توحید صفاتی در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۳۹: خط ۳۹:


حکما می‌‌خواهند با حفظ احدیت ذات، نفی هرگونه کثرتی در مرتبه ذات واجب‌الوجود، [[حقیقت]] صفات واجب‌الوجود را اثبات کنند، و نیز ثابت کنند که آن صفات، واقعاً و بدون هیچ شائبه مجاز، در ذات واجب‌الوجود وجود دارد. و این صفات در ممکن‌الوجود مستلزم کثرت است؛ ولی در [[واجب]] مستلزم هیچ‌گونه کثرتی نیست<ref>مطهری، الهیات شفا، ج۲، ص۱۴۲ - ۱۳۸، همو، مقدمه‌ای بر جهان‌بینی اسلامی، ج۲، ص۴۰ - ۳۸؛ همو، خدمات متقابل اسلام و ایران، ج۱ و ۲، ص۲۲۳؛ همو، تکامل اجتماعی انسان (هدف زندگی)، ص۱۱۷.</ref>.<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۸۶.</ref>
حکما می‌‌خواهند با حفظ احدیت ذات، نفی هرگونه کثرتی در مرتبه ذات واجب‌الوجود، [[حقیقت]] صفات واجب‌الوجود را اثبات کنند، و نیز ثابت کنند که آن صفات، واقعاً و بدون هیچ شائبه مجاز، در ذات واجب‌الوجود وجود دارد. و این صفات در ممکن‌الوجود مستلزم کثرت است؛ ولی در [[واجب]] مستلزم هیچ‌گونه کثرتی نیست<ref>مطهری، الهیات شفا، ج۲، ص۱۴۲ - ۱۳۸، همو، مقدمه‌ای بر جهان‌بینی اسلامی، ج۲، ص۴۰ - ۳۸؛ همو، خدمات متقابل اسلام و ایران، ج۱ و ۲، ص۲۲۳؛ همو، تکامل اجتماعی انسان (هدف زندگی)، ص۱۱۷.</ref>.<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۸۶.</ref>
==[[توحید صفاتی]]==
بی‌همتایی [[خداوند]] در [[صفات کمال]] و [[نفی]] زیادت [[صفات ذاتیه]] بر ذات الوهی.
برای توحید صفاتی، دو معنا ذکر شده است، یکی این که صفات ذاتیه خداوند عین ذات او است، به عبارت دیگر، نفی صفات زاید بر ذات و دیگر بی‌همتایی خداوند در صفات ذاتیه و کمالیه<ref>مظفر، محمدرضا، عقائد الامامیة، ص۱۹.</ref>. گاهی توحید صفاتی فقط به معنای دوم<ref>حمصی رازی، سدیدالدین، المنقذ من التقلید، ج۱، ص۱۳۰.</ref> و گاهی فقط به معنای اول<ref>شبر، سید عبدالله، حق الیقین، ج۱، ص۳۹ -۴۰.</ref> [[تفسیر]] شده است. برخی، علاوه بر نفی صفات زاید بر ذات، [[منزه]] بودن [[ذات مقدس]] خداوند از ترکیب [[عقلی]] و خارجی را نیز از معانی توحید صفاتی برشمرده‌اند<ref>نوری طبرسی، سید اسماعیل، کفایة الموحدین، ج۱، ص۵۷۵.</ref>. اگر چه توحید صفاتی، مستلزم بساطت [[ذات الهی]] و منافی ترکیب در [[ذات خداوند]] است، ولی این معنا معمولاً در مورد [[توحید ذاتی]] به معنای احدیت ذات به کار می‌رود<ref>توحید ذاتی.</ref>.
توحید صفاتی به معنای نفی زیادت [[صفات ذاتی]] خداوند بر ذات الوهی و عینیت این صفات با ذات، در کتاب‌های [[کلامی]] و [[فلسفی]] پیشینیان به کار نرفته است. آنان در مبحث [[توحید]]، از توحید ذاتی و [[توحید الوهی]] بحث کرده و عینیت صفات با ذات را در مبحث مربوط به [[صفات الهی]] مطرح کرده‌اند، چنان‌که [[علامه حلی]]<ref>حلی، حسن بن یوسف، کشف المراد، ص۴۰۴- ۴۱۰.</ref> هر یک از نفی [[شریک]] (واحدیت ذات الهی)، نفی ترکیب (احدیت ذات خداوند) و نفی معانی، احوال و صفات زاید بر ذات را مسأله‌ای جداگانه قرار داده است. [[ابن میثم بحرانی]]، توحید را بحث دهم، و عینیت صفات با ذات را بحث یازدهم از رکن سوم اولین قاعده کتاب [[قواعد المرام (کتاب)|قواعد المرام]]<ref>بحرانی، میثم بن علی، قواعد المرام، ص۱۰۰- ۱۰۱.</ref> قرار داده است. [[سید مرتضی]] در شرح [[جمل العلم و العمل (کتاب)|جمل العلم و العمل]]<ref>سید مرتضی، شرح جمل العلم و العمل، ص۶۷.</ref> و [[الملخص فی اصول الدین (کتاب)|الملخص فی اصول الدین]]<ref>سید مرتضی، الملخص فی اصول الدین، ص۱۳۸.</ref>؛ [[شیخ طوسی]] در [[تمهید الاصول (کتاب)|تمهید الاصول]]<ref>طوسی، محمد بن الحسن، تمهید الاصول، ص۱۲۱.</ref> و [[الاقتصاد فیما یتعلق بالاعتقاد (کتاب)|الاقتصاد فیما یتعلق بالاعتقاد]]<ref>طوسی، محمد بن الحسن، الاقتصاد فیما یتعلق بالاعتقاد، ص۶۱.</ref>، [[ابوالصلاح حلبی]] در [[تقریب المعارف (کتاب)|تقریب المعارف]]<ref>حلبی، ابوالصلاح، تقریب المعارف، ص۴۸.</ref>، [[محقق حلی]] در [[المسلک فی اصول الدین (کتاب)|المسلک فی اصول الدین]]<ref>حلی، جعفر بن الحسن، المسلک فی اصول الدین، ص۵۱.</ref>، [[سدیدالدین حمصی]] در [[المنقذ من التقلید (کتاب)|المنقذ من التقلید]]<ref>حمصی رازی، سدیدالدین، المنقذ من التقلید، ج۱، ص۱۳۹.</ref>، [[فخرالدین رازی]] در [[نهایة العقول (کتاب)|نهایة العقول]]<ref>فخر رازی، نهایة العقول، ج۲، ص۲۰۹.</ref>، [[المحصل (کتاب)|المحصل]]<ref>فخر رازی، المحصل، ص۲۷۹.</ref> و [[المطالب العالیة (کتاب)|المطالب العالیة]]<ref>فخر رازی، المطالب العالیة، ج۳، ص۲۲۳.</ref>، [[ایجی]] و [[جرجانی]] در المواقف و شرح المواقف<ref>جرجانی، میرسید شریف، شرح المواقف، ج۸، ص۳۹ و ۴۵.</ref>، [[تفتازانی]] در [[شرح المقاصد (کتاب)|شرح المقاصد]]<ref>تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، ج۴، ص۳۱ و ۶۷.</ref> و [[شرح العقائد النسفیه (کتاب)|شرح العقائد النسفیه]]<ref>تفتازانی، سعدالدین، شرح العقائد النسفیه، ص۳۶.</ref>، [[سیف الدین آمدی]] در [[ابکار الافکار (کتاب)|ابکار الافکار]]<ref>آمدی، سیف الدین، ابکار الافکار، ج۱، ص۱۸۴.</ref>، [[فاضل مقداد]] در [[اللوامع الإلهیة (کتاب)|اللوامع الإلهیة]]<ref>سیوری حلی، مقداد بن عبدالله، اللوامع الإلهیة، ص۲۰۷.</ref> و [[ارشاد الطالبین (کتاب)|ارشاد الطالبین]]<ref>سیوری حلی، مقداد بن عبدالله، ارشاد الطالبین، ص۲۲۲.</ref>، [[خواجه نصیرالدین]] در [[فصول نصیریه (کتاب)|فصول نصیریه]](شرح فصول نصیریه)<ref>خواجگی شیرازی، محمد بن احمد، شرح فصول نصیریه، ص۶۱.</ref>، [[قواعد العقائد (کتاب)|قواعد العقائد]]<ref>طوسی، نصیرالدین، قواعد العقائد، ص۶۰-۶۳.</ref>، [[عبدالجبار معتزلی]] در [[شرح الاصول الخمسة (کتاب)|شرح الاصول الخمسة]]<ref>همدانی، عبدالجبار، شرح الاصول الخمسة، ص۱۲۷.</ref>، [[رکن الدین ملاحمی خوارزمی]] در کتاب [[الفائق فی اصول الدین (کتاب)|الفائق فی اصول الدین]]<ref>ملاحمی خوارزمی، رکن الدین، کتاب الفائق فی اصول الدین، ص۶۸.</ref>، [[عبدالکریم شهرستانی]] در کتاب [[نهایة الأقدام فی علم الکلام (کتاب)|نهایة الأقدام فی علم الکلام]]<ref>شهرستانی، عبدالکریم، نهایة الأقدام فی علم الکلام، ص۹۰ و ۱۸۰.</ref>؛ [[صدرالمتألهین]] در [[الحکمة المتعالیة (کتاب)|الحکمة المتعالیة]]<ref>شیرازی، صدرالدین محمد، الحکمة المتعالیة، ج۶، ص۱۲۳-۱۳۳.</ref>، [[ملاهادی سبزواری]] در [[اسرار الحکم (کتاب)|اسرار الحکم]]<ref>سبزواری، ملاهادی، اسرار الحکم، ص۴۵ و ۵۰.</ref> و [[شرح المنظومة (کتاب)|شرح المنظومة]]<ref>سبزواری، ملاهادی، شرح المنظومة، ص۱۴۳-۱۵۶.</ref>، [[عبدالرزاق لاهیجی]] در [[گوهر مراد (کتاب)|گوهر مراد]]<ref>لاهیجی، عبدالرزاق، گوهر مراد، ص۱۹۷ و ۲۴۱.</ref>، [[ابومعین نسفی]] در [[تبصرة الأدلة (کتاب)|تبصرة الأدلة]]<ref>نسفی ماتریدی، ابومعین، تبصرة الأدلة، ج۱، ص۳۶۶.</ref>، [[کمال الدین]]، [[ابن همام حنفی]] و [[کمال الدین شافعی]] در [[المسامرة شرح المسایرة (کتاب)|المسامرة شرح المسایرة]]<ref>مقدسی، ابن ابی شریف، المسامرة شرح المسایرة، ص۹۰.</ref> و دیگر [[فلاسفه]] و [[متکلمان اسلامی]]، بحث درباره [[نفی]] یا [[اثبات]] صفات زاید بر ذات را به صورت مستقل از بحث درباره [[توحید]] مطرح کرده‌اند. در هر حال، اصطلاح «[[توحید صفاتی]]» در [[زمان]] کنونی رایج بوده و در دو معنای بی‌همتایی [[خداوند]] در [[صفات کمال]]، و [[نفی]] زیادت صفات بر ذات یا عینیت [[صفات ذاتیه]] با ذات، به کار می‌رود. در معنای نخست هیچ‌گونه اختلافی رخ نداده است و عموم [[متکلمان]] و [[فلاسفه]] [[اسلامی]] بر آن [[اتفاق نظر]] دارند. هر چند ممکن است در [[تفسیر]] و تبیین آن، دیدگاه‌های مختلفی مطرح شده باشد. از باب مثال، در این که خداوند در صفت [[خالقیت]]، بی‌همتاست، اختلافی وجود ندارد، ولی در تفسیر [[توحید در خالقیت]]، آراء مختلفی مطرح شده است<ref>توحید افعالی.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[توحید صفاتی (مقاله)|مقاله «توحید صفاتی»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۳ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی، ج۳]] ص ۶۹.</ref>
===آراء و اقوال===
آنچه در باب توحید صفاتی مورد [[اختلاف]] واقع شده، همانا معنای دوم آن، یعنی نفی زیادت صفات ذاتیه بر ذات یا عینیت آنها با [[ذات الهی]] است. [[کرامیه]]، [[اشاعره]] و [[ماتریدیه]] مثبت زیادت و منکر عینیت‌اند، فلاسفه اسلامی، [[متکلمان امامیه]]، [[زیدیه]]، [[اباضیه]] و اکثر [[متکلمان معتزلی]]، منکر زیادت صفات ذاتیه خداوند بر ذات، و مثبت عینیت آنها با ذات یا [[نیابت]] ذات از صفات ذاتیه هستند. [[شیخ مفید]] اقوال در این مسأله را چنین باز گفته است:
«[[خدای عزوجل]]، به لحاظ ذات خود (لنفسه) [[حی]]، [[قادر]] و عالم است، نه به [[حیات]]، [[قدرت]] و [[علمی]] (زاید بر ذات)، آن‌گونه که تشبیه‌گرایان از [[اصحاب صفات]](صفاتیه) گفته‌اند و نه به خاطر احوال مختلفی که [[ابوهاشم جبایی]] گفته و با این قول، از سایر [[اهل]] توحید جدا شده و دیدگاهی شنیع‌تر از دیدگاه اهل صفات را مطرح کرده است، این دیدگاهی که ما برگزیده‌ایم، [[مذهب]] همه [[امامیه]]، [[معتزله]] - غیر از ابوهاشم - و اکثر [[مرجئه]]، [[جمهور]] زیدیه و جماعتی از [[اهل حدیث]] و [[محکمه]] ([[خوارج]]) است»<ref>شیخ مفید، اوائل المقالات، ص۵۲.</ref>.
فخرالدین رازی، اشاعره را طرفداران زیادت صفات بر ذات، و فلاسفه و معتزله را [[منکران]] آن معرفی کرده است<ref>فخر رازی، المحصل، ص۲۶۰.</ref>. در شرح المواقف<ref>جرجانی، میرسید شریف، شرح المواقف، ج۸، ص۴۴- ۴۵.</ref> و ابکار الافکار<ref>آمدی، سیف الدین، ابکار الافکار، ج۱، ص۱۸۴.</ref> [[فلاسفه]] و [[شیعه]]، نافیان صفات زاید بر ذات، و [[اشاعره]] و [[پیروان]] آنان ([[ماتریدیه]]) مثبتان آن قلمداد شده‌اند.
[[تفتازانی]]، اشاعره را [[اهل حق]] معرفی کرده و آنان را طرفدار زیادت [[صفات ذات]] شمرده و اکثر فرق، مانند فلاسفه، [[معتزله]] و همفکران آنان - که به [[زعم]] او [[اهل بدعت]] و هوی هستند - را [[منکران]] زیادت صفات ذات قلمداد کرده و یادآور شده است که آنان، طرفداران زیادت را «صفاتیه» نامیده‌اند، به [[اعتقاد]] وی، [[کلام امام]] رازی در تحریر محل [[نزاع]]، به دیدگاه اعتزال [[تمایل]] دارد<ref>تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، ج۴، ص۷۰.</ref>.
[[علامه حلی]]، آراء در این مسأله را این‌گونه باز گفته است: «[[اصحاب]] ما ([[شیعه امامیه]]) و اکثر معتزله معتقدند که [[خداوند]] [[قادر]]، عالم و [[حی]] است لذاته، یعنی [[ذات خداوند]] از همه ذوات متمیز است و با این تمیز ذاتی، از ویژگی صحة الفعل و [[تبین]] اشیاء برای او و عدم استحاله [[قدرت]] و [[علم]] برخوردار است و به ذاتی (حقیقتی) غیر از ذات خود برای این اوصاف نیاز ندارد. [[کرامیه]] و [[اشعریه]] معتقدند باید به ذات خداوند معنایی که قدرت نامیده می‌شود [[قائم]] باشد، تا صدور فعل از او امکان داشته باشد {{عربی|حتى يصح منه الفعل}}. و به خاطر آن به صفت قادر، وصف شود و باید معنایی به ذات او قائم باشد که آن علم است تا اِحکام فعل (انجام فعل محکم) از خداوند ممکن باشد و به خاطر آن به صفت عالم، وصف شود. [[ابوهاشم]] و پیروان او گفته‌اند: خداوند به خاطر آنکه ذاتش دارای احوال ویژه‌ای است، به این صفات، وصف می‌شود و اگر این حالات نبود، به صفات قادر، عالم، حی موجود و نظایر آنها، وصف نمی‌شد. مقصود آنان از حال، صفتی است برای موجود که به وجود یا عدم وصف نمی‌شود<ref>حلی، حسن بن یوسف، انوار الملکوت، ص۷۳-۷۴.</ref>.
[[محمد بن احمد خواجگی شیرازی]]، علاوه بر [[حکما]]، [[صوفیه]]، [[مشایخ]] [[معتزله]]، مشایخ و محققان [[اهل سنت]] را نیز از طرفداران [[نفی]] زیادت [[صفات ذاتیه]] با [[ذات الهی]] دانسته و گفته است: «آنچه مشایخ [[اشاعره]] گفته‌اند که [[صفات خداوند]]، نه او است و نه غیر او {{عربی|صفاته تعالى لا هو و لا غيره}} به همان معنایی است که حکما گفته‌اند، چه مراد آن است که {{عربی|«لا هو» بحسب المفهوم و الاعتبار، «و لا غيره» بحسب الخارج}}، و حمل [[کلام]] ایشان بر غیر این معنا [[باطل]] است. وی [[اعتقاد]] به زیادت صفات بر ذات را [[عقیده]] برخی از اشاعره دانسته است<ref>خواجگی شیرازی، محمد بن احمد، شرح فصول نصیریه، ص۶۳- ۶۴.</ref>.
[[ملا علی قاری]] نیز گفته است: «[[صحابه]] و [[تابعین]] و سایر مجتهدین بر این مطلب [[اجماع]] داشتند که هر یک از صفات خداوند، نه او است و نه غیر او {{عربی|لا هو و لا غيره}} و معنای آن این است که به حسب مفهوم، (عین) او نیستند و به حسب وجود خارجی، غیر او نمی‌باشند؛ زیرا مفهوم صفات، غیر از مفهوم ذات است، لیکن به اعتبار ظهورات آنها در [[کائنات]]، مغایر ذات نمی‌باشند<ref>قاری حنفی، ملاعلی، شرح الفقه الاکبر، ص۴۹.</ref>. بر فرض [[درستی]] این مدعا، دیدگاه مزبور مربوط به قدمای اهل سنت است، اما آنچه [[ابوالحسن اشعری]] و [[پیروان]] او به آن معتقدند، زیادت [[واقعیت]] صفات ذاتیه و ثبوتیه بر [[ذات خداوند]] است، هر چند از به کار بردن لفظ مغایرت با ذات، اجتناب می‌کنند.
[[عالمان]] [[اباضیه]] - تنها [[فرقه]] باقی مانده از [[خوارج]] که [[مذهب]] خود را مذهب [[اعتدال]] می‌دانند - به عینیت صفات ذاتیه [[خداوند]] با ذات الهی تصریح و تأکید کرده‌اند<ref>ثمینی مصعبی، عبدالعزیز، کتاب معالم الدین، ج۱، ص۲۱۶؛ معمر، علی یحیی، الاباضیة مذهب اسلامی معتدل، ص۲۸.</ref>. [[عالمان زیدیه]] نیز منکر زیادت صفات بر ذات هستند<ref>هارونی، احمد بن الحسین، التبصرة فی التوحید و العدل، ص۳۵؛ سلطانی، مصطفی، تاریخ و عقاید زیدیه، ص۱۸۲.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[توحید صفاتی (مقاله)|مقاله «توحید صفاتی»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۳ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی، ج۳]] ص ۷۰.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
۷۳٬۳۴۳

ویرایش