زاهر بن حرام در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-\n{{امامت}} +{{امامت}})) |
جز (جایگزینی متن - 'گران قدر' به 'گرانقدر') |
||
(۱۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{ | {{مدخل مرتبط | ||
| موضوع مرتبط = زاهر بن حرام | |||
| عنوان مدخل = [[زاهر بن حرام]] | |||
| مداخل مرتبط = [[زاهر بن حرام در تراجم و رجال]] - [[زاهر بن حرام در تاریخ اسلامی]] | |||
| پرسش مرتبط = | |||
}} | |||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
[[زاهر بن حرام اشجعی]]، یکی از [[اصحاب پیامبر اکرم]]{{صل}}، که در [[جنگ بدر]] حضور داشته است. وی [[اهل | [[زاهر بن حرام اشجعی]]، یکی از [[اصحاب پیامبر اکرم]] {{صل}}، که در [[جنگ بدر]] حضور داشته است. وی [[اهل حجاز]] بود و در [[زمان]] [[پیامبر]] {{صل}} در روستا [[زندگی]] میکرد. زاهر گاهی میوه و دیگر محصولات روستایی را به [[شهر مدینه]] میآورد و با فروش آنها مخارج زندگی خود را تأمین میکرد. او هر بار که به [[مدینه]] میآمد، قسمتی از محصولات [[کشاورزی]] و دامی روستایش را به عنوان [[هدیه]] برای پیامبر {{صل}} میآورد<ref>الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۲، ص۵۰۹.</ref> و پیامبر {{صل}} نیز در عوض، هنگامی که زاهر به روستایش بر میگشت، کالاهای مورد نیاز او را به او میداد و او را با دست پر بدرقه میفرمود<ref>اسد الغابه، ابن اثیر، ج۲، ص۱۴.</ref>. زاهر از نظر شکل ظاهری، [[جمال]] چندانی نداشت و چهرهای غیر [[نیکو]] داشت<ref>الاصابه، ابن حجر، ج۲، ص۴۵۲.</ref>. پیامبر فرمود: زاهر ده ماست و ما [[شهر]] اوییم<ref>اسد الغابه، ابن اثیر، ج۲، ص۹۴ و به نقل ابن عبد البر: {{عربی|ان لکل حاضرة بادیة و بادیة آل محمد زاهر بن حرام}}، الاستیعاب، ج۲، ص۵۰۹.</ref>. | ||
پیامبر{{صل}} به او میفرمود: "ای زاهر! هر گاه به مدینه [[آمدی]]، به [[خانه]] ما بیا و هر گاه هم من به روستا آمدم، به خانه شما خواهم آمد". روزی پیامبر{{صل}} در حالی که در بازار مدینه [[راه]] میرفت، زاهر را دید که مشغول کاسبی است. پیامبر{{صل}} برای [[غافل]] گیر کردن زاهر، آهسته به طرفش رفت و از پشت سر، با دو دستش، چشمان زاهر را بست و فرمود: این برده را چه کسی از من میخرد؟ | پیامبر {{صل}} به او میفرمود: "ای زاهر! هر گاه به مدینه [[آمدی]]، به [[خانه]] ما بیا و هر گاه هم من به روستا آمدم، به خانه شما خواهم آمد". روزی پیامبر {{صل}} در حالی که در بازار مدینه [[راه]] میرفت، زاهر را دید که مشغول کاسبی است. پیامبر {{صل}} برای [[غافل]] گیر کردن زاهر، آهسته به طرفش رفت و از پشت سر، با دو دستش، چشمان زاهر را بست و فرمود: این برده را چه کسی از من میخرد؟ | ||
زاهر، صدای [[رسول خدا]]{{صل}} را [[شناخت]] و گفت: "ای رسول خدا! من برده کم ارزشی هستم و ضرر میکنی!" | زاهر، صدای [[رسول خدا]] {{صل}} را [[شناخت]] و گفت: "ای رسول خدا! من برده کم ارزشی هستم و ضرر میکنی!" | ||
پیامبر{{صل}} فرمود: نه! تو در نزد [[خدا]] بسیار | پیامبر {{صل}} فرمود: نه! تو در نزد [[خدا]] بسیار گرانقدری. بعدها، زاهر، روستای خود را ترک کرد و در [[کوفه]] ساکن شد<ref>الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۲، ص۵۰۹.</ref>.<ref>[[محمد ایوب کاظمی|کاظمی، محمد ایوب]]، [[زاهر بن حرام (مقاله)|مقاله «زاهر بن حرام»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۵، ص ۱۱۶-۱۱۱۷.</ref>. | ||
== | == منابع == | ||
{{منابع}} | |||
* [[پرونده:1100357.jpg|22px]] [[محمد ایوب کاظمی|کاظمی، محمد ایوب]]، [[زاهر بن حرام (مقاله)|مقاله «زاهر بن حرام»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵ (کتاب)|'''دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵''']] | * [[پرونده:1100357.jpg|22px]] [[محمد ایوب کاظمی|کاظمی، محمد ایوب]]، [[زاهر بن حرام (مقاله)|مقاله «زاهر بن حرام»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵ (کتاب)|'''دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵''']] | ||
{{پایان منابع}} | |||
==پانویس== | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده:زاهر بن حرام]] | [[رده:زاهر بن حرام]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۲ دسامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۳:۴۲
مقدمه
زاهر بن حرام اشجعی، یکی از اصحاب پیامبر اکرم (ص)، که در جنگ بدر حضور داشته است. وی اهل حجاز بود و در زمان پیامبر (ص) در روستا زندگی میکرد. زاهر گاهی میوه و دیگر محصولات روستایی را به شهر مدینه میآورد و با فروش آنها مخارج زندگی خود را تأمین میکرد. او هر بار که به مدینه میآمد، قسمتی از محصولات کشاورزی و دامی روستایش را به عنوان هدیه برای پیامبر (ص) میآورد[۱] و پیامبر (ص) نیز در عوض، هنگامی که زاهر به روستایش بر میگشت، کالاهای مورد نیاز او را به او میداد و او را با دست پر بدرقه میفرمود[۲]. زاهر از نظر شکل ظاهری، جمال چندانی نداشت و چهرهای غیر نیکو داشت[۳]. پیامبر فرمود: زاهر ده ماست و ما شهر اوییم[۴].
پیامبر (ص) به او میفرمود: "ای زاهر! هر گاه به مدینه آمدی، به خانه ما بیا و هر گاه هم من به روستا آمدم، به خانه شما خواهم آمد". روزی پیامبر (ص) در حالی که در بازار مدینه راه میرفت، زاهر را دید که مشغول کاسبی است. پیامبر (ص) برای غافل گیر کردن زاهر، آهسته به طرفش رفت و از پشت سر، با دو دستش، چشمان زاهر را بست و فرمود: این برده را چه کسی از من میخرد؟
زاهر، صدای رسول خدا (ص) را شناخت و گفت: "ای رسول خدا! من برده کم ارزشی هستم و ضرر میکنی!"
پیامبر (ص) فرمود: نه! تو در نزد خدا بسیار گرانقدری. بعدها، زاهر، روستای خود را ترک کرد و در کوفه ساکن شد[۵].[۶].
منابع
پانویس
- ↑ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۲، ص۵۰۹.
- ↑ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۲، ص۱۴.
- ↑ الاصابه، ابن حجر، ج۲، ص۴۵۲.
- ↑ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۲، ص۹۴ و به نقل ابن عبد البر: ان لکل حاضرة بادیة و بادیة آل محمد زاهر بن حرام، الاستیعاب، ج۲، ص۵۰۹.
- ↑ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۲، ص۵۰۹.
- ↑ کاظمی، محمد ایوب، مقاله «زاهر بن حرام»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۵، ص ۱۱۶-۱۱۱۷.