(صفحهای تازه حاوی «{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = | پرسش مرتبط = }} == آشنایی اجمالی == بنا به احتمال، عبدالرحمان اصفهانی از مردم عادی اصفهان بود. در نخستین برخورد با امام، شیفته او شد و به تشیعگرایش پیدا کرد. علامه قطب الدین را...» ایجاد کرد)
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = | پرسش مرتبط = }}
#تغییر_مسیر [[عبدالرحمن اصفهانی]]
== آشنایی اجمالی ==
بنا به احتمال، عبدالرحمان اصفهانی از [[مردم]] عادی [[اصفهان]] بود. در نخستین برخورد با [[امام]]، شیفته او شد و به [[تشیع]] [[گرایش]] پیدا کرد.
[[علامه]] [[قطب الدین راوندی]] – از [[شیعیان]] دانشمند [[ایرانی]] -که در [[صحن]] نو [[حرم مطهر]] [[حضرت فاطمه معصومه]]{{س}} مدفون است - آورده است که مردی به نام عبدالرحمان از اهالی اصفهان به تشیع گرایید از او پرسیدند که از چه رو این [[مذهب]] را برگزیدهای و به [[امامت امام هادی]]{{ع}} [[معتقد]] شدهای؟ او گفت:
من مردی [[فقیر]] و تهی دست اما حرفزن و پُر [[جرأت]] بودم. در سالی از سالها اهالی اصفهان مرا همراه گروهی به دربار [[متوکل]] فرستادند تا داد خواهی کنم. روزی بیرون [[خانه]] متوکل، در [[انتظار]] [[دیدار]] او ایستاده بودم که دستور احضار [[علی بن محمد بن الرضا]] ([[امام هادی]]{{ع}}) از سوی متوکل صادر شد.
من به یکی از حاضران گفتم: این مرد کیست که دستور احضار او صادر شده است؟ گفت: این مردی به [[نام علی]] است. رافضیان قائل به [[امامت]] او هستند. سپس اضافه کرد: ممکن است به منظور [[قتل]] او، دستور احضارش را صادر کرده باشند.
گفتم: من از جای خود حرکت نمیکنم تا این مرد [[علوی]] بیاید و او را ببینم. ناگهان دیدم شخصی سوار بر اسب به سوی خانه متوکل میآید و مردم همه به [[احترام]] او از [[چپ و راست]] مسیرش صف کشیده او را تماشا میکنند. همین که نگاهم به او افتاد، مهرش در دلم جای گرفت و نزد خود به [[دعا]] در [[حق]] او مشغول شدم تا [[شر]] متوکل را از او دفع کند.
او از میان مردم میگذشت و چون به من رسید، به سوی من متوجه شد و فرمود: [[خدا]] دعای تو را [[مستجاب]] کرد و عمرت را طولانی قرار داد و [[مال]] و [[فرزندان]] تو را افزون فرمود.
چون این جریان را [[مشاهده]] کردم، حالت لرزه به من دست داد، شوکه شدم و در میان همراهانم افتادم. هنگامی که به [[اصفهان]] برگشتم، [[خداوند]] برای من از راههای مختلف باب [[ثروت]] را گشود؛ ده فرزند نصیبم فرمود و عمرم نیز از هفتاد سال گذشته است. بدین ترتیب من به سبب اینکه از درون دلم [[آگاه]] بود و دعایش [[مستجاب]] شد، به [[امامت]] وی [[معتقد]] شدم<ref>الخرائج و الجرایح، صص ۱۲۰-۲۱۱؛ بحارالانوار، ج۵، صص ۱۴۱ و ۱۴۲.</ref>.<ref>[[سید حسن قریشی|قریشی، سید حسن]]، [[اصحاب ایرانی ائمه اطهار (کتاب)|اصحاب ایرانی ائمه اطهار]]، ص 298-299.</ref>
== منابع ==
{{منابع}}
# [[پرونده:1100366.jpg|22px]] [[سید حسن قریشی|قریشی، سید حسن]]، [[اصحاب ایرانی ائمه اطهار (کتاب)|'''اصحاب ایرانی ائمه اطهار''']]