آیه اکمال دین از دیدگاه اهل سنت: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
خط ۵: خط ۵:
| پرسش مرتبط  =  
| پرسش مرتبط  =  
}}
}}
==مقدمه==
== مقدمه ==
تقریباً اقوال [[اهل تسنن]] درباره تبیین [[اکمال دین]]، به شش قول می‌رسد که آنها را می‌توان در چهار محور اصلی خلاصه کرد. اکمال دین با پایان یافتن [[نزول آیات]] و [[ابلاغ]] تمام [[فرایض]] اکمال دین با [[نزول]] و ابلاغ معظم فرایض، اکمال با مسئله [[حج]] و بالأخره اکمال با [[غلبه]] [[مسلمانان]] بر سایر [[ادیان]]. برخی مانند [[واحدی نیشابوری]]<ref>واحدی نیشابوری، الوسیط، ج۲، ص۱۵۴.</ref>، [[بغوی]]<ref>بغوی، معالم التنزیل، ج۲، ص۱۰.</ref>، جبایی<ref>ر.ک: آلوسی، روح المعانی، ج۴، ص۹۰.</ref>، بلخی<ref>آلوسی، روح المعانی، ج۴، ص۹۰.</ref> به قول اول [[گرایش]] دارند و می‌گویند:
تقریباً اقوال [[اهل تسنن]] درباره تبیین [[اکمال دین]]، به شش قول می‌رسد که آنها را می‌توان در چهار محور اصلی خلاصه کرد. اکمال دین با پایان یافتن [[نزول آیات]] و [[ابلاغ]] تمام [[فرایض]] اکمال دین با [[نزول]] و ابلاغ معظم فرایض، اکمال با مسئله [[حج]] و بالأخره اکمال با [[غلبه]] [[مسلمانان]] بر سایر [[ادیان]]. برخی مانند [[واحدی نیشابوری]]<ref>واحدی نیشابوری، الوسیط، ج۲، ص۱۵۴.</ref>، [[بغوی]]<ref>بغوی، معالم التنزیل، ج۲، ص۱۰.</ref>، جبایی<ref>ر. ک: آلوسی، روح المعانی، ج۴، ص۹۰.</ref>، بلخی<ref>آلوسی، روح المعانی، ج۴، ص۹۰.</ref> به قول اول [[گرایش]] دارند و می‌گویند:
{{عربی|فلم ينزل بعد هذه الآية شيء من الفرائض}}؛ «پس از این [[آیه]] هیچ چیزی از فرایض نازل نشد [و بر [[دین]] افزوده نگردید]»<ref>واحدی نیشابوری، الوسیط، ج۲، ص۱۵۴؛ بغوی، معالم التنزیل، ج۲، ص۱۰.</ref>.
{{عربی|فلم ينزل بعد هذه الآية شيء من الفرائض}}؛ «پس از این [[آیه]] هیچ چیزی از فرایض نازل نشد [و بر [[دین]] افزوده نگردید]»<ref>واحدی نیشابوری، الوسیط، ج۲، ص۱۵۴؛ بغوی، معالم التنزیل، ج۲، ص۱۰.</ref>.


خط ۱۹: خط ۱۹:
این قول را به [[جمهور]] [[اهل سنت]] نسبت داده‌اند<ref>ابن عطیه، المحرر الوجیز، ج۲، ص۱۵۴.</ref>. برخی نیز مانند [[زمخشری]] و [[بیضاوی]] کوشیده‌اند به نوعی بین دو قول اول را جمع کنند؛ آنان می‌گویند:
این قول را به [[جمهور]] [[اهل سنت]] نسبت داده‌اند<ref>ابن عطیه، المحرر الوجیز، ج۲، ص۱۵۴.</ref>. برخی نیز مانند [[زمخشری]] و [[بیضاوی]] کوشیده‌اند به نوعی بین دو قول اول را جمع کنند؛ آنان می‌گویند:
{{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ}} {{عربی|... بالتنصيص على قواعد العقائد و التوقيف على اصول الشرايع و قوانين الاجتهاد}}<ref>ابن عطیه، المحرر الوجیز، ج۲، ص۱۵۴.</ref>؛ «امروز [[دین]] شما را کامل کردم» با بیان آشکار [[قواعد]] [[اعتقادی]] و [[آگاهی]] بر اصول [[شریعت]] و [[قوانین]] [[اجتهاد]]».
{{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ}} {{عربی|... بالتنصيص على قواعد العقائد و التوقيف على اصول الشرايع و قوانين الاجتهاد}}<ref>ابن عطیه، المحرر الوجیز، ج۲، ص۱۵۴.</ref>؛ «امروز [[دین]] شما را کامل کردم» با بیان آشکار [[قواعد]] [[اعتقادی]] و [[آگاهی]] بر اصول [[شریعت]] و [[قوانین]] [[اجتهاد]]».
قول سوم مدار [[اکمال دین]] را بر مسئله [[حج]] می‌داند یا اینکه در [[حجة الوداع]] هیچ مشرکی در این [[مراسم]] با [[مؤمنان]] حضور نداشت<ref>بیضاوی، انوار التنزیل، ج۱، ص۲۵۵ و نیز، ر.ک: زمخشری، الکشاف، ج۱، ص۶۰۵.</ref>؛ قولی که ریشه در عصر [[تابعین]] از جمله [[سعید بن جبیر]] و [[قتاده]] دارد<ref>ر.ک: طبری، جامع البیان، ج۶، ص۷۹.</ref> و [[طبری]] آن را پذیرفته است<ref>طبری، جامع البیان، ج۶، ص۷۹.</ref>، و یا آنکه [[خداوند]] مؤمنان را به حج به عنوان آخرین رکن دین، موفق ساخت و امر حج را برای آنان کامل کرد<ref>تفسیر قرطبی، ج۶، ص۶۳.</ref>، و بالأخره قول چهارم، اکمال دین را در آن برهه در [[پیروزی]] [[مسلمانان]] و [[غلبه]] آنان بر سایر [[ادیان]] می‌شمرد که در کمال [[امنیت]] از [[دشمن]]، مراسم خود را انجام می‌دهند<ref>بیضاوی، انوار التنزیل، ج۱، ص۲۵۵ و نیز ر.ک: آلوسی، روح المعانی، ج۴، ص۹۰. وی این قول را به زجاج نسبت می‌دهد.</ref>.
قول سوم مدار [[اکمال دین]] را بر مسئله [[حج]] می‌داند یا اینکه در [[حجة الوداع]] هیچ مشرکی در این [[مراسم]] با [[مؤمنان]] حضور نداشت<ref>بیضاوی، انوار التنزیل، ج۱، ص۲۵۵ و نیز، ر. ک: زمخشری، الکشاف، ج۱، ص۶۰۵.</ref>؛ قولی که ریشه در عصر [[تابعین]] از جمله [[سعید بن جبیر]] و [[قتاده]] دارد<ref>ر. ک: طبری، جامع البیان، ج۶، ص۷۹.</ref> و [[طبری]] آن را پذیرفته است<ref>طبری، جامع البیان، ج۶، ص۷۹.</ref>، و یا آنکه [[خداوند]] مؤمنان را به حج به عنوان آخرین رکن دین، موفق ساخت و امر حج را برای آنان کامل کرد<ref>تفسیر قرطبی، ج۶، ص۶۳.</ref>، و بالأخره قول چهارم، اکمال دین را در آن برهه در [[پیروزی]] [[مسلمانان]] و [[غلبه]] آنان بر سایر [[ادیان]] می‌شمرد که در کمال [[امنیت]] از [[دشمن]]، مراسم خود را انجام می‌دهند<ref>بیضاوی، انوار التنزیل، ج۱، ص۲۵۵ و نیز ر. ک: آلوسی، روح المعانی، ج۴، ص۹۰. وی این قول را به زجاج نسبت می‌دهد.</ref>.


اقوال دیگر نیز در این میان مطرح شده که مورد اعتنای اهل سنت قرار نگرفته است؛ مانند قول [[حسن بصری]] که می‌گوید: «مراد از [[اکمال دین]]، تمام شدن [[زمان]] [[رسالت]] [[نبی]] مکرم خداست»<ref>ر.ک: جصاص، احکام القرآن، ج۲، ص۱۳۹۲.</ref>. شاید [[قرطبی]] به این اشکال که می‌گوید: آیا پیش از [[نزول]] این [[آیه]] [[دین ناقص]] بوده است؟ با [[الهام]] از این [[کلام]]، چنین پاسخ می‌دهد: «هر نقصی، [[عیب]] نیست مانند نقصان ماه، یا [[نماز]] مسافر یا نقصان ایام حمل و ایام [[عمر]] در این آیه که می‌فرماید: {{متن قرآن|وَمَا يُعَمَّرُ مِنْ مُعَمَّرٍ وَلَا يُنْقَصُ مِنْ عُمُرِهِ...}}<ref>«و خداوند شما را از خاکی آفرید سپس از نطفه‌ای، آنگاه شما را جفت‌هایی (نر و ماده) قرار داد و هیچ مادینه‌ای باردار نمی‌گردد و نمی‌زاید مگر با آگاهی وی و هیچ سالمندی کهنسال نمی‌گردد و از عمر کسی کم نمی‌شود مگر که در کتابی آمده است» سوره فاطر، آیه ۱۱.</ref> نقصان در این موارد را نمی‌توان به حساب عیب آنها گذاشت؛ به همین ترتیب اگر تا پیش از [[نزول آیه]] بتوان از [[نقصان دین]] سخن گفت، نقصی بر [[دین]] نخواهد بود»<ref>تفسیر قرطبی، ج۶، ص۶۳.</ref><ref>[[فتح‌الله نجارزادگان|نجارزادگان، فتح‌الله]]، [[بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت (کتاب)|بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت]]، ص ۱۹۵.</ref>
اقوال دیگر نیز در این میان مطرح شده که مورد اعتنای اهل سنت قرار نگرفته است؛ مانند قول [[حسن بصری]] که می‌گوید: «مراد از [[اکمال دین]]، تمام شدن [[زمان]] [[رسالت]] [[نبی]] مکرم خداست»<ref>ر. ک: جصاص، احکام القرآن، ج۲، ص۱۳۹۲.</ref>. شاید [[قرطبی]] به این اشکال که می‌گوید: آیا پیش از [[نزول]] این [[آیه]] [[دین ناقص]] بوده است؟ با [[الهام]] از این [[کلام]]، چنین پاسخ می‌دهد: «هر نقصی، [[عیب]] نیست مانند نقصان ماه، یا [[نماز]] مسافر یا نقصان ایام حمل و ایام [[عمر]] در این آیه که می‌فرماید: {{متن قرآن|وَمَا يُعَمَّرُ مِنْ مُعَمَّرٍ وَلَا يُنْقَصُ مِنْ عُمُرِهِ...}}<ref>«و خداوند شما را از خاکی آفرید سپس از نطفه‌ای، آنگاه شما را جفت‌هایی (نر و ماده) قرار داد و هیچ مادینه‌ای باردار نمی‌گردد و نمی‌زاید مگر با آگاهی وی و هیچ سالمندی کهنسال نمی‌گردد و از عمر کسی کم نمی‌شود مگر که در کتابی آمده است» سوره فاطر، آیه ۱۱.</ref> نقصان در این موارد را نمی‌توان به حساب عیب آنها گذاشت؛ به همین ترتیب اگر تا پیش از [[نزول آیه]] بتوان از [[نقصان دین]] سخن گفت، نقصی بر [[دین]] نخواهد بود»<ref>تفسیر قرطبی، ج۶، ص۶۳.</ref><ref>[[فتح‌الله نجارزادگان|نجارزادگان، فتح‌الله]]، [[بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت (کتاب)|بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت]]، ص ۱۹۵.</ref>


==تبیین [[اتمام نعمت]]==
== تبیین [[اتمام نعمت]] ==
[[اهل سنت]] در تبیین اتمام نعمت نیز نظری یکسان ارائه نکرده‌اند. اساس اقوال آنان در این زمینه را می‌توان در دو قول خلاصه کرد: قول اول که طرفدار فراوان دارد، اتمام نعمت را در تحلیل رابطه [[مؤمنان]] با [[مشرکان]] می‌داند و می‌گوید: اتمام نعمت با [[فتح مکه]] و ورود [[مسلمانان]] به [[مکه]] در کمال [[امنیت]] و نیز با ویرانی آثار [[جاهلیت]] و [[غلبه]] بر آنان بود که موجب شد هیچ یک از مشرکان در صفوف مؤمنان در [[مراسم حج]] حاضر نشوند. [[ابن جریر طبری]] با پذیرش همین دیدگاه می‌نویسد:
[[اهل سنت]] در تبیین اتمام نعمت نیز نظری یکسان ارائه نکرده‌اند. اساس اقوال آنان در این زمینه را می‌توان در دو قول خلاصه کرد: قول اول که طرفدار فراوان دارد، اتمام نعمت را در تحلیل رابطه [[مؤمنان]] با [[مشرکان]] می‌داند و می‌گوید: اتمام نعمت با [[فتح مکه]] و ورود [[مسلمانان]] به [[مکه]] در کمال [[امنیت]] و نیز با ویرانی آثار [[جاهلیت]] و [[غلبه]] بر آنان بود که موجب شد هیچ یک از مشرکان در صفوف مؤمنان در [[مراسم حج]] حاضر نشوند. [[ابن جریر طبری]] با پذیرش همین دیدگاه می‌نویسد:
{{عربی|أتممت نعمتي ايها المؤمنون بإظهاركم على عدوي و عدوكم من المشركين و نفيي إياهم عن بلادهم و قطعي طمعهم من رجوعكم وعودكم إلى ما كنتم عليه من الشرك}}<ref>طبری، جامع البیان، ج۶، ص۷۹.</ref>؛ «ای مؤمنان، نعمتم را بر شما با غلبه‌تان بر [[دشمنان]] خود و شما، از مشرکان و طرد آنان از شهرهایشان و نیز قطع امیدشان از اینکه به [[شرک]] و به آیینی که بود باز گردید، تمام کردم».
{{عربی|أتممت نعمتي ايها المؤمنون بإظهاركم على عدوي و عدوكم من المشركين و نفيي إياهم عن بلادهم و قطعي طمعهم من رجوعكم وعودكم إلى ما كنتم عليه من الشرك}}<ref>طبری، جامع البیان، ج۶، ص۷۹.</ref>؛ «ای مؤمنان، نعمتم را بر شما با غلبه‌تان بر [[دشمنان]] خود و شما، از مشرکان و طرد آنان از شهرهایشان و نیز قطع امیدشان از اینکه به [[شرک]] و به آیینی که بود باز گردید، تمام کردم».


سپس [[ابن جریر]] [[روایت]] از [[ابن عباس]] نقل می‌کند که گفته است.
سپس [[ابن جریر]] [[روایت]] از [[ابن عباس]] نقل می‌کند که گفته است.
{{عربی|فلما نزلت براءة فنفي المشركين عن البيت و حج المسلمون لا يشاركهم في البيت الحرام أحد من المشركين فكان ذلك من تمام النعمة}}<ref>ر.ک: طبری، جامع البیان، ج۶، ص۷۹.</ref>؛ پس چون [[سوره]] [[برائت]] نازل شد، [[مشرکان]] از [[بیت الحرام]] رانده شدند و [[مسلمانان]] بدون مشارکت مشرکان [[حج]] گزاردند؛ پس این، از جمله تمام کردن [[نعمت]] است».
{{عربی|فلما نزلت براءة فنفي المشركين عن البيت و حج المسلمون لا يشاركهم في البيت الحرام أحد من المشركين فكان ذلك من تمام النعمة}}<ref>ر. ک: طبری، جامع البیان، ج۶، ص۷۹.</ref>؛ پس چون [[سوره]] [[برائت]] نازل شد، [[مشرکان]] از [[بیت الحرام]] رانده شدند و [[مسلمانان]] بدون مشارکت مشرکان [[حج]] گزاردند؛ پس این، از جمله تمام کردن [[نعمت]] است».
مضمون این روایت از [[قتاده]]، [[شعبی]] و [[عامر]] نیز نقل شده است<ref>ر.ک: طبری، جامع البیان، ج۶، ص۷۹.</ref>. قول مذکور را [[بغوی]]<ref>ر.ک: طبری، جامع البیان، ج۶، ص۷۹.</ref>، [[واحدی نیشابوری]]<ref>واحدی نیشابوری، الوسط، ج۲، ص۱۵۴. </ref>، [[زمخشری]]<ref>زمخشری، الکشاف، ج۱، ص۶۰۵.</ref> (به عنوان نخستین احتمال) [[قرطبی]]<ref>تفسیر قرطبی، ج۶، ص۶۲.</ref>، [[بیضاوی]]<ref>بیضاوی، انوار التنزیل، ج۱، ص۲۵۵.</ref> (به عنوان احتمال) و [[آلوسی]]<ref>آلوسی، روح المعانی، ج۴، ص۹۱.</ref> پذیرفته‌اند.
مضمون این روایت از [[قتاده]]، [[شعبی]] و [[عامر]] نیز نقل شده است<ref>ر. ک: طبری، جامع البیان، ج۶، ص۷۹.</ref>. قول مذکور را [[بغوی]]<ref>ر. ک: طبری، جامع البیان، ج۶، ص۷۹.</ref>، [[واحدی نیشابوری]]<ref>واحدی نیشابوری، الوسط، ج۲، ص۱۵۴. </ref>، [[زمخشری]]<ref>زمخشری، الکشاف، ج۱، ص۶۰۵.</ref> (به عنوان نخستین احتمال) [[قرطبی]]<ref>تفسیر قرطبی، ج۶، ص۶۲.</ref>، [[بیضاوی]]<ref>بیضاوی، انوار التنزیل، ج۱، ص۲۵۵.</ref> (به عنوان احتمال) و [[آلوسی]]<ref>آلوسی، روح المعانی، ج۴، ص۹۱.</ref> پذیرفته‌اند.


قول دوم [[اتمام نعمت]] را بر مدار [[اکمال دین]] و [[شریعت اسلام]] می‌شناسد و [[تحریم]] خبایث یاد شده در این [[آیه]] را، جزء [[دین کامل]] و نعمت تمام شده می‌داند. زمخشری در این باره می‌نویسد:
قول دوم [[اتمام نعمت]] را بر مدار [[اکمال دین]] و [[شریعت اسلام]] می‌شناسد و [[تحریم]] خبایث یاد شده در این [[آیه]] را، جزء [[دین کامل]] و نعمت تمام شده می‌داند. زمخشری در این باره می‌نویسد:
خط ۳۹: خط ۳۹:
{{عربی|لإنه لا نعمة أتم من نعمة الإسلام... و النعمة هو الدين}}؛ چون هیچ نعمتی تمام‌تر از [[نعمت]] [[اسلام]] نیست و نعمت همان [[دین]] است [که در این [[آیه]] سخن از تمام کردن آن به میان آمده است]»<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۱، ص۱۱۰.</ref><ref>[[فتح‌الله نجارزادگان|نجارزادگان، فتح‌الله]]، [[بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت (کتاب)|بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت]]، ص ۱۹۶.</ref>
{{عربی|لإنه لا نعمة أتم من نعمة الإسلام... و النعمة هو الدين}}؛ چون هیچ نعمتی تمام‌تر از [[نعمت]] [[اسلام]] نیست و نعمت همان [[دین]] است [که در این [[آیه]] سخن از تمام کردن آن به میان آمده است]»<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۱، ص۱۱۰.</ref><ref>[[فتح‌الله نجارزادگان|نجارزادگان، فتح‌الله]]، [[بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت (کتاب)|بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت]]، ص ۱۹۶.</ref>


==نقد دیگاه [[اهل سنت]]==
== نقد دیگاه [[اهل سنت]] ==
اگر مراد از «[[یأس]] از [[دین]]»، این است که [[مشرکان قریش]] از [[تسلط]] و [[غلبه]] بر دین [[مسلمانان]] [[مأیوس]] شدند، این امر [[روز فتح مکه]] [[سال]] هشتم رخ داد نه [[روز عرفه]] در [[سال دهم هجری]]، و اگر مراد، [[ناامیدی]] [[مشرکان]] [[عرب]] [نه تنها [[مشرکان قریش]] از این معناست، این مطلب نیز که در هنگام [[نزول]] [[سوره]] [[برائت]] در سال نهم بوده است، و اگر مراد، [[نا امیدی]] همه [[کفار]] اعم از [[یهود]]، [[نصارا]]، [[مجوس]] و کفار دیگر است که مقتضای اطلاق جمله {{متن قرآن|الَّذِينَ كَفَرُوا}} می‌باشد – همان‌گونه که جمعی مانند [[ابن عطیه اندلسی]] احتمال داده‌اند- این نیز درست نیست؛ زیرا آنها هنوز از غلبه بر مسلمانان [[ناامید]] نبودند! زیرا در آن [[روز]] [[اسلام]] قوت و [[شوکت]] و غلبه‌ای در خارج [[جزیرة العرب]] پیدا نکرده بود.
اگر مراد از «[[یأس]] از [[دین]]»، این است که [[مشرکان قریش]] از [[تسلط]] و [[غلبه]] بر دین [[مسلمانان]] [[مأیوس]] شدند، این امر [[روز فتح مکه]] [[سال]] هشتم رخ داد نه [[روز عرفه]] در [[سال دهم هجری]]، و اگر مراد، [[ناامیدی]] [[مشرکان]] [[عرب]] [نه تنها [[مشرکان قریش]] از این معناست، این مطلب نیز که در هنگام [[نزول]] [[سوره]] [[برائت]] در سال نهم بوده است، و اگر مراد، [[نا امیدی]] همه [[کفار]] اعم از [[یهود]]، [[نصارا]]، [[مجوس]] و کفار دیگر است که مقتضای اطلاق جمله {{متن قرآن|الَّذِينَ كَفَرُوا}} می‌باشد – همان‌گونه که جمعی مانند [[ابن عطیه اندلسی]] احتمال داده‌اند- این نیز درست نیست؛ زیرا آنها هنوز از غلبه بر مسلمانان [[ناامید]] نبودند! زیرا در آن [[روز]] [[اسلام]] قوت و [[شوکت]] و غلبه‌ای در خارج [[جزیرة العرب]] پیدا نکرده بود.
حاصل آنکه درباره روز عرفه - روز نهم ذی [[الحجة]] سال دهم هجری- باید از جهت دیگری نیز [[تأمل]] کنیم و آن این است که این روز چه [[شأن]] و مزیتی دارد که با {{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي}} مناسب است؟ ممکن است گفته شود: مراد از [[تکمیل دین]]، اکمال امر [[حج]] است که [[پیغمبر]]{{صل}} شخصاً در آن حج شرکت داشت و به [[مردم]] عملاً [[اعمال]] حج را - به ضمیمه گفتن -[[تعلیم]] می‌فرمود.
حاصل آنکه درباره روز عرفه - روز نهم ذی [[الحجة]] سال دهم هجری- باید از جهت دیگری نیز [[تأمل]] کنیم و آن این است که این روز چه [[شأن]] و مزیتی دارد که با {{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي}} مناسب است؟ ممکن است گفته شود: مراد از [[تکمیل دین]]، اکمال امر [[حج]] است که [[پیغمبر]]{{صل}} شخصاً در آن حج شرکت داشت و به [[مردم]] عملاً [[اعمال]] حج را - به ضمیمه گفتن -[[تعلیم]] می‌فرمود.
خط ۵۰: خط ۵۰:
اگر مراد کفار [[عرب]] باشند، [[اسلام]] در آن روز شامل آنها نیز شده بود و در بین آنان کسی نبود که [[تظاهر]] به غیر اسلام کند. خود این [[تظاهر به اسلام]]، در [[حقیقت]] «اسلام» (یعنی [[تسلیم شدن]]) ظاهری آنان بود؛ بنابراین [[کافر]] [[عربی]] باقی نمانده بود، و اگر مراد، کفار دیگر از نژادها و ملت‌های دیگر باشد- چنان که گفتیم - اینان در آن روز از [[غلبه]] بر [[مسلمانان]] [[مأیوس]] نبودند.
اگر مراد کفار [[عرب]] باشند، [[اسلام]] در آن روز شامل آنها نیز شده بود و در بین آنان کسی نبود که [[تظاهر]] به غیر اسلام کند. خود این [[تظاهر به اسلام]]، در [[حقیقت]] «اسلام» (یعنی [[تسلیم شدن]]) ظاهری آنان بود؛ بنابراین [[کافر]] [[عربی]] باقی نمانده بود، و اگر مراد، کفار دیگر از نژادها و ملت‌های دیگر باشد- چنان که گفتیم - اینان در آن روز از [[غلبه]] بر [[مسلمانان]] [[مأیوس]] نبودند.


باز باید در باب مسئله بسته شدن باب [[تشریع]] با [[نزول]] سوره مائده در [[روز عرفه]] درنگ کنیم؛ زیرا [[روایات]] زیادی که تعدادشان کم نیست، درباره نزول [[احکام]] و فرایضی بعد از روز عرفه، به ما رسیده؛ مانند احکامی که در [[آیه کلاله]]<ref>نساء، ۱۷۶.</ref> و [[آیات]] [[ربا]]<ref>بقره، ۲۷۵ - ۲۷۸</ref> نازل شده است<ref>ر.ک: زرکشی، البرهان، ج۱، ص۲۰۹.</ref>.
باز باید در باب مسئله بسته شدن باب [[تشریع]] با [[نزول]] سوره مائده در [[روز عرفه]] درنگ کنیم؛ زیرا [[روایات]] زیادی که تعدادشان کم نیست، درباره نزول [[احکام]] و فرایضی بعد از روز عرفه، به ما رسیده؛ مانند احکامی که در [[آیه کلاله]]<ref>نساء، ۱۷۶.</ref> و [[آیات]] [[ربا]]<ref>بقره، ۲۷۵ - ۲۷۸</ref> نازل شده است<ref>ر. ک: زرکشی، البرهان، ج۱، ص۲۰۹.</ref>.
حتی از [[عمر]] [[روایت]] شده که در ضمن خطبه‌ای که ایراد کرد، گفت: «آخرین آیه‌ای که از [[قرآن]] نازل شد، [[آیه ربا]] بود و [[پیامبر]]{{صل}} [[وفات]] یافت و این آیه را برای ما بیان نکرد، پس آنچه شما را به [[شک]] می‌اندازد، رها کنید و دنبال چیزهایی بروید که شما را دچار [[شک]] نکند»<ref>طبری، جامع البیان، ج۲، ص۱۱۴.</ref>. [[بخاری]] نیز در صحیح خود از [[ابن عباس]] [[روایت]] کرده که گفت: آخرین آیه‌ای که بر [[پیامبر]]{{صل}} نازل شد، [[آیه ربا]]<ref>ر.ک: بخاری، صحیح بخاری (مع فتح الباری)، ج۸، ص۲۰۵، ح۴۵۴۴ و نیز، ر.ک: طبری، جامع البیان، ج۳، ص۱۱۴.</ref> بود، و به نقل از [[براء بن عازب]] می‌گوید: «آخرین [[آیه]]، [[آیه کلاله]] بوده است»<ref>بخاری، صحیح بخاری (مع فتح الباری)، ج۸، ص۲۶۷، ح۴۶۰۵.</ref>. [[روایات]] دیگری نیز در این زمینه وجود دارد<ref>ر.ک: زرکشی، البرهان، ج۱، ص۲۰۹-۲۱۰.</ref>.
حتی از [[عمر]] [[روایت]] شده که در ضمن خطبه‌ای که ایراد کرد، گفت: «آخرین آیه‌ای که از [[قرآن]] نازل شد، [[آیه ربا]] بود و [[پیامبر]]{{صل}} [[وفات]] یافت و این آیه را برای ما بیان نکرد، پس آنچه شما را به [[شک]] می‌اندازد، رها کنید و دنبال چیزهایی بروید که شما را دچار [[شک]] نکند»<ref>طبری، جامع البیان، ج۲، ص۱۱۴.</ref>. [[بخاری]] نیز در صحیح خود از [[ابن عباس]] [[روایت]] کرده که گفت: آخرین آیه‌ای که بر [[پیامبر]]{{صل}} نازل شد، [[آیه ربا]]<ref>ر. ک: بخاری، صحیح بخاری (مع فتح الباری)، ج۸، ص۲۰۵، ح۴۵۴۴ و نیز، ر. ک: طبری، جامع البیان، ج۳، ص۱۱۴.</ref> بود، و به نقل از [[براء بن عازب]] می‌گوید: «آخرین [[آیه]]، [[آیه کلاله]] بوده است»<ref>بخاری، صحیح بخاری (مع فتح الباری)، ج۸، ص۲۶۷، ح۴۶۰۵.</ref>. [[روایات]] دیگری نیز در این زمینه وجود دارد<ref>ر. ک: زرکشی، البرهان، ج۱، ص۲۰۹-۲۱۰.</ref>.
باز اگر گفته شود: مراد از [[اکمال دین]]، این است که [[بیت الله الحرام]]، برای [[مسلمانان]] [[خالص]] و [[پاکیزه]] شد و [[مشرکان]]، پراکنده و مستأصل شدند، به طوری که مسلمانان بدون اختلاط با مشرکان، [[حج]] به جا می‌آوردند.
باز اگر گفته شود: مراد از [[اکمال دین]]، این است که [[بیت الله الحرام]]، برای [[مسلمانان]] [[خالص]] و [[پاکیزه]] شد و [[مشرکان]]، پراکنده و مستأصل شدند، به طوری که مسلمانان بدون اختلاط با مشرکان، [[حج]] به جا می‌آوردند.


خط ۵۸: خط ۵۸:
بنابراین، نباید هموار شدن جو برای [[اجرای دین]] و برطرف شدن موانع و مزاحمت‌هایی که در راه عمل کردن به آن وجود دارد، اکمال دین نامیده شود. افزون بر آن، اشکال [[نا امیدی]] [[کافران]] از دین به حال خود باقی است.
بنابراین، نباید هموار شدن جو برای [[اجرای دین]] و برطرف شدن موانع و مزاحمت‌هایی که در راه عمل کردن به آن وجود دارد، اکمال دین نامیده شود. افزون بر آن، اشکال [[نا امیدی]] [[کافران]] از دین به حال خود باقی است.


ممکن است گفته شود: مراد از اکمال دین بیان کردن [[محرمات]] با بیان تفصیلی است تا مسلمانان آن را اخذ و از آن اجتناب کنند و در این بخش از [[کفار]] نترسند؛ از این‌رو، کافران با عزتی که [[خدا]] به مسلمانان داده و دینشان را علنی کرده و بر آنها غالبشان ساخته، از [[دین]] [[مسلمانان]] [[ناامید]] شده‌اند. این قول حاصل دیدگاه [[زمخشری]] و امثال او است که [[سیاق آیه]] را در معنای [[اکمال دین]] دخالت می‌دهند<ref>ر.ک: زمخشری، الکشاف، ج۱، ص۶۰۵.</ref> و یا فول [[فخر رازی]] و دیگران است که از [[یأس]] [[کافران]] نسبت به بازگشت مسلمانان به [[آیین]] آنها سخن گفته‌اند<ref>ر.ک: فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۱، ص۱۰۸.</ref>.
ممکن است گفته شود: مراد از اکمال دین بیان کردن [[محرمات]] با بیان تفصیلی است تا مسلمانان آن را اخذ و از آن اجتناب کنند و در این بخش از [[کفار]] نترسند؛ از این‌رو، کافران با عزتی که [[خدا]] به مسلمانان داده و دینشان را علنی کرده و بر آنها غالبشان ساخته، از [[دین]] [[مسلمانان]] [[ناامید]] شده‌اند. این قول حاصل دیدگاه [[زمخشری]] و امثال او است که [[سیاق آیه]] را در معنای [[اکمال دین]] دخالت می‌دهند<ref>ر. ک: زمخشری، الکشاف، ج۱، ص۶۰۵.</ref> و یا فول [[فخر رازی]] و دیگران است که از [[یأس]] [[کافران]] نسبت به بازگشت مسلمانان به [[آیین]] آنها سخن گفته‌اند<ref>ر. ک: فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۱، ص۱۰۸.</ref>.
حاصل این دیدگاه این است که مراد از «[[یوم]]» همان [[روز عرفه]] [[سال]] [[حجة الوداع]] می‌باشد؛ همان روزی که این [[آیه]] نازل شد و بقیه [[احکام]] را بیان داشت. [[اسلام]] به واسطه این احکام، بقایای [[خواری]] و [[خفت]] [[جاهلیت]] و [[پلیدی‌ها]] و اوهام جاهلیت را ابطال کرد و [[بشارت]] داد که مسلمانان بر [[مشرکان]] به طور تام و کامل [[غلبه]] خواهند کرد، به طوری که دیگر جای آن نیست که مشرکان به زوال غلبه مسلمانان [[طمع]] کنند، و با این غلبه کامل، دیگر مسلمانان ناچار نیستند که با مشرکان [[مدارا]] نمایند و یا از [[عاقبت]] کار خود بترسند.
حاصل این دیدگاه این است که مراد از «[[یوم]]» همان [[روز عرفه]] [[سال]] [[حجة الوداع]] می‌باشد؛ همان روزی که این [[آیه]] نازل شد و بقیه [[احکام]] را بیان داشت. [[اسلام]] به واسطه این احکام، بقایای [[خواری]] و [[خفت]] [[جاهلیت]] و [[پلیدی‌ها]] و اوهام جاهلیت را ابطال کرد و [[بشارت]] داد که مسلمانان بر [[مشرکان]] به طور تام و کامل [[غلبه]] خواهند کرد، به طوری که دیگر جای آن نیست که مشرکان به زوال غلبه مسلمانان [[طمع]] کنند، و با این غلبه کامل، دیگر مسلمانان ناچار نیستند که با مشرکان [[مدارا]] نمایند و یا از [[عاقبت]] کار خود بترسند.
پس [[خدای سبحان]] در این آیه به [[مردم]] [[مسلمان]] خبر می‌دهد که [[کفار]] از زوال دین مسلمانان ناامید شده‌اند و حال که [[خدا]] به جای [[ناتوانی]]، به آنان نیرو بخشیده و به جای [[ترس]]، ایمنشان ساخته و به جای [[فقر]] و [[ناداری]] به آنان [[غنا]] و [[بی‌نیازی]] [[کرامت]] فرموده است، پس سزاوار می‌باشد که از غیر خدا نترسند و از هر چه خدا در این آیه تفصیل [[نهی]] فرموده، بپرهیزند و باز ایستند؛ زیرا کمال دینشان در آن است.
پس [[خدای سبحان]] در این آیه به [[مردم]] [[مسلمان]] خبر می‌دهد که [[کفار]] از زوال دین مسلمانان ناامید شده‌اند و حال که [[خدا]] به جای [[ناتوانی]]، به آنان نیرو بخشیده و به جای [[ترس]]، ایمنشان ساخته و به جای [[فقر]] و [[ناداری]] به آنان [[غنا]] و [[بی‌نیازی]] [[کرامت]] فرموده است، پس سزاوار می‌باشد که از غیر خدا نترسند و از هر چه خدا در این آیه تفصیل [[نهی]] فرموده، بپرهیزند و باز ایستند؛ زیرا کمال دینشان در آن است.
خط ۶۸: خط ۶۸:
می‌افزاییم، [[خداوند متعال]] [[احکام]] زیادی را در خلال ایام بسیاری بیان کرده است. هم‌اکنون این [[حکم]]، در این [[روز]] به خصوص دارای چه مزیت مخصوصی است که [[خدا]] بیان این حکم یا بیان تفصیلی آن را اکمال دین و [[اتمام نعمت]] نامیده است؟
می‌افزاییم، [[خداوند متعال]] [[احکام]] زیادی را در خلال ایام بسیاری بیان کرده است. هم‌اکنون این [[حکم]]، در این [[روز]] به خصوص دارای چه مزیت مخصوصی است که [[خدا]] بیان این حکم یا بیان تفصیلی آن را اکمال دین و [[اتمام نعمت]] نامیده است؟
باز ممکن است گفته شود مراد از اکمال دین این است که با بسته شدن باب تشریع بعد از این آیه که محرمات طعام را به تفصیل بیان داشته، [[دین کامل]] شده است.
باز ممکن است گفته شود مراد از اکمال دین این است که با بسته شدن باب تشریع بعد از این آیه که محرمات طعام را به تفصیل بیان داشته، [[دین کامل]] شده است.
در این صورت، احکامی که در فاصله بین [[نزول]] [[سوره مائده]] و [[رحلت پیغمبر]]{{صل}} نازل شده چه می‌شوند؟ بلکه، سایر احکامی که بعد از این [[آیه]] در سوره مائده نازل شده چیست؟ و افزون بر همه اینها، معنی {{متن قرآن|وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا}} چیست؟ زیرا در این صورت تقدیر آیه این است: {{عربی|اليوم رضيت}}؛ یعنی امروز [[رضایت]] دادم که [[اسلام]] [[دین]] شما باشد. آن [[روز]] چه خصوصیتی دارد که اختصاصاً [[خدای سبحان]] در همان روز اسلام را پسندید که دین [[مردم]] باشد؟ گذشته از همه اینها، اکثر اشکالات یا تمام آنها که بر وجوه گذشته وارد بود بیان آن گذشت، بر این وجه نیز وارد است<ref>برای توضیح بیشتر، ر.ک: طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۱۶۷-۱۸۲؛ و مکارم شیرازی، آیات ولایت در قرآن، ص۵۵ - ۶۸، مرکز المصطفی، «آیات الغدیر»، ص۲۶۸-۲۸۴.</ref><ref>[[فتح‌الله نجارزادگان|نجارزادگان، فتح‌الله]]، [[بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت (کتاب)|بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت]]، ص ۳۶۵.</ref>
در این صورت، احکامی که در فاصله بین [[نزول]] [[سوره مائده]] و [[رحلت پیغمبر]]{{صل}} نازل شده چه می‌شوند؟ بلکه، سایر احکامی که بعد از این [[آیه]] در سوره مائده نازل شده چیست؟ و افزون بر همه اینها، معنی {{متن قرآن|وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا}} چیست؟ زیرا در این صورت تقدیر آیه این است: {{عربی|اليوم رضيت}}؛ یعنی امروز [[رضایت]] دادم که [[اسلام]] [[دین]] شما باشد. آن [[روز]] چه خصوصیتی دارد که اختصاصاً [[خدای سبحان]] در همان روز اسلام را پسندید که دین [[مردم]] باشد؟ گذشته از همه اینها، اکثر اشکالات یا تمام آنها که بر وجوه گذشته وارد بود بیان آن گذشت، بر این وجه نیز وارد است<ref>برای توضیح بیشتر، ر. ک: طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۱۶۷-۱۸۲؛ و مکارم شیرازی، آیات ولایت در قرآن، ص۵۵ - ۶۸، مرکز المصطفی، «آیات الغدیر»، ص۲۶۸-۲۸۴.</ref><ref>[[فتح‌الله نجارزادگان|نجارزادگان، فتح‌الله]]، [[بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت (کتاب)|بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت]]، ص ۳۶۵.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش