ابوسفیان بن حرب در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'بنوسلیم' به 'بنی‌سلیم'
جز (جایگزینی متن - 'جمع آوری' به 'جمع‌آوری')
جز (جایگزینی متن - 'بنوسلیم' به 'بنی‌سلیم')
خط ۲۵۸: خط ۲۵۸:
اندکی پس از [[نبرد بدر]]، [[هشام بن ولید بن مغیره مخزومی]]، ابواُزَیهر را کشت. [[حسان بن ثابت]] به [[دستور]] رسول خدا {{صل}} [[فرصت]] را [[غنیمت]] شمرد و با قصیده‌ای، [[اختلاف]] میان تیره‌های قریش (مطیبین و احلاف) را شعله‌ور کرد. انتشار [[شعر]] [[حسان]] در مکه، [[احساسات]] مطیبین را در [[خونخواهی]] ابواُزَیهر برانگیخت و در غیاب ابوسفیان، دو جناح مطیبین و احلاف آماده [[نبرد]] شدند. ابوسفیان خود را از [[ذی المجاز]] به مکه رساند و از بروز هرگونه اختلافی در قریش، به دلیل [[رویارویی]] با رسول خدا {{صل}} جلوگیری کرد<ref>ابن هشام، ج۲، ص۲۷۸؛ ابن حبیب بغدادی، المنمق، ص۱۹۲ و ۱۹۹-۲۰۰.</ref>.
اندکی پس از [[نبرد بدر]]، [[هشام بن ولید بن مغیره مخزومی]]، ابواُزَیهر را کشت. [[حسان بن ثابت]] به [[دستور]] رسول خدا {{صل}} [[فرصت]] را [[غنیمت]] شمرد و با قصیده‌ای، [[اختلاف]] میان تیره‌های قریش (مطیبین و احلاف) را شعله‌ور کرد. انتشار [[شعر]] [[حسان]] در مکه، [[احساسات]] مطیبین را در [[خونخواهی]] ابواُزَیهر برانگیخت و در غیاب ابوسفیان، دو جناح مطیبین و احلاف آماده [[نبرد]] شدند. ابوسفیان خود را از [[ذی المجاز]] به مکه رساند و از بروز هرگونه اختلافی در قریش، به دلیل [[رویارویی]] با رسول خدا {{صل}} جلوگیری کرد<ref>ابن هشام، ج۲، ص۲۷۸؛ ابن حبیب بغدادی، المنمق، ص۱۹۲ و ۱۹۹-۲۰۰.</ref>.


ابوسفیان، [[مشرکان]] را از [[گریه]] بر کشته‌های [[بدر]] منع، و استعمال [[عطر]] و همبستری با [[زنان]] را تا [[انتقام]] از مسلمانان، بر خود [[حرام]] کرد تا [[آمادگی]] قریش برای نبرد با رسول خدا {{صل}} [[حفظ]] شود <ref>واقدی، ج۱، ص۱۲۱.</ref>. او به موجب نذرش برای نبرد با رسول خدا {{صل}}، [[غزوه]] سَویق را با دویست [[جنگجو]] به راه انداخت و با عبور از نَجدیه، به [[کوه]] ثیب در ۲۲ کیلومتری [[مدینه]] رسید و شبانه نزد [[یهودیان]] [[بنونضیر]] رفت. [[حیی ابن أخطب]] او را نپذیرفت، ولی با [[سلام بن مشکم]] (بزرگ بنونضیر) [[گفتگو]] کرد و [[سحرگاه]] همان شب نزد نیروهایش در عُرَیض (واقع در پنج کیلومتری مدینه) بازگشته، مردی از [[انصار]] را به همراه اجیرش کُشت، خانه‌هایی را ویران کرد و با [[گمان]] ادای نذرش<ref>واقدی، ج۱، ص۱۸۱.</ref> در حالی که اشعاری درباره [[سلام بن مشکم]] می‌خواند<ref>ر. ک: ابوفرج اصفهانی، ج۶، ص۳۷۱.</ref>، به مکه بازگشت. رسول خدا {{صل}} تا قَرقَرة الکُدر (از نواحی [[معدن]] [[بنوسلیم]]) آنان را تعقیب کرد و جز زاد و توشه‌ای که برای سبک‌بال شدن رها کرده بودند، اثری از آنان نیافت<ref>ابن هشام، ج۲، ص۵۵۹.</ref>.
ابوسفیان، [[مشرکان]] را از [[گریه]] بر کشته‌های [[بدر]] منع، و استعمال [[عطر]] و همبستری با [[زنان]] را تا [[انتقام]] از مسلمانان، بر خود [[حرام]] کرد تا [[آمادگی]] قریش برای نبرد با رسول خدا {{صل}} [[حفظ]] شود <ref>واقدی، ج۱، ص۱۲۱.</ref>. او به موجب نذرش برای نبرد با رسول خدا {{صل}}، [[غزوه]] سَویق را با دویست [[جنگجو]] به راه انداخت و با عبور از نَجدیه، به [[کوه]] ثیب در ۲۲ کیلومتری [[مدینه]] رسید و شبانه نزد [[یهودیان]] [[بنونضیر]] رفت. [[حیی ابن أخطب]] او را نپذیرفت، ولی با [[سلام بن مشکم]] (بزرگ بنونضیر) [[گفتگو]] کرد و [[سحرگاه]] همان شب نزد نیروهایش در عُرَیض (واقع در پنج کیلومتری مدینه) بازگشته، مردی از [[انصار]] را به همراه اجیرش کُشت، خانه‌هایی را ویران کرد و با [[گمان]] ادای نذرش<ref>واقدی، ج۱، ص۱۸۱.</ref> در حالی که اشعاری درباره [[سلام بن مشکم]] می‌خواند<ref>ر. ک: ابوفرج اصفهانی، ج۶، ص۳۷۱.</ref>، به مکه بازگشت. رسول خدا {{صل}} تا قَرقَرة الکُدر (از نواحی [[معدن]] [[بنی‌سلیم]]) آنان را تعقیب کرد و جز زاد و توشه‌ای که برای سبک‌بال شدن رها کرده بودند، اثری از آنان نیافت<ref>ابن هشام، ج۲، ص۵۵۹.</ref>.


[[ابوسفیان]] پس از [[غزوه بدر]]، راه [[عراق]] را برای [[تجارت]] به [[شام]] [[انتخاب]]، و بزرگترین [[کاروان تجاری قریش]] را با نقره‌های فراوان راه اندازی کرد. [[زید بن حارثه]] با آنان در قَرَده، از آب‌های [[منطقه نجد]]، درگیر شد و با [[غنایم]] زیادی به [[مدینه]] باز آمد. [[قریش]] از آن پس، این راه را نیز برای تجارت مناسب ندید <ref>ابن هشام، ج۲، ص۵۶۳.</ref>. [[کنانه]] [[برادر]] [[ابو العاص بن ربیع]]، در [[دفاع]] از [[هجرت]] [[زینب]] [[دختر رسول خدا]] {{صل}}، با [[قریش]] درگیر شد. ابوسفیان در گفتگویی با [[کنانه]]، وی را قانع کرد زینب چند روزی به [[مکه]] بازگردد، سپس به مدینه هجرت کند تا بیش از این شوکت قریش شکسته نشود<ref>ابن هشام، ج۲، ص۴۸۰.</ref>.
[[ابوسفیان]] پس از [[غزوه بدر]]، راه [[عراق]] را برای [[تجارت]] به [[شام]] [[انتخاب]]، و بزرگترین [[کاروان تجاری قریش]] را با نقره‌های فراوان راه اندازی کرد. [[زید بن حارثه]] با آنان در قَرَده، از آب‌های [[منطقه نجد]]، درگیر شد و با [[غنایم]] زیادی به [[مدینه]] باز آمد. [[قریش]] از آن پس، این راه را نیز برای تجارت مناسب ندید <ref>ابن هشام، ج۲، ص۵۶۳.</ref>. [[کنانه]] [[برادر]] [[ابو العاص بن ربیع]]، در [[دفاع]] از [[هجرت]] [[زینب]] [[دختر رسول خدا]] {{صل}}، با [[قریش]] درگیر شد. ابوسفیان در گفتگویی با [[کنانه]]، وی را قانع کرد زینب چند روزی به [[مکه]] بازگردد، سپس به مدینه هجرت کند تا بیش از این شوکت قریش شکسته نشود<ref>ابن هشام، ج۲، ص۴۸۰.</ref>.
۲۱۸٬۱۴۸

ویرایش