محکم و متشابه در حدیث: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - '\<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(252\,\s252\,\s233\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\'\'\'\[\[(.*)\]\]\'\'\'(.*)\"\'\'\'(.*)\'\'\'\"(.*)\<\/div\> \<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(255\,\s245\,\s227\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\<\/div\> \<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(206\,242\,\s299\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\sn...)
 
(۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{نبوت}}
{{مدخل مرتبط
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط = محکم و متشابه
| موضوع مرتبط = محکم و متشابه
| عنوان مدخل  = [[محکم و متشابه]]
| عنوان مدخل  = محکم و متشابه
| مداخل مرتبط = [[محکم و متشابه در قرآن]] - [[محکم و متشابه در حدیث]] - [[محکم و متشابه در کلام اسلامی]] - [[محکم و متشابه در عرفان اسلامی]] - [[محکم و متشابه در علوم قرآن]]
| مداخل مرتبط = [[محکم و متشابه در حدیث]] - [[محکم و متشابه در کلام اسلامی]] - [[محکم و متشابه در علوم قرآنی]] - [[محکم و متشابه در فقه سیاسی]] - [[محکم و متشابه در معارف دعا و زیارات]] - [[محکم و متشابه در معارف و سیره سجادی]]
| پرسش مرتبط  = محکم و متشابه (پرسش)
| پرسش مرتبط  =  
}}
}}
==جایگاه بحث [[محکم و متشابه]]==
 
*در کتب روایی، احادیث متعددی در باره محکم و متشابه و تفسیر بخش‌های مختلف آیه هفتم سوره آل عمران به دست ما رسیده است که تعداد قریب به اتفاق این روایات را در مجموعه‌های تفسیر مأثور شیعه و اهل سنت، مانند تفسیر نور الثقلین، البرهان فی تفسیر القرآن، تفسیر الطبری و الدر المنثور، می‌توان یافت. آنچه را که در این زمینه در اخبار و آثار آمده است، می‌توان در نکات زیر خلاصه کرد:
== جایگاه بحث [[محکم و متشابه]] ==
# در شأن نزول آیه هفت آل عمران دو داستان آمده است که یکی در باره یهودیان و نحوه تأویل آن‌ها از حروف مقطعه و دیگری در باره مسیحیان و نحوه تأویل آن‌ها از برخی از آیات مربوط به حضرت مسیح، به نفع عقاید مسیحیت است که خلاصه هر دو مورد به شرح زیر است: '''نخست:''' در معانی الأخبار از [[امام باقر]]{{ع}} آمده است که چند نفر از یهود به اتفاق [[حی بن‌ اخطب]] و برادر او خدمت [[پیامبر اسلام]]{{صل}} آمدند و حروف مقطعه "الم" را دست‌آویز خود قرار دادند و گفتند: مطابق حساب جمل "الف" مساوی یک و لام مساوی "سی" و میم مساوی "چهل" است و به این ترتیب خبر داده‌ای که دوران بقای امت تو بیش از هفتاد و یک سال نیست!. [[پیامبر]]{{صل}} برای جلوگیری از سوء استفاده آن‌ها فرمود: شما چرا تنها "الم" را محاسبه کرده‌اید، مگر در قرآن "المص" و "الر" و سایر حروف مقطعه نیست، اگر این حروف اشاره به مدت بقای امت من باشد، چرا همه را محاسبه نمی‌‌کنید؟!. در حالی که منظور از این حروف چیز دیگری است. سپس آیه فوق نازل شد<ref>ر. ک: معانی الأخبار، شیخ صدوق، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به حوزۀ علمیۀ قم، ۱۳۷۹ ﻫ. ش، ص ۲۳.</ref>. '''دوم:''' جمعی از نصارای نجران خدمت [[پیامبر اسلام]]{{صل}} آمدند و تعبیر قرآن در باره "مسیح" یعنی {{متن قرآن|يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لاَ تَغْلُواْ فِي دِينِكُمْ وَلاَ تَقُولُواْ عَلَى اللَّهِ إِلاَّ الْحَقَّ إِنَّمَا الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَكَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَى مَرْيَمَ وَرُوحٌ مِّنْهُ فَآمِنُواْ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَلاَ تَقُولُواْ ثَلاثَةٌ انتَهُواْ خَيْرًا لَّكُمْ إِنَّمَا اللَّهُ إِلَهٌ وَاحِدٌ سُبْحَانَهُ أَن يَكُونَ لَهُ وَلَدٌ لَّهُ مَا فِي السَّمَاوَات وَمَا فِي الأَرْضِ وَكَفَى بِاللَّهِ وَكِيلاً }}<ref>«ای اهل کتاب! در دینتان غلوّ نورزید و درباره خداوند جز راستی سخنی بر زبان نیاورید؛ جز این نیست که مسیح عیسی پسر مریم، پیامبر خداوند و «کلمه اوست» که آن را به (دامان) مریم افکند و روحی از اوست پس به خداوند و پیامبرانش ایمان آورید و سخن از (خدای) سه‌گانه سر مکنید، باز ایستید که برایتان بهتر است، بی‌گمان خداوند خدایی یگانه است، پاکاکه اوست از اینکه او را فرزندی باشد، آنچه در آسمان‌ها و زمین است او راست و خداوند (شما را) کارساز، بس»؛ سوره نساء، آیه:۱۷۱.</ref> را دست‌آویز خویش قرار دادند. آن‌ها می‌‌خواستند برای مسئله تثلیث و الوهیت مسیح از آن سوء استفاده کنند و آیات دیگر را که با صراحت تمام هر گونه شریک و شبیه را از خداوند نفی می‌‌کند و یا به صراحت می‌گوید که "عیسی کسی جز بنده خداوند نیست"، نادیده انگارند. بنا بر این، آیه فوق نازل شد و به آن‌ها پاسخ قاطع داد<ref>ر. ک: معانی الأخبار، شیخ صدوق، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به حوزۀ علمیۀ قم، ۱۳۷۹ ﻫ. ش، ص ۲۳.</ref>.
در کتب روایی، احادیث متعددی در باره محکم و متشابه و تفسیر بخش‌های مختلف آیه هفتم سوره آل عمران به دست ما رسیده است که تعداد قریب به اتفاق این روایات را در مجموعه‌های تفسیر مأثور شیعه و اهل سنت، مانند تفسیر نور الثقلین، البرهان فی تفسیر القرآن، تفسیر الطبری و الدر المنثور، می‌توان یافت. آنچه را که در این زمینه در اخبار و آثار آمده است، می‌توان در نکات زیر خلاصه کرد:
#در روایات [[اهل بیت]]{{عم}} بر شناخت محکم و متشابه به عنوان یکی از لوازم فهم قرآن تأکید شده است. از [[امام صادق]]{{ع}} نقل شده است که فرمودند: "هر کس که کتاب خدا، ناسخ و منسوخ، خاص و عام و محکم و متشابه و عزائم و رخص<ref>مراد از عزائم واجباتی هستند که خدای سبحان آن‌ها را واجب کرده است و مراد از رخص واجباتی هستند که به دلایلی از برخی مکلفین ساقط می‌شود.</ref> و... را از هم باز نشناسد، از عالمان به قرآن نیست"<ref>{{عربی|" مَنْ لَمْ ‏یَعْرِفْ کِتابَ اللهِ عزَّ وجلَّ الناسخَ مِن المَنسوخِ والخاصَّ مِنَ العامِّ والمُحکمَ مِنَ المُتشابهِ والرُخَصَ مِنَ العَزائمِ... فَلَیسَ بِعالِمٍ بالقرآنِ وَلا هو مِنْ أهْلِهِ‏‏ ‏‏‏‏‏"}}؛ بحار الأنوار، محمد باقر مجلسی، ج ۹۰، ص ۴.</ref>.
# در شأن نزول آیه هفت آل عمران دو داستان آمده است که یکی در باره یهودیان و نحوه تأویل آن‌ها از حروف مقطعه و دیگری در باره مسیحیان و نحوه تأویل آن‌ها از برخی از آیات مربوط به حضرت مسیح، به نفع عقاید مسیحیت است که خلاصه هر دو مورد به شرح زیر است: '''نخست:''' در معانی الأخبار از [[امام باقر]] {{ع}} آمده است که چند نفر از یهود به اتفاق [[حی بن‌ اخطب]] و برادر او خدمت [[پیامبر اسلام]] {{صل}} آمدند و حروف مقطعه "الم" را دست‌آویز خود قرار دادند و گفتند: مطابق حساب جمل "الف" مساوی یک و لام مساوی "سی" و میم مساوی "چهل" است و به این ترتیب خبر داده‌ای که دوران بقای امت تو بیش از هفتاد و یک سال نیست!. [[پیامبر]] {{صل}} برای جلوگیری از سوء استفاده آن‌ها فرمود: شما چرا تنها "الم" را محاسبه کرده‌اید، مگر در قرآن "المص" و "الر" و سایر حروف مقطعه نیست، اگر این حروف اشاره به مدت بقای امت من باشد، چرا همه را محاسبه نمی‌‌کنید؟!. در حالی که منظور از این حروف چیز دیگری است. سپس آیه فوق نازل شد<ref>ر. ک: معانی الأخبار، شیخ صدوق، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به حوزۀ علمیۀ قم، ۱۳۷۹ ﻫ. ش، ص ۲۳.</ref>. '''دوم:''' جمعی از نصارای نجران خدمت [[پیامبر اسلام]] {{صل}} آمدند و تعبیر قرآن در باره "مسیح" یعنی {{متن قرآن|يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لاَ تَغْلُواْ فِي دِينِكُمْ وَلاَ تَقُولُواْ عَلَى اللَّهِ إِلاَّ الْحَقَّ إِنَّمَا الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَكَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَى مَرْيَمَ وَرُوحٌ مِّنْهُ فَآمِنُواْ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَلاَ تَقُولُواْ ثَلاثَةٌ انتَهُواْ خَيْرًا لَّكُمْ إِنَّمَا اللَّهُ إِلَهٌ وَاحِدٌ سُبْحَانَهُ أَن يَكُونَ لَهُ وَلَدٌ لَّهُ مَا فِي السَّمَاوَات وَمَا فِي الأَرْضِ وَكَفَى بِاللَّهِ وَكِيلاً }}<ref>«ای اهل کتاب! در دینتان غلوّ نورزید و درباره خداوند جز راستی سخنی بر زبان نیاورید؛ جز این نیست که مسیح عیسی پسر مریم، پیامبر خداوند و «کلمه اوست» که آن را به (دامان) مریم افکند و روحی از اوست پس به خداوند و پیامبرانش ایمان آورید و سخن از (خدای) سه‌گانه سر مکنید، باز ایستید که برایتان بهتر است، بی‌گمان خداوند خدایی یگانه است، پاکاکه اوست از اینکه او را فرزندی باشد، آنچه در آسمان‌ها و زمین است او راست و خداوند (شما را) کارساز، بس»؛ سوره نساء، آیه:۱۷۱.</ref> را دست‌آویز خویش قرار دادند. آن‌ها می‌‌خواستند برای مسئله تثلیث و الوهیت مسیح از آن سوء استفاده کنند و آیات دیگر را که با صراحت تمام هر گونه شریک و شبیه را از خداوند نفی می‌‌کند و یا به صراحت می‌گوید که "عیسی کسی جز بنده خداوند نیست"، نادیده انگارند. بنا بر این، آیه فوق نازل شد و به آن‌ها پاسخ قاطع داد<ref>ر. ک: معانی الأخبار، شیخ صدوق، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به حوزۀ علمیۀ قم، ۱۳۷۹ ﻫ. ش، ص ۲۳.</ref>.
# در باره این‌که آیا راسخان در علم تأویل آیات متشابه را می‌دانند یا خیر، روایات مختلفی در نفی و اثبات از فریقین رسیده است<ref>ر. ک: طبری، تفسیر الطبری، ج ۵، ص ۲۲۲ ـ ۲۱۷؛ تفسیر نور الثقلین، عبد‌ علی بن جمعة الحویزی، ج ۱، ص ۳۱۷ ـ ۳۱۳.</ref>. اما بیش‌تر روایات شیعه حکایت از این دارد که [[پیامبر]]{{صل}} و اهل بیتش هم از راسخان در علم هستند و هم تأویل تمامی قرآن را، اعم از محکم و متشابه، می‌دانند.
# در روایات [[اهل بیت]] {{عم}} بر شناخت محکم و متشابه به عنوان یکی از لوازم فهم قرآن تأکید شده است. از [[امام صادق]] {{ع}} نقل شده است که فرمودند: "هر کس که کتاب خدا، ناسخ و منسوخ، خاص و عام و محکم و متشابه و عزائم و رخص<ref>مراد از عزائم واجباتی هستند که خدای سبحان آن‌ها را واجب کرده است و مراد از رخص واجباتی هستند که به دلایلی از برخی مکلفین ساقط می‌شود.</ref> و... را از هم باز نشناسد، از عالمان به قرآن نیست"<ref>{{عربی|" مَنْ لَمْ ‏یَعْرِفْ کِتابَ اللهِ عزَّ وجلَّ الناسخَ مِن المَنسوخِ والخاصَّ مِنَ العامِّ والمُحکمَ مِنَ المُتشابهِ والرُخَصَ مِنَ العَزائمِ... فَلَیسَ بِعالِمٍ بالقرآنِ وَلا هو مِنْ أهْلِهِ‏‏ ‏‏‏‏‏"}}؛ بحار الأنوار، محمد باقر مجلسی، ج ۹۰، ص ۴.</ref>.
# در باره این‌که آیا راسخان در علم تأویل آیات متشابه را می‌دانند یا خیر، روایات مختلفی در نفی و اثبات از فریقین رسیده است<ref>ر. ک: طبری، تفسیر الطبری، ج ۵، ص ۲۲۲ ـ ۲۱۷؛ تفسیر نور الثقلین، عبد‌ علی بن جمعة الحویزی، ج ۱، ص ۳۱۷ ـ ۳۱۳.</ref>. اما بیش‌تر روایات شیعه حکایت از این دارد که [[پیامبر]] {{صل}} و اهل بیتش هم از راسخان در علم هستند و هم تأویل تمامی قرآن را، اعم از محکم و متشابه، می‌دانند.
# در برخی روایات، محکم و متشابه به ناسخ و منسوخ تفسیر شده است. همچنین در برخی دیگر از روایات، احکام حلال و حرام به عنوان محکمات قرآن معرفی شده است، دسته‌ای دیگر از روایات هم موارد فوق را از باب ذکر مصادیق دانسته است؛ برای مثال در روایتی از [[ابن عباس]] آمده است:{{عربی|" المُحکَماتُ ناسِخُه وحَلالُهُ وَحَرامُهُ وَحُدُودُهُ وَفَرائِضُهُ وَمایُؤمِنُ بِهِ وَالمُتَشابِهاتُ مَنسُوخُهُ وَمُقَدَّمُهُ وَمُؤَخَّرُهُ وَأمثالُهُ وَأقسامُهُ وَمایُؤمِنُ بِهِ وَلایُعْمَلُ بِهِ‏‏‏‏‏"}}<ref>تفسیر ابن ابی حاتم، ابن ابی حاتم، صیدا، المکتبة العصریه، ج ۲، ص ۵۹۱.</ref>.
# در برخی روایات، محکم و متشابه به ناسخ و منسوخ تفسیر شده است. همچنین در برخی دیگر از روایات، احکام حلال و حرام به عنوان محکمات قرآن معرفی شده است، دسته‌ای دیگر از روایات هم موارد فوق را از باب ذکر مصادیق دانسته است؛ برای مثال در روایتی از [[ابن عباس]] آمده است:{{عربی|" المُحکَماتُ ناسِخُه وحَلالُهُ وَحَرامُهُ وَحُدُودُهُ وَفَرائِضُهُ وَمایُؤمِنُ بِهِ وَالمُتَشابِهاتُ مَنسُوخُهُ وَمُقَدَّمُهُ وَمُؤَخَّرُهُ وَأمثالُهُ وَأقسامُهُ وَمایُؤمِنُ بِهِ وَلایُعْمَلُ بِهِ‏‏‏‏‏"}}<ref>تفسیر ابن ابی حاتم، ابن ابی حاتم، صیدا، المکتبة العصریه، ج ۲، ص ۵۹۱.</ref>.
# در روایاتی از فریقین، محکم به {{عربی|"ما یُعمَلُ بِهِ"}}؛ آنچه باید بدان عمل کرد و متشابه به {{عربی|"مایُؤمَنُ بِهِ"}}؛ آنچه باید بدان ایمان داشت، تعریف شده است که از روایات دیگر استفاده می‌شود که مراد از این دو، همان ناسخ و منسوخ است<ref>تفسیر ابن ابی حاتم، ابن ابی حاتم، صیدا، المکتبة العصریه، ج ۲، ص ۱۹۴.</ref>.
# در روایاتی از فریقین، محکم به {{عربی|"ما یُعمَلُ بِهِ"}}؛ آنچه باید بدان عمل کرد و متشابه به {{عربی|"مایُؤمَنُ بِهِ"}}؛ آنچه باید بدان ایمان داشت، تعریف شده است که از روایات دیگر استفاده می‌شود که مراد از این دو، همان ناسخ و منسوخ است<ref>تفسیر ابن ابی حاتم، ابن ابی حاتم، صیدا، المکتبة العصریه، ج ۲، ص ۱۹۴.</ref>.
# از روایات استفاده می‌شود که آیات متشابه قابلیت پذیرش بیش از یک معنا را دارند که این معانی، برخی مخالف محکمات قرآن و برخی مؤیِّد و مصدِّق آن‌ها است و کسی که از نظر علمی توان عرضه متشابهات بر محکمات را داشته باشد، به طور قطع به مقصود آن‌ها نیز پی خواهد برد<ref>عیون اخبار الرضا، شیخ صدوق، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، ۱۴۰۴ ﻫ، ص ۲۶۱.</ref>. اما کسی که نتواند به درستی، آن‌ها را بر محکمات عرضه کند و معنای درست آن‌ها را دریابد، امر بر او مشتبه می‌شود. از این ‌رو توصیه شده است که در هر آیه‌ای که امر بر شما مشتبه می‌شود و معنای درست آن را نمی‌دانید، امر آن را به خداوند وانهید<ref>الدر المنثور، سیوطی، بیروت، دار المعرفه، ج ۲، ص ۶.</ref>.
# از روایات استفاده می‌شود که آیات متشابه قابلیت پذیرش بیش از یک معنا را دارند که این معانی، برخی مخالف محکمات قرآن و برخی مؤیِّد و مصدِّق آن‌ها است و کسی که از نظر علمی توان عرضه متشابهات بر محکمات را داشته باشد، به طور قطع به مقصود آن‌ها نیز پی خواهد برد<ref>عیون اخبار الرضا، شیخ صدوق، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، ۱۴۰۴ ﻫ، ص ۲۶۱.</ref>. اما کسی که نتواند به درستی، آن‌ها را بر محکمات عرضه کند و معنای درست آن‌ها را دریابد، امر بر او مشتبه می‌شود. از این ‌رو توصیه شده است که در هر آیه‌ای که امر بر شما مشتبه می‌شود و معنای درست آن را نمی‌دانید، امر آن را به خداوند وانهید<ref>الدر المنثور، سیوطی، بیروت، دار المعرفه، ج ۲، ص ۶.</ref>.
# به تصریح برخی روایات، محکم و متشابه چیزی نیست که به آیات اختصاص داشته باشد، بلکه سخنان [[پیامبر]]{{صل}} و [[اهل بیت]]{{عم}} نیز حاوی محکم و متشابه است که برای فهم متشابهاتشان باید آن‌ها را بر محکماتشان عرضه کرد<ref>ر. ک: عیون اخبار الرضا، شیخ صدوق، ج ۲، ص ۲۶۱؛ الخصال، شیخ صدوق، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به حوزۀ علمیۀ قم، ۱۴۰۳ ﻫ، ص ۲۵۶.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۱۶۶ - ۱۶۸.</ref>.
# به تصریح برخی روایات، محکم و متشابه چیزی نیست که به آیات اختصاص داشته باشد، بلکه سخنان [[پیامبر]] {{صل}} و [[اهل بیت]] {{عم}} نیز حاوی محکم و متشابه است که برای فهم متشابهاتشان باید آن‌ها را بر محکماتشان عرضه کرد<ref>ر.ک: عیون اخبار الرضا، شیخ صدوق، ج ۲، ص ۲۶۱؛ الخصال، شیخ صدوق، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به حوزۀ علمیۀ قم، ۱۴۰۳ ﻫ، ص ۲۵۶.</ref>.<ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۱۶۶ - ۱۶۸.</ref>
 
== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
* [[پرونده:13790.jpg|22px]] [[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|'''آشنایی با علوم قرآنی''']]
# [[پرونده:IM010488.jpg|22px]] [[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|'''آشنایی با علوم قرآنی''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


خط ۲۴: خط ۲۵:


[[رده:مدخل‌های درجه دو دانشنامه]]
[[رده:مدخل‌های درجه دو دانشنامه]]
[[رده:نبوت]]
[[رده:رسالت]]
[[رده:علوم قرآنی]]
[[رده:محکم و متشابه]]
[[رده:محکم و متشابه]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۶ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۱۷:۳۱

جایگاه بحث محکم و متشابه

در کتب روایی، احادیث متعددی در باره محکم و متشابه و تفسیر بخش‌های مختلف آیه هفتم سوره آل عمران به دست ما رسیده است که تعداد قریب به اتفاق این روایات را در مجموعه‌های تفسیر مأثور شیعه و اهل سنت، مانند تفسیر نور الثقلین، البرهان فی تفسیر القرآن، تفسیر الطبری و الدر المنثور، می‌توان یافت. آنچه را که در این زمینه در اخبار و آثار آمده است، می‌توان در نکات زیر خلاصه کرد:

  1. در شأن نزول آیه هفت آل عمران دو داستان آمده است که یکی در باره یهودیان و نحوه تأویل آن‌ها از حروف مقطعه و دیگری در باره مسیحیان و نحوه تأویل آن‌ها از برخی از آیات مربوط به حضرت مسیح، به نفع عقاید مسیحیت است که خلاصه هر دو مورد به شرح زیر است: نخست: در معانی الأخبار از امام باقر (ع) آمده است که چند نفر از یهود به اتفاق حی بن‌ اخطب و برادر او خدمت پیامبر اسلام (ص) آمدند و حروف مقطعه "الم" را دست‌آویز خود قرار دادند و گفتند: مطابق حساب جمل "الف" مساوی یک و لام مساوی "سی" و میم مساوی "چهل" است و به این ترتیب خبر داده‌ای که دوران بقای امت تو بیش از هفتاد و یک سال نیست!. پیامبر (ص) برای جلوگیری از سوء استفاده آن‌ها فرمود: شما چرا تنها "الم" را محاسبه کرده‌اید، مگر در قرآن "المص" و "الر" و سایر حروف مقطعه نیست، اگر این حروف اشاره به مدت بقای امت من باشد، چرا همه را محاسبه نمی‌‌کنید؟!. در حالی که منظور از این حروف چیز دیگری است. سپس آیه فوق نازل شد[۱]. دوم: جمعی از نصارای نجران خدمت پیامبر اسلام (ص) آمدند و تعبیر قرآن در باره "مسیح" یعنی ﴿يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لاَ تَغْلُواْ فِي دِينِكُمْ وَلاَ تَقُولُواْ عَلَى اللَّهِ إِلاَّ الْحَقَّ إِنَّمَا الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَكَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَى مَرْيَمَ وَرُوحٌ مِّنْهُ فَآمِنُواْ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَلاَ تَقُولُواْ ثَلاثَةٌ انتَهُواْ خَيْرًا لَّكُمْ إِنَّمَا اللَّهُ إِلَهٌ وَاحِدٌ سُبْحَانَهُ أَن يَكُونَ لَهُ وَلَدٌ لَّهُ مَا فِي السَّمَاوَات وَمَا فِي الأَرْضِ وَكَفَى بِاللَّهِ وَكِيلاً [۲] را دست‌آویز خویش قرار دادند. آن‌ها می‌‌خواستند برای مسئله تثلیث و الوهیت مسیح از آن سوء استفاده کنند و آیات دیگر را که با صراحت تمام هر گونه شریک و شبیه را از خداوند نفی می‌‌کند و یا به صراحت می‌گوید که "عیسی کسی جز بنده خداوند نیست"، نادیده انگارند. بنا بر این، آیه فوق نازل شد و به آن‌ها پاسخ قاطع داد[۳].
  2. در روایات اهل بیت (ع) بر شناخت محکم و متشابه به عنوان یکی از لوازم فهم قرآن تأکید شده است. از امام صادق (ع) نقل شده است که فرمودند: "هر کس که کتاب خدا، ناسخ و منسوخ، خاص و عام و محکم و متشابه و عزائم و رخص[۴] و... را از هم باز نشناسد، از عالمان به قرآن نیست"[۵].
  3. در باره این‌که آیا راسخان در علم تأویل آیات متشابه را می‌دانند یا خیر، روایات مختلفی در نفی و اثبات از فریقین رسیده است[۶]. اما بیش‌تر روایات شیعه حکایت از این دارد که پیامبر (ص) و اهل بیتش هم از راسخان در علم هستند و هم تأویل تمامی قرآن را، اعم از محکم و متشابه، می‌دانند.
  4. در برخی روایات، محکم و متشابه به ناسخ و منسوخ تفسیر شده است. همچنین در برخی دیگر از روایات، احکام حلال و حرام به عنوان محکمات قرآن معرفی شده است، دسته‌ای دیگر از روایات هم موارد فوق را از باب ذکر مصادیق دانسته است؛ برای مثال در روایتی از ابن عباس آمده است:" المُحکَماتُ ناسِخُه وحَلالُهُ وَحَرامُهُ وَحُدُودُهُ وَفَرائِضُهُ وَمایُؤمِنُ بِهِ وَالمُتَشابِهاتُ مَنسُوخُهُ وَمُقَدَّمُهُ وَمُؤَخَّرُهُ وَأمثالُهُ وَأقسامُهُ وَمایُؤمِنُ بِهِ وَلایُعْمَلُ بِهِ‏‏‏‏‏"[۷].
  5. در روایاتی از فریقین، محکم به "ما یُعمَلُ بِهِ"؛ آنچه باید بدان عمل کرد و متشابه به "مایُؤمَنُ بِهِ"؛ آنچه باید بدان ایمان داشت، تعریف شده است که از روایات دیگر استفاده می‌شود که مراد از این دو، همان ناسخ و منسوخ است[۸].
  6. از روایات استفاده می‌شود که آیات متشابه قابلیت پذیرش بیش از یک معنا را دارند که این معانی، برخی مخالف محکمات قرآن و برخی مؤیِّد و مصدِّق آن‌ها است و کسی که از نظر علمی توان عرضه متشابهات بر محکمات را داشته باشد، به طور قطع به مقصود آن‌ها نیز پی خواهد برد[۹]. اما کسی که نتواند به درستی، آن‌ها را بر محکمات عرضه کند و معنای درست آن‌ها را دریابد، امر بر او مشتبه می‌شود. از این ‌رو توصیه شده است که در هر آیه‌ای که امر بر شما مشتبه می‌شود و معنای درست آن را نمی‌دانید، امر آن را به خداوند وانهید[۱۰].
  7. به تصریح برخی روایات، محکم و متشابه چیزی نیست که به آیات اختصاص داشته باشد، بلکه سخنان پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) نیز حاوی محکم و متشابه است که برای فهم متشابهاتشان باید آن‌ها را بر محکماتشان عرضه کرد[۱۱].[۱۲]

منابع

پانویس

  1. ر. ک: معانی الأخبار، شیخ صدوق، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به حوزۀ علمیۀ قم، ۱۳۷۹ ﻫ. ش، ص ۲۳.
  2. «ای اهل کتاب! در دینتان غلوّ نورزید و درباره خداوند جز راستی سخنی بر زبان نیاورید؛ جز این نیست که مسیح عیسی پسر مریم، پیامبر خداوند و «کلمه اوست» که آن را به (دامان) مریم افکند و روحی از اوست پس به خداوند و پیامبرانش ایمان آورید و سخن از (خدای) سه‌گانه سر مکنید، باز ایستید که برایتان بهتر است، بی‌گمان خداوند خدایی یگانه است، پاکاکه اوست از اینکه او را فرزندی باشد، آنچه در آسمان‌ها و زمین است او راست و خداوند (شما را) کارساز، بس»؛ سوره نساء، آیه:۱۷۱.
  3. ر. ک: معانی الأخبار، شیخ صدوق، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به حوزۀ علمیۀ قم، ۱۳۷۹ ﻫ. ش، ص ۲۳.
  4. مراد از عزائم واجباتی هستند که خدای سبحان آن‌ها را واجب کرده است و مراد از رخص واجباتی هستند که به دلایلی از برخی مکلفین ساقط می‌شود.
  5. " مَنْ لَمْ ‏یَعْرِفْ کِتابَ اللهِ عزَّ وجلَّ الناسخَ مِن المَنسوخِ والخاصَّ مِنَ العامِّ والمُحکمَ مِنَ المُتشابهِ والرُخَصَ مِنَ العَزائمِ... فَلَیسَ بِعالِمٍ بالقرآنِ وَلا هو مِنْ أهْلِهِ‏‏ ‏‏‏‏‏"؛ بحار الأنوار، محمد باقر مجلسی، ج ۹۰، ص ۴.
  6. ر. ک: طبری، تفسیر الطبری، ج ۵، ص ۲۲۲ ـ ۲۱۷؛ تفسیر نور الثقلین، عبد‌ علی بن جمعة الحویزی، ج ۱، ص ۳۱۷ ـ ۳۱۳.
  7. تفسیر ابن ابی حاتم، ابن ابی حاتم، صیدا، المکتبة العصریه، ج ۲، ص ۵۹۱.
  8. تفسیر ابن ابی حاتم، ابن ابی حاتم، صیدا، المکتبة العصریه، ج ۲، ص ۱۹۴.
  9. عیون اخبار الرضا، شیخ صدوق، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، ۱۴۰۴ ﻫ، ص ۲۶۱.
  10. الدر المنثور، سیوطی، بیروت، دار المعرفه، ج ۲، ص ۶.
  11. ر.ک: عیون اخبار الرضا، شیخ صدوق، ج ۲، ص ۲۶۱؛ الخصال، شیخ صدوق، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به حوزۀ علمیۀ قم، ۱۴۰۳ ﻫ، ص ۲۵۶.
  12. شاکر، محمد کاظم، آشنایی با علوم قرآنی، ص۱۶۶ - ۱۶۸.