جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
| موضوع مرتبط = عراق | | موضوع مرتبط = عراق | ||
| عنوان مدخل = [[عراق]] | | عنوان مدخل = [[عراق]] | ||
| مداخل مرتبط = | | مداخل مرتبط = [[عراق در حدیث]] - [[عراق در نهج البلاغه]] - [[عراق در تاریخ اسلامی]] | ||
| پرسش مرتبط = عراق (پرسش) | | پرسش مرتبط = عراق (پرسش) | ||
}} | }} | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
* [[کشور عراق]] یا عراق [[عرب]]، همجوار [[کشور]] [[ایران]] است و حدود آن از شمال، [[ترکیه]]، از شرق، [[ایران]]، از غرب [[سوریه]] و از جنوب، نجد و خلیج [[فارس]] است. وسعت عراق ۳۱۷.۴۳۸ کیلومتر مربع است. این سرزمین از دو قسمت تشکیل شده است: یک قسمت کوهستانی و قسمت دیگر بیابانی هموار. [[پس از ظهور]] [[اسلام]] و فتوحاتی که نصیب [[مسلمانان]] شد، عراق نیز مانند بسیاری از کشورهای این منطقه در تسلط و استیلای [[مسلمانان]] درآمد. شهرهای مهم عراق عبارتاند از: [[بغداد]]، [[کوفه]]، [[بابل]]، [[بصره]]، [[تکریت]]، [[حلوان]]، [[حیره]]، [[نجف]]، [[کربلا]] و [[سامره]]. عراق بهمعنای کنار دریا و نیز ساحل نیز آمده است. اصولاً سرزمین رسوبی را [[اعراب]] سواد یعنی [[خاک]] سیاه نامیدهاند. رفتهرفته کلمه سواد با عراق یکی شد و عبارت بود از تمام سرزمین [[بابل]]<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 563.</ref>. | * [[کشور عراق]] یا عراق [[عرب]]، همجوار [[کشور]] [[ایران]] است و حدود آن از شمال، [[ترکیه]]، از شرق، [[ایران]]، از غرب [[سوریه]] و از جنوب، نجد و خلیج [[فارس]] است. وسعت عراق ۳۱۷.۴۳۸ کیلومتر مربع است. این سرزمین از دو قسمت تشکیل شده است: یک قسمت کوهستانی و قسمت دیگر بیابانی هموار. [[پس از ظهور]] [[اسلام]] و فتوحاتی که نصیب [[مسلمانان]] شد، عراق نیز مانند بسیاری از کشورهای این منطقه در تسلط و استیلای [[مسلمانان]] درآمد. شهرهای مهم عراق عبارتاند از: [[بغداد]]، [[کوفه]]، [[بابل]]، [[بصره]]، [[تکریت]]، [[حلوان]]، [[حیره]]، [[نجف]]، [[کربلا]] و [[سامره]]. عراق بهمعنای کنار دریا و نیز ساحل نیز آمده است. اصولاً سرزمین رسوبی را [[اعراب]] سواد یعنی [[خاک]] سیاه نامیدهاند. رفتهرفته کلمه سواد با عراق یکی شد و عبارت بود از تمام سرزمین [[بابل]]<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 563.</ref>. | ||
*چون [[خلافت]] از [[امویان]] به [[عباسیان]] رسید، اوضاع چنین اقتضا میکرد که پایتخت جدیدی برای [[دولت]] تازه [[انتخاب]] کنند، از این جهت [[خلیفه دوم عباسی]]، [[بغداد]] را در کنار دجله درست کرد و بعد از مدتی این پایتخت جدید رونق یافت و مرکز [[خلافت]] [[عباسیان]] شد. در قرون وسطی اوضاع طبیعی عراق با امروز بسیار تفاوت داشت و تغییراتی در مجرای دجله و [[فرات]] حاصل شد که تغییراتی در این سرزمین بهوجود آورد.عربها بینالنهرین را به دو [[ناحیه]] سفلی و علیا تقسیم میکردند. بینالنهرین سفلی را عراق مینامیدند و مرز شمالی آن خطی بود از خاور به باختر، که از دجله شروع و به [[فرات]] ختم میشد. در زمان [[عباسیان]]، [[بغداد]] بزرگترین [[شهر]] عراق بود. بینالنهرین علیا را عربها جزیره مینامیدند، زیرا دشتهای پهناور به رود مزبور میپیوستند، احاطه شده بودند و دو شط بزرگ را به هم وصل میکردند<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 563.</ref>. | * چون [[خلافت]] از [[امویان]] به [[عباسیان]] رسید، اوضاع چنین اقتضا میکرد که پایتخت جدیدی برای [[دولت]] تازه [[انتخاب]] کنند، از این جهت [[خلیفه دوم عباسی]]، [[بغداد]] را در کنار دجله درست کرد و بعد از مدتی این پایتخت جدید رونق یافت و مرکز [[خلافت]] [[عباسیان]] شد. در قرون وسطی اوضاع طبیعی عراق با امروز بسیار تفاوت داشت و تغییراتی در مجرای دجله و [[فرات]] حاصل شد که تغییراتی در این سرزمین بهوجود آورد. عربها بینالنهرین را به دو [[ناحیه]] سفلی و علیا تقسیم میکردند. بینالنهرین سفلی را عراق مینامیدند و مرز شمالی آن خطی بود از خاور به باختر، که از دجله شروع و به [[فرات]] ختم میشد. در زمان [[عباسیان]]، [[بغداد]] بزرگترین [[شهر]] عراق بود. بینالنهرین علیا را عربها جزیره مینامیدند، زیرا دشتهای پهناور به رود مزبور میپیوستند، احاطه شده بودند و دو شط بزرگ را به هم وصل میکردند<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 563.</ref>. | ||
* [[مردم]] عراق: [[اقوام]] مختلف این سرزمین عبارتاند از [[عرب]] و ترک و کرد و [[فارس]]. | * [[مردم]] عراق: [[اقوام]] مختلف این سرزمین عبارتاند از [[عرب]] و ترک و کرد و [[فارس]]. در سنوات متمادی عدهای از [[مردم]] ایران بدانجا [[مهاجرت]] کردهاند و بهدلیل وجود اعتاب مقدسه، [[شیعیان]] به آن سرزمین مسافرت میکنند. ۷۰ درصد [[مردم]] عراق، [[عرب]]، ۲۰ درصد کرد، ۴ درصد [[فارس]]، ۵ درصد ترک و نژادهای دیگرند<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 564.</ref>. | ||
* [[مذاهب]] مختلفی در عراق وجود دارد، مانند [[اسلام]]، [[یهود]]، [[مسیحیت]] و اقلیتهای دیگر آشوری و یزیدیه و صابئیه. در این سرزمین با آنکه زبان رسمی [[عربی]] است، اما به زبان کردی، ترکی و [[فارسی]] نیز صحبت میشود. زبانهای دیگر نیز مانند آرامی، عبری و [[سریانی]] ویژه معابد است، ولی تمام این زبانها در زبان رسمی که [[عربی]] است مستهلک شدهاند و [[مذهب]] رسمی، همان [[اسلام]] است<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 564.</ref>. | * [[مذاهب]] مختلفی در عراق وجود دارد، مانند [[اسلام]]، [[یهود]]، [[مسیحیت]] و اقلیتهای دیگر آشوری و یزیدیه و صابئیه. در این سرزمین با آنکه زبان رسمی [[عربی]] است، اما به زبان کردی، ترکی و [[فارسی]] نیز صحبت میشود. زبانهای دیگر نیز مانند آرامی، عبری و [[سریانی]] ویژه معابد است، ولی تمام این زبانها در زبان رسمی که [[عربی]] است مستهلک شدهاند و [[مذهب]] رسمی، همان [[اسلام]] است<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 564.</ref>. | ||
*عراق، [[محل زندگی]] و [[شهادت]] شش [[امام]] [[شیعه]] است و شهرهای [[نجف]]، [[کربلا]]، [[کاظمین]] و [[سامرا]] [[زیارتگاه]] [[شیعیان]] جهان بهشمار میرود. در این سرزمین دو نهر بزرگ وجود دارد: یکی دجله و دیگری [[فرات]]. دجله در طول ۱۸۰۰ کیلومتر و [[فرات]] در ۲۳۵۰ کیلومتر جریان دارد. نهرهای کوچک بسیار و دو دریاچه کوچک به نام دریاچه الحمار به مساحت ۵۲۰۰ کیلومتر مربع در جنوب بین [[بصره]] و ناصریه و دریاچه حیاتیه به مساحت ۱۴۰ کیلومتر مربع بین رمادی و فلوجه و [[اهواز]] نیز وجود دارند<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 564.</ref>. | * عراق، [[محل زندگی]] و [[شهادت]] شش [[امام]] [[شیعه]] است و شهرهای [[نجف]]، [[کربلا]]، [[کاظمین]] و [[سامرا]] [[زیارتگاه]] [[شیعیان]] جهان بهشمار میرود. در این سرزمین دو نهر بزرگ وجود دارد: یکی دجله و دیگری [[فرات]]. دجله در طول ۱۸۰۰ کیلومتر و [[فرات]] در ۲۳۵۰ کیلومتر جریان دارد. نهرهای کوچک بسیار و دو دریاچه کوچک به نام دریاچه الحمار به مساحت ۵۲۰۰ کیلومتر مربع در جنوب بین [[بصره]] و ناصریه و دریاچه حیاتیه به مساحت ۱۴۰ کیلومتر مربع بین رمادی و فلوجه و [[اهواز]] نیز وجود دارند<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 564.</ref>. | ||
*عراق پس از [[جنگ]] اول جهانی مستقل شد و در تابستان ۱۹۲۱، مجلس، ملک فیصل اول را به [[سلطنت]] برگزید و سپس غازی [[سلطان]] شد و بعد از آن فیصل دوم به [[سلطنت]] رسید. در سال ۱۹۵۸ فیصل سرنگون و در [[کشور عراق]] جمهوری اعلام شد. | * عراق پس از [[جنگ]] اول جهانی مستقل شد و در تابستان ۱۹۲۱، مجلس، ملک فیصل اول را به [[سلطنت]] برگزید و سپس غازی [[سلطان]] شد و بعد از آن فیصل دوم به [[سلطنت]] رسید. در سال ۱۹۵۸ فیصل سرنگون و در [[کشور عراق]] جمهوری اعلام شد. | ||
*عراق از لحاظ [[اقتصادی]] سرزمین متوسطی است. رود دجله قسمتهایی از آن سرزمین را سیراب میکند و از این راه مقداری زراعت غله میشود و نخلستانهای خرما که در کرانه دجله واقعاند منبع درآمدی برای این سرزمین بهشمار میروند. قسمت مهمی از لبنیات و گوشت آنها از [[ناحیه]] کردستان تأمین میشود. منبع نفت نیز یکی از پردرآمدترین منابعی است که عراق در [[اختیار]] دارد<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 564.</ref>. | * عراق از لحاظ [[اقتصادی]] سرزمین متوسطی است. رود دجله قسمتهایی از آن سرزمین را سیراب میکند و از این راه مقداری زراعت غله میشود و نخلستانهای خرما که در کرانه دجله واقعاند منبع درآمدی برای این سرزمین بهشمار میروند. قسمت مهمی از لبنیات و گوشت آنها از [[ناحیه]] کردستان تأمین میشود. منبع نفت نیز یکی از پردرآمدترین منابعی است که عراق در [[اختیار]] دارد<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 564.</ref>. | ||
*آب وهوای عراق: در مناطق کوهستانی، هوای معتدل و در بعضی مناطق سرد و در مناطق هموار و بیابان گرم است و بهطور کلی عراق را میتوان از مناطق حاره بهحساب آورد. هوای شمال معتدل و هوای جنوب گرم است<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 564-565.</ref>. | * آب وهوای عراق: در مناطق کوهستانی، هوای معتدل و در بعضی مناطق سرد و در مناطق هموار و بیابان گرم است و بهطور کلی عراق را میتوان از مناطق حاره بهحساب آورد. هوای شمال معتدل و هوای جنوب گرم است<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 564-565.</ref>. | ||
* [[امام علی]] {{ع}} در [[خطبه]] ۷۱ پس از [[ستایش]] [[پروردگار]] در علل [[نکوهش]] [[اهل عراق]] میفرماید: ای [[مردم]] عراق! همانا شما به [[زن]] بارداری میمانید که در آخرین روزهای بارداری جنین خود را سقط کند و سرپرستش بمیرد، زمانی طولانی بیشوهر ماند و [[میراث]] او را [[خویشاوندان]] دور [[غارت]] کنند. [[آگاه]] باشید! من با [[اختیار]] خود به سویشما نیامدم، بلکه به طرف دیار شما کشانده شدم. به من خبر دادند که میگویید [[علی]] [[دروغ]] میگوید!! [[خدا]] شما را بکشد، به چه کسی [[دروغ]] روا داشتهاید؟ آیا به [[خدا]] [[دروغ]] روا داشتم؟ در حالیکه من نخستین کسی هستم که به [[خدا]] [[ایمان]] آوردم، یا بر پیامبرش؟ من اول کسیبودم که او را [[تصدیق]] کردم! نه به [[خدا]] هرگز! آنچه گفتم واقعیتی است که شما از دانستن آن دورید و شایستگیدرک آن را ندارید، مادرتان در سوگ شما [[زاری]] کند. پیمانه [[علم]] را رایگان به شما بخشیدم، اگر ظرفیت داشته باشید؛ و به زودی خبر آن را خواهید فهمید<ref>{{متن حدیث|أَمَّا بَعْدُ، يَا أَهْلَ الْعِرَاقِ فَإِنَّمَا أَنْتُمْ كَالْمَرْأَةِ الْحَامِلِ حَمَلَتْ، فَلَمَّا أَتَمَّتْ أَمْلَصَتْ وَ مَاتَ قَيِّمُهَا وَ طَالَ تَأَيُّمُهَا وَ وَرِثَهَا أَبْعَدُهَا. أَمَا وَ اللَّهِ مَا أَتَيْتُكُمُ اخْتِيَاراً وَ لَكِنْ جِئْتُ إِلَيْكُمْ سَوْقاً. وَ لَقَدْ بَلَغَنِي أَنَّكُمْ تَقُولُونَ عَلِيٌّ يَكْذِبُ! قَاتَلَكُمُ اللَّهُ تَعَالَى، فَعَلَى مَنْ أَكْذِبُ؟ أَعَلَى اللَّهِ؟ فَأَنَا أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِهِ، أَمْ عَلَى نَبِيِّهِ؟ فَأَنَا أَوَّلُ مَنْ صَدَّقَهُ. كَلَّا وَ اللَّهِ لَكِنَّهَا لَهْجَةٌ غِبْتُمْ عَنْهَا وَ لَمْ تَكُونُوا مِنْ أَهْلِهَا. وَيْلُ أُمِّهِ كَيْلًا بِغَيْرِ ثَمَنٍ لَوْ كَانَ لَهُ وِعَاءٌ، "وَ لَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِينٍ}}؛ نهج البلاغه خطبۀ۷۱</ref>. نیز در [[خطبه]] ۱۰۲ از [[آینده]] خونین [[بصره]] و رزم مجاهدانی پیروز خبر میدهد: فتنههایی چون [[تاریکی]] شب که هیچ نیرویی نمیتواند در برابر آنها بایستد و هیچ کس نتواند پرچمهای آنها را پایین کشد، بهسوی شما میآیند، چونان شتری که مهارش کنند، جهاز بر پشت آن نهند و ساربان آن را بکشاند و به سرعت براند. فتنهجویان کسانی هستند که ضربات آنها شدید و غارتگری آنان اندک است. مردمی با آنان [[جهاد]] میکنند که در چشم [[متکبران]] [[خوار]]، روی [[زمین]] گنام و در آسمانها معروفاند. در این هنگام، وای بر تو ای [[بصره]]! از سپاهی که نشانه [[خشم]] و [[انتقام]] [[الهی]] است. بیگرد و غبار و صدایی به تو حمله خواهند کرد و چه زود ساکنانت به [[مرگ سرخ]] و [[گرسنگی]] غبارآلود دچار میشوند!<ref>{{متن حدیث|فِتَنٌ كَقِطَعِ اللَّيْلِ الْمُظْلِمِ، لَا تَقُومُ لَهَا قَائِمَةٌ وَ لَا تُرَدُّ لَهَا رَايَةٌ، تَأْتِيكُمْ مَزْمُومَةً مَرْحُولَةً، يَحْفِزُهَا قَائِدُهَا وَ يَجْهَدُهَا رَاكِبُهَا، أَهْلُهَا قَوْمٌ شَدِيدٌ كَلَبُهُمْ قَلِيلٌ سَلَبُهُمْ، يُجَاهِدُهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ قَوْمٌ أَذِلَّةٌ عِنْدَ الْمُتَكَبِّرِينَ، فِي الْأَرْضِ مَجْهُولُونَ وَ فِي السَّمَاءِ مَعْرُوفُونَ. فَوَيْلٌ لَكِ يَا بَصْرَةُ عِنْدَ ذَلِكِ مِنْ جَيْشٍ مِنْ نِقَمِ اللَّهِ، لَا رَهَجَ لَهُ وَ لَا حَسَّ، وَ سَيُبْتَلَى أَهْلُكِ بِالْمَوْتِ الْأَحْمَرِ وَ الْجُوعِ الْأَغْبَرِ}}؛ نهج البلاغه خطبۀ۱۰۲</ref>.<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 565.</ref> | * [[امام علی]] {{ع}} در [[خطبه]] ۷۱ پس از [[ستایش]] [[پروردگار]] در علل [[نکوهش]] [[اهل عراق]] میفرماید: ای [[مردم]] عراق! همانا شما به [[زن]] بارداری میمانید که در آخرین روزهای بارداری جنین خود را سقط کند و سرپرستش بمیرد، زمانی طولانی بیشوهر ماند و [[میراث]] او را [[خویشاوندان]] دور [[غارت]] کنند. [[آگاه]] باشید! من با [[اختیار]] خود به سویشما نیامدم، بلکه به طرف دیار شما کشانده شدم. به من خبر دادند که میگویید [[علی]] [[دروغ]] میگوید!! [[خدا]] شما را بکشد، به چه کسی [[دروغ]] روا داشتهاید؟ آیا به [[خدا]] [[دروغ]] روا داشتم؟ در حالیکه من نخستین کسی هستم که به [[خدا]] [[ایمان]] آوردم، یا بر پیامبرش؟ من اول کسیبودم که او را [[تصدیق]] کردم! نه به [[خدا]] هرگز! آنچه گفتم واقعیتی است که شما از دانستن آن دورید و شایستگیدرک آن را ندارید، مادرتان در سوگ شما [[زاری]] کند. پیمانه [[علم]] را رایگان به شما بخشیدم، اگر ظرفیت داشته باشید؛ و به زودی خبر آن را خواهید فهمید<ref>{{متن حدیث|أَمَّا بَعْدُ، يَا أَهْلَ الْعِرَاقِ فَإِنَّمَا أَنْتُمْ كَالْمَرْأَةِ الْحَامِلِ حَمَلَتْ، فَلَمَّا أَتَمَّتْ أَمْلَصَتْ وَ مَاتَ قَيِّمُهَا وَ طَالَ تَأَيُّمُهَا وَ وَرِثَهَا أَبْعَدُهَا. أَمَا وَ اللَّهِ مَا أَتَيْتُكُمُ اخْتِيَاراً وَ لَكِنْ جِئْتُ إِلَيْكُمْ سَوْقاً. وَ لَقَدْ بَلَغَنِي أَنَّكُمْ تَقُولُونَ عَلِيٌّ يَكْذِبُ! قَاتَلَكُمُ اللَّهُ تَعَالَى، فَعَلَى مَنْ أَكْذِبُ؟ أَعَلَى اللَّهِ؟ فَأَنَا أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِهِ، أَمْ عَلَى نَبِيِّهِ؟ فَأَنَا أَوَّلُ مَنْ صَدَّقَهُ. كَلَّا وَ اللَّهِ لَكِنَّهَا لَهْجَةٌ غِبْتُمْ عَنْهَا وَ لَمْ تَكُونُوا مِنْ أَهْلِهَا. وَيْلُ أُمِّهِ كَيْلًا بِغَيْرِ ثَمَنٍ لَوْ كَانَ لَهُ وِعَاءٌ، "وَ لَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِينٍ}}؛ نهج البلاغه خطبۀ۷۱</ref>. نیز در [[خطبه]] ۱۰۲ از [[آینده]] خونین [[بصره]] و رزم مجاهدانی پیروز خبر میدهد: فتنههایی چون [[تاریکی]] شب که هیچ نیرویی نمیتواند در برابر آنها بایستد و هیچ کس نتواند پرچمهای آنها را پایین کشد، بهسوی شما میآیند، چونان شتری که مهارش کنند، جهاز بر پشت آن نهند و ساربان آن را بکشاند و به سرعت براند. فتنهجویان کسانی هستند که ضربات آنها شدید و غارتگری آنان اندک است. مردمی با آنان [[جهاد]] میکنند که در چشم [[متکبران]] [[خوار]]، روی [[زمین]] گنام و در آسمانها معروفاند. در این هنگام، وای بر تو ای [[بصره]]! از سپاهی که نشانه [[خشم]] و [[انتقام]] [[الهی]] است. بیگرد و غبار و صدایی به تو حمله خواهند کرد و چه زود ساکنانت به [[مرگ سرخ]] و [[گرسنگی]] غبارآلود دچار میشوند!<ref>{{متن حدیث|فِتَنٌ كَقِطَعِ اللَّيْلِ الْمُظْلِمِ، لَا تَقُومُ لَهَا قَائِمَةٌ وَ لَا تُرَدُّ لَهَا رَايَةٌ، تَأْتِيكُمْ مَزْمُومَةً مَرْحُولَةً، يَحْفِزُهَا قَائِدُهَا وَ يَجْهَدُهَا رَاكِبُهَا، أَهْلُهَا قَوْمٌ شَدِيدٌ كَلَبُهُمْ قَلِيلٌ سَلَبُهُمْ، يُجَاهِدُهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ قَوْمٌ أَذِلَّةٌ عِنْدَ الْمُتَكَبِّرِينَ، فِي الْأَرْضِ مَجْهُولُونَ وَ فِي السَّمَاءِ مَعْرُوفُونَ. فَوَيْلٌ لَكِ يَا بَصْرَةُ عِنْدَ ذَلِكِ مِنْ جَيْشٍ مِنْ نِقَمِ اللَّهِ، لَا رَهَجَ لَهُ وَ لَا حَسَّ، وَ سَيُبْتَلَى أَهْلُكِ بِالْمَوْتِ الْأَحْمَرِ وَ الْجُوعِ الْأَغْبَرِ}}؛ نهج البلاغه خطبۀ۱۰۲</ref>.<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 565.</ref> | ||