حی (اسم الهی): تفاوت میان نسخهها
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵، مرحله دوم) |
||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
#حیات درباره بیشتر حیوانات به [[ادراک]] [[حسّی]] و حرکت مکانی است و در مورد [[خدا]] به [[ادراک]] مطلق و فعل ابداعی.<ref>درر الفوائد، ج ۲، ص۶۳.</ref> | #حیات درباره بیشتر حیوانات به [[ادراک]] [[حسّی]] و حرکت مکانی است و در مورد [[خدا]] به [[ادراک]] مطلق و فعل ابداعی.<ref>درر الفوائد، ج ۲، ص۶۳.</ref> | ||
# [[حیات]] خدا از آنجا که عین ذات وی است، حیات [[حقّ]] [[حقیقی]] است؛ ولی [[حیات]] اجسام و ابدان حیوانات غیر حقیقی است؛ زیرا براثر تعلّق [[نفوس]] به آنها دارای حیات شدهاند، از اینرو عالم اجسام را عالم [[ظلمت]] و [[موت]] مینامند.<ref> شرح الاسماء، ص۶۳۸ ـ ۶۳۹.</ref> | # [[حیات]] خدا از آنجا که عین ذات وی است، حیات [[حقّ]] [[حقیقی]] است؛ ولی [[حیات]] اجسام و ابدان حیوانات غیر حقیقی است؛ زیرا براثر تعلّق [[نفوس]] به آنها دارای حیات شدهاند، از اینرو عالم اجسام را عالم [[ظلمت]] و [[موت]] مینامند.<ref> شرح الاسماء، ص۶۳۸ ـ ۶۳۹.</ref> | ||
# [[حیات الهی]] همیشگی: {{متن قرآن|وَتَوَكَّلْ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي لَا يَمُوتُ}}<ref>«و کار خود را به آن زنده نامیرا | # [[حیات الهی]] همیشگی: {{متن قرآن|وَتَوَكَّلْ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي لَا يَمُوتُ}}<ref>«و کار خود را به آن زنده نامیرا واگذار» سوره فرقان، آیه ۵۸.</ref> و آغاز و انجامش نامحدود؛ ولی حیات دیگران ناپایدار و محدود است: {{متن قرآن|إِنَّكَ مَيِّتٌ وَإِنَّهُمْ مَيِّتُونَ}}<ref>«بیگمان تو خواهی مرد و آنان نیز میمیرند» سوره زمر، آیه ۳۰.</ref>؛ {{متن قرآن|كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ}}<ref>«هر که روی آن (زمین) است از میان رفتنی است» سوره الرحمن، آیه ۲۶.</ref>؛ {{متن قرآن|كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ}}<ref>«هر کسی مرگ را میچشد و جز این نیست» سوره آل عمران، آیه ۱۸۵.</ref>.<ref>جامع البیان، ج ۳، ص۸؛ کشف الاسرار، ج ۱، ص۶۹۰.</ref> | ||
#حیات خدا تام و کامل است، چون [[خواب]] ندارد که نمونه [[مرگ]] است: {{متن قرآن|اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ}}<ref>«خداوند است که هیچ خدایی جز آن زنده پایدار نیست که او را چرت و خواب فرا نمیگیرد» سوره بقره، آیه ۲۵۵.</ref>؛ ولی حیات دیگران با عروض خواب، کمال خود را از دست میدهد و ناقص میشود.<ref>نثر طوبی، ج ۱، ص۲۰۷.</ref> اقتران «[[حیّ]]» و «[[قیوم]]» در برخی از [[آیات]] ـ مانند [[آیه]] یاد شده و آیه {{متن قرآن|اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ}}<ref>«خداوند است که هیچ خدایی جز آن زنده پایدار نیست» سوره بقره، آیه ۲۵۵.</ref> ـ مینمایاند که قیومیت خدا نسبت به موجودات فقط در تأثیر نیست؛ بلکه همراه حیات و مستلزم [[علم]] و [[قدرت]] است،<ref>المیزان، ج ۳، ص۶.</ref> چنانکه این اقتران در آیه {{متن قرآن|وَعَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَيِّ الْقَيُّومِ وَقَدْ خَابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْمًا}}<ref>«چهرهها در برابر (خداوند) زنده بسیار پایدار فروتن میشود و هر کس (بار) ستمی بر دوش دارد نومید میگردد» سوره طه، آیه ۱۱۱.</ref> از آن روست که آیه یاد شده درباره [[احیاء]] [[مردگان]] است بیقیومیت و حیات خدا شدنی نیست.<ref>المیزان، ج ۱۴، ص۲۱۲.</ref> برخی از [[مفسران]] با نگاه به [[حصر]] در آیه {{متن قرآن|هُوَ الْحَيُّ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«اوست که زنده است، هیچ خدایی جز او نیست، از این روی او را در حالی که دین خویش را برای او ناب میدارید بخوانید؛ سپاس خداوند پروردگار جهانیان را» سوره غافر، آیه ۶۵.</ref> گفتهاند: مفهوم آیه است که چیزی جز خدا زنده نیست؛ ولی از آنجا که در نظر وی موجودات دیگر نیز زنده هستند، افزوده است: مراد از «[[حی]]» در آیه یاد شده زندهای است که هرگز نمیمیرد و بدین ترتیب، [[حصر]] را توجیه کرده است،؛ چراکه تنها زندهای که نمیمیرد، خداست؛<ref>التفسیر الکبیر، ج ۹، ص۵۳۰.</ref> لیکن با توجه به اینکه [[حیات]] دیگر موجودات همانند وجود و دیگر [[کمالات]] وجودیشان، در حیات و وجود و کمالات [[خدا]] فانی است، میتوان بیتوجیه یاد شده گفت که {{متن قرآن|الْحَيُّ}} منحصر در خداست،<ref>شرح الاسماء، ص۶۳۹.</ref> همانگونه که {{متن قرآن|الْحَقُّ}}: {{متن قرآن|سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ}}<ref>«به زودی نشانههای خویش را در گسترههای بیرون و پیکرههای درونشان نشان آنان خواهیم داد تا بر آنها روشن شود که او راستین است؛ آیا بسنده نیست که پروردگارت بر همه چیز گواه است؟» سوره فصلت، آیه ۵۳.</ref>.<ref>[[محمود برازنده|برازنده، محمود]]، [[حی - برازنده (مقاله)|مقاله «حی»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص۴۷۷-۴۷۹.</ref> | #حیات خدا تام و کامل است، چون [[خواب]] ندارد که نمونه [[مرگ]] است: {{متن قرآن|اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ}}<ref>«خداوند است که هیچ خدایی جز آن زنده پایدار نیست که او را چرت و خواب فرا نمیگیرد» سوره بقره، آیه ۲۵۵.</ref>؛ ولی حیات دیگران با عروض خواب، کمال خود را از دست میدهد و ناقص میشود.<ref>نثر طوبی، ج ۱، ص۲۰۷.</ref> اقتران «[[حیّ]]» و «[[قیوم]]» در برخی از [[آیات]] ـ مانند [[آیه]] یاد شده و آیه {{متن قرآن|اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ}}<ref>«خداوند است که هیچ خدایی جز آن زنده پایدار نیست» سوره بقره، آیه ۲۵۵.</ref> ـ مینمایاند که قیومیت خدا نسبت به موجودات فقط در تأثیر نیست؛ بلکه همراه حیات و مستلزم [[علم]] و [[قدرت]] است،<ref>المیزان، ج ۳، ص۶.</ref> چنانکه این اقتران در آیه {{متن قرآن|وَعَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَيِّ الْقَيُّومِ وَقَدْ خَابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْمًا}}<ref>«چهرهها در برابر (خداوند) زنده بسیار پایدار فروتن میشود و هر کس (بار) ستمی بر دوش دارد نومید میگردد» سوره طه، آیه ۱۱۱.</ref> از آن روست که آیه یاد شده درباره [[احیاء]] [[مردگان]] است بیقیومیت و حیات خدا شدنی نیست.<ref>المیزان، ج ۱۴، ص۲۱۲.</ref> برخی از [[مفسران]] با نگاه به [[حصر]] در آیه {{متن قرآن|هُوَ الْحَيُّ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«اوست که زنده است، هیچ خدایی جز او نیست، از این روی او را در حالی که دین خویش را برای او ناب میدارید بخوانید؛ سپاس خداوند پروردگار جهانیان را» سوره غافر، آیه ۶۵.</ref> گفتهاند: مفهوم آیه است که چیزی جز خدا زنده نیست؛ ولی از آنجا که در نظر وی موجودات دیگر نیز زنده هستند، افزوده است: مراد از «[[حی]]» در آیه یاد شده زندهای است که هرگز نمیمیرد و بدین ترتیب، [[حصر]] را توجیه کرده است،؛ چراکه تنها زندهای که نمیمیرد، خداست؛<ref>التفسیر الکبیر، ج ۹، ص۵۳۰.</ref> لیکن با توجه به اینکه [[حیات]] دیگر موجودات همانند وجود و دیگر [[کمالات]] وجودیشان، در حیات و وجود و کمالات [[خدا]] فانی است، میتوان بیتوجیه یاد شده گفت که {{متن قرآن|الْحَيُّ}} منحصر در خداست،<ref>شرح الاسماء، ص۶۳۹.</ref> همانگونه که {{متن قرآن|الْحَقُّ}}: {{متن قرآن|سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ}}<ref>«به زودی نشانههای خویش را در گسترههای بیرون و پیکرههای درونشان نشان آنان خواهیم داد تا بر آنها روشن شود که او راستین است؛ آیا بسنده نیست که پروردگارت بر همه چیز گواه است؟» سوره فصلت، آیه ۵۳.</ref>.<ref>[[محمود برازنده|برازنده، محمود]]، [[حی - برازنده (مقاله)|مقاله «حی»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص۴۷۷-۴۷۹.</ref> | ||
نسخهٔ ۴ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۲۹
مقدمه
حیّ بر وزن «فَعْل»، صفت مشبهه از ریشه «حیات» به معنای زندگی (ضدّ مرگ)[۱] است. واژه یاد شده از اسماء خدا و به معنای زنده است و مانند صفات مشبهه بر دوام و ثبات دلالت میکند.[۲] صفت حیات مانند دیگر صفات کمال، عین ذات خداست؛ یعنی ذات او به خود زنده است [۳] و هستی خدا عین حیات است؛ زیرا به گونهای است که افعال حیات از او انجام میشود.[۴] اهل حکمت، حیات را از صفات حقیقی محض دانستهاند؛ یعنی صفاتی که نه حقیقت آنها اضافه است و نه اضافه به غیر، لازمِ آنهاست.[۵] اهل عرفان، حیّ را از اسماء صفات به شمار آوردهاند که ظاهر و متبادر از آنها صفت است که در مقابل اسماء ذات و افعالاند؛[۶] همچنین حیات را از امهات صفات و ائمه سبعه (حیات، علم، اراده، قدرت، سمع، بصر و کلام) شمردهاند که به همه اشیاء احاطه تامِ کلی دارند [۷] و گرچه همه آنها برای جز خود اصلاند، تحقق بعضی از آنها مشروط به دیگری است؛ زیرا شرط علمْ حیات است و شرط قدرت و اراده، آن دو و شرط سه صفت باقی مانده، صفات چهارگانه مذکور است،[۸] از اینرو حیات را امام ائمه سبعه شمردهاند.[۹] اسم «حی» در ۵ آیه یاد شده است که سه موردش همراه «قیوم» است. برپایه روایتی، ﴿الْحَيُّ الْقَيُّومُ﴾ اسم اعظم خداست که آصف بن برخیا با آن تخت بلقیس را در کمتر از چشم برهم زدنی از شهر سبأ به بیت المقدس آورد[۱۰].[۱۱]
حی بودن خدا
در نخستین نگاه به موجودات آنها دو قسم دیده میشوند:
- آفریدگانی که به ظاهر ثابتاند و با بقاء وجود تغییراتی در آنها رخ نمیدهد؛ مانند سنگها و دیگر جمادات.
- مخلوقاتی که حال آنها با بقاء وجود تغییر میکند و قوا و افعالشان تعطیل میگردند و به تدریج، فاسد میشوند؛ مانند انسان و دیگر اقسام حیوان و نبات. در قسم دوم، انسان اذعان میکند که آن سوی حواس ظاهری، امر دیگری است که مبدأ احساسات، ادراکات علمی و افعالی است که بر علم و اراده استوارند و آن، حیات است و بطلان آن را مرگ میگویند، پس حیات نحوهای از وجود است که خاستگاه علم و قدرت است.[۱۲]
برای اثبات حی بودن خدا ادلهای میتوان برشمرد:
- وقتی علم و قدرت انسان و حیوان که زائد بر ذات آنهاست، حیاتشان را ثابت میکند، علم و قدرت خدا: ﴿أَنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ﴾[۱۳]؛ ﴿ْ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾[۱۴] که عین ذات ویاند، مسلّمتر بر حیات وی دلالت میکنند.[۱۵]
- خدا بخشنده علم: ﴿َ وَيُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ﴾[۱۶]، قدرت: ﴿وَاللَّهُ خَلَقَكُمْ وَمَا تَعْمَلُونَ﴾[۱۷] و حیات: ﴿وَهُوَ الَّذِي أَحْيَاكُمْ﴾[۱۸] به دیگران است که از صفات کمال مطلق موجودند و چون صفات یادشده در معلول خدا هست، باید در علت که خود اوست، به شکلی برتر باشد.[۱۹]
- حیات و موت از امور متقابلاند که در یک چیز نمیگنجند و واسطهای نیز میان آنها نیست، بنابراین اگر خدا حی نباشد، مانند دیگران به موت، هلاک و فنا وصف میگردد: ﴿كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ﴾[۲۰]، ﴿كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ﴾[۲۱]، ﴿وَيَبْقَى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ﴾[۲۲]، در نتیجه امکان و حدوث خواهد یافت،[۲۳] درحالی که او واجب الوجود بالذات است.
گفتنی است ادله دیگری نیز برای اثبات حیات خدا برشمردهاند که به گونهای به ادله پیش گفته بر میگردند؛ مانند اینکه خدا به همه چیز دانا: ﴿وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُضِلَّ قَوْمًا بَعْدَ إِذْ هَدَاهُمْ حَتَّى يُبَيِّنَ لَهُمْ مَا يَتَّقُونَ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ﴾[۲۴] و فاعل همه ممکنات و تمام موجودات جهان از آثار قدرت اوست: ﴿أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَلَمْ يَعْيَ بِخَلْقِهِنَّ بِقَادِرٍ عَلَى أَنْ يُحْيِيَ الْمَوْتَى بَلَى إِنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾[۲۵] و همیشه علم و قدرت از حیات بر میخیزند، بنابر این او حیّ است؛[۲۶] یا اینکه چون حیات اشرف از ضدّش (مرگ) است، باید آن را برای خدا ثابت کرد. برخی به دلیل اخیر چنین اشکال کردهاند که شرط اتصاف خدا به امری کمالی که اشرف از نقیض خود است، آن است که از صفات عامِ وجود باشد، وگرنه محکمیْ اشرف از سستی است و حرکت، اشرف از سکون، با اینکه اتصاف خدا به صلابت و حرکت محال است[۲۷].[۲۸]
فرق حی بودن خدا با زنده بودن دیگر موجودات
با آنکه حیات، چه درباره خدا به کار رود یا دیگر موجودات، مفهوم یکسان دارد، که همان بودن شی به نحوی است که درک کند و کاری انجام دهد،[۲۹] میان حیات خدا و دیگران از جهاتی تفاوت است:
- حیات خدا چیزی جز ذات او نیست، تا حیات بر ذاتش عارض شود؛ برخلاف حیات دیگر موجودات؛ زیرا آنها ذاتی معروض حیات دارند و چیزی دیگر به عنوان حیات (درک و حرکت) که بر آن ذات عارض میشود و این معنای گزاره «خدا حیّ و عین حیات است» است.
- حیات درباره بیشتر حیوانات به ادراک حسّی و حرکت مکانی است و در مورد خدا به ادراک مطلق و فعل ابداعی.[۳۰]
- حیات خدا از آنجا که عین ذات وی است، حیات حقّ حقیقی است؛ ولی حیات اجسام و ابدان حیوانات غیر حقیقی است؛ زیرا براثر تعلّق نفوس به آنها دارای حیات شدهاند، از اینرو عالم اجسام را عالم ظلمت و موت مینامند.[۳۱]
- حیات الهی همیشگی: ﴿وَتَوَكَّلْ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي لَا يَمُوتُ﴾[۳۲] و آغاز و انجامش نامحدود؛ ولی حیات دیگران ناپایدار و محدود است: ﴿إِنَّكَ مَيِّتٌ وَإِنَّهُمْ مَيِّتُونَ﴾[۳۳]؛ ﴿كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ﴾[۳۴]؛ ﴿كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ﴾[۳۵].[۳۶]
- حیات خدا تام و کامل است، چون خواب ندارد که نمونه مرگ است: ﴿اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ﴾[۳۷]؛ ولی حیات دیگران با عروض خواب، کمال خود را از دست میدهد و ناقص میشود.[۳۸] اقتران «حیّ» و «قیوم» در برخی از آیات ـ مانند آیه یاد شده و آیه ﴿اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ﴾[۳۹] ـ مینمایاند که قیومیت خدا نسبت به موجودات فقط در تأثیر نیست؛ بلکه همراه حیات و مستلزم علم و قدرت است،[۴۰] چنانکه این اقتران در آیه ﴿وَعَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَيِّ الْقَيُّومِ وَقَدْ خَابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْمًا﴾[۴۱] از آن روست که آیه یاد شده درباره احیاء مردگان است بیقیومیت و حیات خدا شدنی نیست.[۴۲] برخی از مفسران با نگاه به حصر در آیه ﴿هُوَ الْحَيُّ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ﴾[۴۳] گفتهاند: مفهوم آیه است که چیزی جز خدا زنده نیست؛ ولی از آنجا که در نظر وی موجودات دیگر نیز زنده هستند، افزوده است: مراد از «حی» در آیه یاد شده زندهای است که هرگز نمیمیرد و بدین ترتیب، حصر را توجیه کرده است،؛ چراکه تنها زندهای که نمیمیرد، خداست؛[۴۴] لیکن با توجه به اینکه حیات دیگر موجودات همانند وجود و دیگر کمالات وجودیشان، در حیات و وجود و کمالات خدا فانی است، میتوان بیتوجیه یاد شده گفت که ﴿الْحَيُّ﴾ منحصر در خداست،[۴۵] همانگونه که ﴿الْحَقُّ﴾: ﴿سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ﴾[۴۶].[۴۷]
منابع
پانویس
- ↑ الصحاح، ج ۶، ص۲۳۲۳، «حیا»؛ مقاییس اللغه، ج ۲، ص۱۲۲؛ المصباح، ص۱۶۰، «حیی».
- ↑ المیزان، ج ۲، ص۳۲۸.
- ↑ نثر طوبی، ج ۱، ص۲۰۷.
- ↑ اسفار، ج ۶، ص۴۱۷.
- ↑ اسفار، ج ۶، ص۱۱۸؛ شرح منظومه، ج ۲، ص۶۳۰.
- ↑ شرح فصوص الحکم، ص۴۵.
- ↑ شرح فصوص الحکم، ص۴۴.
- ↑ شرح فصوص الحکم، ص۴۵.
- ↑ شرح فصوص الحکم، ص۸۵۳.
- ↑ مجمع البیان، ج ۲، ص۶۹۶.
- ↑ برازنده، محمود، مقاله «حی»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۴۷۶.
- ↑ المیزان، ج ۲، ص۳۲۸ ـ ۳۲۹.
- ↑ «خداوند به هر چیزی داناست» سوره بقره، آیه ۲۳۱.
- ↑ «بیگمان خداوند بر هر کاری تواناست» سوره بقره، آیه ۲۰.
- ↑ اسفار، ج ۶، ص۴۱۳؛ نهایة الحکمه، ص۳۷۱.
- ↑ «و خداوند به شما آموزش میدهد» سوره بقره، آیه ۲۸۲.
- ↑ «در حالی که خداوند، شما و چیزهایی را که میسازید آفریده است» سوره صافات، آیه ۹۶.
- ↑ «و اوست که شما را زنده گردانید» سوره حج، آیه ۶۶.
- ↑ اسفار، ج ۶، صص ۴۲۰.
- ↑ «هر چیزی نابود شدنی است جز ذات او» سوره قصص، آیه ۸۸.
- ↑ «هر که روی آن (زمین) است از میان رفتنی است» سوره الرحمن، آیه ۲۶.
- ↑ «و (تنها) ذات بشکوه و کرامند پروردگارت ماندگار است» سوره الرحمن، آیه ۲۷.
- ↑ کفایة الموحدین، ج ۱، ص۲۶۱.
- ↑ «و خداوند بر آن نیست که گروهی را پس از راهنمایی گمراه گذارد تا برای آنها روشن گرداند از چه پرهیز کنند؛ به راستی خداوند به هر چیزی داناست» سوره توبه، آیه ۱۱۵.
- ↑ «آیا در نیافتهاند که خداوندی که آسمانها و زمین را آفریده است و در آفرینش آنها درمانده نشده است میتواند مردگان را زنده گرداند؟ چرا، بیگمان او بر هر کاری تواناست» سوره احقاف، آیه ۳۳.
- ↑ النکت الاعتقادیه، ص۳۳؛ المباحث المشرقیه، ج ۲، ص۵۱۸؛ ایضاح المراد، ص۵۲ ـ ۵۳.
- ↑ اسفار، ج ۶، ص۴۱۹.
- ↑ برازنده، محمود، مقاله «حی»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۴۷۶-۴۷۷.
- ↑ دررالفوائد، ج ۲، ص۶۲ ـ ۶۳.
- ↑ درر الفوائد، ج ۲، ص۶۳.
- ↑ شرح الاسماء، ص۶۳۸ ـ ۶۳۹.
- ↑ «و کار خود را به آن زنده نامیرا واگذار» سوره فرقان، آیه ۵۸.
- ↑ «بیگمان تو خواهی مرد و آنان نیز میمیرند» سوره زمر، آیه ۳۰.
- ↑ «هر که روی آن (زمین) است از میان رفتنی است» سوره الرحمن، آیه ۲۶.
- ↑ «هر کسی مرگ را میچشد و جز این نیست» سوره آل عمران، آیه ۱۸۵.
- ↑ جامع البیان، ج ۳، ص۸؛ کشف الاسرار، ج ۱، ص۶۹۰.
- ↑ «خداوند است که هیچ خدایی جز آن زنده پایدار نیست که او را چرت و خواب فرا نمیگیرد» سوره بقره، آیه ۲۵۵.
- ↑ نثر طوبی، ج ۱، ص۲۰۷.
- ↑ «خداوند است که هیچ خدایی جز آن زنده پایدار نیست» سوره بقره، آیه ۲۵۵.
- ↑ المیزان، ج ۳، ص۶.
- ↑ «چهرهها در برابر (خداوند) زنده بسیار پایدار فروتن میشود و هر کس (بار) ستمی بر دوش دارد نومید میگردد» سوره طه، آیه ۱۱۱.
- ↑ المیزان، ج ۱۴، ص۲۱۲.
- ↑ «اوست که زنده است، هیچ خدایی جز او نیست، از این روی او را در حالی که دین خویش را برای او ناب میدارید بخوانید؛ سپاس خداوند پروردگار جهانیان را» سوره غافر، آیه ۶۵.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۹، ص۵۳۰.
- ↑ شرح الاسماء، ص۶۳۹.
- ↑ «به زودی نشانههای خویش را در گسترههای بیرون و پیکرههای درونشان نشان آنان خواهیم داد تا بر آنها روشن شود که او راستین است؛ آیا بسنده نیست که پروردگارت بر همه چیز گواه است؟» سوره فصلت، آیه ۵۳.
- ↑ برازنده، محمود، مقاله «حی»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۴۷۷-۴۷۹.