خواب مخزومی: تفاوت میان نسخهها
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-== پانویس == {{پانویس}} {{ +== پانویس == {{پانویس}} {{)) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
(۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مهدویت}} | {{مهدویت}} | ||
{{مدخل مرتبط | |||
| موضوع مرتبط = امام مهدی | |||
| عنوان مدخل = امام مهدی | |||
| مداخل مرتبط = [[امام مهدی در قرآن]] - [[امام مهدی در حدیث]] - [[امام مهدی در کلام اسلامی]] | |||
| پرسش مرتبط = امام مهدی (پرسش) | |||
}} | |||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
*مخزومی، مردی از قبیله مخزوم است. در حدیثی از [[امام صادق]] {{ع}} که از اجتماع یاران [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}} سخن میگوید، آمده است: وقتی حضرت با یارانش در مکه گرد میآیند، در کوچههای [[مکه]] به راه میافتند، تا برای خود محلّ اقامتی پیدا کنند. مردم مکه افراد ناشناسی را در میان خود میبینند و میگویند: تا به امروز آنها را در این شهر ندیدهایم! به ناگاه مرد مخزومی وارد میشود و میگوید: من خوابی دیدهام که بسیار پریشان و نگران هستم. مردم میگویند: بیا بر نزد فلان ثقیفی برویم. چون به پیش او میروند، مرد مخزونی چنین میگوید: ابری را دیدم که از اعماق آسمان ظاهر شد و به تدریج پایین آمد تا به نزدیکی کعبه رسید و آنگاه دور کعبه طواف نمود. در این ابر، ملخهای فراوانی با بالهای سبز بود که تا مدّتی بس دراز، دور خانه خدا طواف میکردند. انگاه به چپ و راست پراکنده شدند، به هیچ آبادی نمیرسیدند جز اینکه به خاکستر مینشاندند. به هیچ قلعهای نمیرسیدند جز اینکه ویران میکردند. سپس از خواب بیدار شدم و چون بید لرزیدم و تاکنون هم در ترس و وحشت هستم. مرد ثقیفی میگوید: امشب لشکری از لشکرهای الهی بر شهر شما وارد شده، که شما را یارای مقاومت در برابر آنها نیست. مردم مکه از شنیدن این حرف پریشان میشوند و میگویند چیز عجیبی به وجود آمده است. | * مخزومی، مردی از قبیله مخزوم است. در حدیثی از [[امام صادق]] {{ع}} که از اجتماع یاران [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}} سخن میگوید، آمده است: وقتی حضرت با یارانش در مکه گرد میآیند، در کوچههای [[مکه]] به راه میافتند، تا برای خود محلّ اقامتی پیدا کنند. مردم مکه افراد ناشناسی را در میان خود میبینند و میگویند: تا به امروز آنها را در این شهر ندیدهایم! به ناگاه مرد مخزومی وارد میشود و میگوید: من خوابی دیدهام که بسیار پریشان و نگران هستم. مردم میگویند: بیا بر نزد فلان ثقیفی برویم. چون به پیش او میروند، مرد مخزونی چنین میگوید: ابری را دیدم که از اعماق آسمان ظاهر شد و به تدریج پایین آمد تا به نزدیکی کعبه رسید و آنگاه دور کعبه طواف نمود. در این ابر، ملخهای فراوانی با بالهای سبز بود که تا مدّتی بس دراز، دور خانه خدا طواف میکردند. انگاه به چپ و راست پراکنده شدند، به هیچ آبادی نمیرسیدند جز اینکه به خاکستر مینشاندند. به هیچ قلعهای نمیرسیدند جز اینکه ویران میکردند. سپس از خواب بیدار شدم و چون بید لرزیدم و تاکنون هم در ترس و وحشت هستم. مرد ثقیفی میگوید: امشب لشکری از لشکرهای الهی بر شهر شما وارد شده، که شما را یارای مقاومت در برابر آنها نیست. مردم مکه از شنیدن این حرف پریشان میشوند و میگویند چیز عجیبی به وجود آمده است. | ||
*در بامداد چنین شبی بیعت مبارک انجام میپذیرد و مردم مکه نیز [[بیعت]] کرده و به سپاه [[حق]] ملحق میشوند و خواب مخزومی و تعبیر ثقیفی تحقق مییابد<ref>روزگار رهایی، ج ۱، ص ۴۳۳.</ref><ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۳۰۶.</ref>. | * در بامداد چنین شبی بیعت مبارک انجام میپذیرد و مردم مکه نیز [[بیعت]] کرده و به سپاه [[حق]] ملحق میشوند و خواب مخزومی و تعبیر ثقیفی تحقق مییابد<ref>روزگار رهایی، ج ۱، ص ۴۳۳.</ref><ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۳۰۶.</ref>. | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == | ||
{{مدخل وابسته}} | |||
* [[بنیمخزوم]] (قبیله) | * [[بنیمخزوم]] (قبیله) | ||
{{پایان مدخل وابسته}} | |||
== منابع == | == منابع == | ||
خط ۱۸: | خط ۲۳: | ||
== پانویس == | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده:امام مهدی]] | [[رده:امام مهدی]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۴ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۲۳:۵۹
مقدمه
- مخزومی، مردی از قبیله مخزوم است. در حدیثی از امام صادق (ع) که از اجتماع یاران حضرت مهدی (ع) سخن میگوید، آمده است: وقتی حضرت با یارانش در مکه گرد میآیند، در کوچههای مکه به راه میافتند، تا برای خود محلّ اقامتی پیدا کنند. مردم مکه افراد ناشناسی را در میان خود میبینند و میگویند: تا به امروز آنها را در این شهر ندیدهایم! به ناگاه مرد مخزومی وارد میشود و میگوید: من خوابی دیدهام که بسیار پریشان و نگران هستم. مردم میگویند: بیا بر نزد فلان ثقیفی برویم. چون به پیش او میروند، مرد مخزونی چنین میگوید: ابری را دیدم که از اعماق آسمان ظاهر شد و به تدریج پایین آمد تا به نزدیکی کعبه رسید و آنگاه دور کعبه طواف نمود. در این ابر، ملخهای فراوانی با بالهای سبز بود که تا مدّتی بس دراز، دور خانه خدا طواف میکردند. انگاه به چپ و راست پراکنده شدند، به هیچ آبادی نمیرسیدند جز اینکه به خاکستر مینشاندند. به هیچ قلعهای نمیرسیدند جز اینکه ویران میکردند. سپس از خواب بیدار شدم و چون بید لرزیدم و تاکنون هم در ترس و وحشت هستم. مرد ثقیفی میگوید: امشب لشکری از لشکرهای الهی بر شهر شما وارد شده، که شما را یارای مقاومت در برابر آنها نیست. مردم مکه از شنیدن این حرف پریشان میشوند و میگویند چیز عجیبی به وجود آمده است.
- در بامداد چنین شبی بیعت مبارک انجام میپذیرد و مردم مکه نیز بیعت کرده و به سپاه حق ملحق میشوند و خواب مخزومی و تعبیر ثقیفی تحقق مییابد[۱][۲].
جستارهای وابسته
- بنیمخزوم (قبیله)
منابع
پانویس
- ↑ روزگار رهایی، ج ۱، ص ۴۳۳.
- ↑ تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص۳۰۶.