نامۀ ۶۰ نهج البلاغه: تفاوت میان نسخهها
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-{{پانویس2}} +{{پانویس}})) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۱۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | |||
| موضوع مرتبط = نهج البلاغه | |||
| عنوان مدخل = | |||
| مداخل مرتبط = | |||
| پرسش مرتبط = | |||
}} | |||
{{ | == مقدمه == | ||
[[امام]] {{ع}} همواره به [[رفع ظلم]] و گسترش عدالت توجه داشت. در [[دوران جاهلیت]] رسم بر این بود که سپاهیان اعزام شده برای مأموریت در [[شهرها]] و آبادیهای میان راه نسبت به [[مردمان]] [[ظلم]] روا میداشتند و از [[اموال]] آنها برای خود توشه برمیگرفتند. [[امام]] {{ع}} از این رسم [[تبری]] میجوید و در این [[نامه]] [[کارگزاران]] شهرهایی را که در مسیر حرکت [[لشکریان]] قرار داشتند، از این مهم مطلع میسازد و هشدار میدهد که هرگز نباید به ساکنان [[شهرها]] [[آزار]] و آسیبی برسانند. [[لشکریان]] [[ستمگر]] را از [[کیفر]] عملشان [[انذار]] میدهد و [[مردمان]] را به دادخواهی از سربازان [[ستمپیشه]] [[هدایت]] میکند. قراین [[تاریخی]] برمیآید که این [[نامه]] مربوط به سال ۳۶ ق است. | |||
افزون بر [[سید رضی]]، [[نصر بن مزاحم]] در [[وقعة الصفین]]، این [[نامه]] را [[روایت]] کرده است. | |||
== | == فرازی از [[نامه]] == | ||
اما بعد، سپاهیانی را راهی کردهام که به خواست [[خدا]]، از سرزمینهایی که زیر [[فرمان]] شماست خواهند گذشت و آنچه به [[فرمان الهی]] بر آنان [[واجب]] است، مانند نیازردن [[مردم]] و [[خویشتنداری]] از [[شرارت]]، به آنان سفارش کردهام. اگر به [[مسلمانان]] و ذِمیان<ref>مقصود، اهل کتاب از یهود و نصار هستند که در پناه حکومت اسلامی بهسر میبرند.</ref> دیار شما زیانی رسانند من از چنین کاری بیزارم، مگر از کار آن سپاهی که از [[گرسنگی]] در آستان [[مرگ]] باشد و برای سیر کردن خود راهی نیابد. پس هر یک از [[سپاهیان]] را که از [[مردم]] به [[ستم]] چیزی ستانند به این [[ستم]] [[کیفر]] دهید و دست [[بیخردان]] [[قوم]] خود را از [[آزار]] و زیان و تعرض به سربازان گرسنه که استثنا کردهام کوتاه کنید. من در پس پشت سپاهم، اگر ستمی بر شما رفت به من گزارش کنید و اگر از سرباز و افسری، دشواری به شما رسد که جز با [[یاری]] [[خدا]] و [[کمک]] من [[توان]] جلوگیری از آن را نداشته باشید، مرا [[آگاه]] سازید تا به [[یاری]] [[پروردگار]]، او را از کار برکنار سازم<ref>[[سید حسین دینپرور|دینپرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه ج۲]]، ص ۸۰۴.</ref>. | |||
==منابع== | == منابع == | ||
{{منابع}} | |||
# [[پرونده:13681049.jpg|22px]] [[سید حسین دینپرور|دینپرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|'''دانشنامه نهج البلاغه ج۲''']] | |||
{{پایان منابع}} | |||
==پانویس== | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده: | [[رده:نامههای نهج البلاغه]] | ||
نسخهٔ کنونی تا ۱۳ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۰۲
مقدمه
امام (ع) همواره به رفع ظلم و گسترش عدالت توجه داشت. در دوران جاهلیت رسم بر این بود که سپاهیان اعزام شده برای مأموریت در شهرها و آبادیهای میان راه نسبت به مردمان ظلم روا میداشتند و از اموال آنها برای خود توشه برمیگرفتند. امام (ع) از این رسم تبری میجوید و در این نامه کارگزاران شهرهایی را که در مسیر حرکت لشکریان قرار داشتند، از این مهم مطلع میسازد و هشدار میدهد که هرگز نباید به ساکنان شهرها آزار و آسیبی برسانند. لشکریان ستمگر را از کیفر عملشان انذار میدهد و مردمان را به دادخواهی از سربازان ستمپیشه هدایت میکند. قراین تاریخی برمیآید که این نامه مربوط به سال ۳۶ ق است.
افزون بر سید رضی، نصر بن مزاحم در وقعة الصفین، این نامه را روایت کرده است.
فرازی از نامه
اما بعد، سپاهیانی را راهی کردهام که به خواست خدا، از سرزمینهایی که زیر فرمان شماست خواهند گذشت و آنچه به فرمان الهی بر آنان واجب است، مانند نیازردن مردم و خویشتنداری از شرارت، به آنان سفارش کردهام. اگر به مسلمانان و ذِمیان[۱] دیار شما زیانی رسانند من از چنین کاری بیزارم، مگر از کار آن سپاهی که از گرسنگی در آستان مرگ باشد و برای سیر کردن خود راهی نیابد. پس هر یک از سپاهیان را که از مردم به ستم چیزی ستانند به این ستم کیفر دهید و دست بیخردان قوم خود را از آزار و زیان و تعرض به سربازان گرسنه که استثنا کردهام کوتاه کنید. من در پس پشت سپاهم، اگر ستمی بر شما رفت به من گزارش کنید و اگر از سرباز و افسری، دشواری به شما رسد که جز با یاری خدا و کمک من توان جلوگیری از آن را نداشته باشید، مرا آگاه سازید تا به یاری پروردگار، او را از کار برکنار سازم[۲].
منابع
پانویس
- ↑ مقصود، اهل کتاب از یهود و نصار هستند که در پناه حکومت اسلامی بهسر میبرند.
- ↑ دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه ج۲، ص ۸۰۴.