پیش میآید که مقارنت واجب با این تعین لذاته است، یا لغیره؟ اگر لذاته است؛ باید منحصر در فرد باشد؛ اگر لغیره است با وجوب وجود منافات دارد.
در این بیان، یک قدم جلوتر رفته، تصریح شد که تعین در ذات واجب عین ذات واجب است و تشخص عین ذاتش است. ملاصدرا این دلیل را به همین صورت در مبدأ و معاد آورده و نتیجه گرفته است که واجبالوجود معنایی نیست که بر کثیرین قابل حمل باشد. آری، اگر مقدمه دیگری را که خود ملاصدرا در مبدأ و معاد گفته است در نظر بگیریم و آن اینکه حقیقت واجب وجود قائم به ذات است؛ مطلب تمام است[۲].[۳]
منابع
پانویس
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۶۱.
- ↑ مطهری، مقالات فلسفی، ج۲، ص۲۶۵ - ۲۶۲ و ۲۷۰؛ ابنسینا، شرح الاشارات، ج۳، ص۵۰ - ۴۰.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۶۲.