جز
جایگزینی متن - 'ابن شهر آشوب' به 'ابنشهرآشوب'
جز (جایگزینی متن - 'رویم' به 'رویم') |
جز (جایگزینی متن - 'ابن شهر آشوب' به 'ابنشهرآشوب') |
||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
# از فاطمه زهرا {{س}} روایت شده که [[رسول خدا]] {{صل}} به او فرمود: آیا [[خرسند]] نیستی از اینکه تو را به [[ازدواج]] شخصیتی درآوردم که قبل از همه [[مسلمانان]] به [[اسلام]] گروید و [[علم]] و [[دانش]] او از همه [[برتر]] است؟ تو [[بانوی بانوان]] جهانیانی چنانکه [حضرت] [[مریم]] بانوی بانوان [[قوم]] خود بود<ref>نسخه خطی اسنی المطالب از علامه وصّابی یمنی.</ref>. | # از فاطمه زهرا {{س}} روایت شده که [[رسول خدا]] {{صل}} به او فرمود: آیا [[خرسند]] نیستی از اینکه تو را به [[ازدواج]] شخصیتی درآوردم که قبل از همه [[مسلمانان]] به [[اسلام]] گروید و [[علم]] و [[دانش]] او از همه [[برتر]] است؟ تو [[بانوی بانوان]] جهانیانی چنانکه [حضرت] [[مریم]] بانوی بانوان [[قوم]] خود بود<ref>نسخه خطی اسنی المطالب از علامه وصّابی یمنی.</ref>. | ||
# از [[یزید]]، از [[عبد الملک نفلی]]، از پدرش، از جدش [[روایت]] شده گفت: [[خدمت]] [[فاطمه دخت رسول خدا]] {{صل}} شرفیاب شدم، [[فاطمه]] با پیشدستی بر من [[سلام]] کرد، [[راوی]] میگوید: سپس فاطمه {{س}} اظهار داشت: آنگاه که [[پدر]] بزرگوارم [[رسول خدا]] {{صل}} در قید [[حیات]] بود فرمود: کسیکه ۳ [[روز]] بر من و تو سلام و [[درود]] فرستد [[اهل بهشت]] خواهد بود. به او عرض کردم: در [[زمان]] حیات شماها یا پس از وفاتتان؟ فرمود: هم در [[زندگی]] و هم پس از [[وفات]] ما. | # از [[یزید]]، از [[عبد الملک نفلی]]، از پدرش، از جدش [[روایت]] شده گفت: [[خدمت]] [[فاطمه دخت رسول خدا]] {{صل}} شرفیاب شدم، [[فاطمه]] با پیشدستی بر من [[سلام]] کرد، [[راوی]] میگوید: سپس فاطمه {{س}} اظهار داشت: آنگاه که [[پدر]] بزرگوارم [[رسول خدا]] {{صل}} در قید [[حیات]] بود فرمود: کسیکه ۳ [[روز]] بر من و تو سلام و [[درود]] فرستد [[اهل بهشت]] خواهد بود. به او عرض کردم: در [[زمان]] حیات شماها یا پس از وفاتتان؟ فرمود: هم در [[زندگی]] و هم پس از [[وفات]] ما. | ||
# فاطمه {{س}} فرمود: درود بر شما پدر! فرمود: و درود بر تو دخترم! عرض کردم: به [[خدا]]! در [[خانه علی]] دانه گندمی وجود ندارد، و پنج روز است غذایی به دهان نزده، نه گوسفند و شتری دارد و نه خوردنی و [[آشامیدنی]]<ref>مناقب ابن مغازلی شافعی، ص۳۶۴؛ مناقب | # فاطمه {{س}} فرمود: درود بر شما پدر! فرمود: و درود بر تو دخترم! عرض کردم: به [[خدا]]! در [[خانه علی]] دانه گندمی وجود ندارد، و پنج روز است غذایی به دهان نزده، نه گوسفند و شتری دارد و نه خوردنی و [[آشامیدنی]]<ref>مناقب ابن مغازلی شافعی، ص۳۶۴؛ مناقب ابنشهرآشوب، ج۳، ص۳۶۵.</ref>. رسول خدا {{صل}} فرمود: فاطمه [[جان]]! نزدیک بیا، به او نزدیک شدم فرمود: دستت را از زیر پیراهن بر پشت من بنه، من این کار را انجام دادم. ناگهان دیدم سنگی میان کتف او قرار داشت که به سینه آن بزرگوار بسته شده بود، فاطمه فریاد بلندی برآورد، رسول خدا {{صل}} به او فرمود: یک ماه است که در خانههای [[خاندان محمد]]، آتشی برای پختن [[غذا]] افروخته نشده است. سپس [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: ولی با این همه علی در بیست و چند سالگی در قلعه [[خیبر]] را که پنجاه تن از بلند کردن آن عاجز و [[ناتوان]] بودند، از جا برکند. چهره زهرا {{س}} با شنیدن این جمله از [[خوشحالی]] شکفت و خدمت علی {{ع}} رسید و [[خانه]] از [[نور]] رخش درخشان گردید، علی {{ع}} بدو فرمود: [[دخت رسول خدا]]! هنگامی از نزد من بیرون رفتی چهرهات به گونهای دیگر بود؟ پاسخ داد: [[پیامبر اکرم]] [[فضایل]] تو را برایم بازگو کرد و من بیصبرانه نزدت شتافتم<ref>اهل البیت، از توفیق ابوعلم، ص۱۳۰.</ref>. | ||
# [[اسماء بنت عمیس]] از [[فاطمه زهرا]] {{س}} دخت [[رسول اکرم]] {{صل}} [[روایت]] کرده که فرمود: روزی رسول اکرم {{صل}} به [[خانه]] ما آمد و فرمود: فرزندانم [[حسن]] و [[حسین]] کجایند؟ [[فاطمه]] فرمود: عرض کردم: [[پدر]]! در [[منزل]] لقمه نانی که بتوان با آن رفع [[گرسنگی]] کرد، نداشتیم، ولی همواره [[خدای متعال]] را [[سپاس]] میگوییم، علی پیشنهاد کرد، من حسن و حسین را بیرون میبرم چون [[بیم]] دارم [[گریه]] کنند و بهانه چیزی بگیرند و تو نیز در خانه چیزی نداری، از اینرو، علی فرزندانم را نزد فردی [[یهودی]] برد تا برایشان چیزی تهیه کند. [[رسول خدا]] {{صل}} در پی علی {{ع}} راه افتاد وقتی بدان محل رسید دید حسن و حسین در کنار جویباری مشغول [[بازی]] و مقداری خرما پیش روی آنهاست، [[پیامبر]] به علی {{ع}} فرمود: علی! قصد نداری فرزندانم را به خانه برگردانی تا گرمی هوا آنها را نیازارد؟ علی {{ع}} عرضه داشت: ای رسول خدا! در خانه چیزی برای خوردن نداشتیم، اگر لحظهای درنگ فرمایید من مقداری خرما برای [[زهرا]] تهیه کنم، رسول خدا {{صل}} جلوس فرمود و علی {{ع}} در ازای هر دلو آبی که برای فرد یهودی از [[چاه]] بیرون میآورد، یک دانه خرما دریافت میکرد و بدینسان، مقداری خرما تهیه نمود و به [[اتفاق]] رسول خدا {{صل}} آنها را به خانه آوردند. فاطمه زهرا {{س}} [[احادیث]] فراوانی را مستقیما از پدر بزرگوارش شنید و یا رسول خدا {{صل}} دستور داد آنها را برای آن مخدّره بنگارند و [[فرزندان]] او حسن و حسین و پدر بزرگوارشان علی {{ع}} و نوادهاش فاطمه دخت [[امام حسین]] {{ع}} به نحو مرسل و نیز [[عایشه]] و [[امّ سلمه]] و [[أنس بن مالک]] و سلمی [[مادر]] [[رافع]]، از آن بزرگوار روایت اخذ کردهاند<ref>اهل البیت از توفیق ابوعلم، ص۱۲۸.</ref>. | # [[اسماء بنت عمیس]] از [[فاطمه زهرا]] {{س}} دخت [[رسول اکرم]] {{صل}} [[روایت]] کرده که فرمود: روزی رسول اکرم {{صل}} به [[خانه]] ما آمد و فرمود: فرزندانم [[حسن]] و [[حسین]] کجایند؟ [[فاطمه]] فرمود: عرض کردم: [[پدر]]! در [[منزل]] لقمه نانی که بتوان با آن رفع [[گرسنگی]] کرد، نداشتیم، ولی همواره [[خدای متعال]] را [[سپاس]] میگوییم، علی پیشنهاد کرد، من حسن و حسین را بیرون میبرم چون [[بیم]] دارم [[گریه]] کنند و بهانه چیزی بگیرند و تو نیز در خانه چیزی نداری، از اینرو، علی فرزندانم را نزد فردی [[یهودی]] برد تا برایشان چیزی تهیه کند. [[رسول خدا]] {{صل}} در پی علی {{ع}} راه افتاد وقتی بدان محل رسید دید حسن و حسین در کنار جویباری مشغول [[بازی]] و مقداری خرما پیش روی آنهاست، [[پیامبر]] به علی {{ع}} فرمود: علی! قصد نداری فرزندانم را به خانه برگردانی تا گرمی هوا آنها را نیازارد؟ علی {{ع}} عرضه داشت: ای رسول خدا! در خانه چیزی برای خوردن نداشتیم، اگر لحظهای درنگ فرمایید من مقداری خرما برای [[زهرا]] تهیه کنم، رسول خدا {{صل}} جلوس فرمود و علی {{ع}} در ازای هر دلو آبی که برای فرد یهودی از [[چاه]] بیرون میآورد، یک دانه خرما دریافت میکرد و بدینسان، مقداری خرما تهیه نمود و به [[اتفاق]] رسول خدا {{صل}} آنها را به خانه آوردند. فاطمه زهرا {{س}} [[احادیث]] فراوانی را مستقیما از پدر بزرگوارش شنید و یا رسول خدا {{صل}} دستور داد آنها را برای آن مخدّره بنگارند و [[فرزندان]] او حسن و حسین و پدر بزرگوارشان علی {{ع}} و نوادهاش فاطمه دخت [[امام حسین]] {{ع}} به نحو مرسل و نیز [[عایشه]] و [[امّ سلمه]] و [[أنس بن مالک]] و سلمی [[مادر]] [[رافع]]، از آن بزرگوار روایت اخذ کردهاند<ref>اهل البیت از توفیق ابوعلم، ص۱۲۸.</ref>. | ||
# در [[حدیثی]] طولانی از [[فاطمه زهرا]] {{س}} منقول است که به [[پدر]] بزرگوار خویش عرضه داشت: پدر! [[سلمان]] از وضعیت [[لباس]] من شگفتزده شد، [[سوگند]] به آن کس که تو را به [[حق]] [[مبعوث]] گرداند، پنج سال است فرش و زیرانداز من و علی پوست گوسفندی است که روزها برای شترمان علف روی آن میریزیم و شبها روی آن میخوابیم، بالشهای ما از پوست تهیه شده و داخل آن با لیف خرما پر شده است. [[پیامبر اکرم]] {{صل}} فرمود: سلمان! دخترم زهرا! از دیگر [[زنان]] پیشی گرفته است<ref>عوالم المعارف، ج۱۱، ص۱۳۰.</ref>. | # در [[حدیثی]] طولانی از [[فاطمه زهرا]] {{س}} منقول است که به [[پدر]] بزرگوار خویش عرضه داشت: پدر! [[سلمان]] از وضعیت [[لباس]] من شگفتزده شد، [[سوگند]] به آن کس که تو را به [[حق]] [[مبعوث]] گرداند، پنج سال است فرش و زیرانداز من و علی پوست گوسفندی است که روزها برای شترمان علف روی آن میریزیم و شبها روی آن میخوابیم، بالشهای ما از پوست تهیه شده و داخل آن با لیف خرما پر شده است. [[پیامبر اکرم]] {{صل}} فرمود: سلمان! دخترم زهرا! از دیگر [[زنان]] پیشی گرفته است<ref>عوالم المعارف، ج۱۱، ص۱۳۰.</ref>. | ||
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
# فاطمه زهرا {{س}} فرمود: [[ستایش]] خداوندی را که به بزرگی و نورش، آفریدههای [[زمینها]] و [[آسمان]] از او خواهان وسیلهاند و ما وسیله خدا میان مردم و [[برگزیدگان]] او و جایگاه [[پاکیها]] و دلیلهای روشن [[الهی]] و [[وارثان]] [[پیامبران]] او هستیم<ref>شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۲۱۱.</ref>. | # فاطمه زهرا {{س}} فرمود: [[ستایش]] خداوندی را که به بزرگی و نورش، آفریدههای [[زمینها]] و [[آسمان]] از او خواهان وسیلهاند و ما وسیله خدا میان مردم و [[برگزیدگان]] او و جایگاه [[پاکیها]] و دلیلهای روشن [[الهی]] و [[وارثان]] [[پیامبران]] او هستیم<ref>شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۲۱۱.</ref>. | ||
# [[محمد بن عمر کناسی]]، از [[جعفر بن محمد]]، از پدرش، از [[علی بن حسین]]، از [[فاطمه صغری]]، از [[حسین بن علی]]، از [[فاطمه]] [[دخت پیامبر]] {{صل}} [[روایت]] کرده که فرمود: روزی [[رسول خدا]] {{صل}} نزد ما حضور یافت و فرمود: [[خداوند]] به وجود شما [[فخر]] و [[مباهات]] میکند، همه شما را مورد [[مغفرت]] خویش و علی را به ویژه مشمول [[غفران]] خویش گرداند من [[فرستاده خدا]] به نزد شما هستم و موجب [[ترس]] و [[بیم]] [[قوم]] خود نیستم و به نزدیکانم علاقهمندم، هماکنون [[جبرئیل]] به من خبر داد: سعادتمندتر از همه کسی است که در [[زمان]] [[حیات]] و پس از [[وفات]] من، [[دوستدار]] علی باشد<ref>أسنی المطالب از شمس الدین جزری، ص۷۰.</ref>. | # [[محمد بن عمر کناسی]]، از [[جعفر بن محمد]]، از پدرش، از [[علی بن حسین]]، از [[فاطمه صغری]]، از [[حسین بن علی]]، از [[فاطمه]] [[دخت پیامبر]] {{صل}} [[روایت]] کرده که فرمود: روزی [[رسول خدا]] {{صل}} نزد ما حضور یافت و فرمود: [[خداوند]] به وجود شما [[فخر]] و [[مباهات]] میکند، همه شما را مورد [[مغفرت]] خویش و علی را به ویژه مشمول [[غفران]] خویش گرداند من [[فرستاده خدا]] به نزد شما هستم و موجب [[ترس]] و [[بیم]] [[قوم]] خود نیستم و به نزدیکانم علاقهمندم، هماکنون [[جبرئیل]] به من خبر داد: سعادتمندتر از همه کسی است که در [[زمان]] [[حیات]] و پس از [[وفات]] من، [[دوستدار]] علی باشد<ref>أسنی المطالب از شمس الدین جزری، ص۷۰.</ref>. | ||
# [[زینب]] دختر [[ابورافع]]، از [[فاطمه زهرا]] {{س}} روایت کرده که آن مخدّره به [[اتفاق]] [[امام حسن]] و [[امام حسین]] {{عم}} در همان [[بیماری]] که رسول خدا {{صل}} در اثر آن [[دنیا]] را [[وداع]] گفت، [[خدمت]] آن [[حضرت]] شرفیاب شد و عرضه داشت: [[پدر]] [[جان]]! به [[حسن]] و [[حسین]] چیزی به [[ارث]] نمینهی؟ [[رسول اکرم]] {{صل}} فرمود: [[شکوه]] و جلالم را حسن و [[دلاوری]] و بخششم را حسین به ارث برده است<ref>اسد الغابه، ج۵، ص۴۶۷؛ مناقب | # [[زینب]] دختر [[ابورافع]]، از [[فاطمه زهرا]] {{س}} روایت کرده که آن مخدّره به [[اتفاق]] [[امام حسن]] و [[امام حسین]] {{عم}} در همان [[بیماری]] که رسول خدا {{صل}} در اثر آن [[دنیا]] را [[وداع]] گفت، [[خدمت]] آن [[حضرت]] شرفیاب شد و عرضه داشت: [[پدر]] [[جان]]! به [[حسن]] و [[حسین]] چیزی به [[ارث]] نمینهی؟ [[رسول اکرم]] {{صل}} فرمود: [[شکوه]] و جلالم را حسن و [[دلاوری]] و بخششم را حسین به ارث برده است<ref>اسد الغابه، ج۵، ص۴۶۷؛ مناقب ابنشهرآشوب، ج۳، ص۳۹۶.</ref>. | ||
# علی {{ع}} از فاطمه زهرا {{س}} روایت کرده که اظهار داشت: رسول خدا {{صل}} به من فرمود: فاطمه جان! کسی که بر تو [[درود]] فرستد [[خدا]] او را میبخشاید و در جایگاه بهشتیام به من ملحق میگرداند<ref>کشف الغمّه، ج۱، ص۴۷۲.</ref>. | # علی {{ع}} از فاطمه زهرا {{س}} روایت کرده که اظهار داشت: رسول خدا {{صل}} به من فرمود: فاطمه جان! کسی که بر تو [[درود]] فرستد [[خدا]] او را میبخشاید و در جایگاه بهشتیام به من ملحق میگرداند<ref>کشف الغمّه، ج۱، ص۴۷۲.</ref>. | ||
# [[زید بن علی بن حسین]]، از عمهاش زینب دختر [[امیر المؤمنین]]، از مادرش فاطمه زهرا {{س}} روایت میکند که فرمود: هنگام [[ولادت امام حسین]] {{ع}}، پدر بزرگوارم بر من وارد شد، کودکم را که در پارچهای زرد پیچیده بودم به دست او دادم، حضرت پارچه زرد را کناری افکند و پارچه سفیدی گرفت و حسین را در آن پیچید و به دست من داد و سپس فرمود: فاطمه جان! حسین را بگیر، وی خود، [[امام]]، فرزند امام و پدر ۹ امام و پیشواست، [[امامان]] شایستهای از [[نسل]] او به وجود میآیند که قائمشان، نهمین فرد آنان است | # [[زید بن علی بن حسین]]، از عمهاش زینب دختر [[امیر المؤمنین]]، از مادرش فاطمه زهرا {{س}} روایت میکند که فرمود: هنگام [[ولادت امام حسین]] {{ع}}، پدر بزرگوارم بر من وارد شد، کودکم را که در پارچهای زرد پیچیده بودم به دست او دادم، حضرت پارچه زرد را کناری افکند و پارچه سفیدی گرفت و حسین را در آن پیچید و به دست من داد و سپس فرمود: فاطمه جان! حسین را بگیر، وی خود، [[امام]]، فرزند امام و پدر ۹ امام و پیشواست، [[امامان]] شایستهای از [[نسل]] او به وجود میآیند که قائمشان، نهمین فرد آنان است | ||
خط ۱۲۴: | خط ۱۲۴: | ||
۹. آنجا که فاطمه زهرا {{س}} [[زنان]] [[شایسته]] را توصیف میکند میفرماید: برای زنان بهتر است که مردان را نبینند و مردان نیز آنان را [[مشاهده]] نکنند<ref>حلیة الاولیاء، ج۲، ص۴۰.</ref>. | ۹. آنجا که فاطمه زهرا {{س}} [[زنان]] [[شایسته]] را توصیف میکند میفرماید: برای زنان بهتر است که مردان را نبینند و مردان نیز آنان را [[مشاهده]] نکنند<ref>حلیة الاولیاء، ج۲، ص۴۰.</ref>. | ||
۱۰. [[امام صادق]] {{ع}} از [[پدر]] بزرگوارش [[محمد بن علی]]، از پدر ارجمندش [[علی بن حسین]]، از پدر بزرگوار خود [[حسین بن علی]]، از [[مادر]] گرامیاش [[حضرت زهرا]] {{س}} [[دخت رسول خدا]] {{صل}} روایت کرده که فرمود: وقتی [[آیه شریف]] صدا کردن [[پیامبر]] رای میان خود، مانند صدا کردن دیگران قرار ندهید<ref>{{متن قرآن|لَا تَجْعَلُوا دُعَاءَ الرَّسُولِ بَيْنَكُمْ كَدُعَاءِ بَعْضِكُمْ بَعْضًا قَدْ يَعْلَمُ اللَّهُ الَّذِينَ يَتَسَلَّلُونَ مِنْكُمْ لِوَاذًا فَلْيَحْذَرِ الَّذِينَ يُخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَنْ تُصِيبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ يُصِيبَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}} «پیامبر را میان خویش چنان فرا نخوانید که یکدیگر را فرا میخوانید؛ بیگمان خداوند کسانی از شما را که در پناه کسان دیگر، پنهانی بیرون میآیند میشناسد پس کسانی که از فرمان وی سرمیپیچند از اینکه به آنان آزمونی یا عذابی دردناک رسد باید بپرهیزند» سوره نور، آیه ۶۳.</ref> نازل شد [[فاطمه]] {{س}} فرمود: [[هیبت]] پیامبر مرا گرفت او را پدر، صدا بزنم، ازاینرو، بدو عرض کردم: ای [[رسول خدا]]! پیامبر رو به من کرد و فرمود: دخترم! این [[آیه شریفه]] درباره تو و خاندانت نازل نشده، تو از من و من از توام، این آیه درباره جفاپیشگان [[مغرور]] و [[متکبّر]]، نازل شده است، شما به من بگو: پدر! زیرا این کلمه [[دوست]] داشتنیتر است و [[خدا]] را بیشتر [[خشنود]] میکند، آنگاه پیشانیام را بوسه زد و با آب دهان [[مبارک]] خود به بدنم کشید، از آن پس هیچگاه به استعمال بوی خوش نیازمند نشدم<ref>مناقب | ۱۰. [[امام صادق]] {{ع}} از [[پدر]] بزرگوارش [[محمد بن علی]]، از پدر ارجمندش [[علی بن حسین]]، از پدر بزرگوار خود [[حسین بن علی]]، از [[مادر]] گرامیاش [[حضرت زهرا]] {{س}} [[دخت رسول خدا]] {{صل}} روایت کرده که فرمود: وقتی [[آیه شریف]] صدا کردن [[پیامبر]] رای میان خود، مانند صدا کردن دیگران قرار ندهید<ref>{{متن قرآن|لَا تَجْعَلُوا دُعَاءَ الرَّسُولِ بَيْنَكُمْ كَدُعَاءِ بَعْضِكُمْ بَعْضًا قَدْ يَعْلَمُ اللَّهُ الَّذِينَ يَتَسَلَّلُونَ مِنْكُمْ لِوَاذًا فَلْيَحْذَرِ الَّذِينَ يُخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَنْ تُصِيبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ يُصِيبَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}} «پیامبر را میان خویش چنان فرا نخوانید که یکدیگر را فرا میخوانید؛ بیگمان خداوند کسانی از شما را که در پناه کسان دیگر، پنهانی بیرون میآیند میشناسد پس کسانی که از فرمان وی سرمیپیچند از اینکه به آنان آزمونی یا عذابی دردناک رسد باید بپرهیزند» سوره نور، آیه ۶۳.</ref> نازل شد [[فاطمه]] {{س}} فرمود: [[هیبت]] پیامبر مرا گرفت او را پدر، صدا بزنم، ازاینرو، بدو عرض کردم: ای [[رسول خدا]]! پیامبر رو به من کرد و فرمود: دخترم! این [[آیه شریفه]] درباره تو و خاندانت نازل نشده، تو از من و من از توام، این آیه درباره جفاپیشگان [[مغرور]] و [[متکبّر]]، نازل شده است، شما به من بگو: پدر! زیرا این کلمه [[دوست]] داشتنیتر است و [[خدا]] را بیشتر [[خشنود]] میکند، آنگاه پیشانیام را بوسه زد و با آب دهان [[مبارک]] خود به بدنم کشید، از آن پس هیچگاه به استعمال بوی خوش نیازمند نشدم<ref>مناقب ابنشهرآشوب، ج۳، ص۳۲۰.</ref>. | ||
۱۱. [[فاطمه زهرا]] {{س}} فرمود: کسی که [[عبادات]] خالصانهاش نزد [[خدا]] بالا رود، [[خداوند]] [[برترین]] موهبتی را که به [[مصلحت]] [[دنیا]] و [[آخرت]] وی است بر او فرو میفرستد. | ۱۱. [[فاطمه زهرا]] {{س}} فرمود: کسی که [[عبادات]] خالصانهاش نزد [[خدا]] بالا رود، [[خداوند]] [[برترین]] موهبتی را که به [[مصلحت]] [[دنیا]] و [[آخرت]] وی است بر او فرو میفرستد. |