انسان: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
*پس از نطفه و علقه، مرحله مضغه و سپس ایجاد استخوان و در پی آن روییدن گوشت است. این مراحل در قرآن کریم گاه به اجمال آمده و با تعبیر آفرینشی پس از آفرینش دیگر در تاریکیهای سهگانه "شکم مادر، رحم و مشیمه = کیسهای که رحم در آن قرار دارد"<ref>همان، ج۸ ، ص۷۶۶؛ نمونه، ج۱۹، ص ۳۸۴.</ref> یاد شده است: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَأَنزَلَ لَكُم مِّنْ الأَنْعَامِ ثَمَانِيَةَ أَزْوَاجٍ يَخْلُقُكُمْ فِي بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ خَلْقًا مِن بَعْدِ خَلْقٍ فِي ظُلُمَاتٍ ثَلاثٍ ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لَهُ الْمُلْكُ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ}}﴾}}<ref> شما را از تنی یگانه آفرید سپس از او همسرش را پدید آورد و از چارپایان هشت تا (نر و ماده) آفرید؛ شما را در شکم مادرانتان با آفرینشی از پس آفرینشی دیگر در تاریکیهایی سهگانه میآفریند؛ این خداوند پروردگار شماست که فرمانفرمایی از آن اوست؛ هیچ خدایی جز او نیست پس چگونه (از حق) بازگردانده میشوید؟؛ سوره زمر، آیه:۶.</ref> گاهی نیز این مراحل به تفصیل و پیدرپی مورد اشاره قرار گرفته و گویاترین آنها در سوره مؤمنون، مطرح شده است، زیرا نخست از آفرینش حضرت آدم و کیفیت آن یاد شده:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَلَقَدْ خَلَقْنَا الإِنسَانَ مِن سُلالَةٍ مِّن طِينٍ}}﴾}}<ref> و بیگمان ما انسان را از چکیدهای از گل آفریدیم؛ سوره مؤمنون، آیه:۱۲.</ref>، آنگاه درباره چگونگی آفرینش نسل آدم میفرماید: سپس انسان را به شکل نطفه در جایگاهی محکم قرار دادیم و آنگاه نطفه را به شکل علقه "خون بسته" و علقه را به گونه مضغه "پارهای گوشت" و آن را به استخوان تبدیل کردیم و سپس بر آن، گوشت پوشاندیم{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِي قَرَارٍ مَّكِينٍ ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ}}﴾}}<ref> سپس او را نطفهای در جایگاهی استوارنهادیم. سپس نطفه را خونی بسته و آنگاه خون بسته را گوشتپارهای و گوشتپاره را استخوانهایی آفریدیم پس از آن بر استخوانها گوشت پوشاندیم سپس آن را آفرینشی دیگر دادیم؛ پس بزرگوار است خداوند که نیکوترین آفریدگاران است؛ سوره مؤمنون، آیه: ۱۳- ۱۴.</ref> | *پس از نطفه و علقه، مرحله مضغه و سپس ایجاد استخوان و در پی آن روییدن گوشت است. این مراحل در قرآن کریم گاه به اجمال آمده و با تعبیر آفرینشی پس از آفرینش دیگر در تاریکیهای سهگانه "شکم مادر، رحم و مشیمه = کیسهای که رحم در آن قرار دارد"<ref>همان، ج۸ ، ص۷۶۶؛ نمونه، ج۱۹، ص ۳۸۴.</ref> یاد شده است: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَأَنزَلَ لَكُم مِّنْ الأَنْعَامِ ثَمَانِيَةَ أَزْوَاجٍ يَخْلُقُكُمْ فِي بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ خَلْقًا مِن بَعْدِ خَلْقٍ فِي ظُلُمَاتٍ ثَلاثٍ ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لَهُ الْمُلْكُ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ}}﴾}}<ref> شما را از تنی یگانه آفرید سپس از او همسرش را پدید آورد و از چارپایان هشت تا (نر و ماده) آفرید؛ شما را در شکم مادرانتان با آفرینشی از پس آفرینشی دیگر در تاریکیهایی سهگانه میآفریند؛ این خداوند پروردگار شماست که فرمانفرمایی از آن اوست؛ هیچ خدایی جز او نیست پس چگونه (از حق) بازگردانده میشوید؟؛ سوره زمر، آیه:۶.</ref> گاهی نیز این مراحل به تفصیل و پیدرپی مورد اشاره قرار گرفته و گویاترین آنها در سوره مؤمنون، مطرح شده است، زیرا نخست از آفرینش حضرت آدم و کیفیت آن یاد شده:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَلَقَدْ خَلَقْنَا الإِنسَانَ مِن سُلالَةٍ مِّن طِينٍ}}﴾}}<ref> و بیگمان ما انسان را از چکیدهای از گل آفریدیم؛ سوره مؤمنون، آیه:۱۲.</ref>، آنگاه درباره چگونگی آفرینش نسل آدم میفرماید: سپس انسان را به شکل نطفه در جایگاهی محکم قرار دادیم و آنگاه نطفه را به شکل علقه "خون بسته" و علقه را به گونه مضغه "پارهای گوشت" و آن را به استخوان تبدیل کردیم و سپس بر آن، گوشت پوشاندیم{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِي قَرَارٍ مَّكِينٍ ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ}}﴾}}<ref> سپس او را نطفهای در جایگاهی استوارنهادیم. سپس نطفه را خونی بسته و آنگاه خون بسته را گوشتپارهای و گوشتپاره را استخوانهایی آفریدیم پس از آن بر استخوانها گوشت پوشاندیم سپس آن را آفرینشی دیگر دادیم؛ پس بزرگوار است خداوند که نیکوترین آفریدگاران است؛ سوره مؤمنون، آیه: ۱۳- ۱۴.</ref> | ||
*درباره معنای مضغه نیز آرای گوناگونی وجود دارد؛ برخی میگویند که چون از حیث مقدار به اندازه چیز مَضْغ شده و جویده شدهای است آن را مضغه نامیدهاند<ref>المصباح، ج ۲، ص ۴۲۶.</ref> برخی مضغه را پارهای از گوشت<ref>تاج العروس، ج ۱۲، ص ۶۰ .</ref> و بعضی آن را شامل غیر گوشت نیز میدانند<ref>تاج العروس، ج ۱۲، ص ۶۰ .</ref> و بعضی میگویند: مضغه گوشت، مقداری از گوشت است که انسان در دهان میگذارد<ref>تاج العروس، ج ۱۲، ص ۶۰ .</ref> و برخی بر این باورند که هرگاه علقه انسان به گوشت تبدیل شد، آن را مضغه مینامند<ref>تاج العروس، ج ۱۲، ص ۶۰ .</ref> و بعضی دیگر مضغه را پاره گوشت قرمزی میدانند که شبکهای از رگهای سبز رنگ، آن را دربرگرفته است<ref>مجمع البحرین، ج۴، ص ۲۰۹، «مضغه».</ref> گفتههای دیگری نیز در اینباره هست؛ از جمله: گوشت جویده شده، گوشت نرم، گوشت پاره بیاستخوان و گوشت تازه<ref>فرهنگنامه قرآنی، ج ۳، ص ۱۳۷۹.</ref>، بر این اساس میتوان گفت که انسان در مسیر تکامل طبیعی خود، از خاک تا مرتبه نباتی در اَشکال نطفه و علقه و مضغه و استخوان و رویش گوشت حرکت میکند و سرانجام در رحم مادر با ایجاد اندامها، عضلات، شبکه گسترده اعصاب و عروق و ... به مرحله کمال حیوانی میرسد و برای ورود به حریم "آفرینشی دیگر" آماده میشود. | *درباره معنای مضغه نیز آرای گوناگونی وجود دارد؛ برخی میگویند که چون از حیث مقدار به اندازه چیز مَضْغ شده و جویده شدهای است آن را مضغه نامیدهاند<ref>المصباح، ج ۲، ص ۴۲۶.</ref> برخی مضغه را پارهای از گوشت<ref>تاج العروس، ج ۱۲، ص ۶۰ .</ref> و بعضی آن را شامل غیر گوشت نیز میدانند<ref>تاج العروس، ج ۱۲، ص ۶۰ .</ref> و بعضی میگویند: مضغه گوشت، مقداری از گوشت است که انسان در دهان میگذارد<ref>تاج العروس، ج ۱۲، ص ۶۰ .</ref> و برخی بر این باورند که هرگاه علقه انسان به گوشت تبدیل شد، آن را مضغه مینامند<ref>تاج العروس، ج ۱۲، ص ۶۰ .</ref> و بعضی دیگر مضغه را پاره گوشت قرمزی میدانند که شبکهای از رگهای سبز رنگ، آن را دربرگرفته است<ref>مجمع البحرین، ج۴، ص ۲۰۹، «مضغه».</ref> گفتههای دیگری نیز در اینباره هست؛ از جمله: گوشت جویده شده، گوشت نرم، گوشت پاره بیاستخوان و گوشت تازه<ref>فرهنگنامه قرآنی، ج ۳، ص ۱۳۷۹.</ref>، بر این اساس میتوان گفت که انسان در مسیر تکامل طبیعی خود، از خاک تا مرتبه نباتی در اَشکال نطفه و علقه و مضغه و استخوان و رویش گوشت حرکت میکند و سرانجام در رحم مادر با ایجاد اندامها، عضلات، شبکه گسترده اعصاب و عروق و ... به مرحله کمال حیوانی میرسد و برای ورود به حریم "آفرینشی دیگر" آماده میشود. | ||
*'''ب. آفرینش ملکوتی:'''قرآن کریم درباره آفرینش ملکوتی انسان در مورد [[حضرت آدم]]{{ع}} پس از ذکر تسویه که ناظر به بُعد مُلکی اوست تعبیر {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ}}﴾}}<ref> پس، هنگامی که او را باندام برآوردم و در او از روان خود دمیدم برای او به فروتنی درافتید!؛ سوره ص، آیه:۷۲.</ref> بهکار میبرد<ref>المیزان، ج ۱۲، ص ۱۵۴ ـ ۱۵۵.</ref> و درباره نسل وی پس از بیان مراحل آفرینش مُلکی "نطفه، علقه، مضغه و ..." لحن خود را از خلق به انشاء تغییر داده و مرحله جدیدی را که با مراحل پیشین متفاوت است یادآور میشود؛ مرحلهای که در آن سخن از حیات، علم و قدرت انسان است. مراحل پیشین هر چند در اوصاف، ویژگیها، رنگ، طعم و شکل با یکدیگر متفاوت بودهاند؛ امّا همجنس یکدیگر به شمار میرفتهاند، در حالی که این مرحله همجنس مراحل پیشین به شمار نمیآید. خداوند در این مرحله همانگونه که انسان را از علم و حیات و قدرت برخوردار ساخت، جوهره ذاتی | *'''ب. آفرینش ملکوتی:'''قرآن کریم درباره آفرینش ملکوتی انسان در مورد [[حضرت آدم]]{{ع}} پس از ذکر تسویه که ناظر به بُعد مُلکی اوست تعبیر {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ}}﴾}}<ref> پس، هنگامی که او را باندام برآوردم و در او از روان خود دمیدم برای او به فروتنی درافتید!؛ سوره ص، آیه:۷۲.</ref> بهکار میبرد<ref>المیزان، ج ۱۲، ص ۱۵۴ ـ ۱۵۵.</ref> و درباره نسل وی پس از بیان مراحل آفرینش مُلکی "نطفه، علقه، مضغه و ..." لحن خود را از خلق به انشاء تغییر داده و مرحله جدیدی را که با مراحل پیشین متفاوت است یادآور میشود؛ مرحلهای که در آن سخن از حیات، علم و قدرت انسان است. مراحل پیشین هر چند در اوصاف، ویژگیها، رنگ، طعم و شکل با یکدیگر متفاوت بودهاند؛ امّا همجنس یکدیگر به شمار میرفتهاند، در حالی که این مرحله همجنس مراحل پیشین به شمار نمیآید. خداوند در این مرحله همانگونه که انسان را از علم و حیات و قدرت برخوردار ساخت، جوهره ذاتی "هویت شخصی" به وی عطا کرد که در مراحل پیشین چنین نبود<ref>همان، ج ۱۵، ص ۱۹، ۲۱.</ref>. | ||
*برخی با بیان مشترکاتی میان [[حضرت آدم]]{{ع}} و فرزندان او، اشتراک در حقایق ملکوتی را نتیجه میگیرند و ۴ نکته تلفیق طبیعت و فراطبیعت، دشمنی شیطان، حیات یابی با نفخه روح الهی و مقام کرامت انسانی را نشانه این میدانند که آنچه قرآن کریم درباره هویت ملکوتی [[حضرت آدم]]{{ع}} مطرح کرده، مربوط به همه انسانهای کامل است و نه شخص آدم<ref>تفسیر موضوعی، ج ۱۴، ص ۳۲۳ ، ۳۳۸.</ref>. برخی دیگر، دو ویژگی خلافت الهی و تعلیم اسما را عام دانسته و معتقدند این دو ویژگی بالقوه شامل همه انسانها میگردد. وی برای اثبات ویژگی نخست، به آیات {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|أَوَعَجِبْتُمْ أَن جَاءَكُمْ ذِكْرٌ مِّن رَّبِّكُمْ عَلَى رَجُلٍ مِّنكُمْ لِيُنذِرَكُمْ وَاذْكُرُواْ إِذْ جَعَلَكُمْ خُلَفَاء مِن بَعْدِ قَوْمِ نُوحٍ وَزَادَكُمْ فِي الْخَلْقِ بَسْطَةً فَاذْكُرُواْ آلاء اللَّهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ}}﴾}}<ref> آیا شگفت میدارید که از سوی پروردگارتان بر (زبان) مردی از شما پندی آمده باشد تا بیمتان دهد؟ و به یاد آورید هنگامی را که پس از قوم نوح شما را جانشین کرد و در آفرینش بر گستره (توانمندی) شما افزود، بنابراین نعمتهای خداوند را به یاد آورید باشد که رستگار گردید؛ سوره اعراف، آیه:۶۹.</ref>؛ {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|ثُمَّ جَعَلْنَاكُمْ خَلائِفَ فِي الأَرْضِ مِن بَعْدِهِم لِنَنظُرَ كَيْفَ تَعْمَلُونَ}}﴾}}<ref> سپس شما را پس از آنان در زمین جانشین کردیم تا ببینیم چگونه رفتار میکنید؛ سوره یونس، آیه: ۱۴.</ref> و {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ وَيَجْعَلُكُمْ خُلَفَاء الأَرْضِ أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ قَلِيلا مَّا تَذَكَّرُونَ }}﴾}}<ref> یا آن کسی که به درمانده، چون وی را بخواند، پاسخ میدهد و بلا را (از او) میگرداند؟ و شما را جانشینان زمین میگرداند؛ آیا با خداوند، خدایی (دیگر) هست؟ اندک پند میپذیرید؛ سوره نمل، آیه:۶۲.</ref>، استناد کرده و درباره دومین ویژگی گفته است: علم به اسما بهگونهای در وجود آدمی به ودیعت نهاده شده که آثار آن به تدریج و دائماً ظهور میکند و با هدایت الهی، این علم از قوه به فعلیت میرسد<ref>المیزان، ج ۱، ص ۱۱۶.</ref>. | *برخی با بیان مشترکاتی میان [[حضرت آدم]]{{ع}} و فرزندان او، اشتراک در حقایق ملکوتی را نتیجه میگیرند و ۴ نکته تلفیق طبیعت و فراطبیعت، دشمنی شیطان، حیات یابی با نفخه روح الهی و مقام کرامت انسانی را نشانه این میدانند که آنچه قرآن کریم درباره هویت ملکوتی [[حضرت آدم]]{{ع}} مطرح کرده، مربوط به همه انسانهای کامل است و نه شخص آدم<ref>تفسیر موضوعی، ج ۱۴، ص ۳۲۳ ، ۳۳۸.</ref>. برخی دیگر، دو ویژگی خلافت الهی و تعلیم اسما را عام دانسته و معتقدند این دو ویژگی بالقوه شامل همه انسانها میگردد. وی برای اثبات ویژگی نخست، به آیات {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|أَوَعَجِبْتُمْ أَن جَاءَكُمْ ذِكْرٌ مِّن رَّبِّكُمْ عَلَى رَجُلٍ مِّنكُمْ لِيُنذِرَكُمْ وَاذْكُرُواْ إِذْ جَعَلَكُمْ خُلَفَاء مِن بَعْدِ قَوْمِ نُوحٍ وَزَادَكُمْ فِي الْخَلْقِ بَسْطَةً فَاذْكُرُواْ آلاء اللَّهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ}}﴾}}<ref> آیا شگفت میدارید که از سوی پروردگارتان بر (زبان) مردی از شما پندی آمده باشد تا بیمتان دهد؟ و به یاد آورید هنگامی را که پس از قوم نوح شما را جانشین کرد و در آفرینش بر گستره (توانمندی) شما افزود، بنابراین نعمتهای خداوند را به یاد آورید باشد که رستگار گردید؛ سوره اعراف، آیه:۶۹.</ref>؛ {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|ثُمَّ جَعَلْنَاكُمْ خَلائِفَ فِي الأَرْضِ مِن بَعْدِهِم لِنَنظُرَ كَيْفَ تَعْمَلُونَ}}﴾}}<ref> سپس شما را پس از آنان در زمین جانشین کردیم تا ببینیم چگونه رفتار میکنید؛ سوره یونس، آیه: ۱۴.</ref> و {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ وَيَجْعَلُكُمْ خُلَفَاء الأَرْضِ أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ قَلِيلا مَّا تَذَكَّرُونَ }}﴾}}<ref> یا آن کسی که به درمانده، چون وی را بخواند، پاسخ میدهد و بلا را (از او) میگرداند؟ و شما را جانشینان زمین میگرداند؛ آیا با خداوند، خدایی (دیگر) هست؟ اندک پند میپذیرید؛ سوره نمل، آیه:۶۲.</ref>، استناد کرده و درباره دومین ویژگی گفته است: علم به اسما بهگونهای در وجود آدمی به ودیعت نهاده شده که آثار آن به تدریج و دائماً ظهور میکند و با هدایت الهی، این علم از قوه به فعلیت میرسد<ref>المیزان، ج ۱، ص ۱۱۶.</ref>. | ||
===۲. نیک سرشتی انسان=== | ===۲. نیک سرشتی انسان=== | ||
*آفرینش آدمی بر پایه فطرت | *آفرینش آدمی بر پایه فطرت الهی که حقخواهی و حقپویی است بنا شده است: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ}}﴾}}<ref> بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمیدانند؛ سوره روم، آیه:۳۰.</ref> و افزون بر هدایت تکوینی عام که شامل همه موجودات میشود:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى}}﴾}}<ref> گفت: پروردگار ما کسی است که آفرینش هر چیز را به (فراخور) او، ارزانی داشته سپس راهنمایی کرده است؛ سوره طه، آیه:۵۰.</ref><ref>تفسیر موضوعی، ج ۱، ص ۱۹۱ ـ ۱۹۴.</ref> از هدایت تشریعی نیز برخوردار است:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا }}﴾}}<ref> ما به او راه را نشان دادهایم خواه سپاسگزار باشد یا ناسپاس؛ سوره انسان، آیه:۳.</ref> و بهگونهای است که اگر همه موانع کمال از سر راه وی برداشته شود و او نیز از امکانات و زمینههای خداداد سود جوید به کمال لایق خود (لقاء اللّه) نائل خواهد شد<ref>تفسیر موضوعی، ج ۱، ص ۱۹۱ ـ ۱۹۴.</ref>، افزون بر این، انسان موجودی است که خداوند به وی کرامت بخشیده: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلاً}}﴾}}<ref> و به راستی ما فرزندان آدم را ارجمند داشتهایم و آنان را در خشکی و دریا (بر مرکب) سوار کردهایم و به آنان از چیزهای پاکیزه روزی دادهایم و آنان را بر بسیاری از آنچه آفریدهایم، نیک برتری بخشیدهایم؛ سوره اسراء، آیه:۷۰.</ref><ref>فلسفه حقوق بشر، ص ۱۶۱.</ref> و او را بر بسیاری از آفریدههای خود، برتری داده است: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلاً}}﴾}}<ref> و به راستی ما فرزندان آدم را ارجمند داشتهایم و آنان را در خشکی و دریا (بر مرکب) سوار کردهایم و به آنان از چیزهای پاکیزه روزی دادهایم و آنان را بر بسیاری از آنچه آفریدهایم، نیک برتری بخشیدهایم؛ سوره اسراء، آیه:۷۰.</ref> و این خود انسان است که با اختیار، یا از پایگاه مکرّم خود سود جسته و مسیر کرامت را تا وصول به هدف نهایی میپیماید یا در بستر غفلت، خود را تباه ساخته و نه تنها فضیلت بر دیگر پدیدهها را از دست میدهد، بلکه به سطح چهارپایان و پستتر از آن تنزل مییابد:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لاَّ يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَّ يَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَئِكَ كَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ}}﴾}}<ref> و بیگمان بسیاری از پریان و آدمیان را برای دوزخ آفریدهایم؛ (زیرا) دلهایی دارند که با آن درنمییابند و دیدگانی که با آن نمینگرند و گوشهایی که با آن نمیشنوند؛ آنان چون چارپایانند بلکه گمراهترند ؛ آنانند که ناآگاهند؛ سوره اعراف، آیه:۱۷۹.</ref> و در نهایت کار او به جهنم خواهد انجامید: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لاَّ يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَّ يَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَئِكَ كَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ}}﴾}}<ref> و بیگمان بسیاری از پریان و آدمیان را برای دوزخ آفریدهایم؛ (زیرا) دلهایی دارند که با آن درنمییابند و دیدگانی که با آن نمینگرند و گوشهایی که با آن نمیشنوند؛ آنان چون چارپایانند بلکه گمراهترند ؛ آنانند که ناآگاهند؛ سوره اعراف، آیه:۱۷۹.</ref>، بنابراین هرگز نمیتوان آدمی را موجودی ذاتاً شرور، منحرف و فاسد، و دنیا را برای او مانند زندان، تبعیدگاه یا مرتع و چراگاه دانست، بلکه با توجه به هدایتهای قرآن و تعالیم اولیای خدا، دنیا به لحاظ نظری، مدرسه و از حیث عملی، مزرعه آخرت اوست:{{عربی|اندازه=150%|" الدُّنْيَا مَزْرَعَةُ الْآخِرَة"}}<ref>بحارالانوار، ج ۶۷ ، ص ۲۲۵ ، ۳۵۳.</ref> | ||
۳. اختیار و تکلیف | ===۳. اختیار و تکلیف=== | ||
*قرآن کریم در عین اثبات تکلیف برای انسان موجود در دنیا، هرگونه جبر و اضطراری را نسبت به وی، نفی کرده است و در امتداد داستان آفرینش انسان، پس از بیان استقرار آدم و همسرش در بهشت ابتدایی و جریان شجره ممنوعه {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَقُلْنَا يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَكُلاَ مِنْهَا رَغَدًا حَيْثُ شِئْتُمَا وَلاَ تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ }}﴾}}<ref> و گفتیم: ای آدم! تو و همسرت در بهشت جای گیرید و از (نعمتهای) آن، از هر جا خواهید فراوان بخورید اما به این درخت نزدیک نشوید که از ستمگران گردید؛ سوره بقره، آیه:۳۵.</ref> و عصیان{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|فَأَكَلا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى}}﴾}}<ref> آنگاه، (هر دو) از آن خوردند و شرمگاههاشان بر آنان نمایان شد و آغاز کردند به نهادن برگ (درختان) بهشت بر خودشان و آدم با پروردگارش نافرمانی کرد و بیراه شد؛ سوره طه، آیه:۱۲۱.</ref> و هبوط آدم{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ وَقُلْنَا اهْبِطُواْ بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِي الأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ}}﴾}}<ref> شیطان، آنان را از آن فرو لغزاند و از جایی که بودند بیرون راند و ما گفتیم: فرود آیید دشمن یکدیگر! و در زمین تا روزگاری، آرامشگاه و برخورداری خواهید داشت؛ سوره بقره، آیه:۳۶.</ref> و پذیرش توبه آدم از سوی خداوند،{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|فَتَلَقَّى آدَمُ مِن رَّبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ}}﴾}}<ref> آنگاه آدم از پروردگارش کلماتی فرا گرفت و (پروردگار) از او در گذشت که او بسیار توبهپذیر بخشاینده است؛ سوره بقره، آیه:۳۷.</ref> میفرماید: فرمان دادیم جملگی از آن (بهشت) فرود آیید، پس هرگاه هدایت من به سوی شما آمد، هرکس از آن پیروی کرد، هیچ ترس و اندوهی، دامنگیرش نخواهد شد: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|قُلْنَا اهْبِطُواْ مِنْهَا جَمِيعًا فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُم مِّنِّي هُدًى فَمَن تَبِعَ هُدَايَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ}}﴾}}<ref> گفتیم: همه از آن (بهشت فرازین) فرود آیید، آنگاه اگر از من به شما رهنمودی رسید، کسانی که از رهنمود من پیروی کنند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین میگردند؛ سوره بقره، آیه:۳۸.</ref> از این آیه برمیآید که اولا وظیفه و تکلیفی<ref>التبیان، ج ۷، ص ۲۱۹؛ مجمعالبیان، ج ۱، ص ۲۰۴.</ref> برای انسان در زمین، تعیین شده و فرمان پیروی از آن نیز به روشنی ابلاغ گشته است<ref>تفسیر صدر المتالهین، ج ۳، ص ۱۶۶.</ref>. ثانیاً در این پیروی از وظیفه، هیچگونه جبر و الزامی نیست و اگر انسان، نهایتی عاری از خوف و حزن میخواهد، با عمل به وظایف خویش میتواند به سرانجام دلخواه، دست یابد<ref>تفسیر صدر المتالهین، ص ۱۶۴.</ref>، به ویژه آنکه در آیه بعد راه سرکشی و کفر و تکذیب آیات الهی را باز میداند و البته درباره فرجام آن نیز هشدار میدهد:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَالَّذِينَ كَفَرُواْ وَكَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا أُوْلَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ}}﴾}}<ref> و آنان که کافر شدند و نشانههای ما را دروغ شمردند دمساز آتشاند؛ آنان در آن جاودانند؛ سوره بقره، آیه:۳۹.</ref>، پس آدمی، تکویناً آزاد است و تنها ضرورتهای تشریعی و روشنی راه رشد: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِن بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}﴾}}<ref> در (کار) دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است پس، آنکه به طاغوت کفر ورزد و به خداوند ایمان آورد، بیگمان به دستاویز استوارتر چنگ زده است که هرگز گسستن ندارد و خداوند شنوای داناست؛ سوره بقره، آیه:۲۵۶.</ref></ref>فلسفه حقوق بشر، ص ۱۹۷.</ref> است که او را به اطاعت از خداوند میخواند، افزون بر این، قرآن در مواردی به عدم اراده خداوند نسبت به هدایت اجباری انسان تصریح میکند؛ از جمله آنجا که به کوشش طاقتفرسای [[رسول خدا]]{{صل}} برای ایمان آوردن مشرکان اشاره کرده، میفرماید:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|لَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَّفْسَكَ أَلاَّ يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ}}﴾}}<ref> مبادا خود را از اینکه (مشرکان) ایمان نمیآورند به هلاکت افکنی؛ سوره شعراء، آیه:۳.</ref> | |||
قرآن کریم در عین اثبات تکلیف برای انسان موجود در دنیا، هرگونه جبر و اضطراری را نسبت به وی، نفی کرده است و در امتداد داستان آفرینش انسان، پس از بیان استقرار آدم و همسرش در بهشت ابتدایی و جریان شجره ممنوعه | *سپس با اشاره ضمنی به آزادی انسان در پذیرش یا ردّ ایمان میفرماید: اگر اراده کنیم، نشانی از قهر خویش بر مشرکان نازل میگردانیم که گردنهایشان در برابر آن به خضوع، فرود آید:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|إِن نَّشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِم مِّن السَّمَاء آيَةً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِينَ}}﴾}}<ref> اگر بخواهیم از آسمان بر آنان نشانه ای فرو میفرستیم تا فروتنانه بدان گردن نهند؛ سوره شعراء، آیه:۴.</ref><ref>الکاشف، ج ۵ ، ص ۴۸۷؛ احسنالحدیث، ج ۷، ص ۳۲۹ ـ ۳۳۰.</ref>. | ||
*و در موردی دیگر با صراحت بیشتر بیان میکند که اگر خداوند اراده کرده بود، همه انسانها را هدایت میکرد:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَلَوْ أَنَّ قُرْآنًا سُيِّرَتْ بِهِ الْجِبَالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الأَرْضُ أَوْ كُلِّمَ بِهِ الْمَوْتَى بَل لِّلَّهِ الأَمْرُ جَمِيعًا أَفَلَمْ يَيْأَسِ الَّذِينَ آمَنُواْ أَن لَّوْ يَشَاء اللَّهُ لَهَدَى النَّاسَ جَمِيعًا وَلاَ يَزَالُ الَّذِينَ كَفَرُواْ تُصِيبُهُم بِمَا صَنَعُواْ قَارِعَةٌ أَوْ تَحُلُّ قَرِيبًا مِّن دَارِهِمْ حَتَّى يَأْتِيَ وَعْدُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لاَ يُخْلِفُ الْمِيعَادَ}}﴾}}<ref> و اگر قرآنی بود که کوهساران بدان به جنبش میافتاد یا زمین با آن پاره پاره میشد یا با آن مردگان به سخن آورده میشدند (باز ایمان نمیآوردند و کار ایمانشان با شما نیست)؛ بلکه تمام کارها از آن خداوند است؛ آیا مؤمنان درنیافتهاند که اگر خداوند بخواهد همه مردم را راهنمایی میکند؟ و به کافران همواره برای کارهایی که کردهاند بلایی سخت میرسد یا آنکه (بلا) نزدیک خانهشان وارد میشود تا وعده خداوند فرا رسد، بیگمان خداوند در وعده (خویش) خلاف نمیورزد؛ سوره رعد، آیه:۳۱.</ref> | |||
*همچنین است آیه شریفه:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَلَوْ شِئْنَا لَآتَيْنَا كُلَّ نَفْسٍ هُدَاهَا وَلَكِنْ حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّي لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ}}﴾}}<ref> و اگر میخواستیم رهنمود هر کس را به او (به اجبار) ارزانی میداشتیم اما (همه را مختار آفریدیم که راه خیر یا شرّ را برگزینند و) این گفته من حقّ یافته است که دوزخ را از پریان و آدمیان همگی پر خواهم کرد؛ سوره سجده، آیه:۱۳.</ref>؛ یعنی اگر اراده کرده بودیم، هدایت هرکس را بر او تحمیل میکردیم؛ لیکن چنین ارادهای نداشتیم و بنای ما بر اختیار انسان بوده است<ref>الکشاف، ج۳،ص۵۱۰؛ البحرالمحیط، ج۸، ص۴۳۶.</ref> و قول حتمی ما آن است که جهنم را از عاصیان جن و انس، لبریز سازیم{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَلَوْ شِئْنَا لَآتَيْنَا كُلَّ نَفْسٍ هُدَاهَا وَلَكِنْ حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّي لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ}}﴾}}<ref> و اگر میخواستیم رهنمود هر کس را به او (به اجبار) ارزانی میداشتیم اما (همه را مختار آفریدیم که راه خیر یا شرّ را برگزینند و) این گفته من حقّ یافته است که دوزخ را از پریان و آدمیان همگی پر خواهم کرد؛ سوره سجده، آیه:۱۳.</ref>. | |||
*در مواردی دیگر خداوند پس از اثبات تکلیف و تبیین هدایت انسان، زمام اطاعت و عصیان را به دست خود وی میداند تا با اراده خویش راهی را برگزیند<ref>تفسیر موضوعی، ج ۱، ص ۱۹۰ ـ ۱۹۱.</ref>؛ از جمله آنجا که در سوره انسان میفرماید: انسان را به راه، هدایت کردیم؛ خواه شاکر باشد و آن را بپیماید یا کافر گردد و بیراهه رود{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا }}﴾}}<ref> ما به او راه را نشان دادهایم خواه سپاسگزار باشد یا ناسپاس؛ سوره انسان، آیه:۳.</ref> و نیز آنجا که میفرماید: سرچشمه حق، خدای سبحان است. هرکس بخواهد، مؤمن شود و هرکس بخواهد، کافر گردد{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَقُلِ الْحَقُّ مِن رَّبِّكُمْ فَمَن شَاء فَلْيُؤْمِن وَمَن شَاء فَلْيَكْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِينَ نَارًا أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا وَإِن يَسْتَغِيثُوا يُغَاثُوا بِمَاء كَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرَابُ وَسَاءَتْ مُرْتَفَقًا}}﴾}}<ref> و بگو که این (قرآن) راستین و از سوی پروردگار شماست، هر که خواهد ایمان آورد و هر که خواهد کفر پیشه کند، ما برای ستمگران آتشی آماده کردهایم که سراپردههایش آنان را فرا میگیرد و اگر فریادرسی خواهند با آبی چون گدازه فلز به فریادشان میرسند که (گرمای آن) چهرهها را بریان میکند؛ آن آشامیدنی بد است و زشت آسایشگهی است آن آتش؛ سوره کهف، آیه:۲۹.</ref> یا آنجا که به [[پیامبر اسلام]] فرمان میدهد که پس از بیان عبودیت خالصانه خود به درگاه خداوند، باز بودن راه پرستش غیر خدا را به شیوهای رسا اعلام دارد{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|قُلِ اللَّهَ أَعْبُدُ مُخْلِصًا لَّهُ دِينِي فَاعْبُدُوا مَا شِئْتُم مِّن دُونِهِ قُلْ إِنَّ الْخَاسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنفُسَهُمْ وَأَهْلِيهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَلا ذَلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ}}﴾}}<ref> بگو: خداوند را در حالی که دینم را برای او ناب میدارم، میپرستم.بنابراین هر چه را میخواهید به جای او بپرستید! بگو: بیگمان زیانکاران آنانند که در روز رستخیز به خود و خانواده خویش زیان رساندهاند، آگاه باشید که این همان زیان آشکار است؛ سوره زمر، آیه: ۱۴- ۱۵.</ref> در جای دیگر نیز افزون بر هشدار درباره فرجام الحاد، آدمی را به سنجشی خردورزانه میان اطاعت و عصیان فرا میخواند و با بیانی پند آمیز میفرماید: آیا عاقبت نیکو از آنِ کسی است که فرجامش آتش است یا از آنِ کسی که باامنیت کامل بر خدای خویش وارد میشود{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي آيَاتِنَا لا يَخْفَوْنَ عَلَيْنَا أَفَمَن يُلْقَى فِي النَّارِ خَيْرٌ أَم مَّن يَأْتِي آمِنًا يَوْمَ الْقِيَامَةِ اعْمَلُوا مَا شِئْتُمْ إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ}}﴾}}<ref> بیگمان کسانی که در آیات ما کژاندیشی میکنند بر ما پوشیده نیستند، آیا آن کس که در روز رستخیز در آتش افکنده میشود بهتر است یا آنکه در امن و امان میآید؟ هر چه میخواهید انجام دهید که او به آنچه انجام میدهید بیناست؛ سوره فصلت، آیه:۴۰.</ref> و در ادامه تصریح میکند که هرگونه میخواهید، عمل کنید{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي آيَاتِنَا لا يَخْفَوْنَ عَلَيْنَا أَفَمَن يُلْقَى فِي النَّارِ خَيْرٌ أَم مَّن يَأْتِي آمِنًا يَوْمَ الْقِيَامَةِ اعْمَلُوا مَا شِئْتُمْ إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ}}﴾}}<ref> بیگمان کسانی که در آیات ما کژاندیشی میکنند بر ما پوشیده نیستند، آیا آن کس که در روز رستخیز در آتش افکنده میشود بهتر است یا آنکه در امن و امان میآید؟ هر چه میخواهید انجام دهید که او به آنچه انجام میدهید بیناست؛ سوره فصلت، آیه:۴۰.</ref>. | |||
===۴. حمل امانت الهی=== | |||
*پذیرش و حمل [[امانت]] الهی، تنها از سوی انسان، از جمله مباحث عمدهای است که در این بخش باید به آن پرداخت. قرآن در این باره میفرماید: ما امانت را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه کردیم و همگی از حمل آن خودداری کرده و از پذیرفتنش به هراس افتادند، پس انسان آن را پذیرفت و این بار [[امانت]] را بر دوش کشید{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|إِنَّا عَرَضْنَا الأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَن يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الإِنسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولا}}﴾}}<ref> ما امانت را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه کردیم، از برداشتن آن سر برتافتند و از آن هراسیدند و آدمی آن را برداشت؛ بیگمان او ستمکارهای نادان است؛ سوره احزاب، آیه:۷۲.</ref> و سپس دلیل این پذیرش و حمل را ستمکاری و نادانی فراوان او میداند{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولا}}﴾}}. | |||
*در این باره پرسشهایی وجود دارد که بر ابهام مطلب میافزاید؛ نخست آنکه مراد از امانت یاد شده چیست که دیگر پدیدهها از حمل آن سر باز زدند؟ دوم آنکه اگر دیگر پدیدهها توان حمل امانت را نداشتند عرضه امانت بر آنها بر پایه کدام حکمت، صورت گرفته است؟ سوم آنکه انسان، چه ویژگی داشت که دیگر آفریدهها فاقد آن بودند؟ چهارم آنکه آیا این پذیرش و حمل امانت از سوی انسان، ارزشی است والا و ازاینرو درخور ستایش است یا خطایی است بزرگ که باید به سبب آن، همواره سرزنش شود؟ اگر ارزش است، چرا آدمی را بر اثر آن "ظلوم" و "جهول" خواند و اگر اشتباه فاحش است، چرا خداوند حکیم وعادل، آدمی را بدین ورطه افکند؟ | |||
*با توجه به این پرسشها و ابهامها آیه مذکور همچون آوردگاهی نظری مفسران قرآن را به ارائه میزان توانایی در کشف اسرار و لطایف قرآنی واداشته است. | |||
*اگر از آیه عرضه و حمل امانت، مفهومی کلی در نظر بگیریم و بگوییم [[امانت]] هرچه باشد بر آسمانها و زمین و کوهها به هر شکل عرضه شد و آنها از حملش سر باز زدند و انسان ظالم و جاهل به هر دلیل آن را بر دوش کشید میتوان گفت یقیناً از منظر قرآن هدف و غایتی در کار بوده که نیل به آن جز از همین راهی که در آیه بیان شده عرضه [[امانت]]، میسر نبوده است و بیشک فهم آن هدف، بسیاری از ابهامها را برطرف کرده و به همه پرسشهای پیشگفته پاسخی در خور میدهد، ازاینرو چنین میگوییم: آیه بعدی که آخرین آیه سوره احزاب است و با لام غایت آغاز میشود، هدف را اینگونه ترسیم میکند{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|لِيُعَذِّبَ اللَّهُ الْمُنَافِقِينَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْمُشْرِكِينَ وَالْمُشْرِكَاتِ وَيَتُوبَ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا}}﴾}}<ref> تا خداوند مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرک را عذاب فرماید و از مردان و زنان مؤمن درگذرد و خداوند آمرزندهای بخشاینده است؛ سوره احزاب، آیه:۷۳.</ref>؛ یعنی آنچه که خداوند در جریان عرضه [[امانت]] و ... انجام داد، بدین روست که میخواهد منافقان و مشرکان را کیفر دهد و مردان و زنان مؤمن را براساس توبه غافرانه و رحیمانه خویش بپذیرد، بنابراین، سنخ امانت مذکور باید بهگونهای باشد که سه عنصر ایمان و شرک و نفاق را از درون انسانها آشکار و فضیلت ایمان را از دو رذیلت شرک و نفاق، متمایز سازد، ازاینرو هیچ یک از پدیدههای فاقد اختیار و تکلیف همچون زمین و آسمان و کوه، شأنیت چنین تحولی را ندارند، زیرا که هستی همه آنها تنها بر مدار اطاعت و فرمانبری همه جانبه از خداوند عالم که همان تسبیح و سجود درپیشگاه پروردگار جهان است میگردد. | |||
*پس اینکه آسمانها و زمین و کوهها امانتِ معیار شرک و نفاق را نپذیرفتند، دقیقاً برخاسته از اطاعت پذیری محض آنها از مبدأ هستی خویش یعنی خدای سبحان است، برخلاف انسان که از اختیار و تکلیف برخوردار است و میتواند با اراده و اختیار خویش از امانت مزبور حفاظت کرده و آن را به سرمنزل مقصود برساند و در زمره مؤمنان داخل شود و نیز ممکن است با سوء اختیار خویش در حفظ امانت یاد شده نکوشد و با خیانت در آن خود را به ورطه ظلم و جهالت فرو برد و از وادی مهلک شرک و نفاق سر برآورد. با ملاحظه همه آیات سوره احزاب، میتوان سه خط نفاق و شرک و ایمان را به همراه آثار و نتایج هر یک کاملا مشاهده و سلوک هر سه دسته را با امانت الهی، در آینه جنگ احزاب، تماشا کرد. با این حساب، پذیرش [[امانت]] الهی از سوی انسان، بیانگر ارزشی والاست؛ اما نتیجه عمل در برابر این [[امانت]] است که هویت آدمی را رقم میزند<ref>المیزان، ج ۱۶، ص ۳۴۸ ـ ۳۵۱.</ref>. | |||
===۵ . تعلیم و تربیت=== | |||
*انسان در آغاز وجود دنیایی خویش از نظر کمالات انسانی موجودی بالقوه است{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَاللَّهُ أَخْرَجَكُم مِّن بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لاَ تَعْلَمُونَ شَيْئًا وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالأَبْصَارَ وَالأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ}}﴾}}<ref> و خداوند شما را از شکم مادرانتان بیرون آورد در حالی که چیزی نمیدانستید و برای شما گوش و چشم و دل نهاد باشد که سپاس گزارید؛ سوره نحل، آیه:۷۸.</ref> و ازآنرو که منافع و مضارّ خود را نمیداند<ref>مجمع البیان، ج ۶ ، ص ۵۸۱ .</ref> و برای به فعلیت رساندن کمالات یاد شده نیاز به تعلیم و تربیت دارد، از اینرو قرآن کریم که کتاب انسانسازی است بر هر دو امر تأکید میورزد؛ از یکسو بهطور کلی اصل ارسال رسل و انزال کتب را مبنی بر تعلیم و تربیت "تزکیه" انسان میداند و از سوی دیگر به طور جزئی در موارد گوناگون و به صور مختلفی بر لزوم و اهمیت هریک پای میفشارد. آیاتی که تعلیم را مورد تأکید قرار میدهد دو دسته است: | |||
*'''الف. آیاتی که تنها به اصل تعلیم اشاره کرده و از متعلقات آن سخنی به میان نمیآورد'''؛ مانند{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|عَلَّمَ الإِنسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ}}﴾}}<ref> به انسان آنچه نمیدانست آموخت؛ سوره علق، آیه:۹۵.</ref>، {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَلَوْلاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّت طَّائِفَةٌ مِّنْهُمْ أَن يُضِلُّوكَ وَمَا يُضِلُّونَ إِلاُّ أَنفُسَهُمْ وَمَا يَضُرُّونَكَ مِن شَيْءٍ وَأَنزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا }}﴾}}<ref> و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر تو نبود گروهی از ایشان به بیراه کردن تو کوشیده بودند حال آنکه جز خودشان را بیراه نمیکنند و به تو هیچ زیانی نمیرسانند و خداوند کتاب و فرزانگی بر تو فرو فرستاد و به تو چیزی آموخت که نمیدانستی و بخشش خداوند بر تو سترگ است؛ سوره نساء، آیه:۱۱۳.</ref>، {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجَالاً أَوْ رُكْبَانًا فَإِذَا أَمِنتُمْ فَاذْكُرُواْ اللَّهَ كَمَا عَلَّمَكُم مَّا لَمْ تَكُونُواْ تَعْلَمُونَ}}﴾}}<ref> و اگر در بیم بودید، (نماز خوف را) پیاده یا سواره بجای آورید و چون ایمنی یافتید خداوند را یاد کنید همانگونه که آنچه را نمیدانستید به شما آموخت؛ سوره بقره، آیه:۲۳۹.</ref> و {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولاً مِّنكُمْ يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِنَا وَيُزَكِّيكُمْ وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُم مَّا لَمْ تَكُونُواْ تَعْلَمُونَ}}﴾}}<ref> چنان که از خودتان پیامبری در میان شما فرستادیم که آیههای ما را بر شما میخواند و (جان) شما را پاکیزه میگرداند و به شما کتاب آسمانی و فرزانگی میآموزد و آنچه را نمیدانستید به شما یاد میدهد؛ سوره بقره، آیه: ۱۵۱.</ref> میان دو تعبیر {{عربی|اندازه=150%|" مَا لَمْ تَعْلَمْ "}} و {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ}}﴾}} تفاوتی عمیق است، زیرا در صورت نخست، چیزی مجهول است و بسا که با ابزارهای علمی و فهم بشری قابل دسترسی باشد؛ اما در تعبیر دوم، سخن از چیزی است که انسان نه تنها آن را نمیداند، بلکه بدون [[وحی]] الهی هرگز توان فهم آن را ندارد. | |||
*'''ب. آیاتی که افزون بر اشاره به اصل تعلیم، متعلقات آن را نیز ذکر میکند'''؛ مانند تعلیم قرآن: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|عَلَّمَ الْقُرْآنَ }}﴾}}<ref> قرآن را آموخت؛ سوره الرحمن، آیه:۲.</ref>، تعلیم بیان: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|عَلَّمَهُ الْبَيَانَ}}﴾}}<ref> بدو سخن گفتن آموخت؛ سوره الرحمن، آیه:۴.</ref> و تعلیم کتاب و حکمت: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولاً مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ}}﴾}}<ref> پروردگارا! و در میان آنان از خودشان پیامبری را که آیههایت را برای آنها میخواند و به آنان کتاب (آسمانی) و فرزانگی میآموزد و به آنها پاکیزگی میبخشد، برانگیز! بیگمان تویی که پیروزمند فرزانهای؛ سوره بقره، آیه:۱۲۹.</ref>، {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَيُعَلِّمُهُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالإِنجِيلَ }}﴾}}<ref> و به او کتاب و حکمت و تورات و انجیل میآموزد؛ سوره آل عمران، آیه:۴۸.</ref>، {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَعَلَى وَالِدَتِكَ إِذْ أَيَّدتُّكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلاً وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالإِنجِيلَ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنفُخُ فِيهَا فَتَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِي وَتُبْرِئُ الأَكْمَهَ وَالأَبْرَصَ بِإِذْنِي وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَى بِإِذْنِي وَإِذْ كَفَفْتُ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَنكَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِنْهُمْ إِنْ هَذَا إِلاَّ سِحْرٌ مُّبِينٌ }}﴾}}<ref> یاد کن که خداوند فرمود: ای عیسی پسر مریم! نعمت مرا بر خود و بر مادرت به یاد آور هنگامی که تو را با روح القدس پشتیبانی کردم که در گهواره و در میانسالی با مردم سخن میگفتی و هنگامی که به تو کتاب و حکمت و تورات و انجیل آموختم و هنگامی که با اذن من از گل، همگون پرنده میساختی و در آن میدمیدی و به اذن من پرنده میشد و نابینای مادرزاد و پیس را با اذن من شفا میدادی و هنگامی که با اذن من مرده را (از گور) برمیخیزاندی و هنگامی که بنی اسرائیل را از (آزار) تو باز داشتم آنگاه که برای آنان برهانها (ی روشن) آوردی و کافران از ایشان گفتند: این (کارها) جز جادویی آشکار نیست؛ سوره مائده، آیه:۱۱۰.</ref>، {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الأُمِّيِّينَ رَسُولا مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُوا مِن قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُّبِينٍ}}﴾}}<ref> اوست که در میان نانویسندگان (عرب) ، پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را میخواند و آنها را پاکیزه میگرداند و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی میآموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند؛ سوره جمعه، آیه:۲.</ref>. | |||
*آیاتی که بر تربیت تأکید میکند نیز به دو دسته تقسیم میشود: '''الف.''' آیاتی که به اصل تربیت انسان اشاره دارد و خصوصیات و موارد و چگونگی آن را ذکر نکرده است، چنان که بیش از ۹۵۰ بار از خداوند به عنوان «ربّ» که بیشتر به تربیت انسان مربوط است یاد شده است یا در آیاتی چند با تعبیر {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|يُزَكِّيكُمْ}﴾}}<ref>سوره بقره، آیه:۱۵۱.</ref> و {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|يُزَكِّيهِمْ}﴾}}<ref>سوره بقره، آیه:۱۲۹.</ref> به امر یاد شده پرداخته است. '''ب.''' آیاتی که افزون بر اشاره به اصل تربیت به ذکر چگونگی و موارد آن نیز میپردازد؛ از جمله این موارد، تربیت به وسیله آزمونهاست، چنانکه قرآن کریم پس از بیان آفرینش انسان از نطفه، به امتحان الهی وی اشاره کرده و در پی آن میفرماید: ما او را شنوای بینا قرار دادیم{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|إِنَّا خَلَقْنَا الإِنسَانَ مِن نُّطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَّبْتَلِيهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِيعًا بَصِيرًا }}﴾}}<ref> ما انسان را از نطفهای برآمیخته آفریدیم، او را میآزماییم از این رو شنوا و بینایش گردانیدهایم؛ سوره انسان، آیه:۲.</ref> آدمی با اسباب گوناگونی چون جهاد، صبر، انفاق، ترس، گرسنگی، خسارت مالی و جانی و کمبود ثمرات و ... آزموده میشود که همه این موارد را میتوان در دو عنوان حسنات و سیئات:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَقَطَّعْنَاهُمْ فِي الأَرْضِ أُمَمًا مِّنْهُمُ الصَّالِحُونَ وَمِنْهُمْ دُونَ ذَلِكَ وَبَلَوْنَاهُمْ بِالْحَسَنَاتِ وَالسَّيِّئَاتِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ}}﴾}}<ref> و آنان را در زمین به امّتهایی (گوناگون) بخش کردیم، برخی از ایشان شایستهاند و برخی، نه چنیناند و آنان را با خوشیها و ناخوشیها آزمودیم باشد که (به راه راست) باز گردند؛ سوره اعراف، آیه:۱۶۸.</ref> یا خیر و شر{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَنَبْلُوكُم بِالشَّرِّ وَالْخَيْرِ فِتْنَةً وَإِلَيْنَا تُرْجَعُونَ}}﴾}}<ref> هر کسی (مزه) مرگ را میچشد و شما را با بد و نیک میآزماییم و به سوی ما بازگردانده میشوید؛ سوره انبیاء، آیه:۳۵.</ref> خلاصه کرد. | |||
*بخش عمده دیگری از برنامه تربیتی انسان در قرآن تربیت وی به وسیله توصیههای اخلاقی همچون انذار، هشدار و تذکر است. نخستین مبحث در این زمینه توصیههای قرآن به دشمنی آشکار شیطان با انسان است: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|قَالَ يَا بُنَيَّ لاَ تَقْصُصْ رُؤْيَاكَ عَلَى إِخْوَتِكَ فَيَكِيدُواْ لَكَ كَيْدًا إِنَّ الشَّيْطَانَ لِلإِنسَانِ عَدُوٌّ مُّبِينٌ}}﴾}}<ref> گفت: پسرکم! خوابت را برای برادرانت باز مگو که برای تو نیرنگی سخت اندیشند؛ بیگمان شیطان، برای آدمی دشمنی آشکار است؛ سوره یوسف، آیه:۵.</ref>؛ {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَقُل لِّعِبَادِي يَقُولُواْ الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّيْطَانَ يَنزَغُ بَيْنَهُمْ إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلإِنسَانِ عَدُوًّا مُّبِينًا }}﴾}}<ref> و به بندگانم بگو تا گفتاری که نیکوتر است بر زبان آورند که شیطان میان آنان را میشوراند؛ بیگمان شیطان برای انسان دشمنی آشکار است؛ سوره اسراء، آیه:۵۳.</ref> قرآن کریم با بیان عملکرد شیطان در طلیعه آفرینش انسان و برخورد وسوسهآمیز او با [[حضرت آدم]] و حوا: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|فَدَلاَّهُمَا بِغُرُورٍ}}﴾}}<ref>سوره اعراف، آیه:۲۲.</ref> که به خروج ایشان از بهشت انجامید: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ}}﴾}}<ref>سوره بقره، آیه:۳۶.</ref> و نیز با یادآوری و تصمیم قاطع شیطان بر تداوم این دشمنی با همه انسانها جز مخلَصان{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|لأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ}}﴾}}<ref>سوره اعراف، آیه:۱۶.</ref> بر این امر تأکید کرده است. | |||
*بحث دیگر در زمینه تربیت انسان به وسیله توصیههای اخلاقی قرآن، معرفی دشمنی هوای نفس انسان نسبت به وی است. خطر هوای نفس بدان پایه است که شخصیت معصوم و پاکدامنی چون [[حضرت یوسف]]{{ع}} نیز از آن ابراز نگرانی میکند و رهایی از حیطه تهدید آن را جز با رحمت ویژه پروردگار خود میسر نمیداند. در حدیثی از [[رسول خدا]]{{صل}} از هوای نفس بهعنوان بزرگترین دشمن انسان یاد شده است<ref>بحارالانوار، ج ۶۷ ، ص ۶۴ .</ref>. | |||
*غیر از بحث دشمنشناسی، دیگر مباحث اخلاقی قرآن در برنامه تربیتی انسان در دو بخش اخلاق نظری و اخلاق عملی نیز در گستره وسیعی از آیات مطرح است که از طبیعیترین امور زندگی تا پیچیدهترین حقایق ملکوتی انسان را در برمیگیرد. یکی از طبیعیترین آنها در حوزه اخلاق نظری مسئله غذای آدمی است. قرآن ازهمین امر طبیعی و عادی برای ژرفاندیش ساختن انسان یاری میجوید و آدمی را به تعمق در چرخه ایجاد غذای خود فرا میخواند که چگونه خداوند با فرستادن باران، شکافتن زمین، رویاندن گیاهان و ... وسیله حیات آدمی و دامهای او را فراهم میسازد:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|فَلْيَنظُرِ الإِنسَانُ إِلَى طَعَامِهِ أَنَّا صَبَبْنَا الْمَاء صَبًّا ثُمَّ شَقَقْنَا الأَرْضَ شَقًّا فَأَنبَتْنَا فِيهَا حَبًّا وَعِنَبًا وَقَضْبًا وَزَيْتُونًا وَنَخْلا وَحَدَائِقَ غُلْبًا وَفَاكِهَةً وَأَبًّا مَّتَاعًا لَّكُمْ وَلِأَنْعَامِكُمْ }}﴾}}<ref> باری، آدمی باید به خوراک خویش بنگرد.ما آب را به فراوانی فرو ریختهایم.سپس زمین را به درستی شکافتهایم،و در آن دانهای رویاندهایم،و انگور و سبزی،و زیتون و درخت خرما،و باغهای پر درخت،و میوه و علف؛برای بهرهوری شما و ستوران شما؛ سوره عبس، آیه: ۲۴- ۳۲.</ref> طعام در آیه یاد شده در بیان عمیق و دقیق [[امام صادق]]{{ع}} به "علم" تفسیر شده است که انسان باید بنگرد که علمش را از چه کسی میگیرد<ref>بحارالانوار، ج۲، ص۹۶؛ تفسیر موضوعی، ج ۱، ص ۴۲۲.</ref>. | |||
*در این زمینه، امور طبیعی دیگری نیز مورد اشاره قرآن است که انسان را به ژرفنگری در آنها، فرا خوانده است؛ همچون نظر کردن به آفرینش طبیعی خود:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|فَلْيَنظُرِ الإِنسَانُ مِمَّ خُلِقَ خُلِقَ مِن مَّاء دَافِقٍ يَخْرُجُ مِن بَيْنِ الصُّلْبِ وَالتَّرَائِبِ}}﴾}}<ref> پس انسان باید بنگرد که او را از چه آفریدهاند،از آبی جهنده آفریده شده است،که از میان (استخوانهای) پشت و پیش بیرون میآید؛ سوره طارق، آیه: ۵- ۷.</ref> و نیز نظر کردن در آفرینش شتر، بلندی آسمان، صلابت و استواری کوه، پهنا و گستردگی و تسطیح زمین (غاشیه/۸۸ ، ۱۷ ـ ۲۰) که دقت در هریک، انسان را صاحب نظر میکند. | |||
نمونه بخش دوم که به حریم اخلاق عملی انسان بازمیگردد، توصیههای مؤکد خداوند به انسان در زمینه رفتار نیکو با پدر و مادر است که در قرآن به سه شکل ابراز شده است: توصیه به شکر: «و وصَّینَا الاِنسـنَ بِولِدَیهِ ... اَنِ اشکر لی ولِولِدَیک ...» (لقمان/۳۱،۱۴)، وصیت به حُسْن: «ووصَّینَا الاِنسـنَ بِولِدَیهِ حُسنـًا» (عنکبوت/ ۲۹،۸) و توصیه به احسانِ والدین: «و وصَّینَا الاِنسـنَ بِولِدَیهِ اِحسـنـًا» (احقاف/۴۶،۱۵) این دو بخش از مباحث اخلاقی، مربوط به آیاتی است که در آنها از لفظ انسان، یاد شده است؛ اما دیگر آموزههای اخلاقی که بخش عمدهای از آیات را به خود اختصاص داده است، در موضوعات متنوع و باالفاظ دیگری مطرح شده که از محدوده بحث خارج است. | نمونه بخش دوم که به حریم اخلاق عملی انسان بازمیگردد، توصیههای مؤکد خداوند به انسان در زمینه رفتار نیکو با پدر و مادر است که در قرآن به سه شکل ابراز شده است: توصیه به شکر: «و وصَّینَا الاِنسـنَ بِولِدَیهِ ... اَنِ اشکر لی ولِولِدَیک ...» (لقمان/۳۱،۱۴)، وصیت به حُسْن: «ووصَّینَا الاِنسـنَ بِولِدَیهِ حُسنـًا» (عنکبوت/ ۲۹،۸) و توصیه به احسانِ والدین: «و وصَّینَا الاِنسـنَ بِولِدَیهِ اِحسـنـًا» (احقاف/۴۶،۱۵) این دو بخش از مباحث اخلاقی، مربوط به آیاتی است که در آنها از لفظ انسان، یاد شده است؛ اما دیگر آموزههای اخلاقی که بخش عمدهای از آیات را به خود اختصاص داده است، در موضوعات متنوع و باالفاظ دیگری مطرح شده که از محدوده بحث خارج است. | ||
۶ . آفتها و کاستیها: | ۶ . آفتها و کاستیها: |
نسخهٔ ۱ اوت ۲۰۱۸، ساعت ۱۱:۴۹
انسان: برآیند مُلک و ملکوت
- واژه انسان یا از ریشه "ا ـ ن ـ س" مشتق شده[۱] که در این صورت، وزن آن فِعلان و جمع آن نیز أناسی است یا از ریشه "ن ـ س ـ ی" و در اصل اِنسیان "بر وزن افعلان" بوده که یای آن به جهت فراوانی استعمال، حذف شده و بر وزن افعان آمده است. شاهد این رأی اینکه "أنیسیان" به اتّفاق همگان اسم مصغّر انسان است و چون در تصغیر، حروف اصلی هر کلمه باز میگردد نتیجه این میشود که حروف اصلی انسان، نون، سین و یاء و ریشه این کلمه، نسیان است[۲] دو کلمه "ایناس" و "نَوْس" را نیز مبدأ اشتقاق انسان دانستهاند که واژه نخست به معنای ادراک و علم و احساس و دومی به معنای تحرّک است[۳].
- چنانچه واژه انسان را مشتق از "انس" بدانیم، وجه تسمیهاش آن است که رونق، زیبایی و الفت در زمین، تنها با وجود او حاصل میشود[۴] یا آنکه حیات انسان بدون انس با دیگران تأمین نمیگردد و ازاینرو گفته میشود: انسان "مدنی بالطبع" است[۵] یا بدان جهت انسانش خواندهاند که با هرچه مرتبط است انس و الفت میگیرد[۶] یا اینکه همواره با دو اُنس همراه است: انس روحانی با حق و انس جسمانی با خلق[۷] یا بدان سبب که دو پیوند در او نهادینه شده است: یکی با دنیا و دیگری با آخرت[۸].
- اما اگر انسان را مشتق از "نسیان" بدانیم، وجه تسمیهاش بنابر قول ابن عباس آن است که آدمی عهد خود با خدا را به فراموشی سپرده است:﴿﴿ وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِن قَبْلُ فَنَسِيَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا﴾﴾[۹][۱۰]
- در صورتی که انسان از واژه ایناس مشتق شده باشد، وجه تسمیهاش عبارت است از دسترسی او به اشیای گوناگون از طریق علم و احساس و ابصار[۱۱] و اگر از کلمه نَوْس اشتقاق یافته باشد، وجه تسمیه او تحرک شدید و جنب و جوش فراوانش در کارهای بزرگ است[۱۲].
- در برخی منابع عرفانی وجه تسمیه انسان اینگونه تبیین شده که انسان یا به سبب آنکه نشئه وی مشتمل بر همه مراتب و حقایق عالم است انسان نامیده شده است، زیرا در این صورت اگر از انس مشتق شده باشد بدین معناست که او مظهر اسما و حقایق است و اسما و حقایق با وی مأنوساند و نشئههای جسمانی، مثالی و روحانی در او محصور است و اگر از نسیان مشتق گردیده باشد بدین معناست که به حکم اتصاف به وصف﴿﴿ يَسْأَلُهُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ﴾﴾[۱۳] خداوند در یک شأن متوقف نمیشود که این نیز نشاندهنده عموم و احاطه اوست یا تسمیه وی به انسان برگرفته از "انسان العین" (مردمک چشم) است؛ بدین معنا که به حکم قرب فرایض، انسان برای خداوند به منزله مردمک چشم برای چشم است؛ یعنی خداوند به وسیله انسان "انسان کامل" به عالم نظر میکند، چنانکه چشم به وسیله مردمک میبیند[۱۴].
انسان در قرآن کریم
- واژه انسان در قرآن، تنها ۶۵ بار تکرار شده است؛ اما واژههایی چون بشر، بنیآدم، ذرّیه آدم، ناس، اناس، اِنس، اِنسی، أناسی، مرء، نفس و ... که هر یک به انسان یا بُعدی از ابعاد وی یا مصداقهای آن اشاره دارد، حجم وسیعی از بحثهای قرآن را به خود اختصاص داده است، افزون بر این، در موارد بسیار فراوانی از انسان یا اصناف گوناگون آن با ضمایر، صفات، موصولات، اسمای اشاره و ... نیز یاد شده است؛ نظیر اینکه در آیه ۸ سوره انفطار پس از اینکه در آیه ۶ همین سوره از انسان نام برده، وی را به عنوان موجودی که خداوند مرکب وی بوده و براساس مشیت حکیمانه خود، او را متشکل از اعضا و جوارح گوناگون و در رنگها و اندازههای متفاوت به صورتی متناسب و متعادل آفریده مورد اشاره قرار میدهد[۱۵]، افزون بر اینکه دقت در بخشها و بحثهای گوناگون قرآن کریم نشان میدهد که سراسر این کتاب آسمانی با انسان در ارتباط است، چندان که هیچ بخشی از آن را نمیتوان جدای از انسانشناسی علمی یا انسانپردازی عملی یافت، پس اگر از گستره لفظی پیشگفته نیز چشم بپوشیم، باز هم میتوانیم قرآن کریم را کتاب انسانشناسی و انسانسازی بنامیم. برخی معتقدند که همه قرآن به لحاظ محتوا تفسیر مقام خلافت الهی انسان کامل است و ازاینرو میتوان یگانه آیهای را که مفید خلافت مطلق برای اوست، یعنی آیه ﴿﴿ وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ ﴾﴾[۱۶] به لحاظ اهمیت، همتای همه آیات قرآن، تلقی کرد[۱۷].
آفرینش انسان
- خداوند به عنوان مرکب انسان براساس مشیت حکیمانه خود وی را متشکل از اعضا و جوارح گوناگون و در رنگها و اندازههای متفاوت به صورتی متعادل و متناسب آفریده[۱۸]﴿﴿ الَّذِي خَلَقَكَ فَسَوَّاكَ فَعَدَلَكَ فِي أَيِّ صُورَةٍ مَّا شَاء رَكَّبَكَ﴾﴾[۱۹] و آفرینش او را به عنوان نیکوترین ساختارسازی خود مطرح میکند﴿﴿لَقَدْ خَلَقْنَا الإِنسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ﴾﴾[۲۰] کلمه انسان در این آیه به تصریح بسیاری از مفسّران، اشاره به جنس و ماهیت است و شامل آدم و اصناف فرزندان او میشود[۲۱]. برخی تعبیر احسن تقویم یعنی زیباترین ساختار را مربوط به شکل ظاهر و اعضای پیکر انسان میدانند[۲۲] و بعضی عقل و تمیز را نیز بدان میافزایند[۲۳] یا افزون بر انتصاب قامت و زیبایی صورت، اجتماع ویژگیهای دیگر پدیدهها را نیز بخشی از مفهوم احسن تقویم میخوانند[۲۴] بعضی نیز سخن از صورت ظاهر و سیرت باطن به میان آوردهاند[۲۵] و در نهایت، برخی معتقدند که مقصود از احسن تقویم آن است که انسان به لحاظ نحوه آفرینش و همه شئون و جهات وجودی خود شایسته عروج به فراترین مرتبه رفعت و وصول به حیات ابدی در پیشگاه پروردگار خویش است[۲۶].
- اهمیت آفرینش انسان آنگاه آشکارتر میشود که ببینیم آفریدگارِ همه هستی در سراسر قرآن کریم تنها یک بار خود را به عنوان زیباترین آفریننده ستایش کرده و آن هم در پی بیان آفرینش انسان است﴿﴿ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ﴾﴾[۲۷] برخی تصریح میکنند که خداوند، زمین و آسمان و عرش و لوح و کرسی و قلم را آفرید؛ اما هرگز آنگونه که خود را نسبت به خلق انسان ستود مورد ستایش قرار نداد، زیرا آفرینش انسان، زیباترین شکل آفرینندگی است[۲۸].
انسان پیش از ورود به دنیا
- همانگونه که در علوم عقلی و عرفانی ثابت شده، موجودات نشئه دنیا پیش از وجود دنیوی خود در عوالم دیگری چون عالم مثال، عالم عقل و عالم إله موجود بودهاند. قرآن نیز بر این نکته تاکید دارد و در برخی آیات به وجود اشیا پیش از نشئه دنیا اشاره میکند؛ از جمله آنجا که میفرماید: هیچ چیزی نیست، مگر آنکه اصل و خزانه آن نزد ماست و ما از هر چیزی جز به مقدار معلوم، فرو نمیفرستیم﴿﴿وَإِن مِّن شَيْءٍ إِلاَّ عِندَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ ﴾﴾[۲۹] براساس قاعده مذکور که وحی و شهود و عقل بر آن صحه گذاشتهاند انسان نیز مانند سایر اشیا قبل از وجود دنیوی خویش در عوالم پیشین تحقق داشته است[۳۰]، افزون بر این برخی آیات به وجود خصوص انسان قبل از نشئه دنیا اشاره میکند:
- آیات میثاق و تعهد آدمی در پیشگاه خدا: ﴿﴿وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِن بَنِي آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُواْ بَلَى شَهِدْنَا أَن تَقُولُواْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ﴾﴾[۳۱] آنگاه که خداوند از پشت فرزندان آدم، نسل آنان را برگرفت و همه را بر ربوبیت خود به شهادت طلبید، همگان شهادت دادند که خداوند، پروردگار آنان است. روشن است که انسانهای عادی هرگز زمان این میثاق گذاری را به یاد ندارند و در حافظه خویش چنین تعهد صریحی از سوی خود را نمییابند، بنابراین، دنیا ظرف چنین التزامی نبوده و این حقیقت به نشئهای پیش از دنیا باز میگردد که هیچگونه جدایی و فقدانی برای حقیقت انسانی نبوده و این شهادت و اعتراف به دور از هرگونه شرک و مخالفت و عصیان که از احکام نشئه دنیاست، صورت پذیرفته است[۳۲]. برخی از بزرگان حکمت و عرفان و تفسیر سخن افلاطون را که به وجود عقلی انسان پیش از حدوث بدن قائل بوده هماهنگ با مطلب یاد شده دانسته و افزون بر این تصریح کردهاند که در شریعت حقه ما برای افراد انسان، یک وجود جزئی، متمایز و سابق بر وجود طبیعی، ثابت شده است، چنان که آیه میثاق و نیز روایات فراوانی از امامان معصوم(ع) که میگوید: ارواح انبیا و اوصیا از طینت علیین و پیش از خلق آسمانها و زمین، آفریده شده بود میتواند شاهدی بر این مطلب باشد[۳۳]. تعهد گرفتن خداوند از فرزندان آدم درباره نپرستیدن شیطان نیز از شمار همان آیات است﴿﴿أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَن لّا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ﴾﴾[۳۴] این آیه که به فرزندان آدم بر اثر نقض عهد مذکور، عتاب میکند، در صورتی میتواند مؤاخذه عبادتگران شیطان باشد که همه آنان این عهد را از خداوند پذیرفته و بدان ملتزم شده باشندو چنین تعهدی یقیناً در دنیا اگر صورت پذیرفته بود، همگان آن را به یاد میداشتند.
- آیاتی که از سابقه دورتر انسان سخن میگوید؛ گاهی ازاین سابقه با تعبیر "چیزی نبودن" یاد کرده است؛ مانند: ﴿﴿قَالَ كَذَلِكَ قَالَ رَبُّكَ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ وَقَدْ خَلَقْتُكَ مِن قَبْلُ وَلَمْ تَكُ شَيْئًا﴾﴾[۳۵]، ﴿﴿أَوَلا يَذْكُرُ الإِنسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِن قَبْلُ وَلَمْ يَكُ شَيْئًا ﴾﴾[۳۶]. و گاهی با تعبیر "چیزی قابل ذکر نبودن"؛ مانند: ﴿﴿هَلْ أَتَى عَلَى الإِنسَانِ حِينٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُن شَيْئًا مَّذْكُورًا ﴾﴾[۳۷] مفهوم این آیه آن است که در آن دوران، چیزی بوده؛ اما قابل ذکر و دارای نام و نشان نبوده است.
- آنچه این استدلال را تمام میکند، تأکید قرآن بر فراموشی این دوران ازسوی آدمی است. در این باره نخست به شگفتی انسان از حیات پس از مرگ، اشاره میکند:﴿﴿وَيَقُولُ الإِنسَانُ أَئِذَا مَا مِتُّ لَسَوْفَ أُخْرَجُ حَيًّا ﴾﴾[۳۸] و سپس برای بیمورد دانستن این شگفتی میفرماید: آیا انسان به یاد نمیآورد که پیش از این در حالی که چیزی نبود، او را آفریدیم﴿﴿أَوَلا يَذْكُرُ الإِنسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِن قَبْلُ وَلَمْ يَكُ شَيْئًا ﴾﴾[۳۹] در این آیه، خداوند حقیقت فراموش شدهای را برای انسان یادآوری میکند. معلوم میشود که آدمی در نشئهای به عدم شیئیت خود، عالم بوده و سپس این حقیقت را از یاد برده و خداوند در دنیا او را متذکر ساخته و یادآور میشود، پس پیش از دنیا و تحقق شیئیت طبیعی انسان، یک نحوه وجود برای او باید ثابت باشد، زیرا اگر انسان، پیش از ورود به دنیا معدوم محض میبود، چگونه در این ظرف عدم محض، علم به هیچ نبودن خویش داشته تا با یادآوری، دوباره همان علم برایش حاصل شود؟ ازاینرو میتوان گفت انسان، پیش از وجود خارجی، در علم خداوند موجود و به صورت وجود علمی، معلوم خدای متعالی بوده و در پی اراده او با فرمان ﴿﴿كُنْ﴾﴾ از علم به عین آمده و وجود خارجی یافته است﴿﴿إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ﴾﴾[۴۰][۴۱]. افزون بر آیات یاد شده آیه اخیر نیز تأییدی بر مطلب است، زیرا چیزی که خطاب ﴿﴿كُنْ﴾﴾ را از خداوند دریافت میکند، نمیتواند معدوم محض باشد، چون معدوم محض، به هیچ رو قابل خطاب نیست[۴۲].
انسان در دنیا
۱. مراحل آفرینش
- انسان موجودی دو بعدی است که افزون بر ادیان توحیدی، بسیاری از ادیان غیر توحیدی نیز به آن معتقدند[۴۳] قرآن کریم در بیان مراحل آفرینش وی به هر دو بعد اشاره میکند:
- الف. آفرینش مُلکی: آیاتی که به مراحل آفرینش ملکی انسان اشاره کرده است به ۴ بخش تقسیم میشود:
- آیاتی که به بیان آفرینش انسان از خاک، گِل یا زمین میپردازد﴿﴿وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَكُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ إِذَا أَنتُم بَشَرٌ تَنتَشِرُونَ﴾﴾[۴۴]، ﴿﴿هُوَ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن طِينٍ ثُمَّ قَضَى أَجَلاً وَأَجَلٌ مُّسَمًّى عِندَهُ ثُمَّ أَنتُمْ تَمْتَرُونَ﴾﴾[۴۵]، ﴿﴿الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الأَرْضَ مَهْدًا وَسَلَكَ لَكُمْ فِيهَا سُبُلا وَأَنزَلَ مِنَ السَّمَاء مَاء فَأَخْرَجْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِّن نَّبَاتٍ شَتَّى كُلُوا وَارْعَوْا أَنْعَامَكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّأُولِي النُّهَى مِنْهَا خَلَقْنَاكُمْ وَفِيهَا نُعِيدُكُمْ وَمِنْهَا نُخْرِجُكُمْ تَارَةً أُخْرَى﴾﴾[۴۶]. اگرچه این آیات در اصل، نظر به آغاز آفرینش انسان و خلقت حضرت آدم دارد؛ اما چون آفرینش همه انسانها از طریق حضرت آدم(ع) به خاک منتهی میشود، حکم مذکور را میتوان مربوط به عالم انسانیت دانست[۴۷].
- آیاتی که به آفرینش انسان از آب اشاره کرده﴿﴿وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْمَاء بَشَرًا فَجَعَلَهُ نَسَبًا وَصِهْرًا وَكَانَ رَبُّكَ قَدِيرًا﴾﴾[۴۸] و گاهی این آب را به وصف بیمقدار و پست متصف میکند﴿﴿أَلَمْ نَخْلُقكُّم مِّن مَّاء مَّهِينٍ﴾﴾[۴۹] و گاه نیز آن را آب جهندهای میخواند که از میانه پشت و سینهها[۵۰] خارج میشود﴿﴿فَلْيَنظُرِ الإِنسَانُ مِمَّ خُلِقَ خُلِقَ مِن مَّاء دَافِقٍ يَخْرُجُ مِن بَيْنِ الصُّلْبِ وَالتَّرَائِبِ﴾﴾[۵۱].
- آیاتی که مرحله پیشرفتهتری "نطفه" را بیان کرده است﴿﴿خَلَقَ الإِنسَانَ مِن نُّطْفَةٍ فَإِذَا هُوَ خَصِيمٌ مُّبِينٌ ﴾﴾[۵۲]، ﴿﴿ أَوَلَمْ يَرَ الإِنسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِن نُّطْفَةٍ فَإِذَا هُوَ خَصِيمٌ مُّبِينٌ ﴾﴾[۵۳]، ﴿﴿قُتِلَ الإِنسَانُ مَا أَكْفَرَهُ مِنْ أَيِّ شَيْءٍ خَلَقَهُ مِن نُّطْفَةٍ خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ﴾﴾[۵۴]، ﴿﴿وَاللَّهُ خَلَقَكُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ جَعَلَكُمْ أَزْوَاجًا وَمَا تَحْمِلُ مِنْ أُنثَى وَلا تَضَعُ إِلاَّ بِعِلْمِهِ وَمَا يُعَمَّرُ مِن مُّعَمَّرٍ وَلا يُنقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلاَّ فِي كِتَابٍ إِنَّ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ﴾﴾[۵۵] نطفه، در لغت به معنای آب صاف اندک یا زیاد، آب جاری یا آب ریخته شده و در اصطلاح برخی از علمای علم لغت به معنای آب مرد است[۵۶]. برخی دیگر آن را هم بر آب مرد و هم بر آب زن، اطلاق میکنند[۵۷] و بعضی نیز نطفه را ترکیبی از دو سلول جنسی نر و ماده میدانند که در پی عمل لقاح، تشکیل میشود[۵۸]. گاهی نطفه متصف به این ویژگی شده که از منی ریخته شده به دست میآید﴿﴿أَيَحْسَبُ الإِنسَانُ أَن يُتْرَكَ سُدًى أَلَمْ يَكُ نُطْفَةً مِّن مَّنِيٍّ يُمْنَى﴾﴾[۵۹] و گاهی با وصف امشاج ذکر شده است﴿﴿إِنَّا خَلَقْنَا الإِنسَانَ مِن نُّطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَّبْتَلِيهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِيعًا بَصِيرًا ﴾﴾[۶۰] کلمه امشاج که به معنای اخلاط و آمیخته هاست از نظر برخی اشاره به آمیخته منی مرد و زن است[۶۱] بعضی مقصود از نطفه امشاج را آمیزهای ازگونههای متفاوت وجودی یعنی مراتب خاک، عَلَقه، مُضْغه و ... میدانند[۶۲] و به گفته بعضی، مقصود از امشاج رنگهای متفاوت نطفه است که در مرد، آمیزهای از سفید و قرمز و در زن، مجموعهای از سبز و قرمز و زرد است[۶۳] و قول دیگری نیز امشاج را ناظر به عروق موجود در نطفه میداند[۶۴] در این میان مشهورترین قول، عبارت است از اختلاط منی مرد و زن که با کلمات امامان(ع) نیز میتوان آن را تأیید کرد[۶۵].
- آیاتی که مراحل تکاملی نطفه را مطرح میکند که نخستین آنها، مرحله عَلَقه است﴿﴿خَلَقَ الإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ﴾﴾[۶۶]،﴿﴿ أَيَحْسَبُ الإِنسَانُ أَن يُتْرَكَ سُدًى أَلَمْ يَكُ نُطْفَةً مِّن مَّنِيٍّ يُمْنَى ثُمَّ كَانَ عَلَقَةً فَخَلَقَ فَسَوَّى﴾﴾[۶۷] علقه را به خون غلیظ و بسته شده معنا کردهاند[۶۸] که بعد از مرحله نطفه قرار دارد[۶۹].
- پس از نطفه و علقه، مرحله مضغه و سپس ایجاد استخوان و در پی آن روییدن گوشت است. این مراحل در قرآن کریم گاه به اجمال آمده و با تعبیر آفرینشی پس از آفرینش دیگر در تاریکیهای سهگانه "شکم مادر، رحم و مشیمه = کیسهای که رحم در آن قرار دارد"[۷۰] یاد شده است: ﴿﴿خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَأَنزَلَ لَكُم مِّنْ الأَنْعَامِ ثَمَانِيَةَ أَزْوَاجٍ يَخْلُقُكُمْ فِي بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ خَلْقًا مِن بَعْدِ خَلْقٍ فِي ظُلُمَاتٍ ثَلاثٍ ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لَهُ الْمُلْكُ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ﴾﴾[۷۱] گاهی نیز این مراحل به تفصیل و پیدرپی مورد اشاره قرار گرفته و گویاترین آنها در سوره مؤمنون، مطرح شده است، زیرا نخست از آفرینش حضرت آدم و کیفیت آن یاد شده:﴿﴿وَلَقَدْ خَلَقْنَا الإِنسَانَ مِن سُلالَةٍ مِّن طِينٍ﴾﴾[۷۲]، آنگاه درباره چگونگی آفرینش نسل آدم میفرماید: سپس انسان را به شکل نطفه در جایگاهی محکم قرار دادیم و آنگاه نطفه را به شکل علقه "خون بسته" و علقه را به گونه مضغه "پارهای گوشت" و آن را به استخوان تبدیل کردیم و سپس بر آن، گوشت پوشاندیم﴿﴿ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِي قَرَارٍ مَّكِينٍ ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ﴾﴾[۷۳]
- درباره معنای مضغه نیز آرای گوناگونی وجود دارد؛ برخی میگویند که چون از حیث مقدار به اندازه چیز مَضْغ شده و جویده شدهای است آن را مضغه نامیدهاند[۷۴] برخی مضغه را پارهای از گوشت[۷۵] و بعضی آن را شامل غیر گوشت نیز میدانند[۷۶] و بعضی میگویند: مضغه گوشت، مقداری از گوشت است که انسان در دهان میگذارد[۷۷] و برخی بر این باورند که هرگاه علقه انسان به گوشت تبدیل شد، آن را مضغه مینامند[۷۸] و بعضی دیگر مضغه را پاره گوشت قرمزی میدانند که شبکهای از رگهای سبز رنگ، آن را دربرگرفته است[۷۹] گفتههای دیگری نیز در اینباره هست؛ از جمله: گوشت جویده شده، گوشت نرم، گوشت پاره بیاستخوان و گوشت تازه[۸۰]، بر این اساس میتوان گفت که انسان در مسیر تکامل طبیعی خود، از خاک تا مرتبه نباتی در اَشکال نطفه و علقه و مضغه و استخوان و رویش گوشت حرکت میکند و سرانجام در رحم مادر با ایجاد اندامها، عضلات، شبکه گسترده اعصاب و عروق و ... به مرحله کمال حیوانی میرسد و برای ورود به حریم "آفرینشی دیگر" آماده میشود.
- ب. آفرینش ملکوتی:قرآن کریم درباره آفرینش ملکوتی انسان در مورد حضرت آدم(ع) پس از ذکر تسویه که ناظر به بُعد مُلکی اوست تعبیر ﴿﴿فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ﴾﴾[۸۱] بهکار میبرد[۸۲] و درباره نسل وی پس از بیان مراحل آفرینش مُلکی "نطفه، علقه، مضغه و ..." لحن خود را از خلق به انشاء تغییر داده و مرحله جدیدی را که با مراحل پیشین متفاوت است یادآور میشود؛ مرحلهای که در آن سخن از حیات، علم و قدرت انسان است. مراحل پیشین هر چند در اوصاف، ویژگیها، رنگ، طعم و شکل با یکدیگر متفاوت بودهاند؛ امّا همجنس یکدیگر به شمار میرفتهاند، در حالی که این مرحله همجنس مراحل پیشین به شمار نمیآید. خداوند در این مرحله همانگونه که انسان را از علم و حیات و قدرت برخوردار ساخت، جوهره ذاتی "هویت شخصی" به وی عطا کرد که در مراحل پیشین چنین نبود[۸۳].
- برخی با بیان مشترکاتی میان حضرت آدم(ع) و فرزندان او، اشتراک در حقایق ملکوتی را نتیجه میگیرند و ۴ نکته تلفیق طبیعت و فراطبیعت، دشمنی شیطان، حیات یابی با نفخه روح الهی و مقام کرامت انسانی را نشانه این میدانند که آنچه قرآن کریم درباره هویت ملکوتی حضرت آدم(ع) مطرح کرده، مربوط به همه انسانهای کامل است و نه شخص آدم[۸۴]. برخی دیگر، دو ویژگی خلافت الهی و تعلیم اسما را عام دانسته و معتقدند این دو ویژگی بالقوه شامل همه انسانها میگردد. وی برای اثبات ویژگی نخست، به آیات ﴿﴿أَوَعَجِبْتُمْ أَن جَاءَكُمْ ذِكْرٌ مِّن رَّبِّكُمْ عَلَى رَجُلٍ مِّنكُمْ لِيُنذِرَكُمْ وَاذْكُرُواْ إِذْ جَعَلَكُمْ خُلَفَاء مِن بَعْدِ قَوْمِ نُوحٍ وَزَادَكُمْ فِي الْخَلْقِ بَسْطَةً فَاذْكُرُواْ آلاء اللَّهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ﴾﴾[۸۵]؛ ﴿﴿ثُمَّ جَعَلْنَاكُمْ خَلائِفَ فِي الأَرْضِ مِن بَعْدِهِم لِنَنظُرَ كَيْفَ تَعْمَلُونَ﴾﴾[۸۶] و ﴿﴿ أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ وَيَجْعَلُكُمْ خُلَفَاء الأَرْضِ أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ قَلِيلا مَّا تَذَكَّرُونَ ﴾﴾[۸۷]، استناد کرده و درباره دومین ویژگی گفته است: علم به اسما بهگونهای در وجود آدمی به ودیعت نهاده شده که آثار آن به تدریج و دائماً ظهور میکند و با هدایت الهی، این علم از قوه به فعلیت میرسد[۸۸].
۲. نیک سرشتی انسان
- آفرینش آدمی بر پایه فطرت الهی که حقخواهی و حقپویی است بنا شده است: ﴿﴿فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ﴾﴾[۸۹] و افزون بر هدایت تکوینی عام که شامل همه موجودات میشود:﴿﴿قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى﴾﴾[۹۰][۹۱] از هدایت تشریعی نیز برخوردار است:﴿﴿إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا ﴾﴾[۹۲] و بهگونهای است که اگر همه موانع کمال از سر راه وی برداشته شود و او نیز از امکانات و زمینههای خداداد سود جوید به کمال لایق خود (لقاء اللّه) نائل خواهد شد[۹۳]، افزون بر این، انسان موجودی است که خداوند به وی کرامت بخشیده: ﴿﴿وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلاً﴾﴾[۹۴][۹۵] و او را بر بسیاری از آفریدههای خود، برتری داده است: ﴿﴿وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلاً﴾﴾[۹۶] و این خود انسان است که با اختیار، یا از پایگاه مکرّم خود سود جسته و مسیر کرامت را تا وصول به هدف نهایی میپیماید یا در بستر غفلت، خود را تباه ساخته و نه تنها فضیلت بر دیگر پدیدهها را از دست میدهد، بلکه به سطح چهارپایان و پستتر از آن تنزل مییابد:﴿﴿وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لاَّ يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَّ يَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَئِكَ كَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ﴾﴾[۹۷] و در نهایت کار او به جهنم خواهد انجامید: ﴿﴿وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لاَّ يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَّ يَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَئِكَ كَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ﴾﴾[۹۸]، بنابراین هرگز نمیتوان آدمی را موجودی ذاتاً شرور، منحرف و فاسد، و دنیا را برای او مانند زندان، تبعیدگاه یا مرتع و چراگاه دانست، بلکه با توجه به هدایتهای قرآن و تعالیم اولیای خدا، دنیا به لحاظ نظری، مدرسه و از حیث عملی، مزرعه آخرت اوست:" الدُّنْيَا مَزْرَعَةُ الْآخِرَة"[۹۹]
۳. اختیار و تکلیف
- قرآن کریم در عین اثبات تکلیف برای انسان موجود در دنیا، هرگونه جبر و اضطراری را نسبت به وی، نفی کرده است و در امتداد داستان آفرینش انسان، پس از بیان استقرار آدم و همسرش در بهشت ابتدایی و جریان شجره ممنوعه ﴿﴿وَقُلْنَا يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَكُلاَ مِنْهَا رَغَدًا حَيْثُ شِئْتُمَا وَلاَ تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ ﴾﴾[۱۰۰] و عصیان﴿﴿فَأَكَلا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى﴾﴾[۱۰۱] و هبوط آدم﴿﴿فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ وَقُلْنَا اهْبِطُواْ بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِي الأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ﴾﴾[۱۰۲] و پذیرش توبه آدم از سوی خداوند،﴿﴿فَتَلَقَّى آدَمُ مِن رَّبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ﴾﴾[۱۰۳] میفرماید: فرمان دادیم جملگی از آن (بهشت) فرود آیید، پس هرگاه هدایت من به سوی شما آمد، هرکس از آن پیروی کرد، هیچ ترس و اندوهی، دامنگیرش نخواهد شد: ﴿﴿قُلْنَا اهْبِطُواْ مِنْهَا جَمِيعًا فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُم مِّنِّي هُدًى فَمَن تَبِعَ هُدَايَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ﴾﴾[۱۰۴] از این آیه برمیآید که اولا وظیفه و تکلیفی[۱۰۵] برای انسان در زمین، تعیین شده و فرمان پیروی از آن نیز به روشنی ابلاغ گشته است[۱۰۶]. ثانیاً در این پیروی از وظیفه، هیچگونه جبر و الزامی نیست و اگر انسان، نهایتی عاری از خوف و حزن میخواهد، با عمل به وظایف خویش میتواند به سرانجام دلخواه، دست یابد[۱۰۷]، به ویژه آنکه در آیه بعد راه سرکشی و کفر و تکذیب آیات الهی را باز میداند و البته درباره فرجام آن نیز هشدار میدهد:﴿﴿ وَالَّذِينَ كَفَرُواْ وَكَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا أُوْلَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ﴾﴾[۱۰۸]، پس آدمی، تکویناً آزاد است و تنها ضرورتهای تشریعی و روشنی راه رشد: ﴿﴿لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِن بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ﴾﴾[۱۰۹]</ref>فلسفه حقوق بشر، ص ۱۹۷.</ref> است که او را به اطاعت از خداوند میخواند، افزون بر این، قرآن در مواردی به عدم اراده خداوند نسبت به هدایت اجباری انسان تصریح میکند؛ از جمله آنجا که به کوشش طاقتفرسای رسول خدا(ص) برای ایمان آوردن مشرکان اشاره کرده، میفرماید:﴿﴿لَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَّفْسَكَ أَلاَّ يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ﴾﴾[۱۱۰]
- سپس با اشاره ضمنی به آزادی انسان در پذیرش یا ردّ ایمان میفرماید: اگر اراده کنیم، نشانی از قهر خویش بر مشرکان نازل میگردانیم که گردنهایشان در برابر آن به خضوع، فرود آید:﴿﴿إِن نَّشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِم مِّن السَّمَاء آيَةً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِينَ﴾﴾[۱۱۱][۱۱۲].
- و در موردی دیگر با صراحت بیشتر بیان میکند که اگر خداوند اراده کرده بود، همه انسانها را هدایت میکرد:﴿﴿وَلَوْ أَنَّ قُرْآنًا سُيِّرَتْ بِهِ الْجِبَالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الأَرْضُ أَوْ كُلِّمَ بِهِ الْمَوْتَى بَل لِّلَّهِ الأَمْرُ جَمِيعًا أَفَلَمْ يَيْأَسِ الَّذِينَ آمَنُواْ أَن لَّوْ يَشَاء اللَّهُ لَهَدَى النَّاسَ جَمِيعًا وَلاَ يَزَالُ الَّذِينَ كَفَرُواْ تُصِيبُهُم بِمَا صَنَعُواْ قَارِعَةٌ أَوْ تَحُلُّ قَرِيبًا مِّن دَارِهِمْ حَتَّى يَأْتِيَ وَعْدُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لاَ يُخْلِفُ الْمِيعَادَ﴾﴾[۱۱۳]
- همچنین است آیه شریفه:﴿﴿وَلَوْ شِئْنَا لَآتَيْنَا كُلَّ نَفْسٍ هُدَاهَا وَلَكِنْ حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّي لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ﴾﴾[۱۱۴]؛ یعنی اگر اراده کرده بودیم، هدایت هرکس را بر او تحمیل میکردیم؛ لیکن چنین ارادهای نداشتیم و بنای ما بر اختیار انسان بوده است[۱۱۵] و قول حتمی ما آن است که جهنم را از عاصیان جن و انس، لبریز سازیم﴿﴿وَلَوْ شِئْنَا لَآتَيْنَا كُلَّ نَفْسٍ هُدَاهَا وَلَكِنْ حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّي لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ﴾﴾[۱۱۶].
- در مواردی دیگر خداوند پس از اثبات تکلیف و تبیین هدایت انسان، زمام اطاعت و عصیان را به دست خود وی میداند تا با اراده خویش راهی را برگزیند[۱۱۷]؛ از جمله آنجا که در سوره انسان میفرماید: انسان را به راه، هدایت کردیم؛ خواه شاکر باشد و آن را بپیماید یا کافر گردد و بیراهه رود﴿﴿إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا ﴾﴾[۱۱۸] و نیز آنجا که میفرماید: سرچشمه حق، خدای سبحان است. هرکس بخواهد، مؤمن شود و هرکس بخواهد، کافر گردد﴿﴿وَقُلِ الْحَقُّ مِن رَّبِّكُمْ فَمَن شَاء فَلْيُؤْمِن وَمَن شَاء فَلْيَكْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِينَ نَارًا أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا وَإِن يَسْتَغِيثُوا يُغَاثُوا بِمَاء كَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرَابُ وَسَاءَتْ مُرْتَفَقًا﴾﴾[۱۱۹] یا آنجا که به پیامبر اسلام فرمان میدهد که پس از بیان عبودیت خالصانه خود به درگاه خداوند، باز بودن راه پرستش غیر خدا را به شیوهای رسا اعلام دارد﴿﴿قُلِ اللَّهَ أَعْبُدُ مُخْلِصًا لَّهُ دِينِي فَاعْبُدُوا مَا شِئْتُم مِّن دُونِهِ قُلْ إِنَّ الْخَاسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنفُسَهُمْ وَأَهْلِيهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَلا ذَلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ﴾﴾[۱۲۰] در جای دیگر نیز افزون بر هشدار درباره فرجام الحاد، آدمی را به سنجشی خردورزانه میان اطاعت و عصیان فرا میخواند و با بیانی پند آمیز میفرماید: آیا عاقبت نیکو از آنِ کسی است که فرجامش آتش است یا از آنِ کسی که باامنیت کامل بر خدای خویش وارد میشود﴿﴿إِنَّ الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي آيَاتِنَا لا يَخْفَوْنَ عَلَيْنَا أَفَمَن يُلْقَى فِي النَّارِ خَيْرٌ أَم مَّن يَأْتِي آمِنًا يَوْمَ الْقِيَامَةِ اعْمَلُوا مَا شِئْتُمْ إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ﴾﴾[۱۲۱] و در ادامه تصریح میکند که هرگونه میخواهید، عمل کنید﴿﴿إِنَّ الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي آيَاتِنَا لا يَخْفَوْنَ عَلَيْنَا أَفَمَن يُلْقَى فِي النَّارِ خَيْرٌ أَم مَّن يَأْتِي آمِنًا يَوْمَ الْقِيَامَةِ اعْمَلُوا مَا شِئْتُمْ إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ﴾﴾[۱۲۲].
۴. حمل امانت الهی
- پذیرش و حمل امانت الهی، تنها از سوی انسان، از جمله مباحث عمدهای است که در این بخش باید به آن پرداخت. قرآن در این باره میفرماید: ما امانت را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه کردیم و همگی از حمل آن خودداری کرده و از پذیرفتنش به هراس افتادند، پس انسان آن را پذیرفت و این بار امانت را بر دوش کشید﴿﴿إِنَّا عَرَضْنَا الأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَن يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الإِنسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولا﴾﴾[۱۲۳] و سپس دلیل این پذیرش و حمل را ستمکاری و نادانی فراوان او میداند﴿﴿إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولا﴾﴾.
- در این باره پرسشهایی وجود دارد که بر ابهام مطلب میافزاید؛ نخست آنکه مراد از امانت یاد شده چیست که دیگر پدیدهها از حمل آن سر باز زدند؟ دوم آنکه اگر دیگر پدیدهها توان حمل امانت را نداشتند عرضه امانت بر آنها بر پایه کدام حکمت، صورت گرفته است؟ سوم آنکه انسان، چه ویژگی داشت که دیگر آفریدهها فاقد آن بودند؟ چهارم آنکه آیا این پذیرش و حمل امانت از سوی انسان، ارزشی است والا و ازاینرو درخور ستایش است یا خطایی است بزرگ که باید به سبب آن، همواره سرزنش شود؟ اگر ارزش است، چرا آدمی را بر اثر آن "ظلوم" و "جهول" خواند و اگر اشتباه فاحش است، چرا خداوند حکیم وعادل، آدمی را بدین ورطه افکند؟
- با توجه به این پرسشها و ابهامها آیه مذکور همچون آوردگاهی نظری مفسران قرآن را به ارائه میزان توانایی در کشف اسرار و لطایف قرآنی واداشته است.
- اگر از آیه عرضه و حمل امانت، مفهومی کلی در نظر بگیریم و بگوییم امانت هرچه باشد بر آسمانها و زمین و کوهها به هر شکل عرضه شد و آنها از حملش سر باز زدند و انسان ظالم و جاهل به هر دلیل آن را بر دوش کشید میتوان گفت یقیناً از منظر قرآن هدف و غایتی در کار بوده که نیل به آن جز از همین راهی که در آیه بیان شده عرضه امانت، میسر نبوده است و بیشک فهم آن هدف، بسیاری از ابهامها را برطرف کرده و به همه پرسشهای پیشگفته پاسخی در خور میدهد، ازاینرو چنین میگوییم: آیه بعدی که آخرین آیه سوره احزاب است و با لام غایت آغاز میشود، هدف را اینگونه ترسیم میکند﴿﴿لِيُعَذِّبَ اللَّهُ الْمُنَافِقِينَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْمُشْرِكِينَ وَالْمُشْرِكَاتِ وَيَتُوبَ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا﴾﴾[۱۲۴]؛ یعنی آنچه که خداوند در جریان عرضه امانت و ... انجام داد، بدین روست که میخواهد منافقان و مشرکان را کیفر دهد و مردان و زنان مؤمن را براساس توبه غافرانه و رحیمانه خویش بپذیرد، بنابراین، سنخ امانت مذکور باید بهگونهای باشد که سه عنصر ایمان و شرک و نفاق را از درون انسانها آشکار و فضیلت ایمان را از دو رذیلت شرک و نفاق، متمایز سازد، ازاینرو هیچ یک از پدیدههای فاقد اختیار و تکلیف همچون زمین و آسمان و کوه، شأنیت چنین تحولی را ندارند، زیرا که هستی همه آنها تنها بر مدار اطاعت و فرمانبری همه جانبه از خداوند عالم که همان تسبیح و سجود درپیشگاه پروردگار جهان است میگردد.
- پس اینکه آسمانها و زمین و کوهها امانتِ معیار شرک و نفاق را نپذیرفتند، دقیقاً برخاسته از اطاعت پذیری محض آنها از مبدأ هستی خویش یعنی خدای سبحان است، برخلاف انسان که از اختیار و تکلیف برخوردار است و میتواند با اراده و اختیار خویش از امانت مزبور حفاظت کرده و آن را به سرمنزل مقصود برساند و در زمره مؤمنان داخل شود و نیز ممکن است با سوء اختیار خویش در حفظ امانت یاد شده نکوشد و با خیانت در آن خود را به ورطه ظلم و جهالت فرو برد و از وادی مهلک شرک و نفاق سر برآورد. با ملاحظه همه آیات سوره احزاب، میتوان سه خط نفاق و شرک و ایمان را به همراه آثار و نتایج هر یک کاملا مشاهده و سلوک هر سه دسته را با امانت الهی، در آینه جنگ احزاب، تماشا کرد. با این حساب، پذیرش امانت الهی از سوی انسان، بیانگر ارزشی والاست؛ اما نتیجه عمل در برابر این امانت است که هویت آدمی را رقم میزند[۱۲۵].
۵ . تعلیم و تربیت
- انسان در آغاز وجود دنیایی خویش از نظر کمالات انسانی موجودی بالقوه است﴿﴿وَاللَّهُ أَخْرَجَكُم مِّن بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لاَ تَعْلَمُونَ شَيْئًا وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالأَبْصَارَ وَالأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ﴾﴾[۱۲۶] و ازآنرو که منافع و مضارّ خود را نمیداند[۱۲۷] و برای به فعلیت رساندن کمالات یاد شده نیاز به تعلیم و تربیت دارد، از اینرو قرآن کریم که کتاب انسانسازی است بر هر دو امر تأکید میورزد؛ از یکسو بهطور کلی اصل ارسال رسل و انزال کتب را مبنی بر تعلیم و تربیت "تزکیه" انسان میداند و از سوی دیگر به طور جزئی در موارد گوناگون و به صور مختلفی بر لزوم و اهمیت هریک پای میفشارد. آیاتی که تعلیم را مورد تأکید قرار میدهد دو دسته است:
- الف. آیاتی که تنها به اصل تعلیم اشاره کرده و از متعلقات آن سخنی به میان نمیآورد؛ مانند﴿﴿عَلَّمَ الإِنسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ﴾﴾[۱۲۸]، ﴿﴿وَلَوْلاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّت طَّائِفَةٌ مِّنْهُمْ أَن يُضِلُّوكَ وَمَا يُضِلُّونَ إِلاُّ أَنفُسَهُمْ وَمَا يَضُرُّونَكَ مِن شَيْءٍ وَأَنزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا ﴾﴾[۱۲۹]، ﴿﴿فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجَالاً أَوْ رُكْبَانًا فَإِذَا أَمِنتُمْ فَاذْكُرُواْ اللَّهَ كَمَا عَلَّمَكُم مَّا لَمْ تَكُونُواْ تَعْلَمُونَ﴾﴾[۱۳۰] و ﴿﴿كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولاً مِّنكُمْ يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِنَا وَيُزَكِّيكُمْ وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُم مَّا لَمْ تَكُونُواْ تَعْلَمُونَ﴾﴾[۱۳۱] میان دو تعبیر " مَا لَمْ تَعْلَمْ " و ﴿﴿مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ﴾﴾ تفاوتی عمیق است، زیرا در صورت نخست، چیزی مجهول است و بسا که با ابزارهای علمی و فهم بشری قابل دسترسی باشد؛ اما در تعبیر دوم، سخن از چیزی است که انسان نه تنها آن را نمیداند، بلکه بدون وحی الهی هرگز توان فهم آن را ندارد.
- ب. آیاتی که افزون بر اشاره به اصل تعلیم، متعلقات آن را نیز ذکر میکند؛ مانند تعلیم قرآن: ﴿﴿عَلَّمَ الْقُرْآنَ ﴾﴾[۱۳۲]، تعلیم بیان: ﴿﴿عَلَّمَهُ الْبَيَانَ﴾﴾[۱۳۳] و تعلیم کتاب و حکمت: ﴿﴿رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولاً مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ﴾﴾[۱۳۴]، ﴿﴿وَيُعَلِّمُهُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالإِنجِيلَ ﴾﴾[۱۳۵]، ﴿﴿إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَعَلَى وَالِدَتِكَ إِذْ أَيَّدتُّكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلاً وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالإِنجِيلَ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنفُخُ فِيهَا فَتَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِي وَتُبْرِئُ الأَكْمَهَ وَالأَبْرَصَ بِإِذْنِي وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَى بِإِذْنِي وَإِذْ كَفَفْتُ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَنكَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِنْهُمْ إِنْ هَذَا إِلاَّ سِحْرٌ مُّبِينٌ ﴾﴾[۱۳۶]، ﴿﴿هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الأُمِّيِّينَ رَسُولا مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُوا مِن قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُّبِينٍ﴾﴾[۱۳۷].
- آیاتی که بر تربیت تأکید میکند نیز به دو دسته تقسیم میشود: الف. آیاتی که به اصل تربیت انسان اشاره دارد و خصوصیات و موارد و چگونگی آن را ذکر نکرده است، چنان که بیش از ۹۵۰ بار از خداوند به عنوان «ربّ» که بیشتر به تربیت انسان مربوط است یاد شده است یا در آیاتی چند با تعبیر {{عربی|اندازه=150%|﴿﴿يُزَكِّيكُمْ}﴾﴾[۱۳۸] و {{عربی|اندازه=150%|﴿﴿يُزَكِّيهِمْ}﴾﴾[۱۳۹] به امر یاد شده پرداخته است. ب. آیاتی که افزون بر اشاره به اصل تربیت به ذکر چگونگی و موارد آن نیز میپردازد؛ از جمله این موارد، تربیت به وسیله آزمونهاست، چنانکه قرآن کریم پس از بیان آفرینش انسان از نطفه، به امتحان الهی وی اشاره کرده و در پی آن میفرماید: ما او را شنوای بینا قرار دادیم﴿﴿إِنَّا خَلَقْنَا الإِنسَانَ مِن نُّطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَّبْتَلِيهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِيعًا بَصِيرًا ﴾﴾[۱۴۰] آدمی با اسباب گوناگونی چون جهاد، صبر، انفاق، ترس، گرسنگی، خسارت مالی و جانی و کمبود ثمرات و ... آزموده میشود که همه این موارد را میتوان در دو عنوان حسنات و سیئات:﴿﴿وَقَطَّعْنَاهُمْ فِي الأَرْضِ أُمَمًا مِّنْهُمُ الصَّالِحُونَ وَمِنْهُمْ دُونَ ذَلِكَ وَبَلَوْنَاهُمْ بِالْحَسَنَاتِ وَالسَّيِّئَاتِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ﴾﴾[۱۴۱] یا خیر و شر﴿﴿كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَنَبْلُوكُم بِالشَّرِّ وَالْخَيْرِ فِتْنَةً وَإِلَيْنَا تُرْجَعُونَ﴾﴾[۱۴۲] خلاصه کرد.
- بخش عمده دیگری از برنامه تربیتی انسان در قرآن تربیت وی به وسیله توصیههای اخلاقی همچون انذار، هشدار و تذکر است. نخستین مبحث در این زمینه توصیههای قرآن به دشمنی آشکار شیطان با انسان است: ﴿﴿قَالَ يَا بُنَيَّ لاَ تَقْصُصْ رُؤْيَاكَ عَلَى إِخْوَتِكَ فَيَكِيدُواْ لَكَ كَيْدًا إِنَّ الشَّيْطَانَ لِلإِنسَانِ عَدُوٌّ مُّبِينٌ﴾﴾[۱۴۳]؛ ﴿﴿وَقُل لِّعِبَادِي يَقُولُواْ الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّيْطَانَ يَنزَغُ بَيْنَهُمْ إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلإِنسَانِ عَدُوًّا مُّبِينًا ﴾﴾[۱۴۴] قرآن کریم با بیان عملکرد شیطان در طلیعه آفرینش انسان و برخورد وسوسهآمیز او با حضرت آدم و حوا: ﴿﴿فَدَلاَّهُمَا بِغُرُورٍ﴾﴾[۱۴۵] که به خروج ایشان از بهشت انجامید: ﴿﴿فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ﴾﴾[۱۴۶] و نیز با یادآوری و تصمیم قاطع شیطان بر تداوم این دشمنی با همه انسانها جز مخلَصان﴿﴿لأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ﴾﴾[۱۴۷] بر این امر تأکید کرده است.
- بحث دیگر در زمینه تربیت انسان به وسیله توصیههای اخلاقی قرآن، معرفی دشمنی هوای نفس انسان نسبت به وی است. خطر هوای نفس بدان پایه است که شخصیت معصوم و پاکدامنی چون حضرت یوسف(ع) نیز از آن ابراز نگرانی میکند و رهایی از حیطه تهدید آن را جز با رحمت ویژه پروردگار خود میسر نمیداند. در حدیثی از رسول خدا(ص) از هوای نفس بهعنوان بزرگترین دشمن انسان یاد شده است[۱۴۸].
- غیر از بحث دشمنشناسی، دیگر مباحث اخلاقی قرآن در برنامه تربیتی انسان در دو بخش اخلاق نظری و اخلاق عملی نیز در گستره وسیعی از آیات مطرح است که از طبیعیترین امور زندگی تا پیچیدهترین حقایق ملکوتی انسان را در برمیگیرد. یکی از طبیعیترین آنها در حوزه اخلاق نظری مسئله غذای آدمی است. قرآن ازهمین امر طبیعی و عادی برای ژرفاندیش ساختن انسان یاری میجوید و آدمی را به تعمق در چرخه ایجاد غذای خود فرا میخواند که چگونه خداوند با فرستادن باران، شکافتن زمین، رویاندن گیاهان و ... وسیله حیات آدمی و دامهای او را فراهم میسازد:﴿﴿فَلْيَنظُرِ الإِنسَانُ إِلَى طَعَامِهِ أَنَّا صَبَبْنَا الْمَاء صَبًّا ثُمَّ شَقَقْنَا الأَرْضَ شَقًّا فَأَنبَتْنَا فِيهَا حَبًّا وَعِنَبًا وَقَضْبًا وَزَيْتُونًا وَنَخْلا وَحَدَائِقَ غُلْبًا وَفَاكِهَةً وَأَبًّا مَّتَاعًا لَّكُمْ وَلِأَنْعَامِكُمْ ﴾﴾[۱۴۹] طعام در آیه یاد شده در بیان عمیق و دقیق امام صادق(ع) به "علم" تفسیر شده است که انسان باید بنگرد که علمش را از چه کسی میگیرد[۱۵۰].
- در این زمینه، امور طبیعی دیگری نیز مورد اشاره قرآن است که انسان را به ژرفنگری در آنها، فرا خوانده است؛ همچون نظر کردن به آفرینش طبیعی خود:﴿﴿فَلْيَنظُرِ الإِنسَانُ مِمَّ خُلِقَ خُلِقَ مِن مَّاء دَافِقٍ يَخْرُجُ مِن بَيْنِ الصُّلْبِ وَالتَّرَائِبِ﴾﴾[۱۵۱] و نیز نظر کردن در آفرینش شتر، بلندی آسمان، صلابت و استواری کوه، پهنا و گستردگی و تسطیح زمین (غاشیه/۸۸ ، ۱۷ ـ ۲۰) که دقت در هریک، انسان را صاحب نظر میکند.
نمونه بخش دوم که به حریم اخلاق عملی انسان بازمیگردد، توصیههای مؤکد خداوند به انسان در زمینه رفتار نیکو با پدر و مادر است که در قرآن به سه شکل ابراز شده است: توصیه به شکر: «و وصَّینَا الاِنسـنَ بِولِدَیهِ ... اَنِ اشکر لی ولِولِدَیک ...» (لقمان/۳۱،۱۴)، وصیت به حُسْن: «ووصَّینَا الاِنسـنَ بِولِدَیهِ حُسنـًا» (عنکبوت/ ۲۹،۸) و توصیه به احسانِ والدین: «و وصَّینَا الاِنسـنَ بِولِدَیهِ اِحسـنـًا» (احقاف/۴۶،۱۵) این دو بخش از مباحث اخلاقی، مربوط به آیاتی است که در آنها از لفظ انسان، یاد شده است؛ اما دیگر آموزههای اخلاقی که بخش عمدهای از آیات را به خود اختصاص داده است، در موضوعات متنوع و باالفاظ دیگری مطرح شده که از محدوده بحث خارج است. ۶ . آفتها و کاستیها:
قرآن کریم بهرغم اینکه انسان را با اوصافی همچون حامل امانت الهی، نیک سرشتی، ملکوتی، مختار و ... میستاید، در بسیاری از موارد او را با اوصافی ناپسند نکوهش میکند. در وجه جمع بین این دو دسته اوصاف میتوان گفت که اوصاف پسندیده انسان، اصلی،[۴۱] فطری[۴۲] و به بُعد الهی او مربوط میشود و اوصاف ناپسند وی تبعی، طبیعی و به بُعد مادی و دنیایی او ارتباط مییابد، بنابراین میتوان گفت در صورتی که انسان از تعلیم و تربیت الهی سود جوید و در پرتو علم و عمل خالصانه استعدادهای خود را به فعلیت برساند میتواند به کمال لایق خود دست یافته، خویش را شایسته همه محامد و کمالات و اوصاف پسندیده گرداند؛ ولی اگر از تعلیم و تربیت صحیح بهرهای نَبَرد و استعدادهای خود را شکوفا نسازد، اوصاف ناپسند دنیایی بر او حاکم میشود و چه بسا موجبات سقوط خویش را فراهم میسازد. اوصاف نکوهیده مزبور عبارت است از: الف. ضعف:
انسان موجودی ضعیف، معرفی و این ضعف به اصل خلقت او نسبت داده شده است: «... و خُلِقَ الاِنسـنُ ضَعیفًا» (نساء/۴،۲۸)، زیرا خداوند قوای شهوانی را در انسان قرار داده و این قوا همواره او را به خواستههای خود فرا میخوانند[۴۳] و وی در برابر آنها ضعیف است.[۴۴] ب: خسران:
قرآن همه انسانها جز انسانهای باایمان و دارای عمل صالح را، دچار خسارت میداند و بر آن سوگند یاد میکند:«والعَصر * اِنَّ الاِنسـنَ لَفی خُسر ...» (عصر/۱۰۳، ۱ ـ ۳) خسران آدمیان از آن جهت است که هر روزی که از وی به غفلت میگذرد از عمر وی کاسته میشود[۴۵] و او گمان میکند که بر عمر او افزوده شده است و از گناه نمیگذرد؛ ولی انجام اطاعت را به فردا میافکند.[۴۶] ج: فراموشی و غفلت:
قرآن در اینباره میفرماید: آنگاه که ضرری به انسان رو کند، به سوی خدا میرود و او را با انابه و زاری، میخواند و چون نعمتی از خداوند دریافت کند، دعا و حالت پیشین را از یاد میبرد و با کفر خویش به گمراه ساختن دیگران برمیخیزد و نتیجه این ناسپاسی و فراموشی، بهرهمندی اندک او در دنیا و آتش نشینی آخرت است: «و اِذا مَسَّ الاِنسـنَ ضُرٌّ دَعا رَبَّهُ مُنیبـًا اِلَیهِ ثُمَّ اِذا خَوَّلَهُ نِعمَةً مِنهُ نَسِی ما کانَ یدعوا اِلَیهِ مِن قَبلُ وجَعَلَ لِلّهِ اَندادًا لِیضِلَّ عَن سَبیلِهِ قُل تَمَتَّع بِکفرِک قَلیلاً اِنَّک مِن اَصحـبِ النّار» (زمر/۳۹،۸) و باز در همین باره میفرماید: انسان به هنگام رنج و مشقت و گرفتاری، در هر حالی که هست (به پهلو خوابیده، نشسته یا ایستاده) ما را میخواند. البته نه برای آنکه به ثواب اخروی برسد، بلکه صرفاً برای نجات از آن گرفتاری خدا را میخواند[۴۷]؛ اما پس از اینکه او را نجات بخشیدیم، گویی در آن گرفتاری و پریشان حالی، ما را هرگز نخوانده بود: «و اِذا مَسَّ الاِنسـنَ الضُّرُّ دَعانا لِجَنـبِهِ اَو قاعِدًا اَو قائِمـًا فَلَمّا کشَفنا عَنهُ ضُرَّهُ مَرَّ کاَن لَم یدعُنا اِلی ضُرّ مَسَّهُ ...» (یونس/۱۰،۱۲) و چنین شیوهای انسان را در صف اسرافگران غافل جای میدهد و اعمال ناروای خویش را زیبا میبیند: «... کذلِک زُینَ لِلمُسرِفینَ ما کانوا یعمَلون» (یونس/۱۰،۱۲)؛ نیز در جای دیگر میفرماید: انسان در گرفتاری ما را میخواند؛ اما پس از اینکه به او نعمتی دادیم، آن را ره آورد علم خود میخواند و از فتنه و آزمون الهی نسبت به خویش غافل میماند و این، مشکل بیشتر انسانهاست: «فَاِذا مَسَّ الاِنسـنَ ضُرٌّ دَعانا ثُمَّ اِذا خَوَّلنـهُ نِعمَةً مِنّا قالَ اِنَّما اوتیتُهُ عَلی عِلم بَل هِی فِتنَةٌ ولـکنَّ اَکثَرَهُم لا یعلَمون» (زمر/۳۹،۴۹) در ادامه این آیات نیز با اشاره به سود نبردن پیشینیان از اینگونه برخورد، پیامدهای زیانبار آن را برمیشمرد. (زمر/۳۹،۵۰ ـ ۵۲) باز در آیه دیگری از رویگردانی انسان به هنگام توجه نعمت و رویآوری و دعای فراوانش به درگاه خدا در زمان سختی، یاد کرده است: «و اِذا اَنعَمنا عَلَی الاِنسـنِ اَعرَضَ ونَـا بِجانِبِهِ واِذا مَسَّهُ الشَّرُّ فَذو دُعاء عَریض» (فصّلت/۴۱،۵۱) و حاصل این شیوه ناروا را فاصلهای دور از حق مینامد و چنین انسانی را گمراهترین، میخواند. (فصّلت/۴۱،۵۲) خداوند به وسیله آیه ۱۲ یونس/۱۰ (و مانند آن) انسانهایی را که به نعمت آسایش پس از گرفتاری رسیدهاند تحریک و تشویق میکند تا متذکر این نعمت بزرگ خدا و برخورد نیکوی وی نسبت به خود بوده و شکر وی را به جای آورند.[۴۸] د. تردید و دودلی:
قرآن با طرح این پرسشِ انسان که آیا پس از مرگ دوباره زنده میشوم؟ تردید وی درباره معاد را یادآوری میکند و چنین پاسخ میگوید که پیش ازاین هم، چنین شده و خداوند او را در حالی که هیچ نحوه وجود و شیئیتی نداشت، به عرصه هستی آورده است: «و یقولُ الاِنسـنُ اَءِذا ما مِتُّ لَسَوفَ اُخرَجُ حَیـّا * اَوَ لا یذکرُ الاِنسـنُ اَنّا خَلَقنـهُ مِن قَبلُ ولَم یک شَیـًا» (مریم/۱۹، ۶۶ ـ ۶۷) به گفته برخی مفسران احتمال میرود مراد از انسان در آیه یاد شده جنس انسان باشد یا تنها بعضی از آنها؛ یعنی انسانهای کافر.[۴۹] هـ . یأس، کفران، ظلم و ناسپاسی:
در این زمینه قرآن گاه از هریک به تنهایی سخن میگوید و گاهی برخی را با هم ذکر میکند. از جمله آیات مربوط به ناسپاسی انسان، موارد زیر است: «و کانَ الاِنسـنُ کفورًا» (اسراء/۱۷،۶۷)، «اِنَّ الاِنسـنَ لَکفور» (حجّ/۲۲،۶۶)، «فَاِنَّ الاِنسـنَ کفور» (شوری/۴۲،۴۸)، «اِنَّ الاِنسـنَ لَکفورٌ مُبین» (زخرف/۴۳،۱۵)، «قُتِلَ الاِنسـنُ ما اَکفَرَه» (عبس/۸۰ ،۱۷)، «اِنَّ الاِنسـنَ لِرَبِّهِ لَکنود» (عادیات/۱۰۰،۶) گاهی تنها از یأس انسان سخن میگوید و با اشاره به اینکه از درخواست خیر، خسته نمیشود، میفرماید: هنگامی که شر و بدی به آدمی رو کند، دچار یأس و نومیدی میگردد:«لا یسـَمُ الاِنسـنُ مِن دُعاءِ الخَیرِ واِن مَسَّهُ الشَّرُّ فَیـوسٌ قَنوط» (فصّلت/۴۱،۴۹) خیر در این آیه به مال و سلامت جسمانی و شرّ به مشقتها و نارساییهای معیشتی تفسیر شده است[۵۰]؛ همچنین است آیه «و اِذا اَنعَمنا عَلَی الاِنسـنِ ... واِذا مَسَّهُ الشَّرُّ کانَ یـوسـًا» (اسراء/۱۷،۸۳) گاهی در کنار یأس از کفران آدمی نیز یاد کرده و میفرماید: اگر رحمتی را که بدو چشاندهایم، از او برگیریم هم نومید میشود و هم ناسپاس: «ولـَئِن اَذَقنَا الاِنسـنَ مِنّا رَحمَةً ثُمَّ نَزَعنـها مِنهُ اِنَّهُ لَیـوسٌ کفور» (هود/۱۱،۹) منظور از رحمت به گفته برخی همان آسایش و فراوانی روزی و فراخی زندگی است.[۵۱] گاهی نیز به ستم و ناسپاسی انسان با هم اشاره میکند:«... اِنَّ الاِنسـنَ لَظَـلومٌ کفّار» (ابراهیم/۱۴،۳۴) و در آیه امانت نیز از انسان با دو وصف ستمگری و نادانی یاد کرده و میفرماید: «... اِنَّه کانَ ظَـلومـًا جَهولاً» (احزاب/۳۳،۷۲) و: فخر فروشی:
اگر پس از گرفتاری و ضرر، نعمتی از سوی خدا به انسان برسد، دچار فخر فروشی و خشنودی بیجا میگردد و تنها صاحبان صبر و عمل صالح از این شیوه ناروا برکنارند. (هود/۱۱، ۱۰ ـ ۱۱) ز: بیتابی و شتاب ناروا:
وجود این صفت در انسان تا حدی است که قرآن کریم وی را آفریده شده از عجله میخواند: «خُلِقَ الاِنسـنُ مِن عَجَل ...» (انبیاء/۲۱،۳۷) و گاهی او را با صیغه مبالغه «عجول» مینامد: «... وکانَ الاِنسـنُ عَجولاً» (اسراء/۱۷،۱۱) و گاه نیز صفات هلوع، جزوع و منوع را که بر آزمندی، بیتابی و بخل و امساک دلالت دارد[۵۲] یاد کرده و جز انسانهای آراسته به برخی صفات پسندیده، همگان را دچار این رذیلتها میخواند:«اِنَّ الاِنسـنَ خُلِقَ هَلوعـا * اِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزوعـا * واِذا مَسَّهُ الخَیرُ مَنوعـا * اِلاَّ المُصَلّین ...» (معارج/۷۰،۱۹ ـ ۳۴) و گاه نیز برای بیان بخل انسان از او با وصف «قتور» یاد میکند: «... و کانَ الاِنسـنُ قَتورًا» (اسراء/۱۷،۱۰۰) ح. غرور، طغیان و اراده فجور:
خدای سبحان با خطابی عتابآمیز، انسان را مورد سؤال قرار میدهد که چه چیز تو را نسبت به پروردگار کریمت، مغرور ساخت: «یـاَیهَا الاِنسـنُ ما غَرَّک بِرَبِّک الکریم» (انفطار/۸۲ ،۶) حاصل این غرور نیز تکذیب دین[۵۳] (انفطار/۸۲ ،۹) در دنیا و پیوستن به فاجران در آخرت (انفطار/۸۲ ،۱۴) است و این بدان روست که آدمی، خود بدین ورطه گام نهاده و با تکذیب دین به انکار قیامت و معاد نیز منتهی شده است. قرآن کریم با اشاره به این پندار باطل، میفرماید: «اَیحسَبُ الاِنسـنُ اَلَّن نَجمَعَ عِظامَه» (قیامت/۷۵،۳) و سپس با اشاره به قدرت خدا در ترسیم دوباره سرانگشتان آدمی، (قیامت/۷۵،۴) تصریح میکند که انسان فرا پیش خود، اراده فجور و بدکاری دارد: «بَل یریدُ الاِنسـنُ لِیفجُرَ اَمامَه» (قیامت/۷۵،۵) برخی، اراده فجور را به آرزوهای دور و دراز انسان نسبت به برخورداریهای دنیایی و فراموشی آخرت و تکذیب آن و وارد شدن تدریجی در گناهان تفسیر کردهاند[۵۴] و بعضی مراد از آن را اراده ظهور و انکشاف احوال قیامت بهگونهای که آشکارا دیده شود دانستهاند.[۵۵] جدال باطل انسان با حق نیز چه بسا از آثار این اراده ناروا باشد و قرآن کریم به این ویژگی نیز اشاره کرده و با این بیان که خداوند در قرآن برای هدایت انسان هرگونه مثلی را طرح کرده میفرماید: آدمی بیش از هر چیز، در پی جدال است: «و لَقَد صَرَّفنا فی هـذا القُرءانِ لِلنّاسِ مِن کلِّ مَثَل وکانَ الاِنسـنُ اَکثَرَ شَیء جَدَلاً» (کهف/۱۸،۵۴) چنین شیوهای سرانجام انسان را به احساس بینیازی و در نهایت به طغیان و سرکشی در برابر پروردگارِ مرجع هستی وا میدارد: «کلاّ اِنَّ الاِنسـنَ لَیطغی * اَن رَءاهُ استَغنی * اِنَّ اِلی رَبِّک الرُّجعی» (علق/۹۶،۶ ـ ۸) انسان در برزخ:
فاصله میان مرگ تا قیامت کبرا را برزخ نامیدهاند.[۵۶] برزخیان نه اهل دنیایند و نه آخرت. قرآن کریم در آیه ۱۰۰ مؤمنون/۲۳، به صراحت از عالم برزخ نام برده است: «... و مِن ورائِهِم بَرزَخٌ اِلی یومِ یبعَثون = و پیشاپیش آنان برزخی است تا روزی که برانگیخته خواهند شد». آیه ۱۱ مؤمن/۴۰ نیز به صورت ضمنی، برزخ را ثابت میکند،[۵۷] افزون بر این درباره حالات انسان در این عالم نیز میتوان به قرآن استشهاد کرد، زیرا قرآن کریم هم از وضعیت شهیدان و صالحان و ... پس از مرگ، سخن گفته است:«و لا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللّهِ اَموتـًا بَل اَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یرزَقون» (آلعمران/۳،۱۶۹) و (نساء/۴،۶۹) و هم از سختیها و عذابهای تبهکاران و طاغیان: «مِمّا خَطیــتِهِم اُغرِقوا فَاُدخِلوا نارًا ...» (نوح/۷۱،۲۵) با توجه بهکاربرد «فاء» در ادبیات عرب[۵۸] میتوان گفت ورود به آن آتش بلافاصله پس از هلاکت آنان بوده است. انسان در قیامت:
آنگاه که طلیعه رستاخیز آشکار شود و زمین با زلزلهای شدید، بارهای سنگین خود را بیرون آورد، آدمی با شگفتی گوید که زمین را چه شده است: «اِذا زُلزِلَتِ الاَرضُ زِلزالَها * واَخرَجَتِ الاَرضُ اَثقالَها * وقالَ الاِنسـنُ ما لَها» (زلزله/۹۹، ۱ ـ ۳) این آیات از نخستین حالات انسان در هنگامه قیامت یاد میکند و این در حالی است که بسیاری از انسانها پیش از این، نسبت به قیامت دچار تردید بوده و گاه با شگفتی میپرسیدند که آیا پس از مرگ، دوباره زندگی خواهم داشت:«و یقولُ الاِنسـنُ اَءِذا ما مِتُّ لَسَوفَ اُخرَجُ حَیـًّا» (مریم/۱۹،۶۶) و خداوند هشدارهای لازم را در دنیا درباره سرانجام داشتن انسان و بیهوده رها نشدن او داده بود: «اَیحسَبُ الاِنسـنُ اَن یترَک سُدًی» (قیامت/۷۵، ۳۶) و سپس با بیان پیشینه وجودی انسان و سیر تحول طبیعی او از ضعیفترین مرحله تا مرتبه کمال بدنی فرمود: آیا خداوندی که چنان کرد، دگر بار به زنده ساختن مردگان توانایی ندارد؟ (قیامت/۷۵، ۳۷ ـ ۴۰) و در همین سوره است که با بیان گوشهای از مقدمات قیامت و بر چیدن نظام طبیعت و بساط ماه و خورشید و... ، (قیامت/۷۵،۷ـ۹) به جستوجوی انسان از گریزگاه اشاره کرده و میفرماید: «یقولُ الاِنسـنُ یومَئِذ اَینَ المَفَرُّ» (قیامت/۷۵،۱۰)، آنگاه پاسخ میدهد که در این روز هیچ پناهگاهی وجود ندارد و قرارگاه همه انسانها به سوی خدا تعیین شده است: «کلاّ لا وزَر * اِلی رَبِّک یومَئِذ المُستَقَرّ» (قیامت/۷۵، ۱۱ ـ ۱۲) و در ادامه حالات آدمی در قیامت، میفرماید: انسان در این روز از گذشتههای دور و نزدیک خود آگاه میشود، اگرچه او بر نفس خویش بسیار آگاه است ... : «ینَبَّؤُا الاِنسـنُ یومَئِذ بِما قَدَّمَ واَخَّر * بَلِ الاِنسـنُ عَلی نَفسِهِ بَصیرَه ...» (قیامت/۷۵، ۱۳ ـ ۱۵) ملاقات انسان با کتاب اعمال خود نیز از شمار حقایق آخرت است که قرآن از آن سخن گفته و با تشبیه کارهای نیک و بد آدمی به پرندهای که از نزد او پرواز کرده است[۵۹] میفرماید: کارنامه هر انسانی را برگردن او قرار دادیم و در قیامت حاضر میسازیم تا آن را به گونه کتابی گشوده، ملاقات کند: «وکلَّ اِنسـن اَلزَمنـهُ طـئِرَهُ فی عُنُقِهِ ونُخرِجُ لَهُ یومَ القِیـمَةِ کتـبـًا یلقـهُ مَنشورًا» (اسراء/۱۷، ۱۳) و گویی این همان یاد آوری انسان به تلاش دنیایی خویش است که در جای دیگری میفرماید: در هنگامه بزرگ قیامت، انسان آنچه را بدان کوشیده است، به یاد میآورد: «فَاِذا جاءَتِ الطّامَّةُ الکبری * یومَ یتَذَکرُ الاِنسـنُ ما سَعی» (نازعات/۷۹، ۳۴ ـ ۳۵)؛ اما قرآن کریم این تذکر را برای اهل آتش، دیر هنگام و بیفایده میداند و در جای دیگری چنین میفرماید: «وجیءَ یومَئِذ بِجَهَنَّمَ یومَئِذ یتَذَکرُ الاِنسـنُ واَنّی لَهُ الذِّکری» (فجر/۸۹ ،۲۳) و به هر روی، سرنوشت همه انسانها را در قیامت به جهنم یا بهشت، منتهی ساخته است: «فَاَمّا مَن طَغی * وءاثَرَ الحَیوةَ الدُّنیا * فَاِنَّ الجَحیمَ هِی المَأوی * واَمّا مَن خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ ونَهَی النَّفسَ عَنِ الهَوی * فَاِنَّ الجَنَّةَ هِی المَأوی = و اما هر که سرکشی کرده از حد درگذشت و زندگی این جهان را برگزید پس همانا دوزخ جایگاه اوست و اما هر کس که از مقام پروردگار خود ترسید و خویشتن را از آرزو و کام دل بازداشت پس همانا بهشت جایگاه اوست». (نازعات/۷۹، ۳۷ ـ ۴۱) آسودگیها و سختیهای انسان در بهشت و جهنم و حالتهای ویژه آدمی در هر یک از این دو در آیات فراوان قرآن کریم به تفصیل بیان شده است.
- ↑ التحقیق، ج ۱، ص ۱۶۱، «انس»؛ مصطلحات قرآنیه، ص ۶۸ ـ ۶۹ .
- ↑ لسانالعرب، ج ۱، ص ۲۳۱؛ الفروق اللغویه، ص ۸۰ ، «انسان».
- ↑ بصائر ذوی التمییز، ج ۲، ص ۳۲؛ تفسیر سوره والعصر، ج ۲، ص ۱۰.
- ↑ المخصص، ص ۱۶.
- ↑ مفردات، ص ۹۴، «انسان».
- ↑ مفردات، ص ۹۴، «انسان».
- ↑ بصائر ذوی التمییز، ج ۲، ص ۳۱.
- ↑ بصائر ذوی التمییز، ج ۲، ص ۳۱.
- ↑ و ما از پیش به آدم سفارش کردیم اما او از یاد برد و در وی عزمی نیافتیم؛ سوره طه، آیه:۱۱۵.
- ↑ لسان العرب، ج ۱، ص ۲۳۲؛ المخصص، ص ۱۶؛ مفردات، ص ۹۴، «انسان».
- ↑ بصائر ذوی التمییز، ج ۲، ص ۳۲.
- ↑ بصائر ذوی التمییز، ج ۲، ص ۳۲.
- ↑ هر که در آسمانها و زمین است از او درخواست دارد، او هماره در کاری است؛ سوره الرحمن، آیه:۲۹.
- ↑ شرح فصوص الحکم، ص ۳۴۸ ، ۳۵۰.
- ↑ المیزان، ج ۲۰، ص ۲۲۴ ـ ۲۲۵.
- ↑ و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: میخواهم جانشینی در زمین بگمارم، گفتند: آیا کسی را در آن میگماری که در آن تباهی میکند و خونها میریزد در حالی که ما تو را با سپاس، به پاکی میستاییم و تو را پاک میشمریم ؛ فرمود: من چیزی میدانم که شما نمیدانید؛ سوره بقره، آیه:۳۰.
- ↑ تفسیر موضوعی، ج ۱۴، ص ۲۷۹ ـ ۲۸۰.
- ↑ المیزان، ج ۲۰، ص ۲۲۴ ـ ۲۲۵.
- ↑ همان که تو را آفرید، پس استوار کرد و بهنجار داشت.به هر گونهای که خواست، تو را به هم پیوست ؛ سوره انفطار، آیه: ۷- ۸.
- ↑ که ما انسان را در نیکوترین ساختار آفریدهایم؛ سوره تین، آیه:۴.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۱۰، ص ۷۷۵؛ روح المعانی، مج ۱۶، ج ۳۰، ص ۳۱۴؛ المیزان، ج ۲۰، ص ۳۱۹.
- ↑ کشفالاسرار، ج ۱۰، ص ۵۴۳ ؛ تفسیر ابنکثیر، ج ۴، ص ۵۶۳ .
- ↑ تفسیر بغوی، ج ۴، ص ۴۷۲.
- ↑ تفسیر بیضاوی، ج ۲، ص ۴۳۱.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۳۲، ص ۱۰ ـ ۱۱.
- ↑ المیزان، ج ۲۰، ص ۳۱۹.
- ↑ سپس نطفه را خونی بسته و آنگاه خون بسته را گوشتپارهای و گوشتپاره را استخوانهایی آفریدیم پس از آن بر استخوانها گوشت پوشاندیم سپس آن را آفرینشی دیگر دادیم؛ پس بزرگوار است خداوند که نیکوترین آفریدگاران است؛ سوره مومنون، آیه:۱۴.
- ↑ روح البیان، ج ۶ ، ص ۷۲؛ لطائف الاشارات، ج ۲، ص ۵۷۰ .
- ↑ و هیچ چیز نیست جز آنکه گنجینههای آن نزد ماست و ما آن را جز به اندازه معیّن فرو نمیفرست؛ سوره حجر، آیه:۲۱.
- ↑ الرسائل التوحیدیه، ص ۱۲۰ ، ۱۲۸.
- ↑ و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم، زادههای آنها را برآورد و از آنان بر خودشان گواهی گرفت که آیا من پروردگارتان نیستم؟ گفتند: چرا، گواهی میدهیم؛ مبادا که در رستخیز بگویید ما از این ناآگاه بودیم؛ سوره اعراف، آیه:۱۷۲.
- ↑ المیزان، ج ۸ ، ص ۳۲۱.
- ↑ اسفار، ج ۹، ص ۱۹۵.
- ↑ ای فرزندان آدم! آیا به شما سفارش نکردم که شیطان را نپرستید که او دشمن آشکار شماست؟؛ سوره یس، آیه:۶۰.
- ↑ گفت: چنین است، پروردگارت میفرماید که آن (کار) بر من آسان است که پیش از آن تو را آفریدم و تو هیچ چیز نبودی؛ سوره مریم، آیه:۹.
- ↑ و آیا آدمی به یاد نمیآورد که ما او را پیش از این آفریدیم در حالی که او هیچ چیز نبود؟؛ سوره مریم، آیه:۶۷.
- ↑ آیا بر آدمی پارهای از روزگار گذشت که چیزی سزیده یادکرد نبود؟؛ سوره انسان، آیه:۱.
- ↑ و آدمی میگوید: آیا چون مردم به زودی زنده (از خاک) بیرونم میآورند؟؛ سوره مریم، آیه:۶۶.
- ↑ و آیا آدمی به یاد نمیآورد که ما او را پیش از این آفریدیم در حالی که او هیچ چیز نبود؟؛ سوره مریم، آیه:۶۷.
- ↑ فرمان او جز این نیست که چون چیزی را بخواهد بدو میگوید: باش! بیدرنگ خواهد بود؛ سوره یس، آیه:۸۲.
- ↑ تفسیر موضوعی، ج ۱۴، ص ۴۳، ۴۶.
- ↑ تفسیر موضوعی، ج ۱۴، ص ۴۳، ۴۶.
- ↑ انسان از دیدگاه اسلام، ص۲۱.
- ↑ و از نشانههای او این است که شما را از خاک آفرید آنگاه شما آدمیانی (روی زمین) پراکنده میشوید؛ سوره روم، آیه:۲۰.
- ↑ اوست که شما را از گل آفرید سپس اجلی مقرر داشت و اجل معیّن نزد اوست آنگاه شما تردید میکنید؛ سوره انعام، آیه:۲.
- ↑ همان که زمین را برای شما گاهوارهای گردانید و در آن برایتان راههایی گشود و از آسمان آبی فرو فرستاد که با آن از گیاهان رنگرنگ گونهها برآوردیم.بخورید و چارپایانتان را بچرانید! بیگمان در آن برای خردمندان نشانههایی است.شما را از آن آفریدیم و در آن باز میگردانیم و بار دیگر از همان برمیآوریم؛ سوره طه، آیه: ۵۳- ۵۵.
- ↑ المیزان، ج ۱۶، ص ۱۶۵، ج ۷، ص ۸ ، ج ۱۴، ص ۱۷۲.
- ↑ و اوست که از آب بشری آفرید و او را نسبی و سببی نهاد و پروردگار تو تواناست؛ سوره فرقان، آیه:۵۴.
- ↑ آیا شما را از آبی خوارمایه نیافریدیم؟؛ سوره مرسلات، آیه:۲۰.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۱۰، ص ۷۱۵؛ المنجد، ص ۶۰ ، «ترب».
- ↑ پس انسان باید بنگرد که او را از چه آفریدهاند،از آبی جهنده آفریده شده است،که از میان (استخوانهای) پشت و پیش بیرون میآید؛ سوره طارق، آیه: ۵- ۷.
- ↑ انسان را از نطفهای (ناچیز) آفرید ناگاه همو ستیزهجویی است آشکار؛ سوره نحل، آیه: ۴.
- ↑ و آیا آدمی ندیده است که ما او را از نطفهای آفریدهایم و ناگاه ستیزهجویی آشکار است؟؛ سوره یس، آیه:۷۷.
- ↑ مرگ بر آدمی! چه ناسپاس است!بنگر که خداوند از چه او را آفریده است.از نطفهای آفریده و موزونش کرده؛ سوره عبس، آیه: ۱۷- ۱۹.
- ↑ و خداوند شما را از خاکی آفرید سپس از نطفهای، آنگاه شما را جفتهایی (نر و ماده) قرار داد و هیچ مادینهای باردار نمیگردد و نمیزاید مگر با آگاهی وی و هیچ سالمندی کهنسال نمیگردد و از عمر کسی کم نمیشود مگر که در کتابی آمده است؛ بیگمان این بر خداوند آسان است؛ سوره فاطر، آیه:۱۱.
- ↑ الصحاح، ج ۴، ص ۱۴۳۴؛ لسان العرب، ج ۱۴، ص ۷۱۷؛ تاج العروس، ج ۱۲، ص ۵۰۵ .
- ↑ المصباح، ص ۶۱۱ ؛ المنجد، ص ۸۱۶ .
- ↑ التحقیق، ج ۱۲، ص ۱۶۱.
- ↑ آیا آدمی میپندارد که بیهوده وانهاده میشود؟آیا نطفهای نبود از آبی که فرو ریخته میشود؟؛ سوره قیامت، آیه: ۳۶- ۳۷.
- ↑ ما انسان را از نطفهای برآمیخته آفریدیم، او را میآزماییم از این رو شنوا و بینایش گردانیدهایم؛ سوره انسان، آیه:۲.
- ↑ غرائب القرآن، ج ۶ ، ص ۴۱۰؛ المیزان، ج ۲۰، ص ۱۲۱.
- ↑ التبیان، ج۱۰، ص۲۰۶؛ روحالمعانی، مج۱۶، ج ۲۹، ص ۲۶۲.
- ↑ تفسیر بغوی، ج ۴، ص ۳۹۵.
- ↑ تفسیر ماوردی، ج ۶ ، ص ۱۶۳؛ التبیان، ج ۱۰، ص ۲۰۶.
- ↑ الصافی، ج۵ ، ص۲۵۹؛ کنزالدقائق، ج۱۴، ص ۵۰ .
- ↑ آدمی را از خونپارهای فروبسته آفرید؛ سوره علق، آیه:۲.
- ↑ آیا آدمی میپندارد که بیهوده وانهاده میشود؟آیا نطفهای نبود از آبی که فرو ریخته میشود؟سپس خون بستهای بود که (خداوندش) آفرید و استوار داشت؛ سوره قیامت، آیه:۳۶- ۳۸.
- ↑ المصباح، ج ۲، ص ۴۲۶.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۱۰، ص ۷۸۱.
- ↑ همان، ج۸ ، ص۷۶۶؛ نمونه، ج۱۹، ص ۳۸۴.
- ↑ شما را از تنی یگانه آفرید سپس از او همسرش را پدید آورد و از چارپایان هشت تا (نر و ماده) آفرید؛ شما را در شکم مادرانتان با آفرینشی از پس آفرینشی دیگر در تاریکیهایی سهگانه میآفریند؛ این خداوند پروردگار شماست که فرمانفرمایی از آن اوست؛ هیچ خدایی جز او نیست پس چگونه (از حق) بازگردانده میشوید؟؛ سوره زمر، آیه:۶.
- ↑ و بیگمان ما انسان را از چکیدهای از گل آفریدیم؛ سوره مؤمنون، آیه:۱۲.
- ↑ سپس او را نطفهای در جایگاهی استوارنهادیم. سپس نطفه را خونی بسته و آنگاه خون بسته را گوشتپارهای و گوشتپاره را استخوانهایی آفریدیم پس از آن بر استخوانها گوشت پوشاندیم سپس آن را آفرینشی دیگر دادیم؛ پس بزرگوار است خداوند که نیکوترین آفریدگاران است؛ سوره مؤمنون، آیه: ۱۳- ۱۴.
- ↑ المصباح، ج ۲، ص ۴۲۶.
- ↑ تاج العروس، ج ۱۲، ص ۶۰ .
- ↑ تاج العروس، ج ۱۲، ص ۶۰ .
- ↑ تاج العروس، ج ۱۲، ص ۶۰ .
- ↑ تاج العروس، ج ۱۲، ص ۶۰ .
- ↑ مجمع البحرین، ج۴، ص ۲۰۹، «مضغه».
- ↑ فرهنگنامه قرآنی، ج ۳، ص ۱۳۷۹.
- ↑ پس، هنگامی که او را باندام برآوردم و در او از روان خود دمیدم برای او به فروتنی درافتید!؛ سوره ص، آیه:۷۲.
- ↑ المیزان، ج ۱۲، ص ۱۵۴ ـ ۱۵۵.
- ↑ همان، ج ۱۵، ص ۱۹، ۲۱.
- ↑ تفسیر موضوعی، ج ۱۴، ص ۳۲۳ ، ۳۳۸.
- ↑ آیا شگفت میدارید که از سوی پروردگارتان بر (زبان) مردی از شما پندی آمده باشد تا بیمتان دهد؟ و به یاد آورید هنگامی را که پس از قوم نوح شما را جانشین کرد و در آفرینش بر گستره (توانمندی) شما افزود، بنابراین نعمتهای خداوند را به یاد آورید باشد که رستگار گردید؛ سوره اعراف، آیه:۶۹.
- ↑ سپس شما را پس از آنان در زمین جانشین کردیم تا ببینیم چگونه رفتار میکنید؛ سوره یونس، آیه: ۱۴.
- ↑ یا آن کسی که به درمانده، چون وی را بخواند، پاسخ میدهد و بلا را (از او) میگرداند؟ و شما را جانشینان زمین میگرداند؛ آیا با خداوند، خدایی (دیگر) هست؟ اندک پند میپذیرید؛ سوره نمل، آیه:۶۲.
- ↑ المیزان، ج ۱، ص ۱۱۶.
- ↑ بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمیدانند؛ سوره روم، آیه:۳۰.
- ↑ گفت: پروردگار ما کسی است که آفرینش هر چیز را به (فراخور) او، ارزانی داشته سپس راهنمایی کرده است؛ سوره طه، آیه:۵۰.
- ↑ تفسیر موضوعی، ج ۱، ص ۱۹۱ ـ ۱۹۴.
- ↑ ما به او راه را نشان دادهایم خواه سپاسگزار باشد یا ناسپاس؛ سوره انسان، آیه:۳.
- ↑ تفسیر موضوعی، ج ۱، ص ۱۹۱ ـ ۱۹۴.
- ↑ و به راستی ما فرزندان آدم را ارجمند داشتهایم و آنان را در خشکی و دریا (بر مرکب) سوار کردهایم و به آنان از چیزهای پاکیزه روزی دادهایم و آنان را بر بسیاری از آنچه آفریدهایم، نیک برتری بخشیدهایم؛ سوره اسراء، آیه:۷۰.
- ↑ فلسفه حقوق بشر، ص ۱۶۱.
- ↑ و به راستی ما فرزندان آدم را ارجمند داشتهایم و آنان را در خشکی و دریا (بر مرکب) سوار کردهایم و به آنان از چیزهای پاکیزه روزی دادهایم و آنان را بر بسیاری از آنچه آفریدهایم، نیک برتری بخشیدهایم؛ سوره اسراء، آیه:۷۰.
- ↑ و بیگمان بسیاری از پریان و آدمیان را برای دوزخ آفریدهایم؛ (زیرا) دلهایی دارند که با آن درنمییابند و دیدگانی که با آن نمینگرند و گوشهایی که با آن نمیشنوند؛ آنان چون چارپایانند بلکه گمراهترند ؛ آنانند که ناآگاهند؛ سوره اعراف، آیه:۱۷۹.
- ↑ و بیگمان بسیاری از پریان و آدمیان را برای دوزخ آفریدهایم؛ (زیرا) دلهایی دارند که با آن درنمییابند و دیدگانی که با آن نمینگرند و گوشهایی که با آن نمیشنوند؛ آنان چون چارپایانند بلکه گمراهترند ؛ آنانند که ناآگاهند؛ سوره اعراف، آیه:۱۷۹.
- ↑ بحارالانوار، ج ۶۷ ، ص ۲۲۵ ، ۳۵۳.
- ↑ و گفتیم: ای آدم! تو و همسرت در بهشت جای گیرید و از (نعمتهای) آن، از هر جا خواهید فراوان بخورید اما به این درخت نزدیک نشوید که از ستمگران گردید؛ سوره بقره، آیه:۳۵.
- ↑ آنگاه، (هر دو) از آن خوردند و شرمگاههاشان بر آنان نمایان شد و آغاز کردند به نهادن برگ (درختان) بهشت بر خودشان و آدم با پروردگارش نافرمانی کرد و بیراه شد؛ سوره طه، آیه:۱۲۱.
- ↑ شیطان، آنان را از آن فرو لغزاند و از جایی که بودند بیرون راند و ما گفتیم: فرود آیید دشمن یکدیگر! و در زمین تا روزگاری، آرامشگاه و برخورداری خواهید داشت؛ سوره بقره، آیه:۳۶.
- ↑ آنگاه آدم از پروردگارش کلماتی فرا گرفت و (پروردگار) از او در گذشت که او بسیار توبهپذیر بخشاینده است؛ سوره بقره، آیه:۳۷.
- ↑ گفتیم: همه از آن (بهشت فرازین) فرود آیید، آنگاه اگر از من به شما رهنمودی رسید، کسانی که از رهنمود من پیروی کنند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین میگردند؛ سوره بقره، آیه:۳۸.
- ↑ التبیان، ج ۷، ص ۲۱۹؛ مجمعالبیان، ج ۱، ص ۲۰۴.
- ↑ تفسیر صدر المتالهین، ج ۳، ص ۱۶۶.
- ↑ تفسیر صدر المتالهین، ص ۱۶۴.
- ↑ و آنان که کافر شدند و نشانههای ما را دروغ شمردند دمساز آتشاند؛ آنان در آن جاودانند؛ سوره بقره، آیه:۳۹.
- ↑ در (کار) دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است پس، آنکه به طاغوت کفر ورزد و به خداوند ایمان آورد، بیگمان به دستاویز استوارتر چنگ زده است که هرگز گسستن ندارد و خداوند شنوای داناست؛ سوره بقره، آیه:۲۵۶.
- ↑ مبادا خود را از اینکه (مشرکان) ایمان نمیآورند به هلاکت افکنی؛ سوره شعراء، آیه:۳.
- ↑ اگر بخواهیم از آسمان بر آنان نشانه ای فرو میفرستیم تا فروتنانه بدان گردن نهند؛ سوره شعراء، آیه:۴.
- ↑ الکاشف، ج ۵ ، ص ۴۸۷؛ احسنالحدیث، ج ۷، ص ۳۲۹ ـ ۳۳۰.
- ↑ و اگر قرآنی بود که کوهساران بدان به جنبش میافتاد یا زمین با آن پاره پاره میشد یا با آن مردگان به سخن آورده میشدند (باز ایمان نمیآوردند و کار ایمانشان با شما نیست)؛ بلکه تمام کارها از آن خداوند است؛ آیا مؤمنان درنیافتهاند که اگر خداوند بخواهد همه مردم را راهنمایی میکند؟ و به کافران همواره برای کارهایی که کردهاند بلایی سخت میرسد یا آنکه (بلا) نزدیک خانهشان وارد میشود تا وعده خداوند فرا رسد، بیگمان خداوند در وعده (خویش) خلاف نمیورزد؛ سوره رعد، آیه:۳۱.
- ↑ و اگر میخواستیم رهنمود هر کس را به او (به اجبار) ارزانی میداشتیم اما (همه را مختار آفریدیم که راه خیر یا شرّ را برگزینند و) این گفته من حقّ یافته است که دوزخ را از پریان و آدمیان همگی پر خواهم کرد؛ سوره سجده، آیه:۱۳.
- ↑ الکشاف، ج۳،ص۵۱۰؛ البحرالمحیط، ج۸، ص۴۳۶.
- ↑ و اگر میخواستیم رهنمود هر کس را به او (به اجبار) ارزانی میداشتیم اما (همه را مختار آفریدیم که راه خیر یا شرّ را برگزینند و) این گفته من حقّ یافته است که دوزخ را از پریان و آدمیان همگی پر خواهم کرد؛ سوره سجده، آیه:۱۳.
- ↑ تفسیر موضوعی، ج ۱، ص ۱۹۰ ـ ۱۹۱.
- ↑ ما به او راه را نشان دادهایم خواه سپاسگزار باشد یا ناسپاس؛ سوره انسان، آیه:۳.
- ↑ و بگو که این (قرآن) راستین و از سوی پروردگار شماست، هر که خواهد ایمان آورد و هر که خواهد کفر پیشه کند، ما برای ستمگران آتشی آماده کردهایم که سراپردههایش آنان را فرا میگیرد و اگر فریادرسی خواهند با آبی چون گدازه فلز به فریادشان میرسند که (گرمای آن) چهرهها را بریان میکند؛ آن آشامیدنی بد است و زشت آسایشگهی است آن آتش؛ سوره کهف، آیه:۲۹.
- ↑ بگو: خداوند را در حالی که دینم را برای او ناب میدارم، میپرستم.بنابراین هر چه را میخواهید به جای او بپرستید! بگو: بیگمان زیانکاران آنانند که در روز رستخیز به خود و خانواده خویش زیان رساندهاند، آگاه باشید که این همان زیان آشکار است؛ سوره زمر، آیه: ۱۴- ۱۵.
- ↑ بیگمان کسانی که در آیات ما کژاندیشی میکنند بر ما پوشیده نیستند، آیا آن کس که در روز رستخیز در آتش افکنده میشود بهتر است یا آنکه در امن و امان میآید؟ هر چه میخواهید انجام دهید که او به آنچه انجام میدهید بیناست؛ سوره فصلت، آیه:۴۰.
- ↑ بیگمان کسانی که در آیات ما کژاندیشی میکنند بر ما پوشیده نیستند، آیا آن کس که در روز رستخیز در آتش افکنده میشود بهتر است یا آنکه در امن و امان میآید؟ هر چه میخواهید انجام دهید که او به آنچه انجام میدهید بیناست؛ سوره فصلت، آیه:۴۰.
- ↑ ما امانت را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه کردیم، از برداشتن آن سر برتافتند و از آن هراسیدند و آدمی آن را برداشت؛ بیگمان او ستمکارهای نادان است؛ سوره احزاب، آیه:۷۲.
- ↑ تا خداوند مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرک را عذاب فرماید و از مردان و زنان مؤمن درگذرد و خداوند آمرزندهای بخشاینده است؛ سوره احزاب، آیه:۷۳.
- ↑ المیزان، ج ۱۶، ص ۳۴۸ ـ ۳۵۱.
- ↑ و خداوند شما را از شکم مادرانتان بیرون آورد در حالی که چیزی نمیدانستید و برای شما گوش و چشم و دل نهاد باشد که سپاس گزارید؛ سوره نحل، آیه:۷۸.
- ↑ مجمع البیان، ج ۶ ، ص ۵۸۱ .
- ↑ به انسان آنچه نمیدانست آموخت؛ سوره علق، آیه:۹۵.
- ↑ و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر تو نبود گروهی از ایشان به بیراه کردن تو کوشیده بودند حال آنکه جز خودشان را بیراه نمیکنند و به تو هیچ زیانی نمیرسانند و خداوند کتاب و فرزانگی بر تو فرو فرستاد و به تو چیزی آموخت که نمیدانستی و بخشش خداوند بر تو سترگ است؛ سوره نساء، آیه:۱۱۳.
- ↑ و اگر در بیم بودید، (نماز خوف را) پیاده یا سواره بجای آورید و چون ایمنی یافتید خداوند را یاد کنید همانگونه که آنچه را نمیدانستید به شما آموخت؛ سوره بقره، آیه:۲۳۹.
- ↑ چنان که از خودتان پیامبری در میان شما فرستادیم که آیههای ما را بر شما میخواند و (جان) شما را پاکیزه میگرداند و به شما کتاب آسمانی و فرزانگی میآموزد و آنچه را نمیدانستید به شما یاد میدهد؛ سوره بقره، آیه: ۱۵۱.
- ↑ قرآن را آموخت؛ سوره الرحمن، آیه:۲.
- ↑ بدو سخن گفتن آموخت؛ سوره الرحمن، آیه:۴.
- ↑ پروردگارا! و در میان آنان از خودشان پیامبری را که آیههایت را برای آنها میخواند و به آنان کتاب (آسمانی) و فرزانگی میآموزد و به آنها پاکیزگی میبخشد، برانگیز! بیگمان تویی که پیروزمند فرزانهای؛ سوره بقره، آیه:۱۲۹.
- ↑ و به او کتاب و حکمت و تورات و انجیل میآموزد؛ سوره آل عمران، آیه:۴۸.
- ↑ یاد کن که خداوند فرمود: ای عیسی پسر مریم! نعمت مرا بر خود و بر مادرت به یاد آور هنگامی که تو را با روح القدس پشتیبانی کردم که در گهواره و در میانسالی با مردم سخن میگفتی و هنگامی که به تو کتاب و حکمت و تورات و انجیل آموختم و هنگامی که با اذن من از گل، همگون پرنده میساختی و در آن میدمیدی و به اذن من پرنده میشد و نابینای مادرزاد و پیس را با اذن من شفا میدادی و هنگامی که با اذن من مرده را (از گور) برمیخیزاندی و هنگامی که بنی اسرائیل را از (آزار) تو باز داشتم آنگاه که برای آنان برهانها (ی روشن) آوردی و کافران از ایشان گفتند: این (کارها) جز جادویی آشکار نیست؛ سوره مائده، آیه:۱۱۰.
- ↑ اوست که در میان نانویسندگان (عرب) ، پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را میخواند و آنها را پاکیزه میگرداند و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی میآموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند؛ سوره جمعه، آیه:۲.
- ↑ سوره بقره، آیه:۱۵۱.
- ↑ سوره بقره، آیه:۱۲۹.
- ↑ ما انسان را از نطفهای برآمیخته آفریدیم، او را میآزماییم از این رو شنوا و بینایش گردانیدهایم؛ سوره انسان، آیه:۲.
- ↑ و آنان را در زمین به امّتهایی (گوناگون) بخش کردیم، برخی از ایشان شایستهاند و برخی، نه چنیناند و آنان را با خوشیها و ناخوشیها آزمودیم باشد که (به راه راست) باز گردند؛ سوره اعراف، آیه:۱۶۸.
- ↑ هر کسی (مزه) مرگ را میچشد و شما را با بد و نیک میآزماییم و به سوی ما بازگردانده میشوید؛ سوره انبیاء، آیه:۳۵.
- ↑ گفت: پسرکم! خوابت را برای برادرانت باز مگو که برای تو نیرنگی سخت اندیشند؛ بیگمان شیطان، برای آدمی دشمنی آشکار است؛ سوره یوسف، آیه:۵.
- ↑ و به بندگانم بگو تا گفتاری که نیکوتر است بر زبان آورند که شیطان میان آنان را میشوراند؛ بیگمان شیطان برای انسان دشمنی آشکار است؛ سوره اسراء، آیه:۵۳.
- ↑ سوره اعراف، آیه:۲۲.
- ↑ سوره بقره، آیه:۳۶.
- ↑ سوره اعراف، آیه:۱۶.
- ↑ بحارالانوار، ج ۶۷ ، ص ۶۴ .
- ↑ باری، آدمی باید به خوراک خویش بنگرد.ما آب را به فراوانی فرو ریختهایم.سپس زمین را به درستی شکافتهایم،و در آن دانهای رویاندهایم،و انگور و سبزی،و زیتون و درخت خرما،و باغهای پر درخت،و میوه و علف؛برای بهرهوری شما و ستوران شما؛ سوره عبس، آیه: ۲۴- ۳۲.
- ↑ بحارالانوار، ج۲، ص۹۶؛ تفسیر موضوعی، ج ۱، ص ۴۲۲.
- ↑ پس انسان باید بنگرد که او را از چه آفریدهاند،از آبی جهنده آفریده شده است،که از میان (استخوانهای) پشت و پیش بیرون میآید؛ سوره طارق، آیه: ۵- ۷.