جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۷: | خط ۷: | ||
}} | }} | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
چون [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} زمام امور [[مسلمانان]] را به دست گرفت دوباره [[سیره]] [[مساوات]] را زنده ساخت و در جمع [[مهاجران]] و [[انصار]] و همه مسلمانان در خطبهای فرمود<ref>تحف العقول، ص۱۲۴-۱۲۶؛ نهج السعادة، ج۱، ص۲۰۰-۲۰۶؛ و نیز ر.ک: المعیار و الموازنة، ص۱۱۰-۱۱۲؛ شرح ابن أبی الحدید، ج۷، ص۳۹-۴۰.</ref>: {{متن حدیث|فَأَفْضَلُ النَّاسِ أَيُّهَا النَّاسُ عِنْدَ اللَّهِ مَنْزِلَةً وَ أَعْظَمُهُمْ عِنْدَ اللَّهِ خَطَراً أَطْوَعُهُمْ لِأَمْرِ اللَّهِ وَ أَعْمَلُهُمْ بِطَاعَةِ اللَّهِ وَ أَتْبَعُهُمْ لِسُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} وَ أَحْيَاهُمْ لِكِتَابِ اللَّهِ فَلَيْسَ لِأَحَدٍ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ عِنْدَنَا فَضْلٌ إِلَّا بِطَاعَةِ اللَّهِ وَ طَاعَةِ رَسُولِهِ وَ اتِّبَاعِ كِتَابِهِ وَ سُنَّةِ نَبِيِّهِ{{صل}} هَذَا كِتَابُ اللَّهِ بَيْنَ أَظْهُرِنَا وَ عَهْدُ نَبِيِّ اللَّهِ وَ سِيرَتُهُ فِينَا لَا يَجْهَلُهَا إِلَّا جَاهِلٌ مُخَالِفٌ مُعَانِدٌ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ اللَّهُ- {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ}}<ref>سوره حجرات، آیه ۱۳.</ref> فَمَنِ اتَّقَى اللَّهَ فَهُوَ الشَّرِيفُ الْمُكْرَمُ الْمُحَبُّ وَ كَذَلِكَ أَهْلُ طَاعَتِهِ وَ طَاعَةِ رَسُولِ اللَّهِ يَقُولُ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ- {{متن قرآن|إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>سوره آل عمران، آیه ۳۱.</ref> وَ قَالَ {{متن قرآن|قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْكَافِرِينَ}}<ref>سوره آل عمران، آیه ۳۲.</ref>}}<ref>«ای مردم، بهترین مردمان از نظر مقام پیش خدا و باارزشترین آنان نزد خدا، فرمانبرترین آنان است برای فرمان خدا و کارکنترینشان به طاعت خدا و پیروترینشان بر سنّت رسول خدا{{صل}} و آنان که کتاب خدا را زندهتر دارند. برای هیچ یک از خلق خدا نزد ما فضلی نیست مگر به طاعت خدا و طاعت رسولش و پیروی از کتاب او و سنت فرستادهاش. این کتاب خدا و فرمان پیامبر خدا و سیره اوست در میان ما، و جز جاهل و مخالف و معاند آن را نادیده نگیرد، که از خدای عز و جل است و میفرماید: "ای مردم، ما شما را از مرد و زنی آفریدیم، و شما را ملت ملت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یکدیگر شناسایی متقابل حاصل کنید. در حقیقت گرامیترین شما نزد خدا باتقواترین شما است". هر که تقوا دارد شریف و با کرامت و دوستداشتنی است، و نیز آن کس که اهل طاعت خدا و طاعت رسول خدا است. خداوند در کتاب خویش میفرماید: "اگر خدا را دوست دارید، از من پیروی کنید تا خدا دوستتان بدارد و گناهانتان را بر شما ببخشاید، و خداوند آمرزنده مهربان است» و فرمود: «و خدا و پیامبر [او] را اطاعت کنید. پس اگر رویگردان شدند، قطعاً خداوند کافران را دوست ندارد."» در نسخ موجود به همین نحو است و آیه ۳۲ سوره آل عمران بدین صورت است: {{متن قرآن|قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْكَافِرِينَ}} [«بگو از خداوند و پیامبر فرمان برید و اگر پشت کردند (بدانند که) بیگمان خداوند کافران را دوست نمیدارد» سوره آل عمران، آیه ۳۲]. احتمال دارد آن چه در متن آمده است نقل به معنای کلام امام باشد و یا این که راوی یا کاتب یا ناسخ اشتباه کرده باشد. ر.ک: پانوشت نهج السعادة، ج۱، ص۲۰۱.</ref>. | چون [[علی بن ابی طالب]] {{ع}} زمام امور [[مسلمانان]] را به دست گرفت دوباره [[سیره]] [[مساوات]] را زنده ساخت و در جمع [[مهاجران]] و [[انصار]] و همه مسلمانان در خطبهای فرمود<ref>تحف العقول، ص۱۲۴-۱۲۶؛ نهج السعادة، ج۱، ص۲۰۰-۲۰۶؛ و نیز ر. ک: المعیار و الموازنة، ص۱۱۰-۱۱۲؛ شرح ابن أبی الحدید، ج۷، ص۳۹-۴۰.</ref>: {{متن حدیث|فَأَفْضَلُ النَّاسِ أَيُّهَا النَّاسُ عِنْدَ اللَّهِ مَنْزِلَةً وَ أَعْظَمُهُمْ عِنْدَ اللَّهِ خَطَراً أَطْوَعُهُمْ لِأَمْرِ اللَّهِ وَ أَعْمَلُهُمْ بِطَاعَةِ اللَّهِ وَ أَتْبَعُهُمْ لِسُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}} وَ أَحْيَاهُمْ لِكِتَابِ اللَّهِ فَلَيْسَ لِأَحَدٍ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ عِنْدَنَا فَضْلٌ إِلَّا بِطَاعَةِ اللَّهِ وَ طَاعَةِ رَسُولِهِ وَ اتِّبَاعِ كِتَابِهِ وَ سُنَّةِ نَبِيِّهِ {{صل}} هَذَا كِتَابُ اللَّهِ بَيْنَ أَظْهُرِنَا وَ عَهْدُ نَبِيِّ اللَّهِ وَ سِيرَتُهُ فِينَا لَا يَجْهَلُهَا إِلَّا جَاهِلٌ مُخَالِفٌ مُعَانِدٌ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ اللَّهُ- {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ}}<ref>سوره حجرات، آیه ۱۳.</ref> فَمَنِ اتَّقَى اللَّهَ فَهُوَ الشَّرِيفُ الْمُكْرَمُ الْمُحَبُّ وَ كَذَلِكَ أَهْلُ طَاعَتِهِ وَ طَاعَةِ رَسُولِ اللَّهِ يَقُولُ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ- {{متن قرآن|إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>سوره آل عمران، آیه ۳۱.</ref> وَ قَالَ {{متن قرآن|قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْكَافِرِينَ}}<ref>سوره آل عمران، آیه ۳۲.</ref>}}<ref>«ای مردم، بهترین مردمان از نظر مقام پیش خدا و باارزشترین آنان نزد خدا، فرمانبرترین آنان است برای فرمان خدا و کارکنترینشان به طاعت خدا و پیروترینشان بر سنّت رسول خدا {{صل}} و آنان که کتاب خدا را زندهتر دارند. برای هیچ یک از خلق خدا نزد ما فضلی نیست مگر به طاعت خدا و طاعت رسولش و پیروی از کتاب او و سنت فرستادهاش. این کتاب خدا و فرمان پیامبر خدا و سیره اوست در میان ما، و جز جاهل و مخالف و معاند آن را نادیده نگیرد، که از خدای عز و جل است و میفرماید: "ای مردم، ما شما را از مرد و زنی آفریدیم، و شما را ملت ملت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یکدیگر شناسایی متقابل حاصل کنید. در حقیقت گرامیترین شما نزد خدا باتقواترین شما است". هر که تقوا دارد شریف و با کرامت و دوستداشتنی است، و نیز آن کس که اهل طاعت خدا و طاعت رسول خدا است. خداوند در کتاب خویش میفرماید: "اگر خدا را دوست دارید، از من پیروی کنید تا خدا دوستتان بدارد و گناهانتان را بر شما ببخشاید، و خداوند آمرزنده مهربان است» و فرمود: «و خدا و پیامبر [او] را اطاعت کنید. پس اگر رویگردان شدند، قطعاً خداوند کافران را دوست ندارد."» در نسخ موجود به همین نحو است و آیه ۳۲ سوره آل عمران بدین صورت است: {{متن قرآن|قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْكَافِرِينَ}} [«بگو از خداوند و پیامبر فرمان برید و اگر پشت کردند (بدانند که) بیگمان خداوند کافران را دوست نمیدارد» سوره آل عمران، آیه ۳۲]. احتمال دارد آن چه در متن آمده است نقل به معنای کلام امام باشد و یا این که راوی یا کاتب یا ناسخ اشتباه کرده باشد. ر. ک: پانوشت نهج السعادة، ج۱، ص۲۰۱.</ref>. | ||
{{متن حدیث|ثُمَّ صَاحَ بِأَعْلَى صَوْتِهِ يَا مَعَاشِرَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ وَ يَا مَعَاشِرَ الْمُسْلِمِينَ أَ تَمُنُّونَ عَلَى اللَّهِ وَ عَلَى رَسُولِهِ بِإِسْلَامِكُمْ وَ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ الْمَنُّ عَلَيْكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ ثُمَّ قَالَ أَلَا إِنَّهُ مَنِ اسْتَقْبَلَ قِبْلَتَنَا وَ أَكَلَ ذَبِيحَتَنَا وَ شَهِدَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ أَجْرَيْنَا عَلَيْهِ أَحْكَامَ الْقُرْآنِ وَ أَقْسَامَ الْإِسْلَامِ لَيْسَ لِأَحَدٍ عَلَى أَحَدٍ فَضْلٌ إِلَّا بِتَقْوَى اللَّهِ وَ طَاعَتِهِ جَعَلَنَا اللَّهُ وَ إِيَّاكُمْ مِنَ الْمُتَّقِينَ وَ أَوْلِيَائِهِ وَ أَحِبَّائِهِ الَّذِينَ {{متن قرآن|لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ...}}<ref> سوره بقره، آیه ۳۸.</ref>}}<ref>«سپس به آواز بلند فریاد زد: ای جمعیت مهاجران و انصار، ای جمعیت مسلمانان، آیا بر خدا و رسولش منت دارید که مسلمانید؟ خدا و رسولش بر شما منت دارند اگر راست بگویید. سپس فرمود: آگاه باشید، به درستی هر که رو به قبله ما دارد و ذبیحه ما را میخورد و بر یگانگی خدا و بندگی و رسالت محمد{{صل}} شهادت میدهد، احکام قرآن و بهرههای اسلام را در حق او اجرا میکنیم. کسی را بر دیگری برتری نیست جز به تقوای الهی و اطاعت او. خداوند ما را و شما را از جمله متقیان و دوستان و اولیای خودش که ترسی بر آنان نیست و اندوهی ندارند، قرار دهد».</ref> | {{متن حدیث|ثُمَّ صَاحَ بِأَعْلَى صَوْتِهِ يَا مَعَاشِرَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ وَ يَا مَعَاشِرَ الْمُسْلِمِينَ أَ تَمُنُّونَ عَلَى اللَّهِ وَ عَلَى رَسُولِهِ بِإِسْلَامِكُمْ وَ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ الْمَنُّ عَلَيْكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ ثُمَّ قَالَ أَلَا إِنَّهُ مَنِ اسْتَقْبَلَ قِبْلَتَنَا وَ أَكَلَ ذَبِيحَتَنَا وَ شَهِدَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ أَجْرَيْنَا عَلَيْهِ أَحْكَامَ الْقُرْآنِ وَ أَقْسَامَ الْإِسْلَامِ لَيْسَ لِأَحَدٍ عَلَى أَحَدٍ فَضْلٌ إِلَّا بِتَقْوَى اللَّهِ وَ طَاعَتِهِ جَعَلَنَا اللَّهُ وَ إِيَّاكُمْ مِنَ الْمُتَّقِينَ وَ أَوْلِيَائِهِ وَ أَحِبَّائِهِ الَّذِينَ {{متن قرآن|لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ...}}<ref> سوره بقره، آیه ۳۸.</ref>}}<ref>«سپس به آواز بلند فریاد زد: ای جمعیت مهاجران و انصار، ای جمعیت مسلمانان، آیا بر خدا و رسولش منت دارید که مسلمانید؟ خدا و رسولش بر شما منت دارند اگر راست بگویید. سپس فرمود: آگاه باشید، به درستی هر که رو به قبله ما دارد و ذبیحه ما را میخورد و بر یگانگی خدا و بندگی و رسالت محمد {{صل}} شهادت میدهد، احکام قرآن و بهرههای اسلام را در حق او اجرا میکنیم. کسی را بر دیگری برتری نیست جز به تقوای الهی و اطاعت او. خداوند ما را و شما را از جمله متقیان و دوستان و اولیای خودش که ترسی بر آنان نیست و اندوهی ندارند، قرار دهد».</ref> | ||
{{متن حدیث|ثُمَّ قَالَ أَلَا إِنَّ هَذِهِ الدُّنْيَا الَّتِي أَصْبَحْتُمْ تَتَمَنَّوْنَهَا وَ تَرْغَبُونَ فِيهَا وَ أَصْبَحَتْ تَعِظُكُمْ وَ تَرْمِيكُمْ لَيْسَتْ بِدَارِكُمْ وَ لَا مَنْزِلِكُمُ الَّذِي خُلِقْتُمْ لَهُ وَ لَا الَّذِي دُعِيتُمْ إِلَيْهِ أَلَا وَ إِنَّهَا لَيْسَتْ بِبَاقِيَةٍ لَكُمْ وَ لَا تَبْقَوْنَ عَلَيْهَا فَلَا يَغُرَّنَّكُمْ عَاجِلُهَا فَقَدْ حُذِّرْتُمُوهَا وَ وُصِفَتْ لَكُمْ وَ جَرَّبْتُمُوهَا فَأَصْبَحْتُمْ لَا تَحْمَدُونَ عَاقِبَتَهَا فَسَابِقُوا رَحِمَكُمُ اللَّهُ إِلَى مَنَازِلِكُمُ الَّتِي أُمِرْتُمْ أَنْ تَعْمُرُوهَا فَهِيَ الْعَامِرَةُ الَّتِي لَا تَخْرَبُ أَبَداً وَ الْبَاقِيَةُ الَّتِي لَا تَنْفَدُ رَغَّبَكُمُ اللَّهُ فِيهَا وَ دَعَاكُمْ إِلَيْهَا وَ جَعَلَ لَكُمُ الثَّوَابَ فِيهَا...}} <ref>«سپس فرمود: آگاه باشید، به درستی این دنیا که شما آرزوی آن را دارید و بدان شیفتهاید و آن هم شما را میخواند و پیش میراند، خانه و کاشانه شما نیست که برای آن آفریده و بدان دعوت شدهاید. آگاه باشید که نه این دنیا برای شما بماند و نه شما برای آن مبادا نقد بودن آن شما را بفریبد. پس به یقین از آن بر حذر داشته شدهاید و آن را به شما معرفی کردهاید و خود آن را آزمودهاید و سرانجام نیز آن را نمیپسندید. پس خدایتان رحمت کند، بدان خانههایی که فرمان دارید آبادشان کنید، پیشی گیرید که آنها آبادانیاند که هرگز ویران نشوند و بمانند و نابود نگردند. خداوند شما را بدانها تشویق کرده، دعوت نموده و ثواب شما را در آنها قرار داده است».</ref> | {{متن حدیث|ثُمَّ قَالَ أَلَا إِنَّ هَذِهِ الدُّنْيَا الَّتِي أَصْبَحْتُمْ تَتَمَنَّوْنَهَا وَ تَرْغَبُونَ فِيهَا وَ أَصْبَحَتْ تَعِظُكُمْ وَ تَرْمِيكُمْ لَيْسَتْ بِدَارِكُمْ وَ لَا مَنْزِلِكُمُ الَّذِي خُلِقْتُمْ لَهُ وَ لَا الَّذِي دُعِيتُمْ إِلَيْهِ أَلَا وَ إِنَّهَا لَيْسَتْ بِبَاقِيَةٍ لَكُمْ وَ لَا تَبْقَوْنَ عَلَيْهَا فَلَا يَغُرَّنَّكُمْ عَاجِلُهَا فَقَدْ حُذِّرْتُمُوهَا وَ وُصِفَتْ لَكُمْ وَ جَرَّبْتُمُوهَا فَأَصْبَحْتُمْ لَا تَحْمَدُونَ عَاقِبَتَهَا فَسَابِقُوا رَحِمَكُمُ اللَّهُ إِلَى مَنَازِلِكُمُ الَّتِي أُمِرْتُمْ أَنْ تَعْمُرُوهَا فَهِيَ الْعَامِرَةُ الَّتِي لَا تَخْرَبُ أَبَداً وَ الْبَاقِيَةُ الَّتِي لَا تَنْفَدُ رَغَّبَكُمُ اللَّهُ فِيهَا وَ دَعَاكُمْ إِلَيْهَا وَ جَعَلَ لَكُمُ الثَّوَابَ فِيهَا...}} <ref>«سپس فرمود: آگاه باشید، به درستی این دنیا که شما آرزوی آن را دارید و بدان شیفتهاید و آن هم شما را میخواند و پیش میراند، خانه و کاشانه شما نیست که برای آن آفریده و بدان دعوت شدهاید. آگاه باشید که نه این دنیا برای شما بماند و نه شما برای آن مبادا نقد بودن آن شما را بفریبد. پس به یقین از آن بر حذر داشته شدهاید و آن را به شما معرفی کردهاید و خود آن را آزمودهاید و سرانجام نیز آن را نمیپسندید. پس خدایتان رحمت کند، بدان خانههایی که فرمان دارید آبادشان کنید، پیشی گیرید که آنها آبادانیاند که هرگز ویران نشوند و بمانند و نابود نگردند. خداوند شما را بدانها تشویق کرده، دعوت نموده و ثواب شما را در آنها قرار داده است».</ref> | ||
{{متن حدیث|فَانْظُرُوا يَا مَعَاشِرَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ وَ أَهْلِ دِينِ اللَّهِ مَا وُصِفْتُمْ بِهِ فِي كِتَابِ اللَّهِ وَ نَزَلْتُمْ بِهِ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} وَ جَاهَدْتُمْ عَلَيْهِ فِيمَا فُضِّلْتُمْ بِهِ أَ بِالْحَسَبِ وَ النَّسَبِ أَمْ بِعَمَلٍ وَ طَاعَةٍ فَاسْتَتِمُّوا نِعَمَهُ عَلَيْكُمْ رَحِمَكُمُ اللَّهُ بِالصَّبْرِ لِأَنْفُسِكُمْ وَ الْمُحَافَظَةِ عَلَى مَنِ اسْتَحْفَظَكُمُ اللَّهُ مِنْ كِتَابِهِ أَلَا وَ إِنَّهُ لَا يَضُرُّكُمْ تَوَاضُعُ شَيْءٍ مِنْ دُنْيَاكُمْ بَعْدَ حِفْظِكُمْ وَصِيَّةَ اللَّهِ وَ التَّقْوَى وَ لَا يَنْفَعُكُمْ شَيْءٌ حَافَظْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَمْرِ دُنْيَاكُمْ بَعْدَ تَضْيِيعِ مَا أُمِرْتُمْ بِهِ مِنَ التَّقْوَى فَعَلَيْكُمْ عِبَادَ اللَّهِ بِالتَّسْلِيمِ لِأَمْرِهِ وَ الرِّضَا بِقَضَائِهِ وَ الصَّبْرِ عَلَى بَلَائِهِ...}} <ref>«ای جمعیت مهاجر و انصار و اهل دین خدا! در آن چه قرآن برای شما شرح داده است و مقامی که نزد رسول خدا{{صل}} داشتید و بر سر آن مبارزه و جهاد کردید تأمل کنید که در چه چیز برتری یافتید، آیا به خاندان و نژاد؟ یا به عمل و طاعت؟ خدایتان رحمت کند، نعمت خدا را به وسیله صبر و محافظت بر کسانی که خدا برای حفظ قرآن خود برای شما گماشته است، بر خود به کمال رسانید. آگاه باشید، پایین آمدن میزان دنیایتان، پس از آنکه سفارش خدا و تقوا را نگه دارید، بر شما زیانی ندارد. و هر آن چه از دنیای خود حفظ کنید، پس از آنکه آن چه از تقوا را که دستور دارید تباه کردید، به شما سودی ندهد. ای بندگان خدا، بر شما باد که تسلیم فرمان خدا، راضی به قضای الهی و قرین صبر بر بلای او باشید».</ref> | {{متن حدیث|فَانْظُرُوا يَا مَعَاشِرَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ وَ أَهْلِ دِينِ اللَّهِ مَا وُصِفْتُمْ بِهِ فِي كِتَابِ اللَّهِ وَ نَزَلْتُمْ بِهِ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}} وَ جَاهَدْتُمْ عَلَيْهِ فِيمَا فُضِّلْتُمْ بِهِ أَ بِالْحَسَبِ وَ النَّسَبِ أَمْ بِعَمَلٍ وَ طَاعَةٍ فَاسْتَتِمُّوا نِعَمَهُ عَلَيْكُمْ رَحِمَكُمُ اللَّهُ بِالصَّبْرِ لِأَنْفُسِكُمْ وَ الْمُحَافَظَةِ عَلَى مَنِ اسْتَحْفَظَكُمُ اللَّهُ مِنْ كِتَابِهِ أَلَا وَ إِنَّهُ لَا يَضُرُّكُمْ تَوَاضُعُ شَيْءٍ مِنْ دُنْيَاكُمْ بَعْدَ حِفْظِكُمْ وَصِيَّةَ اللَّهِ وَ التَّقْوَى وَ لَا يَنْفَعُكُمْ شَيْءٌ حَافَظْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَمْرِ دُنْيَاكُمْ بَعْدَ تَضْيِيعِ مَا أُمِرْتُمْ بِهِ مِنَ التَّقْوَى فَعَلَيْكُمْ عِبَادَ اللَّهِ بِالتَّسْلِيمِ لِأَمْرِهِ وَ الرِّضَا بِقَضَائِهِ وَ الصَّبْرِ عَلَى بَلَائِهِ...}} <ref>«ای جمعیت مهاجر و انصار و اهل دین خدا! در آن چه قرآن برای شما شرح داده است و مقامی که نزد رسول خدا {{صل}} داشتید و بر سر آن مبارزه و جهاد کردید تأمل کنید که در چه چیز برتری یافتید، آیا به خاندان و نژاد؟ یا به عمل و طاعت؟ خدایتان رحمت کند، نعمت خدا را به وسیله صبر و محافظت بر کسانی که خدا برای حفظ قرآن خود برای شما گماشته است، بر خود به کمال رسانید. آگاه باشید، پایین آمدن میزان دنیایتان، پس از آنکه سفارش خدا و تقوا را نگه دارید، بر شما زیانی ندارد. و هر آن چه از دنیای خود حفظ کنید، پس از آنکه آن چه از تقوا را که دستور دارید تباه کردید، به شما سودی ندهد. ای بندگان خدا، بر شما باد که تسلیم فرمان خدا، راضی به قضای الهی و قرین صبر بر بلای او باشید».</ref> | ||
{{متن حدیث|فَأَمَّا هَذَا الْفَيْءُ فَلَيْسَ لِأَحَدٍ فِيهِ عَلَى أَحَدٍ أَثَرَةٌ قَدْ فَرَغَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ قَسْمِهِ فَهُوَ مَالُ اللَّهِ وَ أَنْتُمْ عِبَادُ اللَّهِ الْمُسْلِمُونَ وَ هَذَا كِتَابُ اللَّهِ بِهِ أَقْرَرْنَا وَ عَلَيْهِ شَهِدْنَا وَ لَهُ أَسْلَمْنَا وَ عَهْدُ نَبِيِّنَا بَيْنَ أَظْهُرِنَا فَسَلِّمُوا رَحِمَكُمُ اللَّهُ فَمَنْ لَمْ يَرْضَ بِهَذَا فَلْيَتَوَلَّ كَيْفَ شَاءَ فَإِنَّ الْعَامِلَ بِطَاعَةِ اللَّهِ وَ الْحَاكِمَ بِحُكْمِ اللَّهِ لَا وَحْشَةَ عَلَيْهِ أُولَئِكَ الَّذِينَ {{متن قرآن|لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ}}<ref>«نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین میگردند» سوره بقره، آیه ۳۸.</ref>- {{متن قرآن|أُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ}}<ref>«و آنانند که رستگارند» سوره بقره، آیه ۵.</ref> وَ نَسْأَلُ اللَّهَ رَبَّنَا وَ إِلَهَنَا أَنْ يَجْعَلَنَا وَ إِيَّاكُمْ مِنْ أَهْلِ طَاعَتِهِ وَ أَنْ يَجْعَلَ رَغْبَتَنَا وَ رَغْبَتَكُمْ فِيمَا عِنْدَهُ أَقُولُ مَا سَمِعْتُمْ وَ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ لِي وَ لَكُمْ}}<ref>«اما این دارایی بیتالمال برای همه است و کسی را بر کسی در آن برتری نیست. خدای عز و جل قسمت آن را مقرر داشته است. آن مال خداست و شما همگی بندههای مسلمان خدایید. این هم قرآن خدا که بدان اعتراف داریم و بر آن گواهیم و بدان تسلیم شدهایم؛ و این سنت پیامبر ماست که در برابر ماست. خدایتان رحمت کند، همگی آن را بپذیرید و هر که آن را نپسندد هر طور خواهد روی بگرداند، زیرا آنکه به طاعت خدا عمل کند و به حکم خدا حکومت کند هراسی ندارد، آنانند که «نه بیمی بر ایشان است و نه اندوهناک خواهد شد»، «و آنان همان رستگارانند». و از خدا، پروردگارمان و معبودمان خواستاریم که ما و شما را از اهل طاعت خود قرار دهد و رغبت ما و شما را بدانچه نزد اوست متوجه سازد. میگویم آن چه را شنیدید و برای خود و شما آمرزش میخواهم».</ref> | {{متن حدیث|فَأَمَّا هَذَا الْفَيْءُ فَلَيْسَ لِأَحَدٍ فِيهِ عَلَى أَحَدٍ أَثَرَةٌ قَدْ فَرَغَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ قَسْمِهِ فَهُوَ مَالُ اللَّهِ وَ أَنْتُمْ عِبَادُ اللَّهِ الْمُسْلِمُونَ وَ هَذَا كِتَابُ اللَّهِ بِهِ أَقْرَرْنَا وَ عَلَيْهِ شَهِدْنَا وَ لَهُ أَسْلَمْنَا وَ عَهْدُ نَبِيِّنَا بَيْنَ أَظْهُرِنَا فَسَلِّمُوا رَحِمَكُمُ اللَّهُ فَمَنْ لَمْ يَرْضَ بِهَذَا فَلْيَتَوَلَّ كَيْفَ شَاءَ فَإِنَّ الْعَامِلَ بِطَاعَةِ اللَّهِ وَ الْحَاكِمَ بِحُكْمِ اللَّهِ لَا وَحْشَةَ عَلَيْهِ أُولَئِكَ الَّذِينَ {{متن قرآن|لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ}}<ref>«نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین میگردند» سوره بقره، آیه ۳۸.</ref>- {{متن قرآن|أُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ}}<ref>«و آنانند که رستگارند» سوره بقره، آیه ۵.</ref> وَ نَسْأَلُ اللَّهَ رَبَّنَا وَ إِلَهَنَا أَنْ يَجْعَلَنَا وَ إِيَّاكُمْ مِنْ أَهْلِ طَاعَتِهِ وَ أَنْ يَجْعَلَ رَغْبَتَنَا وَ رَغْبَتَكُمْ فِيمَا عِنْدَهُ أَقُولُ مَا سَمِعْتُمْ وَ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ لِي وَ لَكُمْ}}<ref>«اما این دارایی بیتالمال برای همه است و کسی را بر کسی در آن برتری نیست. خدای عز و جل قسمت آن را مقرر داشته است. آن مال خداست و شما همگی بندههای مسلمان خدایید. این هم قرآن خدا که بدان اعتراف داریم و بر آن گواهیم و بدان تسلیم شدهایم؛ و این سنت پیامبر ماست که در برابر ماست. خدایتان رحمت کند، همگی آن را بپذیرید و هر که آن را نپسندد هر طور خواهد روی بگرداند، زیرا آنکه به طاعت خدا عمل کند و به حکم خدا حکومت کند هراسی ندارد، آنانند که «نه بیمی بر ایشان است و نه اندوهناک خواهد شد»، «و آنان همان رستگارانند». و از خدا، پروردگارمان و معبودمان خواستاریم که ما و شما را از اهل طاعت خود قرار دهد و رغبت ما و شما را بدانچه نزد اوست متوجه سازد. میگویم آن چه را شنیدید و برای خود و شما آمرزش میخواهم».</ref> | ||
این همه تأکید [[امام علی]]{{ع}} بر [[فرمانبرداری]] از [[خدا]] و [[رسول]] او، و [[وفاداری]] به [[سیره]] و [[سنت]] آن [[حضرت]]، و [[پرهیز]] از [[دنیاخواهی]] در بحث از [[مساوات]]، نشانه آن است که [[مخالفان]] مساوات [[دل]] به خدا و [[دین]] نسپرده و دلبسته دنیای خویش بودند. آنان که در بیست و پنج سال کنار بودن امام علی{{ع}} از [[زمامداری]]، به سبب بر هم خوردن [[اصل مساوات]] به ثروتهای انباشته ناحق دست یافته بودند، حتی [[تحمل]] اعلام [[مجدد]] مساوات را نیز نداشتند و [[علی]]{{ع}} این را خوب میدانست و آنان را [[نیک]] میشناخت. از اینرو در خطبهای که پس از [[بیعت]] همگانی در [[روز]] دوم از [[حکومت]] خویش ایراد کرد، وقایعی را که پس از [[پیامبر]] روی داده بود و نیز [[سیاست]] خویش را یادآور شد، آنگاه پس از لحظهای [[سکوت]]، رو به طرف راست و چپ گرداند و فرمود: {{متن حدیث|أَلَا لَا يَقُولَنَّ رِجَالٌ مِنْكُمْ غَداً قَدْ غَمَرَتْهُمُ الدُّنْيَا، فَاتَّخَذُوا الْعَقَارَ، وَ فَجَّرُوا الْأَنْهَارَ، وَ رَكِبُوا الْخُيُولَ الْفَارِهَةَ، وَ اتَّخَذُوا الْوَصَائِفَ الرُّوقَةَ، فَصَارَ ذَلِكَ عَلَيْهِمْ عَاراً وَ شَنَاراً اً إِذَا مَا مَنَعْتُهُمْ مَا كَانُوا يَخُوضُونَ فِيهِ وَ أَصَرْتُهُمْ إِلَى حُقُوقِهِمُ الَّتِي يَعْلَمُونَ فَيَنْقِمُونَ ذَلِكَ وَ يَسْتَنْكِرُونَ وَ يَقُولُونَ حَرَمَنَا ابْنُ أَبِي طَالِبٍ حُقُوقَنَا أَلَا وَ أَيُّمَا رَجُلٍ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} يَرَى أَنَّ الْفَضْلَ لَهُ عَلَى مَنْ سِوَاهُ لِصُحْبَتِهِ فَإِنَّ لَهُ الْفَضْلَ النَّيِّرَ غَداً عِنْدَ اللَّهِ وَ ثَوَابُهُ وَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ وَ أَيُّمَا رَجُلٍ اسْتَجَابَ لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ فَصَدَّقَ مِلَّتَنَا وَ دَخَلَ فِي دِينِنَا وَ اسْتَقْبَلَ قِبْلَتَنَا فَقَدِ اسْتَوْجَبَ حُقُوقَ الْإِسْلَامِ وَ حُدُودَهُ فَأَنْتُمْ عِبَادُ اللَّهِ وَ الْمَالُ مَالُ اللَّهِ يُقْسَمُ بَيْنَكُمْ بِالسَّوِيَّةِ لَا فَضْلَ فِيهِ لِأَحَدٍ عَلَى أَحَدٍ وَ لِلْمُتَّقِينَ عِنْدَ اللَّهِ غَداً أَحْسَنُ الْجَزَاءِ وَ أَفْضَلُ الثَّوَابِ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ الدُّنْيَا لِلْمُتَّقِينَ أَجْراً وَ لَا ثَوَاباً {{متن قرآن|وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ لِلْأَبْرَارِ}}<ref>«و آنچه نزد خداوند است برای نیکوکاران بهتر است» سوره آل عمران، آیه ۱۹۸.</ref> وَ إِذَا كَانَ غَداً إِنْ شَاءَ اللَّهُ فَاغْدُوا عَلَيْنَا فَإِنَّ عِنْدَنَا مَالًا نَقْسِمُهُ فِيكُمْ وَ لَا يَتَخَلَّفَنَّ أَحَدٌ مِنْكُمْ عَرَبِيٌّ وَ لَا عَجَمِيٌّ كَانَ مِنْ أَهْلِ الْعَطَاءِ أَوْ لَمْ يَكُنْ إِلَّا حَضَرَ إِذَا كَانَ مُسْلِماً حُرّاً أَقُولُ قَوْلِي هَذَا وَ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الْعَظِيمَ لِي وَ لَكُمْ ثُمَّ نَزَلَ}}<ref>«مبادا فردا زورمندان و ثروتمندان که در نعمت و عافیت دنیا غرق شدهاند فریاد کنند. مبادا آنان که بوستانها آراستهاند و نهرها را به سوی بوستانها چرخاندهاند و بر اسبان راهوار سوار شدهاند و کنیزکان زیبا در خانهها دارند، چون آنان را از کارهایی که میکردند بازدارم و تنها حقوق مشروعشان را بدیشان بپردازم، این کار را بر خود ننگ و عار بدانند و خشمگین شوند و اعتراض کنند و فریاد برآرند که پسر ابو طالب ما را از حقوقمان مرحوم ساخت. آگاه باشید هر کس از مهاجران و انصار، از اصحاب رسول خدا{{صل}} که خود را به سبب مصاحبت با پیامبر برتر از دیگران میبیند، باید بداند که برتری آشکار برای روز جزاست و نزد خدا، و پاداش و اجر آن را خدا خواهد داد. [اما امروز] هر کس دعوت خدا و رسول را اجابت کرده باشد و ملت ما را تأیید کند و دین ما را بپذیرد و قبله ما را قبله خود بشناسد، از حقوق اسلامی برابر برخوردار میشود و حد و حدود اسلامی یکسان بر او جاری خواهد گشت. شما همگی بندگان خدایید و این اموال از آن خداست که باید با سهم برابر میان شما تقسیم شود. هیچ کس را در آن بر دیگری برتری نیست و به تقواپیشگان فردا در نزد خدا نیکوترین جزا و برترین پاداش داده خواهد شد. خداوند دنیا را پاداش و ثواب پرهیزگاران قرار نداده، بلکه آن چه در نزد خداست برای نیکوکاران بهتر است. چون فردا شود، إن شاء الله، صبحگاهان حاضر شوید که مالی هست و آن را میان شما تقسیم خواهیم کرد؛ هیچ کس امتناع نکند، نه عرب و نه عجم، خواه نام او در دفتر ارزاق باشد و یا نباشد، حتما حاضر شود. همان قدر که مسلمان و آزاده باشد کافی است، من سخن خود را به پایان میبرم و از خداوند برای خودم و شما آمرزش میخواهم. سپس از منبر فرود آمد» شرح ابن أبی الحدید، ج۷، ص۳۷؛ و نیز ر.ک: الکافی، ج۸، ص۳۶۰-۳۶۱؛ امالی الطوسی، ج۲، ص۳۳۸-۳۴۱؛ بحارالانوار، ج۳۲، ص۱۶-۲۹.</ref>. | این همه تأکید [[امام علی]] {{ع}} بر [[فرمانبرداری]] از [[خدا]] و [[رسول]] او، و [[وفاداری]] به [[سیره]] و [[سنت]] آن [[حضرت]]، و [[پرهیز]] از [[دنیاخواهی]] در بحث از [[مساوات]]، نشانه آن است که [[مخالفان]] مساوات [[دل]] به خدا و [[دین]] نسپرده و دلبسته دنیای خویش بودند. آنان که در بیست و پنج سال کنار بودن امام علی {{ع}} از [[زمامداری]]، به سبب بر هم خوردن [[اصل مساوات]] به ثروتهای انباشته ناحق دست یافته بودند، حتی [[تحمل]] اعلام [[مجدد]] مساوات را نیز نداشتند و [[علی]] {{ع}} این را خوب میدانست و آنان را [[نیک]] میشناخت. از اینرو در خطبهای که پس از [[بیعت]] همگانی در [[روز]] دوم از [[حکومت]] خویش ایراد کرد، وقایعی را که پس از [[پیامبر]] روی داده بود و نیز [[سیاست]] خویش را یادآور شد، آنگاه پس از لحظهای [[سکوت]]، رو به طرف راست و چپ گرداند و فرمود: {{متن حدیث|أَلَا لَا يَقُولَنَّ رِجَالٌ مِنْكُمْ غَداً قَدْ غَمَرَتْهُمُ الدُّنْيَا، فَاتَّخَذُوا الْعَقَارَ، وَ فَجَّرُوا الْأَنْهَارَ، وَ رَكِبُوا الْخُيُولَ الْفَارِهَةَ، وَ اتَّخَذُوا الْوَصَائِفَ الرُّوقَةَ، فَصَارَ ذَلِكَ عَلَيْهِمْ عَاراً وَ شَنَاراً اً إِذَا مَا مَنَعْتُهُمْ مَا كَانُوا يَخُوضُونَ فِيهِ وَ أَصَرْتُهُمْ إِلَى حُقُوقِهِمُ الَّتِي يَعْلَمُونَ فَيَنْقِمُونَ ذَلِكَ وَ يَسْتَنْكِرُونَ وَ يَقُولُونَ حَرَمَنَا ابْنُ أَبِي طَالِبٍ حُقُوقَنَا أَلَا وَ أَيُّمَا رَجُلٍ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}} يَرَى أَنَّ الْفَضْلَ لَهُ عَلَى مَنْ سِوَاهُ لِصُحْبَتِهِ فَإِنَّ لَهُ الْفَضْلَ النَّيِّرَ غَداً عِنْدَ اللَّهِ وَ ثَوَابُهُ وَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ وَ أَيُّمَا رَجُلٍ اسْتَجَابَ لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ فَصَدَّقَ مِلَّتَنَا وَ دَخَلَ فِي دِينِنَا وَ اسْتَقْبَلَ قِبْلَتَنَا فَقَدِ اسْتَوْجَبَ حُقُوقَ الْإِسْلَامِ وَ حُدُودَهُ فَأَنْتُمْ عِبَادُ اللَّهِ وَ الْمَالُ مَالُ اللَّهِ يُقْسَمُ بَيْنَكُمْ بِالسَّوِيَّةِ لَا فَضْلَ فِيهِ لِأَحَدٍ عَلَى أَحَدٍ وَ لِلْمُتَّقِينَ عِنْدَ اللَّهِ غَداً أَحْسَنُ الْجَزَاءِ وَ أَفْضَلُ الثَّوَابِ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ الدُّنْيَا لِلْمُتَّقِينَ أَجْراً وَ لَا ثَوَاباً {{متن قرآن|وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ لِلْأَبْرَارِ}}<ref>«و آنچه نزد خداوند است برای نیکوکاران بهتر است» سوره آل عمران، آیه ۱۹۸.</ref> وَ إِذَا كَانَ غَداً إِنْ شَاءَ اللَّهُ فَاغْدُوا عَلَيْنَا فَإِنَّ عِنْدَنَا مَالًا نَقْسِمُهُ فِيكُمْ وَ لَا يَتَخَلَّفَنَّ أَحَدٌ مِنْكُمْ عَرَبِيٌّ وَ لَا عَجَمِيٌّ كَانَ مِنْ أَهْلِ الْعَطَاءِ أَوْ لَمْ يَكُنْ إِلَّا حَضَرَ إِذَا كَانَ مُسْلِماً حُرّاً أَقُولُ قَوْلِي هَذَا وَ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الْعَظِيمَ لِي وَ لَكُمْ ثُمَّ نَزَلَ}}<ref>«مبادا فردا زورمندان و ثروتمندان که در نعمت و عافیت دنیا غرق شدهاند فریاد کنند. مبادا آنان که بوستانها آراستهاند و نهرها را به سوی بوستانها چرخاندهاند و بر اسبان راهوار سوار شدهاند و کنیزکان زیبا در خانهها دارند، چون آنان را از کارهایی که میکردند بازدارم و تنها حقوق مشروعشان را بدیشان بپردازم، این کار را بر خود ننگ و عار بدانند و خشمگین شوند و اعتراض کنند و فریاد برآرند که پسر ابو طالب ما را از حقوقمان مرحوم ساخت. آگاه باشید هر کس از مهاجران و انصار، از اصحاب رسول خدا {{صل}} که خود را به سبب مصاحبت با پیامبر برتر از دیگران میبیند، باید بداند که برتری آشکار برای روز جزاست و نزد خدا، و پاداش و اجر آن را خدا خواهد داد. [اما امروز] هر کس دعوت خدا و رسول را اجابت کرده باشد و ملت ما را تأیید کند و دین ما را بپذیرد و قبله ما را قبله خود بشناسد، از حقوق اسلامی برابر برخوردار میشود و حد و حدود اسلامی یکسان بر او جاری خواهد گشت. شما همگی بندگان خدایید و این اموال از آن خداست که باید با سهم برابر میان شما تقسیم شود. هیچ کس را در آن بر دیگری برتری نیست و به تقواپیشگان فردا در نزد خدا نیکوترین جزا و برترین پاداش داده خواهد شد. خداوند دنیا را پاداش و ثواب پرهیزگاران قرار نداده، بلکه آن چه در نزد خداست برای نیکوکاران بهتر است. چون فردا شود، إن شاء الله، صبحگاهان حاضر شوید که مالی هست و آن را میان شما تقسیم خواهیم کرد؛ هیچ کس امتناع نکند، نه عرب و نه عجم، خواه نام او در دفتر ارزاق باشد و یا نباشد، حتما حاضر شود. همان قدر که مسلمان و آزاده باشد کافی است، من سخن خود را به پایان میبرم و از خداوند برای خودم و شما آمرزش میخواهم. سپس از منبر فرود آمد» شرح ابن أبی الحدید، ج۷، ص۳۷؛ و نیز ر. ک: الکافی، ج۸، ص۳۶۰-۳۶۱؛ امالی الطوسی، ج۲، ص۳۳۸-۳۴۱؛ بحارالانوار، ج۳۲، ص۱۶-۲۹.</ref>. | ||
[[امیر مؤمنان علی]]{{ع}} چنان رعایت [[مساوات]] را ضروری میدانست که کارگزارانش را اینگونه به [[پاسداری]] [[مساوات]] [[فرمان]] میدهد. او بر [[حفظ]] این [[سیره]] تأکید داشت و خود بیش از هر کس و پیش از هر کس بدان پایبند بود و میفرمود از [[خداوند]] [[شرم]] دارم که خود را از بردهای یا آزادشدهای [[برتر]] گیرم. زمانی برای خرید پیراهن در حالی که [[قنبر]] همراه آن [[حضرت]] بود روانه بازار کرباسفروشها شد. در برابر دکان مردی متشخص ایستاد و گفت: «آیا دو پیراهن که قیمت آن پنج [[درهم]] شود داری؟» آن مرد از جا پرید و عرض کرد: «البته ای [[امیر مؤمنان]]». و چون آن مرد حضرت را شناخته بود، [[امام]] از نزد وی گذشت و او را وانهاد و نزد جوانک دستفروشی ایستاد و فرمود: «ای [[جوان]]! آیا دو پیراهن به قیمت پنج درهم داری؟» گفت: «آری، دو پیراهن دارم که یکی از دیگری بهتر است، یکی به سه درهم و دیگری به دو درهم». امام فرمود: «هر دو را بیاور». آنگاه رو به قنبر کرد و فرمود: «ای قنبر، آنکه سه درهم است از آن تو». قنبر گفت: «ای امیر مؤمنان، شما بدان سزاوارترید، زیرا [[منبر]] میروید و برای [[مردم]] [[سخنرانی]] میکنید». فرمود: «ای قنبر، تو [[جوانی]] و [[شور]] و [[نشاط]] جوانی در تو زنده است {{متن حدیث|وَ أَنَا أَسْتَحْيِي مِنْ رَبِّي أَنْ أَتَفَضَّلَ عَلَيْكَ}} (و من از پروردگارم شرم دارم که بر تو [[برتری]] جویم) زیرا از [[رسول خدا]]{{صل}} شنیدم که میفرمود: به زیردستان خود از آن چه خود میپوشید، بپوشانید، و از آن چه میخورید، بخورانید»<ref>الغارات، ص۶۵-۶۶؛ روضة الواعظین، ص۱۲۱-۱۲۲؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج۲، ص۹۷.</ref>. | [[امیر مؤمنان علی]] {{ع}} چنان رعایت [[مساوات]] را ضروری میدانست که کارگزارانش را اینگونه به [[پاسداری]] [[مساوات]] [[فرمان]] میدهد. او بر [[حفظ]] این [[سیره]] تأکید داشت و خود بیش از هر کس و پیش از هر کس بدان پایبند بود و میفرمود از [[خداوند]] [[شرم]] دارم که خود را از بردهای یا آزادشدهای [[برتر]] گیرم. زمانی برای خرید پیراهن در حالی که [[قنبر]] همراه آن [[حضرت]] بود روانه بازار کرباسفروشها شد. در برابر دکان مردی متشخص ایستاد و گفت: «آیا دو پیراهن که قیمت آن پنج [[درهم]] شود داری؟» آن مرد از جا پرید و عرض کرد: «البته ای [[امیر مؤمنان]]». و چون آن مرد حضرت را شناخته بود، [[امام]] از نزد وی گذشت و او را وانهاد و نزد جوانک دستفروشی ایستاد و فرمود: «ای [[جوان]]! آیا دو پیراهن به قیمت پنج درهم داری؟» گفت: «آری، دو پیراهن دارم که یکی از دیگری بهتر است، یکی به سه درهم و دیگری به دو درهم». امام فرمود: «هر دو را بیاور». آنگاه رو به قنبر کرد و فرمود: «ای قنبر، آنکه سه درهم است از آن تو». قنبر گفت: «ای امیر مؤمنان، شما بدان سزاوارترید، زیرا [[منبر]] میروید و برای [[مردم]] [[سخنرانی]] میکنید». فرمود: «ای قنبر، تو [[جوانی]] و [[شور]] و [[نشاط]] جوانی در تو زنده است {{متن حدیث|وَ أَنَا أَسْتَحْيِي مِنْ رَبِّي أَنْ أَتَفَضَّلَ عَلَيْكَ}} (و من از پروردگارم شرم دارم که بر تو [[برتری]] جویم) زیرا از [[رسول خدا]] {{صل}} شنیدم که میفرمود: به زیردستان خود از آن چه خود میپوشید، بپوشانید، و از آن چه میخورید، بخورانید»<ref>الغارات، ص۶۵-۶۶؛ روضة الواعظین، ص۱۲۱-۱۲۲؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج۲، ص۹۷.</ref>. | ||
سیره [[پیشوایان حق]] و [[پیروان]] حقیقیشان، نه مدعیان و متظاهران، چنان بوده است که در تمام آن چه مساوات ممکن و جایز بوده است، آن را رعایت میکردهاند: {{متن حدیث|مُسَاوَاتَهُمْ فِي كُلِّ مَا يَجُوزُ فِيهِ الْمُسَاوَاةُ}}<ref>بحارالانوار، ج۷۴، ص۲۲۷.</ref>. و به نغمههای [[مخالفان]] توجه نمیکردهاند و از سیره مساوات دست برنمیداشتند. وقتی [[علی]]{{ع}} زمام امور را به دست گرفت، به [[منبر]] رفت و پس از [[حمد]] و ثنای [[خدا]] فرمود: {{متن حدیث|اعْلَمُوا وَ اللَّهِ أَنِّي لَا أَرْزَؤُكُمْ مِنْ فَيْئِكُمْ شَيْئاً مَا قَامَ لِي عِذْقٌ بِيَثْرِبَ أَ فَتَرَوْنِّي مَانِعاً نَفْسِي وَ وُلْدِي وَ مُعْطِيَكُمْ وَ لَأُسَوِّيَنَّ بَيْنَ الْأَسْوَدِ وَ الْأَحْمَرِ}}<ref>«بدانید، سوگند به خدا که من از داراییهای شما چیزی نکاهم تا درختی خرما در شهر یثرب دارم. آیا مشاهده میکنید که از خویش دریغ میدارم، و به خود و فرزندانم نمیپردازم، و به شما بخشش میکنم؟ و میان سیاه و سفید به مساوات عمل میکنم و یکسان میپردازم؟»</ref> | سیره [[پیشوایان حق]] و [[پیروان]] حقیقیشان، نه مدعیان و متظاهران، چنان بوده است که در تمام آن چه مساوات ممکن و جایز بوده است، آن را رعایت میکردهاند: {{متن حدیث|مُسَاوَاتَهُمْ فِي كُلِّ مَا يَجُوزُ فِيهِ الْمُسَاوَاةُ}}<ref>بحارالانوار، ج۷۴، ص۲۲۷.</ref>. و به نغمههای [[مخالفان]] توجه نمیکردهاند و از سیره مساوات دست برنمیداشتند. وقتی [[علی]] {{ع}} زمام امور را به دست گرفت، به [[منبر]] رفت و پس از [[حمد]] و ثنای [[خدا]] فرمود: {{متن حدیث|اعْلَمُوا وَ اللَّهِ أَنِّي لَا أَرْزَؤُكُمْ مِنْ فَيْئِكُمْ شَيْئاً مَا قَامَ لِي عِذْقٌ بِيَثْرِبَ أَ فَتَرَوْنِّي مَانِعاً نَفْسِي وَ وُلْدِي وَ مُعْطِيَكُمْ وَ لَأُسَوِّيَنَّ بَيْنَ الْأَسْوَدِ وَ الْأَحْمَرِ}}<ref>«بدانید، سوگند به خدا که من از داراییهای شما چیزی نکاهم تا درختی خرما در شهر یثرب دارم. آیا مشاهده میکنید که از خویش دریغ میدارم، و به خود و فرزندانم نمیپردازم، و به شما بخشش میکنم؟ و میان سیاه و سفید به مساوات عمل میکنم و یکسان میپردازم؟»</ref> | ||
در این هنگام [[عقیل]] برخاست و گفت: {{متن حدیث|لَتَجْعَلُنِي وَ أَسْوَداً مِنْ سُودَانِ الْمَدِينَةِ وَاحِداً}} (تو مرا با یک سیاه از سیاهان [[مدینه]] برابر قرار میدهی؟) پس [[امام]] رو به عقیل کرد و فرمود: {{متن حدیث|اجْلِسْ رَحِمَكَ اللَّهُ تَعَالَى أَ مَا كَانَ هَهُنَا مَنْ يَتَكَلَّمُ غَيْرُكَ وَ مَا فَضْلُكَ عَلَيْهِمْ إِلَّا بِسَابِقَةٍ أَوْ تَقْوَى}}<ref>«بنشین، خدای متعال به تو رحم آرد! آیا کسی جز تو اینجا نبود که سخن گوید؟ برتری تو بر آن سیاهپوست چیست؟ مگر با سبقت در اسلام یا به تقوا؟» الاختصاص، ص۱۵۱؛ مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۹۴؛ با مختصر اختلاف: الکافی، ج۸، ص۱۸۲؛ تنبیه الخواطر، ج۲، ص۱۵۱؛ وسائل الشیعة، ج۱۱، ص۷۹-۸۰.</ref> | در این هنگام [[عقیل]] برخاست و گفت: {{متن حدیث|لَتَجْعَلُنِي وَ أَسْوَداً مِنْ سُودَانِ الْمَدِينَةِ وَاحِداً}} (تو مرا با یک سیاه از سیاهان [[مدینه]] برابر قرار میدهی؟) پس [[امام]] رو به عقیل کرد و فرمود: {{متن حدیث|اجْلِسْ رَحِمَكَ اللَّهُ تَعَالَى أَ مَا كَانَ هَهُنَا مَنْ يَتَكَلَّمُ غَيْرُكَ وَ مَا فَضْلُكَ عَلَيْهِمْ إِلَّا بِسَابِقَةٍ أَوْ تَقْوَى}}<ref>«بنشین، خدای متعال به تو رحم آرد! آیا کسی جز تو اینجا نبود که سخن گوید؟ برتری تو بر آن سیاهپوست چیست؟ مگر با سبقت در اسلام یا به تقوا؟» الاختصاص، ص۱۵۱؛ مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۹۴؛ با مختصر اختلاف: الکافی، ج۸، ص۱۸۲؛ تنبیه الخواطر، ج۲، ص۱۵۱؛ وسائل الشیعة، ج۱۱، ص۷۹-۸۰.</ref> | ||
[[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} بیش از هر کس پاسدار [[سیره نبوی]] بود، چنان که خوارزمی [[حنفی]] از [[جابر]] [[روایت]] کرده است که گفت در حضور [[پیامبر]]{{صل}} بودیم، [[علی بن ابیطالب]]{{ع}} وارد شد، [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: {{متن حدیث|إِنَّهُ... أَعْدَلُكُمْ فِي الرَّعِيَّةِ، وَ أَقْسَمُكُمْ بِالسَّوِيَّةِ}}<ref>«بیگمان او عادلترین شما در میان مردمان و رعایتکنندهترین شما در اجرای مساوات است». مناقب الخوارزمی، ص۶۲.</ref>. | [[امیرمؤمنان علی]] {{ع}} بیش از هر کس پاسدار [[سیره نبوی]] بود، چنان که خوارزمی [[حنفی]] از [[جابر]] [[روایت]] کرده است که گفت در حضور [[پیامبر]] {{صل}} بودیم، [[علی بن ابیطالب]] {{ع}} وارد شد، [[رسول خدا]] {{صل}} فرمود: {{متن حدیث|إِنَّهُ... أَعْدَلُكُمْ فِي الرَّعِيَّةِ، وَ أَقْسَمُكُمْ بِالسَّوِيَّةِ}}<ref>«بیگمان او عادلترین شما در میان مردمان و رعایتکنندهترین شما در اجرای مساوات است». مناقب الخوارزمی، ص۶۲.</ref>. | ||
بر همین اساس بود که وقتی [[علی]]{{ع}} زمام امور را به دست گرفت، اقداماتی اساسی را در جهت بازگشت به سیره نبوی سامان داد و از جمله فرمود: {{متن حدیث|وَ رَدَدْتُ مَا قُسِمَ مِنْ أَرْضِ خَيْبَرَ وَ مَحَوْتُ دَوَاوِينَ الْعَطَايَا وَ أَعْطَيْتُ كَمَا كَانَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} يُعْطِي بِالسَّوِيَّةِ وَ لَمْ أَجْعَلْهَا دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ وَ أَلْقَيْتُ الْمِسَاحَةَ وَ سَوَّيْتُ بَيْنَ الْمَنَاكِحِ}}<ref>«آنچه از زمین خیبر تقسیم شده است [به مالکیت عمومی] بازمیگردانم و تقسیم سرانه بیت المال بر اساس [امتیازات واهی ثبت شده در] دیوانها را محو خواهم کرد و همان طور که رسول خدا{{صل}} میداد، خواهم داد که او به طور مساوی میداد، و آن را ثروتی در گردش بین توانگران قرار نخواهم داد و مساحت را الغا خواهم کرد و میان کسانی که ازدواج میکنند تساوی برقرار خواهم ساخت» رسول خدا{{صل}} مالیات زمین را بر اساس درآمد زراعت تعیین کرده بود ولی عمر بن خطاب در دوران خلافتش مالیات زمین را بر اساس مساحت آن قرار داد. ر.ک: مرآة العقول، ج۲۵، ص۱۳۴-۱۳۵. الکافی، ج۸، ص۶۰-۶۱؛ بحار الانوار، ج۳۴، ص۱۷۲.</ref>. | بر همین اساس بود که وقتی [[علی]] {{ع}} زمام امور را به دست گرفت، اقداماتی اساسی را در جهت بازگشت به سیره نبوی سامان داد و از جمله فرمود: {{متن حدیث|وَ رَدَدْتُ مَا قُسِمَ مِنْ أَرْضِ خَيْبَرَ وَ مَحَوْتُ دَوَاوِينَ الْعَطَايَا وَ أَعْطَيْتُ كَمَا كَانَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} يُعْطِي بِالسَّوِيَّةِ وَ لَمْ أَجْعَلْهَا دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ وَ أَلْقَيْتُ الْمِسَاحَةَ وَ سَوَّيْتُ بَيْنَ الْمَنَاكِحِ}}<ref>«آنچه از زمین خیبر تقسیم شده است [به مالکیت عمومی] بازمیگردانم و تقسیم سرانه بیت المال بر اساس [امتیازات واهی ثبت شده در] دیوانها را محو خواهم کرد و همان طور که رسول خدا {{صل}} میداد، خواهم داد که او به طور مساوی میداد، و آن را ثروتی در گردش بین توانگران قرار نخواهم داد و مساحت را الغا خواهم کرد و میان کسانی که ازدواج میکنند تساوی برقرار خواهم ساخت» رسول خدا {{صل}} مالیات زمین را بر اساس درآمد زراعت تعیین کرده بود ولی عمر بن خطاب در دوران خلافتش مالیات زمین را بر اساس مساحت آن قرار داد. ر. ک: مرآة العقول، ج۲۵، ص۱۳۴-۱۳۵. الکافی، ج۸، ص۶۰-۶۱؛ بحار الانوار، ج۳۴، ص۱۷۲.</ref>. | ||
[[امیرمؤمنان]]{{ع}} همه تلاش خویش را به کار بست تا تمام آن چه را که از [[سیره]] [[مساوات]] [[نبوی]] به هم خورده بود، بازگرداند. در خطبهای فرمود: {{متن حدیث|أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ آدَمَ لَمْ يَلِدْ عَبْداً وَ لَا أَمَةً وَ إِنَّ النَّاسَ كُلَّهُمْ أَحْرَارٌ...وَ نَحْنُ مُسَوُّونَ فِيهِ بَيْنَ الْأَسْوَدِ وَ الْأَحْمَرِ}}<ref>«مردم! بیگمان آدم هیچ یک از فرزندان خود - نه مرد و نه زن - را برده متولد نکرد [یعنی هیچ یک از فرزندان آدم برده نبودهاند] و همه مردم آزادند... [آگاه باشید که اموری بر خلاف مساوات اتفاق افتاده است] و ما میان سیاه و سفید به مساوات عمل خواهیم کرد»</ref>. | [[امیرمؤمنان]] {{ع}} همه تلاش خویش را به کار بست تا تمام آن چه را که از [[سیره]] [[مساوات]] [[نبوی]] به هم خورده بود، بازگرداند. در خطبهای فرمود: {{متن حدیث|أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ آدَمَ لَمْ يَلِدْ عَبْداً وَ لَا أَمَةً وَ إِنَّ النَّاسَ كُلَّهُمْ أَحْرَارٌ...وَ نَحْنُ مُسَوُّونَ فِيهِ بَيْنَ الْأَسْوَدِ وَ الْأَحْمَرِ}}<ref>«مردم! بیگمان آدم هیچ یک از فرزندان خود - نه مرد و نه زن - را برده متولد نکرد [یعنی هیچ یک از فرزندان آدم برده نبودهاند] و همه مردم آزادند... [آگاه باشید که اموری بر خلاف مساوات اتفاق افتاده است] و ما میان سیاه و سفید به مساوات عمل خواهیم کرد»</ref>. | ||
در این هنگام [[مروان]] به [[طلحه]] و [[زبیر]] گفت: در این سخن جز شما منظوری ندارد. [[راوی]] گوید: آن [[حضرت]] [پس از این سخنان، سرانه [[بیتالمال]] را تقسیم کرد و] به هر یک از آن سه نفر سه [[دینار]] داد و به یکی از [[انصار]] نیز سه دینار داد. پس از او برده سیاهی آمد که به او نیز سه دینار داد. [[مرد]] [[انصاری]] گفت: ای [[امیر مؤمنان]]، این برده را تو دیروز [[آزاد]] کردهای و اکنون مرا با او مساوی میدانی؟ حضرت فرمود: {{متن حدیث|إِنِّي نَظَرْتُ فِي كِتَابِ اللَّهِ فَلَمْ أَجِدْ لِوُلْدِ إِسْمَاعِيلَ عَلَى وُلْدِ إِسْحَاقَ فَضْلًا}}<ref>«من در کتاب خدا نظر کردهام و در آن هیچ برتری برای فرزندان اسماعیل بر فرزندان اسحاق نیافتهام» الکافی، ج۸، ص۶۹؛ بحارالانوار، ج۳۲، ص۱۳۳.</ref>. | در این هنگام [[مروان]] به [[طلحه]] و [[زبیر]] گفت: در این سخن جز شما منظوری ندارد. [[راوی]] گوید: آن [[حضرت]] [پس از این سخنان، سرانه [[بیتالمال]] را تقسیم کرد و] به هر یک از آن سه نفر سه [[دینار]] داد و به یکی از [[انصار]] نیز سه دینار داد. پس از او برده سیاهی آمد که به او نیز سه دینار داد. [[مرد]] [[انصاری]] گفت: ای [[امیر مؤمنان]]، این برده را تو دیروز [[آزاد]] کردهای و اکنون مرا با او مساوی میدانی؟ حضرت فرمود: {{متن حدیث|إِنِّي نَظَرْتُ فِي كِتَابِ اللَّهِ فَلَمْ أَجِدْ لِوُلْدِ إِسْمَاعِيلَ عَلَى وُلْدِ إِسْحَاقَ فَضْلًا}}<ref>«من در کتاب خدا نظر کردهام و در آن هیچ برتری برای فرزندان اسماعیل بر فرزندان اسحاق نیافتهام» الکافی، ج۸، ص۶۹؛ بحارالانوار، ج۳۲، ص۱۳۳.</ref>. | ||
تربیتشدگان [[مدرسه نبوی]] همه [[مسلمانان]] را فرزند [[اسلام]] میدانستند و میان آنان فرق نمیگذاشتند و [[تبعیض]] روا نمیداشتند؛ آنان را چون پسران یک مرد میدانستند که در [[میراث]] میان پسرانش فرق نمیگذارد و آنان را از حقی مساوی برخوردار میکند. این چیزی بود که در [[رفتار]] و [[کردار]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} کاملاً آشکار بود؛ عمل [[رسول خدا]]{{صل}} چنین بود: {{متن حدیث|وَ هَذَا هُوَ فِعْلُ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}}}}<ref>تهذیب الاحکام، ج۶، ص۱۴۶-۱۴۷؛ وسائل الشیعة، ج۱۱، ص۸۱؛ جواهرالکلام، ج۲۱، ص۲۱۶.</ref>. | تربیتشدگان [[مدرسه نبوی]] همه [[مسلمانان]] را فرزند [[اسلام]] میدانستند و میان آنان فرق نمیگذاشتند و [[تبعیض]] روا نمیداشتند؛ آنان را چون پسران یک مرد میدانستند که در [[میراث]] میان پسرانش فرق نمیگذارد و آنان را از حقی مساوی برخوردار میکند. این چیزی بود که در [[رفتار]] و [[کردار]] [[پیامبر اکرم]] {{صل}} کاملاً آشکار بود؛ عمل [[رسول خدا]] {{صل}} چنین بود: {{متن حدیث|وَ هَذَا هُوَ فِعْلُ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}}}}<ref>تهذیب الاحکام، ج۶، ص۱۴۶-۱۴۷؛ وسائل الشیعة، ج۱۱، ص۸۱؛ جواهرالکلام، ج۲۱، ص۲۱۶.</ref>. | ||
[[سیره]] [[پیشوایان حق]] بر [[عدالت]] و [[مساوات]] [[استوار]] بود و همگان در پیشگاهشان مساوی بودند، چنانکه [[امام علی]]{{ع}} در نامهای به سران سپاهش این [[حقیقت]] را [[یادآوری]] کرد: {{متن حدیث|وَ أَنْ تَكُونُوا عِنْدِي فِي الْحَقِّ سَوَاءً}}<ref>«[و نیز حق شما بر من این است که] همه شما را در حق برابر دانم». نهج البلاغه، نامه ۵۰؛ امالی الطوسی، ج۱، ص۲۲۱.</ref>. | [[سیره]] [[پیشوایان حق]] بر [[عدالت]] و [[مساوات]] [[استوار]] بود و همگان در پیشگاهشان مساوی بودند، چنانکه [[امام علی]] {{ع}} در نامهای به سران سپاهش این [[حقیقت]] را [[یادآوری]] کرد: {{متن حدیث|وَ أَنْ تَكُونُوا عِنْدِي فِي الْحَقِّ سَوَاءً}}<ref>«[و نیز حق شما بر من این است که] همه شما را در حق برابر دانم». نهج البلاغه، نامه ۵۰؛ امالی الطوسی، ج۱، ص۲۲۱.</ref>. | ||
او به [[کارگزاران]] خود [[فرمان]] میداد که چنین باشند و کار [[مردمان]] - اعم از خویش و [[بیگانه]]، توانگر و نادار، توانا و [[ناتوان]] - نزدشان یکسان باشد. در نامهای به [[اسود بن قطبه]]<ref>درباره نام این سردار امام که قطبه است یا قطنه یا قطیبه میان مورخان و شارحان نهج البلاغه اختلاف است.</ref>، سردار [[سپاه]] [[حلوان]]<ref>حلوان شهری بوده است بر ساحل چپ رودخانه حلوان میان بغداد و واسط در جنوب سر پل ذهاب. ر.ک: معجم البلدان، ج۲، ص۲۹۱.</ref> چنین نوشت: {{متن حدیث|فَلْيَكُنْ أَمْرُ النَّاسِ عِنْدَكَ فِي الْحَقِّ سَوَاءً}}<ref>«باید کار مردم در آن چه حق است، نزد تو یکسان باشد». نهج البلاغه، نامه ۵۹.</ref>. | او به [[کارگزاران]] خود [[فرمان]] میداد که چنین باشند و کار [[مردمان]] - اعم از خویش و [[بیگانه]]، توانگر و نادار، توانا و [[ناتوان]] - نزدشان یکسان باشد. در نامهای به [[اسود بن قطبه]]<ref>درباره نام این سردار امام که قطبه است یا قطنه یا قطیبه میان مورخان و شارحان نهج البلاغه اختلاف است.</ref>، سردار [[سپاه]] [[حلوان]]<ref>حلوان شهری بوده است بر ساحل چپ رودخانه حلوان میان بغداد و واسط در جنوب سر پل ذهاب. ر. ک: معجم البلدان، ج۲، ص۲۹۱.</ref> چنین نوشت: {{متن حدیث|فَلْيَكُنْ أَمْرُ النَّاسِ عِنْدَكَ فِي الْحَقِّ سَوَاءً}}<ref>«باید کار مردم در آن چه حق است، نزد تو یکسان باشد». نهج البلاغه، نامه ۵۹.</ref>. | ||
و در [[عهدنامه مالک اشتر]] چنین آموخت: {{متن حدیث|وَ إِيَّاكَ وَ الِاسْتِئْثَارَ بِمَا النَّاسُ فِيهِ أُسْوَةٌ}}<ref>«و بپرهیز از آنکه چیزی را به خود مخصوص داری که - بهره - همه مردم در آن یکسان است». تحف العقول، ص۹۸؛ نهجالبلاغه، نامه ۵۳.</ref>. | و در [[عهدنامه مالک اشتر]] چنین آموخت: {{متن حدیث|وَ إِيَّاكَ وَ الِاسْتِئْثَارَ بِمَا النَّاسُ فِيهِ أُسْوَةٌ}}<ref>«و بپرهیز از آنکه چیزی را به خود مخصوص داری که - بهره - همه مردم در آن یکسان است». تحف العقول، ص۹۸؛ نهجالبلاغه، نامه ۵۳.</ref>. | ||
[[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} [[کارگزاران]] خود را به [[سیره]] [[مساوات]] میخواند و از [[تبعیض]] و تمایزطلبی و اختصاص دادن خود به چیزی که بهره [[مردمان]] در آن یکسان است سخت [[پرهیز]] میداد. در [[اندیشه]] و سیره او همه [[انسانها]] در [[حقوق عمومی]] یکسان دیده میشدند و با آنان یکسان [[رفتار]] میشد؛ و همین سیره بود که مخالفتها برانگیخت و سبب آن مقابلهها با [[حکومت]] وی شد. به بیان شیخ [[علی]] [[بحرانی]]، بزرگترین سبب پراکنده شدن [[مردم]] [تابع سران] از گرد آن [[حضرت]] و خودداری از [[یاری]] وی، بلکه [[شمشیر]] کشیدن بر آن حضرت و [[جنگیدن]] با او، مساوات [[امام]] بود و نه چیز دیگر. اما امام به این مخالفتها اعتنایی نکرد و هرگز [[مصالح]] [[دنیایی]] خود و حکومتش را در [[مخالفت]] با [[سنت نبوی]] و در ترک مساوات میان مردم نیافت<ref>ر.ک: علی بن عبد الله بن علی البحرانی، منار الهدی فی النص علی امامة الائمة الاثنی عشر، تحقیق السید عبد الزهراء الحسینی الخطیب، دار المنتظر، بیروت، ۱۴۰۵ ق. ص۲۹۸.</ref>. امیرمؤمنان علی{{ع}} در [[نامه]] خویش به [[سهل بن حنیف انصاری]] [[فرماندار]] خود در [[مدینه]] درباره گروهی که به [[معاویه]] پیوسته بودند، نوشت: {{متن حدیث|أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ بَلَغَنِي أَنَّ رِجَالًا مِمَّنْ قِبَلَكَ يَتَسَلَّلُونَ إِلَى مُعَاوِيَةَ فَلَا تَأْسَفْ عَلَى مَا يَفُوتُكَ مِنْ عَدَدِهِمْ وَ يَذْهَبُ عَنْكَ مِنْ مَدَدِهِمْ فَكَفَى لَهُمْ غَيّاً وَ لَكَ مِنْهُمْ شَافِياً فِرَارُهُمْ مِنَ الْهُدَى وَ الْحَقِّ وَ إِيضَاعُهُمْ إِلَى الْعَمَى وَ الْجَهْلِ فَإِنَّمَا هُمْ أَهْلُ دُنْيَا مُقْبِلُونَ عَلَيْهَا وَ مُهْطِعُونَ إِلَيْهَا قَدْ عَرَفُوا الْعَدْلَ وَ رَأَوْهُ وَ سَمِعُوهُ وَ وَعَوْهُ وَ عَلِمُوا أَنَّ النَّاسَ عِنْدَنَا فِي الْحَقِّ أُسْوَةٌ فَهَرَبُوا إِلَى الْأَثَرَةِ فَبُعْداً لَهُمْ وَ سُحْقاً إِنَّهُمْ وَ اللَّهِ لَمْ يَنْفِرُوا مِنْ جَوْرٍ وَ لَمْ يَلْحَقُوا بِعَدْلٍ وَ إِنَّا لَنَطْمَعُ فِي هَذَا الْأَمْرِ أَنْ يُذَلِّلَ اللَّهُ لَنَا صَعْبَهُ وَ يُسَهِّلَ لَنَا حَزْنَهُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ السَّلَامُ}}<ref>«اما بعد، به من خبر رسیده است از مردمی که نزد تو به سر میبرند، بعضی پنهانی نزد معاویه میروند، دریغ مخور که شمار مردانت کاسته میگردد، و کمکشان گسسته. در گمراهی آنان و رهاییات از رنج ایشان، بس بود از حقشان گریختن و به کوری و نادانی شتافتن. آنان مردم دنیایند روی بدان نهاده و شتابان در پیاش افتاده. عدالت را شناختند و دیدند، و شنیدند و به گوش کشیدند، و دانستند مردم به میزان عدالت در حق یکسانند. پس گریختند تا تنها خود را به نوایی برسانند. دور بوند دور از رحمت خدا. به خدا آنان از ستمی نگریختند و به عدالت نرسیدند. ما در این کار امیدواریم خدا دشوار آن را برای ما خوار، و ناهموارش را هموار سازد، إنشاءالله؛ و السلام». نهج البلاغه، نامه ۷۰؛ و نیز ر.ک: أنساب الاشراف، ج۲، ص۱۵۷.</ref>. | [[امیرمؤمنان علی]] {{ع}} [[کارگزاران]] خود را به [[سیره]] [[مساوات]] میخواند و از [[تبعیض]] و تمایزطلبی و اختصاص دادن خود به چیزی که بهره [[مردمان]] در آن یکسان است سخت [[پرهیز]] میداد. در [[اندیشه]] و سیره او همه [[انسانها]] در [[حقوق عمومی]] یکسان دیده میشدند و با آنان یکسان [[رفتار]] میشد؛ و همین سیره بود که مخالفتها برانگیخت و سبب آن مقابلهها با [[حکومت]] وی شد. به بیان شیخ [[علی]] [[بحرانی]]، بزرگترین سبب پراکنده شدن [[مردم]] [تابع سران] از گرد آن [[حضرت]] و خودداری از [[یاری]] وی، بلکه [[شمشیر]] کشیدن بر آن حضرت و [[جنگیدن]] با او، مساوات [[امام]] بود و نه چیز دیگر. اما امام به این مخالفتها اعتنایی نکرد و هرگز [[مصالح]] [[دنیایی]] خود و حکومتش را در [[مخالفت]] با [[سنت نبوی]] و در ترک مساوات میان مردم نیافت<ref>ر. ک: علی بن عبد الله بن علی البحرانی، منار الهدی فی النص علی امامة الائمة الاثنی عشر، تحقیق السید عبد الزهراء الحسینی الخطیب، دار المنتظر، بیروت، ۱۴۰۵ ق. ص۲۹۸.</ref>. امیرمؤمنان علی {{ع}} در [[نامه]] خویش به [[سهل بن حنیف انصاری]] [[فرماندار]] خود در [[مدینه]] درباره گروهی که به [[معاویه]] پیوسته بودند، نوشت: {{متن حدیث|أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ بَلَغَنِي أَنَّ رِجَالًا مِمَّنْ قِبَلَكَ يَتَسَلَّلُونَ إِلَى مُعَاوِيَةَ فَلَا تَأْسَفْ عَلَى مَا يَفُوتُكَ مِنْ عَدَدِهِمْ وَ يَذْهَبُ عَنْكَ مِنْ مَدَدِهِمْ فَكَفَى لَهُمْ غَيّاً وَ لَكَ مِنْهُمْ شَافِياً فِرَارُهُمْ مِنَ الْهُدَى وَ الْحَقِّ وَ إِيضَاعُهُمْ إِلَى الْعَمَى وَ الْجَهْلِ فَإِنَّمَا هُمْ أَهْلُ دُنْيَا مُقْبِلُونَ عَلَيْهَا وَ مُهْطِعُونَ إِلَيْهَا قَدْ عَرَفُوا الْعَدْلَ وَ رَأَوْهُ وَ سَمِعُوهُ وَ وَعَوْهُ وَ عَلِمُوا أَنَّ النَّاسَ عِنْدَنَا فِي الْحَقِّ أُسْوَةٌ فَهَرَبُوا إِلَى الْأَثَرَةِ فَبُعْداً لَهُمْ وَ سُحْقاً إِنَّهُمْ وَ اللَّهِ لَمْ يَنْفِرُوا مِنْ جَوْرٍ وَ لَمْ يَلْحَقُوا بِعَدْلٍ وَ إِنَّا لَنَطْمَعُ فِي هَذَا الْأَمْرِ أَنْ يُذَلِّلَ اللَّهُ لَنَا صَعْبَهُ وَ يُسَهِّلَ لَنَا حَزْنَهُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ السَّلَامُ}}<ref>«اما بعد، به من خبر رسیده است از مردمی که نزد تو به سر میبرند، بعضی پنهانی نزد معاویه میروند، دریغ مخور که شمار مردانت کاسته میگردد، و کمکشان گسسته. در گمراهی آنان و رهاییات از رنج ایشان، بس بود از حقشان گریختن و به کوری و نادانی شتافتن. آنان مردم دنیایند روی بدان نهاده و شتابان در پیاش افتاده. عدالت را شناختند و دیدند، و شنیدند و به گوش کشیدند، و دانستند مردم به میزان عدالت در حق یکسانند. پس گریختند تا تنها خود را به نوایی برسانند. دور بوند دور از رحمت خدا. به خدا آنان از ستمی نگریختند و به عدالت نرسیدند. ما در این کار امیدواریم خدا دشوار آن را برای ما خوار، و ناهموارش را هموار سازد، إنشاءالله؛ و السلام». نهج البلاغه، نامه ۷۰؛ و نیز ر. ک: أنساب الاشراف، ج۲، ص۱۵۷.</ref>. | ||
پیشوای عدالتگرایان، [[علی]]{{ع}} در عمل به [[مساوات]] هیچ ملاحظهای، جز ملاحظه [[حق]] نمیکرد؛ حتی نسبت به دختر خویش. [[علی بن ابی رافع]] گوید: من خزانهدار [[بیت المال]] و کاتب [[علی بن ابی طالب]] بودم، و در بیت المال گردنبندی از [[غنائم]] [[جنگ]] [[بصره]] وجود داشت. پس دختر [[علی بن ابیطالب]]{{ع}} کسی را فرستاد و گفت: شنیدهام که در بیت المال گردنبندی وجود دارد که در [[اختیار]] توست و من مایلم آن را به من عاریه دهی تا در روزهای [[عید قربان]] از آن استفاده کنم. من گردنبند را فرستادم و [[یادآوری]] کردم: دختر [[امیر مؤمنان]]، عاریهای است که شما ضامن آنید. گفت: بسیار خوب، به عنوان [[امانت]] نزد من باشد که خود ضامن آنم و پس از سه [[روز]] آن را بازگردانم. چون امیر مؤمنان{{ع}} آن را در دست دخترش دیده بود، شناخته و پرسیده بود: این گردنبند از کجا به دست تو رسیده است؟ پاسخ داده بود: از علی بن ابی رافع [[خزانه]] دار بیت المال امیر مؤمنان به امانت گرفتهام تا در [[عید]] به عنوان [[زینت]] استفاده کنم و سپس بازگردانم. آنگاه [[امیر مؤمنان]]{{ع}} دنبال من فرستاد و من نزد آن [[حضرت]] رفتم. فرمود: آیا به [[مسلمانان]] [[خیانت]] میکنی؟ عرض کردم: [[پناه]] بر [[خدا]] که من به مسلمانان خیانت کنم! فرمود: پس چگونه گردنبندی را که در [[بیتالمال]] مسلمانان بوده است بدون اجازه من و بیرضایت [[مردمان]] به دختر امیر مؤمنان به [[امانت]] دادهای؟ عرض کردم: ای امیر مؤمنان! او دختر شما است و از من خواست تا آن را به وی عاریه دهم و من نیز آن را به صورت امانت به او دادم و شرط کردم که اگر آسیب بیند ضامن باشد و به موقع بازگرداند و او نیز شرط ضمانت را پذیرفت و بر عهده من است که آن را سالم به جای خود برگردانم. حضرت فرمود: همین امروز آن را برگردان و مبادا که دوباره چنین کار بکنی که گرفتار [[مجازات]] من خواهی شد. وانگهی [[سوگند]] میخورم که اگر دخترم گردنبند را بدون شرط امانت و ضمانت گرفته بود که به موقع بازگرداند، به [[یقین]] او نخستین [[زن]] [[هاشمی]] بود که دستش را به [[جرم]] دزدی قطع میکردم. [[علی بن ابی رافع]] گوید: [[سخن امام]] به گوش دخترش رسید و به آن حضرت عرض کرد: ای امیر مؤمنان، من دختر شما و پاره تنتانام، چه کسی سزاوارتر از من به استفاده از آن گردنبند است؟ [[امیرمؤمنان]]{{ع}} بدو فرمود: دختر [[علی بن ابی طالب]]، [[هوای نفس]] تو را از [[راه]] [[حق]] خارج نسازد! آیا همه [[زنان]] [[مهاجر]] در این [[عید]] چنین زینتی دارند؟ بدین ترتیب گردنبند را از او بازپس گرفتم و به جای خود برگرداندم<ref>تهذیب الاحکام، ج۱۰، ص۱۵۱-۱۵۲؛ تنبیه الخواطر، ج۲، ص۳-۴؛ وسائل الشیعة، ج۱۸، ص۵۲۱-۵۲۲؛ و نیز ر.ک: مناقب ابن شهر آشوب، ج۲، ص۱۰۸.</ref>. | پیشوای عدالتگرایان، [[علی]] {{ع}} در عمل به [[مساوات]] هیچ ملاحظهای، جز ملاحظه [[حق]] نمیکرد؛ حتی نسبت به دختر خویش. [[علی بن ابی رافع]] گوید: من خزانهدار [[بیت المال]] و کاتب [[علی بن ابی طالب]] بودم، و در بیت المال گردنبندی از [[غنائم]] [[جنگ]] [[بصره]] وجود داشت. پس دختر [[علی بن ابیطالب]] {{ع}} کسی را فرستاد و گفت: شنیدهام که در بیت المال گردنبندی وجود دارد که در [[اختیار]] توست و من مایلم آن را به من عاریه دهی تا در روزهای [[عید قربان]] از آن استفاده کنم. من گردنبند را فرستادم و [[یادآوری]] کردم: دختر [[امیر مؤمنان]]، عاریهای است که شما ضامن آنید. گفت: بسیار خوب، به عنوان [[امانت]] نزد من باشد که خود ضامن آنم و پس از سه [[روز]] آن را بازگردانم. چون امیر مؤمنان {{ع}} آن را در دست دخترش دیده بود، شناخته و پرسیده بود: این گردنبند از کجا به دست تو رسیده است؟ پاسخ داده بود: از علی بن ابی رافع [[خزانه]] دار بیت المال امیر مؤمنان به امانت گرفتهام تا در [[عید]] به عنوان [[زینت]] استفاده کنم و سپس بازگردانم. آنگاه [[امیر مؤمنان]] {{ع}} دنبال من فرستاد و من نزد آن [[حضرت]] رفتم. فرمود: آیا به [[مسلمانان]] [[خیانت]] میکنی؟ عرض کردم: [[پناه]] بر [[خدا]] که من به مسلمانان خیانت کنم! فرمود: پس چگونه گردنبندی را که در [[بیتالمال]] مسلمانان بوده است بدون اجازه من و بیرضایت [[مردمان]] به دختر امیر مؤمنان به [[امانت]] دادهای؟ عرض کردم: ای امیر مؤمنان! او دختر شما است و از من خواست تا آن را به وی عاریه دهم و من نیز آن را به صورت امانت به او دادم و شرط کردم که اگر آسیب بیند ضامن باشد و به موقع بازگرداند و او نیز شرط ضمانت را پذیرفت و بر عهده من است که آن را سالم به جای خود برگردانم. حضرت فرمود: همین امروز آن را برگردان و مبادا که دوباره چنین کار بکنی که گرفتار [[مجازات]] من خواهی شد. وانگهی [[سوگند]] میخورم که اگر دخترم گردنبند را بدون شرط امانت و ضمانت گرفته بود که به موقع بازگرداند، به [[یقین]] او نخستین [[زن]] [[هاشمی]] بود که دستش را به [[جرم]] دزدی قطع میکردم. [[علی بن ابی رافع]] گوید: [[سخن امام]] به گوش دخترش رسید و به آن حضرت عرض کرد: ای امیر مؤمنان، من دختر شما و پاره تنتانام، چه کسی سزاوارتر از من به استفاده از آن گردنبند است؟ [[امیرمؤمنان]] {{ع}} بدو فرمود: دختر [[علی بن ابی طالب]]، [[هوای نفس]] تو را از [[راه]] [[حق]] خارج نسازد! آیا همه [[زنان]] [[مهاجر]] در این [[عید]] چنین زینتی دارند؟ بدین ترتیب گردنبند را از او بازپس گرفتم و به جای خود برگرداندم<ref>تهذیب الاحکام، ج۱۰، ص۱۵۱-۱۵۲؛ تنبیه الخواطر، ج۲، ص۳-۴؛ وسائل الشیعة، ج۱۸، ص۵۲۱-۵۲۲؛ و نیز ر. ک: مناقب ابن شهر آشوب، ج۲، ص۱۰۸.</ref>. | ||
پیشوای حق خواهان، این چنین [[استوار]] بر [[اجرای حق]] و [[دفاع]] از [[مساوات]] پا میفشرد و آنان که در مدرسه او [[تربیت یافته]] بودند نیز چنین بودند: پاسدار مساوات. | پیشوای حق خواهان، این چنین [[استوار]] بر [[اجرای حق]] و [[دفاع]] از [[مساوات]] پا میفشرد و آنان که در مدرسه او [[تربیت یافته]] بودند نیز چنین بودند: پاسدار مساوات. | ||
از [[امام صادق]]{{ع}} [[روایت]] شده است که [[عثمان]] دو [[غلام]] خود را با دویست [[دینار]] نزد [[ابو ذر]] فرستاد و به آنان گفت به نزد ابو ذر روید و بگویید عثمان [[سلام]] میرساند، این دویست دینار را بستان و برای رفع نیاز خود از آن کمک بگیر. [وقتی [[غلامان]] رفتند و [[پیام]] عثمان را رساندند] ابو ذر گفت: آیا به همه [[مسلمانان]] همین مقدار [[پول]] را میدهد؟ گفتند: نه. ابو ذر گفت: من یکی از مسلمانانم و همان اندازه نیاز دارم که هر [[مسلمان]] دیگر نیاز دارد. گفتند: عثمان گفته است این [[مال]] تمامش مال خود من است و به خدایی که جز او خدایی نیست مال حرامی مخلوط اینها نشده است و من جز از مال [[حلال]] برای تو نفرستادهام. ابو ذر گفت: من نیازی به مال او ندارم و امروز من از بینیازترین مردمانم. گفتند: [[خداوند]] تو را [[سلامت]] دارد و [[اصلاح]] نماید، ما که در [[خانه]] تو چیزی کم یا زیاد که با آن امرار معاش کنی نمیبینیم. گفت: آری، زیرا این سفره که میبینید قرصی نان جو وجود دارد که چند روزی است مانده است. پس این پولها را میخواهم چه کنم؟ نه، به [[خدا]] [[سوگند]] که نمیخواهم! تا خدا بداند که من توان کم و زیاد را ندارم. و من با [[ولایت]] [[علی بن ابی طالب]] و [[خاندان]] [[هدایتگر]] و هدایتیافته او بینیازم که [[راضی]] به رضای خدایند و به [[حق]] رهنمونند و به سمت او حرکت میکنند و من این چنین از [[رسول خدا]]{{صل}} شنیدهام که میفرمود: برای پیرمرد بسیار [[زشت]] است که [[دروغگو]] باشد، پولها را به عثمان برگردانید و بگویید که من نیازی به اینها و به آن چه نزد اوست ندارم تا وقتی که خداوند را [[ملاقات]] کنم و میان من و عثمان [[حکم]] کند<ref>روضة الواعظین، ص۳۱۲؛ و نیز: تنبیه الخواطر، ج۲، ص۱۹.</ref>. | از [[امام صادق]] {{ع}} [[روایت]] شده است که [[عثمان]] دو [[غلام]] خود را با دویست [[دینار]] نزد [[ابو ذر]] فرستاد و به آنان گفت به نزد ابو ذر روید و بگویید عثمان [[سلام]] میرساند، این دویست دینار را بستان و برای رفع نیاز خود از آن کمک بگیر. [وقتی [[غلامان]] رفتند و [[پیام]] عثمان را رساندند] ابو ذر گفت: آیا به همه [[مسلمانان]] همین مقدار [[پول]] را میدهد؟ گفتند: نه. ابو ذر گفت: من یکی از مسلمانانم و همان اندازه نیاز دارم که هر [[مسلمان]] دیگر نیاز دارد. گفتند: عثمان گفته است این [[مال]] تمامش مال خود من است و به خدایی که جز او خدایی نیست مال حرامی مخلوط اینها نشده است و من جز از مال [[حلال]] برای تو نفرستادهام. ابو ذر گفت: من نیازی به مال او ندارم و امروز من از بینیازترین مردمانم. گفتند: [[خداوند]] تو را [[سلامت]] دارد و [[اصلاح]] نماید، ما که در [[خانه]] تو چیزی کم یا زیاد که با آن امرار معاش کنی نمیبینیم. گفت: آری، زیرا این سفره که میبینید قرصی نان جو وجود دارد که چند روزی است مانده است. پس این پولها را میخواهم چه کنم؟ نه، به [[خدا]] [[سوگند]] که نمیخواهم! تا خدا بداند که من توان کم و زیاد را ندارم. و من با [[ولایت]] [[علی بن ابی طالب]] و [[خاندان]] [[هدایتگر]] و هدایتیافته او بینیازم که [[راضی]] به رضای خدایند و به [[حق]] رهنمونند و به سمت او حرکت میکنند و من این چنین از [[رسول خدا]] {{صل}} شنیدهام که میفرمود: برای پیرمرد بسیار [[زشت]] است که [[دروغگو]] باشد، پولها را به عثمان برگردانید و بگویید که من نیازی به اینها و به آن چه نزد اوست ندارم تا وقتی که خداوند را [[ملاقات]] کنم و میان من و عثمان [[حکم]] کند<ref>روضة الواعظین، ص۳۱۲؛ و نیز: تنبیه الخواطر، ج۲، ص۱۹.</ref>. | ||
[[محمد بن یعقوب کلینی]] در ابتدای [[آداب]] [[قضاوت]] به اسناد خود از [[سلمة بن کهیل]]<ref>وی از خواص اصحاب امیرمؤمنان علی{{ع}} بوده است. ر.ک: رجال البرقی، ص۴؛ معجم رجال الحدیث، ج۸، ص۲۰۸-۲۱۱.</ref> نقل کرده است که گفت: شنیدم [[علی]]{{ع}} به [[شریح قاضی]] میفرمود: {{متن حدیث|ثُمَ وَاسِ بَيْنَ الْمُسْلِمِينَ بِوَجْهِكَ وَ مَنْطِقِكَ وَ مَجْلِسِكَ حَتَّى لَا يَطْمَعَ قَرِيبُكَ فِي حَيْفِكَ وَ لَا يَيْأَسَ عَدُوُّكَ مِنْ عَدْلِكَ}}<ref>«آنگاه میان مسلمانان در چهرهات و سخنت و مجلست به مساوات رفتار کن تا [خویش و] نزدیکت به ستم تو چشم طمع ندوزد و [بیگانه و] دشمنت از عدالت تو ناامید نشود». الکافی، ج۷، ص۴۱۲-۴۱۳؛ من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۱۵؛ تهذیب الاحکام، ج۶، ص۲۲۶؛ وسائل الشیعة، ج۱۸، ص۱۵۵؛ مفتاح الکرامة، ج۱۰، ص۳۰؛ جواهرالکلام، ج۴۰، ص۱۴۰.</ref>. | [[محمد بن یعقوب کلینی]] در ابتدای [[آداب]] [[قضاوت]] به اسناد خود از [[سلمة بن کهیل]]<ref>وی از خواص اصحاب امیرمؤمنان علی {{ع}} بوده است. ر. ک: رجال البرقی، ص۴؛ معجم رجال الحدیث، ج۸، ص۲۰۸-۲۱۱.</ref> نقل کرده است که گفت: شنیدم [[علی]] {{ع}} به [[شریح قاضی]] میفرمود: {{متن حدیث|ثُمَ وَاسِ بَيْنَ الْمُسْلِمِينَ بِوَجْهِكَ وَ مَنْطِقِكَ وَ مَجْلِسِكَ حَتَّى لَا يَطْمَعَ قَرِيبُكَ فِي حَيْفِكَ وَ لَا يَيْأَسَ عَدُوُّكَ مِنْ عَدْلِكَ}}<ref>«آنگاه میان مسلمانان در چهرهات و سخنت و مجلست به مساوات رفتار کن تا [خویش و] نزدیکت به ستم تو چشم طمع ندوزد و [بیگانه و] دشمنت از عدالت تو ناامید نشود». الکافی، ج۷، ص۴۱۲-۴۱۳؛ من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۱۵؛ تهذیب الاحکام، ج۶، ص۲۲۶؛ وسائل الشیعة، ج۱۸، ص۱۵۵؛ مفتاح الکرامة، ج۱۰، ص۳۰؛ جواهرالکلام، ج۴۰، ص۱۴۰.</ref>. | ||
همچنین [[شیخ کلینی]] به اسناد خود از [[امام صادق]]{{ع}} [[روایت]] کرده است که [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} [درباره مساواتی که قاضی باید رعایت کند] فرمود: {{متن حدیث|مَنِ ابْتُلِيَ بِالْقَضَاءِ فَلْيُوَاسِ بَيْنَهُمْ فِي الْإِشَارَةِ وَ فِي النَّظَرِ وَ فِي الْمَجْلِسِ}}<ref>«هر که در مقام قضاوت قرار گیرد باید در اشاره و نگاه و مجلس میان مردمان به مساوات رفتار کند». الکافی، ج۷، ص۴۱۲-۴۱۳؛ من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۱۵؛ تهذیب الاحکام، ج۶، ص۲۲۶؛ وسائل الشیعة، ج۱۸، ص۱۵۵؛ مفتاح الکرامة، ج۱۰، ص۳۰؛ جواهرالکلام، ج۴۰، ص۱۴۰.</ref>. | همچنین [[شیخ کلینی]] به اسناد خود از [[امام صادق]] {{ع}} [[روایت]] کرده است که [[امیرمؤمنان علی]] {{ع}} [درباره مساواتی که قاضی باید رعایت کند] فرمود: {{متن حدیث|مَنِ ابْتُلِيَ بِالْقَضَاءِ فَلْيُوَاسِ بَيْنَهُمْ فِي الْإِشَارَةِ وَ فِي النَّظَرِ وَ فِي الْمَجْلِسِ}}<ref>«هر که در مقام قضاوت قرار گیرد باید در اشاره و نگاه و مجلس میان مردمان به مساوات رفتار کند». الکافی، ج۷، ص۴۱۲-۴۱۳؛ من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۱۵؛ تهذیب الاحکام، ج۶، ص۲۲۶؛ وسائل الشیعة، ج۱۸، ص۱۵۵؛ مفتاح الکرامة، ج۱۰، ص۳۰؛ جواهرالکلام، ج۴۰، ص۱۴۰.</ref>. | ||
اینها گوشههایی از رعایت [[مساوات در برابر قانون]] است. در [[زمان]] [[خلافت]] [[عمر بن خطاب]]، فردی [[یهودی]] از علی{{ع}} نزد [[عمر]] [[داوری]] آورد. علی در حضور عمر نشسته بود. عمر به او نگریست و گفت: «ای [[ابو الحسن]] برخیز و کنار مدعی خود بنشین». علی برخاست و کنار مدعی نشست؛ و [[دلایل]] خود را عرضه کردند. آن مرد برگشت و علی{{ع}} هم به جای خود بازگشت. عمر متوجه [[تغییر]] در چهره علی شد و گفت: «ای ابو الحسن، چرا تو را متغیر میبینم، مگر از آن چه گذشت ناراحت شدی؟» گفت: «آری». عمر پرسید: «چه چیز تو را ناراحت کرد؟» گفت: «در حضور مدعی مرا [[احترام]] کردی و با کنیهام خواندی [و بدین سبب مرا بر او ترجیح دادی]. ای کاش میگفتی: ای [[علی]] برخیز و کنار مدعی خود بنشین»<ref>مناقب الخوارزمی، ص۵۲؛ شرح ابن أبی الحدید، ج۱۷، ص۶۵.</ref>. لازمه [[عدالت]] و [[امنیت]] و [[سلامت]]، [[مساوات در برابر قانون]] است و این که همه [[مردمان]] و [[شهروندان]] از نظر [[حقوق انسانی]] و [[شهروندی]] یکسان شمرده شوند و میان [[زمامداران]] و مردمان عادی، [[مسلمان]] یا فردی [[کتابی]] و هر کس دیگری از نظر قانونی تفاوتی گذاشته نشود. از نمونههای زیبای این جلوه [[مساوات]]، داستان علی{{ع}} در دوران زمامداریاش و مردی است که [[زره]] آن [[حضرت]] را برداشته بود. علی{{ع}} [[حاکم]] و [[زمامدار]] بود و مقر حکومتش [[کوفه]]. زره او گم شده بود. | اینها گوشههایی از رعایت [[مساوات در برابر قانون]] است. در [[زمان]] [[خلافت]] [[عمر بن خطاب]]، فردی [[یهودی]] از علی {{ع}} نزد [[عمر]] [[داوری]] آورد. علی در حضور عمر نشسته بود. عمر به او نگریست و گفت: «ای [[ابو الحسن]] برخیز و کنار مدعی خود بنشین». علی برخاست و کنار مدعی نشست؛ و [[دلایل]] خود را عرضه کردند. آن مرد برگشت و علی {{ع}} هم به جای خود بازگشت. عمر متوجه [[تغییر]] در چهره علی شد و گفت: «ای ابو الحسن، چرا تو را متغیر میبینم، مگر از آن چه گذشت ناراحت شدی؟» گفت: «آری». عمر پرسید: «چه چیز تو را ناراحت کرد؟» گفت: «در حضور مدعی مرا [[احترام]] کردی و با کنیهام خواندی [و بدین سبب مرا بر او ترجیح دادی]. ای کاش میگفتی: ای [[علی]] برخیز و کنار مدعی خود بنشین»<ref>مناقب الخوارزمی، ص۵۲؛ شرح ابن أبی الحدید، ج۱۷، ص۶۵.</ref>. لازمه [[عدالت]] و [[امنیت]] و [[سلامت]]، [[مساوات در برابر قانون]] است و این که همه [[مردمان]] و [[شهروندان]] از نظر [[حقوق انسانی]] و [[شهروندی]] یکسان شمرده شوند و میان [[زمامداران]] و مردمان عادی، [[مسلمان]] یا فردی [[کتابی]] و هر کس دیگری از نظر قانونی تفاوتی گذاشته نشود. از نمونههای زیبای این جلوه [[مساوات]]، داستان علی {{ع}} در دوران زمامداریاش و مردی است که [[زره]] آن [[حضرت]] را برداشته بود. علی {{ع}} [[حاکم]] و [[زمامدار]] بود و مقر حکومتش [[کوفه]]. زره او گم شده بود. | ||
علی{{ع}} زره خود را در دست مردی [[نصرانی]] یافت و او را نزد [[شریح]] برد تا [[اقامه دعوی]] کند. به شریح گفت: «این زره من است که نه آن را فروختهام و نه بخشیدهام». [[مرد]] نصرانی منکر شد و ادعا کرد که زره، زره خود اوست و اضافه کرد که البته نمیگویم که [[امیر مؤمنان]] [[دروغ]] میگوید. شریح رو به [[امام]] کرد و گفت: «ای امیر مؤمنان، آیا بر ادعای خود [[شاهد]] و دلیلی داری؟» گفت: «نه». پس شریح به سود آن نصرانی [[حکم]] داد. نصرانی اندکی رفت و بازگشت و گفت: «[[شهادت]] میدهم که اینگونه قضاوتها، [[قضاوت]] [[پیامبران]] است. امیر مؤمنان مرا نزد [[قاضی]] خود آورده است و قاضی او به زیانش [[رأی]] میدهد. شهادت میدهم که خدایی جز [[خدای یکتا]] نیست و شهادت میدهم که [[محمد]] [[بنده]] و فرستاده اوست. ای امیر مؤمنان، به [[خدا]] [[سوگند]] که این زره، زره توست، سپاهت حرکت کرد و تو به [[صفین]] میرفتی، این زره از پشت شتر خاکستریات فرو افتاد». حضرت فرمود: «اکنون که [[اسلام]] آوردی، این زره از آن تو باشد». و اسبی نیز بدو داد<ref>الغارات، ص۷۴-۷۵؛ مختصر تاریخ دمشق، ج۱۸، ص۶۳.</ref>. | علی {{ع}} زره خود را در دست مردی [[نصرانی]] یافت و او را نزد [[شریح]] برد تا [[اقامه دعوی]] کند. به شریح گفت: «این زره من است که نه آن را فروختهام و نه بخشیدهام». [[مرد]] نصرانی منکر شد و ادعا کرد که زره، زره خود اوست و اضافه کرد که البته نمیگویم که [[امیر مؤمنان]] [[دروغ]] میگوید. شریح رو به [[امام]] کرد و گفت: «ای امیر مؤمنان، آیا بر ادعای خود [[شاهد]] و دلیلی داری؟» گفت: «نه». پس شریح به سود آن نصرانی [[حکم]] داد. نصرانی اندکی رفت و بازگشت و گفت: «[[شهادت]] میدهم که اینگونه قضاوتها، [[قضاوت]] [[پیامبران]] است. امیر مؤمنان مرا نزد [[قاضی]] خود آورده است و قاضی او به زیانش [[رأی]] میدهد. شهادت میدهم که خدایی جز [[خدای یکتا]] نیست و شهادت میدهم که [[محمد]] [[بنده]] و فرستاده اوست. ای امیر مؤمنان، به [[خدا]] [[سوگند]] که این زره، زره توست، سپاهت حرکت کرد و تو به [[صفین]] میرفتی، این زره از پشت شتر خاکستریات فرو افتاد». حضرت فرمود: «اکنون که [[اسلام]] آوردی، این زره از آن تو باشد». و اسبی نیز بدو داد<ref>الغارات، ص۷۴-۷۵؛ مختصر تاریخ دمشق، ج۱۸، ص۶۳.</ref>. | ||
مساوات در برابر قانون به قدری اهمیت دارد که در کار قضاوت باید میان مدعی و مدعی علیه در مجلس [[قضاوت]] از هر جهت [[مساوات]] رعایت شود. از همین رو [[فقیهان]] [[اسلام]] در باب [[قضا]] در [[آداب]] مجلس قضا موارد متعددی را عنوان کردهاند که نشان دهنده چگونگی [[مساوات در برابر قانون]] است<ref>نک: المقنعة، ص۷۲۳-۷۲۵؛ أبوجعفر محمد بن الحسن الطوسی، المبسوط فی فقه الامامیة، صححه و علق علیه محمد باقر البهبودی، المکتبة المرتضویة، ج۸، ص۱۴۹؛ المهذب، ج۲، ص۵۸۰؛ السرائر، ج۲، ص۱۵۷؛ أبو طالب محمد بن الحسن بن یوسف بن المطهر الحلی (فخر المحققین)، ایضاح الفوائد فی شرح القواعد، الطبعة الاولی، المطبعة، قم.۱۳۸۹ ق. ج۴، ص۳۱۱؛ شرایع الاسلام، ص۳۱۸؛ شرح لمعة، ج۱، ص۲۸۰؛ مفتاح الکرامة، ج۱۰، ص۳۰-۳۱؛ جواهرالکلام، ج۴۰، ص۱۳۹-۱۴۰؛ تحریر الوسیلة، ج۲، ص۴۰۹.</ref>، از جمله: [[قاضی]] مدعی و مدعی علیه را در اجازه ورود مساوی بداند؛ قاضی طرفین دعوا را در [[سلام]] و جواب آن مساوی بداند؛ در نشاندن و جای دادن آنان رعایت مساوات کند؛ در [[سخن گفتن]] به مساوات [[رفتار]] کند و با هر دو یکسان سخن گوید؛ در ادای [[احترام]] نسبت به آنان به مساوات عمل کند؛ با هر دو یکسان سخن گوید؛ در ادای احترام نسبت به آنان به مساوات عمل کند؛ با هر دو یکسان رفتار کند؛ به سخن هر دو یکسان گوش دهد؛ با هر دو منصفانه رفتار نماید؛ حتی [[مستحب]] است در [[قلب]] خود هر دو را مساوی بداند و هنگام سخن گفتن به هر دو توجه نماید تا امتیاز و تبعیضی پیش نیاید. | مساوات در برابر قانون به قدری اهمیت دارد که در کار قضاوت باید میان مدعی و مدعی علیه در مجلس [[قضاوت]] از هر جهت [[مساوات]] رعایت شود. از همین رو [[فقیهان]] [[اسلام]] در باب [[قضا]] در [[آداب]] مجلس قضا موارد متعددی را عنوان کردهاند که نشان دهنده چگونگی [[مساوات در برابر قانون]] است<ref>نک: المقنعة، ص۷۲۳-۷۲۵؛ أبوجعفر محمد بن الحسن الطوسی، المبسوط فی فقه الامامیة، صححه و علق علیه محمد باقر البهبودی، المکتبة المرتضویة، ج۸، ص۱۴۹؛ المهذب، ج۲، ص۵۸۰؛ السرائر، ج۲، ص۱۵۷؛ أبو طالب محمد بن الحسن بن یوسف بن المطهر الحلی (فخر المحققین)، ایضاح الفوائد فی شرح القواعد، الطبعة الاولی، المطبعة، قم. ۱۳۸۹ ق. ج۴، ص۳۱۱؛ شرایع الاسلام، ص۳۱۸؛ شرح لمعة، ج۱، ص۲۸۰؛ مفتاح الکرامة، ج۱۰، ص۳۰-۳۱؛ جواهرالکلام، ج۴۰، ص۱۳۹-۱۴۰؛ تحریر الوسیلة، ج۲، ص۴۰۹.</ref>، از جمله: [[قاضی]] مدعی و مدعی علیه را در اجازه ورود مساوی بداند؛ قاضی طرفین دعوا را در [[سلام]] و جواب آن مساوی بداند؛ در نشاندن و جای دادن آنان رعایت مساوات کند؛ در [[سخن گفتن]] به مساوات [[رفتار]] کند و با هر دو یکسان سخن گوید؛ در ادای [[احترام]] نسبت به آنان به مساوات عمل کند؛ با هر دو یکسان سخن گوید؛ در ادای احترام نسبت به آنان به مساوات عمل کند؛ با هر دو یکسان رفتار کند؛ به سخن هر دو یکسان گوش دهد؛ با هر دو منصفانه رفتار نماید؛ حتی [[مستحب]] است در [[قلب]] خود هر دو را مساوی بداند و هنگام سخن گفتن به هر دو توجه نماید تا امتیاز و تبعیضی پیش نیاید. | ||
هنگامی که پیشوای [[پرهیزگاران]]، [[علی]]{{ع}} زمام امور را به دست گرفت، اعلام کرد که در همه امور به [[سیره رسول خدا]]{{صل}} عمل میکند و عمل کرد؛ از جمله مساوات در تقسیم سرانه [[بیتالمال]]. آن [[حضرت]] بدون هیچ تأخیر و سازشی، در [[روز]] دوم زمامداریاش، مساوات در تقسیم سرانه [[بیت المال]] را اعلام نمود و در روز سوم آن را تحقق بخشید. [[ابن ابی الحدید معتزلی]] از قول [[ابو جعفر اسکافی]]، دانشمند و [[متکلم]] بزرگ معتزلی درگذشته به [[سال ۲۴۰ هجری]]<ref>تاریخ بغداد، ج۵، ص۴۱۶.</ref>، آورده است که [[روز]] دوم پس از [[بیعت با علی]]{{ع}} - که روز [[شنبه]] یازده شب مانده از ماه [[ذیحجه]] بود - آن [[حضرت]] به [[منبر]] رفت و خطبهای ایراد کرد<ref>شرح ابن أبی الحدید، ج۷، ص۳۶-۳۷.</ref>. در آن [[خطبه]] [[راه و رسم]] خود را که ادامه [[سیره پیامبر]] بود مشخص نمود و [[مساوات]] در تقسیم سرانه [[بیتالمال]] را اعلام کرد، و همین سخنان نخستین چیزی بود که خوگرفتگان به [[تبعیضها]] آن را خوش نداشتند و همین موجب [[کینه]] و [[مخالفت با امام]] شد. آن حضرت به [[صراحت]] فرمود: {{متن حدیث|وَ إِنِّي حَامِلُكُمْ عَلَى مَنْهَجِ نَبِيِّكُمْ{{صل}} وَ مُنَفِّذٌ فِيكُمْ مَا أُمِرْتُ بِهِ إِنِ اسْتَقَمْتُمْ لِي وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ أَلَا إِنَّ مَوْضِعِي مِنْ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} بَعْدَ وَفَاتِهِ كَمَوْضِعِي مِنْهُ أَيَّامَ حَيَاتِهِ}}<ref>«من شما را به راه روشن پیامبرتان{{صل}} خواهم برد و به آن چه فرمان داده شدهام درباره شما عمل خواهم کرد، اگر به آنچه میخواهم [تن سپارید و] مستقیم شوید و [البته] از خدا باید یاری جست. بدانید که موضع من نسبت به رسول خدا{{صل}} پس از رحلت او همچون موضع من در دوران زندگی اوست». شرح ابن أبی الحدید، ج۷، ص۳۶-۳۷.</ref>. | هنگامی که پیشوای [[پرهیزگاران]]، [[علی]] {{ع}} زمام امور را به دست گرفت، اعلام کرد که در همه امور به [[سیره رسول خدا]] {{صل}} عمل میکند و عمل کرد؛ از جمله مساوات در تقسیم سرانه [[بیتالمال]]. آن [[حضرت]] بدون هیچ تأخیر و سازشی، در [[روز]] دوم زمامداریاش، مساوات در تقسیم سرانه [[بیت المال]] را اعلام نمود و در روز سوم آن را تحقق بخشید. [[ابن ابی الحدید معتزلی]] از قول [[ابو جعفر اسکافی]]، دانشمند و [[متکلم]] بزرگ معتزلی درگذشته به [[سال ۲۴۰ هجری]]<ref>تاریخ بغداد، ج۵، ص۴۱۶.</ref>، آورده است که [[روز]] دوم پس از [[بیعت با علی]] {{ع}} - که روز [[شنبه]] یازده شب مانده از ماه [[ذیحجه]] بود - آن [[حضرت]] به [[منبر]] رفت و خطبهای ایراد کرد<ref>شرح ابن أبی الحدید، ج۷، ص۳۶-۳۷.</ref>. در آن [[خطبه]] [[راه و رسم]] خود را که ادامه [[سیره پیامبر]] بود مشخص نمود و [[مساوات]] در تقسیم سرانه [[بیتالمال]] را اعلام کرد، و همین سخنان نخستین چیزی بود که خوگرفتگان به [[تبعیضها]] آن را خوش نداشتند و همین موجب [[کینه]] و [[مخالفت با امام]] شد. آن حضرت به [[صراحت]] فرمود: {{متن حدیث|وَ إِنِّي حَامِلُكُمْ عَلَى مَنْهَجِ نَبِيِّكُمْ {{صل}} وَ مُنَفِّذٌ فِيكُمْ مَا أُمِرْتُ بِهِ إِنِ اسْتَقَمْتُمْ لِي وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ أَلَا إِنَّ مَوْضِعِي مِنْ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}} بَعْدَ وَفَاتِهِ كَمَوْضِعِي مِنْهُ أَيَّامَ حَيَاتِهِ}}<ref>«من شما را به راه روشن پیامبرتان {{صل}} خواهم برد و به آن چه فرمان داده شدهام درباره شما عمل خواهم کرد، اگر به آنچه میخواهم [تن سپارید و] مستقیم شوید و [البته] از خدا باید یاری جست. بدانید که موضع من نسبت به رسول خدا {{صل}} پس از رحلت او همچون موضع من در دوران زندگی اوست». شرح ابن أبی الحدید، ج۷، ص۳۶-۳۷.</ref>. | ||
[[امام علی]]{{ع}} در ادامه سخنان خود مترفان و متنعمان و تبعیضگرایان را از [[راه]] و رسمشان [[پرهیز]] داد و اعلام کرد که استفادههای [[نامشروع]] از [[بیت المال]] پایان یافته است و کسی بر [[سیره]] او که همان سیره [[رسول]] خداست و بر عمل به مساوات در تقسیم سرانه بیت المال خرده نگیرد و [[اعتراض]] نکند؛ و آنان که برای خود نسبت به [[مردمان]] امتیاز قائلند، بدانند که [[اجر]] مزیتهای [[معنوی]] نزد خداست و هیچ کس را بر هیچ کس در [[حقوق عمومی]] مزیتی نیست و همه [[مسلمانان]] برابرند. سپس از همگان خواست که فردای آن روز برای گرفتن سهمشان از بیتالمال بیایند<ref>شرح ابن أبی الحدید، ج۷، ص۳۶-۳۷.</ref>. | [[امام علی]] {{ع}} در ادامه سخنان خود مترفان و متنعمان و تبعیضگرایان را از [[راه]] و رسمشان [[پرهیز]] داد و اعلام کرد که استفادههای [[نامشروع]] از [[بیت المال]] پایان یافته است و کسی بر [[سیره]] او که همان سیره [[رسول]] خداست و بر عمل به مساوات در تقسیم سرانه بیت المال خرده نگیرد و [[اعتراض]] نکند؛ و آنان که برای خود نسبت به [[مردمان]] امتیاز قائلند، بدانند که [[اجر]] مزیتهای [[معنوی]] نزد خداست و هیچ کس را بر هیچ کس در [[حقوق عمومی]] مزیتی نیست و همه [[مسلمانان]] برابرند. سپس از همگان خواست که فردای آن روز برای گرفتن سهمشان از بیتالمال بیایند<ref>شرح ابن أبی الحدید، ج۷، ص۳۶-۳۷.</ref>. | ||
[[امیرمؤمنان]] به [[عمار یاسر]] و [[عبید الله بن ابیرافع]] و [[ابوهیثم تیهان]] [[مأموریت]] داد [[مالی]] را که در [[بیت المال]] بود و سرانه [[مسلمانان]] محسوب میشد تقسیم کنند و به آنان فرمود: {{متن حدیث|اعْدِلُوا بَيْنَهُمْ وَ لَا تُفَضِّلُوا أَحَداً عَلَى أَحَدٍ}}<ref>«عادلانه تقسیم کنید و کسی را بر کسی برتری ندهید». دعائم الاسلام، ج۱، ص۳۸۴؛ مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۹۰.</ref>. | [[امیرمؤمنان]] به [[عمار یاسر]] و [[عبید الله بن ابیرافع]] و [[ابوهیثم تیهان]] [[مأموریت]] داد [[مالی]] را که در [[بیت المال]] بود و سرانه [[مسلمانان]] محسوب میشد تقسیم کنند و به آنان فرمود: {{متن حدیث|اعْدِلُوا بَيْنَهُمْ وَ لَا تُفَضِّلُوا أَحَداً عَلَى أَحَدٍ}}<ref>«عادلانه تقسیم کنید و کسی را بر کسی برتری ندهید». دعائم الاسلام، ج۱، ص۳۸۴؛ مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۹۰.</ref>. | ||
آنان مسلمانان را شمردند و مقدار [[مال]] را نیز معلوم کردند و مشخص نمودند که به هر کس سه [[دینار]] میرسد. مسلمانان و نیز [[طلحه]] و [[زبیر]] با پسرهای خود برای گرفتن سهم سرانهشان از بیت المال آمدند و به هر یک سه دینار دادند. طلحه و زبیر [[اعتراض]] کردند و گفتند: «[[عمر]] با ما چنین [[رفتار]] نمیکرد. آیا این نحوه تقسیم سرانه بیت المال نظر خودتان است یا [[دستور]] رفیقتان؟» آنان پاسخ دادند: «[[امیر مؤمنان]] چنین دستور داده است». پس نزد [[علی]]{{ع}} رفتند و به این شیوه اعتراض کردند و نحوه تقسیم سرانه بیت المال در دوره عمر را یادآور شدند. [[حضرت]] پرسید: {{متن حدیث|فَمَا كَانَ يُعْطِيكُمَا رَسُولُ اللَّهِ{{صل}}}} ([[رسول خدا]] در تقسیم [[بیتالمال]] با شما چگونه رفتار میکرد؟) آنان [[سکوت]] کردند. فرمود: {{متن حدیث|أَ لَيْسَ كَانَ النَّبِيُّ يَقْسِمُ بَيْنَ الْمُسْلِمِينَ بِالسَّوِيَّةِ}} (آیا [[پیامبر]] سرانه بیتالمال را میان مسلمانان به [[مساوات]] تقسیم نمیکرد؟) گفتند: «آری». فرمود: {{متن حدیث|فَسُنَّةُ رَسُولِ اللَّهِ أَوْلَى بِاتِّبَاعٍ عِنْدَكُمْ أَمْ سُنَّةُ عُمَرَ}} (پس نزد شما [[سنّت پیامبر]] سزاوارتر است که [[پیروی]] شود یا [[سنت]] عمر؟) گفتند: «[[سنت رسول خدا]]؛ اما ما دارای سوابق و خدمات بودهایم و در [[راه]] [[اسلام]] [[سختیها]] کشیدهایم و از [[نزدیکان]] [به پیامبر] هستیم». حضرت از آنان پرسید: «سابقه شما در اسلام بیشتر است یا من؟» گفتند: «سابقه تو». فرمود: «شما به پیامبر نزدیکترید یا من؟» گفتند: «تو». پرسید: «خدمات شما و سختیهایی که برای اسلام متحمل شدهاید بیشتر است یا من؟» گفتند: «تو». فرمود: «به [[خدا]] [[سوگند]] من و کارگری که برای من کار میکند در سهممان از سرانه بیتالمال یکسانیم»<ref>دعائم الاسلام، ج۱، ص۳۸۴؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج۲، ص۱۱۰-۱۱۱؛ مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۹۰-۹۱.</ref>. | آنان مسلمانان را شمردند و مقدار [[مال]] را نیز معلوم کردند و مشخص نمودند که به هر کس سه [[دینار]] میرسد. مسلمانان و نیز [[طلحه]] و [[زبیر]] با پسرهای خود برای گرفتن سهم سرانهشان از بیت المال آمدند و به هر یک سه دینار دادند. طلحه و زبیر [[اعتراض]] کردند و گفتند: «[[عمر]] با ما چنین [[رفتار]] نمیکرد. آیا این نحوه تقسیم سرانه بیت المال نظر خودتان است یا [[دستور]] رفیقتان؟» آنان پاسخ دادند: «[[امیر مؤمنان]] چنین دستور داده است». پس نزد [[علی]] {{ع}} رفتند و به این شیوه اعتراض کردند و نحوه تقسیم سرانه بیت المال در دوره عمر را یادآور شدند. [[حضرت]] پرسید: {{متن حدیث|فَمَا كَانَ يُعْطِيكُمَا رَسُولُ اللَّهِ{{صل}}}} ([[رسول خدا]] در تقسیم [[بیتالمال]] با شما چگونه رفتار میکرد؟) آنان [[سکوت]] کردند. فرمود: {{متن حدیث|أَ لَيْسَ كَانَ النَّبِيُّ يَقْسِمُ بَيْنَ الْمُسْلِمِينَ بِالسَّوِيَّةِ}} (آیا [[پیامبر]] سرانه بیتالمال را میان مسلمانان به [[مساوات]] تقسیم نمیکرد؟) گفتند: «آری». فرمود: {{متن حدیث|فَسُنَّةُ رَسُولِ اللَّهِ أَوْلَى بِاتِّبَاعٍ عِنْدَكُمْ أَمْ سُنَّةُ عُمَرَ}} (پس نزد شما [[سنّت پیامبر]] سزاوارتر است که [[پیروی]] شود یا [[سنت]] عمر؟) گفتند: «[[سنت رسول خدا]]؛ اما ما دارای سوابق و خدمات بودهایم و در [[راه]] [[اسلام]] [[سختیها]] کشیدهایم و از [[نزدیکان]] [به پیامبر] هستیم». حضرت از آنان پرسید: «سابقه شما در اسلام بیشتر است یا من؟» گفتند: «سابقه تو». فرمود: «شما به پیامبر نزدیکترید یا من؟» گفتند: «تو». پرسید: «خدمات شما و سختیهایی که برای اسلام متحمل شدهاید بیشتر است یا من؟» گفتند: «تو». فرمود: «به [[خدا]] [[سوگند]] من و کارگری که برای من کار میکند در سهممان از سرانه بیتالمال یکسانیم»<ref>دعائم الاسلام، ج۱، ص۳۸۴؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج۲، ص۱۱۰-۱۱۱؛ مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۹۰-۹۱.</ref>. | ||
[[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} در خطبهای همگان را از موضع و [[راه و رسم]] و عملکرد خود [[آگاه]] ساخت و چنین فرمود: {{متن حدیث|وَ مَحَوْتُ دَوَاوِينَ الْعَطَايَا، وَ أَعْطَيْتُ كَمَا كَانَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} يُعْطِي بِالسَّوِيَّةِ، وَ لَمْ أَجْعَلْهَا دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ}}<ref>«و دفاتر حقوق و عطایا را [که به دستور عمر بر ملاکهای طبقاتی تعیین شده بود] از بین بردم و مانند رسول خدا{{صل}} سرانه را به مساوات تقسیم کردم و آن را در دست توانگران قرار ندادم». الکافی، ج۸، ص۶۰-۶۱؛ بحارالانوار، ج۳۴، ص۱۷۲.</ref>. | [[امیرمؤمنان علی]] {{ع}} در خطبهای همگان را از موضع و [[راه و رسم]] و عملکرد خود [[آگاه]] ساخت و چنین فرمود: {{متن حدیث|وَ مَحَوْتُ دَوَاوِينَ الْعَطَايَا، وَ أَعْطَيْتُ كَمَا كَانَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} يُعْطِي بِالسَّوِيَّةِ، وَ لَمْ أَجْعَلْهَا دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ}}<ref>«و دفاتر حقوق و عطایا را [که به دستور عمر بر ملاکهای طبقاتی تعیین شده بود] از بین بردم و مانند رسول خدا {{صل}} سرانه را به مساوات تقسیم کردم و آن را در دست توانگران قرار ندادم». الکافی، ج۸، ص۶۰-۶۱؛ بحارالانوار، ج۳۴، ص۱۷۲.</ref>. | ||
[[امیرمؤمنان]] [[راه و رسم نبوی]] را در همه وجوه آن و از جمله در این وجه [[احیا]] کرد. [[عاصم بن ضمره]]<ref>عاصم بن ضمره سلولی در کوفه میزیسته و از علی{{ع}} روایت کرده است. او را ثقه شمردهاند. ر.ک: الطبقات الکبری، ج۶، ص۲۲۲؛ تهذیب التهذیب، ج۵، ص۴۰.</ref> گوید: «[[علی]]{{ع}} [سرانه] [[بیتالمال]] را میان [[مردم]] تقسیم کرد و همه را یکسان داد»<ref>الغارات، ص۷۱؛ وسائل الشیعة، ج۱۱، ص۸۱.</ref>. و [[یعقوبی]] درباره [[سیره]] علی{{ع}} مینویسد: علی{{ع}} مردم را در [[عطا]] برابر نهاد و کسی را بر کسی [[برتری]] نمیداد و به [[موالی]] همان اندازه میداد که به [[عربها]]؛ و وقتی علت را جویا شدند، در حالی که چوبی از [[زمین]] برداشت و آن را میان دو انگشت خود نهاد فرمود: {{متن حدیث|قَرَأْتُ مَا بَیْنَ الدَّفَتَیْنِ فَلَمْ أَجِدْ لِوُلْدِ إِسْمَاعِيلَ عَلَى وُلْدِ إِسْحَاقَ فَضْلٌ هذَا}}<ref>«تمام قرآن را خواندهام و در آن برای فرزندان اسماعیل (عربها) بر فرزندان اسحاق (غیرعربها) به اندازه این چوب برتری نیافتهام». تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۸۳.</ref>. | [[امیرمؤمنان]] [[راه و رسم نبوی]] را در همه وجوه آن و از جمله در این وجه [[احیا]] کرد. [[عاصم بن ضمره]]<ref>عاصم بن ضمره سلولی در کوفه میزیسته و از علی {{ع}} روایت کرده است. او را ثقه شمردهاند. ر. ک: الطبقات الکبری، ج۶، ص۲۲۲؛ تهذیب التهذیب، ج۵، ص۴۰.</ref> گوید: «[[علی]] {{ع}} [سرانه] [[بیتالمال]] را میان [[مردم]] تقسیم کرد و همه را یکسان داد»<ref>الغارات، ص۷۱؛ وسائل الشیعة، ج۱۱، ص۸۱.</ref>. و [[یعقوبی]] درباره [[سیره]] علی {{ع}} مینویسد: علی {{ع}} مردم را در [[عطا]] برابر نهاد و کسی را بر کسی [[برتری]] نمیداد و به [[موالی]] همان اندازه میداد که به [[عربها]]؛ و وقتی علت را جویا شدند، در حالی که چوبی از [[زمین]] برداشت و آن را میان دو انگشت خود نهاد فرمود: {{متن حدیث|قَرَأْتُ مَا بَیْنَ الدَّفَتَیْنِ فَلَمْ أَجِدْ لِوُلْدِ إِسْمَاعِيلَ عَلَى وُلْدِ إِسْحَاقَ فَضْلٌ هذَا}}<ref>«تمام قرآن را خواندهام و در آن برای فرزندان اسماعیل (عربها) بر فرزندان اسحاق (غیرعربها) به اندازه این چوب برتری نیافتهام». تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۸۳.</ref>. | ||
امیرمؤمنان علی{{ع}} از این سیره [[دفاع]] میکرد و بر [[درستی]] آن [[استدلال]] مینمود، چنان که در پاسخ اینگونه اعتراضها و خردهگیریها به [[طلحه]] و [[زبیر]] فرمود: {{متن حدیث|وَ أَمَّا مَا ذَكَرْتُمَا مِنْ أَمْرِ الْأُسْوَةِ فَإِنَّ ذَلِكَ أَمْرٌ لَمْ أَحْكُمْ أَنَا فِيهِ بِرَأْيِي وَ لَا وَلِيتُهُ هَوًى مِنِّي بَلْ وَجَدْتُ أَنَا وَ أَنْتُمَا مَا جَاءَ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} قَدْ فُرِغَ مِنْهُ}}<ref>«اما آنچه گفتید در برابر داشتن همگان [و پرداخت یکسان سرانه بیت المال به آنان]، آن چیزی بود که به رأی خود در آن داوری نکردم، و پی هوای خویش نرفتم. من و شما دیدیم رسول خدا{{صل}} دراینباره چه حکمی آورد، و چگونه آن را اجرا کرد». نهج البلاغه، کلام ۲۰۵.</ref>. | امیرمؤمنان علی {{ع}} از این سیره [[دفاع]] میکرد و بر [[درستی]] آن [[استدلال]] مینمود، چنان که در پاسخ اینگونه اعتراضها و خردهگیریها به [[طلحه]] و [[زبیر]] فرمود: {{متن حدیث|وَ أَمَّا مَا ذَكَرْتُمَا مِنْ أَمْرِ الْأُسْوَةِ فَإِنَّ ذَلِكَ أَمْرٌ لَمْ أَحْكُمْ أَنَا فِيهِ بِرَأْيِي وَ لَا وَلِيتُهُ هَوًى مِنِّي بَلْ وَجَدْتُ أَنَا وَ أَنْتُمَا مَا جَاءَ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} قَدْ فُرِغَ مِنْهُ}}<ref>«اما آنچه گفتید در برابر داشتن همگان [و پرداخت یکسان سرانه بیت المال به آنان]، آن چیزی بود که به رأی خود در آن داوری نکردم، و پی هوای خویش نرفتم. من و شما دیدیم رسول خدا {{صل}} دراینباره چه حکمی آورد، و چگونه آن را اجرا کرد». نهج البلاغه، کلام ۲۰۵.</ref>. | ||
[[امام علی]]{{ع}} محکم و [[استوار]] بر [[سیره]] [[مساوات]] ایستاد و با وجود همه مخالفتها، سرانه [[بیت المال]] را به [[تساوی]] میان همگان تقسیم کرد و تبعیضهای گذشته را زدود و میان [[عرب]] و [[غیر عرب]] تفاوت نگذاشت. از [[ابو اسحاق سبیعی]]<ref>ابواسحاق عمرو بن عبدالله سبیعی همدانی از شخصیتهای برجسته تابعین و از بزرگان محدثین کوفه و مورد اعتماد و ثقه است. ر.ک: الطبقات الکبری، ج۶، ص۳۱۳-۳۱۵؛ أبونعیم احمد بن عبدالله بن احمد الاصبهانی، تاریخ اصبهان، تحقیق سید کسروی حسن، الطبعة الاولی، دارالکتب العلمیة، بیروت، ۱۴۱۰ ق، ج۱، ص۴۵۱-۴۵۳؛ حلیة الاولیاء، ج۴، ص۳۳۸-۳۵۰؛ وفیات الاعیان، ج۳، ص۴۵۹؛ میزان الاعتدال، ج۳، ص۲۷۰؛ تهذیب التهذیب، ج۸، ص۵۶-۵۹.</ref> نقل شده است که دو [[زن]] نزد [[علی]]{{ع}} رفتند و ادعای [[فقر]] کردند. [[امام]] فرمود: بر ما [[واجب]] است در صورت [[صدق]] گفته شما به شما کمک کنیم. آنگاه مردی را به بازار فرستاد تا برای آنان [[خوراک]] و [[پوشاک]] بخرد و فرمود به هر یک از آنان صد [[درهم]] بدهند. یکی از [[زنان]] [[اعتراض]] کرد و گفت: من عربم و زن دیگر از [[موالی]] است. چگونه با ما [[رفتار]] مساوی شده است؟ امام فرمود: {{متن حدیث|قَدْ قَرَأَتُ مَا بَيْنَ اللَّوْحَيْنِ فَمَا رَأَیْتُ لِوُلْدِ إِسْمَاعِیلَ عَلَی وُلْدِ إِسْحَاقَ{{عم}} فَضْلًا وَ لَا جَنَاحَ بَعُوضَةً}}<ref>«من قرآن خوانده و در آن خوب نگریستهام، اما برای فرزندان اسماعیل (عربها) بر فرزندان اسحاق (غیر عربها) حتی به اندازه بال پشهای برتری ندیدهام». أنساب الاشراف، ج۲، ص۱۴۱؛ و نیز قریب به همین: الغارات، ص۴۵-۴۶؛ وسائل الشیعة، ج۱۱، ص۸۱.</ref>. | [[امام علی]] {{ع}} محکم و [[استوار]] بر [[سیره]] [[مساوات]] ایستاد و با وجود همه مخالفتها، سرانه [[بیت المال]] را به [[تساوی]] میان همگان تقسیم کرد و تبعیضهای گذشته را زدود و میان [[عرب]] و [[غیر عرب]] تفاوت نگذاشت. از [[ابو اسحاق سبیعی]]<ref>ابواسحاق عمرو بن عبدالله سبیعی همدانی از شخصیتهای برجسته تابعین و از بزرگان محدثین کوفه و مورد اعتماد و ثقه است. ر. ک: الطبقات الکبری، ج۶، ص۳۱۳-۳۱۵؛ أبونعیم احمد بن عبدالله بن احمد الاصبهانی، تاریخ اصبهان، تحقیق سید کسروی حسن، الطبعة الاولی، دارالکتب العلمیة، بیروت، ۱۴۱۰ ق، ج۱، ص۴۵۱-۴۵۳؛ حلیة الاولیاء، ج۴، ص۳۳۸-۳۵۰؛ وفیات الاعیان، ج۳، ص۴۵۹؛ میزان الاعتدال، ج۳، ص۲۷۰؛ تهذیب التهذیب، ج۸، ص۵۶-۵۹.</ref> نقل شده است که دو [[زن]] نزد [[علی]] {{ع}} رفتند و ادعای [[فقر]] کردند. [[امام]] فرمود: بر ما [[واجب]] است در صورت [[صدق]] گفته شما به شما کمک کنیم. آنگاه مردی را به بازار فرستاد تا برای آنان [[خوراک]] و [[پوشاک]] بخرد و فرمود به هر یک از آنان صد [[درهم]] بدهند. یکی از [[زنان]] [[اعتراض]] کرد و گفت: من عربم و زن دیگر از [[موالی]] است. چگونه با ما [[رفتار]] مساوی شده است؟ امام فرمود: {{متن حدیث|قَدْ قَرَأَتُ مَا بَيْنَ اللَّوْحَيْنِ فَمَا رَأَیْتُ لِوُلْدِ إِسْمَاعِیلَ عَلَی وُلْدِ إِسْحَاقَ {{عم}} فَضْلًا وَ لَا جَنَاحَ بَعُوضَةً}}<ref>«من قرآن خوانده و در آن خوب نگریستهام، اما برای فرزندان اسماعیل (عربها) بر فرزندان اسحاق (غیر عربها) حتی به اندازه بال پشهای برتری ندیدهام». أنساب الاشراف، ج۲، ص۱۴۱؛ و نیز قریب به همین: الغارات، ص۴۵-۴۶؛ وسائل الشیعة، ج۱۱، ص۸۱.</ref>. | ||
[[ابن دأب]] از [[امّ هانی]] [[خواهر]] علی{{ع}} نقل کرده است که وی نزد برادرش رفت و [[امام]] بیست [[درهم]] به او داد. [[کنیز]] [[عجم]] [[ام هانی]] نیز نزد امام رفته و [[پول]] گرفته بود. وقتی ام هانی از کنیز خود پرسید که چقدر از امام گرفته است، گفت که [[علی]]{{ع}} بیست درهم به او داده است. ام هانی با [[عصبانیت]] نزد امام رفت و گفت که باید به او پول بیشتری بدهد. اما پاسخ امام همان بود که در [[قرآن]] برای [[فرزندان]] [[اسماعیل]] بر فرزندان [[اسحاق]] [[برتری]] نیافته است<ref>الاختصاص، ص۱۵۱؛ مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۹۳.</ref>. | [[ابن دأب]] از [[امّ هانی]] [[خواهر]] علی {{ع}} نقل کرده است که وی نزد برادرش رفت و [[امام]] بیست [[درهم]] به او داد. [[کنیز]] [[عجم]] [[ام هانی]] نیز نزد امام رفته و [[پول]] گرفته بود. وقتی ام هانی از کنیز خود پرسید که چقدر از امام گرفته است، گفت که [[علی]] {{ع}} بیست درهم به او داده است. ام هانی با [[عصبانیت]] نزد امام رفت و گفت که باید به او پول بیشتری بدهد. اما پاسخ امام همان بود که در [[قرآن]] برای [[فرزندان]] [[اسماعیل]] بر فرزندان [[اسحاق]] [[برتری]] نیافته است<ref>الاختصاص، ص۱۵۱؛ مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۹۳.</ref>. | ||
[[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} برای [[خویشاوندان]] خود هیچ مزیتی بر دیگران قائل نمیشد و در پاسخ به [[عقیل]] که خواستار مبلغی بیش از سهمش از [[بیتالمال]] بود همین [[حقیقت]] را گوشزد کرد و فرمود: «من و تو نسبت به [[بیت المال]]، چون سایر مسلمانانیم»<ref>مناقب ابن شهر آشوب، ج۲، ص۱۰۹.</ref>. | [[امیرمؤمنان علی]] {{ع}} برای [[خویشاوندان]] خود هیچ مزیتی بر دیگران قائل نمیشد و در پاسخ به [[عقیل]] که خواستار مبلغی بیش از سهمش از [[بیتالمال]] بود همین [[حقیقت]] را گوشزد کرد و فرمود: «من و تو نسبت به [[بیت المال]]، چون سایر مسلمانانیم»<ref>مناقب ابن شهر آشوب، ج۲، ص۱۰۹.</ref>. | ||
آنان که برای آباد کردن دنیای خود و بقای چند [[روز]] حکومتشان دست [[تعدی]] به بیتالمال [[مسلمانان]] دراز میکنند و آن را میان خویشاوندان و حامیان خود به یغما میگذارند سخت در زیانند. وقتی به [[امام علی]]{{ع}} گزارش رسید [[مصقلة بن هبیره شیبانی]] [[فرماندار]] آن [[حضرت]] در اردشیرخرّه<ref>اردشیر بنیانگذار سلسله ساسانی در شهر گور که فیروزآباد کنونی فارس است مقام میکرد و امکاناتی از جمله قصری در آنجا بنا کرد و آن را اردشیرخره (خر اردشیر) نامید و آنجا یکی از تقسیمات پنجگانه اداری فارس در دوره ساسانی و سدههای نخستین اسلامی محسوب میشد. ر.ک: معجم البلدان، ج۱، ص۱۴۶.</ref>، یکی از شهرهای [[فارس]]، [[اموال عمومی]] را به [[خویشان]] خود اختصاص داده است، به شدت عکسالعمل نشان داد و در نامهای به وی نوشت: {{متن حدیث|بَلَغَنِي عَنْكَ أَمْرٌ إِنْ كُنْتَ فَعَلْتَهُ فَقَدْ أَسْخَطْتَ إِلَهَكَ وَ أَغْضَبْتَ إِمَامَكَ بَلَغَنِي أَنَّكَ تَقْسِمُ فَيْءَ الْمُسْلِمِينَ الَّذِي حَازَتْهُ رِمَاحُهُمْ وَ خُيُولُهُمْ وَ أُرِيقَتْ عَلَيْهِ دِمَاؤُهُمْ فِيمَنِ اعْتَامَكَ مِنْ أَعْرَابِ قَوْمِكَ فَوَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَئِنْ كَانَ ذَلِكَ حَقّاً لَتَجِدَنَّ بِكَ عَلَيَّ هَوَاناً وَ لَتَخِفَّنَّ عِنْدِي مِيزَاناً فَلَا تَسْتَهِنْ بِحَقِّ رَبِّكَ وَ لَا تُصْلِحْ دُنْيَاكَ بِمَحْقِ دِينِكَ فَتَكُونَ مِنَ الْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا أَلَا وَ إِنَّ حَقَّ مَنْ قِبَلَنَا وَ قِبَلَكَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ فِي قِسْمَةِ هَذَا الْفَيْءِ سَوَاءٌ يَرِدُونَ عِنْدِي عَلَيْهِ وَ يَصْدُرُونَ عَنْهُ وَ السَّلَامُ}}<ref>«از تو به من خبری رسیده است، اگر چنان کرده باشی خدای خود را به خشم آورده باشی و امام خویش را نافرمانی کرده. تو غنیمت مسلمانان را که نیزهها و اسبهایشان گرد آورده، و ریخته شدن خونهایشان فراهم آورده، به عربهایی که خویشاوندان تواند، و تو را گزیدهاند، پخش میکنی! سوگند به خدایی که دانه را شکافته و جاندار را آفریده اگر این سخن راست باشد، نزد من رتبت خود را فرود آورده باشی و میزان خویش را سبک کرده. پس حق پروردگارت را خوار مکن و دنیای خود را به نابودی دینت آباد مگردان که از جمله زیانکاران باشی. بدان! مسلمانانی که نزد تو و ما به سر میبرند حقشان از این غنیمت یکسان است. برای گرفتن آن نزد من میآیند، حق خود را میگیرند و بازمیگردند». نهج البلاغه، نامه ۴۳.</ref>. | آنان که برای آباد کردن دنیای خود و بقای چند [[روز]] حکومتشان دست [[تعدی]] به بیتالمال [[مسلمانان]] دراز میکنند و آن را میان خویشاوندان و حامیان خود به یغما میگذارند سخت در زیانند. وقتی به [[امام علی]] {{ع}} گزارش رسید [[مصقلة بن هبیره شیبانی]] [[فرماندار]] آن [[حضرت]] در اردشیرخرّه<ref>اردشیر بنیانگذار سلسله ساسانی در شهر گور که فیروزآباد کنونی فارس است مقام میکرد و امکاناتی از جمله قصری در آنجا بنا کرد و آن را اردشیرخره (خر اردشیر) نامید و آنجا یکی از تقسیمات پنجگانه اداری فارس در دوره ساسانی و سدههای نخستین اسلامی محسوب میشد. ر. ک: معجم البلدان، ج۱، ص۱۴۶.</ref>، یکی از شهرهای [[فارس]]، [[اموال عمومی]] را به [[خویشان]] خود اختصاص داده است، به شدت عکسالعمل نشان داد و در نامهای به وی نوشت: {{متن حدیث|بَلَغَنِي عَنْكَ أَمْرٌ إِنْ كُنْتَ فَعَلْتَهُ فَقَدْ أَسْخَطْتَ إِلَهَكَ وَ أَغْضَبْتَ إِمَامَكَ بَلَغَنِي أَنَّكَ تَقْسِمُ فَيْءَ الْمُسْلِمِينَ الَّذِي حَازَتْهُ رِمَاحُهُمْ وَ خُيُولُهُمْ وَ أُرِيقَتْ عَلَيْهِ دِمَاؤُهُمْ فِيمَنِ اعْتَامَكَ مِنْ أَعْرَابِ قَوْمِكَ فَوَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَئِنْ كَانَ ذَلِكَ حَقّاً لَتَجِدَنَّ بِكَ عَلَيَّ هَوَاناً وَ لَتَخِفَّنَّ عِنْدِي مِيزَاناً فَلَا تَسْتَهِنْ بِحَقِّ رَبِّكَ وَ لَا تُصْلِحْ دُنْيَاكَ بِمَحْقِ دِينِكَ فَتَكُونَ مِنَ الْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا أَلَا وَ إِنَّ حَقَّ مَنْ قِبَلَنَا وَ قِبَلَكَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ فِي قِسْمَةِ هَذَا الْفَيْءِ سَوَاءٌ يَرِدُونَ عِنْدِي عَلَيْهِ وَ يَصْدُرُونَ عَنْهُ وَ السَّلَامُ}}<ref>«از تو به من خبری رسیده است، اگر چنان کرده باشی خدای خود را به خشم آورده باشی و امام خویش را نافرمانی کرده. تو غنیمت مسلمانان را که نیزهها و اسبهایشان گرد آورده، و ریخته شدن خونهایشان فراهم آورده، به عربهایی که خویشاوندان تواند، و تو را گزیدهاند، پخش میکنی! سوگند به خدایی که دانه را شکافته و جاندار را آفریده اگر این سخن راست باشد، نزد من رتبت خود را فرود آورده باشی و میزان خویش را سبک کرده. پس حق پروردگارت را خوار مکن و دنیای خود را به نابودی دینت آباد مگردان که از جمله زیانکاران باشی. بدان! مسلمانانی که نزد تو و ما به سر میبرند حقشان از این غنیمت یکسان است. برای گرفتن آن نزد من میآیند، حق خود را میگیرند و بازمیگردند». نهج البلاغه، نامه ۴۳.</ref>. | ||
[[پاسداری]] از [[حقوق مالی]] [[مردمان]] و رعایت [[مساوات]] در میان ایشان، آنجا که حقوقشان مساوی است، از جمله [[حقوق]] [[واجب]] مردمان بر گردن [[زمامداران]] و [[حکومت]] است. [[ابوحمزه ثمالی]]<ref>وی ثابت بن دینار از اصحاب امامان سجاد و باقر و صادق{{عم}} و از شخصیتهای والامقام و از راویان ثقه است. سه پسر او در قیام زید بن علی بن حسین شرکت داشتند و همراه او به شهادت رسیدند. ابوحمزه در سال ۱۵۰ هجری درگذشته است. ر.ک: رجال النجاشی، ص۱۱۵-۱۱۶؛ معجم رجالالحدیث، ج۳، ص۳۸۵-۳۹۲.</ref> گوید از [[امام باقر]]{{ع}} پرسیدم: {{متن حدیث|مَا حَقُّ الْإِمَامِ عَلَى النَّاسِ}} ([[حق امام]] بر [[مردم]] چیست؟) فرمود: {{متن حدیث|حَقُّهُ عَلَيْهِمْ أَنْ يَسْمَعُوا لَهُ وَ يُطِيعُوا}}. ([[حق]] او بر آنان این است که سخنش را بشنوند و فرمانش برند). عرض کردم: {{متن حدیث|فَمَا حَقُّهُمْ عَلَيْهِمْ}} ([[حق مردم]] بر [[امام]] چیست؟) فرمود: {{متن حدیث|يَقْسِمَ بَيْنَهُمْ بِالسَّوِيَّةِ وَ يَعْدِلَ فِي الرَّعِيَّةِ فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ فِي النَّاسِ فَلَا يُبَالِي مَنْ أَخَذَ هَاهُنَا وَ هَاهُنَا}}<ref>الکافی، ج۱، ص۴۰۵.</ref>. (این که سرانه [[بیتالمال]] را میان آنان به [[مساوات]] تقسیم کند و با [[مردم]] به [[عدالت]] [[رفتار]] نماید؛ و چون این دو اصل در میان مردم عملی گشت [[امام]] باک ندارد از آنکه کسی این سو و آن سو زند). احتمال دارد مراد این باشد که امامی که به [[وظیفه]] خود عمل میکند و مساوات و عدالت را جاری میسازد، باکی از واپسگرایان و مترفان و [[ستمگران]] ندارد و بر این موضع [[حق]] خود میایستد و هرگز گامی به پس نمیگذارد. با شواهد [[تاریخی]] و [[روایی]] که در دست هست این معنا درست مینماید و همه [[پیشوایان حق]] همین جهتگیری را داشتهاند. [[حفص بن غیاث]]<ref>وی از اصحاب امامان باقر و صادق و کاظم{{عم}} بوده و با وجود آنکه شیعه نبوده است توثیق شده و به اخبار او عمل شده است. ر.ک: رجال النجاشی، ص۱۳۴-۱۳۵؛ رجال الکشی، ص۳۳، ۱۲۴، ۲۰۳، ۴۰۶، ۴۸۵؛ معجم رجال الحدیث، ج۶، ص۱۴۸-۱۵۲؛ قاموس الرجال، ج۲، ص۴۴۴-۴۵۳.</ref> گوید شنیدم وقتی از [[امام صادق]]{{ع}} درباره تقسیم [سرانه] بیتالمال [[پرسش]] شد چنین فرمود: {{متن حدیث|أَهْلُ الْإِسْلَامِ هُمْ أَبْنَاءُ الْإِسْلَامِ أُسَوِّي بَيْنَهُمْ فِي الْعَطَاءِ وَ فَضَائِلُهُمْ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ اللَّهِ أُجْمِلُهُمْ كَبَنِي رَجُلٍ وَاحِدٍ لَا نُفَضِّلُ أَحَداً مِنْهُمْ لِفَضْلِهِ وَ صَلَاحِهِ فِي الْمِيرَاثِ عَلَى آخَرَ ضَعِيفٍ مَنْقُوصٍ وَ قَالَ هَذَا هُوَ فِعْلُ رَسُولِ اللَّهِ صفِي بَدْوِ أَمْرِهِ وَ قَدْ قَالَ غَيْرُنَا أُقَدِّمُهُمْ فِي الْعَطَاءِ بِمَا قَدْ فَضَّلَهُمُ اللَّهُ بِسَوَابِقِهِمْ فِي الْإِسْلَامِ إِذَا كَانُوا فِي الْإِسْلَامِ أَصَابُوا ذَلِكَ فَأُنْزِلُهُمْ عَلَى مَوَارِيثِ ذَوِي الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَقْرَبُ مِنْ بَعْضٍ وَ أَوْفَرُ نَصِيباً لِقُرْبِهِ مِنَ الْمَيِّتِ وَ إِنَّمَا وُرِّثُوا بِرَحِمِهِمْ وَ كَذَلِكَ كَانَ عُمَرُ يَفْعَلُهُ}}<ref>«مسلمانان همه فرزندان اسلامند [و من در میان آنان در دادن سرانه بیتالمال فرقی نمیگذارم و] به همه یکسان و یک اندازه میدهم و برتریهای آنان تنها میان خودشان و خداست؛ من آنان را مانند پسران یک مرد قرار میدهم که برای هیچ یک از آنان به سبب فضل و صلاحیت یکی بر دیگری که ضعف و نقص دارد برتری در ارث قائل نمیشود. و فرمود: این عمل رسول خداست در ابتدای کارش و کسانی که غیر از ما هستند میگویند ما آنانی را که خداوند به سوابقشان در اسلام برتری داده است در دادنیها برتری میدهیم چون در اسلام برتری دارند و گویند مانند مواریث در خویشاوندان است که برخی به برخی دیگر نزدیکترند و به علت نزدیکی به مرده، سهم بیشتری دارند و به علت نزدیکی ارث میبرند و عمر چنین میکرد». تهذیب الاحکام، ج۶، ص۱۴۶-۱۴۷؛ وسائل الشیعة، ج۱۱، ص۸۱؛ جواهرالکلام، ج۲۱، ص۲۱۶.</ref>. | [[پاسداری]] از [[حقوق مالی]] [[مردمان]] و رعایت [[مساوات]] در میان ایشان، آنجا که حقوقشان مساوی است، از جمله [[حقوق]] [[واجب]] مردمان بر گردن [[زمامداران]] و [[حکومت]] است. [[ابوحمزه ثمالی]]<ref>وی ثابت بن دینار از اصحاب امامان سجاد و باقر و صادق {{عم}} و از شخصیتهای والامقام و از راویان ثقه است. سه پسر او در قیام زید بن علی بن حسین شرکت داشتند و همراه او به شهادت رسیدند. ابوحمزه در سال ۱۵۰ هجری درگذشته است. ر. ک: رجال النجاشی، ص۱۱۵-۱۱۶؛ معجم رجالالحدیث، ج۳، ص۳۸۵-۳۹۲.</ref> گوید از [[امام باقر]] {{ع}} پرسیدم: {{متن حدیث|مَا حَقُّ الْإِمَامِ عَلَى النَّاسِ}} ([[حق امام]] بر [[مردم]] چیست؟) فرمود: {{متن حدیث|حَقُّهُ عَلَيْهِمْ أَنْ يَسْمَعُوا لَهُ وَ يُطِيعُوا}}. ([[حق]] او بر آنان این است که سخنش را بشنوند و فرمانش برند). عرض کردم: {{متن حدیث|فَمَا حَقُّهُمْ عَلَيْهِمْ}} ([[حق مردم]] بر [[امام]] چیست؟) فرمود: {{متن حدیث|يَقْسِمَ بَيْنَهُمْ بِالسَّوِيَّةِ وَ يَعْدِلَ فِي الرَّعِيَّةِ فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ فِي النَّاسِ فَلَا يُبَالِي مَنْ أَخَذَ هَاهُنَا وَ هَاهُنَا}}<ref>الکافی، ج۱، ص۴۰۵.</ref>. (این که سرانه [[بیتالمال]] را میان آنان به [[مساوات]] تقسیم کند و با [[مردم]] به [[عدالت]] [[رفتار]] نماید؛ و چون این دو اصل در میان مردم عملی گشت [[امام]] باک ندارد از آنکه کسی این سو و آن سو زند). احتمال دارد مراد این باشد که امامی که به [[وظیفه]] خود عمل میکند و مساوات و عدالت را جاری میسازد، باکی از واپسگرایان و مترفان و [[ستمگران]] ندارد و بر این موضع [[حق]] خود میایستد و هرگز گامی به پس نمیگذارد. با شواهد [[تاریخی]] و [[روایی]] که در دست هست این معنا درست مینماید و همه [[پیشوایان حق]] همین جهتگیری را داشتهاند. [[حفص بن غیاث]]<ref>وی از اصحاب امامان باقر و صادق و کاظم {{عم}} بوده و با وجود آنکه شیعه نبوده است توثیق شده و به اخبار او عمل شده است. ر. ک: رجال النجاشی، ص۱۳۴-۱۳۵؛ رجال الکشی، ص۳۳، ۱۲۴، ۲۰۳، ۴۰۶، ۴۸۵؛ معجم رجال الحدیث، ج۶، ص۱۴۸-۱۵۲؛ قاموس الرجال، ج۲، ص۴۴۴-۴۵۳.</ref> گوید شنیدم وقتی از [[امام صادق]] {{ع}} درباره تقسیم [سرانه] بیتالمال [[پرسش]] شد چنین فرمود: {{متن حدیث|أَهْلُ الْإِسْلَامِ هُمْ أَبْنَاءُ الْإِسْلَامِ أُسَوِّي بَيْنَهُمْ فِي الْعَطَاءِ وَ فَضَائِلُهُمْ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ اللَّهِ أُجْمِلُهُمْ كَبَنِي رَجُلٍ وَاحِدٍ لَا نُفَضِّلُ أَحَداً مِنْهُمْ لِفَضْلِهِ وَ صَلَاحِهِ فِي الْمِيرَاثِ عَلَى آخَرَ ضَعِيفٍ مَنْقُوصٍ وَ قَالَ هَذَا هُوَ فِعْلُ رَسُولِ اللَّهِ صفِي بَدْوِ أَمْرِهِ وَ قَدْ قَالَ غَيْرُنَا أُقَدِّمُهُمْ فِي الْعَطَاءِ بِمَا قَدْ فَضَّلَهُمُ اللَّهُ بِسَوَابِقِهِمْ فِي الْإِسْلَامِ إِذَا كَانُوا فِي الْإِسْلَامِ أَصَابُوا ذَلِكَ فَأُنْزِلُهُمْ عَلَى مَوَارِيثِ ذَوِي الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَقْرَبُ مِنْ بَعْضٍ وَ أَوْفَرُ نَصِيباً لِقُرْبِهِ مِنَ الْمَيِّتِ وَ إِنَّمَا وُرِّثُوا بِرَحِمِهِمْ وَ كَذَلِكَ كَانَ عُمَرُ يَفْعَلُهُ}}<ref>«مسلمانان همه فرزندان اسلامند [و من در میان آنان در دادن سرانه بیتالمال فرقی نمیگذارم و] به همه یکسان و یک اندازه میدهم و برتریهای آنان تنها میان خودشان و خداست؛ من آنان را مانند پسران یک مرد قرار میدهم که برای هیچ یک از آنان به سبب فضل و صلاحیت یکی بر دیگری که ضعف و نقص دارد برتری در ارث قائل نمیشود. و فرمود: این عمل رسول خداست در ابتدای کارش و کسانی که غیر از ما هستند میگویند ما آنانی را که خداوند به سوابقشان در اسلام برتری داده است در دادنیها برتری میدهیم چون در اسلام برتری دارند و گویند مانند مواریث در خویشاوندان است که برخی به برخی دیگر نزدیکترند و به علت نزدیکی به مرده، سهم بیشتری دارند و به علت نزدیکی ارث میبرند و عمر چنین میکرد». تهذیب الاحکام، ج۶، ص۱۴۶-۱۴۷؛ وسائل الشیعة، ج۱۱، ص۸۱؛ جواهرالکلام، ج۲۱، ص۲۱۶.</ref>. | ||
امّا [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} چون زمام امور را به دست گرفت، بر موضع [[حق]] تقسیم سرانه [[بیت المال]] به [[مساوات]] و رفع تبعیضهای گذشته [[استوار]] ایستاد و آن همه مخالفتها نیز به همین سبب بود<ref>نک: شرح ابن أبی الحدید، ج۷، ص۳۷.</ref>. آن [[حضرت]] بر [[سیره نبوی]] [[استواری]] نشان داد و تهدیدها و کارشکنیها و [[فتنهها]] او را از میدان حق به در [[نبرد]]. {{عربی|فَإِنَّ النَّاسَ کُلُّهُمْ سَوَاءٌ | امّا [[امیرمؤمنان علی]] {{ع}} چون زمام امور را به دست گرفت، بر موضع [[حق]] تقسیم سرانه [[بیت المال]] به [[مساوات]] و رفع تبعیضهای گذشته [[استوار]] ایستاد و آن همه مخالفتها نیز به همین سبب بود<ref>نک: شرح ابن أبی الحدید، ج۷، ص۳۷.</ref>. آن [[حضرت]] بر [[سیره نبوی]] [[استواری]] نشان داد و تهدیدها و کارشکنیها و [[فتنهها]] او را از میدان حق به در [[نبرد]]. {{عربی|فَإِنَّ النَّاسَ کُلُّهُمْ سَوَاءٌ وَ إِنْ ذُکَّتِ الْحُرُوبُ مُضَرَّمَاتِ}}<ref>«تمام مردمان برابرند، گرچه آتش جنگهای خانمانسوز شعلهور گردد». اللزومیات، ج۱، ص۱۶۱.</ref> | ||
ابومِخْنَفْ [[ازدی]]<ref>ابومخنف لوط بن یحیی ازدی از اصحاب امام صادق{{ع}} و بزرگ راویان کوفه است. وی مورخی برجسته و کمنظیر بوده و تخصص ویژه او در حوادث عراق بوده است. ابو مخنف تألیفات بسیاری داشته که متأسفانه آن تألیفات از بین رفته و جز بخشی اندک از آنها از طریق مورخانی چون طبری و ابوالفرج اصفهانی و ابن ابی الحدید معتزلی در آثارشان باقی نمانده است. از گرانقدرترین آثار او مقتل الحسین{{ع}} بوده است که اصل آن از بین رفته است ولی طبری قسمت عمده آن را در تاریخ خود در حوادث سالهای ۶۰ و ۶۱ هجری آورده است. ر.ک: الفهرست، ص۱۳۶-۱۳۷؛ رجال النجاشی، ص۳۲۰-۳۲۱؛ معجم رجال الحدیث، ج۱۴، ص۱۳۶-۱۳۸.</ref> [[روایت]] کرده است که گروهی از [[شیعه]] نزد [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} آمدند و گفتند: ای [[امیرمؤمنان]]، آیا بهتر نیست این [[اموال]] را میان این رؤسا و اشراف تقسیم کنی و آنان را بر ما ترجیح و [[برتری]] دهی، و چون پس از مدتی [[کارها]] محکم شد به [[بهترین]] روشی که [[خداوند]] فرموده است بازگردی و اموال را به طور مساوی و از سر [[عدالت]] در میان [[مردم]] تقسیم کنی؟ [[حضرت]] فرمود: {{متن حدیث|أَ تَأْمُرُونِّي وَيْحَكُمْ أَنْ أَطْلُبَ النَّصْرَ بِالظُّلْمِ وَ الْجَوْرِ فِيمَنْ وُلِّيتُ عَلَيْهِ مِنْ أَهْلِ الْإِسْلَامِ لَا وَ اللَّهِ لَا يَكُونُ ذَلِكَ مَا سَمَرَ السَّمِيرُ وَ مَا رَأَيْتُ فِي السَّمَاءِ نَجْماً وَ اللَّهِ لَوْ كَانَتْ أَمْوَالُهُمْ مَالِي لَسَاوَيْتُ بَيْنَهُمْ فَكَيْفَ وَ إِنَّمَا هِيَ أَمْوَالُهُمْ}}<ref>«وای بر شما، آیا مرا فرمان میدهید تا پیروزی بجویم به ستم کردن و بیداد نمودن درباره مسلمانانی که سرپرستی آنان به من سپرده شده است؟ هرگز، به خدا سوگند که نپذیرم تا شبانه روزان از پی یکدیگر آیند و تا در آسمان ستارهای میبینم. به خدا سوگند اگر این داراییها از آن من بود، همگان را برابر میداشتم [که چنین تقسیم سزاست] تا چه رسد که این داراییها، از آن خود ایشان است». الکافی، ج۴، ص۳۱؛ وسائل الشیعة، ج۱۱، ص۸۰؛ و قریب به همین: تحف العقول، ص۱۲۶.</ref>. | ابومِخْنَفْ [[ازدی]]<ref>ابومخنف لوط بن یحیی ازدی از اصحاب امام صادق {{ع}} و بزرگ راویان کوفه است. وی مورخی برجسته و کمنظیر بوده و تخصص ویژه او در حوادث عراق بوده است. ابو مخنف تألیفات بسیاری داشته که متأسفانه آن تألیفات از بین رفته و جز بخشی اندک از آنها از طریق مورخانی چون طبری و ابوالفرج اصفهانی و ابن ابی الحدید معتزلی در آثارشان باقی نمانده است. از گرانقدرترین آثار او مقتل الحسین {{ع}} بوده است که اصل آن از بین رفته است ولی طبری قسمت عمده آن را در تاریخ خود در حوادث سالهای ۶۰ و ۶۱ هجری آورده است. ر. ک: الفهرست، ص۱۳۶-۱۳۷؛ رجال النجاشی، ص۳۲۰-۳۲۱؛ معجم رجال الحدیث، ج۱۴، ص۱۳۶-۱۳۸.</ref> [[روایت]] کرده است که گروهی از [[شیعه]] نزد [[امیرمؤمنان علی]] {{ع}} آمدند و گفتند: ای [[امیرمؤمنان]]، آیا بهتر نیست این [[اموال]] را میان این رؤسا و اشراف تقسیم کنی و آنان را بر ما ترجیح و [[برتری]] دهی، و چون پس از مدتی [[کارها]] محکم شد به [[بهترین]] روشی که [[خداوند]] فرموده است بازگردی و اموال را به طور مساوی و از سر [[عدالت]] در میان [[مردم]] تقسیم کنی؟ [[حضرت]] فرمود: {{متن حدیث|أَ تَأْمُرُونِّي وَيْحَكُمْ أَنْ أَطْلُبَ النَّصْرَ بِالظُّلْمِ وَ الْجَوْرِ فِيمَنْ وُلِّيتُ عَلَيْهِ مِنْ أَهْلِ الْإِسْلَامِ لَا وَ اللَّهِ لَا يَكُونُ ذَلِكَ مَا سَمَرَ السَّمِيرُ وَ مَا رَأَيْتُ فِي السَّمَاءِ نَجْماً وَ اللَّهِ لَوْ كَانَتْ أَمْوَالُهُمْ مَالِي لَسَاوَيْتُ بَيْنَهُمْ فَكَيْفَ وَ إِنَّمَا هِيَ أَمْوَالُهُمْ}}<ref>«وای بر شما، آیا مرا فرمان میدهید تا پیروزی بجویم به ستم کردن و بیداد نمودن درباره مسلمانانی که سرپرستی آنان به من سپرده شده است؟ هرگز، به خدا سوگند که نپذیرم تا شبانه روزان از پی یکدیگر آیند و تا در آسمان ستارهای میبینم. به خدا سوگند اگر این داراییها از آن من بود، همگان را برابر میداشتم [که چنین تقسیم سزاست] تا چه رسد که این داراییها، از آن خود ایشان است». الکافی، ج۴، ص۳۱؛ وسائل الشیعة، ج۱۱، ص۸۰؛ و قریب به همین: تحف العقول، ص۱۲۶.</ref>. | ||
و نیز نقل شده است که چون عدهای برای [[مال]] [[دنیا]] از گرد [[امام]] پراکنده میشدند و به سوی [[معاویه]] میگریختند، گروهی از [[اصحاب امیرمؤمنان]]{{ع}} به وی گفتند: ای [[امیر مؤمنان]]، این اموال را ببخش، و آن اشراف [[عرب]] و [[قریش]] را بر [[موالی]] و [[غیر عرب]] [[برتر]] گذار، و به کسانی از مردم بیشتر ده که از [[مخالفت]] و فرارشان [[بیم]] هست. پس [[علی]]{{ع}} بدانان فرمود: {{متن حدیث|أَ تَأْمُرُونِّي أَنْ أَطْلُبَ النَّصْرَ بِالْجَوْرِ وَ اللَّهِ لَا أَفْعَلُ مَا طَلَعَتْ شَمْسٌ وَ مَا لَاحَ فِي السَّمَاءِ نَجْمٌ وَ اللَّهِ لَوْ كَانَ مَالُهُمْ لِي لَوَاسَيْتُ بَيْنَهُمْ فَكَيْفَ وَ إِنَّمَا هِيَ أَمْوَالُهُمْ}}<ref>«آیا مرا فرمان میدهید تا پیروزی بجویم با ستم کردن؟ هرگز، به خدا سوگند تا خورشیدی سر بر میآورد و تا ستارهای در آسمان میدرخشد چنین نمیکنم. به خدا سوگند اگر دارایی ایشان از آن من بود در میانشان برابر مینهادم، تا چه رسد که این داراییها از آن خودشان است». الغارات، ص۴۸؛ امالی المفید، ص۱۷۵-۱۷۶؛ امالی الطوسی، ج۱، ص۱۹۷-۱۹۸؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج۲، ص۹۵؛ وسائل الشیعة، ج۱۱، ص۸۲؛ مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۹۱-۹۲؛ جواهر الکلام، ج۲۱، ص۲۱۷؛ و قریب به همین: الامامة و السیاسة، ج۱، ص۱۵۳.</ref>. | و نیز نقل شده است که چون عدهای برای [[مال]] [[دنیا]] از گرد [[امام]] پراکنده میشدند و به سوی [[معاویه]] میگریختند، گروهی از [[اصحاب امیرمؤمنان]] {{ع}} به وی گفتند: ای [[امیر مؤمنان]]، این اموال را ببخش، و آن اشراف [[عرب]] و [[قریش]] را بر [[موالی]] و [[غیر عرب]] [[برتر]] گذار، و به کسانی از مردم بیشتر ده که از [[مخالفت]] و فرارشان [[بیم]] هست. پس [[علی]] {{ع}} بدانان فرمود: {{متن حدیث|أَ تَأْمُرُونِّي أَنْ أَطْلُبَ النَّصْرَ بِالْجَوْرِ وَ اللَّهِ لَا أَفْعَلُ مَا طَلَعَتْ شَمْسٌ وَ مَا لَاحَ فِي السَّمَاءِ نَجْمٌ وَ اللَّهِ لَوْ كَانَ مَالُهُمْ لِي لَوَاسَيْتُ بَيْنَهُمْ فَكَيْفَ وَ إِنَّمَا هِيَ أَمْوَالُهُمْ}}<ref>«آیا مرا فرمان میدهید تا پیروزی بجویم با ستم کردن؟ هرگز، به خدا سوگند تا خورشیدی سر بر میآورد و تا ستارهای در آسمان میدرخشد چنین نمیکنم. به خدا سوگند اگر دارایی ایشان از آن من بود در میانشان برابر مینهادم، تا چه رسد که این داراییها از آن خودشان است». الغارات، ص۴۸؛ امالی المفید، ص۱۷۵-۱۷۶؛ امالی الطوسی، ج۱، ص۱۹۷-۱۹۸؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج۲، ص۹۵؛ وسائل الشیعة، ج۱۱، ص۸۲؛ مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۹۱-۹۲؛ جواهر الکلام، ج۲۱، ص۲۱۷؛ و قریب به همین: الامامة و السیاسة، ج۱، ص۱۵۳.</ref>. | ||
به همین سبب بود که [[اشراف کوفه]] با [[علی]]{{ع}} دو رویی میکردند و [[نفاق]] میورزیدند و به [[معاویه]] [[تمایل]] داشتند و در [[نهان]] هوای او را در سر میپروراندند. علی{{ع}} از [[بیتالمال]] [[مسلمانان]] و [[غنائم]] و داراییهای ایشان به کسی بیش از حقش نمیداد، در حالی که معاویه به [[راحتی]] [[تبعیض]] روا میداشت و ملاحظه آنان را داشت و به هر یک از اشراف دو هزار [[درهم]] میبخشید<ref>الغارات، ص۲۹.</ref>. | به همین سبب بود که [[اشراف کوفه]] با [[علی]] {{ع}} دو رویی میکردند و [[نفاق]] میورزیدند و به [[معاویه]] [[تمایل]] داشتند و در [[نهان]] هوای او را در سر میپروراندند. علی {{ع}} از [[بیتالمال]] [[مسلمانان]] و [[غنائم]] و داراییهای ایشان به کسی بیش از حقش نمیداد، در حالی که معاویه به [[راحتی]] [[تبعیض]] روا میداشت و ملاحظه آنان را داشت و به هر یک از اشراف دو هزار [[درهم]] میبخشید<ref>الغارات، ص۲۹.</ref>. | ||
[[امام علی]]{{ع}} جز به [[راه]] [[مساوات]] و [[عدالت]]، و [[سیره]] [[حضرت ختمی مرتبت]] نرفت. [[عبد الله بن عباس]] در نامهای به [[امام حسن]]{{ع}} نوشت که [[مردم]] [به تبع سران و بزرگان و اشراف تبعیضخواه] بدین دلیل پدرت را رها کردند و به سوی معاویه شتافتند که در تقسیم [[اموال]] به مساوات عمل میکرد و آنان این را بر نمیتافتند<ref>فتوح ابن أعثم، ج۴، ص۱۴۹؛ شرح ابن أبی الحدید، ج۱۶، ص۲۳.</ref>. و نیز وقتی از [[ابو عبد الرحمن بن سلمی]]<ref>ابوعبدالرحمن عبدالله بن حبیب سلمی از اصحاب امیرمؤمنان علی{{ع}} که با آن حضرت مخالفت ورزیده است. ر.ک: قاموس الرجال، ج۶، ص۳۰۸-۳۰۹، ج۱۱، ص۳۹۵-۳۹۶.</ref> سؤال شد که تو را به [[خدا]] چرا از علی روی گرداندی؟ تو را به خدا بگو آیا از زمانی که علی در تقسیم اموال [[کوفه]] سهمی ویژه به تو نداد از او جدا نشدی؟ او پاسخ داد: «حال که [[سوگند]] دادی، آری»<ref>محمد تقی التستری، بهج الصباغة فی شرح نهج البلاغة، الطبعة الاولی، مکتبة الصدر، تهران، ۱۳۹۰ ق. ج۲، ص۱۹۷-۲۰۳؛ قاموس الرجال، ج۶، ص۳۰۸.</ref>. | [[امام علی]] {{ع}} جز به [[راه]] [[مساوات]] و [[عدالت]]، و [[سیره]] [[حضرت ختمی مرتبت]] نرفت. [[عبد الله بن عباس]] در نامهای به [[امام حسن]] {{ع}} نوشت که [[مردم]] [به تبع سران و بزرگان و اشراف تبعیضخواه] بدین دلیل پدرت را رها کردند و به سوی معاویه شتافتند که در تقسیم [[اموال]] به مساوات عمل میکرد و آنان این را بر نمیتافتند<ref>فتوح ابن أعثم، ج۴، ص۱۴۹؛ شرح ابن أبی الحدید، ج۱۶، ص۲۳.</ref>. و نیز وقتی از [[ابو عبد الرحمن بن سلمی]]<ref>ابوعبدالرحمن عبدالله بن حبیب سلمی از اصحاب امیرمؤمنان علی {{ع}} که با آن حضرت مخالفت ورزیده است. ر. ک: قاموس الرجال، ج۶، ص۳۰۸-۳۰۹، ج۱۱، ص۳۹۵-۳۹۶.</ref> سؤال شد که تو را به [[خدا]] چرا از علی روی گرداندی؟ تو را به خدا بگو آیا از زمانی که علی در تقسیم اموال [[کوفه]] سهمی ویژه به تو نداد از او جدا نشدی؟ او پاسخ داد: «حال که [[سوگند]] دادی، آری»<ref>محمد تقی التستری، بهج الصباغة فی شرح نهج البلاغة، الطبعة الاولی، مکتبة الصدر، تهران، ۱۳۹۰ ق. ج۲، ص۱۹۷-۲۰۳؛ قاموس الرجال، ج۶، ص۳۰۸.</ref>. | ||
[[ایستادگی]] بر رعایت [[مساوات]] در تقسیم سرانه [[بیتالمال]] از ویژگیهای [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} بود و به بیان [[فقیه]] بزرگ [[شیعه]]، شیخ [[محمد حسن نجفی]]، [[نصوص]] فراوانی حاکی از آن است که [[علی]]{{ع}} سرانه بیتالمال را به مساوات میان [[مردم]] تقسیم میکرد و رعایت [[عدالت]] در این مورد از صفات ویژه آن [[حضرت]] به شمار آمده است<ref>جواهر الکلام، ج۲۱، ص۲۱۶.</ref>. [[عبایة بن ربعی]]<ref>عبایة بن ربعی اسدی از خواص اصحاب امیرمؤمنان علی{{ع}} و از اصحاب امام حسن{{ع}} بوده است. ر.ک: رجال الکشی، ص۱۱۴، ۱۱۵، ۲۲۲؛ معجم رجال الحدیث، ج۹، ص۲۵۳.</ref> از امیرمؤمنان علی{{ع}} [[روایت]] کرده است که فرمود: {{متن حدیث|أُحَاجُّ النَّاسَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ بِسَبْعٍ إِقَامِ الصَّلَاةِ وَ إِيتَاءِ الزَّكَاةِ وَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيِ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ الْقَسْمِ بِالسَّوِيَّةِ وَ الْعَدْلِ فِي الرَّعِيَّةِ وَ إِقَامِ الْحُدُودِ}}<ref>«روز قیامت با هفت دلیل با مردم احتجاج خواهم کرد: برپا داشتن نماز و پرداختن زکات و امر به معروف و نهی از منکر و تقسیم سرانه بیتالمال به مساوات و رعایت عدالت میان مردم و اجرای حدود». الخصال، ج۲، ص۳۶۳؛ بحارالانوار، ج۴۱، ص۱۰۶.</ref>»<ref>[[مصطفی دلشاد تهرانی|دلشاد تهرانی، مصطفی]]، [[سیره نبوی ج۲ (کتاب)|سیره نبوی]]، ج۲ ص ۴۷۹-۵۳۳.</ref> | [[ایستادگی]] بر رعایت [[مساوات]] در تقسیم سرانه [[بیتالمال]] از ویژگیهای [[امیرمؤمنان علی]] {{ع}} بود و به بیان [[فقیه]] بزرگ [[شیعه]]، شیخ [[محمد حسن نجفی]]، [[نصوص]] فراوانی حاکی از آن است که [[علی]] {{ع}} سرانه بیتالمال را به مساوات میان [[مردم]] تقسیم میکرد و رعایت [[عدالت]] در این مورد از صفات ویژه آن [[حضرت]] به شمار آمده است<ref>جواهر الکلام، ج۲۱، ص۲۱۶.</ref>. [[عبایة بن ربعی]]<ref>عبایة بن ربعی اسدی از خواص اصحاب امیرمؤمنان علی {{ع}} و از اصحاب امام حسن {{ع}} بوده است. ر. ک: رجال الکشی، ص۱۱۴، ۱۱۵، ۲۲۲؛ معجم رجال الحدیث، ج۹، ص۲۵۳.</ref> از امیرمؤمنان علی {{ع}} [[روایت]] کرده است که فرمود: {{متن حدیث|أُحَاجُّ النَّاسَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ بِسَبْعٍ إِقَامِ الصَّلَاةِ وَ إِيتَاءِ الزَّكَاةِ وَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيِ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ الْقَسْمِ بِالسَّوِيَّةِ وَ الْعَدْلِ فِي الرَّعِيَّةِ وَ إِقَامِ الْحُدُودِ}}<ref>«روز قیامت با هفت دلیل با مردم احتجاج خواهم کرد: برپا داشتن نماز و پرداختن زکات و امر به معروف و نهی از منکر و تقسیم سرانه بیتالمال به مساوات و رعایت عدالت میان مردم و اجرای حدود». الخصال، ج۲، ص۳۶۳؛ بحارالانوار، ج۴۱، ص۱۰۶.</ref>»<ref>[[مصطفی دلشاد تهرانی|دلشاد تهرانی، مصطفی]]، [[سیره نبوی ج۲ (کتاب)|سیره نبوی]]، ج۲ ص ۴۷۹-۵۳۳.</ref> | ||
==برابری در حقوق== | == برابری در حقوق == | ||
[[امیرمؤمنان]]{{ع}} به [[صراحت]] میفرماید: {{متن حدیث|لِي مَا لَكُمْ وَ عَلَيَّ مَا عَلَيْكُمْ}}<ref> موسوعة الامام علی بن ابی طالب{{ع}}، ج۴، ص۱۰۵.</ref>. قاعده و اصل کلی این است که هر حقی برای [[مردم]] وجود دارد، برای [[حاکم]] نیز همان است و نه بیشتر، و هر تکلیفی بر مردم است، بر حاکم نیز همان است و نه کمتر. این قاعده، [[برابری]] همگان در برخورداری از امکانات [[جامعه]] و [[لزوم]] [[پاسخگویی]] ایشان در برابر [[وظایف]] را روشن ساخته است. البته از سایر فرمودههای مولا استفاده میشود که حاکم [[جامعه اسلامی]]، هرچند در [[حقوق]] با دیگران برابر است و زیاده از دیگران حقی برای خود قائل نیست، از نظر [[تکلیف]]، خود را بیش از دیگران برای [[خدمت]] به جامعه و [[اعلای کلمه حق]] و [[اقامه عدل]]، [[مسئول]] و [[مکلف]] میداند. به همین دلیل است که از [[استانداران]] میخواهد که [[زندگی]] خود را با ضعفای جامعه بسنجند، نه با مرفهان و برخورداران<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۰۹.</ref>. امیرمؤمنان{{ع}} حتی به خدمتکار خود میفرماید: {{متن حدیث|أَنَا أَسْتَحْيِي مِنْ رَبِّي أَنْ أَتَفَضَّلَ عَلَيْكَ}}<ref>موسوعة الامام علی بن ابی طالب{{ع}}، ج۴، ص۱۸۰.</ref>. [[حضرت]] بدین ترتیب [[میزان]] [[مسئولیت]] و [[تعهد]] خود را در قبال [[خداوند]] بیان میکند. | [[امیرمؤمنان]] {{ع}} به [[صراحت]] میفرماید: {{متن حدیث|لِي مَا لَكُمْ وَ عَلَيَّ مَا عَلَيْكُمْ}}<ref> موسوعة الامام علی بن ابی طالب {{ع}}، ج۴، ص۱۰۵.</ref>. قاعده و اصل کلی این است که هر حقی برای [[مردم]] وجود دارد، برای [[حاکم]] نیز همان است و نه بیشتر، و هر تکلیفی بر مردم است، بر حاکم نیز همان است و نه کمتر. این قاعده، [[برابری]] همگان در برخورداری از امکانات [[جامعه]] و [[لزوم]] [[پاسخگویی]] ایشان در برابر [[وظایف]] را روشن ساخته است. البته از سایر فرمودههای مولا استفاده میشود که حاکم [[جامعه اسلامی]]، هرچند در [[حقوق]] با دیگران برابر است و زیاده از دیگران حقی برای خود قائل نیست، از نظر [[تکلیف]]، خود را بیش از دیگران برای [[خدمت]] به جامعه و [[اعلای کلمه حق]] و [[اقامه عدل]]، [[مسئول]] و [[مکلف]] میداند. به همین دلیل است که از [[استانداران]] میخواهد که [[زندگی]] خود را با ضعفای جامعه بسنجند، نه با مرفهان و برخورداران<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۰۹.</ref>. امیرمؤمنان {{ع}} حتی به خدمتکار خود میفرماید: {{متن حدیث|أَنَا أَسْتَحْيِي مِنْ رَبِّي أَنْ أَتَفَضَّلَ عَلَيْكَ}}<ref>موسوعة الامام علی بن ابی طالب {{ع}}، ج۴، ص۱۸۰.</ref>. [[حضرت]] بدین ترتیب [[میزان]] [[مسئولیت]] و [[تعهد]] خود را در قبال [[خداوند]] بیان میکند. | ||
بر خلاف سایر [[حکومتها]] که مدیران و [[حاکمان]] آن، بهرهمندی بیشتر از امکانات جامعه را [[حق]] طبیعی و [[مشروع]] خود تلقی میکنند، در [[حکومت علوی]] مدیران و حاکمان هرگز چنین حقی برای خود قائل نیستند و حداکثر برخورداری آنان از امکانات، میباید در سطح سایر قشرهای جامعه باشد؛ ضمن اینکه در برابر [[قوانین]] و مقررات، هیچ امتیازی بر دیگران ندارند. | بر خلاف سایر [[حکومتها]] که مدیران و [[حاکمان]] آن، بهرهمندی بیشتر از امکانات جامعه را [[حق]] طبیعی و [[مشروع]] خود تلقی میکنند، در [[حکومت علوی]] مدیران و حاکمان هرگز چنین حقی برای خود قائل نیستند و حداکثر برخورداری آنان از امکانات، میباید در سطح سایر قشرهای جامعه باشد؛ ضمن اینکه در برابر [[قوانین]] و مقررات، هیچ امتیازی بر دیگران ندارند. | ||
علاوه بر این به نظر میرسد مهمترین قاعده، رعایت [[تقوای الهی]] در [[بینش]] و روش است؛ عاملی که ضامن و پشتوانهای عملی برای رعایت جدی قاعدههای پیشگفته است. [[تقوا]] در بینش، همان است که حاکم جامعه، [[حکومت]] را نه تنها طعمهای برای [[شهوتها]] و غرضهای شخصی و قومی و گروهی نداند، که آن را امانتی [[الهی]] و فرصتی برای [[خدمت]] به [[خلق]] [[خدا]]، [[اعلای کلمه حق]] و اعتلای [[جامعه اسلامی]] به شمار آورد، و در همه حال، خدا را ناظر بر خطورات [[قلبی]] خود ببیند و در [[اندیشه]] پایان کار باشد تا به [[سعادت]] و [[شهادت]] منتهی شود<ref>اقتباس از بخشهایی از نامه ۵۳ نهج البلاغه.</ref>. | علاوه بر این به نظر میرسد مهمترین قاعده، رعایت [[تقوای الهی]] در [[بینش]] و روش است؛ عاملی که ضامن و پشتوانهای عملی برای رعایت جدی قاعدههای پیشگفته است. [[تقوا]] در بینش، همان است که حاکم جامعه، [[حکومت]] را نه تنها طعمهای برای [[شهوتها]] و غرضهای شخصی و قومی و گروهی نداند، که آن را امانتی [[الهی]] و فرصتی برای [[خدمت]] به [[خلق]] [[خدا]]، [[اعلای کلمه حق]] و اعتلای [[جامعه اسلامی]] به شمار آورد، و در همه حال، خدا را ناظر بر خطورات [[قلبی]] خود ببیند و در [[اندیشه]] پایان کار باشد تا به [[سعادت]] و [[شهادت]] منتهی شود<ref>اقتباس از بخشهایی از نامه ۵۳ نهج البلاغه.</ref>. | ||
اگر [[حاکم]] [[جامعه]] و همه کسانی که به نوعی در [[حکومت]] مسئولیتی دارند، [[تقوای الهی]] را به معنای [[حقیقی]] و گسترده آن لحاظ نکنند، قطعاً هیچ کدام از قاعدههای [[سیاست]] علیای [[علوی]] در رفتارشان تجلی نخواهد کرد؛ زیرا [[قدرت]]، مخاطرهآمیز است و «ممکن نیست از [[شهوات]] [[دنیا]] [[صبر]] کردن، مگر به [[ورع]]»<ref>غزالی، محمد، کیمیای سعادت، ج۱، ص۴۰۹.</ref>. این، اصل همه اصول است: {{متن حدیث|مَنْ سَاسَ نَفْسَهُ أَدْرَكَ السِّيَاسَةَ}}<ref>کسی به سیاست صحیح و حقیقی دست مییازد و میتواند آن را تحقق بخشد که خویشتن خود را به نیکی و درستی، ادب و اداره کند؛ زیرا کسی که از مدیریت و اداره قوای درونی خویش عاجز و ناتوان باشد، چگونه خواهد توانست قوای یک کشور را به نیکی اداره نماید؟ (تصنیف غررالحکم و | اگر [[حاکم]] [[جامعه]] و همه کسانی که به نوعی در [[حکومت]] مسئولیتی دارند، [[تقوای الهی]] را به معنای [[حقیقی]] و گسترده آن لحاظ نکنند، قطعاً هیچ کدام از قاعدههای [[سیاست]] علیای [[علوی]] در رفتارشان تجلی نخواهد کرد؛ زیرا [[قدرت]]، مخاطرهآمیز است و «ممکن نیست از [[شهوات]] [[دنیا]] [[صبر]] کردن، مگر به [[ورع]]»<ref>غزالی، محمد، کیمیای سعادت، ج۱، ص۴۰۹.</ref>. این، اصل همه اصول است: {{متن حدیث|مَنْ سَاسَ نَفْسَهُ أَدْرَكَ السِّيَاسَةَ}}<ref>کسی به سیاست صحیح و حقیقی دست مییازد و میتواند آن را تحقق بخشد که خویشتن خود را به نیکی و درستی، ادب و اداره کند؛ زیرا کسی که از مدیریت و اداره قوای درونی خویش عاجز و ناتوان باشد، چگونه خواهد توانست قوای یک کشور را به نیکی اداره نماید؟ (تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص۳۳۱).</ref>.<ref>[[علی ذوعلم|ذوعلم، علی]]، [[امام علی و سیاست (مقاله)| مقاله «امام علی و سیاست»]]، [[دانشنامه امام علی ج۶ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۶]]، ص ۳۷.</ref> | ||
== منابع == | == منابع == |