خوارج در معارف و سیره علوی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
خط ۶: خط ۶:
}}
}}


==[[احتجاجات علی]]{{ع}} با [[خوارج]]==
== [[احتجاجات علی]] {{ع}} با [[خوارج]] ==
[[امام علی]]{{ع}} سعی داشت با صحبت و [[موعظه]]، خوارج را به [[راه راست]] باز گرداند؛ از این رو در موارد مختلف با آنان [[احتجاج]] کرد که در مورد آن را در این جا می‌آوریم:
[[امام علی]] {{ع}} سعی داشت با صحبت و [[موعظه]]، خوارج را به [[راه راست]] باز گرداند؛ از این رو در موارد مختلف با آنان [[احتجاج]] کرد که در مورد آن را در این جا می‌آوریم:


۱. هنگامی که [[دوازده]] هزار تن از [[سپاهیان]] علی{{ع}} از آن [[حضرت]] جدا شدند و به [[حروراء]] رفتند، [[امام]] [[پسر عم]] خود [[ابن عباس]] را به سوی آنها فرستاد تا با آنها [[گفتگو]] کند. آنها به ابن عباس گفتند: خود علی پیش ما بیاید تا سخن او را بشنویم که در این صورت ممکن است شبهه‌هایی که داریم برطرف شود.
۱. هنگامی که [[دوازده]] هزار تن از [[سپاهیان]] علی {{ع}} از آن [[حضرت]] جدا شدند و به [[حروراء]] رفتند، [[امام]] [[پسر عم]] خود [[ابن عباس]] را به سوی آنها فرستاد تا با آنها [[گفتگو]] کند. آنها به ابن عباس گفتند: خود علی پیش ما بیاید تا سخن او را بشنویم که در این صورت ممکن است شبهه‌هایی که داریم برطرف شود.
ابن عباس، نزد امام برگشت و پیشنهاد خوارج را مطرح ساخت. امام که از هر فرصتی برای [[هدایت]] آنان استفاده می‌کرد با جمعی از [[یاران]] خود به طرف آنها رفت. [[ابن کواء]] که [[رهبر]] خوارج بود با جمعی از دوستانش جلو آمد. امام فرمود: ای ابن کواء سخن بسیار است از یاران خود پیش من بفرست تا با او سخن بگوییم.
ابن عباس، نزد امام برگشت و پیشنهاد خوارج را مطرح ساخت. امام که از هر فرصتی برای [[هدایت]] آنان استفاده می‌کرد با جمعی از [[یاران]] خود به طرف آنها رفت. [[ابن کواء]] که [[رهبر]] خوارج بود با جمعی از دوستانش جلو آمد. امام فرمود: ای ابن کواء سخن بسیار است از یاران خود پیش من بفرست تا با او سخن بگوییم.
ابن کواء: آیا از [[شمشیر]] تو در امانم؟
ابن کواء: آیا از [[شمشیر]] تو در امانم؟
امام: آری.
امام: آری.


ابن کواء با ده نفر پیش آمد و امام ضمن صحبت درباره [[جنگ]] با [[معاویه]] و [[حیله]] [[قرآن به نیزه کردن]] او و داستان حکمین فرمود: آیا به شما نگفتم که [[اهل شام]] بدین وسیله شما را [[فریب]] می‌دهند، جنگ آنها را در هم کوبیده است، بگذارید کارشان را تمام کنیم ولی شما قبول نکردید؟ آیا این طور نبود که من می‌خواستم پسر عموی خود ابن عباس را [[حکم]] قرار دهم و گفتم که او فریب نمی‌خورد، ولی شما [[داوری]] جز [[ابوموسی]] را قبول نکردید و من به ناچار پیشنهاد شما را [[اجابت]] کردم؟ اگر در آن هنگام جز شما کسان دیگری را کمک و [[یاور]] می‌داشتم، هرگز در برابرتان [[تسلیم]] نمی‌شدم. در حضور شما با حکمین شرط کردم که مطابق [[قرآن]] از اول تا آخر آن و مطابق [[سنت رسول الله]]{{صل}} داوری کنند و اگر چنین نکردند [[داوری]] آنها را نخواهیم پذیرفت، آیا این طور نبود؟
ابن کواء با ده نفر پیش آمد و امام ضمن صحبت درباره [[جنگ]] با [[معاویه]] و [[حیله]] [[قرآن به نیزه کردن]] او و داستان حکمین فرمود: آیا به شما نگفتم که [[اهل شام]] بدین وسیله شما را [[فریب]] می‌دهند، جنگ آنها را در هم کوبیده است، بگذارید کارشان را تمام کنیم ولی شما قبول نکردید؟ آیا این طور نبود که من می‌خواستم پسر عموی خود ابن عباس را [[حکم]] قرار دهم و گفتم که او فریب نمی‌خورد، ولی شما [[داوری]] جز [[ابوموسی]] را قبول نکردید و من به ناچار پیشنهاد شما را [[اجابت]] کردم؟ اگر در آن هنگام جز شما کسان دیگری را کمک و [[یاور]] می‌داشتم، هرگز در برابرتان [[تسلیم]] نمی‌شدم. در حضور شما با حکمین شرط کردم که مطابق [[قرآن]] از اول تا آخر آن و مطابق [[سنت رسول الله]] {{صل}} داوری کنند و اگر چنین نکردند [[داوری]] آنها را نخواهیم پذیرفت، آیا این طور نبود؟
[[ابن کواء]]: درست است، همه اینها واقع شد، ولی اکنون چرا به [[جنگ]] [[معاویه]] نمی‌روی؟
[[ابن کواء]]: درست است، همه اینها واقع شد، ولی اکنون چرا به [[جنگ]] [[معاویه]] نمی‌روی؟


خط ۲۳: خط ۲۳:
در این هنگام، ابن کواء با ده تن از یارانش به [[سپاه امام]] پیوستند ولی دیگران [[شعار]] {{متن حدیث|لَا حُكْمَ إِلَّا لِلَّه‌}} سر دارند و [[عبدالله بن وهب]] و [[حرقوص بن زهیر]] را [[امیر]] خود کردند و در [[نهروان]] اردو زدند<ref>بحار الانوار، ج۲۳، ص۳۹۵؛ و نیز با اندکی تفاوت در شرح ابن ابی الحدید، ج۲، ص۲۷۴؛ تهذیب تاریخ دمشق، ج۷، ص۳۰۶.</ref>.
در این هنگام، ابن کواء با ده تن از یارانش به [[سپاه امام]] پیوستند ولی دیگران [[شعار]] {{متن حدیث|لَا حُكْمَ إِلَّا لِلَّه‌}} سر دارند و [[عبدالله بن وهب]] و [[حرقوص بن زهیر]] را [[امیر]] خود کردند و در [[نهروان]] اردو زدند<ref>بحار الانوار، ج۲۳، ص۳۹۵؛ و نیز با اندکی تفاوت در شرح ابن ابی الحدید، ج۲، ص۲۷۴؛ تهذیب تاریخ دمشق، ج۷، ص۳۰۶.</ref>.


۲. [[احتجاج]] دیگر آن [[حضرت]] این است که امام{{ع}} همراه با [[ابن عباس]] به سوی [[خوارج]] رفت و به ابن عباس فرمود: از آنها بپرس که چه چیزی باعث نارضایی شما از [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} شده است؟
۲. [[احتجاج]] دیگر آن [[حضرت]] این است که امام {{ع}} همراه با [[ابن عباس]] به سوی [[خوارج]] رفت و به ابن عباس فرمود: از آنها بپرس که چه چیزی باعث نارضایی شما از [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} شده است؟


ابن عباس پیش آنها رفت و گفت: چه چیزی باعث نارضایی شما از امیرالمؤمنین{{ع}} شده است؟
ابن عباس پیش آنها رفت و گفت: چه چیزی باعث نارضایی شما از امیرالمؤمنین {{ع}} شده است؟
خوارج: نارضایی ما به سبب چیزهایی است که اگر علی{{ع}} در این جا حاضر بود او را [[تکفیر]] می‌کردیم.
خوارج: نارضایی ما به سبب چیزهایی است که اگر علی {{ع}} در این جا حاضر بود او را [[تکفیر]] می‌کردیم.


علی{{ع}} که پشت سر ابن عباس بود، سخن آنها را شنید جلو آمد و فرمود: ای [[مردم]]، من [[علی بن ابی طالب]] هستم، اینک ایرادهایی که بر من دارید بگویید.
علی {{ع}} که پشت سر ابن عباس بود، سخن آنها را شنید جلو آمد و فرمود: ای [[مردم]]، من [[علی بن ابی طالب]] هستم، اینک ایرادهایی که بر من دارید بگویید.
خوارج: یکی از ایرادهای ما این است که نزد تو در [[بصره]] جنگیدیم. وقتی که [[خدا]] تو را بر آنها [[پیروز]] کرد آنچه در [[لشکرگاه]] آنها بود بر ما [[حلال]] کردی، ولی ما را از [[زن‌ها]] و بچه‌هایشان منع نمودی، اگر [[مال]] آنها بر ما حلال بود چطور زن‌هایشان حلال نبود؟
خوارج: یکی از ایرادهای ما این است که نزد تو در [[بصره]] جنگیدیم. وقتی که [[خدا]] تو را بر آنها [[پیروز]] کرد آنچه در [[لشکرگاه]] آنها بود بر ما [[حلال]] کردی، ولی ما را از [[زن‌ها]] و بچه‌هایشان منع نمودی، اگر [[مال]] آنها بر ما حلال بود چطور زن‌هایشان حلال نبود؟


خط ۴۶: خط ۴۶:
آنها همه ساکت شدند و گروه‌هایی از آنان از هر طرف، فریاد برآوردند: التوبه، التوبه، یا [[امیرالمؤمنین]]، پس از آن، حدود هشت هزار تن از آنان به [[امام]] پیوستند و چهار هزار تن دیگر به [[جنگ با امام]] مصمم شدند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۲۷.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[تجلی امامت (کتاب)|تجلی امامت]] ص ۳۳۷.</ref>
آنها همه ساکت شدند و گروه‌هایی از آنان از هر طرف، فریاد برآوردند: التوبه، التوبه، یا [[امیرالمؤمنین]]، پس از آن، حدود هشت هزار تن از آنان به [[امام]] پیوستند و چهار هزار تن دیگر به [[جنگ با امام]] مصمم شدند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۲۷.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[تجلی امامت (کتاب)|تجلی امامت]] ص ۳۳۷.</ref>


==دیدگاه [[خوارج]] در مورد مرتکبان [[گناهان کبیره]]==
== دیدگاه [[خوارج]] در مورد مرتکبان [[گناهان کبیره]] ==
خوارج [[معتقد]] بودند که [[مرتکب گناه]] [[کبیره]]، [[کافر]] است. امام{{ع}} درباره این [[انحراف]] به آنان فرمود:
خوارج [[معتقد]] بودند که [[مرتکب گناه]] [[کبیره]]، [[کافر]] است. امام {{ع}} درباره این [[انحراف]] به آنان فرمود:
{{متن حدیث|فَإِنْ أَبَيْتُمْ إِلَّا أَنْ تَزْعُمُوا أَنِّي أَخْطَأْتُ وَ ضَلَلْتُ فَلِمَ تُضَلِّلُونَ عَامَّةَ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ{{صل}} بِضَلَالِي وَ تَأْخُذُونَهُمْ بِخَطَئِي وَ تُكَفِّرُونَهُمْ بِذُنُوبِي سُيُوفُكُمْ عَلَى عَوَاتِقِكُمْ تَضَعُونَهَا مَوَاضِعَ الْبُرْءِ وَ السُّقْمِ وَ تَخْلِطُونَ مَنْ أَذْنَبَ بِمَنْ لَمْ يُذْنِبْ وَ قَدْ عَلِمْتُمْ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} رَجَمَ الزَّانِيَ الْمُحْصَنَ ثُمَّ صَلَّى عَلَيْهِ ثُمَّ وَرَّثَهُ أَهْلَهُ وَ قَتَلَ الْقَاتِلَ وَ وَرَّثَ مِيرَاثَهُ أَهْلَهُ وَ قَطَعَ [يَدَ] السَّارِقَ وَ جَلَدَ الزَّانِيَ غَيْرَ الْمُحْصَنِ ثُمَّ قَسَمَ عَلَيْهِمَا مِنَ الْفَيْ‌ءِ وَ نَكَحَا الْمُسْلِمَاتِ فَأَخَذَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} بِذُنُوبِهِمْ وَ أَقَامَ حَقَّ اللَّهِ فِيهِمْ وَ لَمْ يَمْنَعْهُمْ سَهْمَهُمْ مِنَ الْإِسْلَامِ وَ لَمْ يُخْرِجْ أَسْمَاءَهُمْ مِنْ بَيْنِ أَهْلِهِ...}}.
{{متن حدیث|فَإِنْ أَبَيْتُمْ إِلَّا أَنْ تَزْعُمُوا أَنِّي أَخْطَأْتُ وَ ضَلَلْتُ فَلِمَ تُضَلِّلُونَ عَامَّةَ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ {{صل}} بِضَلَالِي وَ تَأْخُذُونَهُمْ بِخَطَئِي وَ تُكَفِّرُونَهُمْ بِذُنُوبِي سُيُوفُكُمْ عَلَى عَوَاتِقِكُمْ تَضَعُونَهَا مَوَاضِعَ الْبُرْءِ وَ السُّقْمِ وَ تَخْلِطُونَ مَنْ أَذْنَبَ بِمَنْ لَمْ يُذْنِبْ وَ قَدْ عَلِمْتُمْ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ {{صل}} رَجَمَ الزَّانِيَ الْمُحْصَنَ ثُمَّ صَلَّى عَلَيْهِ ثُمَّ وَرَّثَهُ أَهْلَهُ وَ قَتَلَ الْقَاتِلَ وَ وَرَّثَ مِيرَاثَهُ أَهْلَهُ وَ قَطَعَ [يَدَ] السَّارِقَ وَ جَلَدَ الزَّانِيَ غَيْرَ الْمُحْصَنِ ثُمَّ قَسَمَ عَلَيْهِمَا مِنَ الْفَيْ‌ءِ وَ نَكَحَا الْمُسْلِمَاتِ فَأَخَذَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} بِذُنُوبِهِمْ وَ أَقَامَ حَقَّ اللَّهِ فِيهِمْ وَ لَمْ يَمْنَعْهُمْ سَهْمَهُمْ مِنَ الْإِسْلَامِ وَ لَمْ يُخْرِجْ أَسْمَاءَهُمْ مِنْ بَيْنِ أَهْلِهِ...}}.


اگر در این [[پندار]] خود [[اصرار]] دارید که من [[خطا]] کرده و [[گمراه]] شده‌ام پس چرا به [[گمراهی]] من، همه [[امت]] محمد{{صل}} را گمراه می‌دانید و به خطای من، آنها را مورد [[مؤاخذه]] قرار می‌دهید و به [[گناهان]] من آنها را [[تکفیر]] می‌کنید؟ شما شمشیرهای خود را به دوش گرفته‌اید و از آن در جای سالم و ناسالم استفاده می‌کنید و [[گناهکار]] و بی‌گناه را درهم می‌آمیزید، در حالی که می‌دانید [[پیامبر]]{{صل}} زناکار همسردار را سنگسار می‌کرد اما پس از آن بر جنازه وی [[نماز]] می‌خواند و [[ارث]] او را به خانواده‌اش می‌داد. دست دزد را می‌برید و زناکار بدون [[همسر]] را تازیانه می‌زد ولی سهم آنها را از [[غنائم]] می‌داد و آنها با [[زنان]] [[مسلمان]] [[ازدواج]] می‌کرند. بنابر این، پیامبر{{صل}} آنها را به سبب گناهانشان [[کیفر]] می‌داد و [[حق خدا]] را درباره آنها [[اجرا]] می‌کرد اما در عین حال، سهم آنها را از [[اسلام]] منع نمی‌نمود و نام‌های آنان را از دفتر [[مسلمانان]] خارج نمی‌ساخت»<ref>بحار الانوار، ج۲۳، ص۳۹۷؛ و نیز با اندکی تفاوت در احتجاج طبرسی، ص۱۸۷؛ ابن اعثم، الفتوح، ج۴، ص۱۲۲.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[تجلی امامت (کتاب)|تجلی امامت]] ص ۳۴۰.</ref>
اگر در این [[پندار]] خود [[اصرار]] دارید که من [[خطا]] کرده و [[گمراه]] شده‌ام پس چرا به [[گمراهی]] من، همه [[امت]] محمد {{صل}} را گمراه می‌دانید و به خطای من، آنها را مورد [[مؤاخذه]] قرار می‌دهید و به [[گناهان]] من آنها را [[تکفیر]] می‌کنید؟ شما شمشیرهای خود را به دوش گرفته‌اید و از آن در جای سالم و ناسالم استفاده می‌کنید و [[گناهکار]] و بی‌گناه را درهم می‌آمیزید، در حالی که می‌دانید [[پیامبر]] {{صل}} زناکار همسردار را سنگسار می‌کرد اما پس از آن بر جنازه وی [[نماز]] می‌خواند و [[ارث]] او را به خانواده‌اش می‌داد. دست دزد را می‌برید و زناکار بدون [[همسر]] را تازیانه می‌زد ولی سهم آنها را از [[غنائم]] می‌داد و آنها با [[زنان]] [[مسلمان]] [[ازدواج]] می‌کرند. بنابر این، پیامبر {{صل}} آنها را به سبب گناهانشان [[کیفر]] می‌داد و [[حق خدا]] را درباره آنها [[اجرا]] می‌کرد اما در عین حال، سهم آنها را از [[اسلام]] منع نمی‌نمود و نام‌های آنان را از دفتر [[مسلمانان]] خارج نمی‌ساخت»<ref>بحار الانوار، ج۲۳، ص۳۹۷؛ و نیز با اندکی تفاوت در احتجاج طبرسی، ص۱۸۷؛ ابن اعثم، الفتوح، ج۴، ص۱۲۲.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[تجلی امامت (کتاب)|تجلی امامت]] ص ۳۴۰.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش